Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
نویسندهّ تک شات
گفتگو با گلی ترقی

از خودم پرسیده‌ام این چه مرضی است که ولم نمی‌کند، نویسندگی را می‌گویم. خسته‌ام می‌کند، پشتم درد می‌گیرد، چشمم می‌سوزد، تحسین و تمجید هم راضیم نمی‌کند پس چی مرض دارم؟ خوب که فکر می‌کنم می‌بینم داستان‌هایی مثل "انار بانو" ، "خانه‌ای در آسمان" یا "درخت گلابی" من را به دنیای دیگری می‌برند انگار می‌روم، مهمانی یا به تماشای فیلمی کیف آور.
از اینجا دور می‌شوم از اینجا و گرد و غبارش زشتی حرف‌ها ابتذال آدم‌هایش شخصیت‌های داستانهایم مثل آدم‌های واقعی دورم را می‌گیرند دیدنم می‌آیند دوستم دارند سرم کلاه نمی‌گذارند به من نارو نمی‌زنند. نمی‌ترسم از اینکه ترکم کنند، می‌فهمید؟

@Shotnote1🍃
مونولوگ- درخت گلابی - داریوش مهرجویی -گلی ترقی
Sepehr Tajpour 2
💢
قسمتی از مونولوگ درخشان
همایون ارشادی در فیلم
" درخت گلابی ۱۳۷۶ "

اثر جاودان استاد داریوش مهرجویی
که بر مبنای داستان کوتاهی به همین نام، نوشته خانم گلی ترقی ساخته شد.

@Shotnote1 🍃🍃


🔻🔻🔻🔻
داستان صوتی درخت گلابی در کانال
@honarefilmnameh
🔺🔺🔺🔺
خیلی راحت است که آدم،
روز به همه چیز بی اعتنا باشد،
اما شب همه چیز فرق می کند.
گاهی آدم می خواند،
رمانی نیمه تمام دارد، می‌رود خانه، چای دم می‌کند، تکیه به بالشی می‌دهد و نرم نرم می‌خواند.
خب، بدک نیست. برای خودش عالمی دارد.
اما بدبختی این است که هر شب نمی‌شود این کار را کرد. آدم دلش می‌خواهد بنشیند و با یکی در مورد کتابی که خوانده است حرف بزند، درست انگار دارد دوره‌اش می‌کند؛ اما کو تا یکی این‌طور و آن همه اُخت پیدا بشود؟

 @shotnote1🍃🍃
ارنست همینگوی 
از من می پرسید که چگونه دیوانه شدم.
چنین روی داد: یک روز ،بسیار پیش از آنکه خدایانِ بسیار به دنیا بیایند، از خواب عمیقی بیدار شدم و دیدم که همه ی نقاب هایم را دزدیده اند _ همان هفت نقابی که خودم ساخته بودم و در هفت  زندگی ام بر چهره می گذاشتم.
پس بی نقاب در کوچه های پر از مردم دویدم و فریاد زدم : «دزد، دزدان نابکار...» مردان و زنان بر من خندیدند و پاره ای از آنها از ترسِ من به خانه هایشان پناه بردند.


چگونه دیوانه شدم
جبران خلیل جبران


@shotnote1
🔰شخصیت یافتن قلم

داستان کوتاه و فیلمنامه ساختاری شبیه هم دارند ولی فیلمنامه ادبیت را رها می کند تا رسا و توضیح دهنده باشد. ارزش ادبی ندارد مگر دیالوگ هایش.
پیدا کردن نثر و ادبیات و شیوه نگارش و شیوه خاص خودتان. این مرحله را بسیاری از نویسندگان وطن ندارند. آثارشان تکرار نحوه نگارش نویسندگان گذشته و یا آثار خارجی است.
این مرحله بسیار فروتنی می خواهد و روحیه نقادی را می طلبد. باید تاس بر دایره بریزی و به اصطلاح اتود بزنی. پاره نکنی ولی تجربه کنی. آن مواد خام را نگه داری که در تجربه های بعدی به کارت بیاید. قسمتی از تجربه توست. اینجا یک معلم نثر لازم داری. یک همراه که کارت را بخواند و بهترست منتقدتان یک نویسنده باشد. کسی که راه حل به شما پیشنهاد دهد.

استاد علی صارمیان
کانال نویسه
@neveise
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مارينا!
ماهی از ترس آدمی به آب پناه می‌برد
مار در زمین پنهان می‌شود
پرنده در آسمان گم می‌شود
اما انسان...
انسان از شر انسان به انسان پناه می‌برد!

مارینا تسوتایوا


@Shotnote1🍃🍃
♻️

گفتم: تو پاریس را نمی‌شناسی ، زیباترین شهر دنیاست.

گفت: زیباترین شهر دنیا شهری است، که انسان در آن خوشبخت باشد…

نویسنده: اریش ماریا مارک
شب لیسبون


@shotnote1🍃🍃
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💟همیشه پای یک ایده در میان است!

🔻الیزابت تیلور
مسجد نصیرالملک شیراز سال ۵۵

🔻الیزابت تیلور در تخت جمشید ۱۹۷۶


@shotnote1🍃🍃
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.The Boy, the Mole, the Fox and the Horse

انیمیشن زیبای
پسر، موش کور، روباه و اسب تولید ۲۰۲۲ محصول مشترک‌ آمریکا و انگلیس، و نوشته‌ی چارلی مکسی، شباهت بسیاری به داستان‌های شرقی و سیر و سلوک صوفیانه دارد.

فیلم با تصویر پسربچه‌ای شروع می‌شود که در محیطی کاملاً سفید و خالی، سرگردان ایستاده. خیلی زود می‌فهمیم که او خانه‌اش را گم کرده و در این لوح سفید بی‌انتهای برفی، نمی‌داند به کدام سمت برود. (همچون آلیس در سرزمین عجایب) گویی استعاره‌ای از گم شدن و سرگشتگی انسان معاصرِ در جست‌وجوی خویش، که به دنبال دستاویزی برای رسیدن به امنیت است.

این پسرک بی‌تجربه، ساکت و بینوا، هیچ نشانی‌ از مسیر در دست ندارد و نمی‌داند از کجا و چطور باید شروع کند. استیصال او با پیدا شدن ناگهانی سر و کله دوستی، تا حدی مرتفع می‌شود. مول موش کور از زیر برف‌ها سر برمی‌آورد و همچون مرشدی، خط کلی راه را نشانش می‌دهد. از این‌جاست که سیر و سلوک پسر شروع می‌شود...

@Shotnote1
@honarefilmnameh
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Dance For Me Wallis
Abel Korzeniowski
#Abel_Korzeniowski
Dance For Me Wallis
در من آنکه ماند تویی
آنکه رفت من ..
مرکبیان



🔳 این عجیب نیست که ما فقط می‌تونیم ظاهرمون رو ببینیم در حالی که همه چیز در باطن اتفاق می‌افته.

دیالوگ •پسر، موش کور، روباه و اسب•


@Shotnote1
2025/02/22 13:31:23
Back to Top
HTML Embed Code: