Telegram Web
🔴 جنگ فراض طبق گفته پراونه پور شریعتی در کتاب افول و سقوط ساسانی

این نویسنده در اینکه این جنگ در دوران تسلط فرآیین شهرور از بر پایتخت و نبردی بین او و مثنی بن حارث شیبانی بوده است تاکید تردیدی ندارد اما بر این باور است که این جنگ با کمک رومیان صورت گرفته است

💥همچنین او ایرانیان را بازنده این جنگ می داند و علت شکست آنان را نیز ترور شهر وراز در پایتخت و بازگشت سریع بهمن جانویه به تیسفون در نظر می گیرد

کاملا واضح است که پروانه پور شریعتی در آغاز تحقیق خود مسیر درستی را پیدا نمود اما در ادامه آن تحت تاثیر منابع اسلامی و رومی قرار گرفته و برداشت اشتباهی از نتیجه نبرد پیدا نموده است

💥هنگامی که یک لشکر عرب به مدت دو سال به غارت و ناموس دزدی در مرزهای ایران مشغول است و پس از وقوع جنگی مشهور، ناگهان تمام آن لشکر ناپدید میشود و دیگر خبری از غارت و تجاوز به مرزهای ایران نیست حدس زدن در مورد نتیجه واقعی جنگی چون فراض چندان نمیتواند دور از ذهن باشد
️️ شکوه ویران ️
Photo
🔴 بابت تاخیر در ادامه بحث در مورد جنگ های شهروراز با اعراب از شما دوستان عزیز عذرخواهی میکنم
برخی از مسائل مربوط به جنگ های بین ایران و اعراب، نیاز به برسی دقیق و کامل داشت

از فردا این بحث را از سر خواهیم گرفت
سپاس از شکبیایی شما
🙏🙏🙏
️️ شکوه ویران ️
Photo
🔴 برسی جنگ وَلَجه طبق منابع عربی


💥بر اساس گفته های منابع اسلامی ، جنگ وَلَجَه سومین جنگ از رشته جنگ‌های صدر اسلام است که بین ایران و اعراب به وقوع پیوسته‌است. این جنگ در ماه آوریل سال 633 میلادی  در محلی به نام ولجه و به فرماندهی خالد بن ولید رخ داده‌است.

این جنگ بعد از جنگ زنجیر و جنگ رودخانه به وقوع پیوسته‌است. فرمانده ایرانی این جنگ فردی به نام اندرزاغر بوده که بهمن جاذویه نیز به او اضافه میشود

💥تعداد نیروی ثبت شده منابع عربی نیز مثل تمام نبردهای دوران فتوحات اعراب، عجیب و اغراق آمیز است چون تعداد لشکر اعلام شده اعراب حدود 15 هزار نفر و تعداد نیروی ارتش ایران هم دو برابر این تعداد اعلام شده است.
تعدا تلفات لشکر اعراب نیز 2 هزار نفر ولی تعداد تلفات ارتش ایران بیش از بیست هزار نفر عنوان شده است تا این پیروزی به یک پیروزی الهی تعبیر شود که لشکر اعراب با ایمان و تقوا و عمل صالح، به خواست خداوند موفق میشوند ارتش مجهز ایران را تارو مار نمایند

💥به گفته منابع اسلامی، فرمانده ایران یعنی اندرزگر با پنجاه هزار سپاهی خود را به عراق رسانید و در کنار رود دجله فرود آمد. یکی دیگر از سرداران ایرانی بنام هزارسوار؟؟ نیز از تیسفون  آهنگ عراق کرد. جنگ سختی روی داد و خالد هزار سوار را بکشت؟ گویند بعد از کشتن او هم در میدان جنگ خوردنی خواست، از آنکه سه روز بود تا از این اندیشه که با چنین دلاوری در جنگ چه خواهد کرد، هیچ نخورده بود. جنگ ولجه سخت و خونین شد. کسانی که خالد به کمین نشانده بود، برآمدند و هزیمت بر ایرانیان افتاد. گویند از ایرانیان، بسیاری در این جنگ کشته شدند.

هدف ما در این بخش، برسی چگونگی این جنگ و تاریخ دقیق این اتفاق است که منابع عربی تا چه حد در مورد این جنگ درست گفته اند و این جنگ چه نقشی در روند سرنگونی ساسانیان داشته است.
🔴 نظر پروانه پور شریعتی در مورد جنگ ولجه

💥جنگ وَلَجه از جنگهای سال دوازدهم ق / ۶۳۳ م است، خبر شکست و کشته شدن قارن به اردشیر سوم رسید. آورده اند که این پادشاه آندرزغر نامی را که ایرانی دورگه ای از اهالی سواد و ساکنان آن بود به جبهه جنگ گسیل داشت.

او پیش از این عهده دار رهایی خراسان بود. اما سیف میگوید که این اندرزغر در مدائن به دنیا نیامده بود و در آنجا نیز پرورش نیافته بود از این رو اردشیر سوم بهمن جادویه را با سپاهی به دنبال او راهی کرد. به بیان دیگر در کار اندرزغر اشکالی وجود داشت؛ این که او دورگه بود و اهل تیسفون نبود.

یادآوری میشود که اندرزغر عنوان است و نه نام شخص اکنون میتوانیم رئوس مطالب را مرور کنیم هنگامی که هرمز و قارن درگذشتند اردشیر سوم  یا دسته هایی که بر اردشیر نوجوان مسلط بودند  اندرزغر نامی را به کارزار فرستادند اما فرماندهی اندرزغر پذیرفته نشد و بهمن جاذویه به جای او گسیل شد.

سپس مردم به اندرزغر و بهمن جادویه پیوستند تا در جنگ وَلَجه با عربها شرکت کنند. اما چنان که از نقل خداینامه به یاد داریم،  سلطنت اردشیر سوم كاملاً متزلزل بود. از این رو ایرانیان باز هم در جنگ ولجه شکست
خوردند.
️️ شکوه ویران ️
Photo
🔴 آنچه که می توان از منابع، در مورد واقعیت جنگ ولجه متوجه شد

جنگ ولجه از سلسله جنگ های بین اعراب حیره و ساسانیان بوده است و هیچ ارتباطی با تهاجم اعراب مسلمان به ایران نداشته است. این نبرد در دوران قبل از تسلط پوراندخت بر تاج و تخت پادشاهی ایران اتفاق افتاده است و حمله اعراب به ایران، دو تا سه سال پس از جنگ ولجه آغاز شده است.

💥 اعراب حیره از همان دوران هرمز چهارم آغاز به سرکشی بر علیه ساسانیان نموده و حتی در جنگ بین ایران و روم در دوران خسروپرویز نیز جانب رومیان را گرفتند. اعردب حیره قصد شورش بر علیه ساسانیان را داشته اند، به همین خاطر، خسرو پرویز حکومت حیره را از میان برداشت

شورش اعراب حیره در دوران پس از کشته شدن خسروپرویز و انحلال مرزبانی های جنوبی ایران، شدت بیشتری گرفت بخصوص یک خاندان مزدکی تبار حیره به نام بکر بن وائل به سرکردگی مثنی بن حارث شیبانی که از هیچگونه غارت و کشتار ایرانیان فروگذاری نکرد و بیش از دو سال آرامش را از میان رودان گرفته بود.

حضور بهمن جاذویه به عنوان تقویت کننده قوای مرزی ایران حاکی از آن است که نبرد ولجه نه در دوران اردشیر خرسال بلکه در دوران تسلط شهربراز بر پایتخت اتفاق افتاده و این فرمانده به محض تنبیه کودتاچیان ،بهمن جاذویه را برای از میان بردن خاندان بکر بن وائل به سمت حیره می فرستد و ساسانیان این خاندان را به طور کامل از میان برند. نتیجه جنگ را میتوان در اتفاقات پس از نبرد فراض و ولجه متوجه شد.

💥مثنی بن حارثه فرمانده تهاجمات اعراب حیره نیز  پس از جنگ ولجه و سپس فراض به اعراب مسلمان متوسل شد تا با تحریک آنان برای تهاجم گسترده بتواند انتقام قتل عام قبیله خود را از ایرانیان بگیرد و با پذیرش اسلام موفق شد در سال 632 اعراب مسلمان را برای تهاجم گسترده به مرزهای ایران مجاب نماید.


اینکه مثنی بن حارث از قبیله شیبانی که یکی از قبایل بکر بن وائل بود به جای بسیج نمودن قبیله خود ، دست به دامن اعراب مسلمان میشود گویای نابودی کامل مهاجمان حیره توسط ارتشی است که شهروراز به حیره فرستاده بود.

💥آنچیزی که میتوان از منابع اسلامی برداشت نمود این است که جنگ ولجه و فراض ، دو جنگ مربوط به هم بوده که نتیجه آن، نابودی کامل شورشیان حیره و قبایل آنان بوده است. و تمام داستانهای مربوط به سلسله جنگ های بین اعراب حیره و ساسانیان، که به احتمال زیاد با اغراق فراوان توسط خود مثنی بن حارث شیبانی برای اعراب مسلمان نقل شد بعدها به سلسله جنگ های اعردب مسلمان با ساسانیان با اضافه نمودن نام خالد بن ولید بازنویسی شد.
🔴 فرآیین شهروراز در زیر آوار نوشته های مورخان ضد ایرانی

💥 اگر به نوشته های شاهنامه در مورد دلیل بازگشت فرآیین به پایتخت دقت کنیم متوجه می شویم که هدف فرآیین چیزی جز نجات ایران از بحران ناشی از مرگ خسروپرویز نبوده است. او به محض ورود به پایتخت، بسیاری از کودتاچیان را مجازات میکند و توسط همین کودتاچیانی که خسرو پرویز را کشته اند ترور می شود

فرآیین تاج پادشاهی را تا پیدا شدن وارثی لایق که از کشتار کودتاچیان جان سالم به در برده بود در کنار خود قرار میدهد و بلافاصله به احیای ارتش منحل شده ایران می پردازد تا با اعراب حیره که در نبود ارتشی قدرتمند، دست به طغیان و شورش زده اند به مقابله بپردازد


گرچه نمیتوان از زیر آوار نوشته های ضد ایرانی که هدفشان تبدیل نمودن فرماندهان لایق به افراد خائن و نالایق است به طور کامل حقیقت را جستجو نمود اما از همان نوشته های جهت دار نیز تا حدودی می توان متوجه شد که فرآیین در مدت کوتاه حضورش در پایتخت، نه تنها شورش اعراب حیره را خوابانده است بلکه به طور کامل قبیله شورشی حیره یعنی بکر بن وائل را نابود نموده است. او در صورت زنده بودن، به احتمال زیاد ایران را برای مقابله با تهاجم اعراب مسلمان نیز آماده می نموده است.


💥 از پناه بردن رهبر شورشی بکر بن وائل یعنی مثنی بن حارث شیبانی به مدینه و تحریک آنان برای حمله به ایران، میتوان متوجه شد که سربازان پر تعداد او که پس از مرگ خسرو پرویز به مدت دو سال در حال غارت شهرهای مرزی ایران بوده اند توسط بهمن جاذدیه به طور کامل نابود شده اند و او هیچ مکان امنی را حیره سراغ نداشت که به اعراب مسلمان پناهند شد

این در حالیست که منابع اسلامی چون تاریخ طبری برای اینکه جنگ های بین مثنی بن حارث شیبانی با ساسانیان بحران زده را به خالد بن ولید نسبت دهند ، سال وقوع این جنگ ها را سه سال جلوتر برده اند.

💥 غارت های اعراب حیره در مرزهای ایران به حدی برای اعراب خوشایند بوده که از آن به عنوان پیروزی های بزرگ یاد شده است.
🔴 ایران برای گذر از تهاجم اعراب به چه چیز نیاز داشت

اولین نیاز ایران در هنگام حمله اعراب ، وجود رهبری ناسیونالیست چون کرتیر بود. جامعه ایران پس از اصلاحات انوشیروان به طور کامل از مسائل نظامی و آموزش های مربوط به آن دور شده بود، پس وجود رهبری کاریزماتیک و مسئولیت پذیر که بتواند با بیان شیوای خود، مردم شهر های ایران را برای دفاع از کشور بسیج نماید، اولین و مهمترین نیاز جامعه ایران در هنگام حمله اعراب بود.

💥دومین نیاز جامعه ایران، وجود فرماندهی نیرومند چون فرآیین شهروراز و یا بهرام چوبین بود تا بتواند نهایت استفاده را از بسیج مردمی ایران نماید و با آموزش های لازم، یک نیروی شبه نظامی نیرومند و پایان ناپذیر بر علیه اعراب به وجود آورد. فرآیین شهروراز در مدت کوتاهی که در پایتخت حضور داشت موفق شد شورش و تهاجم اعراب حیره را به طور کامل از بین ببرد و در صورت ادامه حیات میتوانست این پسردزی ها را تکرار نماید

البته این نکته را هم نمیتوان نادیده گرفت که اتحاد اعراب باعث شده بود تا شکست دادن آنان در دشت های باز بسیار سخت باشد. کشته شدن هفتاد هزار عرب در یک جنگ کوتاه چون جنگ صفین نشان از گستردگی لشکر های اعراب در هنگان تهاجم بوده است این در حالیست که کل کشته های ایرانیان در نبرد 27 ساله با روم به هفتاد هزار نفر نرسیده بود

پس حتی در اوج قدرت ساسانی نیز، میانرودان و احتمالا بخش های بزرگی از عراق امروزی تا نواحی کوهستانی زاگرس برای مدت طولانی به چنگ اعراب می افتاد اما با آغاز اختلافات سنگین بین اعراب، نظیر درگیری بین مدینه و شام و ترور چند خلیفه راشدین ، زمان مناسبی برای شکست دادن اعراب فراهم می شد.
🔴 مرگ یا ترور فرآیین شهروراز توسط چه کسی یا چه کسانی اتفاق افتاد؟

💥 اینکه آیا شهروراز در صورت حضور در هنگام حمله اعراب توان نجات کشور را داشته است یا خیر، به علت کشته شدن او قبل از آغاز تهاجم گسترده اعراب مسلمان، نامعلوم باقی مانده است.

اما همین تلاش برای حذف فیزیکی این فرمانده نشان میدهد که او یکی از موانع فروپاشی ایرانشهر بوده است، پس او می توانسته در صورت بسیج عمومی مردم، تهاجم اعراب را پس زده و یا دست کم بخش هایی از ایران را از تهاجم اعراب حفظ نماید

💥اهمیت حذف فرآیین برای کودتا چیان را می توان در عامل ترور آن یعنی هرمزد شهراز گراز جستجو نمود. این شخص همان مهر هرمز پسر اسپهبد نیمروز مردانشاه است که از لقب پسر او در شاهنامه میتوان متوجه شد که این اسپهبد، به مردانشاه شهران گراز معروف بوده است.
در مورد مزدوری این پدر و پسر همین بس که مردانشاه به دستور خسروپرویز به جرم خیانت اعدام شد و پسرش مهرهرمز نیز نه تنها در کودتای سال 628 میلادی نقش داشت بلکه خود نیز با دست خود خسرو پرویز را کشته است.

در ادامه خیانت سریالی این شخص میتوان رد پای او را در ترور فرآیین شهروراز و سپس دوستی با ماهوی سوری نیز مشاهده نمود که در سالهای بعد به یزدگرد سوم خیانت می نماید تا آخرین امید های حفظ ایرانشهر از شر تهاجم اعراب نیز از میان برده شود


اما داستانی که از عامل مرگ شهروراز، در منابع اسلامی و منابع غربی آورده شده است این است که فرآیین توسط فرخ هرمز و پسرش رستم فرخزاد کشته شده است، در حالی که فرخ هرمز و پسرانش در هنگام حضور شهروراز در پایتخت، نهایت همکاری را با او داشته اند تا ایرانشهر را از کابوس نابودی و تهاجم بیگانگان نجات دهند. میزان همکاری و ارتباط خوب فرآیین شهروراز و فرخ هرمز را میتوان از تداوم دوستی و همکاری پسران این دو نیز متوجه شد

💥 به نظر میرسد شباهت نام هرمزد شهران گراز و فرخ هرمز، و البته شیطنت های تاریخ نویسان ضد ایرانی که همواره سعی در قرار دادن قهرمانان ایران در روبروی یکدیگر داشته اند نیز در بروز چنین اشتباهی بی تاثیر نبوده است
🔴 آیا سرنگونی دولت حیره در سقوط شاهنشاهی ساسانی نقش داشته است؟

💥 از جمله ادعاهای عجیبی که در مورد دلایل سرنگونی ساسانیان مطرح میشود این است که دولت حیره میتوانست نقش یک سد دفاعی مستحکم را در مقابل تهاجم اعراب بازی نماید پس نابودی این حکومت توسط خسرو پرویز، باعث گشودن دروازه های ایران بر روی اعراب مسلمان شده است

اما با نگاه به وقایع تاریخی آن زمان در میابیم که از دورانی که حاکم حیره به سرزمین های مرکزی عربستان دست یافت و گسترش قلمرو خود را تا حجاز پیش برد حس ناسیونالیستی عربی در وجود حاکمان این سلسله ظهور نمود که سعی داشتند حکومتی مستقل از دولت مرکزی ایران تاسیس نمایند

💥 اولین نشانه های سرکشی این دولت را میتوان در عدم پذیرش خسرو پرویز در هنگام گریز از دست بهرام چوبین مشاهده نمود و دومین نشانه این سرکشی را میتوان در آغاز نبرد بین ایران و روم مشاهده نمود که با کمک روم، در حال تدارک یک شورش گسترده بر علیه دولت مرکزی ایران بوده است

اگر حکومت حیره در هنگام حمله اعراب همچنان وجود داشت، نه تنها مانعی برای پیشروی آنان محسوب نمیشد بلکه نهایت همکاری را با مهاجمین انجام میداد.

💥 خسرو پرویز پس از اعدام حاکم خائن حیره، تعداد سربازان پادگان های مرزی را کاهش نداد و فقط آنان را با سربازان ایرانی تعویض نمود. اما در دوران شیرویه، بیشتر سربازان این پادگان ها به پایتخت احزار شدند و حاکمان این مناطق از خود اعراب این منطقه شروع به جمع آوری سرباز نمودند که این خود اشتباه بزرگی محسوب میشده است

در هنگامه حمله اعراب و فتح خوزستان هم شاهد حضور اعراب حیره در لشکر مهاجمین می باشیم بخصوص در فتح خوزستان که قبیلهدبنین تمیم نقش زیادی در فتح این سرزمین داشته است

💥 واقعیت تاریخ خاور میانه در هنگام ظهور اسلام این است که همزمان با افزایش جمعیت ملیونی اعراب، یک حس ناسیونالیستی شدیدی در درون قبیله های اعراب به وجود آمد و با توجه به قبیله گرایی و جنگجوسالاری اعراب در آن دوره، پس زدن چنین لشکر پر تعدادی نیاز به هفتاد تا هشتاد سال جنگ مداوم ساسانیان با آنها داشت و حتی در اوج قدرت نظامی ساسانی یعنی اوایل به قدرت رسیدن خسرو پرویز نیز با توجه به همکاری بی دریغ مردم میانرودان با اعراب، شکست های اولیه و از دست رفتن سرزمین های جنوب رود دجله در انتظار ساسانیان بود


روند ظهور و ولگردی اعراب در تاریخ، بسیار شبیه روند قدرتگیری و هرزه گردی مغولان در تاریخ می باشد. یعنی افزایش جمعیت، اتحاد قبایل، ایجاد ناسیونالیسم قومی و پرورش یک لشکر نسبتا منظم و قابل جایگزین و در پایان فتح یک سرزمین پهناور

و در ادامه نیز روند محو شدن آنان در تاریخ نیز شبیه هم می باشد یعنی سهم خواهی قبیله ها از قدرت، درجه بندی ارزش قبیله ها، اختلاف بین قبیله ها و آغاز نبرد بین آنان و از دست رفتن تدریجی قلمرو گسترده آنان
🔴 قاتل خلیفه دوم کیست و آیا انگیزه های ملی و ناسیونالیستی پشت این ترور بوده است؟

💥پیروز نهاوندی که اعراب از آن به عنوان بیروز نام می برند (یا با تلفظ صحیح تر بهروز یا روزبه نهاوندی) موفق میشود خلیفه دوم را به هلاکت برساند. برای برسی دلیل اقدام خطرناک او ابتدا باید به برسی هویت این فرد پرداخت

در سالهای حساس جنگ بین ایرانیان و رومیان، فردی به نام روزبه نهاوندی در حال همکاری با رومیان و خیانت به ایرانیان است و وظیفه او رساندن جنگ افزارهای رومی به دست نعمان بن منذر، حاکم حیره است تا بتواند یک شورش بزرگ بر علیه تیسفون را ترتیب دهد. اما این کودتا، قبل از انجام، لو رفته و بسیاری از خائنین دستگیر و اعدام می شوند.
اما روزبه نهاوندی قبل دز دستگیری موفق میشود که به روم متواری شود. از این تاریخ است که نام او در تاریخ گم میشود تا اینکه در دوره خلیفه دوم، فردی به نام بیروز نهاوندی با توانایی های خاصی کاملا شبیه توانایی های روزبه نهاوندی ظاهر میشود. او که در علوم مهندسی مهارت زیادی دارد توسط یکی از اعضای خاندان بنی امیه به نام مغیره به مدینه آورده میشود تا چند طرح عمرانی را برای شهر مدینه پیاده نماید. او خیلی سریع نقشه کشتن خلیفه دوم را کشیده و دوباره متواری میشود

💥تمام کسانی که احتمال همکاری با پیروز نهاوندی را داشته اند نیز قبل از تحقیق و برسی کامل حذف میشوند. و همین موضوع باعث ایحاد شک و تردید در بین اصحاب و نزدیکان پیامبر میشود که جرا اجازه داده نمیشود تا در این مورد تحقیق شود
نتیجه این ترور نیز به خلافت رسیدن فردی از خاندان بنی امیه به نام عثمان است که نفع آن به خاندان بنی امیه ساکن در شام هم می رسد

پس میتوان نتیجه گرفت که اقدام ترور خلیفه دوم، به خواست خاندان بنی امیه انجام شده است و روزبه یا پیروز نهاوندی نیز عامل این خواسته بوده است. خاندان امیه، در تمام مدت جنگ بین ایران و روم در شام حضور داشته و با قبیله های عرب شام پیوند های زیادی داشته اند و به احتمال زیاد، پیروز نهاوندی پس از خیانت به ایران و فرار به سام، در یکی از این قبایل عرب زندگی می نموده است و همین حضور، باعث نزدیک شدنش به خاندان بنی امیه شده است. و او برای خوشخدمتی به خاندان بنی امیه، دست به چنین اقدامی زده است

💥نگرش ایرانیان به پیروز نهاوندی در طول تاریخ، یک نگرش سه گانه کاملا متفاوت است.

دسته اول که مربوط به دوران چیرگی مذهب اهل سنت بر ایران است، دوران نفرت از پیروز نهاوندی به عنوان عامل کشتن خلیفه خداست

دوره دوم که مربوط به دوره چیرگی مذهب شیعه بر ایران است را باید دوره ارج نهادن به اقدام پیروز نهاوندی دانست، چرا که از دید حکومت صفوی، یک ایرانی توانسته است یکی از دشمنان اهل بیت و غاصبان خلافت پیامبر را به هلاکت برساند . احترام به پیروز نهاوندی به حدی رسید که حتی برای او آرامگاهی جعلی را در اصفهان نیز در نظر گرفته اند.
اما دوره سوم را باید به دوران بیداری امروزی ایران مربوط دانست. دوره ای که گمان میرود پیروز نهاوندی با دیدن کاروان اسرای ایرانی در مدینه، رگ غیرتش به جوش آمده و تصمیم به انتقام میگیرد

در دوران خلافت راشدین ، مزدکیان مسلمان شده و نسطوریان مسلمان شده برای کسب قدرت به جان هم افتاده و هرکدام سعی داشتند تا خلیفه مورد نظر خود را بر تخت بنشانند. خلفایی که مورد پسند مزدکیان بودند معمولا ساده زیست و به دور از سیاست های عوام پسند درباری یا استفاده از سیم و زر برای  راضی نمودن لشکر اسلام و یا مقامات بلند پایه حکومتی بودند. خلیفه اول و دوم و چهارم دارای چنین ویژگی های ساده زیستانه ای بودند.
در مقابل، خلفایی چون عثمان و معاویه به زرق و برق دربار و راضی نمودن مقامات لشکری و حکومتی باور داشتند . و با توجه به اینکه پیروز نهاوندی به خاندان بنی امیه نزدیک بوده است می توان پی برد که او یک مسیحی نسطوری بوده است.

پس به نظر اینجانب که این نظر، ناشی از برداشت شخصی از مطالعه در مورد این شخصیت تاریخی ایرانی تبار است، و احتمال اشتباه نیز در آن وجود دارد این است که او یک ایرانی خرد باخته و بی هویتی بوده است که  تمام اقدامات او از جمله ترور خلیفه دوم، نه برای مسائل ناسیونالیستی و مهر به میهن، بلکه برای هموار نمودن خلافت خاندان بنی امیه بود که خلیفه ای مورد پسند مسیحیان نسطوری بوده است
🔴 ظلم و جور موبدان و نقش این ستم در سرنگونی ساسانیان ⁉️‼️

💥یکی از دلایل عجیب تاریخی که در مورد سرنگونی ساسانیان گفته شده است ظلم و جور بی حد و اندازه موبدان زرتشتی است. در حالی که حتی یک سند و مدرک در مورد کوچکترین ظلم موبدان به ایرانیان اعلام نمی شود

موبدان زرتشتی از دوره یزدگرد اول ساسانی که دوره پذیرش دین مسیحیت در ایران توسط حکومت بود به حاشیه رانده شده بودند و قدرت اجرایی خاصی در دست نداشتند تا بتوانند با آن، مردم عصر خود را مورد ستم قرار دهند

💥سیاست پادشاهان ساسانی، در دوره پس از یزدگرد اول ساسانی این بود که با ساخت و گسترش یک مذهب جدید از مسیحیت به نام نسطوری و ایجاد رفاه و آسایش برای آنان ، تمام مسیحیان تحت ظلم ساکن مرزهای روم را به زندگی در زیر پرچم درفش کاویانی ترغیب نمایند. این سیاست نوازشگرانه شاهان ساسانی در دوره هرمز چهارم به حدی رسید که دستور داد تا مسیحیان ساکن ایران از پرداخت مالیات معاف شوند و تمام هزینه کشوری به عهده مالیات کسب شده از زرتشتیان ساکن ایران بود. این موضوع با واکنش موبدان زرتشتی مواجه شد که هرمز چهارم در مقابله با اعتراض آنان دستور داد تا همه آنان را اعدام نمایند.

علت نرمش شاهان ساسانی در مقابل مسیحیان نیز آشکار شدن ضعف رومیان و تمایل شدید شاهان ایرانی به تصرف تمام قلمرو آسیایی و افریقایی روم بوده است که البته در دوره خسرو پرویز به این هدف رسیده بودند و همین مسیحیانی که زیر چتر حکومت ساسانی در آرامش کامل زندگی می نمودند به عاملی برای سرنگونی ساسانیان تبدیل شدند

💥پس موبدان زرتشتی در هنگام فتح ایران توسط اعراب، نه تنها قدرتی برای ستمکاری بر علیه مردم نداشتند بلکه حتی قدرت دفاع از جان و مال خود را نیز نداشتند و در هنگام حمله اعراب تنها نقشی که میتوان برای آنان در نظر گرفت نقش قربانی یا فدا نمودن جان خود برای مردم ایران بوده است.
🔴 بازگشت به خویشتن

💥در این تصویر جوانی را می بینید که با درفش کاویانی در دست و لباسی که نماد فروهر و درفش کاویانی بر آن نقش بسته است، از یک پل باریک در حال رفتن به یک مجسمه بسیار بزرگ است.
این مجسمه در واقع همان سرستون تخت جمشید است که به حدی بررگ است که کوه اورست در زیر این مجسمه بسیار کوچک به نظر میرسد. در واقع این مجسمه نماد بزرگی پیشینه ماست.

💥اما چرا رنگ و فضای این مجسمه تاریک است؟ چون این مجسمه در واقع نماد پیشینه گم شده ماست، نمادی از هزار ها سال شکوهی که ما شناختی از آن نداریم


نتیجه: یک جوان که چه بخواهد و چه نخواهد بر پشت او اصالت تاریخیش نقش بسته است، در حال بازگشت به خویشتن تاریخی خود است. خویشتنی بی نهایت بزرگ و با شکوه
🔴 خلیج فارس نامیست حک شده با خون پارسی

💥 در این تصویر نیز خلیج فارس را نشان میدهد که یک سرباز باستانی غولپیکر در حالی که درفش کاویانی را بر پشت خود قرار داده است از دل آب برخاسته است و ستون تخت جمشید را بر سطح خلیج فارس استوار نموده است. یک شهر بندری که در خواب فرو رفته است و به ظاهر آرام به نظر میرسد نیز در این تصویر دیده میشود که جامعه به ظاهر آرام امروزی را نشان میدهد. جامعه ای که از گذشته تاریخی خود آگاه است

هدف این تصویر نشان دادن وجود ستون استوار در پیشینه بلند تاریخی نام خلیج فاس است که از این خلیج زیبا محافظ میکند
🔴 زخمی سر بلند بحران ها

💥 این تصویر نمادی از گذشته بزرگ ایران و دوام ءن در زندگی روزمره ایرانیان است.
یک سرباز غول پیکر باستانی، با درفش کاویانی پاره پاره در دست و تیر های فراوان بر پیکر خود ، زخمی اما سربلند و استوار در شهر تهران ظاهر شده است و در حال یادآوری گذشته تاریخی خود به مردم شهر تهران است
🔴 👆👆👆 تقدیم به دوستانی که از بنده در مورد معنی پروفایل های رو اکانتم پرسیدن

من این ادیت هارو با استفاده از اپلیکیشن پیکسارت انجام دادم و معمولا از کار با فتوشاپ لذت میبرم
همیشه سعی کردم اون چیزی تو پروفایلم دیده بشه که تو دغدغه فکری روزمره من هم هست
🔴 ز دریای هامون بر آمد خروش
که باز نعره رستم آمد به گوش

ادیتی در موضوع برخاستن تهمتن از دل دریاچه هامون در سیستان

💥 تقدیم به دوستان حاضر در این کانال
🙏🙏
🔴 روز انسانیت

💥هفتم آبان برابر با روز غیر رسمی کوروش هخامنشی بنیانگذار حکومتی بر مبنای انسانیت را به همه انسان دوستان جهان تبریک میگوییم

هفتم آبان برابر با پایان تجارت کثیف برده داری و شروع آموزه های زرتشت که مبنی بر احترام و برابری بین انسانها و جنسیت زن و مرد میباشد

💥هفتم آبان را باید تجلی آموزه های انسانی زرتشت بر حکومت کوروش دانست زیرا در این روز بر خلاف سنت پادشاهان قبل؛ مردم سرزمین مغلوب خوشحال تر از سربازان فاتح بودند

بدون شک کوروش دومین شخصیت تاریخ بشریت پس از زرتشت میباشد که علاوه بر  نبوغ و تاکتیک جنگی ، شاهی والا و انسانی به معنای واقعی بود
او نام خود را به عنوان یک خداپرست و سکولار واقعی ثبت نمود

روان این بزرگ مرد ایرانی شاد
🔴 آیا فرآیین شهرواز در صورت زنده بودن در هنگام حمله اعراب میتوانست مانع از سقوط ایران در مفابل تازیان شود ؟

💥اعراب یک گروه جهادی بزرگ و پر تعداد بودند که در غارت جهان عصر خود بسیار سمج و خستگی ناپذیر بودند پس برای. شکست آنان نیاز به بسیج و آموزش مداوم نیروهای محلی از سراسر ایران بود که تامین آذوقه و سلاح های جنگی با کیفیت نیز نیازمند مدیریت مداوم بود


اگر فرآیین شهرواز توان بسیج مداوم مردم ایران را در مقابل حمله اعراب داشت بدون شک میتوانست آنها را شکست داده و به پشت رودهای فرات پس بزند

💥 به نظر می رسد اگر شهروراز و سایر فرماندهان ایرانی پس از توان بسیج مردم رو داشتند در کمتر از سی تا چهل سال اعراب شکست خورده و پایتخت اعراب به اشغال ارتش ایران در می امد
با این حال تا دو دهه پس از شکست کامل اعراب نیز، درگیری های گذرا غارت گرانه ای از طرف یمن مشاهده میشد
🔴 تاریخ دقیق ورود فرآیین به پایتخت در چه زمانی بوده است؟ چون روایت هایی از حضور وی در تمام دوران پادشاهی پسر شیرویه نیز وجود دارد که او در کنار اردشیر سوم در حال سامان دادن به اوضاع کشور بوده است


💥 متاسفانه منابعی که در اختیار ما قرار دارد بسیار محدود و ضعیف می باشد. تنها چیزی که به طور قطع می توان به آن تکیه کرد این است که فرآیین در هنگام کودتای آذرماه سال 628 میلادی در شام یا مصر حضور داشته و این سرزمین ها تحت نظر اون اداره میشد که با شنیدن خبر این کودتا خشمگین میشود و به تیسفون حمله میکند

یکی از فرماندهان به نام پیروزان از ترس فرآیین یکی از پادشاهان را به قتل می رساند و دروازه را برای فرآیین میگشاید

💥فرآیین وارد پایتخت میشود و کنترل شهر را به ذپدست میگیرد
پادشاهی که توسط پیروزان کشته شده است میتواند شیرویه یا اردشیر سوم باشد که به احتمال زیاد شیرویه بوده است. حتی این احتمال وجود دارد که هیچ پادشاهی به قتل نرسیده باشد

به احتمال زیاد فرآیین در تمام دوران حکومت اردشیر سوم در کنار او حضور داشت و به کمک فرخ هرمز و پسرانش در حال سر و سامان دادن به اوضاع مملکت بوده اند که با کودتای ضد ایرانی دیگری مواجه میشوند یعنی در زمانی که فرخ هرمز، رستم فرخزاد، بهمن جاذویه و پسر فرآیین یعنی شاپور در حال نبرد با اعراب بوده اند کودتا چیان به فرآیین حمله کرده و او را ترور می نمایند

💥به هر حال به علت محدود بودن منابع یک طرفه و ضد ایرانی موجود، تمام این تجزیه و تحلیل ها در حد فرضیه باقی می ماند
2024/11/30 10:38:49
Back to Top
HTML Embed Code: