Telegram Web
ایوان: به نظرم اگر شیطان وجود نداشته باشد و انسان او را آفریده باشد او را به صورت و شبیه خودش آفریده است.

آلیوشا: یعنی درست همان‌گونه که خدا را آفرید؟!


برادران کارامازوف ص۳۳۵


https://www.tgoop.com/sokhan6
گفتم: خوشا! هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا: خنک! نسیمی کز کوی دلبر آید!


حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تنها چیزی که از خدا خواستم اینه که...


ایران درودی

https://www.tgoop.com/sokhan6
راه عشق.aac
5.3 MB
چند و چون راه عشق
عشق، یک نوع اضطراب شیرین است.



سپیده موسوی


( دوره حافظ شناسی)


https://www.tgoop.com/sokhan6
یک یادداشت صبحانه


🖊 سپیده موسوی


وقتی سعدی از تصمیمات لحظه‌ای و نابهنگام عشاق سخن می‌گوید از همان تصمیماتی که شب به روز نشده تغییر می‌کند:

هر شب اندیشه‌ی دیگر کنم و رای دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر

بامدادان که برون می‌نهم از منزل پای
حسن‌عهدم نگذارد که نهم پای دگر!

اسمش حماقت است یا ملایمت یا ترکیبی از هر دو معلوم نیست. ولی حتما یک نوع سرگیجگی دارد که روی به وفا می‌برد. همان که تا نباشد شخصیت درست عاشقی کامل نمی‌شود. به قول حافظ:

به حسن خلق و «وفا» کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انگار کار ما نرسد


https://www.tgoop.com/sokhan6
شعر طنزی از عمران صلاحی

شنیدم‌ زنی بود نامش پری
پری داشت یک مرغ کاکل زری

که هر روز یک دانه تخم درشت

زمـین ‌می‌نهاد از نواحی پشت

پری‌خانم اما طمع‌کار بود

همیشه به فکر خریدار بود

به خود گفت‌: مرغم‌ اگر چه تک است

ولی یک عدد تخم، بس اندک است

اگر مرغ من طعمه بسیار داشت

دو تـا تـخم، در کاسه‌ام می‌گذاشت

از این رو به او دانه بسیار داد

سرانجام دست خودش‌ کار داد

چنان مرغ او چاق و دلخسته شد

که راه صدورش به کل بسته شد!


https://www.tgoop.com/sokhan6
بلوط، عاشق سنگ و‌ کوهه و لرها هم عاشق بلوط. میگن همون‌طوری که هر آدمی به ستاره تو آسمون داره، هر لری هم یه درخت بلوط به طالع داره، اصلا کلمه‌ای لر در لرستان یعنی بلوط زار!


از گیلان تا خوزستان ، ص ۲۰


https://www.tgoop.com/sokhan6
برخی نشانه‌های اجرای عدالت از نگاه خواجه نظام‌الملک

🖊 سپیده موسوی


از نگاه خواجه نظام، دیگر نشانۀ اجرای درست عدالت در یک حاکمیت آنجاست که حاکم تدبیر و انصاف لازم را در انتخاب کارگزاران داشته باشد. از این رو وی بر این باور بود که حق تعالی به پادشاه، عقل و دانشی می‌دهد که او با آن بتواند به زیردستان خود به قدر مرتبتشان ارج نهد و از میان آنها، خدمتکاران و افراد شایسته را انتخاب کند و به هر یکی از آنها پایگاه و منزلتی درخور توانمندیشان عطا کند.

در این انتخاب، سعی عمده پادشاه باید بر انتخاب افراد شایسته و نجیب باشد. البته پس از تأیید نجابت و اصالت آنها نیز، نباید در واگذاری مناصب به آنها افراط کند و به آنها چند شغل را بسپارد، زیرا «چون دو شغل یک مرد را فرمایند همیشه از این دو شغل، یکی بر خلل باشد و با تقصیر؛ از جهت آنکه اگر مرد در این شغل به واجب قیام کند و تیمارش را به جِد بر دست گیرد در آن شغل دیگر خلل و تقصیر افتد.»

خواجه حتی بر این باور بود که اگر به دو شخص، یک شغل بدهند در اجرای آن کار خلل به وجود می‌آید، زیرا هر کدام از آن افراد، مسئولیت را به عهدۀ دیگری می‌گذارند و نهایتاً آن کار همیشه ناکرده باقی می‌ماند!

اهمیت توجه به این قبیل نکات مدیریتی آن هم در حدود هزار سال پیش نشان می دهد که پیشینیان ما علاوه بر اهمیت وجود یک متر و معیار برای انتخاب پادشاه ، همان را هم برای زیردستانش نیز قائل بودند و در همه این موارد آنچه که بیش از همه اهمیت دارد اجرای درست عدالت و انصاف است. انگار عدالت، اصل و بنیه همۀ اصول است و اجرای آن ناخودآگاه راه را برای درستی دیگر ضوابط فراهم می کند.

البته علاوه بر اهمیت و ضرورت افراد شایسته برای تصدی مناصب دولتی، خواجه موارد دیگری را هم برای این قبیل انتخابات لحاظ می کند. مثلاً وی عقیده دارد که بهتر است افراد انتخابی، همگی از یک صنف نباشند زیرا ممکن است این کار خطرآفرین باشد و آنها در مواقع ضرورت با یکدیگر همدست شوند، حالت ایده‌آل آن است که شاه از هر قومیتی در افراد تحت سلطه خود داشته باشد تا از ایجاد این قبیل خطرهای احتمالی جلوگیری کند. البته خواجه نظام‌الملک عقیده دارد با وجود همه این نظارت های پیش از انتخاب، باید عاملان پس از دریافت و تصدی منصب موردنظر نیز همچنان تحت نظر باشند. این رصد کردن صرفاً به معنای تحت کنترل در آوردن آنها نیست بلکه می‌تواند حالت تشویقی و تنبیهی نیز داشته باشد.

خواجه حتی برای تحقق بهتر این منظور یک پیشنهادی می دهد که در تقسیم بهتر قدرت و تبدیل شدن آن به یک قدرت مطلقه تأثیرگذار است. او باور دارد که بهتر است صاحبان مناصب هر دو سه سالی عوض شوند تا از رهگذر ثبات در شغل خود، پایشان را در مناصبی که به عهده می‌گیرند سفت نکنند و برای خود حصنی نسازند و بدین سبب، برای حاکمیت دل مشغولی ایجاد نکنند. از میان این افراد، خصوصاً وزرا و تدبیر کار آنها اهمیت ویژه ای داشته است. زیرا به باور خواجه نظام، صلاح و فساد پادشاه و مملکت وابسته به وزیر نیک حکومت است و اگر وزیر، نیک روش و نیک رأی باشد، مملکت آبادان می‌شود و لشکر و رعایا خشنود و آسوده می‌شوند و نهایتاً پادشاه به فراغت دل زندگی می‌کند، اما برعکس اگر وزیر بد روش باشد؛ نه تنها در کار مملکت خلل ایجاد می شود بلکه موجبات سرگردانی و رنجوری پادشاه و نیز بی نظمی و اضطراب مملکت فراهم می شود. 

در مجموع خواجه نظام الملک توانست برخی از مهم‌ترین مشکلات سیاسی و حکومتی سلجوقیان را تشخیص دهد و برای آن راه کارهایی بیندیشد او سعی داشت با تکنیک هایی عملی و واقع گرایانه که از میراث ایرانی اسلامی آموخته بود ترسیم کننده سیستمی باشد که در آن مشورت، عدالت و آبادانی ایران اهمیت بسیاری داشته باشد. 


https://www.tgoop.com/sokhan6
یک یادداشت صبحانه 👇
دو دسته افرادی که نمی‌توانند عشاق خوبی باشند؟

🖊 سپیده موسوی



.به باورم تمامی مفهوم عشق در یک کلمه خلاصه می‌شود: بخشندگی!

اگر به مرحله‌ای رسیدی که نتوانی یا نخواهی از خودت ببخشی یعنی هنوز عمیقأ طالب چیزی نیستی. این بخشش می‌تواند از هر دستی باشد فکرت، عاطفه‌ات، وقتت، بدنت، اموالت یا هر چیزی دیگری که امکان به اشتراک گذاشتن در آن  وجود داشته باشد. دلیلش هم ساده است چون در عاشقی، تو به طرف مقابلت می‌گویی: اینقدر برای من خوشگواری که انگار تکه‌ای از منی در یک وجود دیگر. یعنی معشوق را وجه تکثیریافته خودت می‌بینی. هر چند در این هم یک خودخواهی نهفته است اما از آن خودخواهی‌های قشنگ است از آنهایی که هم به تو کمک می‌کند هم به سوژه‌ات و هم به تکثیر و ایجاد یک حال خوب جمعی.

حالا برمیگردیم به سوال اصلی این یادداشت. چه کسانی نمی‌توانند عشاق خوبی باشند؟ احتمالا می‌توانید حدس بزنید: همان کسانی که نمی‌توانند از خود ببخشند یعنی افراد ذاتا بخیل و نیز افراد افسرده!

بخیلان، در هیچ سوژه‌ای امکان بخشیدن از خودشان را نمی‌بینند گویی که نمی‌توانند  هیچ کسی را بهتر و دوست داشتنی‌تر از خودشان  پیدا کنند. بخیلان، زندگی را بی‌رمق، خسته کننده و بی‌‌عاطفه می‌کنند و هیچ‌وجه خدایی مثبتی را تجربه نمی‌کنند.

اما دسته دوم افراد افسرده هستند. افسردگان هم نوعی بخل را تجربه می‌کنند نه برای این که چیزی برای بخشیدن ندارند بلکه بدین خاطر که توان و انگیزه آن را ندارند لذت هیچ بده بستان عاطفی در آنها وجود ندارد و همه چیز برایشان در سطح باقی می‌ماند.


https://www.tgoop.com/sokhan6
شروع دوره دوم حافظ‌شناسی


این کلاس به صورت آن لاین و حضوری برگزار می‌شود.


هزینه ثبت‌نام: ۴۰۰


شروع دوره از جمعه هفته جاری، مصادف با بزرگداشت حافظ
صدایشجریان دارد.


به یاد سالمرگ استاد آواز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم



حسین منزوی


https://www.tgoop.com/sokhan6
_ من بارها به تو گفته ام که اگر کسی ادعا کند جیبش پر پول است خیلی ساده می‌توان تحقیق کرد و یا به اثبات رساند: کافی است که پولها را در جیبش به صدا دربیاورد _اگر سکه باشد_ و یا بیرون بکشد و نشان بدهد. اما آیا ممکن است که کسی قلبش را دربیاورد و به محبوبه‌اش ثابت کند که مالامال از عشق اوست؟

_ برای محبوب گاهی اشاره‌ای هم کافی است و دیگر لازم نیست که عاشق زیاد قهرمان‌بازی دربیاورد.


ملکوت _ بهرام صادقی

https://www.tgoop.com/sokhan6
در شماره تابستان مجله روزگار وصل، از همزمانی سنت و مدرنیته در چهار صندوق بهرام بیضایی نوشتم. در شماره پاییز نیز یادداشتی درباره‌ی کتاب ملکوت بهرام صادقی خواهم نوشت.
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان‌سوز نهفتن نتوانم

تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم

با پرتو ماه آیم و چون سایه ی دیوار
گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم



پاسداشت ۱۹ مهر زادرور استاد مسلم ادبیات فارسی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی


https://www.tgoop.com/sokhan6
گرامی باد ۲۰مهر پاسداشت حافظ شیرازی


https://www.tgoop.com/sokhan6
یادداشتی به مناسبت بزرگداشت حافظ

🖊 سپیده موسوی



حافظ، پیش رویش دو اجتماع را مد نظر دارد. یکی اجتماع ملموس بیرونی و دیگری اجتماعی ساختگی. برای اینکه بتواند تفاوت میان آدم‌های این دو اجتماع را نشان بدهد از هر طبقه، نماینده‌ای را به نمایش می‌گذارد. لذا ما در شعر او، هم صوفی و محتسب و زاهد داریم و هم پیرمغان و رند و ساقی را.

البته هدف حافظ از نمایش دادن این افراد، ایجاد سرگرمی یا داستان‌سرایی نیست. او می‌خواهد به شکلی ملموس و عینی به ما نشان دهد که چگونه افراد جامعه‌‌ی واقعی‌ برخلاف اجتماع ساختگی او، در جایگاه و نقش‌های معمول خود نیستند و جامعه را به یک طنز مجسم تبدیل کرده‌اند. لذا برای اثبات سخن خود، عکس‌هایی از رفتار طنزگونه این افراد اشتباهی را به نمایش می‌گذارد:

ز کوی میکده دوشش به دوش می‌بردند
امام شهر که سجاده می‌کشید به دوش!

در جامعه‌ی واقعی او، افراد دچار از خود بیگانگی‌اند. برعکس جامعه خیالی‌اش، که افراد از واقعیات خوب و بد خود خبر دارند و حتی آن را به وضوح افشاگری می‌کنند:

عاشق و زند و نظربازم و می‌گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام

فی‌الواقع، حافظ از دسته روشنفکران «نمی‌خواهم» نیست بلکه به نوعی در دسته آگاهی‌بخشان «چه می‌خواهم» قرار می‌گیرد و برای درمان آن دست دردهای فردی که به معضلاتی اجتماعی تبدیل شده‌اند طبیبانه، راه‌حل‌هایی را پیشنهاد می‌دهد.
راه‌حل‌های پیشنهادی‌اش هم، کاربست «عشق»، «مدارا» و «صداقت» و «توجه به اخلاق جمعی» است. در واقع او از ما می‌خواهد به غیر از توجه به اصلاح و بهبود حال خود، نگران مدل ارتباطی خودمان با دیگران هم باشیم.  همین جاست که متوجه می‌شویم چرا در دنیای او غیر از آزار دادن دیگران هیچ گناهی وجود ندارد.


https://www.tgoop.com/sokhan6
👆این یادداشت بخشی از صحبتم با رادیو ایران به مناسبت بزرگداشت حافظ است.
مستانه‌ای از مولانا


چه دیدم خواب، شب، کامروز مستم؟
چو مجنونان ز بند عقل جستم

به بیداری مگر من خواب بینم
که خوابم نیست تا این درد هستم

مگر من صورت عشق حقیقی
بدیدم خواب کو را می پرستم

بیا ای عشق! کاندر تن چو جانی
به اقبالت ز حبس تن برستم

مرا گفتی بدر پرده دریدم
مرا گفتی قدح بشکن شکستم

مرا گفتی ببر از جمله یاران
بکندم از همه دل در تو بستم

مرا دل خسته کردی جرمم این بود
که از مژگان خیالت را بجستم

بُبَر جان مرا تا در پناهت
دو دستک می زنم کز جان بسستم

چه عالم‌هاست در هر تار مویت
بیفشان زلف کز عالم گسستم

که در هفتم زمین با تو بلندم
که در هفتم فلک بی‌روت پستم


https://www.tgoop.com/sokhan6
2024/10/12 04:29:21
Back to Top
HTML Embed Code: