Telegram Web
🍓16❤‍🔥82
املوز تا قبل از ساعت ۱۰🌸
نشسته‌بودیم تو کافه بعد یهو یه اقایی با لباس سبز و کلاه اومد و من ناخوداگاه شالمو کشیدم سرم بعد نگاهم کرد گفت نه بخدا راحت باشین من سربازم اصلا کاری ندارم ببخشید، در یک‌لحظه هم من خیلی معذرت‌خواهی کردم و هم اون ازمون بابت اینکه ترسیدیم معذرت‌خواهی کرد؛ نمی‌دونم ولی جالب بود، هر دو طرف بابت چیزی که تقصیرشون نبود و ناخواسته طرف مقابل رو ایسنکیور کردن با کمال‌میل عذرخواهی کردن؛ من بخاطر نسبت اشتباه اون بخاطر رنگ لباسش.
❤‍🔥15🍓5👌3🤣3💔2
بچه‌ها اگه بخوام زندگی مستقل رو فقط و فقط در یک کلمه توصیف کنم، می‌گم:گشنگی
👍9
صفالی
بچه‌ها اگه بخوام زندگی مستقل رو فقط و فقط در یک کلمه توصیف کنم، می‌گم:گشنگی
یا امام زمان کامنت یگانه رو، براش گریه می‌کنم😭😭
یگی یگی هم‌خونه‌ایمه، دالیم می‌لیم خلید کنیم غذا بپزه💅🏼
فاصله‌ی پست گشنگی تا این غذا دقیق سه ساعت بود، خدا ازین هم‌خونه‌ایا بهتون بده سیسیا💅🏼
12
گردنم درد می‌کنه و من به روزهایی که گردن‌درد نداشتم فکر می‌کنم و تلاش می‌کنم به یاد بیارم که چه حسی داشت وقتی که با هر تکون سر ساقه‌ی سرت تیر نمی‌کشید و استارت سردردت نمی‌شد🙏🏻
😭1
چندروز پیش داشتم تو خیابون راه می‌رفتم و کم‌کم به یه کافه نزدیک می‌شدم که یه پیرمرد رو صندلیای بیرونش نشسته بود و با یه نفر دیگه حرف می‌زد، همینکه نزدیک کافه شدم عطسه‌م گرفت و طبق روال همیشگی عطسه کردم، بعد پیرمرده حرفشو قطع کرد و به منی که در حال رد شدن از جلوشون بودم گفت خانوم عجبببب عطسه‌ای کردی، افرین قشنگ از ته دل بود😭😭😭😭
تا حالا کسی بابت عطسه منو تشویق نکرده‌بود🤡
🤣21😭7
دقت کردین اخیرا کنتاکتم با پیرمردا زیاد شده؟ چند وقت پیشم یکیشون سرمو بوس کرد🤣🤣🤣🤣
😭15🤡5🤣3🥰2
من البته کنتاکتم با پیرمردا از ازل زیاد بوده، چیز جدیدی نیست، فقط فکر نمی‌کردم جایی به غیر از تبریزم به چشم پیرمرداش بیام🙏🏻
👌7🤣5❤‍🔥2
هر روزی که پنج صبح بیدار می‌شم به این فکر می‌کنم که شوهر کنم و النگوهامو دستم بکنم و یدونه کیان بزام و خودمو تو دل خانواده‌ی شوشویی جا کنم و تموم شه بره.
👎9🤝6👍1
مترو این ساعت از روز واقعا جنده‌س، ینی به معنای واقعی کلمه فاحشه‌ایه که هرکسی از یه گوشه داره تلاش می‌کنه خودشو بچپونه داخلش؛ از مترو تو این ساعات از روز انقدر متنفرم که فک نکنم از هیچ چیزی تو عمرم انقد متنفر بوده ‌باشم🙏🏻
👍9
باور نمی‌کنین ولی تو مترو از شدت گرما و تجمع انسان عرق می‌کنم و وقتی میام بیرون باد خنک می‌زنه و عرقم خشک می‌شه و گردنم یه لول به بگایی نزدیک می‌شه😀😀😀😀😀
😭8
👍10
این رو درحالیکه ۷ صبح توی ازمایشگاه بیمارستان نشسته‌بودم و به مردمی که ظرف شاششون توی دستشون بود و به سمت یه مقصد مشخص حرکت می‌کردن، گوش کردم و به این فکر کردم که امروز حتما به بابام زنگ می‌زنم.
گربه‌ی آزمایشگاه بیمارستان که نشسته وسط راه و‌منتظره هر کی که رد می‌شه نازش کنه🙏🏻
❤‍🔥7
2025/07/13 23:13:18
Back to Top
HTML Embed Code: