ازون جایی که مطالب علمی داشت توی این چنل زیادی میشد براش تاپیک جداگونه زدم:
https://www.tgoop.com/animusaca/214
https://www.tgoop.com/animusaca/214
احساس می کردم اگر اوضاع همین طوری بماند دق می کنم.
اوضاع همان طور ماند و دق نکردم!
همه مان اینگونه ایم، لحظه های گندی داریم که تا مرز سکته پیش میرویم؛
اما میگذرد!
هیچ وقت حرف سربازی که بدون پاهایش از جنگ برگشت را
فراموش نمیکنم: « من فوتبالیست خوبی بودم!
اولش برای پاهایم هر شب گریه میکردم، تا فهمیدم خدا دوست داره من شطرنج باز خوبی باشم!
شرحهـقلمـ 🌨️
اوضاع همان طور ماند و دق نکردم!
همه مان اینگونه ایم، لحظه های گندی داریم که تا مرز سکته پیش میرویم؛
اما میگذرد!
هیچ وقت حرف سربازی که بدون پاهایش از جنگ برگشت را
فراموش نمیکنم: « من فوتبالیست خوبی بودم!
اولش برای پاهایم هر شب گریه میکردم، تا فهمیدم خدا دوست داره من شطرنج باز خوبی باشم!
شرحهـقلمـ 🌨️
Telegram
شرحهـ قلمـ
« برای مدتکوتاهی،
برای آدمهای شب
آنان که غریب مانده اند
و هیچکس آنها را نمیفهمد
برای افکاری که شبیه همه نیست.
شوریده و شیدای احساسات، مشتاق به پیچش روانِ بشر،
که خود لقب فاسین را به خودش عطا کرد!
صندوق پستی فاسین:
@iFasinBot
برای آدمهای شب
آنان که غریب مانده اند
و هیچکس آنها را نمیفهمد
برای افکاری که شبیه همه نیست.
شوریده و شیدای احساسات، مشتاق به پیچش روانِ بشر،
که خود لقب فاسین را به خودش عطا کرد!
صندوق پستی فاسین:
@iFasinBot
Jaanam Raft 2
Telegram | Nicoutin_video
من یه جنگل متروکم تو یه گم شدگیه خودخواست :)
يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَلاَيَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي.🤍
در آیندهای یخزده، آخرین بازماندگان بشر در قطاری بیپایان زندگی میکنند؛ اما این قطار، نمادی از یک جامعهی ظالمانه است: فقرا در عقب در رنجاند، در حالی که ثروتمندان در جلوی قطار در ناز و نعمتاند. یک شورش بزرگ شکل میگیرد تا این چرخهی نابرابر را بشکند…
فوق العاده بود شدیدا پیشنهاد میکنم🤯
#آنچه_دیدم
فوق العاده بود شدیدا پیشنهاد میکنم🤯
#آنچه_دیدم
“وقتی اینترنت تنها سرنخته، رازها زودتر فاش میشن… اما به قیمت امنیتت! Missing (2023) رو ببین و دو بار دربارهی اطلاعات شخصیت فکر کن!”
#آنچه_دیدم
#آنچه_دیدم
شرحهـ قلمـ
ما در مکانی یکسان و موقعیتی مشابه ایستاده بودیم؛ او در تمنای گرما بود و من در آرزوی سرمای هوا. موضوع، تفاوتها نبود؛ سخن از نیازهای ما بود! #او_فقط_یک_انسان_معمولی_بود
ما در دو دنیای موازی ایستاده بودیم؛ او در میان درختان پربرگ و من در میان شبهای بیستاره. نه او اشتباه میکرد، نه من درست؛ مسئله، درکهای ما بود از همان چیزی که به دنبالش بودیم.
#او_فقط_یک_انسان_معمولی_بود
#او_فقط_یک_انسان_معمولی_بود
پشت تلفن صدایش میلرزد و دندانهایش را بهم میفشارد:
تو فقط از آنِ منی، فهمیدی؟ فدایت شوم!
اقتداری آمیخته به هَراسی مردانه.
تو فقط از آنِ منی، فهمیدی؟ فدایت شوم!
اقتداری آمیخته به هَراسی مردانه.