Telegram Web
۱. ایران‌زمینْ سرزمین همۀ «ایرانیان» است. «ایرانیان» نامِ عام همۀ «ما»، یعنی مردمانی است که به طور تاریخی، از کهن‌ترین روزگاران، در آن سکونت گزیده و تقدیر تاریخی آن سرزمین و تقدیر تاریخی خود را رقم زده‌اند. این «ما» هیچ قیدی و تخصیصی ندارد و هیچ قیدی و تخصیصی نباید به هیچ نامی و به هیچ بهانه‌ای بر آن وارد شود. این «ما» بر همه‌ی مردم ایران شمولِ عام دارد و هیچ ایرانی را نمی‌توان به هیچ نامی و هیچ بهانه‌ای از شمول عام آن خارج کرد. این «ما» فرآوردۀ وحدت کلمۀ سیاسی نیست، به‌طور تاریخی نیز چنین نبوده‌ است، بلکه، مانند خود ایران‌زمین، به‌طور خودجوش، وحدتی‌درکثرت است. این «ما» کثرت همه‌ی ایرانیانی است که از هزاره‌های پیشین، در زمان‌هایی و از مکان‌های گوناگون، مهاجرت کرده و این سرزمین بزرگ را برای سکونت خود برگزیده‌اند، سهمی در نیک و بد آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگ آن را آفریده‌اند.

تأملی دربارهٔ ایران
جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریهٔ انحطاط ایران
با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران
صفحه: ۵۱

🔹🔹صفحه اینستاگرام یادمان فیلسوف🔹🔹

https://www.tgoop.com/tabatabaei_quotes
«محمدرضا مردانیان» در مقاله‌ «نگاهی به نسبت ملی‌گرایی و چپ در ایران» کارنامه چپ ایرانی را بازخوانی می‌کند.

او در این مقاله در «فریدون» چپ ایرانی را در صورت چریکی و کمونیستی آن دشمن با اندیشه ملی‌گرایی ایرانی می‌داند و همین دشمنی را سبب‌ساز دشمنی آنان با شاپور بختیار ارزیابی می‌کند.

به باور مردانیان، این خود از عوامل سقوط دولت شاپور بختیار بود.

محمدرضا مردانیان در این بخش از مقاله می‌نویسد:

«در ۳۷ روزی که شاپور بختیار نخست‌وزیر قانونی مملکت بود، می‌شد امیدوار به تشکیل یک دولت فراگیر ملی بود اما شوربختانه، ائتلاف شوم ارتجاع سرخ و سیاه و پیوند نامیمون جریان‌های اسلام‌گرا و چپ، مانع از اقبال عمومی به دولت شاپور بختیار شد. چنان آشوب و تلاطمی در سراسر مملکت به راه افتاد که دیگر راه بازگشتی از چنین گردابی نمایان نبود.

دولت زودگذر شاپور بختیار را شاید بتوان آخرین امید ملی‌گرایان برای تشکیل یک حکومت سکولار و غیر ایدئولوژیک در پهنه‌ی ایران تا زمان نگارش این مقاله برشمرد. به جرات می‌توان گفت یکی از دلایل مهم شکست دولت بختیار کینه و دشمنی گروه‌های چپ با اندیشه‌ی ملی‌گرایی ایرانی و تلاش آنان برای تخریب این دولت بود.

آن‌ها با حمایت تام و تمام از خمینی و یارانش، عملاً راه را برای اتحاد گروه‌های مخالف حول یک دولت ملی‌گرا مسدود کردند با وجود این‌که شاپور بختیار در عمل و نظر، یک سوسیال‌دموکرات بود که در برخی وجوه فکری به گروه‌های چپ هم نزدیک بود. اعتصابات و خرابکاری‌های هرروزه در کشور و متوقف‌نشدن جریان‌های اعتراضی که البته چپ‌ها یکی از مهم‌ترین عوامل دامن‌زننده به آن بودند، در نهایت به سقوط دولت ملی‌گرای بختیار انجامید».

----------------

از محمدرضا مردانیان تاکنون سه کتاب در درون ایران و یک کتاب در لندن، ترجمه و منتشر شده است. «تخت پروکرستس» از نسیم طالب، «معماری شادکامی» از آلن دوباتن از جمله کتاب‌هایی است که مردانیان آن‌ها را ترجمه کرده است. ترجمه یک مناظره ذیل عنوان «آیا روزهای خوشی در انتظار بشر است؟» نیز دیگر ترجمه اوست. مردانیان همچنین عضو هیئت تحریریه‌ی مجله‌ی آنلاین «بورژوا» است.

لینک مقاله:
https://www.fereydoun.org/articles/03694

@fereydoun_magazine
Forwarded from شرق وحشی
ما آزادی‌خواهیم و اهل ممنوعیت نیستیم، به فرایند دموکراتیک هم باور داریم اما قرار هم نیست که ساکت بمانیم. این جمله، منطق پشت نگارش این کتاب است.
چند سال است بسیاری از جوانان دید مثبتی نسبت به سوسیالیسم پیدا کرده‌اند و می‌گویند «بیایید سوسیالیسم را امتحان کنیم!» انگار امتحان نشده!
رند پال در این کتاب روایتی واقعی از سوسیالیسم ارائه می‌دهد. کتاب داستان شری است که شکست خورده اما نه تنها نمی‌میرد بلکه همچنان اغواگر هم هست. رند پال نشان می‌دهد کاپیتالیسم به بهبود وضع همه منجر می‌شود و سوسیالیسم لاجرم به فساد، نابرابری، فقر، تباهی، خشونت، بی‌اخلاقی و مرگ می‌انجامد. اگر یاد اسکاندیناوی افتاده‌اید باید بگویم به اسکاندیناوی هم می‌پردازد و نشان می‌دهد آنچه اسکاندیناوی را به جایی خوب تبدیل کرده کاپیتالیسم است نه سوسیالیسم.
اگر با سوسیالیسم سر سازگاری ندارید، خواندن این کتاب می‌تواند دلایل و مدارک بیشتری به شما می‌دهد. اگر مایلید حرف‌ها و کارنامه لیبرال‌ها و چپ‌ها را در کنار هم ببینید، این کتاب را بخوانید و اگر چپ هستید و ذهن‌تان به روی واقعیت‌ها باز، این کتاب را از دست ندهید.
کتاب را می‌توانید از بنوبوک تهیه کنید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی دیگر از دروغ‌ها و شگردهای تجزیه‌طلبان این است که می‌گویند حکومت‌ها به اقلیت‌های زبانی بیش از بقیه ستم روا داشته و یا اعدام می‌کند و …

در چند جمله‌ی پایانی از مناظره‌ام با سه فعال قوم‌گرا، به این نکته اشاره کرده‌ام.

بخش دیگری از صحبت‌های من

برخلاف رویه معمول این شبکه، این مناظره در شبکه‌های اجتماعی متعلق به صدای آمریکا از جمله تلگرام، توییتر و اینستاگرام بارگذاری نشده‌است!

@NejatBahrami
Forwarded from مرتضی مردیها
🖌 برخی پرسشی را مطرح کرده‌اند مبنی بر اینکه مگر با جمهوری نمی‌توان به نظم و پیشرفت رسید. پاسخ من این است که البته که‌ می‌توان، کما اینکه بسیاری رسیده‌اند، اما

اولاً، در زمانی که ما صحبت آن را می‌کنیم (زمان احمدشاه قاجار) انتخابات و برگزیدن کسی برای ریاست جمهوری یا حتی نخست‌وزیر منتخب مجلس، چیزی بهتر از دمکراسی ۲۰-۳۲ به دست نمی‌داد، که عمر متوسط هر کابینه سه-چهار ماه بود. این خود به دلیل بیسوادی گستردۀ مردم و نبود حداقل‌های نظم و امنیت و قانون و آزادی مشرف به هرج و مرج بود.

دوم اینکه، من نمی‌گویم فقط اقتدار مصلح یا فقط مشروطه، شمایید که می‌گویید فقط جمهوری. و طوری می‌گویید جمهوری و آزادی، که گویی رأی دادن آحاد مردم بالاترین حدی است که جامعه‌ای می‌تواند به آن برسد. در حالی‌که در ۱۲ فروردین ۵۸ هم‌ مردم رأی دادند.
سخیف‌ترین فکری که ما را به اینجا رساند این بود که در همۀ عالم مفسده‌ای بدتر از سلطنت و موروثی بودن آن نیست. نه انگار انتخابات می‌تواند هیتلر و پوتین و چه بسا القاعده و داعش سر کار بیاورد.

پادشاهانی بوده‌اند که ستم کرده‌اند یا ناکارآمد و عیاش و کم عقل و بی‌وجود بوده‌اند، ولی بسیاری از اوج‌های تاریخ بشری را پادشاهان رقم زده‌اند. همان‌هایی که با انتخابات نیامده و نرفتند.‌

درخشش رضاشاه خیره کننده بود؛ به تمام‌معنای کلمه، نجات‌بخش. دشمنی با او را یکی آخوندهایی رقم زدند که فرهنگ و  آموزش و قضا از چنبرۀ آنها بیرون‌ می‌آمد، و یکی هم کمونیست‌هایی که برای الحاق ایران به شوروی نه مشروطه می‌خواستند نه جمهوری، و دیگری هم روشنفکرانی که تنها عُرضه‌ای که داشته‌اند نفی و نقد مدرنیته بوده است؛ و از همه بدتر، سواد اعظم عامه‌ای که مغزهایشان زیر فشار این دو-سه دسته کج شده بود.

@mardihamorteza
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنان شادروان دکتر #جواد_طباطبایی درباره‌ی گسترش فکر ملی و توان سازماندهی گسترده ملی‌گرایان در سراسر ایران و اهمیت این موضوع برای گذار امن از جمهوری اسلامی


🔹🔻تماشا در یوتیوب👇

https://youtu.be/4JaZ496svW8?si=fsiREXcc3R30APn5


#بازگشت_به_مشروطه
#سازمان_مشروطه_ایران


@mashrootehorg
Forwarded from شرق وحشی
چهار سال پیش بود، نزدیک انتخاباتشان. در چین ویروسی جان مردم را می‌گرفت و کمونیست‌های شهر ممنوعه، بی‌خیال جان رعیت‌ها، کار خودشان را می‌کردند. وقتی دیگر نمی‌شد منکرش شد، کم کم آن را پذیرفتند. همتایانشان در ایران هم از کتاب راهنمای آنها کپی‌برداری کردند، می‌گفتند ویروس دروغ است و اینطوری می‌خواهند انتخابات را کم‌شور کنند؛ انتخابات مهم بود نه جان رعیت‌ها.
همان موقع، مورونگ شویی‌چن به ووهان رفت و حاصل مشاهداتش این روایت رمان‌گونه از چگونگی گسترش پاندمی در آنجاست که مدافعان چین را به چالش می‌کشد. کتابی شجاعانه که حکومتی سنگدل و ناکارآمد را به تصویر می‌کشد.
او لحظات حساس را ثبت کرد: اولین باری که پزشکان متوجه ویروس شدند؛ هشدار لی ونلیانگ دربارۀ بیماری مرگبار جدید؛ توبۀ اجباری‌اش؛ مرگش بابت همان ویروس؛ تأیید انتقال بیناانسانی؛ قرنطینۀ ووهان؛ برداشتن قرنطینه.
کتاب داستان ۸نفر را می‌گوید، از پزشکی که مجبور بود به بیماران دروغ بگوید تا تاکسی رانندۀ موتوری که خوشحال بود پول بیشتری می‌گیرد تا نویسنده‌ای که بابت کارزاری بازداشت خانگی شد و فعال حقوق بشری که به دنبال حقیقت بود و زندانی و شکنجه شد.
https://www.tgoop.com/yusefmasoud
چرا سوسیالیست نیستم | گفت‌وگو با مسعود یوسف حصیرچین

ویدئو را اینجا ببینید:
https://youtu.be/KMaqH9LSPJQ

در جدیدترین قسمت از پادکست هفده هفتادوشش با آقای مسعود یوسف حصیرچین، مترجم کتاب «چرا سوسیالیست نیستم»، نوشته رند پال صحبت می‌کنیم.
رند پال، سناتور ایالت کنتاکی در سنای آمریکاست که با ایده‌ها و نظرات لیبرترین شناخته می‌شود.
در کتاب «چرا سوسیالیست نیستم»، رند پال به بررسی مفهوم سوسیالیسم و تجربیات مختلف ملت های جهان در ایجاد یک آرمان‌شهر سوسیالیستی می‌پردازد.

آنچه در این پادکست خواهید شنید:

-سوسیالیسم چیه؟
-تفاوت سوسیالیسم و بازار آزاد چیه؟
-دولت رفاه چیه؟
-اسکاندیناوی سوسیالیستی است؟
-نابرابری درآمد، به معنای رفاه کمتر است؟
-سوسیالیسم و تقابل با ذات انسان
-چرا سوسیالیسم به اقتدارگرایی منجر می‌شود؟
-نقد سوسیالیست ها به کتاب «چرا سوسیالیست نیستم»
-علاقه سوسیالیست‌ها به بحران


کانال تلگرام آقای یوسف حصیرچین : https://www.tgoop.com/yusefmasoud

@Podcast1776
03__CHAHARSHANBEH SORY.MP3
Kaveh Yaghmaei
آتیشو از توی خونه بیار تو کوچه بمونه/
سرخی رو از اون بگیرن، زردا بسوزن بمیرن/
آتیش بیفته تو دل هر چی پلید و باطله/
گُر گُر خنده سر بده، غم دلا رو پر بده! ❤️‍🔥

https://www.tgoop.com/yusefmasoud
Forwarded from نشر گمان
فروش ویژه برای کمک به سیل‌زدگان سیستان و بلوچستان

می‌خواستیم برای همدلی و همراهی با سیل‌زدگان سیستان‌وبلوچستان، مخصوصاً آنچه از احوال مردم دشتیاری و تنگک می‌دیدیم، یک روز فروش حضوریِ ویژه در یکی از کتابفروشی‌های شهر برگزار کنیم و عواید آن را به دست آقای رسول خادم برسانیم. ترافیک وحشتناک تهران و گرفتاری‌های شب عید همگی ما را از این کار منصرف کرد و تصمیم گرفتیم به جای آن عواید فروش اینترنتیِ یک‌ روز سایت را به این کار اختصاص بدهیم. منتظر ماندیم چهار کتاب تازه هم از چاپخانه بالاخره برسند. اعلام می‌کنیم عواید فروش روز یکشنبه‌ی‌ سایت _یعنی سفارش‌های ثبت‌شده از آغاز تا پایان روز ۲۷ اسفند در سایت نشر گمان_ به دست آقای رسول خادم سپرده خواهد شد تا به هر نحو که صلاح می‌دانند به مصرف رفاه حال مردم سیل‌زده‌ی سیستان‌وبلوچستان برسد.
فقط یک نکته هست اینجا:
به علت شلوغی اداره‌ی پست در روزهای‌آخر سال و احتمالا عقب افتادن ارسال بسته‌ها از اداره‌ی پست به خاطر تداخل با تعطیلات ابتدای سال جدید، سفارش‌ها را بعد از تعطیلات نوروزی ارسال می‌کنیم.
اطلاعات بیشتر را در روزهای آینده از طریق استوری‌های اینستاگرام اعلام می‌کنیم.

➡️ Telegram
➡️ Instagram
➡️ Website
Channel photo updated
قصه‌ها و درس‌های نیکسون

»» این داستان به ما ایرانی ها مستقیما ربط دارد. تا آخر مطالعه بفرمایید.

داستان ریچارد نیکسون از آن جهت آموزنده است که خطرات و در عین حال ناگزیر بودن پوپولیسم یا توده‌گرایی را نشان می‌دهد. نیز وابستگی نظم سیاسی را به نوع و‌ نژاد آدم‌ها نشان می‌دهد. حتی در کشوری مثل آمریکا با آن سابقه از آزادی و فردگرایی و با آن قانون اساسی و با آن میراث تاریخی از عقل محافظه‌کارانه انگلیسی، ملت فریب اقلیت نخبگان سیاسی را می خورد و به خود خیانت می‌کند.

نیکسون یکی از آخرین دولتمردان بزرگ و مستقل و خودرشدیافته آمریکا بود. یکی از معدود رییس‌جمهورهای آمریکا که از خانواده‌ای بی‌بضاعت بود و تنها به مدد هوش خارق‌العاده و اراده و پشتکار خود بالا رفت. طبعا آدم‌ سرسختی هم بود و نسبت به حلقه‌های قدرت و اداره‌چی‌ها و‌ نخبگان و روزنامه‌نگاران بدبین بود، به خصوص که بعد جنگ شاهد تفوق سریع یهودی‌هایی بود که زیاد به ایده‌آل‌های آمریکا اعتقاد نداشتند و تمایلات سوسیالیستی داشتند. می‌فهمید که او را به دلیل محافظه‌کار بودن و استقلال رای دوست ندارند. واقعیت آن است که یهودیها و سفید‌ها (به خصوص آنهایی که به سنت های سیاسی آنگلوساکسون وفادارند) با هم رقابت سیاسی شدیدی دارند و یهودی‌ها به مدد اقلیت‌های نژادی توانسته‌اند تا حد زیادی ایده‌های فردگرایانه و سنت‌طلبانه آنگلوساکسون‌ها را خنثی کنند و با دولت بزرگ و مارکسیست پنهان جایگزین کنند. در واقع رقابت قرن نوزده محافظه‌کاران سنت‌محور انگلیسی و فلاسفه عقل محور اروپایی در آمریکا ادامه پیدا کرد.

کل ماجرای واترگیت اصلا در حد افتضاحات سیاسی امروز نیست و بسیار بزرگ نمایی شد. به طور خلاصه دموکرات‌ها به طور غیرقانونی به اطلاعات محرمانه‌ای دسترسی پیدا کردند و از آن برای تبلیغات استفاده می‌کردند. یک گروه امنیتی خودسر تصمیم گرفت که بدون اجازه دادگاه در دفتر حزب دموکرات شنود نصب کند که بفهمند چه کسی دارد اطلاعات محرمانه را لو می دهد. نیکسون از جریان اطلاع نداشت و پس از اطلاع عصبانی شد، ولی خودش را در محاصره دید و دستور داد که ارتباط دفتر ریاست‌جمهوری با آن گروه امنیتی تکذیب بشود. امر بی‌اهمیتی که می‌توانست با یک اطلاعیه روشن حل شود ‌و از خاطرها برده شود، تبدیل شد به پیراهن عثمان. این تکذیب و پنهان‌کاری با رهبری مطبوعات آن زمان تبدیل به یک رسوایی بزرگ و منجر به استعفای او شد. روشنفکران ملعون که همه چیز را حتما باید وارونه ببینند، سقوط نیکسون را پیروزی دموکراسی و مطبوعات مستقل دانستند. در واقع، پیغامی روشن راجع به باج‌گیری مدیا ‌‌و روزنامه‌ها و حذف سیاستمداران مستقل به جامعه سیاسی آمریکا فرستاده شد و کیفیت سیاستمداران و جامعه آمریکا وارد دوره افول شد. بعد پنجاه سال، یک فقره از کثافتکاری‌های روزانه بایدن و کلینتون و ترامپ هزار بار از پنهان کاری نیکسون بدتر است، بدون اینکه ذره‌ای از هوش و اخلاق و‌ شخصیت و اعتقاد نیکسون را داشته باشند. ظرف دو سه سال جای نیکسون را جیمی کارتر ابله گرفت. یک ریاکار ظاهرساز فرومایه گنده‌گوز از همه جا بی‌خبر. بر اساس سطحی‌ترین و جفنگ‌ترین نظریات ژیگول روشنفکری برای آزادکردن غل و زنجیر دیوانگان سیاسی به شاه در بدترین موقع فشار آورد و بعد هم آنجور به او خیانت کرد. کارتر احمق هیچ موقع نفهمید که از مارکسیست‌های دانشگاهی آمریکایی فریب خورد.

الان ملت آمریکا سخنرانی های نیکسون را گوش می‌دهد و از خود می‌پرسد چه شد؟ ما هم سخنان شاه و انقلابیون را گوش می‌کنیم و از خود می‌پرسیم آن بختک چه بود؟ چه پرده‌ای بود جلوی چشمان ما؟ طلسم در کار بود؟

نه طلسمی در کار نبود. ولی یک سنت تاریخی در جریان بود. از زمان انقلاب فرانسه شیادان بیگانه یاد گرفته بودند چگونه خودشیفتگی‌ها و تکبر و سایر رذایل اخلاقی ملت را آراسته کنند و به خورد خودشان بدهند و بر آنها سوار شوند. شاه فرانسه و تزار روسیه و سلطان ایران و نیکسون جای خودشان را به امثال روبسپیر و لنین و احمد خمینی و محسن رضایی و‌ کلینتون دادند. این قصه سقوط بندگان ناشکر و کفرآلوده‌ای است که در تشخیص رهبران سستی به خرج دادند و گول ستایش های روبهان را خوردند.

@anti_hypocrisy
Forwarded from Finance & Economics
📚 معرفی کتاب

معرفی 10 کتاب به مناسبت نمایشگاه کتاب 1403 / قسمت اول

◽️@utfinance◽️

1️⃣ مانیفست ناکمونیست / نشر علم

2️⃣ تاریخ نگار زوال / نشر پارسه

3️⃣ خصوصی سازی پول / نشر آماره

4️⃣ اخلاق آزادی / نشر دنیای اقتصاد

5️⃣ درک سازوکارهای پول / نشر چالش

6️⃣ اصول علم اقتصاد / نشر آماره

7️⃣ بازار آزاد و دشمنان آن / نشر پارسه و نشر آماره

8️⃣ منشور آزادی / نشر نگاه معاصر

9️⃣ مشکل سوسیالیسم / نشر پیله

🔟 قانون، قانون گذاری و آزادی / نشر دنیای اقتصاد

◽️@utfinance◽️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
25 اردی‌بهشت روز بزرگداشت فردوسی سراینده شاهنامه
Forwarded from مرتضی مردیها
🖌حاجی ارزونی

اگر برای کاری از جمله ابراز عقیده‌ای که کسانی می‌کنند دلیل عقل‌پسندی نیافتید و دیدید به‌ رغم دلایل و شواهد روشن بر اشتباه بودن آن کار، کماکان بر آن اصرار می‌ورزند، ناچارید دلایلی را که مطرح می‌کنند کنار بگذارید و بروید یک لایۀ عمیق‌تر و ببینید «علت» کارشان چیست؟ به عنوان نمونه، جغرافیای رأی کاندیدای حکومتی را در انتخابات ریاست جمهوری در این کشور تأمل کنید. مناطقی که بیشترین رأی را می‌دهند اغلب دینی‌تر نیستند، حتی چندان سیاسی هم نیستند. تاحدودی، تابعی است از پایین بودن سطح رفاه و سواد.‌ بنابراین، حتی اگر در مصاحبه‌هایی که صورت می‌گیرد گفته شود مثلاً به فلان دلیل رأی دادم یا به این فرد رأی دادم، این ارائۀ دلیل را کسی جدی نمی‌گیرد و ذهن می‌رود سراغ علت، از جمله ارزش کمک‌های یارانه‌ای و پایین‌بودن حساسیت سیاسی. داستان کمدی ساندیس هم بیانی از همین ماجراست.

حال اگر با چنین نگاهی، مقاومت بسیاری بر سر «همۀ چشم‌ها به فلان» را رصد کنیم، به گمان من می‌توانیم، ورای دلایل ادعایی، ردپای حاجی ارزونی را پیدا کنیم. کلاهمان را قاضی کنیم. ببینید من می‌خواهم یک کاری بکنم. یک بروزی، ظهوری، که کمی مرا (هم در چشم خودم و هم دیگران) اخلاقی و انسانی و پیشرو نشان دهد؛ چه باید بکنم؟‌ خب، مخالفت‌ با ستم گزینۀ جالبی به نظر می‌رسد. بدیهی است که چنین مواجهه‌ای در وهلۀ نخست با نزدیکترین ستم‌ها بایستی صورت گیرد، ولی خطرناک است و گران؛ به ویژه اگر بخواهد بی‌پرده و تند باشد. پس ذهن‌ می‌رود به سمت دورتر.‌ مثلاً چین و روسیه و سوریه و سودان. ولی فرد می‌بیند که جریان نیرومند و بارزی از مخالفت در این موارد به چشم نمی‌خورد.

آدم‌ها بیشتر عقلشان به چشمشان است. مگر چندبار راجع به سودان یا اویغور یا نظایر آنها چیزی در سوشال مدیا یا اخبار دیده و شنیده؟ اطلاع درست و درمانی هم ندارد که آنجا اصلاً چه خبر است. گیرم اطلاعات آماری از ارقام شبه‌نجومی در مورد کشته‌های سوریه و زندانیان چین بگوید، وقتی فضای رسانه‌ای از آن لبریز نیست، محکوم کردن آن برای منی که قرار است کمی خودم را در ویترین بگذارم و کمی هم وجدان کوچک خوب خودم را تسلی بدهم، چه فایده دارد؟

یافتم! یافتم! (با طنین ارشمیدسی)
کسی و جایی هست که همۀ شرایط بهینه را دارد. اولاً که بدترین موجود این دنیا از منظر رسانه‌ها یعنی امریکا پشت آن است؛ دوم اینکه، این همه می‌گویند که غاصب و نامشروع است؛ سوم (این را یواشکی می‌گوییم) حکومت هم که با آن دشمن است، پس هم خطری نیست و برای حفظ سلامتی نافع است، هم حتی نوعی رشوه است که در بعضی مواجهات (مثلاً اصلاح‌طلبانه) می‌تواند داد و ستد شود.

اما یک مشکل هست: مگر تو میدانی که آنجا چه خبر است؟ مگر طرف مقابل آنها کمتر اهل خشونت و رادیکالیسم است؟ و از این چیزها. گویا کار گیر کرده. ولی معجزه‌ای نازل می‌شود. چیزی که مثل سیل خروشان هر مانعی را از سر راهش می‌شورد و می‌برد. کودکان! دیگر هیچ چیز مهم نیست. همین‌که کودک‌کشی شده، تمام است. همه چیز برای اشد اعتراض فراهم است. کسی جرأت دارد بگوید نه!؟ مثل ماهیچه می‌اندازندش توی چرخ گوشت. حالا ممکن است این وسط کسانی بگویند حضرات! آخه اینجا که خیلی بدتر بوده. ولی مشکلی نیست. فریاد بزن ای بر خرمگس‌ معرکه لعنت! ما خودپرست و ملی‌گرا نیستیم! ستم هر جا که باشد محکوم است. کودکان! کودکان!

این دلیلی است که‌ مطرح می‌شود. علت ولی به گمان‌من‌ چیز دیگری است: حاجی ارزونیه: با قیمت کم، بگو مجانی، مفتکی، بدون خرج، بدون اخراج، بدون زندان، کلی فعالیت سیاسی می‌کنی؛ بدون هزینه می‌شوی یک انسان شریف اخلاقی که دلسوز کودکان و مظلومان است‌. به قدری هم نظربلند که اینجا و آنجا برایش فرقی نمی‌کند.‌ اگر هم در اینجا، در حوادث سال‌های اخیر کاری نکرده‌ای و در مظان اتهامی، این جبران می‌کند: منم آنکه در سطح جهان ستم را محکوم می‌کنم. مثل شما دربند قوم و قبیله و بچه‌محل‌های خود نیستم. به قول صمدآقا، هیشگی نمی‌تونه مث مو محکوم کنه!

انکار نمی‌کنم که بخشی از پیوستگان به این کارزار، انسان‌هایی شریف و اخلاقی‌اند، باری، فقط با کمی نگاه سطحیِ یک‌معادله-یک مجهولی. شماها بدانید که هیچ مشکل مهمی در دنیای ما یک‌معادله-یک‌مجهول نیست.
بخشی از این اردوگاه هم هست که اعضا و اجزای شبکۀ طراحی و اجرای برنامه‌های اتحادیه تمدن‌ستیز و لیبرال‌ستیز به سرکردگی چپ رادیکال است. با شماها حرفی ندارم، ولی الله‌وکیلی ما را جزو کسانی که گول شانتاژهای شما را خورده‌اند طبقه‌بندی نکنید.
می‌ماند سواد اعظمی که جزء هیچ یک از این دو دسته نیستند. دوستان! انگیزه و علت پیوستن شما و بازنشرها، رفتن به نشانی حجرۀ حاجی ارزونی است.

@mardihamorteza
Forwarded from شرق وحشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«فرقی نمی‌کند که نویسنده، مورخ یا دانشمند علوم اجتماعی باشید. مادامی که مایلید آن چه را که دیدنش مجاز است ببینید و از آن چه مجاز نیست رو برگردانید، با قدرت، شهرت و ثروت پاداش خواهید گرفت؛ مادامی که مایلید برای آن چه باید ستوده شود، سرود ستایش بخوانید و به آن چه باید مسکوت بماند بی‌محلی کنید. به بیان دیگر، نسیان ما ورزشی با حمایت حکومتی است.»

جمهوری خلق نسیان: تجدید دیدار با تیان‌آنمن/ لوییزا لیم/ مسعود یوسف‌حصیرچین/ نشر ققنوس

https://www.tgoop.com/yusefmasoud
🖊 مقدمه کتاب سیاه کمونیسم

📚 جنایت و مکافات کمونیسم

📥 استفان کورتوا / مترجم حسین ماشین چیان

🖇کمونیسم در این قرارگیریِ تاریخیِ لبریز از فاجعه جایگاه خود را داشت. به راستی کمونیسم یکی از خشن‌ترین و قابل‌توجه‌ترین جایگاه‌ها را به اشغال خود در می‌آورد. کمونیسم، خصیصۀ ماهوی «قرن کوتاه بیستم» که سال 1914 در سارایوو آغاز شد و در سال 1991 در مسکو به پایان رسید، خود را در مرکز داستان میابد. کمونیسم پیش از فاشیسم و نازیسم به وجود آمد و از هر دو دوام بیشتری داشت، و داغ خود را بر چهار قاره باقی گذاشت.

🖇رژیم‌های کمونیستی برای تثبیت قدرت خود، با فراتر رفتن از جنایات فردی و کشتارهای موردی در مقیاس کوچک، جنایات انبوه را به یک نظام حکومتی تمام عیار تبدیل کردند. پس از دوره‌های مختلفی که از چند سال در اروپای شرقی تا چند دهه در اتحاد جماهیر شوروی و چین ادامه داشتند، ترور کم‌رنگ شد و رژیم‌ها وارد روال اجرای روزانۀ اقدامات سرکوبگرانه و همچنین سانسورکردن همۀ وسایل ارتباطی، کنترل مرزها و تبعید مخالفان شدند.

🖇البته سابقۀ رژیم‌ها و احزاب کمونیست، سیاست‌های آن‌ها و روابطشان با جوامع ملی خودشان و جامعۀ جهانی، به طور محض مترادف با رفتارهای جنایتکارانه نیست، چه رسد به ترور و سرکوب. در اتحاد جماهیر شوروی و در «دموکراسی‌های خلق» پس از مرگ استالین و همچنین در چین پس از مرگ مائو، ترور کمرنگ‌تر شد، جامعه شروع به بازیافتن وضعیت عادی خود کرد و «هم‌زیستی مسالمت‌آمیز» – حتی اگر به هیچ دلیل دیگری غیر از «پیگیری مبارزه طبقاتی به روش‌های دیگر» نبوده باشد – به یک واقعیت برای زندگی تبدیل شد.

🖇تعداد بی شمار مرگ‌ها، افتراق‌های بسیا‌ری را در این زمینه از چشم پنهان می‌دارد. بی تردید، اگر این ارقام را از لحاظ وزن نسبی‌شان بررسی کنیم، جایگاه اول به کامبوج می‌رسد، جایی که پل پوت، ظرف سه سال و نیم، با شکنجه و قحطی گسترده، به بی‌رحمانه‌ترین شکل دست به کشتار یک چهارم جمعیت کشور زد. با این حال، تجربۀ چین در دوران مائو از لحاظ تعداد مطلق افرادی که جان خود را از دست دادند بی‌سابقه است. چنانکه در شوروی دوران لنین و استالین، خونریزی به وقت نیاز، طبق برنامه، منطقی و در جایگاه درست از لحاظ سیاسی، به کشتار جمعی بدل می‌شود.

🖇لنین و رفقایش در ابتدا خود را دچار یک «جنگ طبقاتی» بی‌رحم یافتند که در آن به مخالفان سیاسی و ایدئولوژیک، و نیز به اعضای نافرمان عموم مردم، انگ دشمن زده شد و آن‌ها برای تخریب نشانه‌گذاری شدند. بلشویک‌ها تصمیم گرفتند که، به روش‌های قانونی و فیزیکی، هر چالش یا مقاوتی در برابر قدرت مطلقشان را، حتی اگر منفعل باشد، نابود کنند. این استراتژی نه تنها برای گروه‌های با دیدگاه سیاسی مخالف بلکه برای گروه‌های اجتماعی مانند طبقۀ اشراف، طبقۀ متوسط، طبقۀ روشنفکران، روحانیون، و نیز گروه‌های حرفه‌ای مانند افسران نظامی و پلیس اعمال شد.

🖇 واکاوی وحشت و دیکتاتوری – خصیصه‌های ماهوی کمونیست‌های در قدرت – کار ساده‌ای نیست. ژان النشتاین استالینیسم را ترکیبی از تراژدی یونانی و خودکامگی آسیایی می‌داند. این تعریف خوش‌نما است، اما قادر نیست تا مدرنیتۀ محضِ تجربیات کمونیستی و تأثیرات تمامیت‌خواهانۀ آن را جدای از اشکال سابقاً موجود دیکتاتوری توضیح دهد. یک خلاصۀ تطبیقی می‌تواند کمک کند تا این مسئله را در بافت و شرایط خاص خودش درک کنیم.

🖇 روش‌های اجراشده توسط لنین و تکمیل‌شده توسط استالین و ملتزمین آن‌ها، روش‌های استفاده‌شده توسط نازی‌ها را به ذهن متبادر می‌کند؛ اما اغلب این به این دلیل است که نازی‌ها تکنیک‌های ساخته‌شده توسط لنین و استالین را اتخاذ کردند. رودلف هس، متهم به سازمان‌دهی اردوگاه آشویتس و بعداً فرماندهی آن، یک نمونۀ تمام عیار است: «ادارۀ کل امنیت رایش، مجموعۀ کاملی از گزارش‌های مربوط به اردوگاه‌های کار اجباری روسیه را برای فرماندهان منتشر کرد. این گزارش‌ها شرایط و سازمان‌دهی اردوگاه‌های روس را که توسط زندانیان سابقی که موفق به فرار شده بودند تأمین شده بود، با جزئیات دقیق شرح می‌داد.

🖇 بعد از سال 1945، نسل‌کشی یهودیان تبدیل به ضرب‌المثلی برای بربریت مدرن شد؛ مظهر وحشت‌افکنی و تروریسم جمعی قرن بیستم. پس از سر و کله‌زدن بر سر ماهیت آزار و شکنجۀ یهودیان توسط نازی‌ها در آغاز، طولی نکشید که کمونیست‌ها مزایای جاودانه‌سازی هلوکاست را به عنوان راهی برای بازخوانی ضدفاشیسم به صورتی روشمندتر، دریافتند. شبح «جانور کثیفی که شکمش دوباره بارور است» پیوسته و بی‌وقفه احضار می‌شد. همچنین، تمرکزی تک محوره بر نسل‌کشی یهودیان با هدف توصیف هولوکاست به عنوان جنایتی منحصر به فرد، مانع ارزیابی وقایع با اهمیت یکسان در دنیای کمونیسم شده است.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره دهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
Forwarded from نیما قاسمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در گفتگو با صدای آمریکا
‏و در مواجهه با مهرداد درویش‌پور مطرح کردم:

‏- دولت مصدق، تا همین لحظه، تنها دولت در تاریخ معاصر است که با ترور سر کار آمد.
‏- چاپ اسکناس بدون پشتوانه که بعد ۵۷ به آن «تسعیر» گفتند، اولین‌بار توسط مصدق اجرایی شد.
‏- دو نوبت شش ماهه، از مجلس سلب اختیار قانون‌گذاری کردن، نادیده گرفتن اصل تفکیک قوا بود.
‏- همه‌پرسی برای انحلال مجلس بدون اعلان تاریخ بازگشایی، کودتا علیه سیستم بود.
‏- سیاست‌های ضدغربی هیچ‌کس را تطهیر نمی‌کند چه مصدق چه خمینی…
‏- همبستگی با کسانی که تاریخا محصول سیاست ترورند و از سیاست ترور دفاع می‌کنند، ناممکن و نامطلوب است.

برای دیدن ویدئوی کامل به یوتیوب مراجعه کنید:

https://youtu.be/soONvGLug0c?si=xz8TFVJ4ecKvvDfT

‏⁧ #دولت_ملی⁩ ⁧ #ملی_گرایی⁩ ⁧ #پهلوی⁩ ⁧ #شاهنشاهی⁩ ⁧ #مشروطه⁩ ⁧ #مشروطه_خواهی⁩ ⁧ #پارلمان⁩ ⁧ #اصل_تفکیک_قوا⁩ ⁧ #شاهنشاه_آریامهر
Forwarded from مرتضی مردیها
🖌 نئوکمونیسم

برخی از دوستان از من تقاضای صحبتی دربارۀ انتخابات اخیر امریکا داشتند. حقیقتاً من چیز چندانی برای گفتن نداشتم. به‌ویژه که کفایت بحث در اطراف این گسل به نظرم بدیهی می‌رسید. البته این هم هست که چه بسا حرفی هم اگر داشته باشم شاید چندان خوشحال‌کننده نباشد.

من اگر شهروند امریکا بودم، اگر کاندیدای ریپابلیکن‌ها یک آدمک هم بود، به او رأی می‌دادم. بنابراین روشن است که از نتیجۀ این انتخابات هم خوشحالم. حالا هر چقدر هم روی شخصیت کاندیدای برنده حرف و نقل باشد یا چنانکه مشهور است، رأی‌دهندگان به او بیشتر از نواحی کمتر پیشرفته و کم‌سوادتر باشند یا اینکه در شعارهایشان سخنانی مثل مخالفت با ابورشن باشد که امروزه دیگر کمتر عقل سلیمی زیر بار آن می‌رود.

از سوی دیگر خودم، در فضای دانشگاهی نیواینگلند، با امریکایی‌هایی حشر و نشر داشتم که گرایش دمکرات داشتند و بعضاً انسان‌هایی فرهیخته، دلسوز و دوست‌داشتنی بودند. همه این را می‌دانند که هر حزبی جناح رادیکال دارد و جناح معتدل. و اصلاً گاهی ممکن است یک رأی‌دهنده احساس کند با نیمی از شعارهای یک حزب موافق است و نیمی از شعارهای حزب رقیب. با این‌ همه، بسته به حساسیت‌ها، برخی ممکن است یک حزب را به‌ طور بنیادی برای آیندۀ کشور (امریکا) و دنیا پرخطر و پرخسارت ببینند. برای من حزب دمکرات چنین حزبی است.

در طول دو دهۀ بین دو جنگ جهانی و نیز پس از آن، کمونيسم بخش‌های مهمی از آسیا، افریقا و امریکای جنوبی را کشور به کشور فتح کرد و پیش آمد، و جریان‌های روشنفکری، دقیقاً مثل ستون پنجم، با تبلیغ «صلح‌گرایی» و ضدیت با جنگ، غرب و امریکا را در مقابل آن‌پیشروی‌ها متزلزل کردند. حزب دمکرات پناهگاه و پشتیبان اغلب اینان بود که برخی حتی جاسوس شوروی بودند و در مهمترین پست‌ها نفوذ کرده بودند. صلح‌طلبی و جنگ‌ستیزی از نوعی که در زمان پیروزی‌ کمونیست‌ها در چین، ویتنام و کره تبلیغ می‌شد، دقیقاً شبیه این بود که در دعوای میان دو نفر یک نفر را به بهانۀ اینکه دعوا خوب نیست، دست‌هایش را بگیرند و طرف دیگر از این فرصت استفاده کند و ضربه‌هایش را وارد کند.

آن زمانه اینک گذشته است. ولی کمونیست‌ها و دیگر کسانی که نظم مدرن لیبرال دمکراسی و توسعه‌گرا را دوست ندارند، پشت ماسک‌های گوناگونی از محیط زیست تا حقوق بشر پنهان شده‌اند تا از تمدن غربی انتقام بگیرند و آن را زمین بزنند. و این کار را با جابه‌جایی دشمن واقعی و دشمن فرضی انجام می‌دهند. برایشان تروريسم، توتالیتاریسم، مهاجرت انبوه، چین، روسیه، حکومت‌های شبیه کوبا و کرۀ شمالی دشمن نیستند و ابداً خطری ندارند. خطر کجاست؟ اسلام‌هراسی، تبعیض نژادی، تبعیض جنسیتی، یکسان‌سازی فرهنگی، پیشرفت تکنولوژیک، مشکل محیط زیست و یک مشت شبه‌مسألۀ دیگر. این نشانیِ غلط دادن دقیقاً مثل تاک‌تیک‌های جنگی است که شاخۀ فرعی سپاه را به سمتی می‌رانند تا حریف در پی تعقیب آن برآید و سپس دستۀ اصلی از پشت حمله کند و کار را تمام. حزب دمکرات هم اردوگاه اصلیِ این عملیات است.

حزب دمکرات تقریباً آماج همۀ انتقادهایی است که به جریان‌های روشنفکری عقل‌گریز و تمدن‌ستیز وارد است. همان‌هایی که یکی از دستاوردهایشان همین بدبختی است که دهه‌هاست گریبان ما را گرفته. در واقع، همان دست‌بستگی پیشین در مقابل کمونیسم، اینکه در برابر پیشروی استبداد آیینی در حال تکرار است.

اما در خصوص آقای ترامپ، گمان نمی‌کنم به خصوص برای ما ایرانیان از برکت ایشان مشکلی حل شود. شاید بعضی موضع‌گیری‌های بی‌رودربایست ایشان دل برخی را خنک کند، ولی بیش از این، گمان نمی‌کنم.

@mardihamorteza
2024/11/12 04:13:56
Back to Top
HTML Embed Code: