Telegram Web
Forwarded from مدرسهٔ تردید
این هفته در مدرسۀ تردید

جلسه «فلسفه، سفر و گردشگری»

با حضور:
مژگان خلیلی

تاریخ: ۲۵ آبان ۱۴۰۲

زمان: ساعت ۱۹

شرکت در این رویداد برای همه علاقه‌مندان آزاد است.

لینک شرکت در رویداد:
www.skyroom.online/ch/tardidschool/safar


@tardidschool
فلسفه، سفر و گردشگری
مدرسۀ تردید
فایل صوتی رویداد 🔊

فلسفه، سفر و گردشگری

با حضور:

00:00 مقدمه‌ای از زویا کشاورزی
14:15 بخش اول سخنرانی مژگان خلیلی
44:14 پرسش و پاسخ بخش اول
50:22 بخش دوم و سوم سخنرانی مژگان خلیلی
1:34:16 پرسش و پاسخ نهایی

@tardidschool
Forwarded from مدرسهٔ تردید
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✳️ هدف از سفر چیست؟ آیا انسان امروزی آگاهانه پا در مسیرهای دور و دراز می‌گذارد؟ در گذشته دین و الهیات چه تأثیری بر عادت‌های مسافرتی افراد داشتند؟

❇️ در رویداد آزاد این هفتۀ مدرسۀ تردید با میزبانی مژگان خلیلی و حمیده امیریزدانی به پیوند گردشگری و ادیان می‌پردازیم.

پوستر رویداد

▫️زمان: پنج‌شنبه ۷ دی ۱۴۰۲
▫️ساعت: ۱۹
▫️لینک شرکت در جلسه:
www.skyroom.online/ch/tardidschool/elahiat


منبع ویدیو: کانال یوتوب School of Life
ترجمه و زیرنویس ویدیو: مدرسۀ تردید


@tardidschool
تماشای دیگری؛ از جهانگردی تا ادیان
مدرسۀ تردید
فایل صوتی رویداد 🔊

تماشای دیگری؛ از جهانگردی تا ادیان

با حضور:

00:00 مقدمه‌ای از مژگان خلیلی
16:33 بخش اول و دوم سخنرانی حمیده امیریزدانی
33:23 بحث و گفت‌وگو
1:03:28 بخش سوم سخنرانی
1:23:01 پرسش و پاسخ

@tardidschool
Forwarded from مدرسهٔ تردید
این هفته در مدرسۀ تردید

به مناسبت ۸ مارچ، روز جهانی زن

جلسۀ نخست رویداد «من زن‌ام

میزبان:
امیلی امرایی

با حضور:
فاطمه باباخانی
سمیه توحیدلو
نرگس جودکی
مژگان خلیلی
زینب صالحی


تاریخ: چهارشنبه ۱۶ اسفند

زمان: ساعت ۱۹

شرکت در این رویداد برای تمام علاقه‌مندان آزاد است.

لینک شرکت در جلسه:
www.skyroom.online/ch/tardidschool/zan


@tardidschool
🔅سیمیاگری

«زنانگی‌جاودان» گوته، در آخرین سطرهای قلم او در نمایشنامه‌ی فاوست، ظهور می‌کند. در پایانِ بزرگ‌ترین اثرِ مشهوری که آخرین سخن مهم ِذهنِ غنی نویسنده‌اش محسوب می‌شود. اوج تمام افکار و تجربیات زیسته‌ی گوته و خلاصه‌ی نهایی اندیشه‌ی او درباره‌ی زندگی انسان!

یکی از مفسران گوته می‌پرسد چرا #گوته به جای استفاده از اصطلاح کلی‌تری مثل « انسانیتِ الهی» «زنانگیِ جاودان» را انتخاب می‌کند؟

شاید به این دلیل که؛ گوته می‌خواسته سرشت و حقیقتِ اساسی قدرتی را بیان کند که در بدن‌های واقعی زنانه خانه دارد! در بدن‌هایی که وقتی قیام کنند نیروهایی متکثر و زندگی ساز نهفته در فرم وجودی شان، نه قابل فرو کاستن به بدنِ خانگی، ابزار زاد وولد و مادرانگی محض، ارگان و اندامِ محرک جنسی است و نه یک ماجرای ساده‌ی لذت جویی در روابط آزاد و نه نیرویی فروکاسته شده به بازار سرمایه و کار و سودآوری.

«زنانگیِ جاودان» فراسوی بودن است. یکجور رفتن به سمت شدنی با امکاناتِ جدید که ارزش‌های تازه می‌آفریند و در زبان و فکر و فرهنگ انقلاب برپا می‌کند. یک پروسه‌ی زنانه‌ شدن خاص، که می‌تواند ابدیت و جاودانگی بیافریند.

#هشتم_مارس_روز_جهانی_زن_مبارک
Forwarded from خانه‌ آشنا
.
🎞 نمایش و تحلیل فیلم: باد ما را خواهد برد، عباس کیارستمی

🎙 تحلیل و نقد: مژگان خلیلی، حسین محمودی

🗓 پنجشنبه ۱۱ بهمن
ساعت ۱۷:۳۰

رزرو و ثبت‌نام از طریق سایت:

https://khanehashena.com/myevents/the-wind-will-carry-us/

یا پیام و تماس با موسسه:
☎️ ۲۲۲۲۲۳۰۰
📞 ۰۹۲۱۳۰۱۹۰۱۹
🔸سیمیاگری🔸

🔗سفر اجباری، آواره‌گی و تعلیق زندگی


🔅آواره‌گی، اولین سفرِ زندگی من و اولین تجربه‌ی فلسفیِ‌ام بود. پدرم معلم بود و هر بار فصل بمباران و موشک‌باران‌ها توی یکی از مدرسه‌های تعطیل شده‌ی روستاهای اطراف شهر ساکن می‌شدیم تا از نوجوانی، ناامنیِ شدید و پرتاب شدن به جهانی معلق و بیرون افتادن از دنیایی را که خانه می‌پنداشتم تا عمق استخوان تجربه کنم.

🔅خانه و وطن برای انسان، صرفاً یک مکان فیزیکی نیست؛ بلکه گره‌خورده با هویت، خاطره، احساس امنیت و حس تعلق او. وطن یک ساختار سیال و پویاست که نمی‌توان آن را صرفاً با یک نقطه جغرافیایی محدود کرد، بلکه جایی‌ست که تو می‌توانی حس تعلق و معنا را در آن بازسازی کنی؛ حتی اگر جسمت در مکان دیگری باشد. خانه و وطن بیش از هر چیز، در رابطه‌های انسانی و تجربه‌های مشترک معنا پیدا می‌کنند. در بحران و جنگ، وقتی مجبور به ترک خانه می‌شوی، فقط فضایی فیزیکی را از دست نمی‌دهی، بلکه بخش مهمی از «خود» و «هستی»ات را از دست می‌دهی. مکان از یک تجربه زیسته فراتر می‌رود و تبدیل می‌شود به بازنمایی وجود و رابطه‌ی تو با جهان.

🔅یکی از تلخ‌ترین‌ خاطرات جنگ شهرها در دوره‌ی نوجوانی‌ام، روزی بود که راکت خورد به مدرسه‌مان و بعضی از معلم‌ها و همشاگردی های‌مان را کُشت و منِ بازمانده، همان ساعت‌هایی که هنوز درخت چنار جلوی مدرسه داشت توی آتش می‌سوخت با کفش‌های جامانده و لنگه به لنگه پریدم توی جیپ پدرم و فرار کردیم. از همان موقع دیگر "خانه" هیچ وقت برایم آنچه تا از قبل از آن فکر می‌کردم، نبود و نشد. دیگر "خانه" جایی نشد که در آن زندگی می‌کردم، بلکه شیوه‌ و روشی شد که در آن "بودم"و هر بار که این شیوه بودنم زیر سؤال می‌رفت، خود "من" هم به چیزی شکننده و پاره پاره بدل می‌شدم و به این ناچاری تن می‌دادم که شاید باید خانه‌ای تازه در جایی دیگر پیدا کنم...

ادامه از اینجا:👇👇👇
https://tinyurl.com/27o79r4y

@simiagari
🔸🔸🔸🔸
2025/07/08 01:17:25
Back to Top
HTML Embed Code: