Forwarded from تصویر و زندگی
مجموعه نقاشیهای اعدام، "آندری وروبلفسکی".
تصاویری سورئال از لحظهی اعدام.
ملهم از عکسهایی که نشان میدهد چه بر اطرافیان و هممیهنان لهستانیاش در سال ۱۹۳۹ گذشته. "آندری وایدا"ی فقید عمیقا ملهم از این مجموعه بود، "گویی که کشتهشدگان در حال پیکنیک کشته شدهاند، بدون آنکه کاری کرده باشند". وایدا همچنین مسحور رنگ آبی برای کشتهشدگان بود، همچنین جایجایی سایهها، اندامهای واژگون و کشتار خانوادگی.
چندسال پس از خلق این مجموعه، وروبلوفسکی در حالیکه فقط ۲۹ سال سن داشت، در سانحهای کشته میشود.
@poster_cinematography
تصاویری سورئال از لحظهی اعدام.
ملهم از عکسهایی که نشان میدهد چه بر اطرافیان و هممیهنان لهستانیاش در سال ۱۹۳۹ گذشته. "آندری وایدا"ی فقید عمیقا ملهم از این مجموعه بود، "گویی که کشتهشدگان در حال پیکنیک کشته شدهاند، بدون آنکه کاری کرده باشند". وایدا همچنین مسحور رنگ آبی برای کشتهشدگان بود، همچنین جایجایی سایهها، اندامهای واژگون و کشتار خانوادگی.
چندسال پس از خلق این مجموعه، وروبلوفسکی در حالیکه فقط ۲۹ سال سن داشت، در سانحهای کشته میشود.
@poster_cinematography
Audio
مجله صوتی آزند
شماره ۵
۰۰:۰۰:۴۴ «نامِ تمامِ کشتگان محسن است» از پویا سعیدی
۰۰:۰۸:۱۱ میزگرد دوستانه: مداومت در انقلاب
۰۰:۴۵:۲۱ «رنج شخصی زیر سایه اندوه جمعی؛ پس زخمهایمان چه؟»
۰۰:۵۸:۳۱ موسیقی پایان: «Nereden Bileceksiniz» از Ahmet Kaya
شماره ۵
۰۰:۰۰:۴۴ «نامِ تمامِ کشتگان محسن است» از پویا سعیدی
۰۰:۰۸:۱۱ میزگرد دوستانه: مداومت در انقلاب
۰۰:۴۵:۲۱ «رنج شخصی زیر سایه اندوه جمعی؛ پس زخمهایمان چه؟»
۰۰:۵۸:۳۱ موسیقی پایان: «Nereden Bileceksiniz» از Ahmet Kaya
Forwarded from Khabgard | خوابگرد
تینا ترنر که پریروز در ٨٣سالگی درگذشت، از خوانندههای محبوب نسل ما بود.
.
اوائل دههی هفتاد که ویدئوکلیپهاش را یواشکی روی «دستگاه» میدیدیم (داشتن دستگاه ویدئو جرم بود و کلاً هم به آن میگفتند دستگاه)، در کنار لذتبردن از صدا و اجراهای نیرومندش، از تماشای سبک رقصیدنش روی صحنه با آن کفشهای پاشنهبلند هم حیرت میکردم.
نام ترنر در سال ۲۰۲۱ دومین بار و این بار بهتنهایی در تالار مشاهیر آمریکا قرار گرفت با این توصیف که او توانست یک محدودیت تاریخی را بشکند؛ اینکه یک زن سیاهپوست صحنه را فتح کند، هم شخصیتی نیرومند باشد و هم انسانی چندبعدی.
زندگی پرفرازونشیب او، سالهای دراز آزاردیدنش در زندگی خصوصی و مهمتر از همه رسیدن به اوج در ۴۵سالگی تا جایی که «ملکهی راکاندرول» لقب بگیرد، گواه همین نیرومندی است. بیجهت نبود که اغلب خودش را به یال و کوپال شیر میآراست.
تینا ترنر هشت بار برندهی جایزهی گرمی شد و کنسرتش در سال ۱۹۸۸ در ریودوژانیرو با حضور بیش از ۱۸۰ هزار نفر از بزرگترین کنسرتهای تاریخ موسیقی است.
یادش به خیر، دیوانهی ترانه و کلیپ The Best او بودیم؛ ترکیب هنرمندانهی اندام و پوست و پاهای یک اسب با رقص شکوهمند تینا ترنر روی صحنه. این ترانه و آن یکی، What's Love Got To Do With It، از او یک ابرستاره ساختند.
با همهی این اوصاف، ترانهای که در همهی این سالیان دراز از او با من مانده و از هزار بار گوشکردنش هم سیر نمیشوم، ترانهای است که با بری وایت خواند بهنام
In Your Wildest Dreams.
شما هم اگر نشنیدهاید، بشنوید. 👇
www.tgoop.com/navaagard/113
.
اوائل دههی هفتاد که ویدئوکلیپهاش را یواشکی روی «دستگاه» میدیدیم (داشتن دستگاه ویدئو جرم بود و کلاً هم به آن میگفتند دستگاه)، در کنار لذتبردن از صدا و اجراهای نیرومندش، از تماشای سبک رقصیدنش روی صحنه با آن کفشهای پاشنهبلند هم حیرت میکردم.
نام ترنر در سال ۲۰۲۱ دومین بار و این بار بهتنهایی در تالار مشاهیر آمریکا قرار گرفت با این توصیف که او توانست یک محدودیت تاریخی را بشکند؛ اینکه یک زن سیاهپوست صحنه را فتح کند، هم شخصیتی نیرومند باشد و هم انسانی چندبعدی.
زندگی پرفرازونشیب او، سالهای دراز آزاردیدنش در زندگی خصوصی و مهمتر از همه رسیدن به اوج در ۴۵سالگی تا جایی که «ملکهی راکاندرول» لقب بگیرد، گواه همین نیرومندی است. بیجهت نبود که اغلب خودش را به یال و کوپال شیر میآراست.
تینا ترنر هشت بار برندهی جایزهی گرمی شد و کنسرتش در سال ۱۹۸۸ در ریودوژانیرو با حضور بیش از ۱۸۰ هزار نفر از بزرگترین کنسرتهای تاریخ موسیقی است.
یادش به خیر، دیوانهی ترانه و کلیپ The Best او بودیم؛ ترکیب هنرمندانهی اندام و پوست و پاهای یک اسب با رقص شکوهمند تینا ترنر روی صحنه. این ترانه و آن یکی، What's Love Got To Do With It، از او یک ابرستاره ساختند.
با همهی این اوصاف، ترانهای که در همهی این سالیان دراز از او با من مانده و از هزار بار گوشکردنش هم سیر نمیشوم، ترانهای است که با بری وایت خواند بهنام
In Your Wildest Dreams.
شما هم اگر نشنیدهاید، بشنوید. 👇
www.tgoop.com/navaagard/113
Telegram
نواگرد
Tina Turner & Barry White - In Your Wildest Dreams
@NavaaGard
@NavaaGard
Forwarded from Azand Magazine
شماره صفر آزند به زودی به صورت آنلاین منتشر میشود!
از همراهان، راویان و نویسندگان آزند برای تاخیر در انتشار مجله پوزش میطلبیم. دلیل این تاخیر را در اپیزود پنجم پادکست توضیح دادهایم و آن را رفع کردیم. از تابستان ۱۴۰۲ فصلنامه آزند به شکل مرتب منتشر میشود.
شماره اول مجله همزمان با سالگرد جنبش انقلابی زن زندگی آزادی شهریور ماه منتشر خواهد شد.
روایتهای خود را از آن روزها و امتداد انقلاب برای ما بفرستید.
ایمیل: azand.mag@gmail.com
شماره پنجم مجله صوتی آزند:
https://on.soundcloud.com/ZbKBnAew6dCvt7TXA
از همراهان، راویان و نویسندگان آزند برای تاخیر در انتشار مجله پوزش میطلبیم. دلیل این تاخیر را در اپیزود پنجم پادکست توضیح دادهایم و آن را رفع کردیم. از تابستان ۱۴۰۲ فصلنامه آزند به شکل مرتب منتشر میشود.
شماره اول مجله همزمان با سالگرد جنبش انقلابی زن زندگی آزادی شهریور ماه منتشر خواهد شد.
روایتهای خود را از آن روزها و امتداد انقلاب برای ما بفرستید.
ایمیل: azand.mag@gmail.com
شماره پنجم مجله صوتی آزند:
https://on.soundcloud.com/ZbKBnAew6dCvt7TXA
Forwarded from Azand Magazine
مجله آزند شماره صفر.pdf
2.8 MB
و سرانجام انتظار به پایان رسید و شماره صفر آزند منتشر شد.
شماره بعدی مجله آزند در سالگرد انقلاب زن، زندگی، آزادی منتشر خواهد شد.
داستان، روایت، شعر و تصویرسازیهای خود را برای ثبت احوال این یک سال به ایمیل ما بفرستید:
azand.mag@gmail.com
«آینده از آن کسانیست که بهتر روایت میکنند.»
شماره بعدی مجله آزند در سالگرد انقلاب زن، زندگی، آزادی منتشر خواهد شد.
داستان، روایت، شعر و تصویرسازیهای خود را برای ثبت احوال این یک سال به ایمیل ما بفرستید:
azand.mag@gmail.com
«آینده از آن کسانیست که بهتر روایت میکنند.»
Forwarded from Azand Magazine
رفتیم اورژانس؛دکتر پرسید چی شده؟
گفتم با تاکسی تصادف کردم، در حالی که خونابههایی که از چشمم میومد رو با گاز استریل پاک میکرد و از بوی گند فلفل سرفه میکرد گفت لعنت به تاکسیهای بد!!!
گفت میدونم درد داره ولی تحمل کن باید دستت رو بررسی کنم. گفتم باشه تحملم زیاده! روی تخت معاینه نشستم و به مهسا گفت اون یکی دستم رو محکم بگیره. دکتر دست شکستهم رو فشار داد و حس کردم دنیا دور سرم چرخید. گریه نکردم .وقتی تموم شد دست مهسا رو گرفتم سرمو روی شونهش گذاشتم و اشکم سرازیر شد. حالا از درد گریه نمیکردم، درد چیزی نبود که به گریهم بندازه. توی مغزم مثل جهنم شلوغ بود. به صدا و قیافه مردک فکر میکردم، شاید روزی جایی دیده بودمش، شاید زمانی با لبخند از کنارش گذشته بودم، شاید روزی توی مترو صندلیش رو به من داده بود. با خودم فکر کردم همسر و فرزندی داره؟ شب که میره خونه فرزندش رو در آغوش میگیره؟ وقتی میخواد بخوابه در مورد اتفاقات امروز فکر هم میکنه؟
گریه کردم نه از درد. گریه کردم برای اینکه چی شد که به اینجا رسیدیم...
#روایت_این_روزها را در شماره صفر مجله و وبسایت آزند بخوانید: https://azandmag.com/63-2/
گفتم با تاکسی تصادف کردم، در حالی که خونابههایی که از چشمم میومد رو با گاز استریل پاک میکرد و از بوی گند فلفل سرفه میکرد گفت لعنت به تاکسیهای بد!!!
گفت میدونم درد داره ولی تحمل کن باید دستت رو بررسی کنم. گفتم باشه تحملم زیاده! روی تخت معاینه نشستم و به مهسا گفت اون یکی دستم رو محکم بگیره. دکتر دست شکستهم رو فشار داد و حس کردم دنیا دور سرم چرخید. گریه نکردم .وقتی تموم شد دست مهسا رو گرفتم سرمو روی شونهش گذاشتم و اشکم سرازیر شد. حالا از درد گریه نمیکردم، درد چیزی نبود که به گریهم بندازه. توی مغزم مثل جهنم شلوغ بود. به صدا و قیافه مردک فکر میکردم، شاید روزی جایی دیده بودمش، شاید زمانی با لبخند از کنارش گذشته بودم، شاید روزی توی مترو صندلیش رو به من داده بود. با خودم فکر کردم همسر و فرزندی داره؟ شب که میره خونه فرزندش رو در آغوش میگیره؟ وقتی میخواد بخوابه در مورد اتفاقات امروز فکر هم میکنه؟
گریه کردم نه از درد. گریه کردم برای اینکه چی شد که به اینجا رسیدیم...
#روایت_این_روزها را در شماره صفر مجله و وبسایت آزند بخوانید: https://azandmag.com/63-2/
مجله آزند
کشیده بر صورت دانشجو - مجله آزند
چشمهام نمیدید و جز احساس خفگی شدید و سوختگی توی صورت و چشمم چیز دیگهای حس نمیکردم. نمیدونستم از کدوم زخم حرف میزنه؟ چشمهامون رو با سرمی که همراهش داشت شستشو داد و گفت من چند روزه کارم همین شده، با موتور توی تظاهرات میچرخم و به بچههای آسیب دیده کمک میکنم.…
Forwarded from Azand Magazine
فراخوان شماره اول
مجله آزند از شما دعوت میکند تا روایتهای خود را با موضوع انقلاب «زن، زندگی، آزادی» برای انتشار در شماره یکم ارسال کنید.
تصویر
رزولوشن: حداقل ۳۰۰ dpi
فاقد واترمارک
ارسال فایل آثار تنها از طریق تلگرام و ایمیل
متن
زبان: فارسی
قالب: داستان کوتاه، نامه، خاطره، شعر کلاسیک یا آزاد
حداکثر دو هزار و پانصد کلمه
اولویت انتشار با آثاری است که در بردارنده حداقل یکی از موارد زیر باشند.
الف) مرتبط با شعار «زن، زندگی، آزادی»
ب) همگام با اتفاقات و مناسبتهای روز
ج) تمرکز بر اقلیتهای قومی، مذهبی و جنسیتی
د) یادواره کشتهشدگان انقلاب اخیر ایران
مهلت ارسال آثار ۲۰ مرداد ۱۴۰۲
آثار برگزیده شهریور ۱۴۰۲ در شماره یکم منتشر خواهد شد.
راههای ارسال:
ایمیل azand.mag@gmail.com
توییتر https://twitter.com/AzandMag
اینستاگرام https://www.instagram.com/azand.mag
تلگرام https://www.tgoop.com/azandmagchat
مجله آزند از شما دعوت میکند تا روایتهای خود را با موضوع انقلاب «زن، زندگی، آزادی» برای انتشار در شماره یکم ارسال کنید.
تصویر
رزولوشن: حداقل ۳۰۰ dpi
فاقد واترمارک
ارسال فایل آثار تنها از طریق تلگرام و ایمیل
متن
زبان: فارسی
قالب: داستان کوتاه، نامه، خاطره، شعر کلاسیک یا آزاد
حداکثر دو هزار و پانصد کلمه
اولویت انتشار با آثاری است که در بردارنده حداقل یکی از موارد زیر باشند.
الف) مرتبط با شعار «زن، زندگی، آزادی»
ب) همگام با اتفاقات و مناسبتهای روز
ج) تمرکز بر اقلیتهای قومی، مذهبی و جنسیتی
د) یادواره کشتهشدگان انقلاب اخیر ایران
مهلت ارسال آثار ۲۰ مرداد ۱۴۰۲
آثار برگزیده شهریور ۱۴۰۲ در شماره یکم منتشر خواهد شد.
راههای ارسال:
ایمیل azand.mag@gmail.com
توییتر https://twitter.com/AzandMag
اینستاگرام https://www.instagram.com/azand.mag
تلگرام https://www.tgoop.com/azandmagchat
Forwarded from Khabgard | خوابگرد
تنها راه مقاومت جدینگرفتن است!
.
میلان کوندرا، نویسندهی فرانسوی چکتبار و از بزرگترین نویسندگان ادبیات جهان، در ۹۴سالگی درگذشت.
کوندرا که سال ۱۹۲۹ در شهر برنو واقع در جمهوری چک کنونی در خانوادهای اهل موسیقی به دنیا آمده بود، در همان کودکی از پدرش نواختن پیانو را آموخت و خیلی زود موسیقی جایگاهی مهم در زندگیاش یافت، بهطوری که او را «رماننویس موسیقیدوست» میخوانند و ساختار برخی از آثارش را با سونات مقایسه میکنند.
کوندرا آن سالها که هنوز ملیت چکی داشت و در وطنش بود، مجموعهداستان «عشقهای خندهدار» و رمان «شوخی» را نوشت؛ آثاری که در آنها تلاش کرد «کارنامهی تلخ توهمات سیاسی نسل کودتای پراگ در ۱۹۴۸» را که منجر به قدرت گرفتن کمونیستها شد، ارائه کند.
«عشقهای خندهدار» که تنها مجموعهداستان اوست، پس از اشغال پراگ توسط روسها ممنوع شد و مثل دیگر آثارش تا ۱۹۹۰ ممنوع ماند. «شوخی» هم اولین رمان کوندراست که سال ۱۹۶۵ نوشت اما مدتی در ادارهی سانسور متوقف ماند و در نهایت سال ۱۹۶۷ منتشر شد. قرار بود فیلمی که براساس این رمان به کارگردانی یارومیل ایرس و نویسندگی خود کوندرا ساخته شده بود، به نمایش درآید که پس از اشغال چکسلواکی توقیف شد.
در همان سال سرنوشتساز ۱۹۶۸ که هم بهار پراگ روی داد و هم مه ۶۸ پاریس، ترجمهی رمان «شوخی» با مقدمه لوئی آراگون به زبان فرانسه در پاریس منتشر شد. این آغاز دههای بود که در آن کوندرا نه تنها بهعنوان نویسندهای جهانی مطرح شد بلکه با اتفاقاتی که در طول دههی ۱۹۷۰ افتاد، وطن و ملیت او هم تغییر کرد.
انتشار رمان «زندگی جای دیگری است» در فرانسه در سال ۱۹۷۳ برای او جایزهی معتبر مدیسیس خارجی را به ارمغان آورد.
در ۱۹۷۱ نمایشنامهی «ژاک و اربابش» را در سه پرده نوشت که واریاسونی نمایشی از رمان «ژاک قضا و قدری» دیدرو، فیلسوف فرانسوی، است. این نمایشنامه از ۱۹۷۵، همزمان با مهاجرت کوندرا با همسرش به فرانسه، تا ۱۵ سال بعد، پایان اشغال چکسلواکی، بهعنوان اثری نوشتهی «اوالد شورم» در این کشور به نمایش درمیآمد و هیچکس نمیدانست نویسندهی واقعیاش کوندراست.
در ۱۹۷۲ نگارش «والس خداحافظی» را تمام کرد که این تصور را دامن زد که «خداحافظی» کوندرا با دنیای نویسندگی است، اما او با نویسندگی خداحافظی نکرده بود و در ۱۹۷۸ «کتاب خنده و فراموشی» را منتشر کرد.
در ۱۹۷۹ دولت چکسلواکی تابعیت چکی را از کوندرا سلب کرد، اما دو سال بعد فرانسوا میتران به او و خولیو کورتاسار، دیگر نویسنده بزرگ تبعیدی در پاریس، ملیت فرانسوی داد. دولت چک سال گذشته به این نویسنده پیشنهاد داد ملیت چکیاش را دوباره دریافت کند، اما کوندرا واکنشی نشان نداد.
در ۱۹۸۲ نگارش «سبکی تحملناپذیر بودن» (بار هستی) را به پایان برد که دو سال بعد در پاریس منتشر شد. سال ۱۹۸۸ هم فیلمی که بر اساس این رمان ساخته شده بود، به نمایش درآمد.
کوندرا برای اینکه نشان دهد از وطنش بریده است، از آن پس مستقیماً به زبان فرانسه نوشت. اولین کتابی که به فرانسوی نوشت، «هنر رمان» بود شامل هفت مقالهای که پیشتر در فاصلهی سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۵ منتشر شده بود.
در سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۷ وقت خود را وقف بازبینی ترجمههای فرانسوی آثارش کرد که تا آن زمان از در انتشارات گالیمار در پاریس منتشر شده بود. او گفت که این ترجمهها حالا دیگر «همان ارزش و اصالت متن چکیشان را دارند».
در ۱۹۹۰ انتشار رمان «جاودانگی» جایزهی روزنامه ایندیپندنت را به همراه داشت. از آن زمان تا دو سال بعد کوندرا مقالاتی را دربارهی هنر رمان در مجلهی «انفینی» نوشت که بعداً در قالب کتابی با عنوان «وصایای تحریفشده» منتشر شد. از نظر کوندرا، «تنها دلیل بودنِ رمان گفتنِ چیزی است که فقط رمان میتواند بگوید».
در ۱۹۹۵، کوندرا اولین رمان خود به زبان فرانسه را نوشت: «آهستگی». دو سال بعد دومین رمان به فرانسه: «هویت». و دو سال بعد، در ۱۹۹۹ سومین رمان به زبان فرانسه که این بار ابتدا ترجمهی اسپانیولی آن در بارسلون منتشر شد و چهار سال بعد در فرانسه: «جهالت».
در سال ۲۰۰۵ سومین کتاب کوندرا دربارهی هنر رمان به نام «پرده» منتشر شد. در ۲۰۰۹ نیز مجموعه مقالات خود را که از زمان ورود به فرانسه نوشته بود با چند مقالهی منتشرنشده در کتابی با عنوان «یک ملاقات» به چاپ رساند.
سال ۲۰۱۴، چهارده سال پس از چاپ آخرین رمان کوندرا، او رمان دیگری با عنوان «جشن بیمعنایی» منتشر کرد؛ چهارمین رمان او که به زبان فرانسه نوشت.
کوندرا در آخرین رمانش از زبان یکی از شخصیتهایش مینویسد: «ما از مدتها پیش فهمیدهایم که دیگر ممکن نیست این جهان را واژگون کرد، نه حتی شکل آن را تغییر داد یا بدبختی پیشروندهی آن را متوقف ساخت. یک راه مقاومت بیشتر نمانده است: جدی نگرفتن جهان.»
منبع
@KhabGard
کوندرا، ۱۳ سال پیش در ۸۱ سالگی👇
.
میلان کوندرا، نویسندهی فرانسوی چکتبار و از بزرگترین نویسندگان ادبیات جهان، در ۹۴سالگی درگذشت.
کوندرا که سال ۱۹۲۹ در شهر برنو واقع در جمهوری چک کنونی در خانوادهای اهل موسیقی به دنیا آمده بود، در همان کودکی از پدرش نواختن پیانو را آموخت و خیلی زود موسیقی جایگاهی مهم در زندگیاش یافت، بهطوری که او را «رماننویس موسیقیدوست» میخوانند و ساختار برخی از آثارش را با سونات مقایسه میکنند.
کوندرا آن سالها که هنوز ملیت چکی داشت و در وطنش بود، مجموعهداستان «عشقهای خندهدار» و رمان «شوخی» را نوشت؛ آثاری که در آنها تلاش کرد «کارنامهی تلخ توهمات سیاسی نسل کودتای پراگ در ۱۹۴۸» را که منجر به قدرت گرفتن کمونیستها شد، ارائه کند.
«عشقهای خندهدار» که تنها مجموعهداستان اوست، پس از اشغال پراگ توسط روسها ممنوع شد و مثل دیگر آثارش تا ۱۹۹۰ ممنوع ماند. «شوخی» هم اولین رمان کوندراست که سال ۱۹۶۵ نوشت اما مدتی در ادارهی سانسور متوقف ماند و در نهایت سال ۱۹۶۷ منتشر شد. قرار بود فیلمی که براساس این رمان به کارگردانی یارومیل ایرس و نویسندگی خود کوندرا ساخته شده بود، به نمایش درآید که پس از اشغال چکسلواکی توقیف شد.
در همان سال سرنوشتساز ۱۹۶۸ که هم بهار پراگ روی داد و هم مه ۶۸ پاریس، ترجمهی رمان «شوخی» با مقدمه لوئی آراگون به زبان فرانسه در پاریس منتشر شد. این آغاز دههای بود که در آن کوندرا نه تنها بهعنوان نویسندهای جهانی مطرح شد بلکه با اتفاقاتی که در طول دههی ۱۹۷۰ افتاد، وطن و ملیت او هم تغییر کرد.
انتشار رمان «زندگی جای دیگری است» در فرانسه در سال ۱۹۷۳ برای او جایزهی معتبر مدیسیس خارجی را به ارمغان آورد.
در ۱۹۷۱ نمایشنامهی «ژاک و اربابش» را در سه پرده نوشت که واریاسونی نمایشی از رمان «ژاک قضا و قدری» دیدرو، فیلسوف فرانسوی، است. این نمایشنامه از ۱۹۷۵، همزمان با مهاجرت کوندرا با همسرش به فرانسه، تا ۱۵ سال بعد، پایان اشغال چکسلواکی، بهعنوان اثری نوشتهی «اوالد شورم» در این کشور به نمایش درمیآمد و هیچکس نمیدانست نویسندهی واقعیاش کوندراست.
در ۱۹۷۲ نگارش «والس خداحافظی» را تمام کرد که این تصور را دامن زد که «خداحافظی» کوندرا با دنیای نویسندگی است، اما او با نویسندگی خداحافظی نکرده بود و در ۱۹۷۸ «کتاب خنده و فراموشی» را منتشر کرد.
در ۱۹۷۹ دولت چکسلواکی تابعیت چکی را از کوندرا سلب کرد، اما دو سال بعد فرانسوا میتران به او و خولیو کورتاسار، دیگر نویسنده بزرگ تبعیدی در پاریس، ملیت فرانسوی داد. دولت چک سال گذشته به این نویسنده پیشنهاد داد ملیت چکیاش را دوباره دریافت کند، اما کوندرا واکنشی نشان نداد.
در ۱۹۸۲ نگارش «سبکی تحملناپذیر بودن» (بار هستی) را به پایان برد که دو سال بعد در پاریس منتشر شد. سال ۱۹۸۸ هم فیلمی که بر اساس این رمان ساخته شده بود، به نمایش درآمد.
کوندرا برای اینکه نشان دهد از وطنش بریده است، از آن پس مستقیماً به زبان فرانسه نوشت. اولین کتابی که به فرانسوی نوشت، «هنر رمان» بود شامل هفت مقالهای که پیشتر در فاصلهی سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۵ منتشر شده بود.
در سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۷ وقت خود را وقف بازبینی ترجمههای فرانسوی آثارش کرد که تا آن زمان از در انتشارات گالیمار در پاریس منتشر شده بود. او گفت که این ترجمهها حالا دیگر «همان ارزش و اصالت متن چکیشان را دارند».
در ۱۹۹۰ انتشار رمان «جاودانگی» جایزهی روزنامه ایندیپندنت را به همراه داشت. از آن زمان تا دو سال بعد کوندرا مقالاتی را دربارهی هنر رمان در مجلهی «انفینی» نوشت که بعداً در قالب کتابی با عنوان «وصایای تحریفشده» منتشر شد. از نظر کوندرا، «تنها دلیل بودنِ رمان گفتنِ چیزی است که فقط رمان میتواند بگوید».
در ۱۹۹۵، کوندرا اولین رمان خود به زبان فرانسه را نوشت: «آهستگی». دو سال بعد دومین رمان به فرانسه: «هویت». و دو سال بعد، در ۱۹۹۹ سومین رمان به زبان فرانسه که این بار ابتدا ترجمهی اسپانیولی آن در بارسلون منتشر شد و چهار سال بعد در فرانسه: «جهالت».
در سال ۲۰۰۵ سومین کتاب کوندرا دربارهی هنر رمان به نام «پرده» منتشر شد. در ۲۰۰۹ نیز مجموعه مقالات خود را که از زمان ورود به فرانسه نوشته بود با چند مقالهی منتشرنشده در کتابی با عنوان «یک ملاقات» به چاپ رساند.
سال ۲۰۱۴، چهارده سال پس از چاپ آخرین رمان کوندرا، او رمان دیگری با عنوان «جشن بیمعنایی» منتشر کرد؛ چهارمین رمان او که به زبان فرانسه نوشت.
کوندرا در آخرین رمانش از زبان یکی از شخصیتهایش مینویسد: «ما از مدتها پیش فهمیدهایم که دیگر ممکن نیست این جهان را واژگون کرد، نه حتی شکل آن را تغییر داد یا بدبختی پیشروندهی آن را متوقف ساخت. یک راه مقاومت بیشتر نمانده است: جدی نگرفتن جهان.»
منبع
@KhabGard
کوندرا، ۱۳ سال پیش در ۸۱ سالگی👇
Forwarded from Azand Magazine
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روایتهای خود را با موضوع «زن، زندگی، آزادی» برای آزند ارسال کنید.
مهلت ارسال آثار ۲۰ مرداد ۱۴۰۲
راههای ارسال:
ایمیل azand.mag@gmail.com
توییتر https://twitter.com/AzandMag
اینستاگرام https://www.instagram.com/azand.mag
تلگرامhttps://www.tgoop.com/azandmagchat
مهلت ارسال آثار ۲۰ مرداد ۱۴۰۲
راههای ارسال:
ایمیل azand.mag@gmail.com
توییتر https://twitter.com/AzandMag
اینستاگرام https://www.instagram.com/azand.mag
تلگرامhttps://www.tgoop.com/azandmagchat
Forwarded from RadioFarda
🔸«وضعیت قرمز» قیمت کتاب در ایران؛ کتابخوانها چه میکنند؟
🔸اگر تا چند سال پیش فقط سانسور حکومتی بود که اهل مطالعه در ایران را آزار میداد، اکنون تورم ناشی از نابسامانی اقتصاد کشور هم به آن افزوده شده و گرانی سرسامآور کتاب بیش از هر زمان دیگری کتابخوانها را در مضیقه گذاشته است.
🔸کتابهای چاپ سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ پس از گذشت یک سال در اردیبهشت ۱۴۰۲ که نمایشگاه دولتی کتاب تهران برپا شد، قیمتهای بسیار گزافی داشتند که باعث شد خوانندههای صبوری هم که تمام سال را در انتظار اردیبهشت گذرانده بودند، اغلب دستخالی بمانند.
🔸میانگین قیمت کتاب براساس آمار رسمی اردیبهشت امسال به حدود ۱۱۵ هزار تومان رسید که در مقایسه با ماه پیش از آن ۳۵ درصد و در قیاس با دورۀ مشابه سال گذشته ۸۴ درصد گرانتر شد.
🔸الان کتابی را میتوان در بازار دید که قیمت آن ۶۰۰ هزار تومان است، درحالیکه همین کتاب نه یک سال قبل که تنها چند ماه پیش ۲۵۰ هزار تومان بوده است.
🔸کامل گزارش سپیده گرگانی را در وبسایت رادیوفردا بخوانید.
@RadioFarda
🔸اگر تا چند سال پیش فقط سانسور حکومتی بود که اهل مطالعه در ایران را آزار میداد، اکنون تورم ناشی از نابسامانی اقتصاد کشور هم به آن افزوده شده و گرانی سرسامآور کتاب بیش از هر زمان دیگری کتابخوانها را در مضیقه گذاشته است.
🔸کتابهای چاپ سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ پس از گذشت یک سال در اردیبهشت ۱۴۰۲ که نمایشگاه دولتی کتاب تهران برپا شد، قیمتهای بسیار گزافی داشتند که باعث شد خوانندههای صبوری هم که تمام سال را در انتظار اردیبهشت گذرانده بودند، اغلب دستخالی بمانند.
🔸میانگین قیمت کتاب براساس آمار رسمی اردیبهشت امسال به حدود ۱۱۵ هزار تومان رسید که در مقایسه با ماه پیش از آن ۳۵ درصد و در قیاس با دورۀ مشابه سال گذشته ۸۴ درصد گرانتر شد.
🔸الان کتابی را میتوان در بازار دید که قیمت آن ۶۰۰ هزار تومان است، درحالیکه همین کتاب نه یک سال قبل که تنها چند ماه پیش ۲۵۰ هزار تومان بوده است.
🔸کامل گزارش سپیده گرگانی را در وبسایت رادیوفردا بخوانید.
@RadioFarda
Forwarded from Azand Magazine
فراخوان شماره اول
مجله آزند از شما دعوت میکند تا روایتهای خود را با موضوع انقلاب «زن، زندگی، آزادی» برای انتشار در شماره یکم ارسال کنید.
تصویر
رزولوشن: حداقل ۳۰۰ dpi
فاقد واترمارک
ارسال فایل آثار تنها از طریق تلگرام و ایمیل
متن
زبان: فارسی
قالب: داستان کوتاه، نامه، خاطره، شعر کلاسیک یا آزاد
حداکثر دو هزار و پانصد کلمه
اولویت انتشار با آثاری است که در بردارنده حداقل یکی از موارد زیر باشند.
الف) مرتبط با شعار «زن، زندگی، آزادی»
ب) همگام با اتفاقات و مناسبتهای روز
ج) تمرکز بر اقلیتهای قومی، مذهبی و جنسیتی
د) یادواره کشتهشدگان انقلاب اخیر ایران
مهلت ارسال آثار آخر مرداد ۱۴۰۲
آثار برگزیده شهریور ۱۴۰۲ در شماره یکم منتشر خواهد شد.
راههای ارسال:
ایمیل azand.mag@gmail.com
توییتر https://twitter.com/AzandMag
اینستاگرام https://www.instagram.com/azand.mag
تلگرام https://www.tgoop.com/azandmagchat
مجله آزند از شما دعوت میکند تا روایتهای خود را با موضوع انقلاب «زن، زندگی، آزادی» برای انتشار در شماره یکم ارسال کنید.
تصویر
رزولوشن: حداقل ۳۰۰ dpi
فاقد واترمارک
ارسال فایل آثار تنها از طریق تلگرام و ایمیل
متن
زبان: فارسی
قالب: داستان کوتاه، نامه، خاطره، شعر کلاسیک یا آزاد
حداکثر دو هزار و پانصد کلمه
اولویت انتشار با آثاری است که در بردارنده حداقل یکی از موارد زیر باشند.
الف) مرتبط با شعار «زن، زندگی، آزادی»
ب) همگام با اتفاقات و مناسبتهای روز
ج) تمرکز بر اقلیتهای قومی، مذهبی و جنسیتی
د) یادواره کشتهشدگان انقلاب اخیر ایران
مهلت ارسال آثار آخر مرداد ۱۴۰۲
آثار برگزیده شهریور ۱۴۰۲ در شماره یکم منتشر خواهد شد.
راههای ارسال:
ایمیل azand.mag@gmail.com
توییتر https://twitter.com/AzandMag
اینستاگرام https://www.instagram.com/azand.mag
تلگرام https://www.tgoop.com/azandmagchat
Forwarded from Woman* Life Freedom Munich e. V. (WLF Munich)
فراخوان شرکت در نمایشگاه گروهی زن زندگی آزادی
هدف نمایشگاه:
در جریان جنبش انقلابی ژینا ویدئوها و تصاویر منتشر شده از شهروندان و هنرمندان در شهرهای مختلف ایران و جهان، جامعهی جهانی را مسحور شجاعت و پایداری زنان و مردان ایرانی در مسیر آزادیخواهی و مقاومت با سرکوب و استبداد کرد.
در آستانه ی سالگرد این جنبش، تشکل زن زندگی آزادی مونیخ در نظر دارد نمایشگاهی گروهی از آثار عکاسی با محوریت مبارزات برای آزادی در کنار برنامههای دیگر برگزار نماید، تا صدای شجاعت مردم ایران را در پیش چشم افکار عمومی جامعهی جهانی زنده نگهدارد.
بدین منظور از هنرمندان در داخل و خارج از کشور دعوت مینماییم تا با ارسال آثار عکاسی خود با موضوعیت جنبش "زن، زندگی، آزادی" ما را در این مسیر همراهی کنند.
به موازات این نمایشگاه، اجراهایی چندرسانهای از وقایع اخیر ایران و صدای مردم در اعتراضات به نمایش درخواهد آمد. همچنین نشست کتابخوانی، گفتگو با نویسندگان و میزگردهایی با حضور نمایندگان ایرانیتبار مجلس بخشهایی دیگر از این رویداد میباشند.
شرایط شرکت در نمایشگاه:
تکنیک، ابعاد و موضوع: زن زندگی آزادی بدون محدودیت در سبک و اجرا
هر هنرمند میتواند تا حداکثر ۶ اثر را به دبیرخانه جهت بررسی ارسال نماید.
کیفیت عکس: 4000x3000 pixel تا 6000x4000
همچنین در مورد هر عکس اطلاعات زمان، مکان و عنوان ذکر گردد.
هنرمندان میتوانند زندگینامه کوتاهی را شامل نام و نامخانوادگی (یا نام هنری)، سن، محل اقامت، تجربههای هنری و کاری
در حداکثر ۵۰۰ کلمه به آثار خود ضمیمه کنند.
از این بیوگرافی برای معرفی هنرمند در نمایشگاه استفاده خواهد شد.
طبعا در صورت تمايل هنرمندان میتوانند آثار خود را به صورت "ناشناس" هم ارایه دهند.
مهلت ارسال آثار :
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
نحوه ارسال آثار :
لطفا آثار خود به صورت دیجیتال را به همراه فرم پر شده ثبت نام از طریق یکی از روشهای زیر ارسال نمایید:
۱. از طریق پلتفرم وی ترنسفر به آدرس ایمیل تشکل : freedom.munich@gmail.com
۲. اکانت تلگرام تشکل: www.tgoop.com/WLFmunich
هزینهی چاپ عکسها، تبلیغات و برگزاری نمایشگاه از محل کمکهای مردمی و بر عهده تشکل زن زندگی آزادی مونیخ میباشد.
در پایان به آثار برگزیده برای نمایش، گواهی شرکت در نمایشگاه تقدیم میشود.
با تشکر
تشکل زن زندگی آزادی مونیخ
هدف نمایشگاه:
در جریان جنبش انقلابی ژینا ویدئوها و تصاویر منتشر شده از شهروندان و هنرمندان در شهرهای مختلف ایران و جهان، جامعهی جهانی را مسحور شجاعت و پایداری زنان و مردان ایرانی در مسیر آزادیخواهی و مقاومت با سرکوب و استبداد کرد.
در آستانه ی سالگرد این جنبش، تشکل زن زندگی آزادی مونیخ در نظر دارد نمایشگاهی گروهی از آثار عکاسی با محوریت مبارزات برای آزادی در کنار برنامههای دیگر برگزار نماید، تا صدای شجاعت مردم ایران را در پیش چشم افکار عمومی جامعهی جهانی زنده نگهدارد.
بدین منظور از هنرمندان در داخل و خارج از کشور دعوت مینماییم تا با ارسال آثار عکاسی خود با موضوعیت جنبش "زن، زندگی، آزادی" ما را در این مسیر همراهی کنند.
به موازات این نمایشگاه، اجراهایی چندرسانهای از وقایع اخیر ایران و صدای مردم در اعتراضات به نمایش درخواهد آمد. همچنین نشست کتابخوانی، گفتگو با نویسندگان و میزگردهایی با حضور نمایندگان ایرانیتبار مجلس بخشهایی دیگر از این رویداد میباشند.
شرایط شرکت در نمایشگاه:
تکنیک، ابعاد و موضوع: زن زندگی آزادی بدون محدودیت در سبک و اجرا
هر هنرمند میتواند تا حداکثر ۶ اثر را به دبیرخانه جهت بررسی ارسال نماید.
کیفیت عکس: 4000x3000 pixel تا 6000x4000
همچنین در مورد هر عکس اطلاعات زمان، مکان و عنوان ذکر گردد.
هنرمندان میتوانند زندگینامه کوتاهی را شامل نام و نامخانوادگی (یا نام هنری)، سن، محل اقامت، تجربههای هنری و کاری
در حداکثر ۵۰۰ کلمه به آثار خود ضمیمه کنند.
از این بیوگرافی برای معرفی هنرمند در نمایشگاه استفاده خواهد شد.
طبعا در صورت تمايل هنرمندان میتوانند آثار خود را به صورت "ناشناس" هم ارایه دهند.
مهلت ارسال آثار :
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
نحوه ارسال آثار :
لطفا آثار خود به صورت دیجیتال را به همراه فرم پر شده ثبت نام از طریق یکی از روشهای زیر ارسال نمایید:
۱. از طریق پلتفرم وی ترنسفر به آدرس ایمیل تشکل : freedom.munich@gmail.com
۲. اکانت تلگرام تشکل: www.tgoop.com/WLFmunich
هزینهی چاپ عکسها، تبلیغات و برگزاری نمایشگاه از محل کمکهای مردمی و بر عهده تشکل زن زندگی آزادی مونیخ میباشد.
در پایان به آثار برگزیده برای نمایش، گواهی شرکت در نمایشگاه تقدیم میشود.
با تشکر
تشکل زن زندگی آزادی مونیخ
Telegram
Woman Life Freedom Munich WLF
Forwarded from Azand Magazine
مجله صوتی آزند شماره ۶
۰۰:۰۰:۳۹ «داستانهای شفادهنده»
۰۰:۰۵:۴۲ میزگرد دوستانه: خبر غیرفوری
۰۰:۴۸:۱۸ «ما پشت درهای بسته به قدر قرنها بزرگ شدیم» از سپینود ناجیان
۰۰:۵۴:۰۷ «در آن تابستان» از فاضل گنجی
۰۱:۰۰:۳۳ موسیقی پایان: «دوباره باز میگردم» از درخت گردو
در کانال تلگرام و اپهای پادکست soundclound و castbox گوش کنید:
https://castbox.fm/app/castbox/player/id5334028/id631217961
https://on.soundcloud.com/WqK9B
۰۰:۰۰:۳۹ «داستانهای شفادهنده»
۰۰:۰۵:۴۲ میزگرد دوستانه: خبر غیرفوری
۰۰:۴۸:۱۸ «ما پشت درهای بسته به قدر قرنها بزرگ شدیم» از سپینود ناجیان
۰۰:۵۴:۰۷ «در آن تابستان» از فاضل گنجی
۰۱:۰۰:۳۳ موسیقی پایان: «دوباره باز میگردم» از درخت گردو
در کانال تلگرام و اپهای پادکست soundclound و castbox گوش کنید:
https://castbox.fm/app/castbox/player/id5334028/id631217961
https://on.soundcloud.com/WqK9B
Forwarded from Azand Magazine
روزنوشتهای ناشناس از اعتراضات همدان
(متن کامل)
سه شنبه ۲۹شهریور ۱۴۰۱
اعتراضات از آرامگاه بوعلی شروع شد. با حمله نیروهای امنیتی به تدریج به سمت میدان پیش رفت. خلاف آن چیزی که صدا و سیما اراذل و اوباش میخواند اتفاقا مردمی با شخصیت و با فرهنگ معترض هستند با همدلی بسیار مردمی که وسط جمعیت ماسک پخش میکنند هم به خاطر شناسایی نشدن و هم به دلیل گاز اشکآور و بعضی حتی سیگار میدادند دست مردم تا تاثیر گاز کمتر شود. مردم کسانی را که بچه بغل داشتند به کوچه پسکوچه هدایت میکردند. مرتب هشدار میدادند که گوشیها روی حالت هواپیما باشد. به کسانی که از نزدیک فیلم میگرفتند تذکر میدادند. حتی مانع کسانی شدند که میخواستند شیشه بانک را بشکنند. بعضی هم با شجاعت رفتند و دوربین مداربسته خیابان را کندند.
چنین کسانی کف خیابان هستند از ردههای سنی مختلف : پیر تا بچه با پوششهای مختلف از چادری تا بیروسری. خیلیها خانوادگی یا دختر-مادری آمده بودند و شعار میدادند. پلیس مثل سالهای قبل امکان این را نداشت که برای دستگیری به جمعیت حمله کند. چند باری هم که سعی کرد جمعیت مردم مانع شد. کار نیروهای پیاده پرتاب گاز اشکآور و یگان موتور سوار تیراندازی ساچمه و شلیک تیر هوایی بود و همانها فضا را به خشونت میکشید. پاسخ مردم «بیشرف بیشرف» یا پرتاب سنگ بود. جوانها هم سطل آشغال ها را آتش می زدند برای خنثی کردن گاز و جلوگیری از هجوم یگان موتورسوار. بر اثر شلیک ساچمه چند نفر صورتشان خونی شده بود. دختری از درد دراز کشیده بود روی زمین که مردم همه آنها را دور کردند.
تقریبا اواسط خیابان بوعلی گاز اشکآوری از بالای سرمان رد شد و افتاد در چند قدمی جایی که بودم دود گرفت من را. به کوچه سرپل یخچال رفتم چشمهام اصلا باز نمیشد و سرم گیج میرفت. روی پله نشستم. دخترخانمی سیگاری گیراند و بهم داد حالم که جا آمد به سمت جمعیت برگشتم که حالا به میدان رسیده بود سر هر شش خیابان جمعیتی شکل گرفته بود. سر خیابان شریعتی لباس شخصیهای چماقدار با شوکر به جمعیت حمله میکردند. چند نفر از آنها پرچمهای سیاه آویزان از تیر چراغ برق را کندند تا از چوب آن برای چماق استفاده کنند. چند دقیقه بعد یکی از آنها با فریاد میگفت: «بی شرفا پرچم امام حسین رو زمین انداختند.» و از آن عکس میگرفت.
اول خیابان اکباتان کیوسک پلیس، و اول خیابان باباطاهر اتوبوس برقی به آتش کشیده شد. جمعیت آن جا به سمت امامزاده حرکت کرد و آن جا ادامه داد. اول خیابان شهدا شیشههای بانک و عابر بانک را شکستند که به نظرم جزو رفتارهای هیجانی اشتباه بود و مثل خیابان بوعلی دوربینهای مداربسته را کندند. یگان موتورسوار مرتب سر هر خیابان گاز و ساچمه پرت میکرد. گردان خواهران حضرت زینب هم راه به راه داخل جمعیت فیلم میگرفتند که مردم با آنها درگیر شدند مثل سال 98 نمیتوانستند دست و دهن دختر مردم را بگیرند و داخل ون بیاندازند. دم دهه هشتادیا گرم که واقعا وجود داشتند، حتی بعضی مواقع شعارها را آنها هدایت میکردند. موقع شلیک تیر هم پلیس گوشی مردم را میگرفت. وسط خیابان شهدا چند سطل آشغال آتش زدند تا دود گاز کمتر اذیت کند. سر کوچه آخوند، یک نفر با اشاره به حوزه علمیه آخوند که حوزه مرکزی است گفت: «آخرش نتونستیم لونه شیطان رو کاری کنیم؛ تا وقتی این جا هست بدبختی هم هست.»
روایت آن روزها را در آزند بخوانید: http://azandmag.com/29/
(متن کامل)
سه شنبه ۲۹شهریور ۱۴۰۱
اعتراضات از آرامگاه بوعلی شروع شد. با حمله نیروهای امنیتی به تدریج به سمت میدان پیش رفت. خلاف آن چیزی که صدا و سیما اراذل و اوباش میخواند اتفاقا مردمی با شخصیت و با فرهنگ معترض هستند با همدلی بسیار مردمی که وسط جمعیت ماسک پخش میکنند هم به خاطر شناسایی نشدن و هم به دلیل گاز اشکآور و بعضی حتی سیگار میدادند دست مردم تا تاثیر گاز کمتر شود. مردم کسانی را که بچه بغل داشتند به کوچه پسکوچه هدایت میکردند. مرتب هشدار میدادند که گوشیها روی حالت هواپیما باشد. به کسانی که از نزدیک فیلم میگرفتند تذکر میدادند. حتی مانع کسانی شدند که میخواستند شیشه بانک را بشکنند. بعضی هم با شجاعت رفتند و دوربین مداربسته خیابان را کندند.
چنین کسانی کف خیابان هستند از ردههای سنی مختلف : پیر تا بچه با پوششهای مختلف از چادری تا بیروسری. خیلیها خانوادگی یا دختر-مادری آمده بودند و شعار میدادند. پلیس مثل سالهای قبل امکان این را نداشت که برای دستگیری به جمعیت حمله کند. چند باری هم که سعی کرد جمعیت مردم مانع شد. کار نیروهای پیاده پرتاب گاز اشکآور و یگان موتور سوار تیراندازی ساچمه و شلیک تیر هوایی بود و همانها فضا را به خشونت میکشید. پاسخ مردم «بیشرف بیشرف» یا پرتاب سنگ بود. جوانها هم سطل آشغال ها را آتش می زدند برای خنثی کردن گاز و جلوگیری از هجوم یگان موتورسوار. بر اثر شلیک ساچمه چند نفر صورتشان خونی شده بود. دختری از درد دراز کشیده بود روی زمین که مردم همه آنها را دور کردند.
تقریبا اواسط خیابان بوعلی گاز اشکآوری از بالای سرمان رد شد و افتاد در چند قدمی جایی که بودم دود گرفت من را. به کوچه سرپل یخچال رفتم چشمهام اصلا باز نمیشد و سرم گیج میرفت. روی پله نشستم. دخترخانمی سیگاری گیراند و بهم داد حالم که جا آمد به سمت جمعیت برگشتم که حالا به میدان رسیده بود سر هر شش خیابان جمعیتی شکل گرفته بود. سر خیابان شریعتی لباس شخصیهای چماقدار با شوکر به جمعیت حمله میکردند. چند نفر از آنها پرچمهای سیاه آویزان از تیر چراغ برق را کندند تا از چوب آن برای چماق استفاده کنند. چند دقیقه بعد یکی از آنها با فریاد میگفت: «بی شرفا پرچم امام حسین رو زمین انداختند.» و از آن عکس میگرفت.
اول خیابان اکباتان کیوسک پلیس، و اول خیابان باباطاهر اتوبوس برقی به آتش کشیده شد. جمعیت آن جا به سمت امامزاده حرکت کرد و آن جا ادامه داد. اول خیابان شهدا شیشههای بانک و عابر بانک را شکستند که به نظرم جزو رفتارهای هیجانی اشتباه بود و مثل خیابان بوعلی دوربینهای مداربسته را کندند. یگان موتورسوار مرتب سر هر خیابان گاز و ساچمه پرت میکرد. گردان خواهران حضرت زینب هم راه به راه داخل جمعیت فیلم میگرفتند که مردم با آنها درگیر شدند مثل سال 98 نمیتوانستند دست و دهن دختر مردم را بگیرند و داخل ون بیاندازند. دم دهه هشتادیا گرم که واقعا وجود داشتند، حتی بعضی مواقع شعارها را آنها هدایت میکردند. موقع شلیک تیر هم پلیس گوشی مردم را میگرفت. وسط خیابان شهدا چند سطل آشغال آتش زدند تا دود گاز کمتر اذیت کند. سر کوچه آخوند، یک نفر با اشاره به حوزه علمیه آخوند که حوزه مرکزی است گفت: «آخرش نتونستیم لونه شیطان رو کاری کنیم؛ تا وقتی این جا هست بدبختی هم هست.»
روایت آن روزها را در آزند بخوانید: http://azandmag.com/29/
مجله آزند
روزنوشت از اعتراضات همدان - مجله آزند
خلاف آن چیزی که صدا و سیما اراذل و اوباش میخواند اتفاقا مردمی باشخصیت و بافرهنگ معترض هستند با همدلی بسیار مردمی که وسط جمعیت ماسک پخش میکنند هم به خاطر شناسایی نشدن و هم به دلیل گاز اشکآور و بعضی حتی سیگار میدادند دست مردم تا تاثیر گاز کمتر شود. مردم…