Telegram Web
Tehran
fateme Ekhtesaari | @Schahrouzk
▨ شعر: تهران
▨ شاعر: فاطمه اختصاری
▨ با صدای: #فاطمه_اختصاری
♬ موسیقی ابتدایی: قطعهٔ «مشترک موردنظر» اثر مارتین شمعون‌پور
♬ پالایش و تنظیم: شهروز

دیدن متن کامل شعر
─────♬ ─────
شعر با صدای شاعر |
@schahrouzk
عاشق و گیج و دربدر، وطنم
خاک همواره در خطر وطنم
پر کشیدن، بدون پر! وطنم
خسته‌تر، عاشقانه‌تر: وطنم

سرزمین گلایه‌های زیاد
قتلگاه کبوتر آزاد
رفته از یاد، ناکجاآباد
خشمِ توو چشم‌های تر: وطنم

جلوی تیر، اینهمه مجنون
خاک آمیخته شده با خون
مرگ زاینده‌رود یا کارون
نخل‌های بدون سر: وطنم

وقتی خوشبختی سهم هیچکسه!
وقتی عشقت واسه همه هوسه
کی باید اشک‌هاتو پاک کنه
کی می‌تونه به داد تو برسه؟!
.
باز عاشق‌تر از همیشه منم
عشقت آمیخته به روح و تنم
نمی‌تونم که از تو دَم نزنم
مادر داغدار من: وطنم

توی دریا و رودها خونه!
گرگ وحشی توی خیابونه
کی میگه تا ابد زمستونه؟!
تا همیشه بهار من: وطنم

صبر کن عشق من، بساز و بسوز
من شبا خوابتو می‌بینم هنوز
برمی‌گردم به خونه‌مون یک روز
آخر انتظار من: وطنم

وقتی خوشبختی سهم هیچکسه!
وقتی عشقت واسه همه هوسه
کی باید اشک‌هاتو پاک کنه
کی می‌تونه به داد تو برسه؟!
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from روشنک آرامش (Roshanak)
عاشق و گیج و دربدر، وطنم
خاک همواره در خطر وطنم
پر کشیدن، بدون پر! وطنم
خسته‌تر، عاشقانه‌تر: وطنم

#مهدی‌موسوی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وطنم
ترانه: مهدی موسوی
خواننده: احسان کرمی
موسیقی: حمید سعیدی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from روشنک آرامش (Roshanak)
یه روز این ناله‌ها آواز میشه
‏پرنده، عاشق پرواز میشه
‏اگه با هم بمونیم و بخونیم
‏یه روز درهای زندون باز میشه

‏⁧ #فاطمه‌اختصاری

چند نفر اسکرین‌شات‌هایی فرستاده بودند که فلان شاگرد سابقت مطالب پیج محورمقاومتی‌ها و همسو با سیاست‌های رژیم ایران را استوری کرده است،
مطمئنا من هر کسی را که از رژیم ایران حمایت کند کنار می‌گذارم حتی اگر نزدیکترین شاگردانم باشد؛
این افراد هم (مانند همفکرانشان) مطمئنا چند هفته‌ی دیگر در ایران آزاد محاکمه خواهند شد و باید پاسخگوی حمایت از جنایت و کشتار مردم باشند.
ولی امروز باید تمرکز ما بر آزادی ایران و اتحاد و حمایت از مردم باشد. روز آزادی نزدیک است و باید از حاشیه‌هایی که این پرستوها و آدم‌فروش‌ها قصد ایجادش را دارند، دور بمانیم.
@seyedmehdimoosavi2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعد از پخش معین از تلویزیون، اعلام کردند که بی‌حجاب و غیرعرزشی بودن هم اشکال ندارد!!
وقاحت تا کجا؟!
@seyedmehdimoosavi2
 بی‌رمق… ناامید… بی‌صیاد!
طعمه‌ی نیم‌مرده‌ای بودم
هرچه خود را حساب می‌کردم
چک برگشت‌خورده‌ای بودم

مثل یک دستبند طولانی
ترک زندان به مقصد زندان
پشت یک‌عمر جاده پیدا شد
شهر کابوس‌های من: تهران…

سعی کردم که گریه‌ات نکنم
مثل یک مرد کاملاً عادی
در دلم از تو انقلابی بود
نرسیدم ولی به آزادی

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
چی برای من مانده
از امیدِ آزادی؟!
غیر گریه با اخبار
غیر حسرتِ شادی

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
‏در این ساعت‌ها و روزها حواستان به افسردگی و حال بد آدم‌ها باشد.
نشانه‌‌های تمایل به خودکشی را جدی بگیرید و پای صحبت‌های عزیزانتان بنشینید، بدون قضاوت کردن و ملامت و فقط با همراهی و هم‌دردی.
من در همین چند ساعت از خیلی‌ها (با گرایش‌های مختلف) شنیدم که به خودکشی فکر می‌کنند. 😢
خسته، گیج، گیج، گیج... قصدش از عبور چه؟!
می‌دود به سمت چپ... به سمت راست... مورچه!

تا ابد بدون ذرّه‌ای غمند دیگران
در صفوفِ حرکتِ منظّمند دیگران!

نقش هر کسی به هر کسی سپرده می‌شود
تا که دانه‌ها به سمت لانه‌ برده می‌شود

متّحد، بدون خستگی و خالی از گِله
مورچه: نماد واقعی صبر و حوصله!

منتظر برای کندن زمین، برای جنگ
منتظر برای انتظار در مسیر تنگ!

منتظر برای حمل تکّه‌تکّه‌های قند
منتظر که زیر پای ناشناس، له شوند

او ولی به هرچه بود و هست، پشت‌پا زده
او که گفته: «نه!» که ابتدای قصه جا زده!

او که معنیِ توقف است، سمبلِ شکست!
او که خسته از گروه و کار دسته‌جمعی است!

او که شانه‌ای برای حمل نان نبود و نیست
او که هیچ‌وقت مثل دیگران نبود و نیست

او که قند و دانه را در آب غرق می‌کند
او که فرق می‌کند... همیشه فرق می‌کند...

خسته، گیج، گیج، گیج... قصدش از عبور چه؟!
می‌دود به سمت چپ... به سمت راست... مورچه!

او که مورچه‌ست و از نماد و نقش خود رهاست
فکر لانه نیست، رهسپار فتح قله‌هاست

او که نه به بارش تگرگ فکر می‌کند
نه به دشمن و هجوم مرگ فکر می‌کند

او که خالی از نیاز جسم و خواهشِ تن است
او که عاشق فرار و بی‌قرارِ رفتن است

عاشقانه می‌رود، پُر از امید، تا ابد!
مورچه نمی‌رسد... نمی‌رسد... نمی‌رسد...

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
به هر چاه که توی شهر شماست
بگویید لطفا ‎#مهندس_کجاست‌ ؟!
یادتان باشد

ما هم از جنگ متنفریم
ما هم از آسیب‌دیدن مردم و وطنمان متنفریم
و این را با صدای بلند می‌گوییم

اما اگر کسی اینها را در پست و استوری‌اش گفت
اما به‌صراحت نگفت
که مقصر اصلی این جنگ و آسیب‌ها رژیم است
اگر مواضعش را با شخص خامنه‌ای مشخص نکرد
اگر علیه بمب هسته‌ای موضع نگرفت
اگر از سرکوب مردم و نبود آزادی حرف نزد

حرف‌های ضدجنگش بو می‌دهد!
و احتمالا از پول‌ها و فاندهای رژیم نشأت می‌گیرد
نه آزادگی و صلح‌طلبی.
در این روزها راسوها و پرستوها را بیشتر بشناسید
و از آنها فاصله بگیرید

این افراد نمی‌توانند بگویند می‌ترسیدیم
چون اگر نمی‌توانستند هر دو طرف ماجرا را بگویند،
به‌جای همراهی با رژیم می‌توانستند سکوت کنند!
@seyedmehdimoosavi2
راهسازی برای ویرانه،
جنگ یک مشت مست و دیوانه،
خنده‌ی گرگ‌های در خانه،
اشک تمساح‌های در بیرون...
#مهدی_موسوی
@seyedmehdimoosavi2
در فیلم #گودبای_لنین مادر کمونیست خانواده به کما می‌رود و بعد از فروپاشی دیوار برلین و اتحاد دو آلمان به هوش می‌آید.
خانواده برای او فضایی مصنوعی می‌سازند که در آن هنوز بلوک شرق سقوط نکرده تا دچار شوک و حمله قلبی نشود. حتی برنامه تلویزیونی می‌سازند!
فکر می‌کنم الان چنین پروژه‌ای (فعالیت پدافندها) برای خامنه‌ای در حال انجام است تا فکر کند جنگ تمام نشده و از چاهی که قایم شده، بیرون نیاید!
و البته یاد فیلم #زیرزمین (آندرگراند) هم می‌افتم که عده‌ای سال‌ها پس از پایان جنگ در زیر زمین مشغول زندگی پنهانی بودند!!
#مهندس_کجاست‌
@seyedmehdimoosavi2
شبيه شهر پس از جنگ، گيج و متروكم
به مالكيّت يك اسم تازه مشكوكم

به مالكيّت هر چيز زنده و بی‌جان
به مالكيّت تصويرهای سرگردان

به مالكيّت اين روزهای دربه‌دری
به مالكيّت پاييزهای يك‌نفری

قرار شد كه ته قصّه‌ها دری باشد
دری كه پشتش دنيای بهتری باشد

مهم نبود كه عشقت چقدر دووور شود
مهم نبود اگر مال ديگری باشد!

مهم نبود اگر عاشقانه لخت شود
اگر كه موهايش زير روسری باشد!

كه صبح و ظهر به مسجد رود برای نماز
كه پشت پنجره در حال دلبری باشد!

تمام اينها تصوير بی‌خیال زنی‌ست
كه هيچ‌چيز به جز او مهم نبوده و نيست

مهم تصوّر نور است در دل شب‌هاش
مهم فقط لبخندی‌ست گوشه‌ی لب‌هاش

شبيه شهر پس از جنگ، مملو از خونم
كه زنده زنده ميان اتاق، مدفونم

زنی‌ست در بغلم: قهرمان افسرده!
كه ديو آمده و بچّه‌هاش را خورده

كه سال‌هاست به خودكارهاش مصلوب است
زنی كه رابطه‌اش با فرشته‌ها خوب است

پرنده‌ای‌ست ولی غرق خون و پَركنده
برهنه‌تر جلوی چشم‌های شرمنده

كه پير نيست و موهاش روسفيد شده!
كه اشك می‌ريزد با تصوّر خنده

زنی كه گوشه‌ی سلّول‌ها دراز كشيد
زنی كه قربانی بود توی پرونده

زنی كه رام نشد، تا ابد تمام نشد
زنی به هيئت عصيان و خون، زنی زنده!

زنی كه شوق تنش را به ياد داشته است
زنی كه رابطه‌هایی زياد داشته است

زنی كه مثل خودش بود اگر كمی بد بود
زنی كه مال كسی نيست و نخواهد بود

شبيه شهر پس از جنگ، غرق اندوهم
نشسته زخم تو در تكّه تكّه‌ی روحم

شبيه گريه شدن بعد لحظه‌ای شادی
به خواب ديدنِ چيزی شبيه آزادی

شعار دادن اسمت جلوی دانشگاه
شبيه ديدن زن، بعد چشم‌بند سياه

چقدر زرد شده صورتم كه پاييزم
اگر هلم بدهی مثل برگ می‌ريزم

گذشته‌ای بدبختم به حال وصل شده
كه زل زده‌ست به آينده‌ی غم‌انگيزم

از آن‌همه فرياد و از آن‌همه رؤيا
فقط دو تكّه ورق مانده است بر ميزم

زنی‌ست در بغلم مثل خواب و بيداری
زنی كه می‌شود از او دوباره برخيزم

دو تا به هيچ رسيده، دو آدم غمگين
دو خودكشی كه نكرديم توی زيرزمين

دو تا سياهی خودكار خسته روی ورق
دو تا اميد در اين نااميدی مطلق

شبيه شهر پس از جنگ، خالی و بی‌ابر
نشسته‌ايم برای ادامه دادنِ صبر...

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
✓✓ خبر مهم ✓✓
برنامه‌ی بامداد مدتی است شنبه‌ها ساعت ۱۶:۳۰ به‌وقت تهران پخش می‌شود.
تنها برنامه‌ی زنده‌ی ادبی به زبان فارسی: بامداد
از شبکه‌ی «کانال وان»

هر هفته در هنگام پخش برنامه
با واتساپ شبکه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
یا در طول هفته
دکلمه‌هایتان از اشعارتان را
به‌صورت ویس یا فایل صوتی به همین واتساپ بفرستید.

لطفا تغییر روز و ساعت برنامه را به دوستانتان خبررسانی کنید.
پیشاپیش ممنونم ❤️❤️
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from مُحدِه
نمانده راه نجاتی و باورش تلخ است!
که تلخ بوده و آن نیم دیگرش تلخ است
کسی که خنجرِ در پشت داشت، می‌دانست
که اعتماد به حتی برادرش تلخ است
خیار را بخوری یا هرآنچه که بکنی
شبیه قصه‌ی این نسل، آخرش تلخ است
مرا بگیر در آغوش تا که گریه کنیم
که داستان من و تو سراسرش تلخ است…

سید مهدی موسوی
@Mohdeh_Official
2025/07/14 16:24:03
Back to Top
HTML Embed Code: