Telegram Web
دلیل لغو سخنرانی وارث شاهنشاهی ایران در دانشگاه کمبریج
دلایل لغو سخنرانی وارث شاهنشاهی ایران در دانشگاه کمبریج و همچنین اهمیت و خویشکاری میهن‌پرستان در بحث حفاظت فیزیکی از ایشان

@shahyarram
.
👍16
من انسانی را "آزاد "می‌نامم
که تنها "خرد"راهنمای او باشد
.

به شما اخطار میکنیم تا دیر نشده

خطاهای خود را جبران کنید ...

گوشت سر سفرهای تان را هم

قسطی میگیرید!!!!

بعد گلوله و ساچمه هایتان را نقدی میزنید...!!!؟

تا دیر نشده تفنگت را زمین بگذار

این جنایت کاران رفتنی هستند ؛

انوقت شما می‌مانید ......


@shahyarram

در آرزوی ایرانی آگاه، آزاد، آباد
👍10
راست قامتان جاویدان تاریخ

#ارتش فدای ملت

ارتشیان باشرفی که از


جمهوری اسلامی

اعلام برات کردند.


امید که که روز به روز

بر تعداد شان افزوده شود

و در جنبش‌ دادخواهی ملت ایران؛

در کنار ملت رنجدیده ایران بايستند.


@shahyarram


در آرزوی ایرانی آگاه، آزاد، آباد
23
جمهوری اشغالگر، فاسد و جنایتکار اسلامی، فرزند را به قتل می‌رساند خانواده و پدر و مادر را از هستی و نیستی ساقط میکند

پدر دادخواه جاویدنام #محمدمهدی_کرمی به یک‌سال حبس و مصادره منزل مسکونی و خودرو محکوم شد

بیدادگاه #ماشاالله_کرمی، پدر محمدمهدی کرمی، را که به دلیل حمایت از خیزش ملی و دادخواهی درباره اعدام پسرش محکوم شده بود، به یک سال زندان و مصادره اموال ازجمله منزل مسکونی و خودروی او محکوم کرد.

این حکم پس از تجدیدنظر در حکم اولیه صادر شد که شامل هشت سال و ۱۰ ماه زندان و ۱۹ میلیارد ریال جریمه نقدی بود.

#بقای_جمهوری_اسلامی_یعنی_نابودی_ایران
#بازگشت_به_مشروطه_سلطنتی

@shahyarram
.
💔17👍2
فاندبگیران، شدیدا عزادارند.

بودجه کلیه موسسات و اندیشکده های مرتبط با ایران به دستور پرزیدنت ترامپ بمدت سه ماه بابررسی کامل فعالیت این تشکیلات متوقف شد.
فاند بگیران تسلیت تسلیت

قطع فاند به مانند یک نمایش واقعی از "اثر پروانه"است.اقدامات کوچک و معتبر میتواند به تغییرات قابل توجهی در چشم انداز سیاسی منجر شود.

بخش اعظم کمک‌های مالی به جماعت "فاندی باندی"صرف جریاناتی میشد که برای جریان واقعی براندازی گفتمان بدیل و بدنه اجتماعی دروغ میساختند. پیش بینی میشود با قطع شدن کامل کمک‌ها،بدنه اجتماعی آنها یا برانداز میشوند یا سکوت کرده و از بازی خارج میشوند.
رسوایی فاند فقط محدود به همین ۶۵ میلیون دلار کمک‌های خارجی دولت آمریکا نیست،میلیون‌ها دلار دیگر توسط دولت‌هایی چون آلمان،خرانسه،سوئد و کانادا به کاسبان خون داده میشود.از دلایل عدم موفقیت خیزش‌های دهه اخیر این جماعت فاندبگیر هستند.
شرم بر شما که از ...


رنج و خون جوانان وطن ارتزاق میکنید

این فقط بخشی از آن لیست است.
امیدواریم بعد از نابودی رژیم،به لیست کامل آن دسترسی پیدا کنیم.

@shahyarram

در آرزوی ایرانی آگاه، آزاد، آباد
👍15
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از دلالی خون و غم و درد ملت ایران و گرفتن فاندهای چند ده میلیون دلاری تا حمله و توهین مداوم به ملت ایران و پهلوی

🎤وحید بهمن

@shahyarram
.
👍20
از دلالی خون و غم و درد ملت ایران و گرفتن فاندهای چند ده میلیون…
از دلالی خون و غم و درد ملت ایران و گرفتن فاندهای چند ده میلیون دلاری تا حمله و توهین مداوم به ملت ایران و پهلوی

🎤وحید بهمن

@shahyarram
.
👍14
ضحاک زمان، اهریمن دوران، دیو نکره ارتجاع سیاه و عمام عنقلاب ارتجاع سرخ، خمینی گجستگ:

«سلطنت خلاف حقوق بشر است»

«تجربه مشروطیت نباید تکرار شود »

قابل توجه دشمنان #مشروطه_سلطنتی ایران

کسانی که به اسم اپوزیسیون و پادشاهی خواهی دقیقا همانند خمینیسم
توان خود را :
بر تخریب و دشمنی با واژه حقوقی سیاسی هویتی تاریخی و نهاد محتشم #سلطنت و #قانون_اساسی_مشروطه_سلطنتی_ایران متمرکز کرده‌اند...
بدانند رهرو و پیرو خمینی ملعون هستند
با جیره و مواجب از سر #خیانت
بی جیره و مواجب از سر #جهالت

در نتیجه توفیر چندانی ندارد.....

@shahyarram
.
👏17
استوری





#علی اقا


@shahyarram
🤝12👍8
KayhanLondon-No.498.pdf
5.1 MB
هفته نامه کیهان لندن

آدینه ۱۲ بهمن ماه ۲۵۸۳ شاهنشاهی

@shahyarram
.
👍12
معلوم نیست چه مافیایی، کمدی تراژدی رژیم خمینی را کارگردانی می‌کند؟!
این مافیا ترجیح داد اصلاح‌طلبان یعنی شعبه حزب دموکرات آمریکا در ایران ریاست جمهوری را در دست گیرند و پرونده رییسی را بایگانی کند

با آمدن ترامپ برنامه دموکرات‌ها برای قرار دادن کامل ایران زیر پوشش این حزب شکست خورد، برنامه ای که در دوران کارتر شروع شد و در دوران حسین اوباما به اوج خود رسید

ایران به سوی یک دوران انتقالی در حال حرکت است و آقای ترامپ مانع خواهد شد که شعبه حزب دموکرات در ایران یعنی بچه‌های نیویورک، ایران را به صورت تحت الحمایه این حزب درآورند

با اینحال بچه های نیویورک امیدوار بودند که برنامه حسین اوباما را با حمایت جورج سوروس و اندیشکده ها، لابیها، روزنامه‌نگاران مزدور، فعالان فاندی، گروه بحران و مزدوران صادراتی رژیم و صدها شخص و اندیشکده دیگر به پیروزی برسانند

با پیروزی ترامپ ناگهان سرکردگان رژیم شعار «آماده مذاکره هستیم» را سرلوحه خود قرار دادند

رژیم و همه عواملش دست به دامان کشورهای منطقه شده‌اند تا ترامپ را راضی به مذاکره با رژیم کنند

اصلاح‌طلبان(شعبه حزب دموکرات آمریکا در ایران) یا همان بچه‌های نیویورک شعار نخ نما شده همیشگی را تکرار میکنند، که اگر با ما مذاکره نکنید تندروها قدرت می‌گیرند

بچه های نیویورک علنا از یک کشور خارجی میخواهند تا برای قدرت نگرفتن تندروها در امور داخلی کشور دخالت کنند

از دید ظریف و استادش خاتمی ایران یا باید زیر سلطه حزب دموکرات آمریکا باشد یا تندروهای رژیم، یعنی خمینی گرایی وابسته به آمریکا و خمینی گرایی تندروها

اصلاح‌طلبان در این مسیر روی کمک تمام گروههای چپگرا و ۵۷تی، ارتجاع مغلوب، شیفتگان آرمان فلسطین و دشمنان امپریالیسم آمریکایی حساب میکنند

🎤پادکست مقاله‌ای از امیر طاهری

@shahyarram
👍7
‍ معلوم نیست چه مافیایی، کمدی تراژدی رژیم خمینی را کارگردانی می‌کند؟!
این مافیا ترجیح داد اصلاح‌طلبان یعنی شعبه حزب دموکرات آمریکا در ایران ریاست جمهوری را در دست گیرند و پرونده رییسی را بایگانی کند

با آمدن ترامپ برنامه دموکرات‌ها برای قرار دادن کامل ایران زیر پوشش این حزب شکست خورد، برنامه ای که در دوران کارتر شروع شد و در دوران حسین اوباما به اوج خود رسید

ایران به سوی یک دوران انتقالی در حال حرکت است و آقای ترامپ مانع خواهد شد که شعبه حزب دموکرات در ایران یعنی بچه‌های نیویورک، ایران را به صورت تحت الحمایه این حزب درآورند

با اینحال بچه های نیویورک امیدوار بودند که برنامه حسین اوباما را با حمایت جورج سوروس و اندیشکده ها، لابیها، روزنامه‌نگاران مزدور، فعالان فاندی، گروه بحران و مزدوران صادراتی رژیم و صدها شخص و اندیشکده دیگر به پیروزی برسانند

با پیروزی ترامپ ناگهان سرکردگان رژیم شعار «آماده مذاکره هستیم» را سرلوحه خود قرار دادند

رژیم و همه عواملش دست به دامان کشورهای منطقه شده‌اند تا ترامپ را راضی به مذاکره با رژیم کنند

اصلاح‌طلبان(شعبه حزب دموکرات آمریکا در ایران) یا همان بچه‌های نیویورک شعار نخ نما شده همیشگی را تکرار میکنند، که اگر با ما مذاکره نکنید تندروها قدرت می‌گیرند

بچه های نیویورک علنا از یک کشور خارجی میخواهند تا برای قدرت نگرفتن تندروها در امور داخلی کشور دخالت کنند

از دید ظریف و استادش خاتمی ایران یا باید زیر سلطه حزب دموکرات آمریکا باشد یا تندروهای رژیم، یعنی خمینی گرایی وابسته به آمریکا و خمینی گرایی تندروها

اصلاح‌طلبان در این مسیر روی کمک تمام گروههای چپگرا و ۵۷تی، ارتجاع مغلوب، شیفتگان آرمان فلسطین و دشمنان امپریالیسم آمریکایی حساب میکنند

🎤پادکست صوتی مقاله‌ای از امیر طاهری

@shahyarram
👍12
‌‌«اصلاحات ارضی و انقلاب ۵۷»


یکی از عوامی که همیشه بر نقش و تأثیر آن بر انقلاب ۵۷ تأکید می‌شود، «اصلاحات ارضی» است. اصلاحات ارضی نمونه‌ای از آن پدیده‌هاست که در علم سیاست معمولاً «انقلاب از بالا» نامیده می‌شود؛ یعنی ایجاد تحولات اجتماعی و سیاسی عمیق نه با اتکا به قدرت توده‌‌ـ‌اجتماعی، بلکه با اراده و قدرت حاکمیت. تردیدی نیست که اصلاحات ارضی را باید بزرگ‌ترین دستکاری اجتماعی در تاریخ معاصر ایران دانست.

در مباحثی که از دیدگاه جامعه‌شناختی سعی در توضیح انقلاب ۵۷ دارند، بسیار شنیده‌ایم که انقلاب را به تحولات جامعه‌شناختیِ برآمده از اصلاحات ارضی ربط می‌دهند. در دو جلسه گفتار لایو در اینستاگرام به این پرسش پرداختم (فایل صوتی آن را در پیوست همین پست می‌توانید بشنوید).

خلاصۀ دیدگاه من این است که ربط دادن انقلاب ۵۷ به اصلاحات ارضی کلاً ایدۀ نادرست و نامعقولی است. چه‌بسا بتوان گفت قضیه کاملاً برعکس است. گفته می‌شود اصلاحات ارضی باعث شد روستاییان به سوی شهر سرازیر شوند و همین توده موتور انقلاب شد. اما این ایده ــ یعنی ربط مهاجرت با اصلاحات ارضی ــ نه‌تنها اثبات‌شده نیست، بلکه با اصول عقلی هم سازگار نیست.

مسئله بدیهیات است: آیا در فرایند توسعۀ ایران شهرها توسعه می‌یافتند یا نه؟ بدیهی است که جواب مثبت است. آیا هیچ‌گاه می‌توان امکانات شهری را در روستاها فراهم کرد؟ پاسخ بدیهی منفی است. پس در یک سو جامعۀ روستایی است با امکانات زندگی کم و در دیگر سو شهرهای روبه گسترش. حال پرسش این است: کدام فرد روستایی انگیزه و علاقۀ بیشتری می‌یابد خود را از مناسبات روستایی برهاند و جایی، ولو بسیار محقر، در گوشۀ یک شهر برای خود دست‌وپا کند: رعیت بی‌زمین یا دهقان زمیندار؟ باز جواب بدیهی است: «رعیت بی‌زمین».

نتیجه‌گیری عقلی روشن است: در صورت عدم اصلاحات ارضی سرازیری روستاییان به شهرها با شدت بیشتری رخ می‌داد. ضمن اینکه هر چه ادارۀ کشاورزی متمرکزتر ــ یعنی «ملاکانه‌تر» ــ باشد، مکانیزه کردن آن نیز آسان‌تر و سریع‌تر است. در این فرایند رعیت بلااستفاده می‌شود وانگیزۀ بیشتری برای حرکت به سوی شهر پیدا می‌کند. طبعاً کشاورزیِ پیشااصلاحاتی سریع‌تر مکانیزه می‌شد و شمار بیشتری از روستاییان پایگاه معیشتی خود را از دست می‌دادند؛ این نیز بر شتابشان به سوی شهر می‌افزود.

به طور کلی ادعایی که می‌خواهد انقلاب را به اصلاحات ارضی ربط دهد، ایدۀ پوچی است؛ یکی از انواع ایده‌هایی است که می‌خواهد با شعبده‌بازی دلیل اصلی انقلاب را از کلاه شاه بیرون آورد. اما آیا کلاً باید منکرِ ارتباط مهاجرت روستاییان به شهرها و انقلاب شد؟ هرگز!

اتفاقاً مسئله این است که به صورت‌بندی معقولی در این باره برسیم. مهاجرت روستاییان به شهر را نه به اصلاحات ارضی، بلکه به بُرهۀ خاص ایران در فرایند توسعه باید نسبت داد؛ واقعیتی که اجتناب‌ناپذیر بود و فقط می‌شد از شدت آن کاست. حال می‌توان گفت این «نوشهروندان» یا «شبه‌شهروندان» عامل مهمی در بروز انقلاب بودند، زیرا آنها پیوند ریشه‌داری با مدنیت و مدرنیتۀ شهری نداشتند و می‌توانستند به ایده‌های ضدمدرن و ضدلیبرال گرایش یابند (چیزی که خمیرمایۀ انقلاب بود).

جالب اینکه چندی پیش دیدم لودویگ فون میزس، اقتصاددان و متفکر لیبرال، در کتاب «اقتصاد اشتراکی» که نقد سوسیالیسم است، به این چرخۀ پیدایشِ لیبرالیسم‌ستیزی اشاره کرده است؛ دقیقاً با همین تعابیر و آن‌هم در سال ۱۹۲۲! او می‌گوید:

«هر چه [در شهرها] رفاه بیشتر و سریع‎تر رشد می‌کرد و هر چه به همین دلیل شمار بیشتری مهاجر از روستا به شهرها سرازیر می‌شد، ضدیت‌هایی که برداشت لیبرال از سوی اصل زور می‌دید بیشتر می‌شد. این مهاجران به سرعت خود را در حیات کسب‌وکار شهری پیدا می‌کردند و در ظاهر رسوم و دیدگاه‌های زندگی شهری را می‌پذیرفتند، اما همچنان تا مدت‌ها با اندیشۀ مدنی بیگانه می‌ماندند. فلسفۀ اجتماعی را نمی‌توان به آسانی مانند لباسی نو بر تن کرد، بلکه باید آن را از رهگذر اندیشیدن درونی کرد... رشد شهرها و حیات مدنی بسیار سریع بود. اما این رشد بیش از اینکه عمقی باشد، سطحی بود. شهروندان جدید بیشتر در ظاهر شهروند می‌شدند تا در باطن، و به استیلای مرام غیرمدنی در شهروندان کمک می‌کردند. همۀ دوره‌های فرهنگی که لبریز از روح بورژوایی بوده‌، از همین رهگذر سقوط کرده‌ است، و به نظر می‌رسد فرهنگ بورژوایی ما نیز... از همین رهگذر سقوط خواهد کرد. بربرهایی که از بیرون به دیوارهای شهرها یورش می‌آورند، تهدیدی برای این تمدن نیستند؛ بلکه باید از بغض شبه‌شهروندان داخل شهر ترسید؛ کسانی که تنها در رفتار بیرونی، و نه در اندیشه، شهروند شده‌اند.» (پایان نقل‌قول)

در فایل صوتی پیوست مفصلاً این دیدگاه را توضیح داده‌ام؛ ضمن اینکه این مدرنیته‌ستیزی را در مارکسیسم نیز نشان داده‌ام.

مهدی تدینی

@shahyarram
👍4
👑کانال شهیاران 👑
‌‌«اصلاحات ارضی و انقلاب ۵۷» یکی از عوامی که همیشه بر نقش و تأثیر آن بر انقلاب ۵۷ تأکید می‌شود، «اصلاحات ارضی» است. اصلاحات ارضی نمونه‌ای از آن پدیده‌هاست که در علم سیاست معمولاً «انقلاب از بالا» نامیده می‌شود؛ یعنی ایجاد تحولات اجتماعی و سیاسی عمیق نه با…
«آیا اصلاحات ارضی سوسیالیستی بود؟»


یکی از پرسش‌هایی که معمولاً می‌شنوم همین است: «آیا اصلاحات ارضی سوسیالیستی بود؟» وقتی می‌پرسیم «آیا "الف" "ب" است؟» برای پاسخ باید تعریف دقیقی از «ب» داشته باشیم، آن‌گاه ویژگی‌های «الف» را بررسی می‌کنیم، اگر با تعریف «ب» یکسان بود، پاسخ می‌دهیم: «آری». در اینجا هم اول باید تعریف دقیقی از «سوسیالیسم» داشته باشیم تا بتوانیم پرسش را پاسخ دهیم.

می‌دانید که سوسیالیسم یک اندیشۀ سیاسی چندصدساله است و انواع و اقسامی دارد. در این میان شاید اتفاق‌نظر سر «یک» تعریف چندان هم آسان نباشد. اما احتمالاً مقبول‌ترین و معقول‌ترین تعریف این است:

«سوسیالیسم واگذاری مالکیت ابزارهای تولید از مالک خصوصی به مالک عمومی است.»(۱)

سوسیالیسم در هر شکلش «مالکیت خصوصی» را شر بنیادین می‌انگارد و درمان آفات این شر را برچیدن بنیاد آن می‌داند. اینکه این «مالک عمومی» کیست، چگونه شکل می‌گیرد و چه اشکالی می‌تواند داشته باشد، طبعاً بحث دیگری است (گرچه امروز بر حسب تجربۀ دهه‌های متمادی می‌دانیم این «مالک عمومی» کسی مگر دولت نیست و در نظم سوسیالیستی در نهایت همۀ سررشته‌ها به دولت ختم می‌شود ــ بنابراین، آسوده‌خاطر می‌توان این «مالک عمومی» را دولت نامید). اما این طرفِ قضیه روشن است: مالکیت باید از دست مالک خصوصی درآید.

حال اگر به اصلاحات ارضی بنگریم، اتفاقی که افتاده چیز دیگری است: مالکیت از یک مالک خصوصیِ کلان به مالکان خصوصیِ خُرد منتقل شده است. در اینجا صرفاً «مالک خصوصی» عوض شده؛ یک مالک به چند مالک بدل شده. اما معیار سوسیالیستی‌شدن از بین رفتن «نفس مالک خصوصی» است. این نوع «بازتوزیعِ» ابزار تولید (زمین) نمی‌تواند از مصادیق سوسیالیسم باشد ــ تعبیر «سوسیالیسم زراعی» (agrarian socialism) هم فقط در زمانی مجاز است که زمین‌های تقسیم‌شده در تملک اشتراکی دهقانان باشد، نه در تملک فردی.

در این میان، به برخی نکات جنبی هم باید توجه کرد: اول اینکه در اصلاحات ارضی همۀ اراضی مالکان بزرگ گرفته نمی‌شد؛ بلکه همچنان مالک بخشی از زمین‌های خود می‌ماندند؛ دوم اینکه زمین‌ها مصادره نمی‌شد، بلکه در مقابل، غرامتی به مالکان داده می‌شد (البته محاسبۀ قیمت متفاوت بود و چه‌بسا مالکان رضایت قلبی نداشتند)؛ سوم اینکه این اربابان یا مالکان بزرگ می‌توانستند اراضی بایر را به جای اراضی تقسیم‌شدۀ خود زیر کشت گیرند؛ چهارم اینکه این مالکان بزرگ تشویق می‌شدند در صنایع جدید سرمایه‌گذاری کنند و به عبارتی از «زارع بزرگ» به «بورژوای بزرگ» تبدیل شوند ــ در یک کلام، در اینجا هیچ حمله‌ای علیه «نهاد مالکیت» رخ نداده. بنابراین اصلاحات ارضی نمی‌تواند ربطی به «سوسیالیسم» داشته باشد.

جا دارد در اینجا به یک تصور رایج دیگر هم بپردازم. پیش‌تر در گفتاری شرح داده‌ام که به گمان من ارتباط مستقیمی میان اصلاحات ارضی و انقلاب نمی‌توان یافت (بنگرید به این پست: «اصلاحات ارضی و انقلاب ۵۷»). اما از دیگر سو برخی استدلال می‌کنند نارضایتی اربابان از اصلاحات باعث بیگانگی آنها با حکومت شد و از این مهم‌تر اینکه ــ ادعا می‌شود ــ اگر قشر ملاک پابرجا می‌ماندند یک نهاد ضدانقلابی نیرومند را می‌ساختند و در روز مبادا جلوی امواج انقلاب را می‌گرفتند.

استدلال اول که نامعقول است: چطور ممکن است نارضایتی «یک» درصد جمعیت (اربابان) تأثیرگذار باشد، اما رضایت ده‌ها درصد جمعیت (رعایا) تأثیرگذار نباشد؟ بنابراین، حتی اگر بگوییم وزنِ نارضایتی اربابان به رغم اینکه یک درصد جمعیت بودند به اندازۀ وزنِ رضایت جمعیت انبوه رعایا بوده است، در نهایت باید گفت این دو عامل همدیگر را خنثا می‌کرد؛ به عبارتی: این به آن در!

استدلال دوم: می‌گویند اگر اربابان سر جایشان می‌ماندند به عنصر ضدانقلابی نیرومندی بدل می‌شدند. از کجا می‌توان چنین ادعایی کرد؟ دربارۀ یک حالت فرضی که نمی‌توان حکم قطعی صادر کرد. اما حالت فرضی را رها کنید و واقعیت را ببینیم: مگر صاحبان صنایع در شهرها (که به لحاظ اجتماعی معادل اربابان روستایی بودند) برای جلوگیری از انقلاب کار خاصی کردند؟ نه! هیچ! در ثانی! به گمان من حالت محتمل‌تر این بود که در صورت عدم اجرای اصلاحات ارضی روستاها هم پابه‌پای شهرها انقلابی می‌شدند. یعنی این اربابان نه ترمز انقلاب، بلکه خود قوز بالای قوز و محرک انقلاب دهقانی می‌شدند و وجودشان باعث می‌شد چپ بهانه‌ای برای فتح روستاها داشته باشد. اگر روستاها عمدتاً از فرایند انقلاب دور ماندند، به این دلیل بود که با اصلاحات ارضی دست چپ از روستا کوتاه شده بود.

تنها موردی که به نظر جا برای بحث جدی دارد این است که روحانیون چقدر از اصلاحات ارضی ناراضی بودند؟ آیا این نارضایتی عمومی یا استثنایی بود و در نهایت چقدر در کنش نهایی آنها تأثیر داشت؟

۱. بنگرید به:
Ludwig von Mises: Socialism, 1962, p. 54

مهدی تدینی

@shahyarram
.
👍7👏3
2025/07/12 00:32:33
Back to Top
HTML Embed Code: