Forwarded from خبرگزاری فارس
تا ارائه دوره جدید احتمالا پست نخواهم گذاشت
دوتا نظر سنجی و ان شالله دوره جدید
دوتا نظر سنجی و ان شالله دوره جدید
با توجه به انةخابات 🇺🇲 ریاست جمهوری امریکا کاندیدا رییس جمهور خواهد شد
Anonymous Poll
76%
ترامپ از حزب جمهوری خواه
24%
هریس از حزب دمکرات
دلار صد تومنی را ان شالله قبل از زمستان و سال میلادی جدید خواهیم دید
Anonymous Poll
50%
بله احتمالاً دلار به صد تومن میرسه
50%
خیر دلار صد تومن نمیشود
لطفاً اول خبر را مطالعه کنید
اینکه سامانه ای باشد معاملات در این ثبت شود و مشکلات مردم حل شود عالی است . ولی
نکته خنده دار اینجا نوع نگاه و خبر . پایان دلالی ؟ سامانه یکپارچه نداشتی مشکل دلال است ؟ دلال کسی است که دلالت می اورد تا شما بخری یا بفروشید . فکر کردید فحش است دلال ؟
مشکل ملک و مسکن تو قیمت نجومی و عدم امکان برای مردم است . تو بین واسطه ها؛ یک کلاهبردار و فلان هم هستند ولی مگر واسطه را میشود حذف کرد .
اکسیژن تو هوا هست و واسطه رساندن اون به بدن ریه و قلب و خون است . طرف میگه واسطه میخواهی چکار میروم سرنگ میارم مستقیم هوا را تزریق میکنم تو رگ در جهت منافع بیمار و حذف واسطه ....
این چه فرهنگی است تا مشکل هست ربط میدهید به واسطه . حتما هر جا مشکلی هست واسطه خلافکار هم هست ولی وقتی اشکال اساسی وجود دارد دنبال جواب کلیشه ای و الکی نباشید .
سریال صفدر زالو یادتون هست
یک کلیشه ساختند که واسطه ها یکی هستند به اسم صفدر زالو که پول قالی بافی را اونها میخورند
نتیجه : قالی بافی که روزگاری بهترین صنعت مشاغل خانگی بود حذف شد .
صفدر زالو ساختن راحت است ولی مشکل را حل نمیکند
اینکه سامانه ای باشد معاملات در این ثبت شود و مشکلات مردم حل شود عالی است . ولی
نکته خنده دار اینجا نوع نگاه و خبر . پایان دلالی ؟ سامانه یکپارچه نداشتی مشکل دلال است ؟ دلال کسی است که دلالت می اورد تا شما بخری یا بفروشید . فکر کردید فحش است دلال ؟
مشکل ملک و مسکن تو قیمت نجومی و عدم امکان برای مردم است . تو بین واسطه ها؛ یک کلاهبردار و فلان هم هستند ولی مگر واسطه را میشود حذف کرد .
اکسیژن تو هوا هست و واسطه رساندن اون به بدن ریه و قلب و خون است . طرف میگه واسطه میخواهی چکار میروم سرنگ میارم مستقیم هوا را تزریق میکنم تو رگ در جهت منافع بیمار و حذف واسطه ....
این چه فرهنگی است تا مشکل هست ربط میدهید به واسطه . حتما هر جا مشکلی هست واسطه خلافکار هم هست ولی وقتی اشکال اساسی وجود دارد دنبال جواب کلیشه ای و الکی نباشید .
سریال صفدر زالو یادتون هست
یک کلیشه ساختند که واسطه ها یکی هستند به اسم صفدر زالو که پول قالی بافی را اونها میخورند
نتیجه : قالی بافی که روزگاری بهترین صنعت مشاغل خانگی بود حذف شد .
صفدر زالو ساختن راحت است ولی مشکل را حل نمیکند
چه سندها و قراردادهایی را باید در سامانه ساماندهی اسناد غیررسمی ثبت کنیم؟ اول از همه انتقال مالکیت اموالی مثل خانه، زمین و ویلا، دوم انتقال مالکیت حق انتفاع اموال غیرمنقول اعم از طولانی مدت و نیز حداقل بیش از دو سال باشد. سوم انتقال مالکیت حق ارتفاق اموال غیرمنقول، چهارم وقف اموال غیرمنقول، پنجم رهن اموال غیرمنقول، ششم انعقاد قرارداد انتقال منافع اموال غیرمنقول برای مدت بیش از دو سال، هفتم اجاره به شرط تملیک اموال غیرمنقول و هشتم قراردادهای پیش فروش ساختمان.
Forwarded from euronews یورونیوز
🔷گزارش مرکز پژوهشهای مجلس از نرخ ۳۰ درصدی فقر در ایران؛ یک سوم مردم توان تأمین نیازهای خود را ندارند
بیشتر بخوانید: tinyurl.com/4mpw2x5m
@euronewspe
بیشتر بخوانید: tinyurl.com/4mpw2x5m
@euronewspe
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فوق العاده زیبا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بفرض که دلار بشه یک ریال . جوانی تباه شده ما چه میشود . کجای دنیا اینجوری است ؟
آموزش املاک pinned «دلار صد تومنی را ان شالله قبل از زمستان و سال میلادی جدید خواهیم دید»
روزي بود، روزگاري بود. دو نفر با هم سر پياز و پيازکاري دعوايشان شد. توي کتاب ها نوشته نشده که چه شد که آن ها با هم دعوا کردند. اما ما فکر ميکنيم که رهگذر خسيسي به مرد کشاورز زحتمکشي که مشغول کاشتن پياز بود رسيد و با طعنه گفت: « زير اين آفتاب داغ کار ميکني که چي؟ اين همه زحمت ميکشي که پياز بکاري؟ آخر پياز هم شد محصول؟ پياز هم خودش را داخل ميوه ها کرده به چه درد ميخورد؟ آن هم با آن بوي بدش!»
پياز کار ناراحت شد. هر چه درباره ي پياز و فايده هاي آن حرف زد، به گوش مرد رهگذر نرفت. اين چيزي ميگفت و آن، چيز ديگري جواب ميداد. خلاصه آن دو با هم دعوا کردند و کارشان بالا گرفت. رهگذران آن دو را از هم جدا کردند و نگذاشتند دعوا کنند. بعد هم براي اينکه کاملاً دعوا تمام شود، آن ها را پيش قاضي بردند.
قاضي، بعد از شنيدن حرف هاي دو طرف دعوا، با اطرافيانش مشورت کرد و حق را به پياز کار داد و مرد رهگذر را محکوم کرد و گفت: «تو اين مرد زحتمکش را اذيت کرده اي. حالا بايد مقداري پول به مرد کشاورز بدهي تا او را راضي کني.»
رهگذر خسيس حاضر نبود پول بدهد. قاضي گفت: «يا مقداري پول به کشاورز بده، با يک سبد پياز را در يک نشست بخور تا بعد از اين سر اين جور چيزها دعوا راه نيندازي. اگر يکي از اين دو کار را انجام ندهي، دستور ميدهم که تو را چوب بزنند. انتخاب نوع مجازات با خود تو. پول ميدهي يا پياز ميخوري يا ميخواهي تو را چوب بزنند؟»
رهگذر کمي فکر کرد پول که حاضر نبود بدهد. چوب خوردن هم درد زيادي داشت. با اينکه از پياز بدش ميآمد، مجازات پياز خوردن را پذيرفت.
يک سبد پياز آوردند و جلو او گذاشتند. رهگذر اولين پياز را خورد دومين پياز را هم با اين که حالش به هم ميخورد، نوش جان کرد و خوردن پياز را ادامه داد. هنوز پيازهاي سبد نصف نشده بود. که واقعاً حال محکوم به هم خورد و ديگر نتوانست بخورد. از پياز خوردن دست کشيد و گفت: «چوبم بزنيد. حاضرم چوب بخورم اما پياز نخورم.»
قاضي دستور داد چوب و فلک را آماده کردند. پايش را به فلک بستند و دو نفر مشغول زدن چوب به کف پاي او شدند. هنوز ده ضربه بيشتر نخورده بود که داد و فريادش بلند شد. درد ميکشيد و چوب ميخورد. اما چوب خوردن را هم نتوانست تحمل کند و فرياد زد: «دست نگه داريد دست نگه داريد. پول ميدهم. پول ميدهم.» تنبيه کنندگان دست از کتک زدن او برداشتند. رهگذر خسيس مجبور شد مقداري پول به کشاورز بدهد و رضايت او را به دست آورد.
اطرافيان به حال محکوم خنديدند و گفتند: «اگر خسيس نبود اين جور نميشد. پولي بابت جريمه ميداد، اما حالا هم پياز را خورد، هم چوب را خورد و هم پول داد.»
از آن روز به بعد، درباره ي کسي که زيادي طمع ميکند، يا به خيال به دست آوردن سودهاي ديگر، زبان هاي ظاهراً کوچک را ميپذيرد اما عملاً به خواسته اش نميرسد، ميگويند هم پياز را خورد، هم چوب را خورد و هم پول داد
پياز کار ناراحت شد. هر چه درباره ي پياز و فايده هاي آن حرف زد، به گوش مرد رهگذر نرفت. اين چيزي ميگفت و آن، چيز ديگري جواب ميداد. خلاصه آن دو با هم دعوا کردند و کارشان بالا گرفت. رهگذران آن دو را از هم جدا کردند و نگذاشتند دعوا کنند. بعد هم براي اينکه کاملاً دعوا تمام شود، آن ها را پيش قاضي بردند.
قاضي، بعد از شنيدن حرف هاي دو طرف دعوا، با اطرافيانش مشورت کرد و حق را به پياز کار داد و مرد رهگذر را محکوم کرد و گفت: «تو اين مرد زحتمکش را اذيت کرده اي. حالا بايد مقداري پول به مرد کشاورز بدهي تا او را راضي کني.»
رهگذر خسيس حاضر نبود پول بدهد. قاضي گفت: «يا مقداري پول به کشاورز بده، با يک سبد پياز را در يک نشست بخور تا بعد از اين سر اين جور چيزها دعوا راه نيندازي. اگر يکي از اين دو کار را انجام ندهي، دستور ميدهم که تو را چوب بزنند. انتخاب نوع مجازات با خود تو. پول ميدهي يا پياز ميخوري يا ميخواهي تو را چوب بزنند؟»
رهگذر کمي فکر کرد پول که حاضر نبود بدهد. چوب خوردن هم درد زيادي داشت. با اينکه از پياز بدش ميآمد، مجازات پياز خوردن را پذيرفت.
يک سبد پياز آوردند و جلو او گذاشتند. رهگذر اولين پياز را خورد دومين پياز را هم با اين که حالش به هم ميخورد، نوش جان کرد و خوردن پياز را ادامه داد. هنوز پيازهاي سبد نصف نشده بود. که واقعاً حال محکوم به هم خورد و ديگر نتوانست بخورد. از پياز خوردن دست کشيد و گفت: «چوبم بزنيد. حاضرم چوب بخورم اما پياز نخورم.»
قاضي دستور داد چوب و فلک را آماده کردند. پايش را به فلک بستند و دو نفر مشغول زدن چوب به کف پاي او شدند. هنوز ده ضربه بيشتر نخورده بود که داد و فريادش بلند شد. درد ميکشيد و چوب ميخورد. اما چوب خوردن را هم نتوانست تحمل کند و فرياد زد: «دست نگه داريد دست نگه داريد. پول ميدهم. پول ميدهم.» تنبيه کنندگان دست از کتک زدن او برداشتند. رهگذر خسيس مجبور شد مقداري پول به کشاورز بدهد و رضايت او را به دست آورد.
اطرافيان به حال محکوم خنديدند و گفتند: «اگر خسيس نبود اين جور نميشد. پولي بابت جريمه ميداد، اما حالا هم پياز را خورد، هم چوب را خورد و هم پول داد.»
از آن روز به بعد، درباره ي کسي که زيادي طمع ميکند، يا به خيال به دست آوردن سودهاي ديگر، زبان هاي ظاهراً کوچک را ميپذيرد اما عملاً به خواسته اش نميرسد، ميگويند هم پياز را خورد، هم چوب را خورد و هم پول داد
به فاصله کمتر از دوسال دولار از 35 رسید به 70 تومن . اینقدر قشنگ جا باز کرده که اصلاً احساس نمیشه 🤣
اینهمه بدبختی را داریم تحمل میکنیم و هنوز میخندیم
اینهمه بدبختی را داریم تحمل میکنیم و هنوز میخندیم
Forwarded from پایگاه خبری انتخاب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چو ایران نباشد تن من مباد ❤️❤️