مرتضی کاخی؛ مروج شعر
مدتها کتاب روشنتر از خاموشی کتاب بالینی من بود، برگزیدهی شعر نو ایران از شاعران متنوع بدون جانبداری. با این حال مرتضی کاخی حانبدار شعر نو خراسان و بویژه مهدی اخوان ثالث بود. کار اصلیاش ( دیپلمات) ربطی به شعر نداشت، اما یکی از مهمترین مروجان شعر نو فارسی بود و هم و غمش و بیشتر کارهایش در همین زمینه بود. شعر ایران شاعر زیاد دارد. منتقد و پژوهشگر هم کموبیش دارد. آنچه کم دارد، ترویج کننده است.
هیچ وقت از نزدیک ندیده بودمش اما سلیقهاش را میپسندیدم و نوشتههایش را دنبال میکردم.
اولین بار اسمش را بر پیشانی شعری از مهدی اخوان ثالث دیده بودم که شرحی بود بر سرودن شعری درباره استاد حسین سمتدری:
قربان زخمه های تو خون پاش و نغمه ریز
"سبز پری" است اینکه زنی یا "شتر خجو" ؟
اخوان نوشته بود: برای استاد بزرگ حسین سمندری خوافی و حضرت آقای شریفزاده همراه سازش، كه هنوز هیچكدامشان را ندیدهام، اما ساز و آوازشان را شنیدم . از دوست با ذوق و ارجمندم مرتضی اخوان کاخکی سپاس که در سال نو این عیدی عجیب را آورد .
صبح که بیدار شدم، خواندم که مرتضی کاخی چند ماهی است در بیخبری فوت کرده است. غمگین شدم.
مدتها کتاب روشنتر از خاموشی کتاب بالینی من بود، برگزیدهی شعر نو ایران از شاعران متنوع بدون جانبداری. با این حال مرتضی کاخی حانبدار شعر نو خراسان و بویژه مهدی اخوان ثالث بود. کار اصلیاش ( دیپلمات) ربطی به شعر نداشت، اما یکی از مهمترین مروجان شعر نو فارسی بود و هم و غمش و بیشتر کارهایش در همین زمینه بود. شعر ایران شاعر زیاد دارد. منتقد و پژوهشگر هم کموبیش دارد. آنچه کم دارد، ترویج کننده است.
هیچ وقت از نزدیک ندیده بودمش اما سلیقهاش را میپسندیدم و نوشتههایش را دنبال میکردم.
اولین بار اسمش را بر پیشانی شعری از مهدی اخوان ثالث دیده بودم که شرحی بود بر سرودن شعری درباره استاد حسین سمتدری:
قربان زخمه های تو خون پاش و نغمه ریز
"سبز پری" است اینکه زنی یا "شتر خجو" ؟
اخوان نوشته بود: برای استاد بزرگ حسین سمندری خوافی و حضرت آقای شریفزاده همراه سازش، كه هنوز هیچكدامشان را ندیدهام، اما ساز و آوازشان را شنیدم . از دوست با ذوق و ارجمندم مرتضی اخوان کاخکی سپاس که در سال نو این عیدی عجیب را آورد .
صبح که بیدار شدم، خواندم که مرتضی کاخی چند ماهی است در بیخبری فوت کرده است. غمگین شدم.
🙏1
Forwarded from روزنوشتههای سمیه توحیدلو
Asef-Bayat-War-Tehran.pdf
516.5 KB
یادداشت آصف بیات درباره تهران و جنگ را بخوانید
🔸به نوعی بیات در این نوشته باور دارد در شرایط فاجعهبار، مانند جنگ، جامعه شهری میتواند شاهد شکلگیری نوعی همبستگی اجتماعی خارقالعاده باشد. این همبستگی، که از دل نیازهای مشترک و فوری مردم در غیاب یا ناتوانی نهادهای رسمی پدید میآید، به ایجاد «جوامع خارقالعاده» منجر میشود. این جوامع، ساختارهایی افقی و غیرمتمرکز دارند که در آن افراد به صورت خودجوش و داوطلبانه برای بقا و مدیریت بحران با یکدیگر همکاری میکنند.
🔸این همبستگی افقی، خود نوعی «قدرت بدیل» را به نمایش میگذارد. این قدرت، از پایین به بالا و به صورت شبکهای توزیع شده است و متکی بر اعتماد و همکاری متقابل افراد است. به این ترتیب، فاجعه، با تمام ویرانگریاش، میتواند به بستری برای ظهور روابط اجتماعی نوین و افقی تبدیل شود که در آن، قدرت از انحصار نهادهای رسمی خارج شده و در میان خود مردم توزیع میشود. این تجربه، هرچند موقت، نشاندهنده ظرفیت جامعه برای خودسازماندهی و ایجاد ساختارهای اجتماعی بدیل در شرایط بحرانی است.
#روزنوشتههای_سمیه_توحیدلو
@smtohidloo
🔸به نوعی بیات در این نوشته باور دارد در شرایط فاجعهبار، مانند جنگ، جامعه شهری میتواند شاهد شکلگیری نوعی همبستگی اجتماعی خارقالعاده باشد. این همبستگی، که از دل نیازهای مشترک و فوری مردم در غیاب یا ناتوانی نهادهای رسمی پدید میآید، به ایجاد «جوامع خارقالعاده» منجر میشود. این جوامع، ساختارهایی افقی و غیرمتمرکز دارند که در آن افراد به صورت خودجوش و داوطلبانه برای بقا و مدیریت بحران با یکدیگر همکاری میکنند.
🔸این همبستگی افقی، خود نوعی «قدرت بدیل» را به نمایش میگذارد. این قدرت، از پایین به بالا و به صورت شبکهای توزیع شده است و متکی بر اعتماد و همکاری متقابل افراد است. به این ترتیب، فاجعه، با تمام ویرانگریاش، میتواند به بستری برای ظهور روابط اجتماعی نوین و افقی تبدیل شود که در آن، قدرت از انحصار نهادهای رسمی خارج شده و در میان خود مردم توزیع میشود. این تجربه، هرچند موقت، نشاندهنده ظرفیت جامعه برای خودسازماندهی و ایجاد ساختارهای اجتماعی بدیل در شرایط بحرانی است.
#روزنوشتههای_سمیه_توحیدلو
@smtohidloo
👏2
Forwarded from شرق
🔺وقتی موشک خانهمان را ویران کرد
🔹آن شب هولناک از تولد دوستم برگشته بودم. حدود ساعت 12 شب از جشن تولد به خانه رسیدیم. امتحانات پایان ترم تمام شده بود و زندگی طوری پیش میرفت که انگار همه چیز بینقص بود.
آن شب دیر خوابیدم، حدودا ساعت یک یا دو بامداد بود. با حالی خوش و خوابآلود گوشی را به شارژ زدم و به خواب رفتم. درست به خاطر ندارم، انگار آن شب خواب عجیبی دیدم و با حالتی عجیبتر، که گویی شخص خاصی به من هشدار داد: «فرار کن؛ از خواب بلند شو!»، و با شوک شکستن شیشه روی سرم بیدار شدم. اصلا حس واقعیبودن نمیداد. نهتنها تنفس سخت بود، حتی پنج سانتیمتر جلوتر را هم نمیشد دید. با وجود شوک واردشده تا جایی که در توان داشتم پدرم را صدا زدم. بعد از دو سه بار صدا زدن بود که صدای پدرم را شنیدم. او هم من را صدا میزد. به سمت در اتاق رفتم، پدر دستم را گرفت و به بیرون کشید. گیج بودم و نمیدانستم که چه اتفاقی در حال رخدادن است.
💢یادداشت آنیسا رحمانیان را اینجا بخوانید
@sharghdaily
sharghdaily.com
🔹آن شب هولناک از تولد دوستم برگشته بودم. حدود ساعت 12 شب از جشن تولد به خانه رسیدیم. امتحانات پایان ترم تمام شده بود و زندگی طوری پیش میرفت که انگار همه چیز بینقص بود.
آن شب دیر خوابیدم، حدودا ساعت یک یا دو بامداد بود. با حالی خوش و خوابآلود گوشی را به شارژ زدم و به خواب رفتم. درست به خاطر ندارم، انگار آن شب خواب عجیبی دیدم و با حالتی عجیبتر، که گویی شخص خاصی به من هشدار داد: «فرار کن؛ از خواب بلند شو!»، و با شوک شکستن شیشه روی سرم بیدار شدم. اصلا حس واقعیبودن نمیداد. نهتنها تنفس سخت بود، حتی پنج سانتیمتر جلوتر را هم نمیشد دید. با وجود شوک واردشده تا جایی که در توان داشتم پدرم را صدا زدم. بعد از دو سه بار صدا زدن بود که صدای پدرم را شنیدم. او هم من را صدا میزد. به سمت در اتاق رفتم، پدر دستم را گرفت و به بیرون کشید. گیج بودم و نمیدانستم که چه اتفاقی در حال رخدادن است.
💢یادداشت آنیسا رحمانیان را اینجا بخوانید
@sharghdaily
sharghdaily.com
😭5💔2😢1
Forwarded from شرق
گفتوگو با «مریم شمس» از ساعتهای وحشت زیر آوار و لحظات از دست دادن خواهرش «زهرا»؛ آنها ساکن ساختمان اساتید سرو بودند که مورد حمله قرار گرفتند
🔺دیگر هیچچیز مثل قبل نمیشود
👈شهرزاد همتی
بامداد جمعه 23 خرداد بود که زندگی برای خانواده «زهرا» که نجمه صدایش میکردند مثل بسیاری از مردم ایران سیاه شد. چند ساعت قبلش همه چیز در برج اساتید سرو سعادتآباد برای همه ساکنین عادی بود. مثل خانواده «بارانا اشراقی» کوچک که احتمالا همان پنجشنبه با دوچرخه صورتیاش در حیاط بازی کرده بود یا برای زهرای قصه ما که همراه خواهرش مریم و پدر و مادرش در تدارک میهمانی روز جمعه بودند. اما موشک نقطهزن اسرائیلی که آماده بود تا تنها یک نفر را بزند، جان ۲۴ نفر از اهالی مجتمع سرو را گرفت و بدن شرحهشرحه زنان و مردان و کودکان از لابهلای آوار و حتی خیابان پیدا شد. پشت تلفن «مریم شمسبخش» صحبت میکند؛ خواهر شهید زهرا (نجمه).
💢بیشتر بخوانید
@sharghdaily
🔺دیگر هیچچیز مثل قبل نمیشود
👈شهرزاد همتی
بامداد جمعه 23 خرداد بود که زندگی برای خانواده «زهرا» که نجمه صدایش میکردند مثل بسیاری از مردم ایران سیاه شد. چند ساعت قبلش همه چیز در برج اساتید سرو سعادتآباد برای همه ساکنین عادی بود. مثل خانواده «بارانا اشراقی» کوچک که احتمالا همان پنجشنبه با دوچرخه صورتیاش در حیاط بازی کرده بود یا برای زهرای قصه ما که همراه خواهرش مریم و پدر و مادرش در تدارک میهمانی روز جمعه بودند. اما موشک نقطهزن اسرائیلی که آماده بود تا تنها یک نفر را بزند، جان ۲۴ نفر از اهالی مجتمع سرو را گرفت و بدن شرحهشرحه زنان و مردان و کودکان از لابهلای آوار و حتی خیابان پیدا شد. پشت تلفن «مریم شمسبخش» صحبت میکند؛ خواهر شهید زهرا (نجمه).
💢بیشتر بخوانید
@sharghdaily
💔7❤2
Forwarded from پرسپکتیویسم- محمد رهبری
⭕️آدرس غلط ندهیم: فیلترینگ تشدید کننده آلودگی در شبکه
✍🏻محمد رهبری|منتشر شده در روزنامه هممیهن
🔻جنگ ۱۲ روزه پایان یافته است و حالا همه بهدنبال یافتن علل نفوذ در کشور و مقابله با آن هستند. در این میان برخی افراد و رسانهها، واتساپ را مقصر این وضعیت قلمداد میکنند و برخی دیگر، اینترنت را و به این بهانه میخواهند «ارتباطات» را قربانی کنند؛ گویی ریشه مشکل در ارتباطات است.
🔻توسعه فناوریهای ارتباطی در دهههای اخیر، سازوکارهای مختلف و نسبتاً پیچیدهای را برای ارسال پیام و برقراری ارتباط میان افراد ایجاد کرده است. شبکههای اجتماعی، بهعنوان یکی از مصادیق توسعه فناوری، رایجترین ابزار ارتباطی در دوران جدید شده است که پیامها را به صورت رمزنگاریشده منتقل میکند. حالا برخی مدعی هستند که اسرائیل میتواند پیامهای رمزنگاریشده در پلتفرم واتساپ متعلق به شرکت متا را بخواند و به همین دلیل از طریق آن، جاسوسی میکند و خواهان فیلترشدن و پاککردن آن هستند.
🔻استدلال کسانی که واتساپ را متهم اصلی جاسوسی معرفی میکنند، آمریکاییبودن آن است؛ حال آنکه سیستم عامل گوشیهای همراه، چه اندروید و چه آیفون، آن هم آمریکایی است که به تمام اطلاعات گوشی ، لوکیشن، دوربین و... دسترسی پایه دارد. اگر بخواهیم صرفاً آمریکاییبودن را معیار در نظر بگیریم، اساساً باید گوشی هوشمند را کنار گذاشت؛ چراکه موضوع فقط محدود به یک پلتفرم خاص نیست.
🔻البته که این توصیه برای افراد نظامی، توصیه غلطی نیست؛ مقامات نظامی و مسئولان ردهبالای کشور، آن در هم در این شرایط خاص، حتماً نباید از گوشی هوشمند استفاده کنند. علاوه بر این، نباید اطلاعات مهم و حساس را از طریق واتساپ یا هر شبکه اجتماعی دیگری منتقل کرد. شاید تعداد کسانی که به خاطر مسئولیتشان نباید از گوشی هوشمند استفاده کنند، چندهزار نفر بیشتر نباشد، اما بهخاطر آن کل مردم را از مصرف گوشی هوشمند محروم نمیکنند.
🔻متعاقب همین استدلال، بهخاطر آنکه نباید از طریق واتساپ اطلاعات حساس را منتقل کرد، دسترسی واتساپ را برای همه محدود نمیکنند بلکه پروتکلهای سفت و سخت برای کسانی که دسترسی به اطلاعات حساس و محرمانه دارند، باید گذاشته شود که این اطلاعات را از طریق شبکههای اجتماعی جابهجا نکنند و آن را روی گوشیهای هوشمند خود نگهداری نکنند.
🔻برجستهکردن موضوع واتساپ بهعنوان عامل نفوذ و جاسوسی، باعث شده است تا نسبت به عوامل اصلی که در مسیر ارتباطات اختلال ایجاد میکنند و راه را برای آلودهشدن دستگاههای موبایل، خواندن اطلاعات و... باز میکنند، بیتوجهی شود. یکی از مهمترین عوامل، فیلترشکنها و VPNهایی است که معلوم نیست به کجا وصل هستند.
🔻احتمالاً بسیاری از کاربران اینترنت تجربه استفاده از برخی فیلترشکنها که آگهی پیوستن به ارتش اسرائیل را منتشر میکرد، در خاطر داشته باشند. بسیاری از این فیلترشکنها و VPNها، میتواند بدافزاری باشد که از گوشی افراد جاسوسی کند. علاوه بر این، اپلیکیشن نصبشده روی گوشی، ممکن است حاوی بدافزاری باشد که با گرفتن دسترسی از کاربر، اطلاعات بخشهای دیگر را نیز جمعآوری کند و به یک مقصد نامعلوم ارسال کند.
🔻بنابراین واضح است که انواع و اقسام فیلترشکنها و VPNها روی گوشی میلیونها ایرانی، یکی از راههای نفوذ و جاسوسی است و تبعات امنیتی دارد. تجربه نشان داده است که بهرغم هشدار راجع به این فیلترشکنها، اما کمتر کسی آن را از گوشی خود پاک کرده است و در عمل، مبارزه با فیلترشکنها ممکن نشده؛ چراکه تا زمانی که انگیزه استفاده از آنها وجود داشته باشد، مردم از آن استفاده میکنند تا به شبکههای اجتماعی متصل باشند و با جهان ارتباط برقرار کنند.
🔻بنابراین تنها راه مبارزه با فیلترشکنها و VPNها که میتوانند تبدیل به ابزار جاسوسی باشند، از بین بردن انگیزه مردم برای استفاده از آنهاست؛ این انگیزه زمانی از بین میرود که مردم احساس کنند برای استفاده از اینترنت، نیاز به فیلترشکن یا VPN ندارند و آن یعنی رفع فیلتر از شبکههای اجتماعی. تا قبل از پاییز 1401، بسیاری از مردم از فیلترشکن استفاده نمیکردند چون نیازی به آن نمیدیدند. اکنون نیز تنها باید این نیاز را از بین برد.
🔻بنابراین برخلاف تصور، کاهش فیلترینگ و محدودیتها، نهتنها اقدامی ضدامنیتی نیست که اتفاقاً برعکس، منجر به افزایش امنیت میشود. هرچقدر انگیزه مردم در استفاده از فیلترشکنها کمتر بشود، امنیت گوشیها و تلفنهای همراه بیشتر خواهد شد. باید این انگیزه را کاهش داد و راه آن، جز از طریق رفع محدودیتها از طریق شبکههای اجتماعی نیست. البته همزمان باید مقامات نظامی، استفاده از هر نوع گوشی هوشمند را کنار بگذارند و هیچ اطلاعات محرمانهای، از طریق هیچ یک از پلتفرمهای پیامرسان، جابهجا نشود. شاید از این طریق، امنیت سایبری تقویت شود.
▪️متن کامل یادداشت
@MohammadRahbari
✍🏻محمد رهبری|منتشر شده در روزنامه هممیهن
🔻جنگ ۱۲ روزه پایان یافته است و حالا همه بهدنبال یافتن علل نفوذ در کشور و مقابله با آن هستند. در این میان برخی افراد و رسانهها، واتساپ را مقصر این وضعیت قلمداد میکنند و برخی دیگر، اینترنت را و به این بهانه میخواهند «ارتباطات» را قربانی کنند؛ گویی ریشه مشکل در ارتباطات است.
🔻توسعه فناوریهای ارتباطی در دهههای اخیر، سازوکارهای مختلف و نسبتاً پیچیدهای را برای ارسال پیام و برقراری ارتباط میان افراد ایجاد کرده است. شبکههای اجتماعی، بهعنوان یکی از مصادیق توسعه فناوری، رایجترین ابزار ارتباطی در دوران جدید شده است که پیامها را به صورت رمزنگاریشده منتقل میکند. حالا برخی مدعی هستند که اسرائیل میتواند پیامهای رمزنگاریشده در پلتفرم واتساپ متعلق به شرکت متا را بخواند و به همین دلیل از طریق آن، جاسوسی میکند و خواهان فیلترشدن و پاککردن آن هستند.
🔻استدلال کسانی که واتساپ را متهم اصلی جاسوسی معرفی میکنند، آمریکاییبودن آن است؛ حال آنکه سیستم عامل گوشیهای همراه، چه اندروید و چه آیفون، آن هم آمریکایی است که به تمام اطلاعات گوشی ، لوکیشن، دوربین و... دسترسی پایه دارد. اگر بخواهیم صرفاً آمریکاییبودن را معیار در نظر بگیریم، اساساً باید گوشی هوشمند را کنار گذاشت؛ چراکه موضوع فقط محدود به یک پلتفرم خاص نیست.
🔻البته که این توصیه برای افراد نظامی، توصیه غلطی نیست؛ مقامات نظامی و مسئولان ردهبالای کشور، آن در هم در این شرایط خاص، حتماً نباید از گوشی هوشمند استفاده کنند. علاوه بر این، نباید اطلاعات مهم و حساس را از طریق واتساپ یا هر شبکه اجتماعی دیگری منتقل کرد. شاید تعداد کسانی که به خاطر مسئولیتشان نباید از گوشی هوشمند استفاده کنند، چندهزار نفر بیشتر نباشد، اما بهخاطر آن کل مردم را از مصرف گوشی هوشمند محروم نمیکنند.
🔻متعاقب همین استدلال، بهخاطر آنکه نباید از طریق واتساپ اطلاعات حساس را منتقل کرد، دسترسی واتساپ را برای همه محدود نمیکنند بلکه پروتکلهای سفت و سخت برای کسانی که دسترسی به اطلاعات حساس و محرمانه دارند، باید گذاشته شود که این اطلاعات را از طریق شبکههای اجتماعی جابهجا نکنند و آن را روی گوشیهای هوشمند خود نگهداری نکنند.
🔻برجستهکردن موضوع واتساپ بهعنوان عامل نفوذ و جاسوسی، باعث شده است تا نسبت به عوامل اصلی که در مسیر ارتباطات اختلال ایجاد میکنند و راه را برای آلودهشدن دستگاههای موبایل، خواندن اطلاعات و... باز میکنند، بیتوجهی شود. یکی از مهمترین عوامل، فیلترشکنها و VPNهایی است که معلوم نیست به کجا وصل هستند.
🔻احتمالاً بسیاری از کاربران اینترنت تجربه استفاده از برخی فیلترشکنها که آگهی پیوستن به ارتش اسرائیل را منتشر میکرد، در خاطر داشته باشند. بسیاری از این فیلترشکنها و VPNها، میتواند بدافزاری باشد که از گوشی افراد جاسوسی کند. علاوه بر این، اپلیکیشن نصبشده روی گوشی، ممکن است حاوی بدافزاری باشد که با گرفتن دسترسی از کاربر، اطلاعات بخشهای دیگر را نیز جمعآوری کند و به یک مقصد نامعلوم ارسال کند.
🔻بنابراین واضح است که انواع و اقسام فیلترشکنها و VPNها روی گوشی میلیونها ایرانی، یکی از راههای نفوذ و جاسوسی است و تبعات امنیتی دارد. تجربه نشان داده است که بهرغم هشدار راجع به این فیلترشکنها، اما کمتر کسی آن را از گوشی خود پاک کرده است و در عمل، مبارزه با فیلترشکنها ممکن نشده؛ چراکه تا زمانی که انگیزه استفاده از آنها وجود داشته باشد، مردم از آن استفاده میکنند تا به شبکههای اجتماعی متصل باشند و با جهان ارتباط برقرار کنند.
🔻بنابراین تنها راه مبارزه با فیلترشکنها و VPNها که میتوانند تبدیل به ابزار جاسوسی باشند، از بین بردن انگیزه مردم برای استفاده از آنهاست؛ این انگیزه زمانی از بین میرود که مردم احساس کنند برای استفاده از اینترنت، نیاز به فیلترشکن یا VPN ندارند و آن یعنی رفع فیلتر از شبکههای اجتماعی. تا قبل از پاییز 1401، بسیاری از مردم از فیلترشکن استفاده نمیکردند چون نیازی به آن نمیدیدند. اکنون نیز تنها باید این نیاز را از بین برد.
🔻بنابراین برخلاف تصور، کاهش فیلترینگ و محدودیتها، نهتنها اقدامی ضدامنیتی نیست که اتفاقاً برعکس، منجر به افزایش امنیت میشود. هرچقدر انگیزه مردم در استفاده از فیلترشکنها کمتر بشود، امنیت گوشیها و تلفنهای همراه بیشتر خواهد شد. باید این انگیزه را کاهش داد و راه آن، جز از طریق رفع محدودیتها از طریق شبکههای اجتماعی نیست. البته همزمان باید مقامات نظامی، استفاده از هر نوع گوشی هوشمند را کنار بگذارند و هیچ اطلاعات محرمانهای، از طریق هیچ یک از پلتفرمهای پیامرسان، جابهجا نشود. شاید از این طریق، امنیت سایبری تقویت شود.
▪️متن کامل یادداشت
@MohammadRahbari
هممیهن
آدرس غلط ندهیم: فیلترینگ تشدید کننده آلودگی در شبکه
جنگ 12 روزه پایان یافته است و حالا همه بهدنبال یافتن علل نفوذ در کشور و مقابله با آن هستند. در این میان برخی افراد و رسانهها، واتساپ را مقصر این وضعیت قلمداد میکنند و برخی دیگر، اینترنت را و به این بهانه میخواهند «ارتباطات» را قربانی کنند؛ گویی ریشه مشکل…
👍2
Forwarded from هممیهن
گزارش میدانی از میدان قدس تهران و روایت اهالی و کسبه از حمله موشکی اسرائیل به این منطقه
شاهدان فاجعه تجریش
«آنقدر آدم روی زمین ریخته بود که اگر میدیدی، وحشت میکردی»
✍️ سارا سبزی، خبرنگار گروه جامعه
🔹موشکها 25 خرداد به نزدیک میدان خوردند و تصویرش 19 روز بعد پخش شد. ساعت نزدیک به چهار بعد از ظهر روز 25 خرداد، صدای انفجار و برخورد موشکها میدان قدس و خیابان تجریش را لرزاند، آسمانش را سیاه و جنازهها و خودروها را به گوشهای پرتاب کرد. این تصویر را همه اهالی و کسبه و رهگذرهای آن روز میدان قدس به خاطر سپردهاند.
🔹آقای الف دوسال در جبهه دیدبان خمپاره بود. او حالا دیده بود موج انفجار یک پراید را به اندازه نیم متر مچاله و دو سه ماشین را به هوا پرتاب کرده و در میدان قدس جنازهها و ماشینها و تکههای پرتاب شده از ساختمان را دیده بود: «آنقدر آدم روی زمین ریخته بود که اگر میدیدی، وحشت میکردی.»
🔹دستفروشها و مغازهدارها تعریف میکنند که بین کشتههای حمله موشکی به میدان قدس، یک دستفروش هم جانش را از دست داده است. کسی که کنار خیابان باهنر خیارچنبر میفروخت و موج انفجار سرش را به گوشهای کوباند و جانش را گرفت. روز حادثه کنار همان خیابان دستفروشهای دیگری هم بودند که حالا به شاهدان فاجعه تبدیل شدهاند. موج انفجار زنی را که نخ و سوزن و سنجاق میفروشد به یک پست برق زردرنگ میچسباند و به دستش صدمه میزند. او همان روز نیمی از بساطش را به یکی از مغازهدارها میسپرد و چند روز بعد برمیگردد؛ چون «درآمد دیگری ندارم و باید کار کنم. کاش دوباره جنگ نشود خانم، به خیر گذشت.»
🔹پیرمرد دستفروش همیشه همینجا روبروی مغازهای بساطش را پهن میکرد و عطر و عروسک میفروخت، اما حالا تعطیل شده؛ چون روز حمله، موج انفجار شیشه مغازه را روی بساط پیرمرد میشکند و حالا تمام مغازه فروپاشیده است. مرد تعریف میکند که همه پنج میلیون جنسی که خریده بود، لابلای خرده شیشهها از بین رفته است: «فقط این چند تا آشغال مانده. الان پول هم ندارم بروم وسایل بخرم. همه زندگیم همین بود.» پنج متر پرتاب شدن با موج انفجار به دست و پایش آسیب میزند و حالا گاهی پایش از جا در میرود. پیرمرد با چشمهای خودش میبیند که « همه شیشهها شکست، سه-چهار نفر اینجا مردند، چند نفر هم نزدیک شهرداری. آنهایی که نتوانستند فرار کنند، هم از موج انفجار مردند. یک پیرزن سبزیفروش هم بود که او هم مرد.»
🔹کارگر مغازه آبمیوه فروشی میدانست که آن دو موشک جان یک راننده تاکسی، یک راننده اسنپ، یک زن باردار و فرزندش را گرفت و جنازه مردی را که دم عابربانک شهر، قرار بود پولی کارت به کارت کند، دو روز بعد از زیر آوارها بیرون میآید. «همینجا کلی جنازه بود. این که میگویند هوش مصنوعی است، دروغ میگویند، واقعی بود.»
🔹آن روز هم مرگ در خیابان به راه میافتد و هم سیل. موشکها لولههای آب منطقه را منفجر میکنند و آب به متروی تجریش هم میرسد. میلاد، یکی از مسافران آن روز متروی تجریش میلاد است که لحظه انفجار، پایش را از مترو بیرون میگذارد و با چشمهای خودش میبیند که ماشینها چطور به هوا پرتاب میشوند. «من دیدم که آن ماشین پرت شد. دو موتور هم از ترس کنترلشان را از دست دادند و روی زمین کشیده شدند.»
ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
📌هممیهن را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗تلگرام | 🔗 بله
شاهدان فاجعه تجریش
«آنقدر آدم روی زمین ریخته بود که اگر میدیدی، وحشت میکردی»
✍️ سارا سبزی، خبرنگار گروه جامعه
🔹موشکها 25 خرداد به نزدیک میدان خوردند و تصویرش 19 روز بعد پخش شد. ساعت نزدیک به چهار بعد از ظهر روز 25 خرداد، صدای انفجار و برخورد موشکها میدان قدس و خیابان تجریش را لرزاند، آسمانش را سیاه و جنازهها و خودروها را به گوشهای پرتاب کرد. این تصویر را همه اهالی و کسبه و رهگذرهای آن روز میدان قدس به خاطر سپردهاند.
🔹آقای الف دوسال در جبهه دیدبان خمپاره بود. او حالا دیده بود موج انفجار یک پراید را به اندازه نیم متر مچاله و دو سه ماشین را به هوا پرتاب کرده و در میدان قدس جنازهها و ماشینها و تکههای پرتاب شده از ساختمان را دیده بود: «آنقدر آدم روی زمین ریخته بود که اگر میدیدی، وحشت میکردی.»
🔹دستفروشها و مغازهدارها تعریف میکنند که بین کشتههای حمله موشکی به میدان قدس، یک دستفروش هم جانش را از دست داده است. کسی که کنار خیابان باهنر خیارچنبر میفروخت و موج انفجار سرش را به گوشهای کوباند و جانش را گرفت. روز حادثه کنار همان خیابان دستفروشهای دیگری هم بودند که حالا به شاهدان فاجعه تبدیل شدهاند. موج انفجار زنی را که نخ و سوزن و سنجاق میفروشد به یک پست برق زردرنگ میچسباند و به دستش صدمه میزند. او همان روز نیمی از بساطش را به یکی از مغازهدارها میسپرد و چند روز بعد برمیگردد؛ چون «درآمد دیگری ندارم و باید کار کنم. کاش دوباره جنگ نشود خانم، به خیر گذشت.»
🔹پیرمرد دستفروش همیشه همینجا روبروی مغازهای بساطش را پهن میکرد و عطر و عروسک میفروخت، اما حالا تعطیل شده؛ چون روز حمله، موج انفجار شیشه مغازه را روی بساط پیرمرد میشکند و حالا تمام مغازه فروپاشیده است. مرد تعریف میکند که همه پنج میلیون جنسی که خریده بود، لابلای خرده شیشهها از بین رفته است: «فقط این چند تا آشغال مانده. الان پول هم ندارم بروم وسایل بخرم. همه زندگیم همین بود.» پنج متر پرتاب شدن با موج انفجار به دست و پایش آسیب میزند و حالا گاهی پایش از جا در میرود. پیرمرد با چشمهای خودش میبیند که « همه شیشهها شکست، سه-چهار نفر اینجا مردند، چند نفر هم نزدیک شهرداری. آنهایی که نتوانستند فرار کنند، هم از موج انفجار مردند. یک پیرزن سبزیفروش هم بود که او هم مرد.»
🔹کارگر مغازه آبمیوه فروشی میدانست که آن دو موشک جان یک راننده تاکسی، یک راننده اسنپ، یک زن باردار و فرزندش را گرفت و جنازه مردی را که دم عابربانک شهر، قرار بود پولی کارت به کارت کند، دو روز بعد از زیر آوارها بیرون میآید. «همینجا کلی جنازه بود. این که میگویند هوش مصنوعی است، دروغ میگویند، واقعی بود.»
🔹آن روز هم مرگ در خیابان به راه میافتد و هم سیل. موشکها لولههای آب منطقه را منفجر میکنند و آب به متروی تجریش هم میرسد. میلاد، یکی از مسافران آن روز متروی تجریش میلاد است که لحظه انفجار، پایش را از مترو بیرون میگذارد و با چشمهای خودش میبیند که ماشینها چطور به هوا پرتاب میشوند. «من دیدم که آن ماشین پرت شد. دو موتور هم از ترس کنترلشان را از دست دادند و روی زمین کشیده شدند.»
ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
📌هممیهن را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗تلگرام | 🔗 بله
💔6😢2❤1
سرویس علمی تحقیقاتی مجلس آلمان که شبیه مرکز پژوهشهای مجلس ایران است (با کارکردی البته واقعیتر) در پاسخ به سوال یک نماینده مجلس که خواهان تحقیق در باره مطابقت یا عدم مطابقت جنگ اسرائیل و آمریکا با حقوق بینالملل شده، یک ارزیابی کارشناسانه ارائه کرده است.
بنا بر این ارزیابی حمله اسرائیل و مشارکت آمریکا در جنگ ۱۲ روزه علیه ایران به سختی با قوانین بینالمللی مربوط به "دفاع از خود" قابل جمعند. در باره چرایی این نتیجهگیری میتوان گزارش خبرگزاری آلمان به فارسی را در زیر خواند. کارشناسان مجلس در انتهای ارزیابی خود هشدار میدهند که با اقداماتی از نوع حمله اخیر اسرائیل بیش از پیش حقوق بینالملل از محتوا تهی میشود و مرز ممنوعیت استفاده از زور در مناسبات بینالمللی شناورتر میشود و عقبتر میرود.
….اهمیت این ارزیابی در این است که به نوعی فرش را از زیر پای دولت آلمان کشیدن است. به خصوص فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان چه با "کار کثیف" ولی قابل ستایش خواندن حمله اسرائیل به ایران که "زحمت اروپا را میکشد" و چه با تاکیدش بر این که "برای ما و برای من شخصاً هیچ دلیلی وجود ندارد که حمله اسرائیل به ایران یا مشارکت آمریکا در آن را مورد انتقاد قرار دهیم.
https://www.tgoop.com/HabibHosseinifard/2343
بنا بر این ارزیابی حمله اسرائیل و مشارکت آمریکا در جنگ ۱۲ روزه علیه ایران به سختی با قوانین بینالمللی مربوط به "دفاع از خود" قابل جمعند. در باره چرایی این نتیجهگیری میتوان گزارش خبرگزاری آلمان به فارسی را در زیر خواند. کارشناسان مجلس در انتهای ارزیابی خود هشدار میدهند که با اقداماتی از نوع حمله اخیر اسرائیل بیش از پیش حقوق بینالملل از محتوا تهی میشود و مرز ممنوعیت استفاده از زور در مناسبات بینالمللی شناورتر میشود و عقبتر میرود.
….اهمیت این ارزیابی در این است که به نوعی فرش را از زیر پای دولت آلمان کشیدن است. به خصوص فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان چه با "کار کثیف" ولی قابل ستایش خواندن حمله اسرائیل به ایران که "زحمت اروپا را میکشد" و چه با تاکیدش بر این که "برای ما و برای من شخصاً هیچ دلیلی وجود ندارد که حمله اسرائیل به ایران یا مشارکت آمریکا در آن را مورد انتقاد قرار دهیم.
https://www.tgoop.com/HabibHosseinifard/2343
Telegram
Hosseinifard | گشتها
تردید جدی در مورد موضع دولت آلمان
سرویس علمی تحقیقاتی مجلس آلمان که شبیه مرکز پژوهشهای مجلس ایران است (با کارکردی البته واقعیتر) در پاسخ به سوال یک نماینده مجلس که خواهان تحقیق در باره مطابقت یا عدم مطابقت جنگ اسرائیل و آمریکا با حقوق بینالملل شده، یک…
سرویس علمی تحقیقاتی مجلس آلمان که شبیه مرکز پژوهشهای مجلس ایران است (با کارکردی البته واقعیتر) در پاسخ به سوال یک نماینده مجلس که خواهان تحقیق در باره مطابقت یا عدم مطابقت جنگ اسرائیل و آمریکا با حقوق بینالملل شده، یک…
👍12👎2
Forwarded from نشر اگر
بهزودی منتشر خواهد شد...
در نگاه ایرانشهری
نصرالله پورجوادی
فیلسوف بزرگ ایرانی ابوالعباس محمد ایرانشهری که در قرن سوم هجری میزیست معتقد بود که ایران همانند هر تمدن و فرهنگ دیگری باید دین و فلسفهی خاص خود را داشته باشد. او در عین حال که حضرت محمد (ص) را پیامبر الهی و قرآن را کتابی آسمانی میدانست، دین محمد (ص) و کتاب قرآن را مختص اعراب میانگاشت و میپنداشت که ایرانشهر هم باید دین و فلسفهی زندگی خاص خود را که به زبان ملی ایرانیان بیان شده بود داشته باشد. ایرانشهری چندین کتاب فلسفی-دینی هم به زبان پارسی نوشت که متأسفانه هیچیک از آنها به دست ما نرسیده است. اما نگاهی که ایرانشهری به فرهنگ و معنویت ایران داشت هیچگاه از بین نرفت. همین نگاه بود که بهنحو احسن در آثار نظم و نثر بزرگان ایران، از خود ابوالعباس ایرانشهری و محمد زکریای رازی و ابوالقاسم فردوسی گرفته تا سعدی و حافظ و جامی و حتی معاصران ما انعکاس یافته و مقالات و نقدهای این مجموعه نیز با الهام گرفتن از آن نوشته شده است.
@agarpub
در نگاه ایرانشهری
نصرالله پورجوادی
فیلسوف بزرگ ایرانی ابوالعباس محمد ایرانشهری که در قرن سوم هجری میزیست معتقد بود که ایران همانند هر تمدن و فرهنگ دیگری باید دین و فلسفهی خاص خود را داشته باشد. او در عین حال که حضرت محمد (ص) را پیامبر الهی و قرآن را کتابی آسمانی میدانست، دین محمد (ص) و کتاب قرآن را مختص اعراب میانگاشت و میپنداشت که ایرانشهر هم باید دین و فلسفهی زندگی خاص خود را که به زبان ملی ایرانیان بیان شده بود داشته باشد. ایرانشهری چندین کتاب فلسفی-دینی هم به زبان پارسی نوشت که متأسفانه هیچیک از آنها به دست ما نرسیده است. اما نگاهی که ایرانشهری به فرهنگ و معنویت ایران داشت هیچگاه از بین نرفت. همین نگاه بود که بهنحو احسن در آثار نظم و نثر بزرگان ایران، از خود ابوالعباس ایرانشهری و محمد زکریای رازی و ابوالقاسم فردوسی گرفته تا سعدی و حافظ و جامی و حتی معاصران ما انعکاس یافته و مقالات و نقدهای این مجموعه نیز با الهام گرفتن از آن نوشته شده است.
@agarpub
👍3
Forwarded from Critic l مریم نصر
.
✍️
✅ پرستو فروهر، هنرمند ایرانی مقیم آلمان، فرزند پروانه اسکندری و داریوش فروهر است. دو روشنفکری که در جریان قتلهای زنجیرهای به نحو دلخراشی جان خود را از دست دادند. از میان خانوادههای روشنفکرانی که در جریان آن پرونده پیچیده، و همچنان مبهم برای افکار عمومی، ازبینرفتند پرستو فروهر تنها چهرهای است که سوگواری را به تلاش برای دادخواهی و مقاومت علیه فراموشی تبدیل کرده است.
او در واقع سوگواری را از ساحتی فردی به ساحتی اجتماعی و اخلاقی وارد کرد. سوگواری او در قالب آثار هنری، همت برای محافظت از منزل والدین، و همچنین تلاش برای برگزاری مراسم سالگردها کنشی علیه بیاعتنایی و فراموشی خشونت آن پرونده و پاک کردن یاد قربانیان است.
کوششی در جهت دادخواهی و مطالبه شفافیت و عدالت.
✅ در جنگ اخیر دو کنش از جانب خانم فروهر توجه بسیاری برانگیخته است_ که به نحو معناداری تا این تاریخ ردی از آن در صفحه ویکیپدیای فارسی ایشان نیست. اولی محکومیت تجاوز اسرائیل به ایران و همدردی با مردم است _ در مقابلِ پایکوبی یا سکوت برخی از منتقدان جمهوری اسلامی؛ و دیگری پیگیری شکایت از صدراعظم آلمان (کشوری که در آن ساکن است) به دلیل حمایت از تجاوز اسرائیل و استفاده از عبارات ناهنجار برای توصیف این تجاوز.
✅ خانم فروهر در هر دومورد از جانب مردم بیصدا و بیدفاع سخن میگوید که زندگیهای آنها قربانی اصلی این جنگ و همه جنگهاست. قربانیانی که متجاوزان و حامیان داخلی و خارجی آنها ترجیح میدهند وجود آنها را به هر شیوه ممکن محو کنند: از «نقطهزن» است گرفته تا «آدم عادی نمیتونستند باشن» تا «بهای آزادی است...» کسانیکه اسرائیل را بیش از مردم عادی «ما» میدانند و خردسالان کشته شده، عابران میدان تجریش، زندانیان و مددکاران زندان اوین، سربازان وظیفه، کارکنان آمبولانس و همسایگان و خانواده اساتید و دانشمندان و فرماندههان ارتش و سپاه که خود مدافع ایران بودند را جزو «آنها».
✅ ممکن است با همه مواضع خانم فروهر موافق نباشیم، اما نمیتوان ارزش کار او را ندید. او براساس همان اندیشه که پیشتر در نحوه سوگواری برای والدینش تجلی پیدا کرده بود، این بار هم از انرژی عواطف فردی برای دنبال کردن هدفی اجتماعی و اخلاقی کمک گرفته و در کلام و عمل نشان داده چگونه دادخواهی با انتقامجویی متفاوت است.
✅ بپذیریم یا نه انتقامجویی هیزم برای استمرار چرخه خشونت است. در مقابل، دادخواهی مطالبه برقراری عدالت است. مطالبه برای اجرای قانون. قوانینی که چه در سطح ملی و چه در سطح بینالمللی وضع شدهاند تا انسان را از شر انسان مصون بدارند و نمادی باشند برای تمایز انسان به عنوان حیوان مدنی در برابر سایر جانوران که بر اساس قانون جنگل زندگی میکنند. اهانتها یا پوزخند منتقدان برای او مهم نیست. او و همراهانش پای متعالیترین دستاوردهای بشر از پی قرنها جنگ و ویرانی و میلیونها کشته، عمدتا از مردمان غیرنظامی، ایستادهاند.
تمام تلاششان را میکنند تا نگاهها و قابها را متوجه اصل ماجرا یعنی زندگیهای عادی مردم معمولیای کند که تا همینجا هم قربانی اصلی تحریمهای خارجی و مشکلات داخلی بودهاند.
✅ به گمانم بهترین کاری که سوگ و سوگواری فردی میتواند برای ما بکند همین عمق و بعد دادن به درکمان از وضعیت شکننده و مشروط و ناپایدار بشریمان است. جودیت باتلرِ فیلسوف در برخی آثارش به خوبی آن را تبیین کرده است. در سوگ است که پیوندها و وابستگیهای عاطفی ما نمایان میشود. سوگ آسیبپذیری ما را نشانمان میدهد و پیوند تک تک ما انسانها را بایکدیگر به یادمان میآورد.
ضمن اینکه سوگواری برای برخی و پوشاندن یاد و نام برخی دیگر، سازوکارهای قدرت برای ازمیان بردن ردپای جنایت را برملا میکند.
تاکید بر ما در مقابل آنها سوخت حرکت چرخه خشونت و خشم برای جنگطلبان است.
@neocritic
✍️
✅ پرستو فروهر، هنرمند ایرانی مقیم آلمان، فرزند پروانه اسکندری و داریوش فروهر است. دو روشنفکری که در جریان قتلهای زنجیرهای به نحو دلخراشی جان خود را از دست دادند. از میان خانوادههای روشنفکرانی که در جریان آن پرونده پیچیده، و همچنان مبهم برای افکار عمومی، ازبینرفتند پرستو فروهر تنها چهرهای است که سوگواری را به تلاش برای دادخواهی و مقاومت علیه فراموشی تبدیل کرده است.
او در واقع سوگواری را از ساحتی فردی به ساحتی اجتماعی و اخلاقی وارد کرد. سوگواری او در قالب آثار هنری، همت برای محافظت از منزل والدین، و همچنین تلاش برای برگزاری مراسم سالگردها کنشی علیه بیاعتنایی و فراموشی خشونت آن پرونده و پاک کردن یاد قربانیان است.
کوششی در جهت دادخواهی و مطالبه شفافیت و عدالت.
✅ در جنگ اخیر دو کنش از جانب خانم فروهر توجه بسیاری برانگیخته است_ که به نحو معناداری تا این تاریخ ردی از آن در صفحه ویکیپدیای فارسی ایشان نیست. اولی محکومیت تجاوز اسرائیل به ایران و همدردی با مردم است _ در مقابلِ پایکوبی یا سکوت برخی از منتقدان جمهوری اسلامی؛ و دیگری پیگیری شکایت از صدراعظم آلمان (کشوری که در آن ساکن است) به دلیل حمایت از تجاوز اسرائیل و استفاده از عبارات ناهنجار برای توصیف این تجاوز.
✅ خانم فروهر در هر دومورد از جانب مردم بیصدا و بیدفاع سخن میگوید که زندگیهای آنها قربانی اصلی این جنگ و همه جنگهاست. قربانیانی که متجاوزان و حامیان داخلی و خارجی آنها ترجیح میدهند وجود آنها را به هر شیوه ممکن محو کنند: از «نقطهزن» است گرفته تا «آدم عادی نمیتونستند باشن» تا «بهای آزادی است...» کسانیکه اسرائیل را بیش از مردم عادی «ما» میدانند و خردسالان کشته شده، عابران میدان تجریش، زندانیان و مددکاران زندان اوین، سربازان وظیفه، کارکنان آمبولانس و همسایگان و خانواده اساتید و دانشمندان و فرماندههان ارتش و سپاه که خود مدافع ایران بودند را جزو «آنها».
✅ ممکن است با همه مواضع خانم فروهر موافق نباشیم، اما نمیتوان ارزش کار او را ندید. او براساس همان اندیشه که پیشتر در نحوه سوگواری برای والدینش تجلی پیدا کرده بود، این بار هم از انرژی عواطف فردی برای دنبال کردن هدفی اجتماعی و اخلاقی کمک گرفته و در کلام و عمل نشان داده چگونه دادخواهی با انتقامجویی متفاوت است.
✅ بپذیریم یا نه انتقامجویی هیزم برای استمرار چرخه خشونت است. در مقابل، دادخواهی مطالبه برقراری عدالت است. مطالبه برای اجرای قانون. قوانینی که چه در سطح ملی و چه در سطح بینالمللی وضع شدهاند تا انسان را از شر انسان مصون بدارند و نمادی باشند برای تمایز انسان به عنوان حیوان مدنی در برابر سایر جانوران که بر اساس قانون جنگل زندگی میکنند. اهانتها یا پوزخند منتقدان برای او مهم نیست. او و همراهانش پای متعالیترین دستاوردهای بشر از پی قرنها جنگ و ویرانی و میلیونها کشته، عمدتا از مردمان غیرنظامی، ایستادهاند.
تمام تلاششان را میکنند تا نگاهها و قابها را متوجه اصل ماجرا یعنی زندگیهای عادی مردم معمولیای کند که تا همینجا هم قربانی اصلی تحریمهای خارجی و مشکلات داخلی بودهاند.
✅ به گمانم بهترین کاری که سوگ و سوگواری فردی میتواند برای ما بکند همین عمق و بعد دادن به درکمان از وضعیت شکننده و مشروط و ناپایدار بشریمان است. جودیت باتلرِ فیلسوف در برخی آثارش به خوبی آن را تبیین کرده است. در سوگ است که پیوندها و وابستگیهای عاطفی ما نمایان میشود. سوگ آسیبپذیری ما را نشانمان میدهد و پیوند تک تک ما انسانها را بایکدیگر به یادمان میآورد.
ضمن اینکه سوگواری برای برخی و پوشاندن یاد و نام برخی دیگر، سازوکارهای قدرت برای ازمیان بردن ردپای جنایت را برملا میکند.
تاکید بر ما در مقابل آنها سوخت حرکت چرخه خشونت و خشم برای جنگطلبان است.
@neocritic
❤16👍2
تندروها و گفتوگوی پزشکیان با تاکر کارلسون
گفتوگوی مسعود پزشکیان با تاکر کارلسون صدای حسین شریعتمداری و ثابتی و برخی دیگر از چهرههای ساکت دو هفته پیش و تندرو این روزها را در آورده است.
ایدهی محوری انتقادشان این است که چرا در این شرایط از صلح و مذاکره حرف زده است و شعارهای تند آنان را تکرار نکرده است.
این آقایان کم حافظه یادشان رفته است که اولا نیمی از مردم به خاطر مخالفت با شعارهایشان در انتخابات شرکت نکردند و اکثریت آن نیمهی شرکت کننده، نیز به خاطر یا به رغم مواضع صلحطلبانهی پزشکیان به او رای دادند.
پزشکیان به رغم این که در معرض ترور اسرائیل متجاوز قرار داشت، در آن روزها سخنگویی را به دیگران واگذاشت و پای در میدان عمل گذاشت و نگذاشت کشور در شرایط جنگی با بحران رو به رو شود و مردم علاوه بر آسیبهای ناشی از جنگ، با کمبود مواد غذایی رو به رو شوند.
گفتوگوی اخیر او با تاکر کارلسون
- فارغ از کیفیت اجرایش- یکی از کارهای درخشان اوست و پیام صلحطلبی ایرانی است.
گفتوگوی مسعود پزشکیان با تاکر کارلسون صدای حسین شریعتمداری و ثابتی و برخی دیگر از چهرههای ساکت دو هفته پیش و تندرو این روزها را در آورده است.
ایدهی محوری انتقادشان این است که چرا در این شرایط از صلح و مذاکره حرف زده است و شعارهای تند آنان را تکرار نکرده است.
این آقایان کم حافظه یادشان رفته است که اولا نیمی از مردم به خاطر مخالفت با شعارهایشان در انتخابات شرکت نکردند و اکثریت آن نیمهی شرکت کننده، نیز به خاطر یا به رغم مواضع صلحطلبانهی پزشکیان به او رای دادند.
پزشکیان به رغم این که در معرض ترور اسرائیل متجاوز قرار داشت، در آن روزها سخنگویی را به دیگران واگذاشت و پای در میدان عمل گذاشت و نگذاشت کشور در شرایط جنگی با بحران رو به رو شود و مردم علاوه بر آسیبهای ناشی از جنگ، با کمبود مواد غذایی رو به رو شوند.
گفتوگوی اخیر او با تاکر کارلسون
- فارغ از کیفیت اجرایش- یکی از کارهای درخشان اوست و پیام صلحطلبی ایرانی است.
👍22👎4❤2
نواها و نوحههای ایرانی
شبی که با صدای انفجارهای تجاوز اسرائیل بیدار شدم، قبلش مشغول خواندن کتاب «پایداری هویت ایرانی زیر سیطره مغول» بودم و ۴۰، ۵۰ صفحه پیش رفته بودم. کتاب کنار بالشم بود. جلدش را دوباره نگاه کردم: آیا انتخاب این کتاب خصلتی پیشگویانه داشت؟
از این تصور نفسم بند آمد و بلافاصله به پرسش بعدی رهنمون شدم: اگر در زمان حمله مغول بودم و تحت ستم خوارزمشاهیان، چه موضعی داشتم؟
برای موضعگیری درباره تجاوز، نیاز به این پرسش هم نداشتم، اما بعد که موضعگیری برخی مخالفان و منتقدان حکومت و حتی ستمدیدگان شریف را دیدم، پاسخ خود را گرفتم.
روزهای بعد در لابهلای خبرها و درگیریهای ذهنی ناشی از آن، بهسختی کتاب را میخواندم و پیش میرفتم. برایم راهی بود تا نفسی بکشم و ذهنم را زیر آوار جنگ دفن نکنم. قبل از آتشبس کتاب را تمام کردم.
نویسنده (مهشید گوهری کاخکی) با تحلیل محتوای کتابهای مهم دوره ایلخانان، بهویژه آثار حمدالله مستوفی، زجاجی، تبریزی و کاشانی نشان میدهد آنان چگونه با حمایت شخصیتهایی مثل عطاءملک جوینی و متأثر از آثار خواجهرشیدالدین، هویت ایرانی را از لابهلای ویرانههای مغول بیرون کشیدند و در دربار ایلخانان، بار دیگر ایده ایران یکپارچه را طرح و نوادگان ویرانکنندگان ایران را پشتیبان چنین ایدهای کردند.
آنان ناگزیر بودند در کنار روایت اسلامی تاریخ، روایت مغولی را نیز بازگویند تا امکان نقل روایت ایرانی تاریخ را نیز بیابند. آنان البته لابهلای شعرهایشان تا جایی که امکان مییافتند از کشتار مغولان نیز گفتهاند، اما به هرحال دستشان آنقدرها باز نبوده و تأکیدشان بیشتر بر محافظت از روایت ایرانی تاریخ بود و در این راه گاه ناچار شدهاند خان مغول را تا حد شاهان اسطورهای ایران بالا بکشند تا نامی از آنان بیاورند، اما از آن روایت مغولی، جز در آثار همین شاعران و نویسندگان و شاعرانی چون ایشان به عنوان بخشی از هویت ایرانی چیزی بر جای نمانده است.
پیش از ایشان بزرگانی در تاریخ ایران چنین نقشی ایفا کردهاند. تلفیق ایران و اسلام در قرون اولیه اسلامی و سپس استمرار ایران در قالب منظومه افتخارآفرین شاهنامه، با تعدیلهایی در روایتها از جمله این کوششهاست.
سیاست برخی دبیران ایرانی در دربار خلفا و بعد دربار پادشاهان که پیشتر از اقوام کوچرو بودند، ادامه همین مسیر بود که به احیای آیینهای ایرانی و گسترش زبان فارسی انجامید؛ سیاستنامهنگاری از جمله سیاستنامه خواجهنظامالملک در دربار سلجوقیان نیز یکی از وجوه آن است. فعالیت دبیران ایرانی بعدها حتی در دوره مغولان نیز ادامه یافت. در چنین سیاستی، گشتن به دنبال چیزی ناب و همهپسند به عنوان امر ملی که در انحصار فقط بخشی از ایرانیان باشد، نزدیک به محال است.
اشتباه پهلوی بهویژه پهلوی اول همین نابگرایی حول هویت نژادی بود و اشتباه انقلابیون پس از انقلاب اسلامی همین نابگرایی از نوعی دیگر بود، در حالی که در واقعیت تاریخی، هویت ایرانی از عناصر مختلف درهمبافتهای حاصل شده است که بهسختی میتوان عنصری یگانه را از میان این تاروپود و رنگهای متنوع بیرون کشید.
نواها و نوحههای ملی نیز در تاریخ ایران موضوعی تازه نیست. اگرچه ممکن است برخی مضمونها به مضمونهای پیشین برخی از این نوحهسرایان شباهتی نداشته باشد و کنشهای برخی از آنان در طرد امر ملی چشمگیر باشد، اما ضمن اینکه رگههایی از توجه به امر ملی را در سالهای اخیر در نوحههای یزد میبینیم، توجه خوانندگان را به نگارگریهای شاهنامه فردوسی در دوره شاهطهماسب جلب میکنم که بر پرچم پهلوانان ایرانی پیش از اسلام نیز عبارت «نصر من الله و فتحالقریب» درج کردهاند. نوحهسرایی و این نوع عزاداری که چهبسا سنتی پیشااسلامی باشد که پس از اسلام در این قالب احیا شده است. توجه به امر ملی، پیش از نوحهها خود را در جامعه نشان داد. پس از تجاوز اسرائیل، در حالی که هنوز صداوسیما دفاع در برابر تجاوز اسرائیل را در قالب محور مقاومت سامان میداد، مردم در رسانههای اجتماعی دفاع از ایران را به مثابه دفاعی میهنی آغاز کرده بودند و هنرمندان و نخبگان نیز در این چارچوب پای در راه نهادند و ارکستر سمفونیک تهران، «ای ایران» را زیر برج آزادی و در میدان آزادی نواخت. خلاقیت ایرانیان در دفاع از هویت درهمبافته ایرانی حاصل تجربههایی عمیق در قرنها پایداری تاریخی است و هنوز روزگار، بازیهای بسیار در سر دارد و ایرانیان نیز.
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1029187
شبی که با صدای انفجارهای تجاوز اسرائیل بیدار شدم، قبلش مشغول خواندن کتاب «پایداری هویت ایرانی زیر سیطره مغول» بودم و ۴۰، ۵۰ صفحه پیش رفته بودم. کتاب کنار بالشم بود. جلدش را دوباره نگاه کردم: آیا انتخاب این کتاب خصلتی پیشگویانه داشت؟
از این تصور نفسم بند آمد و بلافاصله به پرسش بعدی رهنمون شدم: اگر در زمان حمله مغول بودم و تحت ستم خوارزمشاهیان، چه موضعی داشتم؟
برای موضعگیری درباره تجاوز، نیاز به این پرسش هم نداشتم، اما بعد که موضعگیری برخی مخالفان و منتقدان حکومت و حتی ستمدیدگان شریف را دیدم، پاسخ خود را گرفتم.
روزهای بعد در لابهلای خبرها و درگیریهای ذهنی ناشی از آن، بهسختی کتاب را میخواندم و پیش میرفتم. برایم راهی بود تا نفسی بکشم و ذهنم را زیر آوار جنگ دفن نکنم. قبل از آتشبس کتاب را تمام کردم.
نویسنده (مهشید گوهری کاخکی) با تحلیل محتوای کتابهای مهم دوره ایلخانان، بهویژه آثار حمدالله مستوفی، زجاجی، تبریزی و کاشانی نشان میدهد آنان چگونه با حمایت شخصیتهایی مثل عطاءملک جوینی و متأثر از آثار خواجهرشیدالدین، هویت ایرانی را از لابهلای ویرانههای مغول بیرون کشیدند و در دربار ایلخانان، بار دیگر ایده ایران یکپارچه را طرح و نوادگان ویرانکنندگان ایران را پشتیبان چنین ایدهای کردند.
آنان ناگزیر بودند در کنار روایت اسلامی تاریخ، روایت مغولی را نیز بازگویند تا امکان نقل روایت ایرانی تاریخ را نیز بیابند. آنان البته لابهلای شعرهایشان تا جایی که امکان مییافتند از کشتار مغولان نیز گفتهاند، اما به هرحال دستشان آنقدرها باز نبوده و تأکیدشان بیشتر بر محافظت از روایت ایرانی تاریخ بود و در این راه گاه ناچار شدهاند خان مغول را تا حد شاهان اسطورهای ایران بالا بکشند تا نامی از آنان بیاورند، اما از آن روایت مغولی، جز در آثار همین شاعران و نویسندگان و شاعرانی چون ایشان به عنوان بخشی از هویت ایرانی چیزی بر جای نمانده است.
پیش از ایشان بزرگانی در تاریخ ایران چنین نقشی ایفا کردهاند. تلفیق ایران و اسلام در قرون اولیه اسلامی و سپس استمرار ایران در قالب منظومه افتخارآفرین شاهنامه، با تعدیلهایی در روایتها از جمله این کوششهاست.
سیاست برخی دبیران ایرانی در دربار خلفا و بعد دربار پادشاهان که پیشتر از اقوام کوچرو بودند، ادامه همین مسیر بود که به احیای آیینهای ایرانی و گسترش زبان فارسی انجامید؛ سیاستنامهنگاری از جمله سیاستنامه خواجهنظامالملک در دربار سلجوقیان نیز یکی از وجوه آن است. فعالیت دبیران ایرانی بعدها حتی در دوره مغولان نیز ادامه یافت. در چنین سیاستی، گشتن به دنبال چیزی ناب و همهپسند به عنوان امر ملی که در انحصار فقط بخشی از ایرانیان باشد، نزدیک به محال است.
اشتباه پهلوی بهویژه پهلوی اول همین نابگرایی حول هویت نژادی بود و اشتباه انقلابیون پس از انقلاب اسلامی همین نابگرایی از نوعی دیگر بود، در حالی که در واقعیت تاریخی، هویت ایرانی از عناصر مختلف درهمبافتهای حاصل شده است که بهسختی میتوان عنصری یگانه را از میان این تاروپود و رنگهای متنوع بیرون کشید.
نواها و نوحههای ملی نیز در تاریخ ایران موضوعی تازه نیست. اگرچه ممکن است برخی مضمونها به مضمونهای پیشین برخی از این نوحهسرایان شباهتی نداشته باشد و کنشهای برخی از آنان در طرد امر ملی چشمگیر باشد، اما ضمن اینکه رگههایی از توجه به امر ملی را در سالهای اخیر در نوحههای یزد میبینیم، توجه خوانندگان را به نگارگریهای شاهنامه فردوسی در دوره شاهطهماسب جلب میکنم که بر پرچم پهلوانان ایرانی پیش از اسلام نیز عبارت «نصر من الله و فتحالقریب» درج کردهاند. نوحهسرایی و این نوع عزاداری که چهبسا سنتی پیشااسلامی باشد که پس از اسلام در این قالب احیا شده است. توجه به امر ملی، پیش از نوحهها خود را در جامعه نشان داد. پس از تجاوز اسرائیل، در حالی که هنوز صداوسیما دفاع در برابر تجاوز اسرائیل را در قالب محور مقاومت سامان میداد، مردم در رسانههای اجتماعی دفاع از ایران را به مثابه دفاعی میهنی آغاز کرده بودند و هنرمندان و نخبگان نیز در این چارچوب پای در راه نهادند و ارکستر سمفونیک تهران، «ای ایران» را زیر برج آزادی و در میدان آزادی نواخت. خلاقیت ایرانیان در دفاع از هویت درهمبافته ایرانی حاصل تجربههایی عمیق در قرنها پایداری تاریخی است و هنوز روزگار، بازیهای بسیار در سر دارد و ایرانیان نیز.
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1029187
شرق
نواها و نوحههای ایرانی
شبی که با صدای انفجارهای تجاوز اسرائیل بیدار شدم، قبلش مشغول خواندن کتاب «پایداری هویت ایرانی زیر سیطره مغول» بودم و ۴۰، ۵۰ صفحه پیش رفته بودم. کتاب کنار بالشم بود. جلدش را دوباره نگاه کردم: آیا انتخاب این کتاب خصلتی پیشگویانه داشت؟
👍6❤2👏2
راه دشوار اما ناگزیر بازگشت به زندگی
بسیاری منتظر ادامهی قصهاند. هنوز نقطهی پایان بر قصه نگذاشتهاند. گویی در قصهای بدون پایانبندی هستیم. همین تعلیق، مانع بزرگ بازگشتن به زندگی است. درست است که به قول برخی زندگی پیش و پس از جنگ یکی نخواهد بود، اما در این سرزمین بارها و بارها از ویرانههای جنگ برخاستهایم، دست بر زانویمان گذاشتهایم و بلند شدهایم. با یادآوری آنچه از دست دادهایم و با تکیه بر آنچه داریم.
در دم زیستن و حال را دریافتن مواجههی شاعران ماست با روزگار غدار کجمدار. نمیدانم لابلای این همه خبر که در میانشان گم شدهایم، آن لحظههای ناب زیستن را چگونه میشود، پیدا کرد. نمیدانم در میان گذشتهی سخت و آیندهی ترسناک، حال را چگونه باید دریافت، اما میدانم که زندگی در جزییات است، در رسیدگی کردن به جزییات، در خانه، در جمعهای دوستانه، در بازآفرینی تمام آنچه که در روزهای جنگ از اولویت افتاده بود، در گردش در خیابانها و کوچهها، در بوستانها و کافهها، در مهربانی کردن به یکدیگر، در هوای یکدیگر بودن، در تماشای زیباییها، در بازگشتن به همین چیزهای عادی که چیزهای غیرعادی از اولویت خارجشان میکند.
بسیاری منتظر ادامهی قصهاند. هنوز نقطهی پایان بر قصه نگذاشتهاند. گویی در قصهای بدون پایانبندی هستیم. همین تعلیق، مانع بزرگ بازگشتن به زندگی است. درست است که به قول برخی زندگی پیش و پس از جنگ یکی نخواهد بود، اما در این سرزمین بارها و بارها از ویرانههای جنگ برخاستهایم، دست بر زانویمان گذاشتهایم و بلند شدهایم. با یادآوری آنچه از دست دادهایم و با تکیه بر آنچه داریم.
در دم زیستن و حال را دریافتن مواجههی شاعران ماست با روزگار غدار کجمدار. نمیدانم لابلای این همه خبر که در میانشان گم شدهایم، آن لحظههای ناب زیستن را چگونه میشود، پیدا کرد. نمیدانم در میان گذشتهی سخت و آیندهی ترسناک، حال را چگونه باید دریافت، اما میدانم که زندگی در جزییات است، در رسیدگی کردن به جزییات، در خانه، در جمعهای دوستانه، در بازآفرینی تمام آنچه که در روزهای جنگ از اولویت افتاده بود، در گردش در خیابانها و کوچهها، در بوستانها و کافهها، در مهربانی کردن به یکدیگر، در هوای یکدیگر بودن، در تماشای زیباییها، در بازگشتن به همین چیزهای عادی که چیزهای غیرعادی از اولویت خارجشان میکند.
❤15👍1🥰1
Forwarded from دفتر فَرَّهی || مهری بهفر (shahnamehr)
بسی راه دشوار بگذاشتیم
بسی دشمن از پیش برداشتیم
شاهنامهٔ فردوسی
این یادداشت را تقدیم میکنم به مجید انتظامی
به پاس سمفونی حماسهٔ خرمشهرش
مهری بهفر
ایمان افسریان از من خواسته است برای انتشار در صفحهٔ حرفههنرمند از ایران بنویسم. هرچه گرداگردش گشتم، یا به بیانِ دقیقتر هرچه دورش گشتم، بیشتر معلومم شد که «همانا که آسان نیاید به دست». این بیت مولانا، که در حین دست و پا زدن برای نوشتن از ایران، در ذهنم میچرخید، سخت وصف حال آمد:
گر بگویم قیمت آن ممتنع/من بسوزم، هم بسوزد مستمع
پس به نظرم رسید اگر شخصیتر و غیر مستقیمتر بنویسم، شاید از عهده برآیم.
***
نمیدانم آدم چطور و بنابر چه انتخابِ نامعلومی از میان ریز و درشتْ اتفاقهایی که به نحوی شاهدش بوده، به چنگکِ سرکجِ یک رویدادِ خاص گیر میکند یا آن رویداد برایش حُکمِ نوعی قلّاب پیدا میکند. شاید آن رویدادِ خاصْ چیزی را در درونِ خودِ آدم شِکار یا آشکار میکند و ربط و پیوندی میانِ خودِ فرد و چیزی درونی را برملا میسازد و در پیِ آن، آدم راهِ معمولِ قبل از رویداد را، بیآنکه به آن آگاه باشد، وامینهد و از راهی میرود که بعدها باید خیلی جستوجو کند تا بفهمد سرآغازِ باز شدنِ آن مسیر از کی و کجا بوده و سرنخِ انگیزههایش را چه داستانی به دست داشته است.
آبان ۱۳۵۹ بود. انگار چهارم آبان بود، شاید هم پنجم بود. خود آن واقعهٔ بد در چهارم آبان، بعد از ۳۴ روز جنگِ سخت به انجام رسیده بود، اما نمیدانم خبرش همان روز اعلام شد یا فردایش. کلاس سوم ابتدایی بودم. با چشمهای بسته، مست خواب نشسته بودم سر سفرهٔ صبحانه. رادیو روشن بود. زمان اخبار صبحگاهی بود. مدتی بود خرمشهر خونینشهر نامیده میشد، بس که خون به پای هر وجب خاکش ریخته شده بود. گویندهٔ خبر با صدایی بغضآلود خبرِ سقوطِ خرمشهر را اعلام کرد. صدای تق و توقِ قاشقچایخوریها، که گویی میخواست نه شکر که سنگ را در استکانها حل کند، بند آمد و لقمه راه گلو را بست. هیچکس حرفی نزد، نه آه و افسوس و اشکی، نه لعن و نفرینی، هیچ. چیزی که اعلام شد خبر نبود، خودِ آوار بود، سقف خانه بود که رُمبیده بود.
۱۶۷ سال پیش از آن روزِ بد، در روزِ بد دیگری از ماه آبان، روز دومش، شهرهای بسیاری را رسماً از دست داده بودیم. آن روز این را نمیدانستم، اما داستانِ جنگهای جدایی را مختصر ولی مکرر شنیده بودم: جنگهای طولانی با روسیه که شهرهای گنجه، بادکوبه، قرهباغ، خانات دربند، خانات تالش، شکّی، آبخاز، داغستان، شیروان، نخجوان، ایروان و ... را بنابر دو معاهده در یک بازهٔ زمانی چهاردهساله از ایران جدا کرده بود. وقتِ شنیدنِ داستانِ جانفرسای جداییِ شهرهای قفقاز سرِ جایم آرام نمیگرفتم و دائم خطِ سیرِ داستان را با سوالهایی که گویی میتوانست نتیجهٔ آن جنگها را تغییر دهد میشکستم. و جواب میشنیدم که عباسمیرزا و قشون ایران خوب جنگیدند، اما این جنگِ یک کشور با کشوری دیگر که نبود، دو به یک بودند: روسیه و بریتانیا یک طرف و ایرانی که میخواستند تکهپارهاش کنند طرف دیگر بود. بعد ۱۵۰ سال روسیه و بریتانیا با هم کنار آمده بودند؛ یکی زور به کار میبُرد و دیگری زر و تزویر؛ قرارشان این بود، طرز کارشان این بود...
کامل این مطلب در تارنمای مجلهٔ حرفههنرمند منتشر شده است:
https://share.google/AHUafrM69poEvfVpe
https://www.tgoop.com/daftarefarrahi
بسی دشمن از پیش برداشتیم
شاهنامهٔ فردوسی
این یادداشت را تقدیم میکنم به مجید انتظامی
به پاس سمفونی حماسهٔ خرمشهرش
مهری بهفر
ایمان افسریان از من خواسته است برای انتشار در صفحهٔ حرفههنرمند از ایران بنویسم. هرچه گرداگردش گشتم، یا به بیانِ دقیقتر هرچه دورش گشتم، بیشتر معلومم شد که «همانا که آسان نیاید به دست». این بیت مولانا، که در حین دست و پا زدن برای نوشتن از ایران، در ذهنم میچرخید، سخت وصف حال آمد:
گر بگویم قیمت آن ممتنع/من بسوزم، هم بسوزد مستمع
پس به نظرم رسید اگر شخصیتر و غیر مستقیمتر بنویسم، شاید از عهده برآیم.
***
نمیدانم آدم چطور و بنابر چه انتخابِ نامعلومی از میان ریز و درشتْ اتفاقهایی که به نحوی شاهدش بوده، به چنگکِ سرکجِ یک رویدادِ خاص گیر میکند یا آن رویداد برایش حُکمِ نوعی قلّاب پیدا میکند. شاید آن رویدادِ خاصْ چیزی را در درونِ خودِ آدم شِکار یا آشکار میکند و ربط و پیوندی میانِ خودِ فرد و چیزی درونی را برملا میسازد و در پیِ آن، آدم راهِ معمولِ قبل از رویداد را، بیآنکه به آن آگاه باشد، وامینهد و از راهی میرود که بعدها باید خیلی جستوجو کند تا بفهمد سرآغازِ باز شدنِ آن مسیر از کی و کجا بوده و سرنخِ انگیزههایش را چه داستانی به دست داشته است.
آبان ۱۳۵۹ بود. انگار چهارم آبان بود، شاید هم پنجم بود. خود آن واقعهٔ بد در چهارم آبان، بعد از ۳۴ روز جنگِ سخت به انجام رسیده بود، اما نمیدانم خبرش همان روز اعلام شد یا فردایش. کلاس سوم ابتدایی بودم. با چشمهای بسته، مست خواب نشسته بودم سر سفرهٔ صبحانه. رادیو روشن بود. زمان اخبار صبحگاهی بود. مدتی بود خرمشهر خونینشهر نامیده میشد، بس که خون به پای هر وجب خاکش ریخته شده بود. گویندهٔ خبر با صدایی بغضآلود خبرِ سقوطِ خرمشهر را اعلام کرد. صدای تق و توقِ قاشقچایخوریها، که گویی میخواست نه شکر که سنگ را در استکانها حل کند، بند آمد و لقمه راه گلو را بست. هیچکس حرفی نزد، نه آه و افسوس و اشکی، نه لعن و نفرینی، هیچ. چیزی که اعلام شد خبر نبود، خودِ آوار بود، سقف خانه بود که رُمبیده بود.
۱۶۷ سال پیش از آن روزِ بد، در روزِ بد دیگری از ماه آبان، روز دومش، شهرهای بسیاری را رسماً از دست داده بودیم. آن روز این را نمیدانستم، اما داستانِ جنگهای جدایی را مختصر ولی مکرر شنیده بودم: جنگهای طولانی با روسیه که شهرهای گنجه، بادکوبه، قرهباغ، خانات دربند، خانات تالش، شکّی، آبخاز، داغستان، شیروان، نخجوان، ایروان و ... را بنابر دو معاهده در یک بازهٔ زمانی چهاردهساله از ایران جدا کرده بود. وقتِ شنیدنِ داستانِ جانفرسای جداییِ شهرهای قفقاز سرِ جایم آرام نمیگرفتم و دائم خطِ سیرِ داستان را با سوالهایی که گویی میتوانست نتیجهٔ آن جنگها را تغییر دهد میشکستم. و جواب میشنیدم که عباسمیرزا و قشون ایران خوب جنگیدند، اما این جنگِ یک کشور با کشوری دیگر که نبود، دو به یک بودند: روسیه و بریتانیا یک طرف و ایرانی که میخواستند تکهپارهاش کنند طرف دیگر بود. بعد ۱۵۰ سال روسیه و بریتانیا با هم کنار آمده بودند؛ یکی زور به کار میبُرد و دیگری زر و تزویر؛ قرارشان این بود، طرز کارشان این بود...
کامل این مطلب در تارنمای مجلهٔ حرفههنرمند منتشر شده است:
https://share.google/AHUafrM69poEvfVpe
https://www.tgoop.com/daftarefarrahi
🕊2👍1
Forwarded from خبرگزاری ایرنا
🔹معاونت محیطزیست انسانی سازمان حفاظت محیطزیست اعلام کرد: حملات موشکی به انبارهای نفتی «ری» و «کن» منجر به از بین رفتن حدود ۱۹.۵ میلیون لیتر سوخت شد که در پی آن، ۴۷ هزار تُن گاز گلخانهای و بیش از ۵۷۸ هزار و ۸۲۱ کیلوگرم آلاینده هوا وارد جو تهران شد و کیفیت هوا را بهشدت کاهش داده است.
🔹در جریان حملات اخیر، تنها در تهران حدود ۱۵۰ هزار تُن نخاله و آوار جنگی تولید شده که زیان مستقیم آن بالغ بر ۷۵۰ میلیارد تومان برآورد میشود، همچنین هزینه پاکسازی و دفع ایمن پسماندهای صنعتی، الکترونیکی و نظامی در پایتخت به حدود ۳۰۰ میلیارد تومان رسیده است.
🔹در سایر نقاط کشور نیز خسارات قابل توجهی ثبت شده است، از جمله در شهرستان کنگان، آسیب به پالایشگاه فاز ۱۴ پارس جنوبی موجب سوختن ۵.۵ میلیون مترمکعب گاز و انتشار بیش از ۱۲ هزار تُن گاز گلخانهای و ۴۳۷ هزار کیلوگرم آلاینده در هوا شده است، این آلودگیها منجر به افزایش ذرات معلق، کربن سیاه و اکسیدهای نیتروژن شده و کیفیت هوا را در چند استان به سطح هشدار رسانده است.
🔹علاوه بر آلودگی هوا، منابع آبهای سطحی و زیرزمینی، خاک و محیطهای زیستی در اثر نشت پسابهای صنعتی، فاضلابهای شهری و آلودگیهای صوتی، لرزشی، پرتوی و حرارتی آسیب دیدهاند و حیات انسان، جانوران و گیاهان را تهدید میکنند.
لینک خبر
tv.irna.ir
@IRNA_1313
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😢5❤1