#گردآفریدیکی از #پهلونان سرزمین ایران بود.
تاریخ از اوبه عنوان دختر گژدهم یاد میکندکه بالباسی مردانه با #سهراب زور آزمایی کرد.
#فردوسی بزرگ از او به نام زنی جنگجو و دلیر از سرزمین پاکان یاد میکند.
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
تاریخ از اوبه عنوان دختر گژدهم یاد میکندکه بالباسی مردانه با #سهراب زور آزمایی کرد.
#فردوسی بزرگ از او به نام زنی جنگجو و دلیر از سرزمین پاکان یاد میکند.
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
ابومسلم طعمه آز و کینه عربان گشت اما خاطره او مانند یادگاری مقدس همواره در دل ایرانیان باقی ماند. اندیشه او، اندیشه استقلال و آزادی ایرانیان، اندیشه احیای رسوم و آیین کهن، پیروان و دوستان او را همچنان بر ضد تازیان بر میانگیخت.
به همین جهت نهضتها و قیامهایی که پس از مرگ ابومسلم و برای خونخواهی او رخ داده صبغه دینی داشت: سنباد آهنگ ویران کردن #کعبه و زنده کردن آیین زرتشتی را داشت ، استادسیس دعوی پیامبری زرتشتی میکرد و مقنع دعوی خدایی.
همه این نهضتها با هر شعاری که بود هدف واحدی داشت: رهایی از این یوغ گران دردناکی که همه گونه زبونی و پریشانی را بر ایرانیان تحمیل میکرد
دوستی و دلبستگی ایرانیان بدین سردار دلیر تا اندازهای بود که مدتها پس از مرگش او را زنده میپنداشتند و معتقد بودند که از تکالیف هیچ چیز جز شناسایی ابومسلم ، واجب نیست. این مایه مهر و علاقه نیرویی بود که همواره میتوانست دستگاه خلافت عباسیان را تهدید کند. از این رو بود که جنبشهای شعوبی ایرانیان با خاطره این سردار رشید توام گردیده بود.
دوقرن سکوت، عبدالحسین زرینکوب، چاپ دوم، برگ 125 تا برگ 124
به همین جهت نهضتها و قیامهایی که پس از مرگ ابومسلم و برای خونخواهی او رخ داده صبغه دینی داشت: سنباد آهنگ ویران کردن #کعبه و زنده کردن آیین زرتشتی را داشت ، استادسیس دعوی پیامبری زرتشتی میکرد و مقنع دعوی خدایی.
همه این نهضتها با هر شعاری که بود هدف واحدی داشت: رهایی از این یوغ گران دردناکی که همه گونه زبونی و پریشانی را بر ایرانیان تحمیل میکرد
دوستی و دلبستگی ایرانیان بدین سردار دلیر تا اندازهای بود که مدتها پس از مرگش او را زنده میپنداشتند و معتقد بودند که از تکالیف هیچ چیز جز شناسایی ابومسلم ، واجب نیست. این مایه مهر و علاقه نیرویی بود که همواره میتوانست دستگاه خلافت عباسیان را تهدید کند. از این رو بود که جنبشهای شعوبی ایرانیان با خاطره این سردار رشید توام گردیده بود.
دوقرن سکوت، عبدالحسین زرینکوب، چاپ دوم، برگ 125 تا برگ 124
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نام فرزندان خود را از نامهای اصیل ایرانی ِ بزرگان هخامنشی برگزینید ؛ تا همیشه نقطه عطف تاریخ هفت هزار ساله ایرانزمین را به یاد داشته باشیم ...
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 نقش رستم کابل شد؟!
♦️ حضور گسترده افغانی ها در محوطه باستانی نقش رستم ‼️
♦️ در ماه های اخیر استفاده از نیروی کار افغانی به دلیل ارزان بودن خدمات آن ها برای ساماندهی محوطه تخت جمشید و نقش رستم با حساسیت های محلی مواجه شده است.
♦️افغانی ها بارها از افکار شوم خود برای تخریب اثار باستانی ایران گفته اند.
♦️ایرانی همیشه به وجود آثار تاریخی در کشورش که نشان از تمدن و هویتش دارد مفتخر است ، چرا در این پروژه ها از نیروی بومی و ایرانی که به این آثار دلبستگی دارند، استفاده نمی شود؟
💠آثار تاریخی با قدمت چند هزار ساله امانت مردمانی است که این آب و خاک را از هجوم بیگانه و اجنبی محفوظ داشته اند تا به دست ما برسد،حال چرا ایران جولانگاهی شده برای اجنبی متجاوز؟
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
♦️ حضور گسترده افغانی ها در محوطه باستانی نقش رستم ‼️
♦️ در ماه های اخیر استفاده از نیروی کار افغانی به دلیل ارزان بودن خدمات آن ها برای ساماندهی محوطه تخت جمشید و نقش رستم با حساسیت های محلی مواجه شده است.
♦️افغانی ها بارها از افکار شوم خود برای تخریب اثار باستانی ایران گفته اند.
♦️ایرانی همیشه به وجود آثار تاریخی در کشورش که نشان از تمدن و هویتش دارد مفتخر است ، چرا در این پروژه ها از نیروی بومی و ایرانی که به این آثار دلبستگی دارند، استفاده نمی شود؟
💠آثار تاریخی با قدمت چند هزار ساله امانت مردمانی است که این آب و خاک را از هجوم بیگانه و اجنبی محفوظ داشته اند تا به دست ما برسد،حال چرا ایران جولانگاهی شده برای اجنبی متجاوز؟
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنان شاهنشاهان ایران
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
خانهی تاریخی اخوان حقیقی
یکی از زیباترین خانههای تاریخی در اصفهان
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
یکی از زیباترین خانههای تاریخی در اصفهان
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ℯ░⃟⃟🤍ღ༅═
دولت عاشقان هوای تو است
راحت طالبان بلای تو است
کیمیای سعادت دو جهان
گرد خاک در سرای تو است
ناف آهو شود دهان کسی
که درو وصف کبریای تو است
سرمهٔ دیدهها بود خاکی
که گذرگاه آشنای تو است
ملک عالم به هیچ نشمارد
آنکه در کوی تو گدای تو است
به سحر ناز عاشقان با تو
از سر لطف دلگشای تو است
آنچه از ملک جاودان بیش است
عاشقان را در سرای تو است
آنچه از سیرت ملوک به است
خاک کوی فلکنمای تو است
از بلا هر کسی گریزان است
این رهی طالب بلای تو است
گر رضای تو در بلای من است
جان من بستهٔ رضای تو است
من ندانم ثنای تو به سزا
وصف تو لایق ثنای تو است
این تکاپوی و گفت و گوی فرید
همه در جستن عطای تو است
#حضرت_عطار
═༅C᭄ℒℴνℯ░⃟⃟🤍ღ༅═
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
دولت عاشقان هوای تو است
راحت طالبان بلای تو است
کیمیای سعادت دو جهان
گرد خاک در سرای تو است
ناف آهو شود دهان کسی
که درو وصف کبریای تو است
سرمهٔ دیدهها بود خاکی
که گذرگاه آشنای تو است
ملک عالم به هیچ نشمارد
آنکه در کوی تو گدای تو است
به سحر ناز عاشقان با تو
از سر لطف دلگشای تو است
آنچه از ملک جاودان بیش است
عاشقان را در سرای تو است
آنچه از سیرت ملوک به است
خاک کوی فلکنمای تو است
از بلا هر کسی گریزان است
این رهی طالب بلای تو است
گر رضای تو در بلای من است
جان من بستهٔ رضای تو است
من ندانم ثنای تو به سزا
وصف تو لایق ثنای تو است
این تکاپوی و گفت و گوی فرید
همه در جستن عطای تو است
#حضرت_عطار
═༅C᭄ℒℴνℯ░⃟⃟🤍ღ༅═
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
براتون آرزو میڪنم:
تنے سالم، فڪرے آزاد، بالے براے پرواز، روزهاے پر از خوشب، شبهاے آرام، بوسہ اے براے گونہ، خندہ اے براے لب، اشڪے براے ذوق، دلے خالے از غم و غصه...🤍
شبتون مـاہ 🌕
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
تنے سالم، فڪرے آزاد، بالے براے پرواز، روزهاے پر از خوشب، شبهاے آرام، بوسہ اے براے گونہ، خندہ اے براے لب، اشڪے براے ذوق، دلے خالے از غم و غصه...🤍
شبتون مـاہ 🌕
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
🌹درودم بر تو ای کوروش
🍃تو ای دادار هر چه داد
🌹تو ای کوبندۀ بیداد
🍃تو ای فریاد آبادی
🌹تو ای آغاز آزادی
🍃تو ای خورشید بیپایان
🌹الا شاهنشه ایران....
🍃درودیاران جان وقتتون نیک
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
🍃تو ای دادار هر چه داد
🌹تو ای کوبندۀ بیداد
🍃تو ای فریاد آبادی
🌹تو ای آغاز آزادی
🍃تو ای خورشید بیپایان
🌹الا شاهنشه ایران....
🍃درودیاران جان وقتتون نیک
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
یک روز پادشاهی بهتر از چهل سال بردگی است. مهم نیست زنده میمانم یا میمیرم، هر جا که من باشم یا از من یاد شود، من آنجا پادشاهم.
🤺بابک خرمدین
امروز 17 دی سالروز جانباختن بابک خرمدین ، نماد شجاعت ، میهن پرستی ، مقاومت
روحش شاد و راهش پررهرو باد
🥀🕯🥀🕯🥀🕯🥀🕯
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
🤺بابک خرمدین
امروز 17 دی سالروز جانباختن بابک خرمدین ، نماد شجاعت ، میهن پرستی ، مقاومت
روحش شاد و راهش پررهرو باد
🥀🕯🥀🕯🥀🕯🥀🕯
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۷ دیماه سالروز جاودانگی بابک خرمدین به سوگ باد !
بخشی از #بابک_نامه
سروده ؛ #داتیس_مهرابیان
درخشید بابک ، ز کوهِ اَهَر
پر و بال بگشود خورشیدِ فر
ز هر گوشه ای پهلوانی جوان
بپیوست بر بابک و جاودان
به ارمینه و آذرا بادگان
بنا کرد بابک ، دژ و پادگان
دژی سخت در دامن کوهسار
درختان سَروَش ، همه ، سر به دار
و آن قلعه را ، نام ، جمهور داد
که جمهور ِ مردم بخیزد به داد
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
بخشی از #بابک_نامه
سروده ؛ #داتیس_مهرابیان
درخشید بابک ، ز کوهِ اَهَر
پر و بال بگشود خورشیدِ فر
ز هر گوشه ای پهلوانی جوان
بپیوست بر بابک و جاودان
به ارمینه و آذرا بادگان
بنا کرد بابک ، دژ و پادگان
دژی سخت در دامن کوهسار
درختان سَروَش ، همه ، سر به دار
و آن قلعه را ، نام ، جمهور داد
که جمهور ِ مردم بخیزد به داد
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بریدن دست و پای پاپک خُرَّمدين
گرامیداشت یاد و نام اَبَر پهلوان ایران زمین ، پاپک خُرّمدین (۱)
هفدهم دی ماه ، چند نوشتار در سالروز جان باختن شیر آذرابادگان ، سردار ورجاوند و جاوید نام ایران ، بابک خُرّمدین خواهیم داشت .
یاد و نام آن اسطوره ی پایداری در برابر متجاوزان و غارتگران میهن آریایی مان ایران ، گرامی باد.
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
گرامیداشت یاد و نام اَبَر پهلوان ایران زمین ، پاپک خُرّمدین (۱)
هفدهم دی ماه ، چند نوشتار در سالروز جان باختن شیر آذرابادگان ، سردار ورجاوند و جاوید نام ایران ، بابک خُرّمدین خواهیم داشت .
یاد و نام آن اسطوره ی پایداری در برابر متجاوزان و غارتگران میهن آریایی مان ایران ، گرامی باد.
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
هفدهم دیماه، سالگرد #بابک_خرمدین🔥🔥
اینک بخوانیم سخنان #پاپک_خرمدین دلاور مرد بیباک ایرانزمین به هنگام کشته شدنش بدست خلیفه دد اهریمن مسلمین:
ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت.
من نبردی را آغاز کردهام که ادامه خواهد داشت.
من آموزش ستیز و نبرد را به جوانان ایران آموختم.
من درسی به جوانان ایران دادهام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد.
من لرزهای بر پایههای حکومت اسلامی انداختهام که دیر یا زود آنرا سرنگون خواهد نمود.
گمان مبر که با کشتن من فریاد آزادیخواهی و ایستادگی ایرانیان را خاموش خواهی کرد، نه هرگز.
ایرانی پاکسرشت و آزاده هرگز در برابر دشمنان و ستمگران زانو نمیزند و چهره به خاک نمیساید.
پاینده ایران.
#بابک_خرمدین بزرگترین و برجستهترین پیکارجو و ستیزنده ایرانی در برابر تازیان متجاوز ستمگر مسلمان در ایرانزمین بود.
یاد و نام دلاور مرد ایرانزمین بابک خرمدین گرامی باد و روانشان شاد باد
باری،
هفتم ژانویه برابر با هفدهم دیماه روز کشته و تکهتکه شدن #پاپک_خرمدین ایرانی بدست تازیان مسلمان متجاوز است.
هنگامی که معتصم عرب خلیفه مسلمین دست راست پاپک خرمدین ایرانی را برید پاپک با دست دیگرش خون خویش را بر چهرهاش مالید.
خلیفه تازی پرسید: چرا چنین کردی؟
پاپک خرمدین ایرانی پاسخ داد:
چون خون از تنم بیرون رود چهرهام به زردی گراید و آنگاه توی عرب گمان میکنی که من ایرانی ترسیدهام.
دلاوری، بیباکی جسارت، زیرکی، هوش و استعداد #پاپک_خرمدین بیتردید استثنایی و بیهمتا بود.
آری،
بابک این دلاور مرد ایرانی ۲۲سال با اعراب مسلمان وحشی جنگید و سرانجام با نیرنگ و دسیسه افشین خودفروخته گرفتار شد.
هنگامی که افشین خواست آذرآبادگان را به سوی سامرا عراق ترک کند از بابک پرسید که آیا خواستهای دارد یا نه؟
پاپک پاسخ داد:
میخواهم سرزمین و شهرم را ببینم.
افشین خائن در شب مهتابی بابک را با چند نگهبان به شهر بذ زادگاه پاپک فرستاد و اجازه داد که او به دور دیار خود بگردد.
مردان و زنان ایرانی که پاپک خرمدین را اسیر دیدند گریستند.
بابک خرمدین عشق والا و بزرگی به سرزمینش ایران داشت.
بر روان و فروهر پاک پاپک خرمدین درود باد
بنمایه،
نسک(:کتاب) منم بابک، نوشته زنده یاد دکتر ناصر انقطاع
و بخوانیم بخشی از سرودههای چکامهسرایان بزرگ برای بابک خرمدین:
وطن خرم ز دین #بابک پاک
که رنگین شد ز خونش چهره خاک
بادکوبهای
در پیش آن خلیفهی نادان مسلمان زنازاده
برخیز و ببین که به پاپک چهها شده
آزاده مرد خطهی ایران ببین چگونه
قربانی خیانت افشین نادان، زپا شده
در پیش خصم شسته ز خونا بهچهره خویش
سر از تنش رها نشده خود، رها شده
آزادگان ستاده بمیرند و جان دهند
بیدست و پا ببین که ز جان ایستاد شده.
✍️دکتر عدنان مزارعی.
از کوهسار پر از سبزهی سهند
آمد به گوش خستهی تاریخ این صدا
من بابکم سلاله و فرزند بابکان
جان میدهم که تا نشود کشورم فنا
خونش به پای خاک وطن ریخت، این عجب
بویش بهجای مانده چو بوی اقاقیا.
دکتر همایونفر.
دستهايش بسته بود
از پشت اما مشت
جامهاش از جنس خون و جامش
از خم خانهی زرتشت
آزرده دل جان در خطر خاموش
مهر را در سينه میپورد
هر نگاهش بارگاه معتصم تازی را
زيرو رو و تباه میكرد.
سیاوش کسرایی
پسر گفتش ای پاپک نامجوی
يكی مشگلت میپرسم بگوی.
بوستان سعدی
وز باب و ز مام خويش بر بودش
تا زو بر بود بابک و مامش.
ناصر خسرو
هر دو را در جهان عشق طلب
پارسی بابک دان و تازی اَب.
فرهنگ جهانگيری
تا میهن و تا عشق مرا آیین است
من مشرک و من کافر اگر این دین است
مرد است که با خون خودش رنگین شد
پیغمبر من #بابک_خرمدین است.
#بهروز_اميدی
#بابک ای شَه زادهی مردانگی
در خور نامت بُود آزادگی
تو به راه میهنت جان دادهای
از برای اینچنین آزادهای
میپرستم، من بتت را نیک نام
میشتابم، سوی تو با لبیک تام
بابک ای آزادهی دینُ شرف
ای امید ناامیدان با هدف
عدو را تو به جایش بنشاندهای
نام بهمن از ازل تو خواندهای
جان خود بر کف نهادی زنده یاد
تا عدالت خواه عالم کی بیاد
تو تو گویم تا تو را از تو جویم
بوی توت بهشتی از تو بویم
ای خدا دادخواهان چین و چون شدند
نام بابک بردند از ...
جواد اسدی
خونم گر به خاک وطن ریزد
دلم نلرزد به پای
به جهان داد خواهم ستاند
به مهر لب زنجیر دست
تنم گر ز تازیانه دو نیم شود
دلم ز ایران نشود جدا
گر ابن مقفع و #بابک_خرمدین و صباغ
به قتلگاه غیرت روانه شدند
شرمم باد گر توانم دریغ پیشه کنم
شاخههایم رفت
میوههایم رفت
تنهی سترگم رفت
اما دل از آن خوش است
که ریشهای دارم به زمین سخت استوار.
شفیعی
گردآورنده
درگاه ایرانیان زرتشتی
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
اینک بخوانیم سخنان #پاپک_خرمدین دلاور مرد بیباک ایرانزمین به هنگام کشته شدنش بدست خلیفه دد اهریمن مسلمین:
ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت.
من نبردی را آغاز کردهام که ادامه خواهد داشت.
من آموزش ستیز و نبرد را به جوانان ایران آموختم.
من درسی به جوانان ایران دادهام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد.
من لرزهای بر پایههای حکومت اسلامی انداختهام که دیر یا زود آنرا سرنگون خواهد نمود.
گمان مبر که با کشتن من فریاد آزادیخواهی و ایستادگی ایرانیان را خاموش خواهی کرد، نه هرگز.
ایرانی پاکسرشت و آزاده هرگز در برابر دشمنان و ستمگران زانو نمیزند و چهره به خاک نمیساید.
پاینده ایران.
#بابک_خرمدین بزرگترین و برجستهترین پیکارجو و ستیزنده ایرانی در برابر تازیان متجاوز ستمگر مسلمان در ایرانزمین بود.
یاد و نام دلاور مرد ایرانزمین بابک خرمدین گرامی باد و روانشان شاد باد
باری،
هفتم ژانویه برابر با هفدهم دیماه روز کشته و تکهتکه شدن #پاپک_خرمدین ایرانی بدست تازیان مسلمان متجاوز است.
هنگامی که معتصم عرب خلیفه مسلمین دست راست پاپک خرمدین ایرانی را برید پاپک با دست دیگرش خون خویش را بر چهرهاش مالید.
خلیفه تازی پرسید: چرا چنین کردی؟
پاپک خرمدین ایرانی پاسخ داد:
چون خون از تنم بیرون رود چهرهام به زردی گراید و آنگاه توی عرب گمان میکنی که من ایرانی ترسیدهام.
دلاوری، بیباکی جسارت، زیرکی، هوش و استعداد #پاپک_خرمدین بیتردید استثنایی و بیهمتا بود.
آری،
بابک این دلاور مرد ایرانی ۲۲سال با اعراب مسلمان وحشی جنگید و سرانجام با نیرنگ و دسیسه افشین خودفروخته گرفتار شد.
هنگامی که افشین خواست آذرآبادگان را به سوی سامرا عراق ترک کند از بابک پرسید که آیا خواستهای دارد یا نه؟
پاپک پاسخ داد:
میخواهم سرزمین و شهرم را ببینم.
افشین خائن در شب مهتابی بابک را با چند نگهبان به شهر بذ زادگاه پاپک فرستاد و اجازه داد که او به دور دیار خود بگردد.
مردان و زنان ایرانی که پاپک خرمدین را اسیر دیدند گریستند.
بابک خرمدین عشق والا و بزرگی به سرزمینش ایران داشت.
بر روان و فروهر پاک پاپک خرمدین درود باد
بنمایه،
نسک(:کتاب) منم بابک، نوشته زنده یاد دکتر ناصر انقطاع
و بخوانیم بخشی از سرودههای چکامهسرایان بزرگ برای بابک خرمدین:
وطن خرم ز دین #بابک پاک
که رنگین شد ز خونش چهره خاک
بادکوبهای
در پیش آن خلیفهی نادان مسلمان زنازاده
برخیز و ببین که به پاپک چهها شده
آزاده مرد خطهی ایران ببین چگونه
قربانی خیانت افشین نادان، زپا شده
در پیش خصم شسته ز خونا بهچهره خویش
سر از تنش رها نشده خود، رها شده
آزادگان ستاده بمیرند و جان دهند
بیدست و پا ببین که ز جان ایستاد شده.
✍️دکتر عدنان مزارعی.
از کوهسار پر از سبزهی سهند
آمد به گوش خستهی تاریخ این صدا
من بابکم سلاله و فرزند بابکان
جان میدهم که تا نشود کشورم فنا
خونش به پای خاک وطن ریخت، این عجب
بویش بهجای مانده چو بوی اقاقیا.
دکتر همایونفر.
دستهايش بسته بود
از پشت اما مشت
جامهاش از جنس خون و جامش
از خم خانهی زرتشت
آزرده دل جان در خطر خاموش
مهر را در سينه میپورد
هر نگاهش بارگاه معتصم تازی را
زيرو رو و تباه میكرد.
سیاوش کسرایی
پسر گفتش ای پاپک نامجوی
يكی مشگلت میپرسم بگوی.
بوستان سعدی
وز باب و ز مام خويش بر بودش
تا زو بر بود بابک و مامش.
ناصر خسرو
هر دو را در جهان عشق طلب
پارسی بابک دان و تازی اَب.
فرهنگ جهانگيری
تا میهن و تا عشق مرا آیین است
من مشرک و من کافر اگر این دین است
مرد است که با خون خودش رنگین شد
پیغمبر من #بابک_خرمدین است.
#بهروز_اميدی
#بابک ای شَه زادهی مردانگی
در خور نامت بُود آزادگی
تو به راه میهنت جان دادهای
از برای اینچنین آزادهای
میپرستم، من بتت را نیک نام
میشتابم، سوی تو با لبیک تام
بابک ای آزادهی دینُ شرف
ای امید ناامیدان با هدف
عدو را تو به جایش بنشاندهای
نام بهمن از ازل تو خواندهای
جان خود بر کف نهادی زنده یاد
تا عدالت خواه عالم کی بیاد
تو تو گویم تا تو را از تو جویم
بوی توت بهشتی از تو بویم
ای خدا دادخواهان چین و چون شدند
نام بابک بردند از ...
جواد اسدی
خونم گر به خاک وطن ریزد
دلم نلرزد به پای
به جهان داد خواهم ستاند
به مهر لب زنجیر دست
تنم گر ز تازیانه دو نیم شود
دلم ز ایران نشود جدا
گر ابن مقفع و #بابک_خرمدین و صباغ
به قتلگاه غیرت روانه شدند
شرمم باد گر توانم دریغ پیشه کنم
شاخههایم رفت
میوههایم رفت
تنهی سترگم رفت
اما دل از آن خوش است
که ریشهای دارم به زمین سخت استوار.
شفیعی
گردآورنده
درگاه ایرانیان زرتشتی
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
شیرکوه بذ بابک خرم دین
این فروغ بی زوال و جاودان من
قبله گاه و جان پناه نیکم این وطن
این همیشه سبز این همیشه پاک -
این همیشه روشن و بلند و تابناک
این زلال تا همیشه جاری زمان
این طلوع بی غروب و مهر بی کران
این فلات پر شکوه ایمن از گزند
در گذار نیک و بد همیشه سربلند
آشیان دلفروز و خانه من است
در زمانه ای چنین تباه و سرد
مهر او بهین بهانه من است
زیر آسمان پر فروغ و روشنش
از درون سینه ی ستبر سنگها
می جهد به خاک چشمه های نور
وز پس غبار میکشد به دوش خاطرات دور
سد دفینه عشق سد خزانه شور
گوییا هنوز از پس قرون
آن زمان که ماه میدمد به ناز پشت کوهسار
بر ستیغ کوه قلعه گاه بذ می شود عیان
وز پس حصار جلوه میکند روح بابکان
بابک غیور از فراز کوه میرود به تک
در رکاب او شیهه میکشد اسب راهوار
این یل دلیر از نژاد شیر
در سکوت شب میرود به پیش
سر پناه او کوه و آسمان
در بلور ماه موج می زند
نقش گنگی از عهد باستان
می درد زهم پرده ی زمان
وز پس غبار سالهای دور میشود عیان - - - ---
کار و انی از خلق خسته جان
دیده ناروا خورده ناسزا
تازیانه از دست تازیان
مانده از ستم زیر بارغم
فقر و احتیاج جزیه و خراج -
میکشد به دوش بار ذمه این خلق ناتوان
تا بپاشد آن بارگاه ظلم تا بسوزد آن خانه ستم
در خیال من جلوه میکند بازبابکان
شعله میکشد در نگاه او گرم وآتشین خشم بی امان آن یل دلیر شیر کوه بذ آن طلایه دار
در کنار او سرخ جامگان جمله جان سپار
راه بی عبور کوهها بلند قله سرفراز
لر زه افکند کاخ ظلم را گرد یکه تاز - - - - ----
سال های سال کاخ اهرمن در تب شکست -
سال های سال در هراس و بیم دشمنان پست –
سال ها نبرد رزم و کار زار
سال ها جدال فتح و افتخار - - - -
نقش های گنگ می دود به هم
پنجه های شب نقش دیگری میکشد کنون
میشود عیان نقش مکر و خون
یار نیمه راه - -حیله و جنون --
آنکه میزدی لاف دو ستی از برای او
خنجر جفا می کشد کنون در قفای او - - - ---
آسمان سیاه چهره ها دژم خلق ناامید
میکشد به بند شیر شرزه را روبه پلید
آه روز گار روزگار دون روزگار تار بخت واژگون
بابک دلیر زیر یوغ و بند! ژنده شیر نر بسته در کمند؟
آه از این ستم وای از این فسون - - - ---
شهسوار یل میرود اسیر تا به سامرا نزد گرگ پیر
فوج دشمنان ترک و تازیان روز و شب همه در کنار او
لیک در قفا قلب ملتی میتپد زغم سوکوار او
معتصم همان خصم بدنهاد
بار گاه او خانه فساد خود نشسته در انتظار او
پیر و نوجوان کودک و کلان
گر د دارالعام صف کشیده اند
بابک غیور با ردای سرخ
بر نشسته بر پیل کوهوار
همچو شیر نر پر دل و جسور همچو کوه بذ سخت و استوار
جمع تازیان گرد او به صف
نیز ه ها به دست تیغ ها به کف
معتصم بر او بانگ میزند :
"مرد نا خلف کیستی ؟ بگو..
نیست پاسخی بهر پرسشش
دیدگان خلق سوی بابکان خیره میشود
آن دلیر گرد میرود به پیش
خورده بر لبش مهری از سکوت
نیش خنجری در نگاه او
بار دیگر ش میدهد ندا:
آی خیره سر کر شدی مگر ؟ نام خود بگو –
بابک و سکوت یک جهان پیام در سکوت او
زهرنفرتش میچکد ز رو
معتصم ز خشم نعره میکشد: ای بریده کام با من و سکوت ؟
آنگه از جنون میکشد غریو : "مردتیغ زن کتف او بزن" - - - - - -----
مردک پلید میرود به پیش می درد به تن سرخ جامه اش
خون روشنش میچکد به خاک تیره میشود آن نگاه پاک
لیکن از غرور تا نبیند آن دشمن دنی روی زرد او
می زند به رخ رنگ لاله از زخم خون فشان
چهره میکند از گلاب خون رنگ ارغوان
آنگه از زمین سوی آسمان خیره می شود
شاد و پر توان بر خدای جان سجده میبرد
" آه کردگار ای همیشه یار در ره وطن سهل – - باشدم مرگ و افتخار " –
باز معتصم می زند نهیب :
تیغ زن بزن کتف دیگرش برکنش زبان مثله کن تنش"
بابک دلیر در زلال خون آوردخروش
واپسین ندا از گلوی او میرسد به گوش
"اینک ای وطن ای همیشه پاک
مرگ را چه باک
بی بها سری خونبهای تو گر فتد به خاک؟" - - - - ----
باز نقش ها می دود به هم
سایه های شب می کشد مرا سوی آسمان
تا شکوه عشق تا سرای نور تا ستارگان
بینم آن زمان درسکوت شب
روح خرمش جلوه میکند پشت کوهسار
بانگ مبهمی میرسد به گوش از پس حصار - - - ---
"بابک دلیر خرمی تراست ای بهین تبار
کی فتد به خاک آن درخت سبز
آنکه زاده شد از برای عشق
کی شود فنا آن که شد فدا
در ره وطن بهر افتخار ؟
تهران، بیست و نهم دیماه هزار و سیسد و هشتاد
هما ارژنگی
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
این فروغ بی زوال و جاودان من
قبله گاه و جان پناه نیکم این وطن
این همیشه سبز این همیشه پاک -
این همیشه روشن و بلند و تابناک
این زلال تا همیشه جاری زمان
این طلوع بی غروب و مهر بی کران
این فلات پر شکوه ایمن از گزند
در گذار نیک و بد همیشه سربلند
آشیان دلفروز و خانه من است
در زمانه ای چنین تباه و سرد
مهر او بهین بهانه من است
زیر آسمان پر فروغ و روشنش
از درون سینه ی ستبر سنگها
می جهد به خاک چشمه های نور
وز پس غبار میکشد به دوش خاطرات دور
سد دفینه عشق سد خزانه شور
گوییا هنوز از پس قرون
آن زمان که ماه میدمد به ناز پشت کوهسار
بر ستیغ کوه قلعه گاه بذ می شود عیان
وز پس حصار جلوه میکند روح بابکان
بابک غیور از فراز کوه میرود به تک
در رکاب او شیهه میکشد اسب راهوار
این یل دلیر از نژاد شیر
در سکوت شب میرود به پیش
سر پناه او کوه و آسمان
در بلور ماه موج می زند
نقش گنگی از عهد باستان
می درد زهم پرده ی زمان
وز پس غبار سالهای دور میشود عیان - - - ---
کار و انی از خلق خسته جان
دیده ناروا خورده ناسزا
تازیانه از دست تازیان
مانده از ستم زیر بارغم
فقر و احتیاج جزیه و خراج -
میکشد به دوش بار ذمه این خلق ناتوان
تا بپاشد آن بارگاه ظلم تا بسوزد آن خانه ستم
در خیال من جلوه میکند بازبابکان
شعله میکشد در نگاه او گرم وآتشین خشم بی امان آن یل دلیر شیر کوه بذ آن طلایه دار
در کنار او سرخ جامگان جمله جان سپار
راه بی عبور کوهها بلند قله سرفراز
لر زه افکند کاخ ظلم را گرد یکه تاز - - - - ----
سال های سال کاخ اهرمن در تب شکست -
سال های سال در هراس و بیم دشمنان پست –
سال ها نبرد رزم و کار زار
سال ها جدال فتح و افتخار - - - -
نقش های گنگ می دود به هم
پنجه های شب نقش دیگری میکشد کنون
میشود عیان نقش مکر و خون
یار نیمه راه - -حیله و جنون --
آنکه میزدی لاف دو ستی از برای او
خنجر جفا می کشد کنون در قفای او - - - ---
آسمان سیاه چهره ها دژم خلق ناامید
میکشد به بند شیر شرزه را روبه پلید
آه روز گار روزگار دون روزگار تار بخت واژگون
بابک دلیر زیر یوغ و بند! ژنده شیر نر بسته در کمند؟
آه از این ستم وای از این فسون - - - ---
شهسوار یل میرود اسیر تا به سامرا نزد گرگ پیر
فوج دشمنان ترک و تازیان روز و شب همه در کنار او
لیک در قفا قلب ملتی میتپد زغم سوکوار او
معتصم همان خصم بدنهاد
بار گاه او خانه فساد خود نشسته در انتظار او
پیر و نوجوان کودک و کلان
گر د دارالعام صف کشیده اند
بابک غیور با ردای سرخ
بر نشسته بر پیل کوهوار
همچو شیر نر پر دل و جسور همچو کوه بذ سخت و استوار
جمع تازیان گرد او به صف
نیز ه ها به دست تیغ ها به کف
معتصم بر او بانگ میزند :
"مرد نا خلف کیستی ؟ بگو..
نیست پاسخی بهر پرسشش
دیدگان خلق سوی بابکان خیره میشود
آن دلیر گرد میرود به پیش
خورده بر لبش مهری از سکوت
نیش خنجری در نگاه او
بار دیگر ش میدهد ندا:
آی خیره سر کر شدی مگر ؟ نام خود بگو –
بابک و سکوت یک جهان پیام در سکوت او
زهرنفرتش میچکد ز رو
معتصم ز خشم نعره میکشد: ای بریده کام با من و سکوت ؟
آنگه از جنون میکشد غریو : "مردتیغ زن کتف او بزن" - - - - - -----
مردک پلید میرود به پیش می درد به تن سرخ جامه اش
خون روشنش میچکد به خاک تیره میشود آن نگاه پاک
لیکن از غرور تا نبیند آن دشمن دنی روی زرد او
می زند به رخ رنگ لاله از زخم خون فشان
چهره میکند از گلاب خون رنگ ارغوان
آنگه از زمین سوی آسمان خیره می شود
شاد و پر توان بر خدای جان سجده میبرد
" آه کردگار ای همیشه یار در ره وطن سهل – - باشدم مرگ و افتخار " –
باز معتصم می زند نهیب :
تیغ زن بزن کتف دیگرش برکنش زبان مثله کن تنش"
بابک دلیر در زلال خون آوردخروش
واپسین ندا از گلوی او میرسد به گوش
"اینک ای وطن ای همیشه پاک
مرگ را چه باک
بی بها سری خونبهای تو گر فتد به خاک؟" - - - - ----
باز نقش ها می دود به هم
سایه های شب می کشد مرا سوی آسمان
تا شکوه عشق تا سرای نور تا ستارگان
بینم آن زمان درسکوت شب
روح خرمش جلوه میکند پشت کوهسار
بانگ مبهمی میرسد به گوش از پس حصار - - - ---
"بابک دلیر خرمی تراست ای بهین تبار
کی فتد به خاک آن درخت سبز
آنکه زاده شد از برای عشق
کی شود فنا آن که شد فدا
در ره وطن بهر افتخار ؟
تهران، بیست و نهم دیماه هزار و سیسد و هشتاد
هما ارژنگی
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
#پاپک_نامه
بخشی از :
#خرد_نامه_پایان_شاهنامه
#سروده_داتیس_مهرابیان
در هفدهم دی ماه ، سالروز جان باختن سردار بزرگ آریایی ، فرزند جاوید نام آذرابادگان ، بابک خُرّمدين بخشی از "بابک نامه "👇
بیت های ۱۲۸۲۴تا ۱۲۸۴۳
خیانت افشین و گرفتار شدن بابک به حیله ی او
خبر آمد از هر ولایت که شیر
سپهدار ، بابک شد آخر اسیر
چنین ، ناگهان بعدِ چند ازمَنه
به افسونِ افشین اَشْروسنه
گرفتار شد ، بابک قهرمان
امید دلِ پارسی _مردمان
برآمد ز هر سینه ای سوز و ساز
ز نو ، زخمِ کهنه ، دهان کرد باز
که گویی شکستِ نهاوند -جنگ
به تکرار تاریخ ، برگشته ننگ ...
چو آن سروِ آزاد ، قدش شکست
همای رهایی ، پر و بال بست .
...
خلیفه به تختِ غرورش در اوج
نشست و عرب _مردمان ، فوج فوج
به دیدار بابک ، سراسیمه سر
دویدند از خانه هاشان به در
که در بند ، بینند ، شیرِ اَهَر
خداوندِ بَذ را ، بدون سپر
گذشت آفتاب از سرِ نیمروز
و جمعیت منتظر ، چشم -دوز
به رخ ، سایبان کرده ، دست و کلاه
به راهی که افشین رسد با سپاه
به ناگه ، افق شد سیاه از غبار
به سمکوبِ اسبِ هزاران سوار
فضا پر شد از هلهله ، سوت و جیغ
و خورشید در میغ شد ، بر ستیغ
طنین دو صد ، طبل و شیپور و ساز
به گوش بیابان ، دهان کرد باز
جلو دار ، افشین ، به کبر و غرور
و در پس ، سپاه آمد از راه دور
...
در این بین ، بابک ، یَلِ نامدار
بر اسبی کَهَر ، خسته ، بی زین سوار
نشسته به زنجیر ، با زخمِ تَن
میان دو صد مردِ شمشیر زن
سرش، بیرقی سرفراز و بلند
چنان تیر آماده ی در خدنگ
اگر چه به زنجیر و غُل ، پای بست
حضورش ، شب تیره را می شکست.
ادامه دارد ...
📚 بن مایه ی پژوهشی شعرها ؛
تاریخ طبری
تاریخ نهضت های ملی
بابک خرمدین ؛ سعید نفیسی
دو قرن سکوت زرین کوب
#کانال_آثار_شعر_نقاشی_داتیس
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
بخشی از :
#خرد_نامه_پایان_شاهنامه
#سروده_داتیس_مهرابیان
در هفدهم دی ماه ، سالروز جان باختن سردار بزرگ آریایی ، فرزند جاوید نام آذرابادگان ، بابک خُرّمدين بخشی از "بابک نامه "👇
بیت های ۱۲۸۲۴تا ۱۲۸۴۳
خیانت افشین و گرفتار شدن بابک به حیله ی او
خبر آمد از هر ولایت که شیر
سپهدار ، بابک شد آخر اسیر
چنین ، ناگهان بعدِ چند ازمَنه
به افسونِ افشین اَشْروسنه
گرفتار شد ، بابک قهرمان
امید دلِ پارسی _مردمان
برآمد ز هر سینه ای سوز و ساز
ز نو ، زخمِ کهنه ، دهان کرد باز
که گویی شکستِ نهاوند -جنگ
به تکرار تاریخ ، برگشته ننگ ...
چو آن سروِ آزاد ، قدش شکست
همای رهایی ، پر و بال بست .
...
خلیفه به تختِ غرورش در اوج
نشست و عرب _مردمان ، فوج فوج
به دیدار بابک ، سراسیمه سر
دویدند از خانه هاشان به در
که در بند ، بینند ، شیرِ اَهَر
خداوندِ بَذ را ، بدون سپر
گذشت آفتاب از سرِ نیمروز
و جمعیت منتظر ، چشم -دوز
به رخ ، سایبان کرده ، دست و کلاه
به راهی که افشین رسد با سپاه
به ناگه ، افق شد سیاه از غبار
به سمکوبِ اسبِ هزاران سوار
فضا پر شد از هلهله ، سوت و جیغ
و خورشید در میغ شد ، بر ستیغ
طنین دو صد ، طبل و شیپور و ساز
به گوش بیابان ، دهان کرد باز
جلو دار ، افشین ، به کبر و غرور
و در پس ، سپاه آمد از راه دور
...
در این بین ، بابک ، یَلِ نامدار
بر اسبی کَهَر ، خسته ، بی زین سوار
نشسته به زنجیر ، با زخمِ تَن
میان دو صد مردِ شمشیر زن
سرش، بیرقی سرفراز و بلند
چنان تیر آماده ی در خدنگ
اگر چه به زنجیر و غُل ، پای بست
حضورش ، شب تیره را می شکست.
ادامه دارد ...
📚 بن مایه ی پژوهشی شعرها ؛
تاریخ طبری
تاریخ نهضت های ملی
بابک خرمدین ؛ سعید نفیسی
دو قرن سکوت زرین کوب
#کانال_آثار_شعر_نقاشی_داتیس
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
هفدهم دی ماه سالروز درگذشت #بابک_خرمدین
ماهیت تاریخی حرکت و #قیام_بابک #خرمدین در تواریخ اسلامی
شرح تاریخ و سرگذشت بابک خردمین - قهرمان احتمالا تالشی- در تواریخ و کتب اسلامی تقریبا به تفصیل آمده است. امروز می دانیم که جنبش خردمینان بخشی از شبکه گسترده شعوبیه بود و با سایر گروههای شعوبی مانند بازمانده های نهضت ابومسلم خراسانی در ارتباط فکری و نظری بوده و اهداف تقریبا مشترکی را دنبال میکردند:
«ابتدای سخن ایشان آن باشد که بر کشتن ابومسلم صاحب الدولت دریغ خوردند و پیوسته لعنت کنند بر کشنده ابومسلم و صلوات دهند بر مهدی بن فیروز پسر فاطمه دختر ابومسلم» (خواجه نظام الملک،١٣٨٣: ٣٢۰). خرمدینان علاوه بر آذربایجان که دورترین نقطه به مرکز خلافت بود و به عنوان مقر فرماندهی انتخاب شده بود در مرکز ایران به ویژه اصفهان نیز بدنه ای قوی داشتند. برخلاف ادعاهای شتابزده، و بر اساس شواهد و داده های تاریخی، خردمینان یک نهضت محلی نبودند و در بیشتر نقاط ایران از جمله همدان و اصفهان ریشه داشتند. خواجه نظام الملک طوسی وزیر مقتدر دربار سلجوقی در فصل چهل و هفتم سیاستنامه در چند صفحه روایتی کلی از جنبش خرمدینان ارائه میدهد. مهمترین نتیجهای که میتوان از این روایت تقریباً دستاول به دست آورد ناحیهای نبودن جنبش خرمدین است. جنبش خردمینان در مناطق مختلف ایران از جمله پارس، اصفهان، کردستان، همدان و... فعالیت میکرد:
«دیگر پس در سال دویست و دوازده در ایام مأمون خرمه دینان خروج کردند از ناحیت پارس و پریدن و کاپله و کره و باطنیان به ایشان پیوستند و فسادها کردند و به آذربایگان شدند» (خواجه نظام الملک،١٣٨٣: ٣١٣)؛ حتی برخی از مورخان ابتدا جنبش خردمینان را در «اصفهان» دانسته اند و خواجه نظام الملک نیز برای مطالعه بیشتر نهضت آنها دعوت به خواندن تاریخ اصفهان کرده است: «و هر که خواهد بر همه خروجها و فسادهای باطنیان و خرمه دینان واقف شود،
تاریخ #طبری
تاریخ #اصفاهان
تاریخ #خلفای بنی عباس برخواند تا معلوم شود» (پیشین: ٣١٩). مؤلف مجمل فصیحی هم عباراتی مشابه خواجه نظام در مورد بابک دارد و مینویسد: «ابتدای خرم دینان در اصفهان بود و باطنیان با ایشان یکی شدند و از این تاریخ تا ثلثمانیه بسیار مردم به قتل آوردند».
نقش ترکان در شکست #قیام_بابک:
سرداران ترک خلیفه در شکست قیام بابک نقش بسزایی داشتند که تواریخ طبری و ابن اثیر به صورت مبسوط و با ذکر جزئیات به چگونگی فعالیت سرداران و غلامان ترک علیه بابک پرداخته اند. دوران معتصم، همزمان بود با اوج گرفتن حضور ترکان مهاجر از آسیای مرکزی در بغداد. معتصم که از مادری ترک به دنیا آمده بود برای موازنه بین ایرانی ها و عربها، ترکان را به عنوان عنصر سوم وارد معادلات سیاسی کرد. شهر سامرا به عنوان یک شهر نظامی برای حضور ترکان توسط معتصم ساخته شد و در نتیجه ترکان وارد سپاه خلیفه شدند.
نگاهی به جلد هیجدهم تاریخ طبری از صفحات ۵٨۰۴ تا ۵٨۶٢ روایتی نسبتاً جامع و توأم با جزئیات کار بابک را به دست میدهد. ازجمله سرداران تُرکی که به دلیل نفوذ ترکان در دربار معتصم به مقابله با بابک روانه شده بودند میتوان به «بغای بزرگ، ایتاخ و اسحاق ابن ابراهیم» اشاره کرد، این سه تا دستگیری بابک توسط افشین از سوی خلیفه وظیفه همکاری با او را بر عهده داشتند. طبری در جزئیات ترور یکی از سرداران اصلی بابک هنگامیکه به دیدن خانواده و به دور از قلعه بذ رفته بود چنین میگوید:
«به دهکده خویش رفت برکنار هشتاد سر که قشلاق کند. افشین به تُرک وابسته [بنام] اسحاق بن ابراهیم که در مراغه بود نوشت و دستورش داد شبانه سوی آن دهکده رود... و تُرک در دل شب بهسوی وی رسید، بکشت و سرش را به نزد افشین فرستاد» (طبری،١٣۶۴: ۵٨٢۴). این داستان به قدری شهرت دارد که عینا در تاریخ تاریخ «الکامل» و با تفصیل بیشتر تکرار شده است...
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─
ماهیت تاریخی حرکت و #قیام_بابک #خرمدین در تواریخ اسلامی
شرح تاریخ و سرگذشت بابک خردمین - قهرمان احتمالا تالشی- در تواریخ و کتب اسلامی تقریبا به تفصیل آمده است. امروز می دانیم که جنبش خردمینان بخشی از شبکه گسترده شعوبیه بود و با سایر گروههای شعوبی مانند بازمانده های نهضت ابومسلم خراسانی در ارتباط فکری و نظری بوده و اهداف تقریبا مشترکی را دنبال میکردند:
«ابتدای سخن ایشان آن باشد که بر کشتن ابومسلم صاحب الدولت دریغ خوردند و پیوسته لعنت کنند بر کشنده ابومسلم و صلوات دهند بر مهدی بن فیروز پسر فاطمه دختر ابومسلم» (خواجه نظام الملک،١٣٨٣: ٣٢۰). خرمدینان علاوه بر آذربایجان که دورترین نقطه به مرکز خلافت بود و به عنوان مقر فرماندهی انتخاب شده بود در مرکز ایران به ویژه اصفهان نیز بدنه ای قوی داشتند. برخلاف ادعاهای شتابزده، و بر اساس شواهد و داده های تاریخی، خردمینان یک نهضت محلی نبودند و در بیشتر نقاط ایران از جمله همدان و اصفهان ریشه داشتند. خواجه نظام الملک طوسی وزیر مقتدر دربار سلجوقی در فصل چهل و هفتم سیاستنامه در چند صفحه روایتی کلی از جنبش خرمدینان ارائه میدهد. مهمترین نتیجهای که میتوان از این روایت تقریباً دستاول به دست آورد ناحیهای نبودن جنبش خرمدین است. جنبش خردمینان در مناطق مختلف ایران از جمله پارس، اصفهان، کردستان، همدان و... فعالیت میکرد:
«دیگر پس در سال دویست و دوازده در ایام مأمون خرمه دینان خروج کردند از ناحیت پارس و پریدن و کاپله و کره و باطنیان به ایشان پیوستند و فسادها کردند و به آذربایگان شدند» (خواجه نظام الملک،١٣٨٣: ٣١٣)؛ حتی برخی از مورخان ابتدا جنبش خردمینان را در «اصفهان» دانسته اند و خواجه نظام الملک نیز برای مطالعه بیشتر نهضت آنها دعوت به خواندن تاریخ اصفهان کرده است: «و هر که خواهد بر همه خروجها و فسادهای باطنیان و خرمه دینان واقف شود،
تاریخ #طبری
تاریخ #اصفاهان
تاریخ #خلفای بنی عباس برخواند تا معلوم شود» (پیشین: ٣١٩). مؤلف مجمل فصیحی هم عباراتی مشابه خواجه نظام در مورد بابک دارد و مینویسد: «ابتدای خرم دینان در اصفهان بود و باطنیان با ایشان یکی شدند و از این تاریخ تا ثلثمانیه بسیار مردم به قتل آوردند».
نقش ترکان در شکست #قیام_بابک:
سرداران ترک خلیفه در شکست قیام بابک نقش بسزایی داشتند که تواریخ طبری و ابن اثیر به صورت مبسوط و با ذکر جزئیات به چگونگی فعالیت سرداران و غلامان ترک علیه بابک پرداخته اند. دوران معتصم، همزمان بود با اوج گرفتن حضور ترکان مهاجر از آسیای مرکزی در بغداد. معتصم که از مادری ترک به دنیا آمده بود برای موازنه بین ایرانی ها و عربها، ترکان را به عنوان عنصر سوم وارد معادلات سیاسی کرد. شهر سامرا به عنوان یک شهر نظامی برای حضور ترکان توسط معتصم ساخته شد و در نتیجه ترکان وارد سپاه خلیفه شدند.
نگاهی به جلد هیجدهم تاریخ طبری از صفحات ۵٨۰۴ تا ۵٨۶٢ روایتی نسبتاً جامع و توأم با جزئیات کار بابک را به دست میدهد. ازجمله سرداران تُرکی که به دلیل نفوذ ترکان در دربار معتصم به مقابله با بابک روانه شده بودند میتوان به «بغای بزرگ، ایتاخ و اسحاق ابن ابراهیم» اشاره کرد، این سه تا دستگیری بابک توسط افشین از سوی خلیفه وظیفه همکاری با او را بر عهده داشتند. طبری در جزئیات ترور یکی از سرداران اصلی بابک هنگامیکه به دیدن خانواده و به دور از قلعه بذ رفته بود چنین میگوید:
«به دهکده خویش رفت برکنار هشتاد سر که قشلاق کند. افشین به تُرک وابسته [بنام] اسحاق بن ابراهیم که در مراغه بود نوشت و دستورش داد شبانه سوی آن دهکده رود... و تُرک در دل شب بهسوی وی رسید، بکشت و سرش را به نزد افشین فرستاد» (طبری،١٣۶۴: ۵٨٢۴). این داستان به قدری شهرت دارد که عینا در تاریخ تاریخ «الکامل» و با تفصیل بیشتر تکرار شده است...
@shaahnaame_baastaan
┄┅✿░⃟💚🤍♥️❃─═༅࿇࿇༅═─