از این حس متنفرم که؛
حس خوبی دارم، خوشحالم، ذوق دارم.
ولی یهو بدونِ هیچ دلیلی همش فروکش میکنه
و از بین میره...

و در آخر همان چیزی که بودم برگشتم
#𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘🌚
𖦼siaho sefide

یه لحظه‌هایی هست که هیچ دلیلی هم وجود نداره که حالت بد باشه اما خب تو دیگه عادتت شده، انگار عادت کردی به اینکه هیچی سر جاش نباشه و مغزت آروم نمیگیره.

هر وقت دلم از زمین و زمان میگیره یاد این جمله میوفتم و قلبم قرص و محکم میشه؛
"قَد نری تقلّبَ وجهکَ فی السماء"
و من تو رو میبینم وقتی که از شدت ناراحتی به آسمون نگاه میکنی.

‏ولی زمان هیچگاه دردی را دوا نکرد. این ما بودیم که به مرور، به دردها عادت کردیم.

نیاز دارم یکی همین الان بیاد دنبالم، سوار ماشین بشیم و یه فلاسک‌ چایی برداریم. به پلی لیستی که درست کردم گوش بدیم و بدون مقصد بریم و بریم. نمیدونم شاید تهش برسیم به جنگل یا دریا یا به جایی که هیچوقت ندیدیم ولی جایی که بی‌نهایت باشیم.

اون ماجرا رو برای هیچکس تعریف نکرد اما هرشب از زمانی که چشماشو میبست تا زمانی که خوابش ببرد ساعت ها طول میکشید.

به قلبم اشاره میکنم و میگریم...
#𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘❤️‍🩹
𖦼siaho sefide

من همیشه به اونایی که حساس نیستن حسادت میکنم، هیچی رو جدی نمیگیرن، وحشت نمیکنن، میدونن چجوری نادیده بگیرن، وقتشون و با فکر کردن بیش از حد تلف نمیکنن دلبستگی ندارن، من به اینا آدما حسادت میکنم.

اینکه بخوای به بقیه توضیح بدی
حوصله نداری خودش حوصله میخواد...

گیر کردن خیلی بده! چه توی ترافیک باشه، چه در رابطه سمی، چه پشت کنکور، چه تو آسانسور، چه توی یه مرحله از زندگی...
امیدوارم هیچ وقت گیر نکنید...

محکم بغلش کرد و آرام گفت:
فدای سرت اگه نشد، فدای سرت اگه خراب شد، فدای سرت اگه دیر شد، فدای سرت اگه قرار هم نیست بشه.

روزهایی که نمیدونید چه چیزی رو انتخاب کنید،
سلامت روانتون رو انتخاب کنید.

خداحافظت عشق قدیمی...
#𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘🤍
𖦼siaho sefide

منِ عزیزم؛
لطفا به خودت انقدر سخت نگیر
دیگه نه معده ای واست مونده
نه قلبی، نه روحی، نه لبی، نه مویی؛ نه روحی

پس از مدتی چنان قلبت ترسیده میشود؛
که با دیدن امیدی تازه،
جای آنکه شاد شوی، وحشت میکنی.

یه اندوهی توی وجودم هست...
#𝐒𝐓𝐎𝐑𝐘🩶
𖦼siaho sefide

‏کاش میشد فهمید واقعا آدم صبوری هستیم
«یاهمیشه مجبور بودیم».