Forwarded from لاکپشت پرنده
فراخوان لاکپشت پرنده
برای ناشران و پدیدآورندگان کتابهای کودک و نوجوان
🔹 داوری کتابهای کودک و نوجوان که در سال ۱۴۰۳ برای اولینبار چاپ شدهاند، در گروه لاکپشت پرنده آغاز شده است.
🔸 اگر ناشر یا پدیدآورندهی کتاب هستید و هنوز آثارتان را برای بررسی و ارزیابی ارسال نکردهاید، میتوانید یک یا دو نسخه از کتاب را تا ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ به نشانی فروشگاه شهرکتاب مرکزی بفرستید.
📚 فروشگاه شهرکتاب مرکزی در تهران، خیابان شریعتی، نبش کوچهی کلاته واقع شده است.
📨 روی بسته حتماً نام لاکپشت پرنده را بنویسید.
👋 لطفاً این فراخوان را دستبهدست کنید تا ناشران و پدیدآورندگان عزیز باخبر شوند.
🐢 @lakposhtparandeh
فراخوان لاکپشت پرنده
برای ناشران و پدیدآورندگان کتابهای کودک و نوجوان
🔹 داوری کتابهای کودک و نوجوان که در سال ۱۴۰۳ برای اولینبار چاپ شدهاند، در گروه لاکپشت پرنده آغاز شده است.
🔸 اگر ناشر یا پدیدآورندهی کتاب هستید و هنوز آثارتان را برای بررسی و ارزیابی ارسال نکردهاید، میتوانید یک یا دو نسخه از کتاب را تا ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ به نشانی فروشگاه شهرکتاب مرکزی بفرستید.
📚 فروشگاه شهرکتاب مرکزی در تهران، خیابان شریعتی، نبش کوچهی کلاته واقع شده است.
📨 روی بسته حتماً نام لاکپشت پرنده را بنویسید.
👋 لطفاً این فراخوان را دستبهدست کنید تا ناشران و پدیدآورندگان عزیز باخبر شوند.
🐢 @lakposhtparandeh
علیاصغر سیدآبادی
🐭 موش سیاه بالاخره بعد از تلاشهای بسیار توانسته دل موش سفید را به دست بیاورد و قرار است با او ازدواج کند. دلتان میخواهد به این عروسی موشی بیایید و #قصه_موش_سیاه_و_موش_سفید را از زبان خودشان بشنوید؟ قرار است چهارشنبه، ۸ اسفند ۱۴۰۳، در شهر کتاب فرشته و همراه…
احتمالا من در نقش عاقد باید باشم، چون در هنرهای دیگر مرتبط با عروسی سررشته و استعداد ندارم و در این فرصت هم امکان یاد گرفتن نیست. میماند عاقدی که میشود از روی متن هم خواند!
Forwarded from پروژه تاریخ شفاهی ایران
🔘پول نفت حکومت پهلوی و مملکت را به باد داد.
🔺یک جلسهای که یک سال قبل از اینکه حکومت هویدا برود بود، یک جلسهای حضور اعلیحضرت تشکیل دادیم که در آن جلسه اعلیحضرت بودند و هویدا بود و هوشنگ انصاری، وزیر امور اقتصادی و دارایی، بود و حسنعلی مهران، رئیس بانک مرکزی، بود و من بودم که به حساب وزیر مشاور برای برنامه و بودجه که مشکلات رو آمده بود دیگر. گرفتاریهای واقعاً سخت و لاینحلی به وجود آمده بود،خیلی اعلیحضرت مغموم و دپرسد بودند و خیلی روحیه چیزی داشتند اینها.
🔺فرمودند:چطور شد یک دفعه به این وضعیت افتادیم؟ خب، آقایان همه ساکت بودند. من گفتم:قربان اجازه بفرمایید به عرضتان برسانم. ما درست وضع یک مردمی را داشتیم که در یک دهی زندگی میکردند و زندگی خوشی داشتند. منتها خب، گرفتاری این را داشتند که خشکسالی شده بود و آب کم داشتند و آن قدر آب نداشتند که بتوانند کشاورزی بکنند. خب هی آرزو میکردند که باران بیاید و باران بیاید. یک وقت سیل آمد. آن قدر باران آمد که سیل آمد زد تمام این خانهها و زندگی و چیز مزروعی اینها همه را خراب کرد و شکست و این حرفها. آدمها خوشبختانه زنده ماندند که توانستند جانشان را به در ببرند. ولی زندگیشان از همدیگر پاشید و از اصلاً دیگر به هم ریخت. ما هم درست همین وضع را داریم. ما یک مملکتی بودیم که خوش داشتیم زندگی میکردیم. خب، پول بیشتری دلمان میخواست، درآمد بیشتری دلمان میخواست که بسازیم. یک دفعه این درآمد نفت که آمد مثل سیلی بود که تمام زندگی ما را شست و رفت. که خیلی هم از این حرف من خوششان نیامد و ناراحت شدند و پا شدند جلسه را تمام کردند و رفتند بیرون.
🔺همه هم به من اعتراض کردند که این چه حرفی بود زدی؟ گفتم:آقای انصاری، این واقعیت است بایستی به اعلیحضرت بگوییم. این درآمد نفت است که پدر ما را درآورد. ببینید حتی میگویم، بحثهای اینطوری هم داشتیم دیگر. توجه میکنید؟
🔻آها.
🔺به هر صورت، این را میخواهم بگویم که گرفتاری ما این بود. گرفتاری ما این بود که یک:institutionهای مملکت درست کار نمیکرد. بنیادها درست کار نمیکرد. یعنی مجلس یک مجلس واقعی که طبق قانون اساسی عمل بکند نبود. دادگستریمان یک دادگستریای که آن طور که به اصطلاح قانون اساسی مستقلاً و با قدرت عمل بکند نبود. دولتمان که قوه مجریه بود آن طوری که باید و شاید قدرت اجرایی نداشت. توجه میکنید؟ این فرمها و این بنیادهایی که میبایست عمل بکند. این institutionهایی که بایستی عمل بکند و در نتیجه آن حالت اعتماد و گردش منطقی امور را به دنبال خودش داشته باشد، وجود نداشت دیگر.
در نتیجه، آن تغییر گروهی که در دولت باید وجود داشته باشد گاهگداری یک گروهی بروند گروه دیگری بیایند، وجود نداشت.
🔺آن اعتمادی که مردم بایستی به دستگاهها داشته باشند که وقتی وکیل مجلس صحبت میکند حرف مردم را دارد میزند، وجود نداشت. آنجایی که یارو پروندهاش میرفت به دادگستری، میبایستی اعتماد داشته باشد که قاضی با بیطرفی قضاوت میکند، وجود نداشت. در نتیجه. خب در طول زمان تمام کوشش در این بود که از نظر مادی و از نظر رفاهی وضع مردم بهتر شود و بهتر هم شد.
🔺موفقیت فوقالعادهای هم در این زمینه داشتیم که از نظر تغییر مادی، از نظر تغییرشکل زندگی، از نظر مدرنیزه شدن، از نظر توسعه آموزش مدرن خیلی از برویم. وضع زندگی مردم از نظر رفاهی خیلی بهتر شد. غذای بهتری میخوردند، زندگی بهتری داشتند، خانههای بهتری داشتند. ولیکن آنچه که میبایست اینها را با هم متحد میکرد و به آنها این چیز را میداد که از دستگاه حمایت بکنند از رژیمشان، از مملکتشان، از سیستمشان دفاع بکنند، به علت اینکه آن اعتقاد در آنها وجود نداشت، نکردند دیگر.یعنی در جایی که میبایستی آن گروه، بهخصوص طبقه متوسط که از تمام این پیشرفتها بهرهگیری حداکثری کرد، میایستاد، هم از خودش دفاع میکرد، هم از منافع خودش دفاع میکرد، هم از منافع مملکت، هم سیستم را حفظ میکرد، وا زد. گذاشتند در رفتند یا اینکه آنجا همراه آخوندها شدند، همراه مخالفین رژیم شدند.
✍️مصاحبه عبدالمجید مجیدی (۱۳۰۷-۱۳۹۲) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار هفتم
❌لینک مصاحبه صوتی کامل عبدالمجید مجیدی
👇👇
https://www.tgoop.com/iranianoralhistoryproject/1383
🔺یک جلسهای که یک سال قبل از اینکه حکومت هویدا برود بود، یک جلسهای حضور اعلیحضرت تشکیل دادیم که در آن جلسه اعلیحضرت بودند و هویدا بود و هوشنگ انصاری، وزیر امور اقتصادی و دارایی، بود و حسنعلی مهران، رئیس بانک مرکزی، بود و من بودم که به حساب وزیر مشاور برای برنامه و بودجه که مشکلات رو آمده بود دیگر. گرفتاریهای واقعاً سخت و لاینحلی به وجود آمده بود،خیلی اعلیحضرت مغموم و دپرسد بودند و خیلی روحیه چیزی داشتند اینها.
🔺فرمودند:چطور شد یک دفعه به این وضعیت افتادیم؟ خب، آقایان همه ساکت بودند. من گفتم:قربان اجازه بفرمایید به عرضتان برسانم. ما درست وضع یک مردمی را داشتیم که در یک دهی زندگی میکردند و زندگی خوشی داشتند. منتها خب، گرفتاری این را داشتند که خشکسالی شده بود و آب کم داشتند و آن قدر آب نداشتند که بتوانند کشاورزی بکنند. خب هی آرزو میکردند که باران بیاید و باران بیاید. یک وقت سیل آمد. آن قدر باران آمد که سیل آمد زد تمام این خانهها و زندگی و چیز مزروعی اینها همه را خراب کرد و شکست و این حرفها. آدمها خوشبختانه زنده ماندند که توانستند جانشان را به در ببرند. ولی زندگیشان از همدیگر پاشید و از اصلاً دیگر به هم ریخت. ما هم درست همین وضع را داریم. ما یک مملکتی بودیم که خوش داشتیم زندگی میکردیم. خب، پول بیشتری دلمان میخواست، درآمد بیشتری دلمان میخواست که بسازیم. یک دفعه این درآمد نفت که آمد مثل سیلی بود که تمام زندگی ما را شست و رفت. که خیلی هم از این حرف من خوششان نیامد و ناراحت شدند و پا شدند جلسه را تمام کردند و رفتند بیرون.
🔺همه هم به من اعتراض کردند که این چه حرفی بود زدی؟ گفتم:آقای انصاری، این واقعیت است بایستی به اعلیحضرت بگوییم. این درآمد نفت است که پدر ما را درآورد. ببینید حتی میگویم، بحثهای اینطوری هم داشتیم دیگر. توجه میکنید؟
🔻آها.
🔺به هر صورت، این را میخواهم بگویم که گرفتاری ما این بود. گرفتاری ما این بود که یک:institutionهای مملکت درست کار نمیکرد. بنیادها درست کار نمیکرد. یعنی مجلس یک مجلس واقعی که طبق قانون اساسی عمل بکند نبود. دادگستریمان یک دادگستریای که آن طور که به اصطلاح قانون اساسی مستقلاً و با قدرت عمل بکند نبود. دولتمان که قوه مجریه بود آن طوری که باید و شاید قدرت اجرایی نداشت. توجه میکنید؟ این فرمها و این بنیادهایی که میبایست عمل بکند. این institutionهایی که بایستی عمل بکند و در نتیجه آن حالت اعتماد و گردش منطقی امور را به دنبال خودش داشته باشد، وجود نداشت دیگر.
در نتیجه، آن تغییر گروهی که در دولت باید وجود داشته باشد گاهگداری یک گروهی بروند گروه دیگری بیایند، وجود نداشت.
🔺آن اعتمادی که مردم بایستی به دستگاهها داشته باشند که وقتی وکیل مجلس صحبت میکند حرف مردم را دارد میزند، وجود نداشت. آنجایی که یارو پروندهاش میرفت به دادگستری، میبایستی اعتماد داشته باشد که قاضی با بیطرفی قضاوت میکند، وجود نداشت. در نتیجه. خب در طول زمان تمام کوشش در این بود که از نظر مادی و از نظر رفاهی وضع مردم بهتر شود و بهتر هم شد.
🔺موفقیت فوقالعادهای هم در این زمینه داشتیم که از نظر تغییر مادی، از نظر تغییرشکل زندگی، از نظر مدرنیزه شدن، از نظر توسعه آموزش مدرن خیلی از برویم. وضع زندگی مردم از نظر رفاهی خیلی بهتر شد. غذای بهتری میخوردند، زندگی بهتری داشتند، خانههای بهتری داشتند. ولیکن آنچه که میبایست اینها را با هم متحد میکرد و به آنها این چیز را میداد که از دستگاه حمایت بکنند از رژیمشان، از مملکتشان، از سیستمشان دفاع بکنند، به علت اینکه آن اعتقاد در آنها وجود نداشت، نکردند دیگر.یعنی در جایی که میبایستی آن گروه، بهخصوص طبقه متوسط که از تمام این پیشرفتها بهرهگیری حداکثری کرد، میایستاد، هم از خودش دفاع میکرد، هم از منافع خودش دفاع میکرد، هم از منافع مملکت، هم سیستم را حفظ میکرد، وا زد. گذاشتند در رفتند یا اینکه آنجا همراه آخوندها شدند، همراه مخالفین رژیم شدند.
✍️مصاحبه عبدالمجید مجیدی (۱۳۰۷-۱۳۹۲) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار هفتم
❌لینک مصاحبه صوتی کامل عبدالمجید مجیدی
👇👇
https://www.tgoop.com/iranianoralhistoryproject/1383
Telegram
پروژه تاریخ شفاهی ایران
🔘عبدالمجیدمجیدی
متولد۱۳۰۷،درگذشت۱۳۹۲
وزیر کار و امور اجتماعی
رئیس سازمان برنامه و بودجه
🗣️کانال پروژه تاریخ شفاهی ایران
@iranianoralhistoryproject
@iranianoralhistoryproject
متولد۱۳۰۷،درگذشت۱۳۹۲
وزیر کار و امور اجتماعی
رئیس سازمان برنامه و بودجه
🗣️کانال پروژه تاریخ شفاهی ایران
@iranianoralhistoryproject
@iranianoralhistoryproject
Forwarded from نشر اگر
این کتاب روایتگر داستان زندگی دختری چهاردهساله یه نام آدونی در یکی از روستاهای نیجریه است. عشق و هدف زندگی آدونی در کتاب و آموختن خلاصه میشود، اما به اجبار پدر و از سر بیپولی، مجبور به ازدواج با مردی مسن میشود. اوضاع به آسانی نمیگذرد و وقایع ناگوار دست به دست هم میدهند تا درنهایت آدونی از آنجا فرار میکند و به شهری دیگر پناه میبرد و در خانهای اربابی خدمتکار میشود، به امید اینکه روزی به مدرسه برود و معلم شود. اوضاع آنجا هم بر وفق مرادش نیست و تنها ملجأ آرامش آدونی کتابخانهی بزرگ عمارت است. زندگی آدونی از اینجا شروع به تغییر میکند.
دختری با صدای رسا | ابی داره | ترجمهی نفیسه غفاریمقدم | چاپ اول ۱۴۰۲، شمیز، رقعی، ۳۱۸ صفحه، ۳۴۰.۰۰۰ تومان، #پیشنهاد_رمان.
@agarpub
دختری با صدای رسا | ابی داره | ترجمهی نفیسه غفاریمقدم | چاپ اول ۱۴۰۲، شمیز، رقعی، ۳۱۸ صفحه، ۳۴۰.۰۰۰ تومان، #پیشنهاد_رمان.
@agarpub
.
دیروز بچههای نشر طوطی رونمایی گرفته بودند برای کتاب « قصهی موش سفید و موش سیاه» و به این بهانه بچهها را دعوت کرده بودند به جشن عروسی موش سفید و موش سیاه. من از اول گفته بودم که در هیچ یک از هنرهای مرتبط با عروسی سررشته و استعداد ندارم، اما کسانی که سررشته داشتند دیر رسیدند و ما را با تعداد زیادی از کوچولوها تنها گذاشتند که منتظر آمدن موش سیاه و موش سفید و جشن عروسی بودند. به هر حال سر مهمانان را گرم کردیم تا خانم سلیمی و پسر نوجوانش با چمدان قصه و آکولهله و تنبک رسیدند و ما را از دست خودمان و بچهها را از دست ما نجات دادند و به بچهها و مادر و پدرهایشان بسیار خوش گذشت. این را وقتی فهمیدم که تعداد زیادی کتاب را برایشان امضا کردیم.
عکسهای مراسم را که نشر طوطی گذاشته، دوستان دور و نزدیکم هم استقبال زیادی نشان دادند، البته از سیبیلهای من نه از کتاب.
از دستاندرکاران شهر کتاب فرشته و نشر طوطی به خصوص فواد و خانم میرحسینی سپاسگزارم.
قصهی موش سفید و موش سیاه
تصویرگر: فاطمه زمانهرو
دیروز بچههای نشر طوطی رونمایی گرفته بودند برای کتاب « قصهی موش سفید و موش سیاه» و به این بهانه بچهها را دعوت کرده بودند به جشن عروسی موش سفید و موش سیاه. من از اول گفته بودم که در هیچ یک از هنرهای مرتبط با عروسی سررشته و استعداد ندارم، اما کسانی که سررشته داشتند دیر رسیدند و ما را با تعداد زیادی از کوچولوها تنها گذاشتند که منتظر آمدن موش سیاه و موش سفید و جشن عروسی بودند. به هر حال سر مهمانان را گرم کردیم تا خانم سلیمی و پسر نوجوانش با چمدان قصه و آکولهله و تنبک رسیدند و ما را از دست خودمان و بچهها را از دست ما نجات دادند و به بچهها و مادر و پدرهایشان بسیار خوش گذشت. این را وقتی فهمیدم که تعداد زیادی کتاب را برایشان امضا کردیم.
عکسهای مراسم را که نشر طوطی گذاشته، دوستان دور و نزدیکم هم استقبال زیادی نشان دادند، البته از سیبیلهای من نه از کتاب.
از دستاندرکاران شهر کتاب فرشته و نشر طوطی به خصوص فواد و خانم میرحسینی سپاسگزارم.
قصهی موش سفید و موش سیاه
تصویرگر: فاطمه زمانهرو
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
سیاستمداران غربی عادت کردهاند که نام ایران را بیدلیل در سخنرانیهای خود بگنجانند تا با زنده نگه داشتن یک روایت جعلی، رضایت اسرائیل را جلب کنند. تازهترین نمونه این رفتار، کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا است که در کنفرانس خبری امروز درباره جنگ روسیه و اوکراین با دونالد ترامپ، درباره «پاداش دادن به متجاوزان» هشدار داد و از «ایران» را بهعنوان یک متجاوز بالقوه مثال آورد!
نخستوزیر بریتانیا را به چالش میکشم که حتی یک مورد - فقط یک مورد - از سال ۱۷۳۸ تا امروز نام ببرد که ایران آغازگر یک جنگ متجاوزانه بوده باشد.
نخستوزیر بریتانیا را به چالش میکشم که حتی یک مورد - فقط یک مورد - از سال ۱۷۳۸ تا امروز نام ببرد که ایران آغازگر یک جنگ متجاوزانه بوده باشد.
یکی از پدیدههای سیاسی در ایران این است که برخی گروههای سیاسی برای دعوای امروز از صف مردگانی سرباز میگیرند و به صف مردگانی میتازند که سالها و حتی قرنها پیش و در فضایی دیگر میزیستند.
این دشمنسازی و سربازگیری معمولا در چارچوب و بستر دوگانههای از پیش تعیینشدهای ممکن میشود که در آن نیروهای میانه تضعیف شده و قطبهای سیاسی شکل میگیرند با انبوه پیروان و سربازان چشم و گوش بسته که همهی سرمایههای ملی را به بدها و خوبها یا خودیها و دشمنان تقلیل میدهند.
در این وضعیت، پیش از هر چیزی باید نگران استقلال فکری و خرد انتقادیمان باشیم و مراقبت کنیم که در فضای «مرگ بر» و «درود بر» غرق نشویم.
اگر درسی باید از نیمقرن گذشته بگیریم که به کار امروزمان بیاید، ارزش استقلال فردی و مراقبت از فروغلتیدن به دامهای پیروان انبوه است.
دستکم یک بار در انقلاب دیدهایم که از دست دادن استقلال فردی و خرد انتقادی به چه طرد و حذفهایی انجامید و چه سرمایههایی از این کشور را به باد داد و چه هزینههایی به چه کسانی تحمیل کرد!
شگفتا که حتی آنان که از این انقلاب بیزاری میجویند، رهروان بیچونوچرای عیب و نقصهای آن هستند. اگر انقلابیون سرمایههای فرهنگی دوران گذشته را آماج ناسزاهای خود قرار داده بودند، در این روزگار نیز گروهی دیگر از سرمایههای فرهنگی کشور به بهانه اظهارنظری یا شعری آماج حملههای بیامان نسل تازهای از اصحاب طرد و حذفاند.
هیچ نویسنده، شاعر و پژوهشگری نه از اشتباه مصون است و نه باید از نقد مصون باشد، اما اهریمنسازی از شاعر، نویسنده یا پژوهشگری که همراه با میلیونها آدم متناسب با جو زمانهای در سالها پیش موضعی گرفته است که حالا خوشایند ما نیست، از خطاهای بزرگ ملی است.
پژوهشگران، نویسندگان و شاعران بزرگ ایران از دوره مشروطه و حتی پیشتر درباره رویدادهای سیاسی موضع گرفتهاند و گاه بارها مواضع سیاسی خود را تغییر دادهاند. این موضعگیریها و تغییر مواضع جزو حقوق شهروندی آنان است.
مواضع آنان را میتوان نقد کرد، اما نمیتوان به دلیل موضعگیریهایی که ما نمیپسندیم یا اشتباه است، آنان را یکسره طرد و حذف کنیم و از آنان اهریمنانی بسازیم که مسئول همهی سیاهیهای دوراناند.
ممکن است گروهی درباره مواضع یا عملکرد سیاسی محمدعلی فروغی انتقاداتی داشته باشند؛ میتوانند با سند و مدرک درباره آن صحبت کنند، اما آیا میتوان آثار او ازجمله سیر حکمت در اروپا را نادیده گرفت؟
عملکرد و مواضع سیاسی سیدحسن تقیزاده -دستکم پس از انقلاب- فراوان نقد شده است، اما آیا آثار و خدمات و تحقیقات او ازجمله گاهشماری قدیم ایران را میتوان نادیده گرفت؟
شاید گروهی با مواضع و عملکرد سیاسی علیاکبر دهخدا مثلا در همراهیاش با دکتر مصدق مخالف باشند، اما آیا میتوانند کوششهای او را در تدوین لغتنامه دهخدا نادیده بگیرند؟
حالا بیاییم درباره چهرههای معاصرتر بگوییم؛ مواضع سیاسی ابراهیم گلستان را ممکن است ما نپسندیم، اما آیا زبان شگفتانگیز او را در داستانهایش میتوانیم نادیده بگیریم که کوششی است برای کشف ظرفیتهای پنهان زبان فارسی؟
مواضع سیاسی احمد شاملو هم ممکن است به ذائقه سیاسی ما خوش نیاید، اما آیا میتوانیم فرهنگ کوچه و توجه به زبان مردم و شعرهای او و تأثیرش را در زبان فارسی و ترکیبات تازهاش را نادیده بگیریم؟ دو نفری را نام بردم که خدمتشان به زبان فارسی -که یکی از عناصر ملیگرایی است- آشکار است.
شاملو و فروغ و نیما و گلستان و دهخدا و فروغی و تقیزاده و قزوینی و فروزانفر و مینوی و ناتلخانلری و بسیاری دیگر به رغم تفاوتهای سیاسیشان، سرمایههای ملی ایراناند.
نقد منصفانه و در عین حال سختگیرانهی عملکرد و مواضع آنان و پیامدهای آن ممکن و حتی شاید لازم باشد، همچنان که نقد آثار پژوهشی و ادبی و فرهنگی آنان نیز لازم است، اما این با کشاندن آنان به جنگهای امروز متفاوت است. اگر شما سربازان و پیروان چشم و گوش بسته این و آن هستید، موضعگیریها و عملکرد سیاسی این آدمها در دورهای، آنان را به سربازان همصف شما یا سربازان دشمن شما تبدیل نمیکند.
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-977443
این دشمنسازی و سربازگیری معمولا در چارچوب و بستر دوگانههای از پیش تعیینشدهای ممکن میشود که در آن نیروهای میانه تضعیف شده و قطبهای سیاسی شکل میگیرند با انبوه پیروان و سربازان چشم و گوش بسته که همهی سرمایههای ملی را به بدها و خوبها یا خودیها و دشمنان تقلیل میدهند.
در این وضعیت، پیش از هر چیزی باید نگران استقلال فکری و خرد انتقادیمان باشیم و مراقبت کنیم که در فضای «مرگ بر» و «درود بر» غرق نشویم.
اگر درسی باید از نیمقرن گذشته بگیریم که به کار امروزمان بیاید، ارزش استقلال فردی و مراقبت از فروغلتیدن به دامهای پیروان انبوه است.
دستکم یک بار در انقلاب دیدهایم که از دست دادن استقلال فردی و خرد انتقادی به چه طرد و حذفهایی انجامید و چه سرمایههایی از این کشور را به باد داد و چه هزینههایی به چه کسانی تحمیل کرد!
شگفتا که حتی آنان که از این انقلاب بیزاری میجویند، رهروان بیچونوچرای عیب و نقصهای آن هستند. اگر انقلابیون سرمایههای فرهنگی دوران گذشته را آماج ناسزاهای خود قرار داده بودند، در این روزگار نیز گروهی دیگر از سرمایههای فرهنگی کشور به بهانه اظهارنظری یا شعری آماج حملههای بیامان نسل تازهای از اصحاب طرد و حذفاند.
هیچ نویسنده، شاعر و پژوهشگری نه از اشتباه مصون است و نه باید از نقد مصون باشد، اما اهریمنسازی از شاعر، نویسنده یا پژوهشگری که همراه با میلیونها آدم متناسب با جو زمانهای در سالها پیش موضعی گرفته است که حالا خوشایند ما نیست، از خطاهای بزرگ ملی است.
پژوهشگران، نویسندگان و شاعران بزرگ ایران از دوره مشروطه و حتی پیشتر درباره رویدادهای سیاسی موضع گرفتهاند و گاه بارها مواضع سیاسی خود را تغییر دادهاند. این موضعگیریها و تغییر مواضع جزو حقوق شهروندی آنان است.
مواضع آنان را میتوان نقد کرد، اما نمیتوان به دلیل موضعگیریهایی که ما نمیپسندیم یا اشتباه است، آنان را یکسره طرد و حذف کنیم و از آنان اهریمنانی بسازیم که مسئول همهی سیاهیهای دوراناند.
ممکن است گروهی درباره مواضع یا عملکرد سیاسی محمدعلی فروغی انتقاداتی داشته باشند؛ میتوانند با سند و مدرک درباره آن صحبت کنند، اما آیا میتوان آثار او ازجمله سیر حکمت در اروپا را نادیده گرفت؟
عملکرد و مواضع سیاسی سیدحسن تقیزاده -دستکم پس از انقلاب- فراوان نقد شده است، اما آیا آثار و خدمات و تحقیقات او ازجمله گاهشماری قدیم ایران را میتوان نادیده گرفت؟
شاید گروهی با مواضع و عملکرد سیاسی علیاکبر دهخدا مثلا در همراهیاش با دکتر مصدق مخالف باشند، اما آیا میتوانند کوششهای او را در تدوین لغتنامه دهخدا نادیده بگیرند؟
حالا بیاییم درباره چهرههای معاصرتر بگوییم؛ مواضع سیاسی ابراهیم گلستان را ممکن است ما نپسندیم، اما آیا زبان شگفتانگیز او را در داستانهایش میتوانیم نادیده بگیریم که کوششی است برای کشف ظرفیتهای پنهان زبان فارسی؟
مواضع سیاسی احمد شاملو هم ممکن است به ذائقه سیاسی ما خوش نیاید، اما آیا میتوانیم فرهنگ کوچه و توجه به زبان مردم و شعرهای او و تأثیرش را در زبان فارسی و ترکیبات تازهاش را نادیده بگیریم؟ دو نفری را نام بردم که خدمتشان به زبان فارسی -که یکی از عناصر ملیگرایی است- آشکار است.
شاملو و فروغ و نیما و گلستان و دهخدا و فروغی و تقیزاده و قزوینی و فروزانفر و مینوی و ناتلخانلری و بسیاری دیگر به رغم تفاوتهای سیاسیشان، سرمایههای ملی ایراناند.
نقد منصفانه و در عین حال سختگیرانهی عملکرد و مواضع آنان و پیامدهای آن ممکن و حتی شاید لازم باشد، همچنان که نقد آثار پژوهشی و ادبی و فرهنگی آنان نیز لازم است، اما این با کشاندن آنان به جنگهای امروز متفاوت است. اگر شما سربازان و پیروان چشم و گوش بسته این و آن هستید، موضعگیریها و عملکرد سیاسی این آدمها در دورهای، آنان را به سربازان همصف شما یا سربازان دشمن شما تبدیل نمیکند.
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-977443
شرق
سربازگیری و دشمنسازی از صف مردگان
یکی از پدیدههای سیاسی در ایران این است که برخی گروههای سیاسی برای دعوای امروز از صف مردگانی سرباز میگیرند و به صف مردگانی میتازند که سالها و حتی قرنها پیش و در فضایی دیگر میزیستند.
در دفاع از مذاکره و در نکوهش خودکشی از ترس مرگ
دربارهی حواشی دیدار زلینسکی- ترامپ
گروهی پس از نمایش رفتار تحقیرآمیز ترامپ و اصحابش با زلینسکی، شروع کردهاند به نوشتن علیه مذاکره با آمریکا و این که دیدید سرنوشت مذاکره با ترامپ چیست!
بدیهی است که در مذاکره با هرکسی باید پیشآمدهای متفاوت را پیشبینی کرد و با سناریوهای متنوع پای میز مذاکره نشست. سیاستمدار آشنا برای چنین موقعیتی هم باید آماده باشد و از کیان کشورش دفاع کند.
به گمانم حتی زلینسکی هم به رغم قرار گرفتن در منگنه و به رغم این که در موقعیت ضعف قرار دارد، نسبتا خوب ظاهر شد و چنان که - احتمالا -ترامپ و اصحابش انتظار داشتند، کوتاه نیامد و این همه جلوی دوربین اتفاق افتاد.
آنان که از این مذاکرهی به خصوص و بدون در نظر گرفتن مذاکرههای پیشین ترامپ، به نفی مذاکره رسیدهاند، موقعیتهای متفاوت کشورها را در نظر نمیگیرند.
تصور ترامپ از اکراین، کشور ضعیف و فرمانبری است که با پول آمریکا و اروپا جلوی روسیه دوام آورده است و با او همچون یکی از اقمارش رو به رو میشود و انتظار اطاعت دارد، اما آیا در برابر ایران هم میتواند چنین تصوری داشته باشد؟
طبیعی است که راهبردهای مذاکره با ایران برای آنان متفاوت خواهد بود، نه که عاشق چشم و ابروی ایران باشند و دنبال منافع خود و تحمیل فشار و حتی به زانو در آوردن ایران نباشند، اما آنان مطمئن هستند که رو به رو شدن با ایران پیچیدهتر است و طرف ایرانی غیرقایل انعطافتر.
اگر زمینهی مذاکره فراهم شود، باید بدترین شرایط پیشبینی شود و برای آن شرایط طراحی شود. ارجاع به رفتار ترامپ برای نفی مذاکره، ترس از مذاکره است، خودکشی از ترس مرگ.
مذاکره برای تسلیم شدن نیست. میتوان میز مذاکره را ترک کرد و میتوان در مذاکره در مقابل زورگویی ایستادگی کرد. در همین مذاکرهی ترامپ- زلینسکی هم به گمانم زلینسکی بر خلاف انتظار ترامپ و اصحابش عمل کرده و علت عصبانیت مقامات آمریکا، همین است.
واکنشهای اروپایی و داخل آمریکا هم نشان میدهد که اگر هم ترامپ قصد تحقیر برنامهریزیشدهی زلینسکی را داشته موفق نشده و این تحقیر کمانه کرده است.
دربارهی حواشی دیدار زلینسکی- ترامپ
گروهی پس از نمایش رفتار تحقیرآمیز ترامپ و اصحابش با زلینسکی، شروع کردهاند به نوشتن علیه مذاکره با آمریکا و این که دیدید سرنوشت مذاکره با ترامپ چیست!
بدیهی است که در مذاکره با هرکسی باید پیشآمدهای متفاوت را پیشبینی کرد و با سناریوهای متنوع پای میز مذاکره نشست. سیاستمدار آشنا برای چنین موقعیتی هم باید آماده باشد و از کیان کشورش دفاع کند.
به گمانم حتی زلینسکی هم به رغم قرار گرفتن در منگنه و به رغم این که در موقعیت ضعف قرار دارد، نسبتا خوب ظاهر شد و چنان که - احتمالا -ترامپ و اصحابش انتظار داشتند، کوتاه نیامد و این همه جلوی دوربین اتفاق افتاد.
آنان که از این مذاکرهی به خصوص و بدون در نظر گرفتن مذاکرههای پیشین ترامپ، به نفی مذاکره رسیدهاند، موقعیتهای متفاوت کشورها را در نظر نمیگیرند.
تصور ترامپ از اکراین، کشور ضعیف و فرمانبری است که با پول آمریکا و اروپا جلوی روسیه دوام آورده است و با او همچون یکی از اقمارش رو به رو میشود و انتظار اطاعت دارد، اما آیا در برابر ایران هم میتواند چنین تصوری داشته باشد؟
طبیعی است که راهبردهای مذاکره با ایران برای آنان متفاوت خواهد بود، نه که عاشق چشم و ابروی ایران باشند و دنبال منافع خود و تحمیل فشار و حتی به زانو در آوردن ایران نباشند، اما آنان مطمئن هستند که رو به رو شدن با ایران پیچیدهتر است و طرف ایرانی غیرقایل انعطافتر.
اگر زمینهی مذاکره فراهم شود، باید بدترین شرایط پیشبینی شود و برای آن شرایط طراحی شود. ارجاع به رفتار ترامپ برای نفی مذاکره، ترس از مذاکره است، خودکشی از ترس مرگ.
مذاکره برای تسلیم شدن نیست. میتوان میز مذاکره را ترک کرد و میتوان در مذاکره در مقابل زورگویی ایستادگی کرد. در همین مذاکرهی ترامپ- زلینسکی هم به گمانم زلینسکی بر خلاف انتظار ترامپ و اصحابش عمل کرده و علت عصبانیت مقامات آمریکا، همین است.
واکنشهای اروپایی و داخل آمریکا هم نشان میدهد که اگر هم ترامپ قصد تحقیر برنامهریزیشدهی زلینسکی را داشته موفق نشده و این تحقیر کمانه کرده است.
Forwarded from مهران صولتی
🔹 تفاوت زلنسکی با سیاستمداران ما
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین که به دعوت دونالد ترامپ و برای انعقاد قرار داد بهرهبرداری امریکا از معادن اوکراین به کاخ سفید رفته بود در مقابل خبرنگاران به شدت تحقیر و سپس از کاخ سفید اخراج شد. او سپس با حضور در دفتر فاکس نیوز ضمن ابراز احترام به مردم امریکا و دونالد ترامپ حاضر به عذرخواهی از رئیسجمهور امریکا نشد. زلنسکی که از ۲۰۱۹ و پس از پیروزی در یک انتخابات آزاد رئیس جمهور اوکراین شده است از سهسال پیش و بهرغم تهدیدات فزاینده روسیه همچنان در کشورش مانده و به مقاومت در برابر متجاوزان ادامه میدهد. اما رفتار زلنسکی در قبال رویداد دیروز کاخ سفید حاوی درسهایی است که میتواند برای سیاستمداران ما به غایت مفید باشد:
🖌 زلنسکی که برآمده از انتخاب آزادانه در اوکراین است در هر موقعیتی از مردم به مثابه مهمترین پایه مشروعیتیابی خود دفاع میکند حال آنکه سیاستمداران ما مشروعیت خود را در ارزشهایی خارج از مدار مردم جستوجو میکنند.
🖌 پایبندی زلنسکی به منافع ملی موجب شد که حتی برخورد ناشایست ترامپ نیز نتواند شکاف ایجاد شده میان امریکا و اوکراین را ترمیم نشدنی سازد حال آنکه بیاعتنایی سیاستمداران ما نسبت به منافع ملی باعث بهانهجوییهای متعدد از سوی کشور در عرصه دیپلماسی شده است
🖌 زلنسکی واقعبینانه میداند که بدون حمایت امریکا، از اروپا در مقابله با روسیه کار چندانی ساخته نیست بنابراین میکوشد تا همچنان امریکا را به عنوان حامی اصلی اوکراین حفظ نماید حالآنکه سیاستمداران ما همواره داعیه بینیازی به حامی در منازعات بینالمللی را دارند
🖌 زلنسکی در راستای منافع اوکراین حتی باب مذاکره با روسیه به عنوان قاتل مردم خود را مسدود نکرده بلکه آنرا مشروط به دریافت تضمینهای امنیتی از سوی امریکا کرده است در حالیکه سیاستمداران ما با آفریدن دوگانه خیر- شر مذاکره با دشمنان را به یک تابو تبدیل کردهاند
🔹 نکته پایانی: برخورد تحقیرآمیز ترامپ با زلنسکی اکنون مستمسکی شدهاست تا مذاکره ستیزان از انسداد باب گفتوگو با امریکا دفاع کرده و دوران پساترامپ را انتظار کشند. این در حالی است که ایده کلنگی کردن ایران که از سوی هر دو جناح قدرت در امریکا پیگیری میشود ایجاب میکند که صرفا منافع ملی و دغدغه توسعه ایران برای شهروندان به غایت رنجکشیده آن در همه این سالها مورد توجه باشد
@solati_mehran
#زلنسکی
#ترامپ
#اوکراین
#امریکا
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین که به دعوت دونالد ترامپ و برای انعقاد قرار داد بهرهبرداری امریکا از معادن اوکراین به کاخ سفید رفته بود در مقابل خبرنگاران به شدت تحقیر و سپس از کاخ سفید اخراج شد. او سپس با حضور در دفتر فاکس نیوز ضمن ابراز احترام به مردم امریکا و دونالد ترامپ حاضر به عذرخواهی از رئیسجمهور امریکا نشد. زلنسکی که از ۲۰۱۹ و پس از پیروزی در یک انتخابات آزاد رئیس جمهور اوکراین شده است از سهسال پیش و بهرغم تهدیدات فزاینده روسیه همچنان در کشورش مانده و به مقاومت در برابر متجاوزان ادامه میدهد. اما رفتار زلنسکی در قبال رویداد دیروز کاخ سفید حاوی درسهایی است که میتواند برای سیاستمداران ما به غایت مفید باشد:
🖌 زلنسکی که برآمده از انتخاب آزادانه در اوکراین است در هر موقعیتی از مردم به مثابه مهمترین پایه مشروعیتیابی خود دفاع میکند حال آنکه سیاستمداران ما مشروعیت خود را در ارزشهایی خارج از مدار مردم جستوجو میکنند.
🖌 پایبندی زلنسکی به منافع ملی موجب شد که حتی برخورد ناشایست ترامپ نیز نتواند شکاف ایجاد شده میان امریکا و اوکراین را ترمیم نشدنی سازد حال آنکه بیاعتنایی سیاستمداران ما نسبت به منافع ملی باعث بهانهجوییهای متعدد از سوی کشور در عرصه دیپلماسی شده است
🖌 زلنسکی واقعبینانه میداند که بدون حمایت امریکا، از اروپا در مقابله با روسیه کار چندانی ساخته نیست بنابراین میکوشد تا همچنان امریکا را به عنوان حامی اصلی اوکراین حفظ نماید حالآنکه سیاستمداران ما همواره داعیه بینیازی به حامی در منازعات بینالمللی را دارند
🖌 زلنسکی در راستای منافع اوکراین حتی باب مذاکره با روسیه به عنوان قاتل مردم خود را مسدود نکرده بلکه آنرا مشروط به دریافت تضمینهای امنیتی از سوی امریکا کرده است در حالیکه سیاستمداران ما با آفریدن دوگانه خیر- شر مذاکره با دشمنان را به یک تابو تبدیل کردهاند
🔹 نکته پایانی: برخورد تحقیرآمیز ترامپ با زلنسکی اکنون مستمسکی شدهاست تا مذاکره ستیزان از انسداد باب گفتوگو با امریکا دفاع کرده و دوران پساترامپ را انتظار کشند. این در حالی است که ایده کلنگی کردن ایران که از سوی هر دو جناح قدرت در امریکا پیگیری میشود ایجاب میکند که صرفا منافع ملی و دغدغه توسعه ایران برای شهروندان به غایت رنجکشیده آن در همه این سالها مورد توجه باشد
@solati_mehran
#زلنسکی
#ترامپ
#اوکراین
#امریکا
Forwarded from انتخابات آمریکا... ادامه راه (ALIREZA SARFARAZI)
من که با دانلد زندگی کردم
سالهایی که کسی یادش نیست، #ترامپ بخشی از زندگی رسانهای من بود. آن سالها که کسی چیزی از تلویزیونهای آمریکا نمیدانست آنقدرها و شاید جدای از چند سریال و سیتکام معروف شده و چند شو، خبری از رونق تلویزیونهای آمریکایی در ایران نبود... بسیاری ترامپ را نمیشناختند.
ترامپ در آمریکا نماد جوانی پر سر و صدای پولدار نیویورکی بود و در سیاست هم پول خرج میکرد و کانونشن جمهوریخواهان را هر دوره انتخاباتی میرفت و سال 2000 هم حزبی راه انداخت که زود تعطیلش کرد. ساختمانهای ترامپ و هتلها و ... طلا و زرق و برق و سر و صدای رسانهای. چندین و چند حضور رسانهای در سال و خرج کردن برای دعوت شده به برنامههای اپرا وینفری و لری کینگ و لترمن و لنو و ... خرج سنگینی که کرد در Home Alone یک صحنه بازیگری کرد و در چند سریال و سیت کام بود و حتّی پایش به یکی دو مورد غریب سینمایی باز شد... کسی از ورشکستگی #ترامپ، کثافت آویزانی او به گنگهای نیویورکی و آبروریزی به باد دادن ثروت پدری خبری نداشت... توصیف آمریکایی از پولدار وقتی شد "پولدار مثل ترامپ" که تهیهکنندگان شوی "کارآموز" گشتند و گشتند هیچکس حاضر نشد برایشان در این شوی رقابتمحور، نقش ثروتمند معروف را بازی کند. ترامپ که دنبال موقعیتی برای بازگشت بود، با شوق و ذوق قبول کرد و چندین سال، با دریافتی کلان، همراه با خانوادهاش، نمایش یک امپراتوری ثروت داد و دوباره نماد پولداری شد. شوی کارآموز بود که ترامپ را نجات داد! امّا...
تأثیر شوی کارآموز بر #ترامپ، تبدیل او به یک موجود رسانهای بود که قهرمان Reality TV شد. این شو بود که زندگی برابر دوربین را به ترامپ یاد داد و در عوض، ترامپ را تغییر داد. دانلد دیگر بدون دوربین قادر به نفس کشیدن نبود. هیچ چیزی پشت دوربین پیش نمیرفت! ترامپ بدون دوربین اصلاً موجودیتی ندارد. شبکههای اجتماعی هم کارکرد همان دوربین را دارند. او تشنه تقدیر و تحسین است ولی بیش از هرچیز تشنه دیده شدن است!
مذاکره جمعه بر سر قانع کردن زلنسکی به پذیرش قرارداد معدن و تسلیم در برابر پوتین بود. زلنسکی شجاعانه ایستاد و به صراحت... دستکم تا اینجا... در برابر صلح تحمیلی به او که هیچ قاعده و محتوایی ندارد، مقاومت کرده است. این ونس بود که ترامپ را به قالب Reality TV برگرداند! #ترامپ بارها گفت که از توهین و انتقاد از پوتین نفرت دارد و زلنسکی حق ندارد از پوتین کینه داشته باشد! ونس به زلنسکی حمله برد و عملاً او را تحقیر کرد و گفت که تسلیم بشو بدبخت... زلنسکی تسلیم نشد و در برابر تهدیدات ترامپ که از موضع پوتین با او حرف میزد، مقاومت کرد. ونس یک شوی تلویزیونی را کلید زد و زلنسکی آن را بازی نکرد.
نکته کلیدی اینکه موقعیت انتخاباتی 2016 ترامپ حاصل این شهرت تلویزیونی نبود... شهرت تلویزیونی سیاسی او، آغاز توهینها و نفرتپراکنیها علیه اوباما بود که او را به قهرمان جمهوریخواهان تبدیل کرد. برنامههای رسانهای او در توهین به اوباما و زیر سؤال بردن تولد او در خاک آمریکا، برای طیفهای خاص آمریکایی بیش از هر چیز جذّاب بود.
من که در جوانی با تلویزیون زندگی کردهام و با دانلد با هم پیر شدهایم... همچنان باور نمیکنم که او اینطور در آغاز کردن شوی جمعه، از ونس عقب افتاد. باورنکردنیتر اینکه آنکه بازیگر واقعی است و باید به نمایش دامن میزد، زلنسکی است که یک بازیگر و کمدین است و تن به بازی نداد!!!
زلنسکی گزینههای زیادی ندارد. اتحاد پوتین و ترامپ دست او را بسته است... ولی... تا همینجا که درخشان بود!
@usgelections
سالهایی که کسی یادش نیست، #ترامپ بخشی از زندگی رسانهای من بود. آن سالها که کسی چیزی از تلویزیونهای آمریکا نمیدانست آنقدرها و شاید جدای از چند سریال و سیتکام معروف شده و چند شو، خبری از رونق تلویزیونهای آمریکایی در ایران نبود... بسیاری ترامپ را نمیشناختند.
ترامپ در آمریکا نماد جوانی پر سر و صدای پولدار نیویورکی بود و در سیاست هم پول خرج میکرد و کانونشن جمهوریخواهان را هر دوره انتخاباتی میرفت و سال 2000 هم حزبی راه انداخت که زود تعطیلش کرد. ساختمانهای ترامپ و هتلها و ... طلا و زرق و برق و سر و صدای رسانهای. چندین و چند حضور رسانهای در سال و خرج کردن برای دعوت شده به برنامههای اپرا وینفری و لری کینگ و لترمن و لنو و ... خرج سنگینی که کرد در Home Alone یک صحنه بازیگری کرد و در چند سریال و سیت کام بود و حتّی پایش به یکی دو مورد غریب سینمایی باز شد... کسی از ورشکستگی #ترامپ، کثافت آویزانی او به گنگهای نیویورکی و آبروریزی به باد دادن ثروت پدری خبری نداشت... توصیف آمریکایی از پولدار وقتی شد "پولدار مثل ترامپ" که تهیهکنندگان شوی "کارآموز" گشتند و گشتند هیچکس حاضر نشد برایشان در این شوی رقابتمحور، نقش ثروتمند معروف را بازی کند. ترامپ که دنبال موقعیتی برای بازگشت بود، با شوق و ذوق قبول کرد و چندین سال، با دریافتی کلان، همراه با خانوادهاش، نمایش یک امپراتوری ثروت داد و دوباره نماد پولداری شد. شوی کارآموز بود که ترامپ را نجات داد! امّا...
تأثیر شوی کارآموز بر #ترامپ، تبدیل او به یک موجود رسانهای بود که قهرمان Reality TV شد. این شو بود که زندگی برابر دوربین را به ترامپ یاد داد و در عوض، ترامپ را تغییر داد. دانلد دیگر بدون دوربین قادر به نفس کشیدن نبود. هیچ چیزی پشت دوربین پیش نمیرفت! ترامپ بدون دوربین اصلاً موجودیتی ندارد. شبکههای اجتماعی هم کارکرد همان دوربین را دارند. او تشنه تقدیر و تحسین است ولی بیش از هرچیز تشنه دیده شدن است!
مذاکره جمعه بر سر قانع کردن زلنسکی به پذیرش قرارداد معدن و تسلیم در برابر پوتین بود. زلنسکی شجاعانه ایستاد و به صراحت... دستکم تا اینجا... در برابر صلح تحمیلی به او که هیچ قاعده و محتوایی ندارد، مقاومت کرده است. این ونس بود که ترامپ را به قالب Reality TV برگرداند! #ترامپ بارها گفت که از توهین و انتقاد از پوتین نفرت دارد و زلنسکی حق ندارد از پوتین کینه داشته باشد! ونس به زلنسکی حمله برد و عملاً او را تحقیر کرد و گفت که تسلیم بشو بدبخت... زلنسکی تسلیم نشد و در برابر تهدیدات ترامپ که از موضع پوتین با او حرف میزد، مقاومت کرد. ونس یک شوی تلویزیونی را کلید زد و زلنسکی آن را بازی نکرد.
نکته کلیدی اینکه موقعیت انتخاباتی 2016 ترامپ حاصل این شهرت تلویزیونی نبود... شهرت تلویزیونی سیاسی او، آغاز توهینها و نفرتپراکنیها علیه اوباما بود که او را به قهرمان جمهوریخواهان تبدیل کرد. برنامههای رسانهای او در توهین به اوباما و زیر سؤال بردن تولد او در خاک آمریکا، برای طیفهای خاص آمریکایی بیش از هر چیز جذّاب بود.
من که در جوانی با تلویزیون زندگی کردهام و با دانلد با هم پیر شدهایم... همچنان باور نمیکنم که او اینطور در آغاز کردن شوی جمعه، از ونس عقب افتاد. باورنکردنیتر اینکه آنکه بازیگر واقعی است و باید به نمایش دامن میزد، زلنسکی است که یک بازیگر و کمدین است و تن به بازی نداد!!!
زلنسکی گزینههای زیادی ندارد. اتحاد پوتین و ترامپ دست او را بسته است... ولی... تا همینجا که درخشان بود!
@usgelections
چند ماهی بود که کتاب «از مصدق تاریخی تا مصدق اسطورهای» در دسترس نبود و سرانجام جاپ دومش منتشر شد.
۱۰۰ سال است که نام محمد مصدق در سپهر سیاسی ایران شنیده میشود. تمجیدکنندگانش بسیارند و تقبیحکنندگانش نیز ــ بهویژه در سالهای اخیر ــ پرشمار شدهاند.
من نه شیفتهی مصدقم و نه مخالف او. مصدق را شخصیتی مهم در سپهر سیاسی ایران میدانم که باید دربارهاش نوشت. در این کتاب هم تلاش کردهام تا در این دوگانه گرفتار نشوم و اگر از آن فراتر نرفتم، دستکم از منظری دیگر زاویهی تازهای در این بحث باز کنم.
موضوع اصلیِ این کتاب «پدیدار» مصدق است، نه خود مصدق. کوشیدهام در این کتاب با بررسی اسناد و کتابهای بسیار نشان دهم که مصدق در افکار عمومی یا در روان جمعیِ ایرانیان چگونه پدیدار شده و «مصدق تاریخی» در چه شرایطی و با چه فرایندی به «مصدق اسطورهای» تبدیل شده است؟
پاسخ به این پرسش دربارهی مصدق و دیگر چهرههای مهم سیاسی ایران به نظرم بسیار مهم است و میتواند راهنمای کنش سیاسی باشد.
از مصدق تاریخی تا مصدق اسطورهای | علیاصغر سیدآبادی | چاپ دوم ۱۴۰۳، رقعی، شمیز، ۲۷۲ صفحه
۱۰۰ سال است که نام محمد مصدق در سپهر سیاسی ایران شنیده میشود. تمجیدکنندگانش بسیارند و تقبیحکنندگانش نیز ــ بهویژه در سالهای اخیر ــ پرشمار شدهاند.
من نه شیفتهی مصدقم و نه مخالف او. مصدق را شخصیتی مهم در سپهر سیاسی ایران میدانم که باید دربارهاش نوشت. در این کتاب هم تلاش کردهام تا در این دوگانه گرفتار نشوم و اگر از آن فراتر نرفتم، دستکم از منظری دیگر زاویهی تازهای در این بحث باز کنم.
موضوع اصلیِ این کتاب «پدیدار» مصدق است، نه خود مصدق. کوشیدهام در این کتاب با بررسی اسناد و کتابهای بسیار نشان دهم که مصدق در افکار عمومی یا در روان جمعیِ ایرانیان چگونه پدیدار شده و «مصدق تاریخی» در چه شرایطی و با چه فرایندی به «مصدق اسطورهای» تبدیل شده است؟
پاسخ به این پرسش دربارهی مصدق و دیگر چهرههای مهم سیاسی ایران به نظرم بسیار مهم است و میتواند راهنمای کنش سیاسی باشد.
از مصدق تاریخی تا مصدق اسطورهای | علیاصغر سیدآبادی | چاپ دوم ۱۴۰۳، رقعی، شمیز، ۲۷۲ صفحه
Forwarded from تحلیل شبکههای اجتماعی مجازی
💢تأثیر الگوریتمها بر مناقشات سیاسی: چگونه الگوریتمهای توئیتر در مناقشه ترامپ و زلنسکی، به نفع ترامپ عمل کردند؟
🔹از زمان مالکیت ایلان ماسک بر توئیتر (ایکس)، گزارشهای متعددی مبنی بر تغییر الگوریتمهای این پلتفرم بهنفع یک دیدگاه خاص خصوصا در جریان انتخاباتها منتشر شده است؛ در یکی از آخرین نمونههای این گزارش (اینجا)، نشان داده شده است که چگونه الگوریتمها، توئیتهای احزاب راست افراطی در جریان انتخابات پارلمانی آلمان را بیشتر از توئیتهای دیگر احزاب نمایش میدهد.
🔸این موضوع در جریان تنش میان ترامپ و زلنسکی نیز خودش را نشان داده و پشتیبانی ایلان ماسک از ترامپ در قالب الگوریتمهای توئیتری نیز نمایان است، بهنحوی که توئیتهای همراستا با مواضع ترامپ بیشتر به کاربران توئیتر «نمایش» داده میشود. این موضوع را میتوان از نسبت میان بازدید و لایک توئیتهای همراستا و مخالف ترامپ (تصویر زیر) متوجه شد. بررسی تعدادی توئیت پرلایک و پربازدید در این خصوص نشان میدهد که نسبت «بازدید به لایک» در توئیتهای بررسیشده و همراستا با ترامپ بطور میانگین ۹۲ است در حالی که این عدد برای توئیتهای مخالف ترامپ ۲۲ است.
🔹تفاوت معنادار میان این اعداد نشان میدهد که توئیتهای همراستا با مواضع ترامپ، علیرغم این که نسبتا لایک کمتری گرفته اما بهمراتب بیشتر به کاربران نشان داده شده است. در سوی دیگر، توئیتهای مخالف مواضع ترامپ کمتر نشان داده شده اما بیشتر مورد تأیید کاربران توئیتر بوده است.
🔸سوگیری الگوریتم توئیتر به جمهوریخواهان و جریانهای راستگرا در آمریکا، پیش از نیز در مطالعات دیگری مطالعه و نشان داده شده بود. برای دسترسی به یافتههای برخی از این مطالعات بر روی این لینک، یا این لینک و یا این گزارش کلیک کنید.
❇️کانال تحلیل شبکههای اجتماعی مجازی
📲 @socialMediaAnalysis
🔹از زمان مالکیت ایلان ماسک بر توئیتر (ایکس)، گزارشهای متعددی مبنی بر تغییر الگوریتمهای این پلتفرم بهنفع یک دیدگاه خاص خصوصا در جریان انتخاباتها منتشر شده است؛ در یکی از آخرین نمونههای این گزارش (اینجا)، نشان داده شده است که چگونه الگوریتمها، توئیتهای احزاب راست افراطی در جریان انتخابات پارلمانی آلمان را بیشتر از توئیتهای دیگر احزاب نمایش میدهد.
🔸این موضوع در جریان تنش میان ترامپ و زلنسکی نیز خودش را نشان داده و پشتیبانی ایلان ماسک از ترامپ در قالب الگوریتمهای توئیتری نیز نمایان است، بهنحوی که توئیتهای همراستا با مواضع ترامپ بیشتر به کاربران توئیتر «نمایش» داده میشود. این موضوع را میتوان از نسبت میان بازدید و لایک توئیتهای همراستا و مخالف ترامپ (تصویر زیر) متوجه شد. بررسی تعدادی توئیت پرلایک و پربازدید در این خصوص نشان میدهد که نسبت «بازدید به لایک» در توئیتهای بررسیشده و همراستا با ترامپ بطور میانگین ۹۲ است در حالی که این عدد برای توئیتهای مخالف ترامپ ۲۲ است.
🔹تفاوت معنادار میان این اعداد نشان میدهد که توئیتهای همراستا با مواضع ترامپ، علیرغم این که نسبتا لایک کمتری گرفته اما بهمراتب بیشتر به کاربران نشان داده شده است. در سوی دیگر، توئیتهای مخالف مواضع ترامپ کمتر نشان داده شده اما بیشتر مورد تأیید کاربران توئیتر بوده است.
🔸سوگیری الگوریتم توئیتر به جمهوریخواهان و جریانهای راستگرا در آمریکا، پیش از نیز در مطالعات دیگری مطالعه و نشان داده شده بود. برای دسترسی به یافتههای برخی از این مطالعات بر روی این لینک، یا این لینک و یا این گزارش کلیک کنید.
❇️کانال تحلیل شبکههای اجتماعی مجازی
📲 @socialMediaAnalysis
ImgBB
Untitled-4 hosted at ImgBB
Image Untitled-4 hosted in ImgBB
Forwarded from نشر اگر
از مصدق تاریخی تا مصدق اسطورهای
نوشتهی علیاصغر سیدآبادی
تجدیدچاپ شد...
موضوع اصلیِ این کتاب «پدیدار» مصدق است. نویسنده در این کتاب سعی کردهاست توضیح دهد که مصدق در افکار عمومی یا در روان جمعیِ ایرانیان چگونه پدیدار شده و «مصدق تاریخی» در چه شرایطی و با چه فرایندی به «مصدق اسطورهای» تبدیل شده است.
از متن کتاب:
دو جریان کلی پس از ۲۸ مرداد بهطور همزمان شکل گرفتند و ذهنیت ایرانیان دربارهی آن رخداد محصول برهمکنش این دو جریان است: یکی جریان روابط عمومی و تبلیغات رسمی که در افکار کوتاهمدت عمومی دستکاری میکند و حکومت و پشتیبانان خارجیاش آن را پیگیری کردند، و دیگری نگرشهای دیرپاتر و پدید آمدن ذهنیتها، ادبیات و شایعه در بستر سانسور حکومتی در سیاست روز که به نگرشهای خیر و شرّی و در ادبیات به یک نوع سمبولیسم منجر میشود و همین به یک رویداد سیاسی خصلتی اسطورهای میبخشد.
ذهنیت ایرانی در حالی در برابر تغییر عنوان کودتا برای رویدادهای ۲۵ و ۲۸ مرداد و تبدیل آن به «قیام ملی» مقاومت کرد که علاوهبر فعالیتهای روابط عمومی و تبلیغاتی پیش و پس از ۲۸ مرداد، در معرض کتابها و سخنرانیها و نشریات بسیاری بود که علیه مصدق نوشته میشدند و در اغلب آنها، رویداد ۲۸ مرداد «قیام ملی» خوانده میشد. تبلیغات علیه مصدق در تمام دوران زمامداری محمدرضا شاه از ۲۸ مرداد به بعد ادامه داشت، اما پس از پیروزی انقلاب هم قطع نشد.
از مصدق تاریخی تا مصدق اسطورهای | علیاصغر سیدآبادی | چاپ دوم ۱۴۰۳، رقعی، شمیز، ۲۷۲ صفحه، ۳۵۰.۰۰۰ تومان، #تجدیدچاپ.
@agarpub
نوشتهی علیاصغر سیدآبادی
تجدیدچاپ شد...
موضوع اصلیِ این کتاب «پدیدار» مصدق است. نویسنده در این کتاب سعی کردهاست توضیح دهد که مصدق در افکار عمومی یا در روان جمعیِ ایرانیان چگونه پدیدار شده و «مصدق تاریخی» در چه شرایطی و با چه فرایندی به «مصدق اسطورهای» تبدیل شده است.
از متن کتاب:
دو جریان کلی پس از ۲۸ مرداد بهطور همزمان شکل گرفتند و ذهنیت ایرانیان دربارهی آن رخداد محصول برهمکنش این دو جریان است: یکی جریان روابط عمومی و تبلیغات رسمی که در افکار کوتاهمدت عمومی دستکاری میکند و حکومت و پشتیبانان خارجیاش آن را پیگیری کردند، و دیگری نگرشهای دیرپاتر و پدید آمدن ذهنیتها، ادبیات و شایعه در بستر سانسور حکومتی در سیاست روز که به نگرشهای خیر و شرّی و در ادبیات به یک نوع سمبولیسم منجر میشود و همین به یک رویداد سیاسی خصلتی اسطورهای میبخشد.
ذهنیت ایرانی در حالی در برابر تغییر عنوان کودتا برای رویدادهای ۲۵ و ۲۸ مرداد و تبدیل آن به «قیام ملی» مقاومت کرد که علاوهبر فعالیتهای روابط عمومی و تبلیغاتی پیش و پس از ۲۸ مرداد، در معرض کتابها و سخنرانیها و نشریات بسیاری بود که علیه مصدق نوشته میشدند و در اغلب آنها، رویداد ۲۸ مرداد «قیام ملی» خوانده میشد. تبلیغات علیه مصدق در تمام دوران زمامداری محمدرضا شاه از ۲۸ مرداد به بعد ادامه داشت، اما پس از پیروزی انقلاب هم قطع نشد.
از مصدق تاریخی تا مصدق اسطورهای | علیاصغر سیدآبادی | چاپ دوم ۱۴۰۳، رقعی، شمیز، ۲۷۲ صفحه، ۳۵۰.۰۰۰ تومان، #تجدیدچاپ.
@agarpub
در نشست انجمن فرهنگی ناشران کودک و نوجوان
«کتاب کودک و نوجوان ایران در بازارهای جهانی» نیز مانند بسیاری دیگر از مسئلههای ما به سیاست گره خورده است و ما نویسندگان، تصویرگران و ناشران کتابهای کودک و نوجوان تنها بازیگران میدان نیستیم.
گاهی حتی با مسائل فوریتری روبهروییم که این پرسش پیش میآید که آیا امروزه روز بحث دربارهی حضور بینالمللی کتاب کودک و نوجوان ایران اولویت دارد، وقتی انتشار داخلی آن با مشکل مواجه شده است؟
کاش میشد به این پرسش چنین پاسخ داد که اتفاقا راه حل مسائل داخلی نشر ایران، حضور بینالمللی است، اما میدانیم که هر دوی این مسئلهها از یک چشمهی خشکیده آب میخورند و ریشهی هر دو مشکل در سیاست است.
بخشی از مشکل حضور بینالمللی کتاب کودک ایران جدا از مسائل و مشکلات موجود در تجارت بینالمللی در حوزههای دیگر نیست، اما افزون بر آنها مشکلات دیگری هم داریم.
۱-فقدان زیرساختهای حقوقی: ایران هنوز به این کنوانسیون نپیوسته است و این موضوع، برای جلب اعتماد ناشران خارجی در مبادلات مانع بزرگی است.
۲-عضویت در کنوانسیون برن مخالفانی دارد که شاید برخیشان با حسن نیت و برای حمایت از انتقال دانش به ابران با آن مخالفت کردهاند، اما در عمل برای ترجمه در برابر تالیف امتیازی غیرمتعارف ایجاد کردهاند. آمادهسازی کتاب تالیفی برای کودکان به دلیل نیاز به تصویرگری پنج برابر بیش از کتاب ترجمه هزینه مالی دارد و بیش از ۱۰ برابر زمان میبرد.
۳- حضور محدود و غیرساختاریافته در بازارهای بینالمللی باعث شده است که تجربه کافی برای رقابت در این عرصه نداشته باشیم. موفقیت در بازار جهانی نیازمند شناخت دقیق مخاطبان، رعایت استانداردهای تولید و توانایی برقراری تعاملات حرفهای است که هنوز در این زمینهها با کاستیهایی مواجهیم. این کاستیها هم بدون حضور در میدان برطرف نمیشود.
۴- ارتباط کم با بازارهای جهانی نهتنها فرصتهای اقتصادی را از ما گرفته، بلکه بر کیفیت آثارمان نیز تأثیر منفی گذاشته است. حضور در عرصه بینالمللی میتواند نویسندگان و ناشران را با استانداردهای بالاتر آشنا کند. انزوای کنونی این فرصت را از ما گرفته و به رغم سرمایهی انسانی بینظیر ما را به حاشیهی جهان ادبیات برده است. ما به رغم تواناییها و ظرفیتهایمان در جهان سوم کتاب کودک و نوجوان جهانیم.
با وجود این چالشها، این پرسش پیش میآید که آیا میتوانم کاری کنیم یا باید کناره بگیریم و بنشینیم به امید روزهایی دیگر و بهتر؟
به نظرم همچنان که به رغم دشواریها کسانی از تلاش باز نیایستادهانده، میتوان کار کرد و این کارها دستکم تمرین و آماده شدن برای شرایط بهتر است.
ترجمه آثار به زبانهای دیگر و مشارکت به همت برخی ناشران و تصویرگران و آژانسهای ادبی آغاز شدهاند. میتوان این تلاشها را گسترش داد. حضور در نمایشگاهها و رویدادها نباید صرفاً نمایشی باشد.
یکی از راههای ورود به بازار جهانی، حضور در گفتوگوهای بینالمللی است. به این معنا که ما، بهعنوان نویسنده، تصویرگر یا ناشر حوزهی کودک و نوجوان، باید در این گفتوگوها شرکت داشته باشیم. این حضور به دانش، آگاهی و ممارست نیاز دارد و از طریق شرکت در همایشهای بینالمللی و توجه به مسائلی که در این فضاها مطرح میشود، تقویت میشود.
فناوریهای نوین امکان حضور بدون نیاز به حضور فیزیکی را فراهم کردهاند.
تمرکز بر بازارهای بزرگ با فرهنگ دولتی، مانند چین، و عقد قراردادهای دوجانبه برای حمایت از ترجمه، چاپ و توزیع آثار ایرانی میتواند راه را برای ورود به این بازارها هموار کند.
راهحلها از گفتوگو زاده میشوند و پیشنهاد میکنم یک «نهاد مشترک» متشکل از انجمنهای ناشران، نویسندگان و تصویرگران کودک و نوجوان و نمایندهی آژانسهای ادبی تشکیل شود برای تدوین برنامهی ورود به بازار بینالمللی.
«کتاب کودک و نوجوان ایران در بازارهای جهانی» نیز مانند بسیاری دیگر از مسئلههای ما به سیاست گره خورده است و ما نویسندگان، تصویرگران و ناشران کتابهای کودک و نوجوان تنها بازیگران میدان نیستیم.
گاهی حتی با مسائل فوریتری روبهروییم که این پرسش پیش میآید که آیا امروزه روز بحث دربارهی حضور بینالمللی کتاب کودک و نوجوان ایران اولویت دارد، وقتی انتشار داخلی آن با مشکل مواجه شده است؟
کاش میشد به این پرسش چنین پاسخ داد که اتفاقا راه حل مسائل داخلی نشر ایران، حضور بینالمللی است، اما میدانیم که هر دوی این مسئلهها از یک چشمهی خشکیده آب میخورند و ریشهی هر دو مشکل در سیاست است.
بخشی از مشکل حضور بینالمللی کتاب کودک ایران جدا از مسائل و مشکلات موجود در تجارت بینالمللی در حوزههای دیگر نیست، اما افزون بر آنها مشکلات دیگری هم داریم.
۱-فقدان زیرساختهای حقوقی: ایران هنوز به این کنوانسیون نپیوسته است و این موضوع، برای جلب اعتماد ناشران خارجی در مبادلات مانع بزرگی است.
۲-عضویت در کنوانسیون برن مخالفانی دارد که شاید برخیشان با حسن نیت و برای حمایت از انتقال دانش به ابران با آن مخالفت کردهاند، اما در عمل برای ترجمه در برابر تالیف امتیازی غیرمتعارف ایجاد کردهاند. آمادهسازی کتاب تالیفی برای کودکان به دلیل نیاز به تصویرگری پنج برابر بیش از کتاب ترجمه هزینه مالی دارد و بیش از ۱۰ برابر زمان میبرد.
۳- حضور محدود و غیرساختاریافته در بازارهای بینالمللی باعث شده است که تجربه کافی برای رقابت در این عرصه نداشته باشیم. موفقیت در بازار جهانی نیازمند شناخت دقیق مخاطبان، رعایت استانداردهای تولید و توانایی برقراری تعاملات حرفهای است که هنوز در این زمینهها با کاستیهایی مواجهیم. این کاستیها هم بدون حضور در میدان برطرف نمیشود.
۴- ارتباط کم با بازارهای جهانی نهتنها فرصتهای اقتصادی را از ما گرفته، بلکه بر کیفیت آثارمان نیز تأثیر منفی گذاشته است. حضور در عرصه بینالمللی میتواند نویسندگان و ناشران را با استانداردهای بالاتر آشنا کند. انزوای کنونی این فرصت را از ما گرفته و به رغم سرمایهی انسانی بینظیر ما را به حاشیهی جهان ادبیات برده است. ما به رغم تواناییها و ظرفیتهایمان در جهان سوم کتاب کودک و نوجوان جهانیم.
با وجود این چالشها، این پرسش پیش میآید که آیا میتوانم کاری کنیم یا باید کناره بگیریم و بنشینیم به امید روزهایی دیگر و بهتر؟
به نظرم همچنان که به رغم دشواریها کسانی از تلاش باز نیایستادهانده، میتوان کار کرد و این کارها دستکم تمرین و آماده شدن برای شرایط بهتر است.
ترجمه آثار به زبانهای دیگر و مشارکت به همت برخی ناشران و تصویرگران و آژانسهای ادبی آغاز شدهاند. میتوان این تلاشها را گسترش داد. حضور در نمایشگاهها و رویدادها نباید صرفاً نمایشی باشد.
یکی از راههای ورود به بازار جهانی، حضور در گفتوگوهای بینالمللی است. به این معنا که ما، بهعنوان نویسنده، تصویرگر یا ناشر حوزهی کودک و نوجوان، باید در این گفتوگوها شرکت داشته باشیم. این حضور به دانش، آگاهی و ممارست نیاز دارد و از طریق شرکت در همایشهای بینالمللی و توجه به مسائلی که در این فضاها مطرح میشود، تقویت میشود.
فناوریهای نوین امکان حضور بدون نیاز به حضور فیزیکی را فراهم کردهاند.
تمرکز بر بازارهای بزرگ با فرهنگ دولتی، مانند چین، و عقد قراردادهای دوجانبه برای حمایت از ترجمه، چاپ و توزیع آثار ایرانی میتواند راه را برای ورود به این بازارها هموار کند.
راهحلها از گفتوگو زاده میشوند و پیشنهاد میکنم یک «نهاد مشترک» متشکل از انجمنهای ناشران، نویسندگان و تصویرگران کودک و نوجوان و نمایندهی آژانسهای ادبی تشکیل شود برای تدوین برنامهی ورود به بازار بینالمللی.
Forwarded from یادداشتهای قرآنی
ghazali-hermeneutics-of-reciting-quran.pdf
621.8 KB
قرآن خانهی من است.
از: جرالد ال. برونس
پیشکش رمضانی دوست گرامیام آقای اسماعیل یزدانپور
از: جرالد ال. برونس
پیشکش رمضانی دوست گرامیام آقای اسماعیل یزدانپور
۵۸ سال پیش در چنین روزی محمد مصدق پس از ۱۳ سال حبس و حصر در بیمارستان نجمیه تهران درگذشت. به بازماندگانش اجازه ندادند او را در کنار هواداران به خاک و خون آغشتهی روز ۳۰ تیر در ابن بابویه خاک کنند.
مصدق وقتی از دنیا رفت، چهرهای فراموش شده بود و فوتش جز در میان یاران نزدیکش و چهرههای سیاسی دل بستهاش، تب و تابی برنیانگیخت و از آن روزها تنها شعرها و مرثیههایی و کوششهایی برای گرامیداشتش در یادها ماند.
آن روزها محمدرضا شاه در اوج بود و به نظر میآمد که توانسته است چهرهی کشور را عوض کند و صنایع بزرگ راه بیاندازد و سطح درآمد کشور را با گران شدن قیمت نفت، بالا ببرد، اما نه این روزگار پایدار بود و نه فراموشی مصدق.
مصدق که در حصر مرد و در غربت به خاک سپرده شد، تمام نشد. درست ۱۲ سال بعد در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ انبوه سوگواران در احمدآباد گردآمدند تا قضای سوگ مصدق را به جای آوردند.
امروز به این مناسبت در روزنامه سازندگی دربارهی مصدق و کتاب « از مصدق تاریخی تا مصدق اسطورهای» نوشتهاند.
در کتاب من دربارهی مرگ مصدق شرح دندانگیری نیست، اما درباره احیا و احضار مصدق پس از مرگش چرا.
مصدق وقتی از دنیا رفت، چهرهای فراموش شده بود و فوتش جز در میان یاران نزدیکش و چهرههای سیاسی دل بستهاش، تب و تابی برنیانگیخت و از آن روزها تنها شعرها و مرثیههایی و کوششهایی برای گرامیداشتش در یادها ماند.
آن روزها محمدرضا شاه در اوج بود و به نظر میآمد که توانسته است چهرهی کشور را عوض کند و صنایع بزرگ راه بیاندازد و سطح درآمد کشور را با گران شدن قیمت نفت، بالا ببرد، اما نه این روزگار پایدار بود و نه فراموشی مصدق.
مصدق که در حصر مرد و در غربت به خاک سپرده شد، تمام نشد. درست ۱۲ سال بعد در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ انبوه سوگواران در احمدآباد گردآمدند تا قضای سوگ مصدق را به جای آوردند.
امروز به این مناسبت در روزنامه سازندگی دربارهی مصدق و کتاب « از مصدق تاریخی تا مصدق اسطورهای» نوشتهاند.
در کتاب من دربارهی مرگ مصدق شرح دندانگیری نیست، اما درباره احیا و احضار مصدق پس از مرگش چرا.
Forwarded from کاغذک
هر نیمساعت یک کتاب، هر روز یک کتابخانه!
رکورد جدید در بهمن ۱۴۰۳
در ماه گذشته ۱۰ ناشر پرکار کشور ۱۱۶۲ عنوان کتاب جدید منتشر کردند که تنها ۱۰ عنوان آن (کمتر از ۱ %) تجدید چاپ بوده است (یادآوری).
پرکارترین ناشر این ماه ۳۵۱ عنوان کتاب چاپ اول داشته که اگر بر ساعات کاری تقسیم شود، تقریباً هر نیمساعت یک عنوان کتاب جدید منتشر کرده است.
تعداد نسخههای کتابهایی که این ناشر در هر روز کاری منتشر کرده، از مجموعه کتابهای یک کتابخانه عمومی بیشتر بوده است.
رکورد جدید در بهمن ۱۴۰۳
در ماه گذشته ۱۰ ناشر پرکار کشور ۱۱۶۲ عنوان کتاب جدید منتشر کردند که تنها ۱۰ عنوان آن (کمتر از ۱ %) تجدید چاپ بوده است (یادآوری).
پرکارترین ناشر این ماه ۳۵۱ عنوان کتاب چاپ اول داشته که اگر بر ساعات کاری تقسیم شود، تقریباً هر نیمساعت یک عنوان کتاب جدید منتشر کرده است.
تعداد نسخههای کتابهایی که این ناشر در هر روز کاری منتشر کرده، از مجموعه کتابهای یک کتابخانه عمومی بیشتر بوده است.