به عنایت امام رضا ترک عادت چهل سالهام ترک شد!
آیت الله العظمی شبیری زنجانی:
🔹بیست و یک ساله بودم که مرحوم آمیرعلینقی زنجانی از دنیا رفتند. ایشان بسیار اهل زیارت بودند. این قضیه را خودم از ایشان شنیدم. میفرمودند: من چهل سال چُپُق میکشیدم، به این صورت که با آتش چپق، چپق بعدی را روشن میکردم!
🔹یک بار به زیارت امام رضا (ع) مشرف شدم. در حرم همین که خواستم اذن دخول بخوانم، سرفهام گرفت و ادامه پیدا کرد؛ به گونهای که نتوانستم اذن دخول را به پایان برسانم.
🔹خیلی ناراحت شدم. به حضرت رضا (ع) خطاب کردم: با این زحمت از راه دور آمدهام. این پذیرایی شایسته است که شما مرا دعوت کنید، ولی نتوانم یک زیارتنامه بخوانم!؟ در همان آن، سرفهام قطع شد و از همان لحظه از چُپُق نفرت پیدا کردم!
🔹از آن وقت به بعد با آن عادت عجیب، چپق کشیدن را ترک کرد و تا آخر عمر نکشید. مدتی که ایشان را درک کردم، چپق نمیکشید و این قضیه مربوط به قبل از ولادت من بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
جرعهای از دریا، ج۲، ص۵۲۹، سید موسی شبیری زنجانی، نشر موسسه کتاب شناسی شیعه.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
آیت الله العظمی شبیری زنجانی:
🔹بیست و یک ساله بودم که مرحوم آمیرعلینقی زنجانی از دنیا رفتند. ایشان بسیار اهل زیارت بودند. این قضیه را خودم از ایشان شنیدم. میفرمودند: من چهل سال چُپُق میکشیدم، به این صورت که با آتش چپق، چپق بعدی را روشن میکردم!
🔹یک بار به زیارت امام رضا (ع) مشرف شدم. در حرم همین که خواستم اذن دخول بخوانم، سرفهام گرفت و ادامه پیدا کرد؛ به گونهای که نتوانستم اذن دخول را به پایان برسانم.
🔹خیلی ناراحت شدم. به حضرت رضا (ع) خطاب کردم: با این زحمت از راه دور آمدهام. این پذیرایی شایسته است که شما مرا دعوت کنید، ولی نتوانم یک زیارتنامه بخوانم!؟ در همان آن، سرفهام قطع شد و از همان لحظه از چُپُق نفرت پیدا کردم!
🔹از آن وقت به بعد با آن عادت عجیب، چپق کشیدن را ترک کرد و تا آخر عمر نکشید. مدتی که ایشان را درک کردم، چپق نمیکشید و این قضیه مربوط به قبل از ولادت من بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
جرعهای از دریا، ج۲، ص۵۲۹، سید موسی شبیری زنجانی، نشر موسسه کتاب شناسی شیعه.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
تایید شجرهنامه!
آیت الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی:
آقای سیّد مجتبی شبیری، اخویزاده، از آقا سیّد حسین- نوه مرحوم سیّد مرتضی کشمیری- نقل کرد: در هندوستان در سیادت آسیّد مرتضی کشمیری تردید کردند، ایشان به مشهد رفتند و متوسّل به حضرت رضا (علیه السّلام) شدند که شجره نامه مرا تایید کنید، وگرنه من عمامه را برمیدارم. شجره نامه را زیر بالش میگذارد و میخوابد.
صبح که بلند میشود، میبیند مهر حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السّلام) در آن منقّش شده است!
آقا سیّد حسین گفتند: من آن شجره نامه و مهر آقا را زیارت کردم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
جرعهای از دریا، ج۲، ص۴۰۰، سید موسی شبیری زنجانی، نشر موسسه کتاب شناسی شیعه.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
آیت الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی:
آقای سیّد مجتبی شبیری، اخویزاده، از آقا سیّد حسین- نوه مرحوم سیّد مرتضی کشمیری- نقل کرد: در هندوستان در سیادت آسیّد مرتضی کشمیری تردید کردند، ایشان به مشهد رفتند و متوسّل به حضرت رضا (علیه السّلام) شدند که شجره نامه مرا تایید کنید، وگرنه من عمامه را برمیدارم. شجره نامه را زیر بالش میگذارد و میخوابد.
صبح که بلند میشود، میبیند مهر حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السّلام) در آن منقّش شده است!
آقا سیّد حسین گفتند: من آن شجره نامه و مهر آقا را زیارت کردم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
جرعهای از دریا، ج۲، ص۴۰۰، سید موسی شبیری زنجانی، نشر موسسه کتاب شناسی شیعه.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
به احترام ورود آقای بروجردی ایستادند و ادب کردند!
خاطرهٔ مرحوم آیت الله ابوالحسن ایازی از دوران تحصیل در قم:
🔻به یاد دارم روزی هنگام عصر طلاب زیادی در صحن مدرسه فیضیه بودند، در این هنگام درس مرحوم آیت الله العظمی آقا سید محمد تقی خوانساری ساعت ۱۰ یعنی ۲ ساعت به غروب مطابق ساعتهای غروب کوک که معمول آن زمان بود، شروع میشد آیتالله العظمی بروجردی ساعت ۱۱ یعنی یک ساعت به غروب در مدرسه فیضیه تدریس داشتند.
🔸نوعا درس آقای خوانساری یک ربع به ساعت ۱۱ تمام میشد و از مدرسه خارج میشدند و ساعت ۱۱ آیتالله بروجردی وارد میشدند، لذا هیچ گاه اتفاق نیفتاد که این دو آیت بزرگ تلاقی کنند.
🔹در یکی از ایام پس از اتمام درس آیت الله خوانساری، یکی از طلبههای اشکالی مطرح کرده و پاسخِ اشکال به طول انجامید. ساعت ۱۱ شد، آیت الله خوانساری حرکت کردند تا از مدرسه خارج شوند، وقتی به نزدیکِ حوضِ وسطِ مدرسه رسیدند ناگهان متوجه شدند که آقای بروجردی از پلههای صحنِ کوچک، پایین میان میآیند و وارد صحنه فیضیه شدند .
در آن روز کیفیت برخورد این دو شخصیت بزرگ را طلابِ حاضر در صحنه از نزدیک مشاهده نمودند.
مرحوم آیت الله خوانساری وقتی ورود آیت الله بروجردی را متوجه شدند، ایستادند و دستهای مبارکشان را از آستین عبایشان به عنوان احترام بیرون آوردند و مانند یک سربازِ آماده باش آنقدر ایستادند تا آیت الله العظمی بروجردی نزدیک شدند. پس از احوالپرسی از آیتالله بروجردی استجازه نمودند و مرخص شدند.
🔸این منظره جالب و متواضعانه برای همه طلاب یک درس آموزنده بود. حوزه قم به راستی در آن عصر در و دیوارش آراسته به تقوا و اخلاص ادب بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
آفتاب خوبان، کانال ایازی از ملکوت.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
خاطرهٔ مرحوم آیت الله ابوالحسن ایازی از دوران تحصیل در قم:
🔻به یاد دارم روزی هنگام عصر طلاب زیادی در صحن مدرسه فیضیه بودند، در این هنگام درس مرحوم آیت الله العظمی آقا سید محمد تقی خوانساری ساعت ۱۰ یعنی ۲ ساعت به غروب مطابق ساعتهای غروب کوک که معمول آن زمان بود، شروع میشد آیتالله العظمی بروجردی ساعت ۱۱ یعنی یک ساعت به غروب در مدرسه فیضیه تدریس داشتند.
🔸نوعا درس آقای خوانساری یک ربع به ساعت ۱۱ تمام میشد و از مدرسه خارج میشدند و ساعت ۱۱ آیتالله بروجردی وارد میشدند، لذا هیچ گاه اتفاق نیفتاد که این دو آیت بزرگ تلاقی کنند.
🔹در یکی از ایام پس از اتمام درس آیت الله خوانساری، یکی از طلبههای اشکالی مطرح کرده و پاسخِ اشکال به طول انجامید. ساعت ۱۱ شد، آیت الله خوانساری حرکت کردند تا از مدرسه خارج شوند، وقتی به نزدیکِ حوضِ وسطِ مدرسه رسیدند ناگهان متوجه شدند که آقای بروجردی از پلههای صحنِ کوچک، پایین میان میآیند و وارد صحنه فیضیه شدند .
در آن روز کیفیت برخورد این دو شخصیت بزرگ را طلابِ حاضر در صحنه از نزدیک مشاهده نمودند.
مرحوم آیت الله خوانساری وقتی ورود آیت الله بروجردی را متوجه شدند، ایستادند و دستهای مبارکشان را از آستین عبایشان به عنوان احترام بیرون آوردند و مانند یک سربازِ آماده باش آنقدر ایستادند تا آیت الله العظمی بروجردی نزدیک شدند. پس از احوالپرسی از آیتالله بروجردی استجازه نمودند و مرخص شدند.
🔸این منظره جالب و متواضعانه برای همه طلاب یک درس آموزنده بود. حوزه قم به راستی در آن عصر در و دیوارش آراسته به تقوا و اخلاص ادب بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
آفتاب خوبان، کانال ایازی از ملکوت.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
اینها به تشیّع خدمت کردند، چرا چنین کردید؟!
عالم بزرگوار شهر ما جهرم مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین شب زندهدار جهرمی میفرمودند:
ناراحتی و عصبانیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه را بعد از تخریب و تسطیح قبر شاه عباس ثانی- که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است- را دیدم، آقای بروجردی پس از این جریان فرمودند:
اینها به تشیع خدمت کردند، چرا چنین کردید؟!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
روحانیت شیعه، مجید جهان مهین.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
عالم بزرگوار شهر ما جهرم مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین شب زندهدار جهرمی میفرمودند:
ناراحتی و عصبانیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه را بعد از تخریب و تسطیح قبر شاه عباس ثانی- که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است- را دیدم، آقای بروجردی پس از این جریان فرمودند:
اینها به تشیع خدمت کردند، چرا چنین کردید؟!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
روحانیت شیعه، مجید جهان مهین.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
عتبه(=آستانه) درب حرم حضرت ابوالفضل را میبوسم!
حضرت آیت الله العظمی بهجت میفرمودند:
مرحوم دربندی به {خاتم الفقهاء و المجتهدین} مرحوم شیخ انصاری قدس سرهما گفت:
آقا! کار شما برای مردم حجت است، وقتی به حرم میروی، ضریح حضرت ابوالفضل را ببوس!
شیخ در جواب فرمودند:
عتبه درب را میبوسم که گرد و خاکِ پایِ زُوّار است!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
بالاترین نذر، ص۲۰۲ ، جعفر صالحان، نشر تراث.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
حضرت آیت الله العظمی بهجت میفرمودند:
مرحوم دربندی به {خاتم الفقهاء و المجتهدین} مرحوم شیخ انصاری قدس سرهما گفت:
آقا! کار شما برای مردم حجت است، وقتی به حرم میروی، ضریح حضرت ابوالفضل را ببوس!
شیخ در جواب فرمودند:
عتبه درب را میبوسم که گرد و خاکِ پایِ زُوّار است!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
بالاترین نذر، ص۲۰۲ ، جعفر صالحان، نشر تراث.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
⚡️به تعداد روزهای تعطیلی شهادت اهل بیت، نتوانسته بود درس بخواند!
🔻 استاد آقای حاج شیخ محمدکریم پارسا :
🔹همچنین یادم میآید که مرحوم [شیخ محمدتقی] ادیب [نیشابوری] داستانی فرمودند از یکی از استادان خودش که در نجف درس خوانده بود و آن استاد در نجف حتی در تعطیلات و وفیات هم درس میداده است که حدود شصت و خوردهای روز در یک سال [میشده].
زمانی که آن استاد مشغول روشن کردن قلیان بود، شرارهای از قلیان برخاسته و به چشم او رفته بود و به همان تعداد دقیق آن تعطیلات و وفیاتِ سال، آن شخص نتوانسته بود درس بخواند!
متأسفانه منِ (پارسا) جزئیات داستان و اسم شخص و روزهای دقیق آن را به یاد ندارم.
🔸مرحوم ادیب میگفتند: این نکته را که برای آقای میلانی گفتم، آقای میلانی فرمودند: من خواهش میکنم این را برای من بنویسید. بعد وقتی که خواستند پا شوند و بروند، دوباره فرمودند: من خواهش میکنم این را کتباً برای من بنویسید و دفعه سوم وقتی که ایستادند، فرمودند:
من خواهش میکنم این را برای من بنویسید و بفرستید! مرحوم ادیب گفتند:
من هم نوشتم و برای آقای میلانی فرستادم و این هم میرساند آقای میلانی رضوان الله تعالی علیه چقدر علاقه به اهل بیت داشتند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری، ص۲۱۲.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
@seyyed_hossein_kashfi
🔻 استاد آقای حاج شیخ محمدکریم پارسا :
🔹همچنین یادم میآید که مرحوم [شیخ محمدتقی] ادیب [نیشابوری] داستانی فرمودند از یکی از استادان خودش که در نجف درس خوانده بود و آن استاد در نجف حتی در تعطیلات و وفیات هم درس میداده است که حدود شصت و خوردهای روز در یک سال [میشده].
زمانی که آن استاد مشغول روشن کردن قلیان بود، شرارهای از قلیان برخاسته و به چشم او رفته بود و به همان تعداد دقیق آن تعطیلات و وفیاتِ سال، آن شخص نتوانسته بود درس بخواند!
متأسفانه منِ (پارسا) جزئیات داستان و اسم شخص و روزهای دقیق آن را به یاد ندارم.
🔸مرحوم ادیب میگفتند: این نکته را که برای آقای میلانی گفتم، آقای میلانی فرمودند: من خواهش میکنم این را برای من بنویسید. بعد وقتی که خواستند پا شوند و بروند، دوباره فرمودند: من خواهش میکنم این را کتباً برای من بنویسید و دفعه سوم وقتی که ایستادند، فرمودند:
من خواهش میکنم این را برای من بنویسید و بفرستید! مرحوم ادیب گفتند:
من هم نوشتم و برای آقای میلانی فرستادم و این هم میرساند آقای میلانی رضوان الله تعالی علیه چقدر علاقه به اهل بیت داشتند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری، ص۲۱۲.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
@seyyed_hossein_kashfi
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
بس است، میترسم مجادله شود!
آیت الله استاد محمد مهدی شبزندهدار:
🔶 مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری از والدشان مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم و ایشان از استادشان مرحوم آیت الله سید محمد فشارکی نقل میکردند که فرموده بودند: تا حدودی موفق شدم درسی که میگویم، برای خدا باشد؛ حتی ایشان فرموده بودند:
من وظیفه شرعی خودم میدانم که اگر یک طلبهِ مستعدی سؤال کرد و اشکال درسی داشت، هر چقدر وقت میخواهد، بایستم و توضیح بدهم و مطلب را برایش جا بیندازم و رفع اشکال کنم؛ این را وظیفهی خودم میدانم که به قصد قربت آن را انجام بدهم. ولی فرموده بودند یک چیز برای من حل نشده بود که اگر یک مطلبی را تحقیق کردم، اگر کسی مناقشه کرد و همه ساختههای مرا با مناقشه خودش ابطال کرد، در آن جا برای خدا دفاع کنم، نه برای اینکه بگویم من درست فکر کردهام؛ هنوز موفق به این نشدهام!
🔷ببینید چه جور موشکافانه اهل حساب و کتاب بودهاند. خوب محاسبه کرده، اشکالات و ضعفهای خودشان را شناسایی میکنند و در صدد برطرف کردن آن هستند. خود آقای حائری (رضوانالله تعالی علیه) همینجور بودند. وقتی این بزرگوار تدریس میکردند، معلوم بود اگر در درس إن قلت و قلت رد و بدل میشد، مواظب این جهات بودند که لله باشد. خیلی وقتها تلامذه فاضل ایشان که اشکال میکردند، ایشان بعد از یک خرده وقت میفرمودند: بس است، می ترسم مجادله شود!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پندهای سعادت، ج۲، ص۲۲- ۲۰، استاد محمد مهدی شب زنده دار، نشر معارف.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
آیت الله استاد محمد مهدی شبزندهدار:
🔶 مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری از والدشان مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم و ایشان از استادشان مرحوم آیت الله سید محمد فشارکی نقل میکردند که فرموده بودند: تا حدودی موفق شدم درسی که میگویم، برای خدا باشد؛ حتی ایشان فرموده بودند:
من وظیفه شرعی خودم میدانم که اگر یک طلبهِ مستعدی سؤال کرد و اشکال درسی داشت، هر چقدر وقت میخواهد، بایستم و توضیح بدهم و مطلب را برایش جا بیندازم و رفع اشکال کنم؛ این را وظیفهی خودم میدانم که به قصد قربت آن را انجام بدهم. ولی فرموده بودند یک چیز برای من حل نشده بود که اگر یک مطلبی را تحقیق کردم، اگر کسی مناقشه کرد و همه ساختههای مرا با مناقشه خودش ابطال کرد، در آن جا برای خدا دفاع کنم، نه برای اینکه بگویم من درست فکر کردهام؛ هنوز موفق به این نشدهام!
🔷ببینید چه جور موشکافانه اهل حساب و کتاب بودهاند. خوب محاسبه کرده، اشکالات و ضعفهای خودشان را شناسایی میکنند و در صدد برطرف کردن آن هستند. خود آقای حائری (رضوانالله تعالی علیه) همینجور بودند. وقتی این بزرگوار تدریس میکردند، معلوم بود اگر در درس إن قلت و قلت رد و بدل میشد، مواظب این جهات بودند که لله باشد. خیلی وقتها تلامذه فاضل ایشان که اشکال میکردند، ایشان بعد از یک خرده وقت میفرمودند: بس است، می ترسم مجادله شود!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پندهای سعادت، ج۲، ص۲۲- ۲۰، استاد محمد مهدی شب زنده دار، نشر معارف.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
منِ طلبه را بر همه مقامات برتری دادند!
آیت الله مجتبی حاج آخوند:
در اوایل طلبگی که تازه به لباس روحانیت ملبّس شده بودم، روزی قصد زیارت امام خمینی کردم. دیدم جلوتر از من یکی از شخصیت های مهمّ مملکتیِ دستگاهِ حاکمِ طاغوتی به قصد ملاقات با امام، وارد بر امام شد.
امام با حالت عادی با وی برخورد کردند و جلوی پای او بلند نشدند و من در حالی که این عمل امام را نظاره گر بودم، به محضرشان رفتم، دیدم امام با کمال تواضع جلوی پای بنده بلند شدند و دستی بر سرم کشیدند و اظهار محبت و شفقت کردند.
در آنجا، آن چنان صحبت امام در دلم نشست که مرا تا ابد شیفته خود نمود؛ چه اینکه من را که طلبهای بیش نبودم، بر بالاترین مقامهای دنیوی ترجیح دادند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سعدا، روزنهای به طلبگی بهتر، مصاحبه با عبدالحمید ترابی، از ساکنان نجف اشرف، ۱۳۸۰/۱۱/۱۰
https://eitaa.com/sirefarzanegan
آیت الله مجتبی حاج آخوند:
در اوایل طلبگی که تازه به لباس روحانیت ملبّس شده بودم، روزی قصد زیارت امام خمینی کردم. دیدم جلوتر از من یکی از شخصیت های مهمّ مملکتیِ دستگاهِ حاکمِ طاغوتی به قصد ملاقات با امام، وارد بر امام شد.
امام با حالت عادی با وی برخورد کردند و جلوی پای او بلند نشدند و من در حالی که این عمل امام را نظاره گر بودم، به محضرشان رفتم، دیدم امام با کمال تواضع جلوی پای بنده بلند شدند و دستی بر سرم کشیدند و اظهار محبت و شفقت کردند.
در آنجا، آن چنان صحبت امام در دلم نشست که مرا تا ابد شیفته خود نمود؛ چه اینکه من را که طلبهای بیش نبودم، بر بالاترین مقامهای دنیوی ترجیح دادند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سعدا، روزنهای به طلبگی بهتر، مصاحبه با عبدالحمید ترابی، از ساکنان نجف اشرف، ۱۳۸۰/۱۱/۱۰
https://eitaa.com/sirefarzanegan
Eitaa
ایتا - سیره فرزانگان
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
من چند روزی تهرانم ولی هنوز به زیارت حضرت عبدالعظیم نرفتم!
علی اکبر ناطق نوری:
در همان شبهای سوم و چهارم ورود امام، مرحوم شهید مهدی عراقی آمد و به من گفت: امام فرمودند که من چند روزی است که در تهرانم اما به زیارت حضرت عبدالعظیم(س) نرفتهام. باید به زیارت بروم! لذا باید طرح مخفی بریزیم آقا را به زیارت ببریم و برگردانیم. برای تشریف فرمایی امام سه تا ماشین آماده شد. حضرت امام و حاج احمد آقا و آقای عراقی و بنده با ماشین به طرف حرم حضرت عبدالعظیم(س) رفتیم؛ البته به متولیان حرم در شهر ری اطلاع داده بودیم که آخر شب حرم را باز کنند؛ بنابراین خیلی راحت رفتیم. حضرت امام داخل حرم رفتند و ضریح را بوسیدند.
بعد ضلع شمال غربی حرم، گوشهای ایستادند و نماز خواندند. خیلی خلوت بود. فقط چند تا خادم حرم بودند. در فرصت زیارت و نماز امام، خدمه حرم تشریف فرمایی امام را به بیرون لو دادند و به همین جهت حرم شلوغ شد. باز ماجرای شبیه ۱۲ بهمن پیش آمد.
بنده کفشم را جا گذاشتم. دیدم اگر به دنبال کفشم بخواهم بگردم، آقا از دست میرود، لذا یک کفشی که نمیدانستم مال کیست و اینکه آیا صاحبش راضی است یا نه، پوشیدم و امام را حفاظت کردیم تا توی ماشین آوردیم. قبل از اینکه بقیه مردم شهر ری خبردار شوند ما به تهران رسیدیم سپس آن کفشها را برگرداندم و گفتم: ببینند مال چه کسی است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خاطرات علی اکبر ناطق نوری، ج ۱، ص۱۸۷-۱۸۶، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
علی اکبر ناطق نوری:
در همان شبهای سوم و چهارم ورود امام، مرحوم شهید مهدی عراقی آمد و به من گفت: امام فرمودند که من چند روزی است که در تهرانم اما به زیارت حضرت عبدالعظیم(س) نرفتهام. باید به زیارت بروم! لذا باید طرح مخفی بریزیم آقا را به زیارت ببریم و برگردانیم. برای تشریف فرمایی امام سه تا ماشین آماده شد. حضرت امام و حاج احمد آقا و آقای عراقی و بنده با ماشین به طرف حرم حضرت عبدالعظیم(س) رفتیم؛ البته به متولیان حرم در شهر ری اطلاع داده بودیم که آخر شب حرم را باز کنند؛ بنابراین خیلی راحت رفتیم. حضرت امام داخل حرم رفتند و ضریح را بوسیدند.
بعد ضلع شمال غربی حرم، گوشهای ایستادند و نماز خواندند. خیلی خلوت بود. فقط چند تا خادم حرم بودند. در فرصت زیارت و نماز امام، خدمه حرم تشریف فرمایی امام را به بیرون لو دادند و به همین جهت حرم شلوغ شد. باز ماجرای شبیه ۱۲ بهمن پیش آمد.
بنده کفشم را جا گذاشتم. دیدم اگر به دنبال کفشم بخواهم بگردم، آقا از دست میرود، لذا یک کفشی که نمیدانستم مال کیست و اینکه آیا صاحبش راضی است یا نه، پوشیدم و امام را حفاظت کردیم تا توی ماشین آوردیم. قبل از اینکه بقیه مردم شهر ری خبردار شوند ما به تهران رسیدیم سپس آن کفشها را برگرداندم و گفتم: ببینند مال چه کسی است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خاطرات علی اکبر ناطق نوری، ج ۱، ص۱۸۷-۱۸۶، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
Eitaa
ایتا - سیره فرزانگان
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
روی انگشتر هدیه نصرالله به آیتالله خامنهای، چه کلمهای حک شده؟
سیدحسن نصرالله انگشتری را به حضرت آیت الله خامنهای تقدیم کرده و متنی برای این انگشتر نوشته است.
متن دستخط سیدحسن نصرالله به شرح زیر است:
این انگشتر دارای نگینی از سنگ عقیق یمانی سبز است که نقش زیر بدون نقطه گذاری بر آن حک شده است: عدتی یوم الوعید (یا لیوم الوعید)
عثمان بن سعید، صاحب این انگشتر که متخصص سنگهای زینتی است میگوید سنگ و نوشته آن در لندن مورد آزمایش قرار گرفت و مشخص شد به مرحله تاریخی ای باز میگردد که بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ هجری قمری است و میگوید این سنگ و انگشتر مربوط به سفیر اول مولای ما صاحب الزمان علیه السلام یعنی عثمان بن سعید العمری است. اما سازنده انگشتر نقره کسی است که سنگ به او هدیه شده یا اهدا کننده آن یعنی صاحب انگشتر.
صاحبش آن را برای یک سال نزد من امانت گذاشته بود که بعد، مدتی پیش به من هدیه کرد. و من که اگر بتوانم روح و جانم را هم با کمال رضایت به سید و مولایم حضرت امام خامنهای روحی فداه که خدا عمر ایشان را بیافزاید تقدیم میکنم، این را که شاید واقعا انگشتر و نقش نگین سفیر امام (ع) باشد به نایب امام (ع) در این عصر تقدیم میکنم و آرزومند قبولی و دعا هستم. / حسن نصرالله/ در ذی القعده ۱۴۳۵
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، ۱۴۰۳/۷/۱۶
https://eitaa.com/sirefarzanegan
سیدحسن نصرالله انگشتری را به حضرت آیت الله خامنهای تقدیم کرده و متنی برای این انگشتر نوشته است.
متن دستخط سیدحسن نصرالله به شرح زیر است:
این انگشتر دارای نگینی از سنگ عقیق یمانی سبز است که نقش زیر بدون نقطه گذاری بر آن حک شده است: عدتی یوم الوعید (یا لیوم الوعید)
عثمان بن سعید، صاحب این انگشتر که متخصص سنگهای زینتی است میگوید سنگ و نوشته آن در لندن مورد آزمایش قرار گرفت و مشخص شد به مرحله تاریخی ای باز میگردد که بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ هجری قمری است و میگوید این سنگ و انگشتر مربوط به سفیر اول مولای ما صاحب الزمان علیه السلام یعنی عثمان بن سعید العمری است. اما سازنده انگشتر نقره کسی است که سنگ به او هدیه شده یا اهدا کننده آن یعنی صاحب انگشتر.
صاحبش آن را برای یک سال نزد من امانت گذاشته بود که بعد، مدتی پیش به من هدیه کرد. و من که اگر بتوانم روح و جانم را هم با کمال رضایت به سید و مولایم حضرت امام خامنهای روحی فداه که خدا عمر ایشان را بیافزاید تقدیم میکنم، این را که شاید واقعا انگشتر و نقش نگین سفیر امام (ع) باشد به نایب امام (ع) در این عصر تقدیم میکنم و آرزومند قبولی و دعا هستم. / حسن نصرالله/ در ذی القعده ۱۴۳۵
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، ۱۴۰۳/۷/۱۶
https://eitaa.com/sirefarzanegan
Eitaa
ایتا - سیره فرزانگان
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
🎤 انتشار نخستینبار
❤️ ماجرای دو تشرف سیدحسن نصرالله به مشهد مقدس در سالهای اخیر و درخواست ثبت حکم خادمی حضرت رضا علیهالسلام
🎤به مناسبت شهادت دبیرکل حزبالله لبنان، حجّتالاسلاموالمسلمین احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی در گفتوگویی با رسانه KHAMENEI.IR ضمن بیان ابعاد مختلف شخصیت سیّد مقاومت به ذکر خاطراتی از حضورهای جناب سیدحسن نصرالله رضواناللهعلیه در مشهد و زیارت حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام پرداخته است.
💬حجتالاسلام والمسلمین مروی:
🔹 شهید سیدحسن نصرالله به عنایات ائمه معصومین علیهمالسلام باورمند بود. بنده در این چند سالی که توفیق خادمی و نوکری این دستگاه را پیدا کردم دو بار در مشهد خدمت ایشان رسیدم. نخستین بار همراه با شهید قاسم سلیمانی و بار دوم که همراه با سردار قاآنی بود.
🔹 در یکی از این سفرها دوستان سجادهای تهیه کرده بودند که به ایشان اهدا شود اما بنده پیشنهاد کردم روپوش مضجع شریف حضرت علی بن موسیالرضا علیهالسلام را به ایشان هدیه دهیم. وقتی این هدیه به ایشان اهدا شد و آرزو کردیم این روپوش متبرک مایه قوت و برکت جریان مقاومت و حزبالله شود، ایشان و شهید سلیمانی روپوش را با عشق، علاقه و شعفی از بنده گرفتند و سر و صورت خودشان را با آن متبرک کردند و گفتند این بهترین هدایایی است که در عمرم دریافت کردم و بسیار خوشحال شدند.
🔹 دو سال پیش نیز در سفری که ایشان به مشهد داشتند از ما درخواست حکم خادمی کردند بنده گفتم خادم حقیقی شما هستید که از مکتب و آرمانهای اهلبیت علیهمالسلام صیانت میکنید و مجاهدت در این راه خود خدمتی عظیم است، اما شهید سیّدحسن نصرالله گفتند مایل هستم نامم در زمره خادمان حضرت امام رضا علیهالسلام باشد و حکم خادمی به ایشان اعطا شد و این نشاندهنده عشق و علاقه و ایمان به اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بود وقتی ایشان به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام نایل میشد با توجه به اینکه اقامت کوتاهی داشت اما روحیه میگرفت و زنده میشد.
🔍ادامه را بخوانید:
khl.ink/f/57831
💻 Farsi.Khamenei.ir
❤️ ماجرای دو تشرف سیدحسن نصرالله به مشهد مقدس در سالهای اخیر و درخواست ثبت حکم خادمی حضرت رضا علیهالسلام
🎤به مناسبت شهادت دبیرکل حزبالله لبنان، حجّتالاسلاموالمسلمین احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی در گفتوگویی با رسانه KHAMENEI.IR ضمن بیان ابعاد مختلف شخصیت سیّد مقاومت به ذکر خاطراتی از حضورهای جناب سیدحسن نصرالله رضواناللهعلیه در مشهد و زیارت حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام پرداخته است.
💬حجتالاسلام والمسلمین مروی:
🔹 شهید سیدحسن نصرالله به عنایات ائمه معصومین علیهمالسلام باورمند بود. بنده در این چند سالی که توفیق خادمی و نوکری این دستگاه را پیدا کردم دو بار در مشهد خدمت ایشان رسیدم. نخستین بار همراه با شهید قاسم سلیمانی و بار دوم که همراه با سردار قاآنی بود.
🔹 در یکی از این سفرها دوستان سجادهای تهیه کرده بودند که به ایشان اهدا شود اما بنده پیشنهاد کردم روپوش مضجع شریف حضرت علی بن موسیالرضا علیهالسلام را به ایشان هدیه دهیم. وقتی این هدیه به ایشان اهدا شد و آرزو کردیم این روپوش متبرک مایه قوت و برکت جریان مقاومت و حزبالله شود، ایشان و شهید سلیمانی روپوش را با عشق، علاقه و شعفی از بنده گرفتند و سر و صورت خودشان را با آن متبرک کردند و گفتند این بهترین هدایایی است که در عمرم دریافت کردم و بسیار خوشحال شدند.
🔹 دو سال پیش نیز در سفری که ایشان به مشهد داشتند از ما درخواست حکم خادمی کردند بنده گفتم خادم حقیقی شما هستید که از مکتب و آرمانهای اهلبیت علیهمالسلام صیانت میکنید و مجاهدت در این راه خود خدمتی عظیم است، اما شهید سیّدحسن نصرالله گفتند مایل هستم نامم در زمره خادمان حضرت امام رضا علیهالسلام باشد و حکم خادمی به ایشان اعطا شد و این نشاندهنده عشق و علاقه و ایمان به اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بود وقتی ایشان به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام نایل میشد با توجه به اینکه اقامت کوتاهی داشت اما روحیه میگرفت و زنده میشد.
🔍ادامه را بخوانید:
khl.ink/f/57831
💻 Farsi.Khamenei.ir
farsi.khamenei.ir
خادمالرضای حقیقی شهید نصرالله است
<div style="text-align: justify;">
<span dir="RTL"><span style="color:#ff0000;"><span style="font-size:11px;"><strong><span dir="RTL"><span style="color:#ff0000;"><span style="font-size:11px;"><strong>|</strong></span></span></span></strong></span></span></span><span…
<span dir="RTL"><span style="color:#ff0000;"><span style="font-size:11px;"><strong><span dir="RTL"><span style="color:#ff0000;"><span style="font-size:11px;"><strong>|</strong></span></span></span></strong></span></span></span><span…
فوت فرزند سه ساله هم درس استاد را تعطیل نکرد!
درس آیت الله میرزا احمد مدرس یزدی چنان منظم برگزار میشد که شروع و پایان درسشان مبنای شروع و پایان سایر دروس حوزوی بود...
🔸در زمستان های سرد مشهد، در مسیری که برف تا زانو میرسید؛ قبل از عابران، اراده پولادین استاد بود که مسیر را میگشود و نفس گرم ایشان بود که جای خالی بخاری را در شبستان مسجد گوهرشاد پر میکرد...
🔹حتی فوت فرزند سه سالهشان این مسیر را متوقف نکرد. تدفین نور دیده به فرزندان واگذار شد و اما درس استاد همچنان برقرار بود!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
فصلنامه مشکوة، شماره ۵۳، گفتگو با مرحوم استاد کاظم مدیر شانه چی. به نقل از کانال:
مکارم الاخلاق
https://eitaa.com/sirefarzanegan
درس آیت الله میرزا احمد مدرس یزدی چنان منظم برگزار میشد که شروع و پایان درسشان مبنای شروع و پایان سایر دروس حوزوی بود...
🔸در زمستان های سرد مشهد، در مسیری که برف تا زانو میرسید؛ قبل از عابران، اراده پولادین استاد بود که مسیر را میگشود و نفس گرم ایشان بود که جای خالی بخاری را در شبستان مسجد گوهرشاد پر میکرد...
🔹حتی فوت فرزند سه سالهشان این مسیر را متوقف نکرد. تدفین نور دیده به فرزندان واگذار شد و اما درس استاد همچنان برقرار بود!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
فصلنامه مشکوة، شماره ۵۳، گفتگو با مرحوم استاد کاظم مدیر شانه چی. به نقل از کانال:
مکارم الاخلاق
https://eitaa.com/sirefarzanegan
Eitaa
ایتا - سیره فرزانگان
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
در مصائب و حوادث عریضه مینوشتند!
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در اوقاتی که حادثه مهمی پیش میآمد، به محضر مبارک حضرت ولی عصر ارواح العالمین له الفداء عریضه مینوشتند، بارها این امر اتفاق افتاد که ایشان با انابه و تضرع از آن حضرت استمداد مینمودند و رفع مشکلات را طلب میکردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی- گفتگو با استاد حسن صافی گلپایگانی- فرزند معظم له.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در اوقاتی که حادثه مهمی پیش میآمد، به محضر مبارک حضرت ولی عصر ارواح العالمین له الفداء عریضه مینوشتند، بارها این امر اتفاق افتاد که ایشان با انابه و تضرع از آن حضرت استمداد مینمودند و رفع مشکلات را طلب میکردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی- گفتگو با استاد حسن صافی گلپایگانی- فرزند معظم له.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
ایشان از امام زمان جدا نبودند!
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی هر روز دعای عهد را فراموش نمیکردند و بعد از نماز صبح دعای عهد میخواندند و عهد و پیمان خود را هر روز با امام زمان خود تجدید میکردند.
مدتی پیش در مصاحبهای از بنده پرسیدند:
آیا ایشان خدمت امام زمان علیه السلام رسیدهاند؟
عرض کردم:
واقعا ما خجالت میکشیدیم که از ایشان سوال کنیم. ولی آن چیزی که من میدانم این است که ایشان از امام زمان جدا نبودند. امام زمان را کانّه میدیدند.
ما میگوییم که عالم محضر خداست و ایشان هم امام زمان را در هر حال میدیدند. یعنی کارهایشان، درسهایشان و تحقیق و بحثشان همه برای امام زمان علیه السلام بوده است.
کسی که این همه توفیق پیدا کرده است و بیش از ۲۰ اثر فقط فارسی برای امام زمان نوشته است و کتاب شریف منتخب الاثر را که خودش جریانی مفصل دارد و مسلّم مورد تایید امام زمان است را تالیف کرده است؛ ایشان خودشان را دلباخته و واله و شیدای امام زمان میدانستند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی، گفتگو با استاد حسن صافی- فرزند معظم له-
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی هر روز دعای عهد را فراموش نمیکردند و بعد از نماز صبح دعای عهد میخواندند و عهد و پیمان خود را هر روز با امام زمان خود تجدید میکردند.
مدتی پیش در مصاحبهای از بنده پرسیدند:
آیا ایشان خدمت امام زمان علیه السلام رسیدهاند؟
عرض کردم:
واقعا ما خجالت میکشیدیم که از ایشان سوال کنیم. ولی آن چیزی که من میدانم این است که ایشان از امام زمان جدا نبودند. امام زمان را کانّه میدیدند.
ما میگوییم که عالم محضر خداست و ایشان هم امام زمان را در هر حال میدیدند. یعنی کارهایشان، درسهایشان و تحقیق و بحثشان همه برای امام زمان علیه السلام بوده است.
کسی که این همه توفیق پیدا کرده است و بیش از ۲۰ اثر فقط فارسی برای امام زمان نوشته است و کتاب شریف منتخب الاثر را که خودش جریانی مفصل دارد و مسلّم مورد تایید امام زمان است را تالیف کرده است؛ ایشان خودشان را دلباخته و واله و شیدای امام زمان میدانستند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی، گفتگو با استاد حسن صافی- فرزند معظم له-
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
شما مثل ما عظمت آقا را درک نمیکنید!
علی شیرازی:
ساعت ۲۳:۳۰ بود. محو حرف های سید حسن بودم. دل از او نمی کندم. چقدر جاذبه داشت. وقت خواب ما ایرانی ها گذشته بود. ایشان هم کارهای مهم تری داشت. با سختی دل کندم و از او جدا شدم.
دوباره منتظر ماندم تا در سفر بعد سید را ببینم. هر بار که پیش سید حسن نصرالله می رفتم، چند نفر با هم بودیم. چند بار با سردار شهید سید محمد حجازی به دیدار ایشان رفتیم. یکی دو بار هم با سردار شهید زاهدی بودم.
در یک دیدار هم با شهید آیت الله رئیسی بودیم. یادم نیست در کدام دیدار بود که سید حسن نصرالله گفت: من در هر دیداری که با مسئولین ایرانی دارم، از ویژگی ها و عظمت رهبر معظم انقلاب اسلامی می گویم. داستان های زیاد و خاطرات جالبی داشت. در هر دیدار، یکی دو خاطره تعریف می کرد و می افزود: شما در کنار نعمت هستید و مثل ما، قدر و عظمت حضرت آقا را نمی دانید. ما از دور، بزرگی و قداست ولایت را می بینیم. از نزدیک هم به اوج حکمت الهی، در کلام ایشان پی بردیم. یک روز خدمت ایشان بودم. زمانی بود که آمریکا به عراق آمده بود. حضرت آقا در آن روز فرمودند: نترسید، آمدن امریکایی ها به منطقه و عراق نوید بخش است. آینده به نفع ماست. ما این حقیقت را در عراق و لبنان دیدیم. با خود گفتم: ما باید مرتب به لبنان بیاییم و پای درس این اندیشمند بزرگ بنشینیم و بهره ببریم. محو در چهره سید حسن نصرالله بودم که رو به من کرد و گفت: ما اگر فقط بدانیم شاید نظر آقا این باشد که کاری انجام دهیم، حتما آن را انجام می دهیم. شک نمی کنیم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علی شیرازی، ۱۴۰۳/۷/۱۵
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
علی شیرازی:
ساعت ۲۳:۳۰ بود. محو حرف های سید حسن بودم. دل از او نمی کندم. چقدر جاذبه داشت. وقت خواب ما ایرانی ها گذشته بود. ایشان هم کارهای مهم تری داشت. با سختی دل کندم و از او جدا شدم.
دوباره منتظر ماندم تا در سفر بعد سید را ببینم. هر بار که پیش سید حسن نصرالله می رفتم، چند نفر با هم بودیم. چند بار با سردار شهید سید محمد حجازی به دیدار ایشان رفتیم. یکی دو بار هم با سردار شهید زاهدی بودم.
در یک دیدار هم با شهید آیت الله رئیسی بودیم. یادم نیست در کدام دیدار بود که سید حسن نصرالله گفت: من در هر دیداری که با مسئولین ایرانی دارم، از ویژگی ها و عظمت رهبر معظم انقلاب اسلامی می گویم. داستان های زیاد و خاطرات جالبی داشت. در هر دیدار، یکی دو خاطره تعریف می کرد و می افزود: شما در کنار نعمت هستید و مثل ما، قدر و عظمت حضرت آقا را نمی دانید. ما از دور، بزرگی و قداست ولایت را می بینیم. از نزدیک هم به اوج حکمت الهی، در کلام ایشان پی بردیم. یک روز خدمت ایشان بودم. زمانی بود که آمریکا به عراق آمده بود. حضرت آقا در آن روز فرمودند: نترسید، آمدن امریکایی ها به منطقه و عراق نوید بخش است. آینده به نفع ماست. ما این حقیقت را در عراق و لبنان دیدیم. با خود گفتم: ما باید مرتب به لبنان بیاییم و پای درس این اندیشمند بزرگ بنشینیم و بهره ببریم. محو در چهره سید حسن نصرالله بودم که رو به من کرد و گفت: ما اگر فقط بدانیم شاید نظر آقا این باشد که کاری انجام دهیم، حتما آن را انجام می دهیم. شک نمی کنیم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال علی شیرازی، ۱۴۰۳/۷/۱۵
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
ما باید حکم خدا را در همه شرایط اجرا کنیم!
استاد حسن رمضانی:
در روز ۲۱ بهمن مـاه سـال ۱۳۵۷ حضـرت امـام هنـگام اقامـه نمـاز عصـر بـه خودشـان عطـر زدنـد، دخترشان به ایشـان اعتـراض میکنـد و میگویـد: آقاجان! در ایـن فضایـی کـه مـردم در حال جنگ، مبارزه و کشته شـدن هسـتند شـما بـه خودتان عطـر میزنیـد. امـام فرمودند: دخترم عطر زدن مسـتحب اسـت، مـا باید حکم خـدا را در همه شـرایط و موقعیتهـا اجـرا کنیـم، حـالا آیـا اینکـه مـردم جنـگ میکننـد بـا اینکه مـن هنـگام نمازخوانـدن به خـودم عطـر بزنم، منافـات دارد؟!
در عیـن حساسـیت نسـبت بـه حقـوق مـردم از یـک طـرف، تعبد نسـبت به یک امـر مسـتحبی از طـرف دیگـر، همگـی سـیره و روش عبودیـت امام راحـل بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
حدیث سهر- بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی- ص ۲۰۸، نشر بوستان کتاب قم.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
استاد حسن رمضانی:
در روز ۲۱ بهمن مـاه سـال ۱۳۵۷ حضـرت امـام هنـگام اقامـه نمـاز عصـر بـه خودشـان عطـر زدنـد، دخترشان به ایشـان اعتـراض میکنـد و میگویـد: آقاجان! در ایـن فضایـی کـه مـردم در حال جنگ، مبارزه و کشته شـدن هسـتند شـما بـه خودتان عطـر میزنیـد. امـام فرمودند: دخترم عطر زدن مسـتحب اسـت، مـا باید حکم خـدا را در همه شـرایط و موقعیتهـا اجـرا کنیـم، حـالا آیـا اینکـه مـردم جنـگ میکننـد بـا اینکه مـن هنـگام نمازخوانـدن به خـودم عطـر بزنم، منافـات دارد؟!
در عیـن حساسـیت نسـبت بـه حقـوق مـردم از یـک طـرف، تعبد نسـبت به یک امـر مسـتحبی از طـرف دیگـر، همگـی سـیره و روش عبودیـت امام راحـل بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
حدیث سهر- بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی- ص ۲۰۸، نشر بوستان کتاب قم.
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
خودشان برخاستند و زیر گوش پاسدار خواباندند!
در ایامی که در تبریز دادگاه انقلاب تشکیل نشده بود، شهید محراب آیت الله سید اسدالله مدنی خودشان به پروندهها رسیدگی میکردند.
یک روز خانم بارداری را آوردند که مشکل اخلاقی داشت. قرار شد تا به دنیا آمدن فرزندش در زندان باشد و بعد از آن محاکمه شود.
هنوز چند دقیقه از بردن زن نگذشته بود که پسر نوجوانی آمد که خون از بینیاش جاری بود و گفت: پاسداری که خواهرش را به زندان میبرد او را زده. او را پیش آقا فرستادم و آقا پنجره را باز کردند و گفتند: پاسدار را برگردانید!
آقا از او پرسیدند تو این پسر را زدی؟
گفت: بله! بیغیرت شرم نمیکند به من میگوید خواهرم را کجا میبری؟
آقا گفت: خب! میگفتی میبرم زندان، این از کجا باید بداند که تو خواهرش را کجا میبری؟
سپس رو به من کرده و گفتند: اسلحه این آقا را بگیر! به پسر هم گفتند: برو یک آبی به دست و صورتت بزن، بیا کارت دارم.
اسلحه را از پاسدار گرفتم و پسر هم رفت صورتش را شست و آمد. آقا به پسر گفتند: هر طوری که تو را زده همانطور بزن توی گوشش!
پسر کمی جا خورد. آقا گفتند: «نترس! بزن توی گوشش! پسر مِن و مِنی کرد و گفت من می بخشم.
آقا خودشان بلند شدند و خواباندند زیر گوش پاسدار. بعد هم گفتند:
در هر مقامی هستی و در هر ارگانی، حق نداری با مردم این گونه برخورد کنی!
به من هم گفتند: زنگ بزن زندان و بگو این پاسدار دیگر حق ندارد آنجا باشد.
پسر بلند شد برود، پرسیدم: کجا میروی؟
گفت: اگر قرار باشد همچین آقایی خواهرم را محاکمه کند، من هیچ حرفی ندارم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کتاب سید اسدالله، ص ۱۱۷، پایگاه فکر و فرهنگ، مبلغ، ۱۴۰۳/۷/۱۲
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
در ایامی که در تبریز دادگاه انقلاب تشکیل نشده بود، شهید محراب آیت الله سید اسدالله مدنی خودشان به پروندهها رسیدگی میکردند.
یک روز خانم بارداری را آوردند که مشکل اخلاقی داشت. قرار شد تا به دنیا آمدن فرزندش در زندان باشد و بعد از آن محاکمه شود.
هنوز چند دقیقه از بردن زن نگذشته بود که پسر نوجوانی آمد که خون از بینیاش جاری بود و گفت: پاسداری که خواهرش را به زندان میبرد او را زده. او را پیش آقا فرستادم و آقا پنجره را باز کردند و گفتند: پاسدار را برگردانید!
آقا از او پرسیدند تو این پسر را زدی؟
گفت: بله! بیغیرت شرم نمیکند به من میگوید خواهرم را کجا میبری؟
آقا گفت: خب! میگفتی میبرم زندان، این از کجا باید بداند که تو خواهرش را کجا میبری؟
سپس رو به من کرده و گفتند: اسلحه این آقا را بگیر! به پسر هم گفتند: برو یک آبی به دست و صورتت بزن، بیا کارت دارم.
اسلحه را از پاسدار گرفتم و پسر هم رفت صورتش را شست و آمد. آقا به پسر گفتند: هر طوری که تو را زده همانطور بزن توی گوشش!
پسر کمی جا خورد. آقا گفتند: «نترس! بزن توی گوشش! پسر مِن و مِنی کرد و گفت من می بخشم.
آقا خودشان بلند شدند و خواباندند زیر گوش پاسدار. بعد هم گفتند:
در هر مقامی هستی و در هر ارگانی، حق نداری با مردم این گونه برخورد کنی!
به من هم گفتند: زنگ بزن زندان و بگو این پاسدار دیگر حق ندارد آنجا باشد.
پسر بلند شد برود، پرسیدم: کجا میروی؟
گفت: اگر قرار باشد همچین آقایی خواهرم را محاکمه کند، من هیچ حرفی ندارم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کتاب سید اسدالله، ص ۱۱۷، پایگاه فکر و فرهنگ، مبلغ، ۱۴۰۳/۷/۱۲
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
عملی که نزد اباالفضل العباس(ع) قیمت ندارد!
یک کسی نذر کرده بود اگر فلان مشکلش حل شود کاری برای حضرت اباالفضل(ع) انجام دهد که قیمت ندارد!
پس از مدتی مشکلش حل میشود ولی نمیداند چه کار کند! پرس و جو میکند؛ او را راهنمایی میکنند بیاید نزد پدر ما (علامه_قَرَشی) تا این مشکل حل شود.
نزد ابوی ما میآید ولی ایشان میفرماید:
من جواب این سوال را نمیدانم؛ باید بروی از خود حضرت اباالفضل(ع) بپرسی!
ایشان میرود وضو میگیرد و زیارت میکند و توسل میکند و با همان طهارت میخوابد.
در خواب میبیند حضرت فرمودند:
کاری که قیمت ندارد این است که بروی برادرم حسین(ع) را زیارت کنی و بگویی: هذه زیارة نیابة عن ابی الفضل العباس..
این عمل قیمت ندارد!
به نقل از فرزند علامه قَرَشی در نجف اشرف، جلسه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ در سفر علمی_زیارتی عراق
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال مباحثه فقاهت
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
یک کسی نذر کرده بود اگر فلان مشکلش حل شود کاری برای حضرت اباالفضل(ع) انجام دهد که قیمت ندارد!
پس از مدتی مشکلش حل میشود ولی نمیداند چه کار کند! پرس و جو میکند؛ او را راهنمایی میکنند بیاید نزد پدر ما (علامه_قَرَشی) تا این مشکل حل شود.
نزد ابوی ما میآید ولی ایشان میفرماید:
من جواب این سوال را نمیدانم؛ باید بروی از خود حضرت اباالفضل(ع) بپرسی!
ایشان میرود وضو میگیرد و زیارت میکند و توسل میکند و با همان طهارت میخوابد.
در خواب میبیند حضرت فرمودند:
کاری که قیمت ندارد این است که بروی برادرم حسین(ع) را زیارت کنی و بگویی: هذه زیارة نیابة عن ابی الفضل العباس..
این عمل قیمت ندارد!
به نقل از فرزند علامه قَرَشی در نجف اشرف، جلسه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ در سفر علمی_زیارتی عراق
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال مباحثه فقاهت
https://www.tgoop.com/sireyefarzanegan
Telegram
سیره فرزانگان✅
عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه[هنگامی که صالحان یاد میشوند، رحمت خداوند فرو میریزد]
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
این کانال به خاطراتی از فرزانگان با ذکر منابع میپردازد.
ارتباط با مدیر کانال
@Abdolhassan_bozorgmehrnia
Forwarded from دروس استاد عرفانیان
👇👇👇ایّام محرّم و صفر و شهادات تا میتوانست در مجالس شرکت میکرد و میفرمود: گوشم هم درست نمیشنود، ولی میخواهم همین مقدار در تعظیم شعائر سهیم باشم.