چرا تو زنده ماندی
<unknown>
اپیزود دوم #رادیوسورن منتشر شد
در این اپیزود تلاش کردم از امید بنویسم
به روایت فرشید قربانپور
در کستباکس "رادیو سورن" را جستجو کنید.
https://castbox.fm/ch/6113334
@sorenbooks
در این اپیزود تلاش کردم از امید بنویسم
به روایت فرشید قربانپور
در کستباکس "رادیو سورن" را جستجو کنید.
https://castbox.fm/ch/6113334
@sorenbooks
Forwarded from کتابِ سورن (Soren Book)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
معرفی چند کتاب خوب برای شما
Forwarded from کتابِ سورن (Soren Book)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پشت جلد چهارم از سری جدید منتشر شد.
با گزارشی دربارهی یک سوال تاریخی:
چرا رمان میخوانیم؟
برای تو مخاطب دوستداشتنی که رمان دوست داری، چندین رمان حسابی و خواندنی معرفی کردهایم و مروری هم به تازههای بازار نشر در انتهای برنامه آمده است.
@sorenbooks
با گزارشی دربارهی یک سوال تاریخی:
چرا رمان میخوانیم؟
برای تو مخاطب دوستداشتنی که رمان دوست داری، چندین رمان حسابی و خواندنی معرفی کردهایم و مروری هم به تازههای بازار نشر در انتهای برنامه آمده است.
@sorenbooks
قصهی نشر سورن را برای خیلیهایتان تعریف کردهام؛ اینکه ایدهاش را کامران جمالی داد و گفت حمایتت میکنم اما عمرش به دنیا نبود، اینکه منوچهر بدیعی مشوّقم شد برای ادامهی راه، اینکه مترجمها و دوستانم انگیزهی معنوی شدند و در نهایت، مهرداد وثوقی با اعتماد و اطمینان هزار و دویست صفحه ترجمهاش را سپرد دست ما...
حالا آنقدر شوقوذوق داریم که کتاب هنوز از چاپخانه به صحافی نرفته، شروع کردهایم به معرفی.
این شما، این دیوید کاپرفیلد، در دو جلد، با تصاویرِ دو تصویرگر، یکی دوست چارلز دیکنز، دیگری طراحی ستودنی.
برای تهیهی کتاب، میتوانید در طرح پیشفروشِ کتاب با تخفیف ویژه شرکت کنید.
برای اطلاعات بیشتر با فرشید قربانپور تماس بگیرید.
شمارهتماس، واتساپ و تلگرام:
۰۹۰۵۲۲۵۶۰۰۰
https://www.instagram.com/sorenbookshop
حالا آنقدر شوقوذوق داریم که کتاب هنوز از چاپخانه به صحافی نرفته، شروع کردهایم به معرفی.
این شما، این دیوید کاپرفیلد، در دو جلد، با تصاویرِ دو تصویرگر، یکی دوست چارلز دیکنز، دیگری طراحی ستودنی.
برای تهیهی کتاب، میتوانید در طرح پیشفروشِ کتاب با تخفیف ویژه شرکت کنید.
برای اطلاعات بیشتر با فرشید قربانپور تماس بگیرید.
شمارهتماس، واتساپ و تلگرام:
۰۹۰۵۲۲۵۶۰۰۰
https://www.instagram.com/sorenbookshop
آغوشی برای بینوایان
فرشید قربانپور
اپیزود سوم #رادیوسورن منتشر شد
آغوشی برای بینوایان
چرا قربانیها رو سرزنش میکنیم؟
یه چیزی اینجا طبیعی نیست...
به روایت فرشید قربانپور
در کستباکس "رادیو سورن" را جستجو کنید.
https://castbox.fm/ch/6113334
@sorenbooks
آغوشی برای بینوایان
چرا قربانیها رو سرزنش میکنیم؟
یه چیزی اینجا طبیعی نیست...
به روایت فرشید قربانپور
در کستباکس "رادیو سورن" را جستجو کنید.
https://castbox.fm/ch/6113334
@sorenbooks
قصهباز
فرشید قربانپور
اپیزود چهارم #رادیوسورن منتشر شد
قصهباز
چرا ادبیات مهم است؟
قصه چطور نجاتم داد...
به روایت فرشید قربانپور
در کستباکس "رادیو سورن" را جستجو کنید.
https://castbox.fm/ch/6113334
@sorenbooks
قصهباز
چرا ادبیات مهم است؟
قصه چطور نجاتم داد...
به روایت فرشید قربانپور
در کستباکس "رادیو سورن" را جستجو کنید.
https://castbox.fm/ch/6113334
@sorenbooks
سالهای سال آرزو داشتم اگر فرصتی دستم آمد، مجموعهای فاخر و نفیس منتشر کنم از ترجمهی فارسی آثار کلاسیک؛ رمانهای مهم چند نویسندهی وزندار را انتخاب کنم، با مترجمی عهد ببندم که توان و علاقه داشته باشد برای رابطهای طولانی با متون کلاسیک، و شروع کنم. از کجا؟ از کدام نویسنده؟ از مجموعهی نود و چند جلدی کمدی انسانی بالزاک، از خانوادهی روگن ماکار زولا، از کنت مونت کریستو و آثار دیگر دومای پدر و پسر، شاید هم مجموعهی کامل داستانهای موپاسان. مسلّم است معدودی از این آثار ترجمههای خوبی دارند اما متاسفانه بین چند ناشر پراکنده شدهاند و هر کدام گوشهای غریب افتادهاند...
پس بهمحض یافتن این فرصت طلایی به لطف دوست عزیز مرحومم کامران جمالی، پا در این راه سخت گذاشتم. دوستانم در حمایت معنوی سنگ تمام گذاشتند و مترجمها معرفت به خرج دادند و دیوید کاپرفیلد شد اولین اثر این مجموعه.
مژده بدهم حالا که شما در حال خواندن این نوشته هستید آثار دیگر دیکنز در حال ترجمه یا انتشارند و کمدی انسانی بالزاک هم در راه است...
- بخشی از موخرهی کتاب دیوید کاپرفیلد، نشر سورن
پس بهمحض یافتن این فرصت طلایی به لطف دوست عزیز مرحومم کامران جمالی، پا در این راه سخت گذاشتم. دوستانم در حمایت معنوی سنگ تمام گذاشتند و مترجمها معرفت به خرج دادند و دیوید کاپرفیلد شد اولین اثر این مجموعه.
مژده بدهم حالا که شما در حال خواندن این نوشته هستید آثار دیگر دیکنز در حال ترجمه یا انتشارند و کمدی انسانی بالزاک هم در راه است...
- بخشی از موخرهی کتاب دیوید کاپرفیلد، نشر سورن
Forwarded from کتابِ سورن (Soren Book)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خوانش بخشی از #دیویدکاپرفیلد رمان مفصل چارلز دیکنز که از خواندنیترین و دوستداشتنیترین آثار کلاسیک ادبیات است. رمان دیوید کاپرفیلد چنان پرماجرا و آمیخته با قصههای مختلف است که انتخاب تکهای از آن برای خواندن بسیار بسیار سخت بود.
متن کامل این کتاب همراه حدود ۸۰ تصویر جذاب در دو جلد بهتازگی منتشر شده است.
#دیویدکاپرفیلد
نویسنده #چارلز_دیکنز
مترجم #مهرداد_وثوقی
#انتشارات_سورن
معرفی کتاب با #سمیه_نوروزی
#رمان_کلاسیک
متن کامل این کتاب همراه حدود ۸۰ تصویر جذاب در دو جلد بهتازگی منتشر شده است.
#دیویدکاپرفیلد
نویسنده #چارلز_دیکنز
مترجم #مهرداد_وثوقی
#انتشارات_سورن
معرفی کتاب با #سمیه_نوروزی
#رمان_کلاسیک
حتما برایتان پیش آمده جمعهظهرها از خودتان بپرسید برای لعنتی نشدن این غروبِ معروف کجا بروید. معمولا هم یا جایی پیدا میکنید و جمعهشب را زودتر به شنبهصبح میرسانید، یا کز میکنید گوشهی مبل و بخت بد خودتان را به باد فحش میگیرید...
از حالا به بعد اما قبل از کز کردن، نگاهی بیندازید به خرپشته. مثل قدیمها حتما توی خرپشته چیزکی پیدا میکنید باب دلتان. خرپشته برنامهی تمامِ گالریهای تهران و شهرستانها و حتی بعضی کشورها را هر روز آپدیت میکند.
پس هر جمعه ساعت دو، نگاهی بیندازید به این لینک، روی تکتکِ بهعلاوهها انگشت بزنید، ببینید کدامها را دوستتر دارید، بعد راه بیفتید و بروید گالریگردی. شرط میبندم حال دلتان بهترک میشود...
https://poshtebammag.ir/gallery-gardi/
از حالا به بعد اما قبل از کز کردن، نگاهی بیندازید به خرپشته. مثل قدیمها حتما توی خرپشته چیزکی پیدا میکنید باب دلتان. خرپشته برنامهی تمامِ گالریهای تهران و شهرستانها و حتی بعضی کشورها را هر روز آپدیت میکند.
پس هر جمعه ساعت دو، نگاهی بیندازید به این لینک، روی تکتکِ بهعلاوهها انگشت بزنید، ببینید کدامها را دوستتر دارید، بعد راه بیفتید و بروید گالریگردی. شرط میبندم حال دلتان بهترک میشود...
https://poshtebammag.ir/gallery-gardi/
پشتبام
گالری گردی با خرپشته - اخبار هنرهای تجسمی بصورت روزانه در سایت پشت بام
گالری گردی با خرپشته اخبار گالری گردی ، نمایشگاه ها، موزه ها، هنرمندان ، کیوریتورها ، مجموعه داران و .. بصورت هفتگی در پشتبام
سلامکردهنکرده چشمم افتاد به ردیفِ اصلاحاتِ وزارتِ سانسور برای یکی از رمانها. تعجب کردم که آخر این رمان مگر موردی داشت؟ یک سری آدم، صد و پنجاه سال پیش، راه افتادهاند دنبالِ یادداشتی رمزگذاریشده، آنهم کجا؟ در جنگلهای آمازون! لب مرز پِرو...
مبهوت یکی از برگهها را برداشتم و دیدم نوشته تا آخر صفحه اصلاح شود: "صحنهای غیرمنتظره و آزاردهنده. مردی که حلقآویز شده بود در انتهای پیچک، که مانند طناب بود و به سر آن گرهی زده بودند، دست و پا میزد. با آخرین حرکات فرد محتضر، پیچک هم تکان میخورد." خواندم و خواندم و دیدم خدا را شکر رهگذری سررسیده و پریده روی مردک بینوا و کشیدهاش پایین. قلبش هم زده. به قول خودشان به موقع رسیدهاند و جانش را نجات دادهاند. جوانک هم گفته پشیمان است. خب، پس مشکل کجاست؟ شاید سانسورچی با نجاتِ کسی که بالای دار است مشکل دارد...
رفتم جلوتر و دیدم دستور صادر شده به ننوشیدنِ هرچه نوشیدنیست اعم از آب گازدار و مایعات دیگر. حتی گاه کلمۀ نوشیدنی را هم تاب نیاورده و نوشته اصلاح... اصلاح؟ یعنی جای جملۀ "کمی نوشیدنی نوشید" بگذاریم کمی آب خورد؟ یا چای نوشید؟ یا آب هندوانه؟ یا چی؟ جایی هم امر کرده این جمله اصلاح شود: "دیگر هرگز لب به نوشیدنی نمیزنم". خب الان چی را اصلاح کنیم؟ بزند یا نزند آخر؟
بگذریم... همهتان با این گیرهای سهپیچ غیرمنطقیِ سلیقهایِ اعصابخردکنِ مضحک کموبیش آشنایید. خندۀ تلخِ ازگریهغمانگیزترم آنجا شروع شد که دیدم دستورِ اصلاحِ تصاویر را دادهاند. با خودم فکر کردم آخر مگر چیزی از گراورهای بعضا بیکیفیتِ صد و پنجاه سال پیش معلوم است که اصلاح کنیم؟
گشتم لابهلای دستورات و دیدم یک جمله است که جلوی شماره صفحات کتاب تکرار شده: "پوشش زنها اصلاح شود". "یقه اصلاح شود". اسلایدها را میگذارم تا یقهها را بیسانسور ببینید و لذتش را ببرید. فقط به من هم حتما بگویید چه نوع لذتی بردهاید تا بفهمم چرا باید اصلاحشان کرد... اسلاید آخر اما جایزه دارد. دستور صادر شده که: زن برهنۀ سمت راست حذف شود.
خوانندگان عزیز! هرکدامتان ثابت کردید سمتِ راست تصویر برهنه است و زن است و ریشهایش ریشۀ درخت است، جایزه دارید. حتی شما جناب سانسورچی...
پ.ن: کیفیت عکسها همین است ها. فکر نکنید کیفیت عکس قرار است بالا برود یا دوربینِ گوشی عکس را بیکیفیت کرده یا نمیدانم چه.
پ.ن ۲: نمیدانم چرا از صبح این بیت ایرجمیرزا مدام در گوشم است: دو دست او همه بر پیچهاش بود، دو دست بنده در...
- اسلایدها در ادامه آمده.
مبهوت یکی از برگهها را برداشتم و دیدم نوشته تا آخر صفحه اصلاح شود: "صحنهای غیرمنتظره و آزاردهنده. مردی که حلقآویز شده بود در انتهای پیچک، که مانند طناب بود و به سر آن گرهی زده بودند، دست و پا میزد. با آخرین حرکات فرد محتضر، پیچک هم تکان میخورد." خواندم و خواندم و دیدم خدا را شکر رهگذری سررسیده و پریده روی مردک بینوا و کشیدهاش پایین. قلبش هم زده. به قول خودشان به موقع رسیدهاند و جانش را نجات دادهاند. جوانک هم گفته پشیمان است. خب، پس مشکل کجاست؟ شاید سانسورچی با نجاتِ کسی که بالای دار است مشکل دارد...
رفتم جلوتر و دیدم دستور صادر شده به ننوشیدنِ هرچه نوشیدنیست اعم از آب گازدار و مایعات دیگر. حتی گاه کلمۀ نوشیدنی را هم تاب نیاورده و نوشته اصلاح... اصلاح؟ یعنی جای جملۀ "کمی نوشیدنی نوشید" بگذاریم کمی آب خورد؟ یا چای نوشید؟ یا آب هندوانه؟ یا چی؟ جایی هم امر کرده این جمله اصلاح شود: "دیگر هرگز لب به نوشیدنی نمیزنم". خب الان چی را اصلاح کنیم؟ بزند یا نزند آخر؟
بگذریم... همهتان با این گیرهای سهپیچ غیرمنطقیِ سلیقهایِ اعصابخردکنِ مضحک کموبیش آشنایید. خندۀ تلخِ ازگریهغمانگیزترم آنجا شروع شد که دیدم دستورِ اصلاحِ تصاویر را دادهاند. با خودم فکر کردم آخر مگر چیزی از گراورهای بعضا بیکیفیتِ صد و پنجاه سال پیش معلوم است که اصلاح کنیم؟
گشتم لابهلای دستورات و دیدم یک جمله است که جلوی شماره صفحات کتاب تکرار شده: "پوشش زنها اصلاح شود". "یقه اصلاح شود". اسلایدها را میگذارم تا یقهها را بیسانسور ببینید و لذتش را ببرید. فقط به من هم حتما بگویید چه نوع لذتی بردهاید تا بفهمم چرا باید اصلاحشان کرد... اسلاید آخر اما جایزه دارد. دستور صادر شده که: زن برهنۀ سمت راست حذف شود.
خوانندگان عزیز! هرکدامتان ثابت کردید سمتِ راست تصویر برهنه است و زن است و ریشهایش ریشۀ درخت است، جایزه دارید. حتی شما جناب سانسورچی...
پ.ن: کیفیت عکسها همین است ها. فکر نکنید کیفیت عکس قرار است بالا برود یا دوربینِ گوشی عکس را بیکیفیت کرده یا نمیدانم چه.
پ.ن ۲: نمیدانم چرا از صبح این بیت ایرجمیرزا مدام در گوشم است: دو دست او همه بر پیچهاش بود، دو دست بنده در...
- اسلایدها در ادامه آمده.