Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👤Roger Martin
📍 @stramanagement ™
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💲همهی آنچه از مدیریت استراتژیک باید بدانید
🔴مدیریت استراتژیک از چهار عنصر اساسی تشکیل می شود : ۱- بررسی محیطی ۲- تدوین استراتژی ۳- اجرای استراتژی ۴- ارزیابی و کنترل
✅تدوین استراتژی
📌عبارت است از طراحی طرحهای بلند مدت برای مدیریت مؤثر فرصت ها و تهدیدهای محیطی و بررسی نقاط ضعف و نقاط قوت شرکت . تدوین استراتژی شامل تعریف مأموریت شرکت ، تعیین اهداف قابل تحصیل ، طراحی استراتژیها و تعیین رهنمودهای مربوط به سیاست ( خط مشی )
✅انواع استراتژی
📌استراتژی بر اساس نوع و اندازه مشکلات و موانع و همچنین شرایط حاکم بر تصمیم گیری به پنج دسته تقسیم می شود که عبارت است از : استراتژی مستقیم ، استراتژی غیر مستقیم ، استراتژی گام به گام ، استراتژی مستمر و استراتژی عملیاتی
✅مدیریت استراتژیک
📌مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی ( هم محیط داخلی و هم محیط خارجی ) ، تدوین استراتژی ( برنامه ریزی بلند مدت یا استراتژیک ) ، اجرای استراتژی ، ارزیابی و کنترل.
#مدیریت_استراتژیک
📍 @stramanagement ™
🔴مدیریت استراتژیک از چهار عنصر اساسی تشکیل می شود : ۱- بررسی محیطی ۲- تدوین استراتژی ۳- اجرای استراتژی ۴- ارزیابی و کنترل
✅تدوین استراتژی
📌عبارت است از طراحی طرحهای بلند مدت برای مدیریت مؤثر فرصت ها و تهدیدهای محیطی و بررسی نقاط ضعف و نقاط قوت شرکت . تدوین استراتژی شامل تعریف مأموریت شرکت ، تعیین اهداف قابل تحصیل ، طراحی استراتژیها و تعیین رهنمودهای مربوط به سیاست ( خط مشی )
✅انواع استراتژی
📌استراتژی بر اساس نوع و اندازه مشکلات و موانع و همچنین شرایط حاکم بر تصمیم گیری به پنج دسته تقسیم می شود که عبارت است از : استراتژی مستقیم ، استراتژی غیر مستقیم ، استراتژی گام به گام ، استراتژی مستمر و استراتژی عملیاتی
✅مدیریت استراتژیک
📌مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی ( هم محیط داخلی و هم محیط خارجی ) ، تدوین استراتژی ( برنامه ریزی بلند مدت یا استراتژیک ) ، اجرای استراتژی ، ارزیابی و کنترل.
#مدیریت_استراتژیک
📍 @stramanagement ™
💲استراتژیست کیست؟
امروزه مدیرانی که از تفکر استراتژیک برخوردار باشند قادرند سازمانهایی ایجاد کنند که بلندمدتگرا و همه جانبه نگر باشند.
براساس مطالعهای که در شرکتهای چند کسبوکاره (هلدینگ) در ایران انجام پذیرفته این یافته به دست آمده است که مدیران استراتژیست یک یا چند ویژگی از ویژگیهای ذیل را از خود نشان میدهند. به بیان دیگر، استراتژیستها از ۷ استراتژی در حل مسائل بهره میگیرند:
ویژگیهای استراتژیستها:
۱- چشمانداز دارند:
آنها تصوری از آینده در ذهن خود دارند و برای دست یافتن به آن تلاش میکنند.
۲- تجزیهوتحلیل گرند:
آنها موضوعات را به اجزایسازندهشان میشکنند و هر مسئلهای را با دقت مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهند.
۳- روابط را میبینند:
آنها به طور بخشی تصمیم نمیگیرند. میدانند که هر مسئلهای ابعاد گوناگونی دارد و تأثیرات آن وسیع است. به علاوه موضوعات بسیاری هستند که میتوانند آن را تحت تأثیر خود قرار دهند.
۴- پرسشگرند:
فرضیات بدیهی را به چالش میکشند. از نظر آنان اگر کاری تا به امروز به شیوه یکسانی انجام میگرفته از این پس میتواند به شکل متفاوتی انجام شود. آنها به موضوعات و علل آنها جور دیگری مینگرند.
۵- خلاقند:
آنها موضوعات ظاهراً نامرتبط را به هم متصل میکنند و راهحلهای جدیدی برای مسائل پیدا میکنند.
۶- همافزایی ایجاد میکنند:
آنها منابع و قابلیتهای موجود را به گونهای با هم ترکیب میکنند که نتیجه از مجموع اجزا بزرگتر و مؤثرتر باشد.
۷- مزیت خلق میکنند:
آنها قادرند به منابع، قابلیتهای برتر، عملکرد و نتایجی بهتر از رقبا دست پیدا کنند.
📍 @stramanagement ™
امروزه مدیرانی که از تفکر استراتژیک برخوردار باشند قادرند سازمانهایی ایجاد کنند که بلندمدتگرا و همه جانبه نگر باشند.
براساس مطالعهای که در شرکتهای چند کسبوکاره (هلدینگ) در ایران انجام پذیرفته این یافته به دست آمده است که مدیران استراتژیست یک یا چند ویژگی از ویژگیهای ذیل را از خود نشان میدهند. به بیان دیگر، استراتژیستها از ۷ استراتژی در حل مسائل بهره میگیرند:
ویژگیهای استراتژیستها:
۱- چشمانداز دارند:
آنها تصوری از آینده در ذهن خود دارند و برای دست یافتن به آن تلاش میکنند.
۲- تجزیهوتحلیل گرند:
آنها موضوعات را به اجزایسازندهشان میشکنند و هر مسئلهای را با دقت مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهند.
۳- روابط را میبینند:
آنها به طور بخشی تصمیم نمیگیرند. میدانند که هر مسئلهای ابعاد گوناگونی دارد و تأثیرات آن وسیع است. به علاوه موضوعات بسیاری هستند که میتوانند آن را تحت تأثیر خود قرار دهند.
۴- پرسشگرند:
فرضیات بدیهی را به چالش میکشند. از نظر آنان اگر کاری تا به امروز به شیوه یکسانی انجام میگرفته از این پس میتواند به شکل متفاوتی انجام شود. آنها به موضوعات و علل آنها جور دیگری مینگرند.
۵- خلاقند:
آنها موضوعات ظاهراً نامرتبط را به هم متصل میکنند و راهحلهای جدیدی برای مسائل پیدا میکنند.
۶- همافزایی ایجاد میکنند:
آنها منابع و قابلیتهای موجود را به گونهای با هم ترکیب میکنند که نتیجه از مجموع اجزا بزرگتر و مؤثرتر باشد.
۷- مزیت خلق میکنند:
آنها قادرند به منابع، قابلیتهای برتر، عملکرد و نتایجی بهتر از رقبا دست پیدا کنند.
📍 @stramanagement ™
💲مهارت های دهگانه ضروری برای زندگی
سازمان بهداشت جهانی مهارتهای دهگانه ای را معرفی کرده است که هر کس باید این توانایی ها را برای داشتن زندگی فردی و اجتماعی موفق کسب کند:
1- مهارت خودآگاهی
2- مهارت همدلی
3- مهارت روابط بین فردی
4- مهارت ارتباط موثر
5- مهارت مقابله با استرس
6- مهارت مدیریت هیجان
7- مهارت حل مسئله
8- مهارتت تصمیم گیری
9- مهارت تفکر خلاق
10- مهارت تفکر نقادانه
📍 @stramanagement ™
سازمان بهداشت جهانی مهارتهای دهگانه ای را معرفی کرده است که هر کس باید این توانایی ها را برای داشتن زندگی فردی و اجتماعی موفق کسب کند:
1- مهارت خودآگاهی
2- مهارت همدلی
3- مهارت روابط بین فردی
4- مهارت ارتباط موثر
5- مهارت مقابله با استرس
6- مهارت مدیریت هیجان
7- مهارت حل مسئله
8- مهارتت تصمیم گیری
9- مهارت تفکر خلاق
10- مهارت تفکر نقادانه
📍 @stramanagement ™
💲چرا همه انرژی خود را مصرف میکنی وقتی نیمی کفایت می کند؟
✅ اگر دو نفر با هم طنابی را بکشند هر کدام ۹۳ درصد از قدرت خود را به کار میگیرند وقتی سه نفر باهم بکشند این عدد ۸۵ درصد است و اگر هشت نفر بکشند فقط از ۴۹ درصد قدرت استفاده میکنند
✅ به این پدیده اثر کم کاری اجتماعی گویند زمانی که عملکرد فردی به طور مستقیم قابل مشاهده نیست و با تلاش گروهی آمیخته می شود کم کاری اجتماعی قابل مشهود است
مخصوصا وقتی که این کوتاهی ها به چشم نمی آید.
✅ یک سوال پیش می آید
چه کسی این ایده تحسین شده را مطرح کرده که تیم ها بسیار بیشتر از افراد موفق می شوند؟
✅ شاید ژاپنی ها !زیرا کم کاری اجتماعی به ندرت در ژاپن اتفاق می افتد در غرب تیم ها فقط و فقط در صورتی بهتر عمل میکنند که کوچکتر و متشکل از افراد مختلف و متخصص باشد زیرا در این گروهها عملکرد فردی هر متخصص قابل ردیابی است
✅ کم کاری اجتماعی پیامدهای جالبی دارد ما نه تنها در مشارکت بلکه حتی در حوزه جواب گویی هم تمایل به عقب نشینی داریم هیچ کس نمی خواهد مسئولیت کارهای خلاف یا تصمیم های بد کل گروه را قبول کند ما پشت تصمیم های تیمی پنهان می شویم
به همین دلیل است که تیم ها نسبت به تک تک اعضا ریسک های بزرگتری دارند زیرا افراد گروه استدلال میکنند که اگر کارها بد پیش برود آن ها تنها کسانی نیستند که سرزنش خواهند شد این اثر را انتقال مخاطره آمیز گویند که این برای شرکت ها و استراتژیست های صندوق بازنشستگی خطرناک است جایی که پای میلیاردها پول در میان است یا در وزارت دفاع یعنی جایی که در مورد استفاده از سلاح اتمی تصمیم میگیرند.
💡 در نتیجه مردم در گروه ها نسبت به وقتی تنها هستند متفاوت رفتار میکنند با آشکار شدن عملکردهای فردی تا حد امکان میتوان نقاط ضعف گروهها را خفیف کرد .زنده باد شایسته سالاری!زنده باد جامعه ی عملکرد محور!
هنر شفاف اندیشیدن
رولف دوبلی
📍 @stramanagement ™
مخصوصا وقتی که این کوتاهی ها به چشم نمی آید.
چه کسی این ایده تحسین شده را مطرح کرده که تیم ها بسیار بیشتر از افراد موفق می شوند؟
به همین دلیل است که تیم ها نسبت به تک تک اعضا ریسک های بزرگتری دارند زیرا افراد گروه استدلال میکنند که اگر کارها بد پیش برود آن ها تنها کسانی نیستند که سرزنش خواهند شد این اثر را انتقال مخاطره آمیز گویند که این برای شرکت ها و استراتژیست های صندوق بازنشستگی خطرناک است جایی که پای میلیاردها پول در میان است یا در وزارت دفاع یعنی جایی که در مورد استفاده از سلاح اتمی تصمیم میگیرند.
هنر شفاف اندیشیدن
رولف دوبلی
📍 @stramanagement ™
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💲تا چه میزان برای کارکنانمان اعتماد استراتژیک ساخته ایم؟
انواع اعتماد بر اساس تحقیق رابرت گالفورد و سیلبولد دراپیو(چاپ شده در مجله مروری هاروارد بیزینس):
اعتماد استراتژیک: اعتماد کارکنان به راه و سیر استراتژیک طراحی شده به توسط مدیران ارشد و اعتماد به اینکه استراتژیهای سازمان در مسیر درستی طراحی و اجرا می شود.
اعتماد شخصی: اعتماد کارکنان به خود مدیران. اینکه آیا مدیران در تصمیماتشان منافع افراد را در نظر می گیرند و با آنها با انصاف رفتار می کنند باعث تقویت اعتماد فردی و شخصی مدیر و رهبر می شود.
اعتماد سازمانی: اعتماد افراد به خود سازمان و اینکه آیا فرآیندها و سیستم های آن به خوبی طراحی شده و این سیستم ها در تعامل سینرژیک هستند به طور منصفانه با افراد تعامل دارند.
📍 @stramanagement ™
انواع اعتماد بر اساس تحقیق رابرت گالفورد و سیلبولد دراپیو(چاپ شده در مجله مروری هاروارد بیزینس):
اعتماد استراتژیک: اعتماد کارکنان به راه و سیر استراتژیک طراحی شده به توسط مدیران ارشد و اعتماد به اینکه استراتژیهای سازمان در مسیر درستی طراحی و اجرا می شود.
اعتماد شخصی: اعتماد کارکنان به خود مدیران. اینکه آیا مدیران در تصمیماتشان منافع افراد را در نظر می گیرند و با آنها با انصاف رفتار می کنند باعث تقویت اعتماد فردی و شخصی مدیر و رهبر می شود.
اعتماد سازمانی: اعتماد افراد به خود سازمان و اینکه آیا فرآیندها و سیستم های آن به خوبی طراحی شده و این سیستم ها در تعامل سینرژیک هستند به طور منصفانه با افراد تعامل دارند.
📍 @stramanagement ™
💲مراحل تبدیل یک آرزو به واقعیت:
یک آرزو که براش تاریخ تعیین بشه، میشه هدف
یک هدف که به مراحل کوچکتر تبدیل بشه، میشه برنامه
یک برنامه که با عمل همراه بشه، میشه واقعیت
📍 @stramanagement ™
یک آرزو که براش تاریخ تعیین بشه، میشه هدف
یک هدف که به مراحل کوچکتر تبدیل بشه، میشه برنامه
یک برنامه که با عمل همراه بشه، میشه واقعیت
📍 @stramanagement ™
💲 نتیجهنگری (Outcome bias) :
نوعی سوگیری شناختی است که ذهن وقتی برای تصمیمگیری به قضاوت مینشیند به جای آنکه کل فرایند تصمیمگیری و کیفیتش را مد نظر قرار دهد فقط به نتایج تصمیم اهمیت میدهد.
گاهی اوقات نتایج یک تصمیم خوب از آب درمیآید در حالی که خود تصمیم لزوما خوب نبوده؛ اگر پول زیادی در شرطبندی بردیم به این معنا نیست که خود شرطبندی تصمیمی عاقلانه بوده است.
نتیجهنگری باعث میشود فرد به وقایع گذشته بیتوجه باقی بماند و وقایعی را که منجر به یک نتیجه میشوند نادیده بگیرد و در عوض بر نتیجه تاکید زیادی کند. برخلاف پسنگری، فرد نتیجهنگر رویدادهای قبلی را تحریف نمیکند بلکه کلا آنها را فراموش میکند!
بهترین راه برای درک صحیح تصمیمها و قضاوت درباره کیفیتشان این است که کل فرایند را مد نظر قرار دهیم؛ چه شرایط اولیهای منجر به فلان تصمیم شد؟ هنگام تصمیمگیری چه اطلاعاتی در دسترس بود و از چه چیزهایی باخبر نبودیم؟ آیا میتوان فرایند دیگری را تصور کرد؟ آیا پژوهش کافی پیش از فرایند تصمیمگیری انجام شد؟
اساسا آن تصمیمگیری لزومی داشت؟ اهداف اولیه این تصمیم چه بود؟...
📍 @stramanagement ™
نوعی سوگیری شناختی است که ذهن وقتی برای تصمیمگیری به قضاوت مینشیند به جای آنکه کل فرایند تصمیمگیری و کیفیتش را مد نظر قرار دهد فقط به نتایج تصمیم اهمیت میدهد.
گاهی اوقات نتایج یک تصمیم خوب از آب درمیآید در حالی که خود تصمیم لزوما خوب نبوده؛ اگر پول زیادی در شرطبندی بردیم به این معنا نیست که خود شرطبندی تصمیمی عاقلانه بوده است.
نتیجهنگری باعث میشود فرد به وقایع گذشته بیتوجه باقی بماند و وقایعی را که منجر به یک نتیجه میشوند نادیده بگیرد و در عوض بر نتیجه تاکید زیادی کند. برخلاف پسنگری، فرد نتیجهنگر رویدادهای قبلی را تحریف نمیکند بلکه کلا آنها را فراموش میکند!
بهترین راه برای درک صحیح تصمیمها و قضاوت درباره کیفیتشان این است که کل فرایند را مد نظر قرار دهیم؛ چه شرایط اولیهای منجر به فلان تصمیم شد؟ هنگام تصمیمگیری چه اطلاعاتی در دسترس بود و از چه چیزهایی باخبر نبودیم؟ آیا میتوان فرایند دیگری را تصور کرد؟ آیا پژوهش کافی پیش از فرایند تصمیمگیری انجام شد؟
اساسا آن تصمیمگیری لزومی داشت؟ اهداف اولیه این تصمیم چه بود؟...
📍 @stramanagement ™
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💲 استراتژی چیست؟
💎 فلیکس ابرهالزر، استاد دانشگاه هاروارد، نقش کلیدی خلق ارزش در ساختار استراتژی را شرح میدهد.
👤Felix Oberholzer-Gee
✔️ همراه با زیرنویس فارسی
📍 @stramanagement ™
👤Felix Oberholzer-Gee
📍 @stramanagement ™
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💲 در باب پنجره استراتژیک
🔸دیوید کِرتز در کتاب «بازاریابی مدرن» مینویسد: موفقیت هر محصولی در بازار تا حد زیادی به شرایط بازار بستگی دارد. بر همین اساس، پروفسور دِرِک آبِل، مفهوم «پنجره استراتژیک» را برای تعریف بازه زمانی محدودی که در آن، شرایط بازار برای موفقیت یک محصول فراهم است، توسعه داده است.
🔹پروفسور دِرِک آبِل معتقد است وقتی شرایط بازار برای عرضه یک محصول مساعد میشود، هر شرکتی فرصت اندکی در اختیار دارد تا با استفاده از آن شرایط، محصول مدنظرش را وارد بازار کند.
🔹وی میگوید برای این که به موقع تشخیص بدهید پنجره استراتژیکتان باز است یا بسته، باید به این سه عامل دقت کنید:
◽️۱.شرایط کنونی و آینده بازار و میزان تطابق آن با محصول مدنظر
◽️۲. تواناییهای فعلی و آینده شرکت و میزان تطابق آن برای عرضه محصول مدنظر
◽️۳. میزان تطابق زمانی تواناییهای شرکت برای عرضه محصول با شرایط بازار (آیا شرکتمان در بهترین زمان برای عرضه محصول، توانایی انجام این کار را دارد؟)
🔹برای مثال، وال مارت که اکنون بزرگترین فروشگاه زنجیرهای در دنیاست، زمانی وارد بازار شد که به دلیل رکود اقتصادی بزرگ، شرایط بازار برای تولد یک فروشگاه زنجیرهای با پایینترین قیمتها فراهم بود.
🔹به همین دلیل، بنیانگذاران وال مارت تصمیم گرفتند تمام منابعشان را روی این کار متمرکز کنند و با این شعار وارد بازار شوند: «پول پسانداز کنید تا بهتر زندگی کنید»
🔹بر اساس این شعار، وال مارت نه تنها قیمتهای فوقالعاده مناسبی را به مشتریانش پیشنهاد میداد، بلکه به شیوههای گوناگونی به آنها میآموخت که چگونه میتوانند پول بیشتری پسانداز کنند و از پساندازشان برای ساختن یک زندگی بهتر در آینده استفاده کنند.
📍 @stramanagement ™
🔸دیوید کِرتز در کتاب «بازاریابی مدرن» مینویسد: موفقیت هر محصولی در بازار تا حد زیادی به شرایط بازار بستگی دارد. بر همین اساس، پروفسور دِرِک آبِل، مفهوم «پنجره استراتژیک» را برای تعریف بازه زمانی محدودی که در آن، شرایط بازار برای موفقیت یک محصول فراهم است، توسعه داده است.
🔹پروفسور دِرِک آبِل معتقد است وقتی شرایط بازار برای عرضه یک محصول مساعد میشود، هر شرکتی فرصت اندکی در اختیار دارد تا با استفاده از آن شرایط، محصول مدنظرش را وارد بازار کند.
🔹وی میگوید برای این که به موقع تشخیص بدهید پنجره استراتژیکتان باز است یا بسته، باید به این سه عامل دقت کنید:
◽️۱.شرایط کنونی و آینده بازار و میزان تطابق آن با محصول مدنظر
◽️۲. تواناییهای فعلی و آینده شرکت و میزان تطابق آن برای عرضه محصول مدنظر
◽️۳. میزان تطابق زمانی تواناییهای شرکت برای عرضه محصول با شرایط بازار (آیا شرکتمان در بهترین زمان برای عرضه محصول، توانایی انجام این کار را دارد؟)
🔹برای مثال، وال مارت که اکنون بزرگترین فروشگاه زنجیرهای در دنیاست، زمانی وارد بازار شد که به دلیل رکود اقتصادی بزرگ، شرایط بازار برای تولد یک فروشگاه زنجیرهای با پایینترین قیمتها فراهم بود.
🔹به همین دلیل، بنیانگذاران وال مارت تصمیم گرفتند تمام منابعشان را روی این کار متمرکز کنند و با این شعار وارد بازار شوند: «پول پسانداز کنید تا بهتر زندگی کنید»
🔹بر اساس این شعار، وال مارت نه تنها قیمتهای فوقالعاده مناسبی را به مشتریانش پیشنهاد میداد، بلکه به شیوههای گوناگونی به آنها میآموخت که چگونه میتوانند پول بیشتری پسانداز کنند و از پساندازشان برای ساختن یک زندگی بهتر در آینده استفاده کنند.
📍 @stramanagement ™
💲 از دفتر کارتان بیرون بیایید تا نگویند نفستان از جای گرم بیرون میآید!
⭕️ اغلب مدیران تازهکار خواسته یا ناخواسته در بدو ورود به مدیریت با تکیه زدن به صندلی و گذراندن ساعات متمادی در دفتر کارشان گرایش پیدا میکنند و پس از مدتی یکی از عادات کاری آنها میشود.
براساس تحقیقات دانشگاه بیلور، که از مدیران عالیرتبه ۴ شرکت مشهور بینالمللی صورت پذیرفته، مشخص شده است که عامل اصلی موفقیت سازمانها در تشویق کارکنان، ارتباط مستمر بین مدیران ارشد و کارکنان است.
باز کردن در اتاق مدیریت و حضور یافتن مدیران در اتاق کارمندان یا سالن تولید میتواند اثر بسزایی در نزدیکتر شدن مدیران و کارکنان داشته باشد.
براین اساس، شکلگیری روابط دوستانه بین مدیریت و کارمندان میتواند سبب این شود که فرهنگ سازمانی به شکلی مطلوب به تمام اجزای سازمان منتقل شود و پس از آن بسیاری از غیرممکنها امکانپذیر خواهد شد.
خلق تصویر مثبت سازمان در ذهن کارکنان میتواند سبب شود سختترین پروژهها از نظر کارکنان آسان و امکانپذیر جلوه کنند.
اما تحقیقات نشریه HBR نشان داده که فقط ۴۲٪ از کارمندان و کارگران در جهان از شناختی نسبی و محدود از ارزشها و استراتژیهای سازمانی شرکتهایی که در آن مشغول به کار هستند، برخوردارند و بیش از ۹۵ درصد از کارمندان یا از بسیاری از ارزشها و استراتژیهای شرکتهای خود بیخبرند یا با آن موافق نیستند.
عامل اصلی این عدم همسویی، در فقدان ارتباط سازنده بین مدیران و کارکنان نهفته است و نتیجه آن میشود که از یکسو، مدیران کارکنان را به کمکاری متهم میکنند و از سوی دیگر، کارکنان نیز مدیران را افرادی میدانند که نفسشان از جای گرم بلند میشود و درک درستی از شرایط حاکم بر سازمان ندارند.
⭕️ حال سئوال اینجاست که برای حل این مشکل چه باید کرد؟
1⃣ارزشها و اهداف کلیدی سازمان را بصورت پیوسته و به هر بهانهای به تمام کارکنانتان یادآوری کنید.
2⃣ تصویری روشن و دلپذیر از سازمان در ذهن کارکنان پدید آورید و آن را در تمام گفتگوهای کاری با پرسنل رعایت کنید. مثلاً اگر در فرهنگ شرکتی شما دروغگویی امری ناپسند است، سعی کنید هم خودتان راستگو باشید و هم دیگران را به راستگویی تشویق کنید، حتی اگر گفتن حقیقت به ضرر آنها تمام شود.
3⃣ تصویرسازی ارزشهای مورد قبول سازمان را بهطور روزانه انجام دهید، نه صرفاً در زمان برگزاری جلسات عمومی فصلی یا سالانه با کارکنان.
4⃣ راههای تحققاهداف و پیاده شدن استراتژیها را برای کارکنان شرح دهید. جیمی دایمون، مدیرعامل بانک جی پی مورگان که ۳ بار از سوی مجله تایم بعنوان یکی از ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار جهان انتخاب شده در این مورد میگوید: «من اجرای درست و دقیق یک استراتژی درجه دو را به اجرای ناقص یک استراتژی فوقالعاده ترجیح میدهم.»
5⃣ مطمئن شوید که کارکنانتان پیامهای ارسالی از سوی شما را به درستی فهمیدهاند. برقراری ارتباط با کارکنان فقط به خوب سخن گفتن با آنها و انتقال پیام به آنها نیست، بلکه نیازمند شنیدن فعال و تبادل نظر با کارکنان نیز هست.
📍 @stramanagement ™
⭕️ اغلب مدیران تازهکار خواسته یا ناخواسته در بدو ورود به مدیریت با تکیه زدن به صندلی و گذراندن ساعات متمادی در دفتر کارشان گرایش پیدا میکنند و پس از مدتی یکی از عادات کاری آنها میشود.
براساس تحقیقات دانشگاه بیلور، که از مدیران عالیرتبه ۴ شرکت مشهور بینالمللی صورت پذیرفته، مشخص شده است که عامل اصلی موفقیت سازمانها در تشویق کارکنان، ارتباط مستمر بین مدیران ارشد و کارکنان است.
باز کردن در اتاق مدیریت و حضور یافتن مدیران در اتاق کارمندان یا سالن تولید میتواند اثر بسزایی در نزدیکتر شدن مدیران و کارکنان داشته باشد.
براین اساس، شکلگیری روابط دوستانه بین مدیریت و کارمندان میتواند سبب این شود که فرهنگ سازمانی به شکلی مطلوب به تمام اجزای سازمان منتقل شود و پس از آن بسیاری از غیرممکنها امکانپذیر خواهد شد.
خلق تصویر مثبت سازمان در ذهن کارکنان میتواند سبب شود سختترین پروژهها از نظر کارکنان آسان و امکانپذیر جلوه کنند.
اما تحقیقات نشریه HBR نشان داده که فقط ۴۲٪ از کارمندان و کارگران در جهان از شناختی نسبی و محدود از ارزشها و استراتژیهای سازمانی شرکتهایی که در آن مشغول به کار هستند، برخوردارند و بیش از ۹۵ درصد از کارمندان یا از بسیاری از ارزشها و استراتژیهای شرکتهای خود بیخبرند یا با آن موافق نیستند.
عامل اصلی این عدم همسویی، در فقدان ارتباط سازنده بین مدیران و کارکنان نهفته است و نتیجه آن میشود که از یکسو، مدیران کارکنان را به کمکاری متهم میکنند و از سوی دیگر، کارکنان نیز مدیران را افرادی میدانند که نفسشان از جای گرم بلند میشود و درک درستی از شرایط حاکم بر سازمان ندارند.
⭕️ حال سئوال اینجاست که برای حل این مشکل چه باید کرد؟
1⃣ارزشها و اهداف کلیدی سازمان را بصورت پیوسته و به هر بهانهای به تمام کارکنانتان یادآوری کنید.
2⃣ تصویری روشن و دلپذیر از سازمان در ذهن کارکنان پدید آورید و آن را در تمام گفتگوهای کاری با پرسنل رعایت کنید. مثلاً اگر در فرهنگ شرکتی شما دروغگویی امری ناپسند است، سعی کنید هم خودتان راستگو باشید و هم دیگران را به راستگویی تشویق کنید، حتی اگر گفتن حقیقت به ضرر آنها تمام شود.
3⃣ تصویرسازی ارزشهای مورد قبول سازمان را بهطور روزانه انجام دهید، نه صرفاً در زمان برگزاری جلسات عمومی فصلی یا سالانه با کارکنان.
4⃣ راههای تحققاهداف و پیاده شدن استراتژیها را برای کارکنان شرح دهید. جیمی دایمون، مدیرعامل بانک جی پی مورگان که ۳ بار از سوی مجله تایم بعنوان یکی از ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار جهان انتخاب شده در این مورد میگوید: «من اجرای درست و دقیق یک استراتژی درجه دو را به اجرای ناقص یک استراتژی فوقالعاده ترجیح میدهم.»
5⃣ مطمئن شوید که کارکنانتان پیامهای ارسالی از سوی شما را به درستی فهمیدهاند. برقراری ارتباط با کارکنان فقط به خوب سخن گفتن با آنها و انتقال پیام به آنها نیست، بلکه نیازمند شنیدن فعال و تبادل نظر با کارکنان نیز هست.
📍 @stramanagement ™
💲مدل 5p استراتژی مینتزبرگ
مینتزبرگ اولین بار در سال ۱۹۸۷، مدل ۵P را معرفی کرد که هرکدام از این ۵ مورد بیانگر یک رویکرد متفاوت به استراتژی است. این پنج P عبارتند از:
برنامه (Plan)
شگرد (Ploy)
الگو (Pattern)
جایگاه (Position)
چشمانداز (Perspective)
با شناخت هر یکی از این پنج P، میتوانید یک استراتژی قوی را تدوین کنید که با استفاده از آن، به طور کامل از مزایای ناشی از نقاط قوت و قابلیتهای سازمان خود، استفاده و بهرهبرداری کنید.
📍 @stramanagement ™
مینتزبرگ اولین بار در سال ۱۹۸۷، مدل ۵P را معرفی کرد که هرکدام از این ۵ مورد بیانگر یک رویکرد متفاوت به استراتژی است. این پنج P عبارتند از:
برنامه (Plan)
شگرد (Ploy)
الگو (Pattern)
جایگاه (Position)
چشمانداز (Perspective)
با شناخت هر یکی از این پنج P، میتوانید یک استراتژی قوی را تدوین کنید که با استفاده از آن، به طور کامل از مزایای ناشی از نقاط قوت و قابلیتهای سازمان خود، استفاده و بهرهبرداری کنید.
📍 @stramanagement ™
💲پنج رویکرد به استراتژی
1⃣ حیطه سنتی
🔴 (وضعیت محیط را می توانم پیش بینی کنم، اما نمی توانم آن را تغییر دهم):
✅ استراتژیستهایی که چهارچوب های سنتی را برای تحلیل استراتژیک انتخاب می کنند، اعتقاد دارند که محیط کسب و کار پیش بینی پذیر، مبانی رقابت ثابت و مزیتی که سازمان ایجاد می کند پایدار است.
✅ اما سازمان از هیچ قابلیتی برای اثر گذاری بر محیط برخوردار نیست حال سازمان باید جایگاه بهینه خود را در این فضا ایجاد و تثبیت نماید.
✅ بر اساس اینگونه از تحلیل ها سازمان باید ابتدا محیط رقابتی خود را شناسائی کند و سپس قابلیت های استراتژیکی را برای خود ایجاد نماید که در این محیط بتواند به سهم بیشتری از بازار دست بیابد.
2⃣ حیطه انطباق پذیری
🔴 (وضعیت محیط را نمی توانم پیش بینی کنم و نمی توانم آن را تغییر دهم):
✅ مدیران وقتی از چهارچوب های انتطباق پذیر استفاده می کنند که نگرش آنان نسبت به محیط آنگونه است که نه آن را می توان پیش بینی کرد و نه آن را تغییر داد.
✅ وقتی مزیت های رقابتی سازمان بصورت کوتاه مدت اثر می کند و پیش بینی آینده محیط نیز سخت است، روش عاقلانه برای سازمان ها آن است که از استراتژی هایی تبعیت کنند که خود را به سرعت با وضعیت محیط منطبق کند و از قابلیت تغییر بالایی برخوردار باشد.
✅ بر مبنای این نگرش، یادگیری سازمانی باید بسیار تقویت گردد و سازمان یادگیرنده بتواند به سرعت خود را با ویژگی های جدید تطبیق دهد.
3⃣ حیطه بلند پروازانه
🔴 (وضعیت محیط را می توانم پیش بینی کنم و نیز می توان آن را تغییر دهم):
✅ رهبرانی که از این سبک از تحلیل استراتژیک استفاده می کنند، اعتقاد دارند با انجام رویکردهایشان از توان تاثیر گذاری بالایی بر محیط و تغییر آن برخوردارند. آنها چشم اندازی روشن برای تغییر محیط را درفراروی دیدگاه خود می بینند. آنها معمولا اولین نوع از محصول را به بازار عرضه می کنند و رویکردهای آنها مبتنی بر روش های خلاقانه است.
✅ البته ممکن است همین محیط برای دیگران کاملا غیر قابل پیش بینی و تاثیر گذاری به نظر برسد اما آنها قابلیت خلق بازار جدید برای سازمان خود را احساس می کنند. رویکرد استراتژیک در این حالت مبتنی بر خلق محیط جدید به جای منطبق نمودن سازمان خود با آن است که این دیدگاه با چهارچوب های سنتی در تعارض و تقابل کامل است.
4⃣ حیطه شکل پذیر
(وضعیت محیط را نمی توانم پیش بینی کنم اما می توانم آن را تغییر دهم):
✅ وقتی که وضعیت محیط غیر قابل پیش بینی اما شکل پذیر است، وضعیت بسیار مناسبی برای ایجاد محیط کسب و کار جدید فراهم خواهد بود. البته این شکل دهی باید ابتدا به ساکن توسط سازمان انجام گردد و تبعیت از قوانین بازار شکل داده شده با این رویکرد امکان پذیر نیست.
✅ در این وضعیت سازمان باید قابلیت های همکاری مشترک با دیگر بنگاه ها را در خود ایجاد نماید. چون این شکل دهی دامنه ای بسیار گسترده تر از بازار و در سطح اکوسیستم کسب و کار را شامل می شود و ریسک پذیری انجام آن باید میان بنگاه های متعدد تقسیم گردد.
✅ رهبرانی که اینگونه از راهبردها را دنبال می کنند باید از قدرت بالای به اشتراک گذاری اهداف بین بنگاه های مختلف با ارزش ها و رویکردهای متفاوت برخوردار باشند. بنیاد استراتژی های شکل پذیر با استراتژی هایی رویایی، شکل پذیر و سنتی کاملا متفاوت است.
5⃣ حیطه بازآفرینی
🔴 (فضای کسب و کار بسیار بغرنج و نامساعد):
✅ کاربرد چهارچوبهای استراتژیک مبتنی بر بازآفرینی، زمانی است که سازمان ناگذیر است تمهیداتی را برای استمرار بقا و رقابت در شرایط بسیار دشوار و آزاردهنده کسب و کار بیاندیشد. در این وضعیت موانع و هزینه های خروج از صنعت برای بنگاه کسب و کار بسیار سنگین است و مدیران سازمان باید بتوانند این هزینه ها و ریسک ها را با توجه به منافع سهامدارانشان به حداقل کاهش دهند.
✅ وضعیت نامساعد این چنینی ممکن است در اثر بروز یک شوک محیطی به صنعت یا بحران داخلی ایجاد شده و رویکردهای استراتژیک، ارزش پیشنهادی و مدل کسب و کار سازمان را در تقابل با وضعیت محیطی و نیازمندی های آن قرار داده باشد. این وضعیت نشان می دهد که ادامه کسب و کار با روش فعلی نمی تواند پایدار بماند و چهارچوب استراتژیکی مورد نیاز است که بتواند ضمن بیرون آوردن بنگاه از این وضعیت شانس دیگری را برای ادامه تلاش سازمان فراهم آورد.
✅ این گونه از تحلیل ها و رویکردهای استراتژیک مبتنی بر بررسی دقیق و سریع وضعیت محیطی، تلاش برای کاهش هزینه های سازمان و کوچک و چابک سازی آن و بازنگری در تخصیص منابع خواهد بود. بحران های اقتصادی اخیر، کاربرد استراتژی های مبتنی بر بازآفرینی را افزایش داده است.
📍 @stramanagement ™
1⃣ حیطه سنتی
🔴 (وضعیت محیط را می توانم پیش بینی کنم، اما نمی توانم آن را تغییر دهم):
✅ استراتژیستهایی که چهارچوب های سنتی را برای تحلیل استراتژیک انتخاب می کنند، اعتقاد دارند که محیط کسب و کار پیش بینی پذیر، مبانی رقابت ثابت و مزیتی که سازمان ایجاد می کند پایدار است.
✅ اما سازمان از هیچ قابلیتی برای اثر گذاری بر محیط برخوردار نیست حال سازمان باید جایگاه بهینه خود را در این فضا ایجاد و تثبیت نماید.
✅ بر اساس اینگونه از تحلیل ها سازمان باید ابتدا محیط رقابتی خود را شناسائی کند و سپس قابلیت های استراتژیکی را برای خود ایجاد نماید که در این محیط بتواند به سهم بیشتری از بازار دست بیابد.
2⃣ حیطه انطباق پذیری
🔴 (وضعیت محیط را نمی توانم پیش بینی کنم و نمی توانم آن را تغییر دهم):
✅ مدیران وقتی از چهارچوب های انتطباق پذیر استفاده می کنند که نگرش آنان نسبت به محیط آنگونه است که نه آن را می توان پیش بینی کرد و نه آن را تغییر داد.
✅ وقتی مزیت های رقابتی سازمان بصورت کوتاه مدت اثر می کند و پیش بینی آینده محیط نیز سخت است، روش عاقلانه برای سازمان ها آن است که از استراتژی هایی تبعیت کنند که خود را به سرعت با وضعیت محیط منطبق کند و از قابلیت تغییر بالایی برخوردار باشد.
✅ بر مبنای این نگرش، یادگیری سازمانی باید بسیار تقویت گردد و سازمان یادگیرنده بتواند به سرعت خود را با ویژگی های جدید تطبیق دهد.
3⃣ حیطه بلند پروازانه
🔴 (وضعیت محیط را می توانم پیش بینی کنم و نیز می توان آن را تغییر دهم):
✅ رهبرانی که از این سبک از تحلیل استراتژیک استفاده می کنند، اعتقاد دارند با انجام رویکردهایشان از توان تاثیر گذاری بالایی بر محیط و تغییر آن برخوردارند. آنها چشم اندازی روشن برای تغییر محیط را درفراروی دیدگاه خود می بینند. آنها معمولا اولین نوع از محصول را به بازار عرضه می کنند و رویکردهای آنها مبتنی بر روش های خلاقانه است.
✅ البته ممکن است همین محیط برای دیگران کاملا غیر قابل پیش بینی و تاثیر گذاری به نظر برسد اما آنها قابلیت خلق بازار جدید برای سازمان خود را احساس می کنند. رویکرد استراتژیک در این حالت مبتنی بر خلق محیط جدید به جای منطبق نمودن سازمان خود با آن است که این دیدگاه با چهارچوب های سنتی در تعارض و تقابل کامل است.
4⃣ حیطه شکل پذیر
(وضعیت محیط را نمی توانم پیش بینی کنم اما می توانم آن را تغییر دهم):
✅ وقتی که وضعیت محیط غیر قابل پیش بینی اما شکل پذیر است، وضعیت بسیار مناسبی برای ایجاد محیط کسب و کار جدید فراهم خواهد بود. البته این شکل دهی باید ابتدا به ساکن توسط سازمان انجام گردد و تبعیت از قوانین بازار شکل داده شده با این رویکرد امکان پذیر نیست.
✅ در این وضعیت سازمان باید قابلیت های همکاری مشترک با دیگر بنگاه ها را در خود ایجاد نماید. چون این شکل دهی دامنه ای بسیار گسترده تر از بازار و در سطح اکوسیستم کسب و کار را شامل می شود و ریسک پذیری انجام آن باید میان بنگاه های متعدد تقسیم گردد.
✅ رهبرانی که اینگونه از راهبردها را دنبال می کنند باید از قدرت بالای به اشتراک گذاری اهداف بین بنگاه های مختلف با ارزش ها و رویکردهای متفاوت برخوردار باشند. بنیاد استراتژی های شکل پذیر با استراتژی هایی رویایی، شکل پذیر و سنتی کاملا متفاوت است.
5⃣ حیطه بازآفرینی
🔴 (فضای کسب و کار بسیار بغرنج و نامساعد):
✅ کاربرد چهارچوبهای استراتژیک مبتنی بر بازآفرینی، زمانی است که سازمان ناگذیر است تمهیداتی را برای استمرار بقا و رقابت در شرایط بسیار دشوار و آزاردهنده کسب و کار بیاندیشد. در این وضعیت موانع و هزینه های خروج از صنعت برای بنگاه کسب و کار بسیار سنگین است و مدیران سازمان باید بتوانند این هزینه ها و ریسک ها را با توجه به منافع سهامدارانشان به حداقل کاهش دهند.
✅ وضعیت نامساعد این چنینی ممکن است در اثر بروز یک شوک محیطی به صنعت یا بحران داخلی ایجاد شده و رویکردهای استراتژیک، ارزش پیشنهادی و مدل کسب و کار سازمان را در تقابل با وضعیت محیطی و نیازمندی های آن قرار داده باشد. این وضعیت نشان می دهد که ادامه کسب و کار با روش فعلی نمی تواند پایدار بماند و چهارچوب استراتژیکی مورد نیاز است که بتواند ضمن بیرون آوردن بنگاه از این وضعیت شانس دیگری را برای ادامه تلاش سازمان فراهم آورد.
✅ این گونه از تحلیل ها و رویکردهای استراتژیک مبتنی بر بررسی دقیق و سریع وضعیت محیطی، تلاش برای کاهش هزینه های سازمان و کوچک و چابک سازی آن و بازنگری در تخصیص منابع خواهد بود. بحران های اقتصادی اخیر، کاربرد استراتژی های مبتنی بر بازآفرینی را افزایش داده است.
📍 @stramanagement ™
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💲 استراتژی اقیانوس آبی؛ آموزههای هاروارد
💎 در این ویدیوی کوتاه، بهصورت خلاصه و جامع به استراتژی اقیانوس آبی (Blue Ocean Strategy) اشاره میشود؛ این محتوا به تازگی اصلاح و آپدیت شده.
✔️ همراه با زیرنویس فارسی
📍 @stramanagement ™
📍 @stramanagement ™
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💲۱۰ اصل اساسی استراتژی
۱- کاملاً به یک هدف معین و روشن متعهد باشید.
۲- ابتکار عمل را در دست بگیرید و آن را حفظ کنید.
۳- برای تجمیع و تمرکز منابع خود صرفهجویی کنید.
۴- از موقعیتیابی استراتژیک بهره ببرید.
۵- کارهای غیر منتظره انجام دهید.
۶- همه چیز را ساده بگیرید.
۷- همزمان راهحلها و جایگزینهای چندگانه فراهم کنید.
۸- برای دستیابی به هدف از مسیرهای غیرمستقیم استفاده کنید.
۹- زمانبندی و ترتیبگذاری را اعمال کنید.
۱۰- از موفقیت خود بهرهبرداری کنید.
📍 @stramanagement ™
۱- کاملاً به یک هدف معین و روشن متعهد باشید.
۲- ابتکار عمل را در دست بگیرید و آن را حفظ کنید.
۳- برای تجمیع و تمرکز منابع خود صرفهجویی کنید.
۴- از موقعیتیابی استراتژیک بهره ببرید.
۵- کارهای غیر منتظره انجام دهید.
۶- همه چیز را ساده بگیرید.
۷- همزمان راهحلها و جایگزینهای چندگانه فراهم کنید.
۸- برای دستیابی به هدف از مسیرهای غیرمستقیم استفاده کنید.
۹- زمانبندی و ترتیبگذاری را اعمال کنید.
۱۰- از موفقیت خود بهرهبرداری کنید.
📍 @stramanagement ™
💲هیچ وسیله ای برای تشخیص تصمیم درست وجود ندارد!
زیرا هیچ مقایسه ای امکان پذیر نیست
در زندگی با همه چیز برای اولین بار برخورد میکنیم، مانند هنرپیشهیی که بدون تمرین وارد صحنه میشود
میلان کوندرا
📍 @stramanagement ™
زیرا هیچ مقایسه ای امکان پذیر نیست
در زندگی با همه چیز برای اولین بار برخورد میکنیم، مانند هنرپیشهیی که بدون تمرین وارد صحنه میشود
میلان کوندرا
📍 @stramanagement ™
💲شایستگی کلیدیتان چیست؟
✍فیلیپ کاتلر
از ديرباز، شركتها منابع مختلفی از قبيل نيروی كار، مواد اوليه، اطلاعات و انرژی را كه وارد كسبوكارشان میشد، تملك و مديريت میکردند. ولی اين روش در حال تغيير است.
بسياری از شركتهای امروزی به دنبال برونسپاری فعاليتهای فرعی خود هستند تا با استفاده از اين شيوه به كيفيت بهتری دست يابند و هزينههای خود را كاهش دهند.
به عنوان مثال، هندوستان به عنوان كشوری مطرح است كه خدمات برونسپاری وسيعی را با قیمتهای بسیار رقابتی در حوزههایی مثل «خدمات مشتریان»، «برنامهنویسی کامپیوتری»، «تحقیقات بازار» و غیره ارائه میكند. به همین دلیل، شرکتها به جای این که این قبیل کارها را خودشان انجام بدهند، آن را به شرکتها و فریلنسرهای هندی میسپارند.
به بیان دیگر، شركتهای امروزی بيشتر به دنبال تملك و بهبود منابع كليدی و اساسی كسبوكار خود هستند. به همین دلیل، بسیاری از شرکتهای نساجی، شیمیایی و رایانهای/الکترونیکی، دست از تولید محصولاتشان برداشتهاند و این وظیفه را به شرکتهای دیگری که توانایی تولید ارزانتر را دارند، واگذار کردهاند.
در حقیقت، این قبیل شرکتها به جای درگیرشدن در فرایند سخت تولید، روی طراحی، بهبود و بازاریابی شایستگیهای کلیدیشان تمرکز کردهاند.
🔰یک شایستگی کلیدی دارای این سه ویژگی مهم است:
۱- یک شايستگی كليدی منبع كسب مزيت رقابتی است؛ زيرا اين شايستگی به شركت در ارائه ارزش بيشتر به مشتری كمك میكند.
۲- یک شايستگی كليدی در بازارهای مختلف شركت كاربرد دارد.
۳- رقبا به سختی میتوانند از شایستگی كليدی شركت تقليد كنند.
برای مثال، شایستگی کلیدی آیکیا، بزرگترین تولیدکننده مبلمان و لوازم دکوری منزل، عبارت است از: طراحی محصولات به صورت ماژولار تا مشتری خودش در منزل محصول خریداری شده را سر هم کند.
این شایستگی کلیدی، هم به مزیت رقابتی آیکیا تبدیل شده، هم در کشورهای گوناگون طرفدار دارد و هم رقبا به سختی میتوانند از آن تقلید و کپیبرداری کنند.
📍 @stramanagement ™
✍فیلیپ کاتلر
از ديرباز، شركتها منابع مختلفی از قبيل نيروی كار، مواد اوليه، اطلاعات و انرژی را كه وارد كسبوكارشان میشد، تملك و مديريت میکردند. ولی اين روش در حال تغيير است.
بسياری از شركتهای امروزی به دنبال برونسپاری فعاليتهای فرعی خود هستند تا با استفاده از اين شيوه به كيفيت بهتری دست يابند و هزينههای خود را كاهش دهند.
به عنوان مثال، هندوستان به عنوان كشوری مطرح است كه خدمات برونسپاری وسيعی را با قیمتهای بسیار رقابتی در حوزههایی مثل «خدمات مشتریان»، «برنامهنویسی کامپیوتری»، «تحقیقات بازار» و غیره ارائه میكند. به همین دلیل، شرکتها به جای این که این قبیل کارها را خودشان انجام بدهند، آن را به شرکتها و فریلنسرهای هندی میسپارند.
به بیان دیگر، شركتهای امروزی بيشتر به دنبال تملك و بهبود منابع كليدی و اساسی كسبوكار خود هستند. به همین دلیل، بسیاری از شرکتهای نساجی، شیمیایی و رایانهای/الکترونیکی، دست از تولید محصولاتشان برداشتهاند و این وظیفه را به شرکتهای دیگری که توانایی تولید ارزانتر را دارند، واگذار کردهاند.
در حقیقت، این قبیل شرکتها به جای درگیرشدن در فرایند سخت تولید، روی طراحی، بهبود و بازاریابی شایستگیهای کلیدیشان تمرکز کردهاند.
🔰یک شایستگی کلیدی دارای این سه ویژگی مهم است:
۱- یک شايستگی كليدی منبع كسب مزيت رقابتی است؛ زيرا اين شايستگی به شركت در ارائه ارزش بيشتر به مشتری كمك میكند.
۲- یک شايستگی كليدی در بازارهای مختلف شركت كاربرد دارد.
۳- رقبا به سختی میتوانند از شایستگی كليدی شركت تقليد كنند.
برای مثال، شایستگی کلیدی آیکیا، بزرگترین تولیدکننده مبلمان و لوازم دکوری منزل، عبارت است از: طراحی محصولات به صورت ماژولار تا مشتری خودش در منزل محصول خریداری شده را سر هم کند.
این شایستگی کلیدی، هم به مزیت رقابتی آیکیا تبدیل شده، هم در کشورهای گوناگون طرفدار دارد و هم رقبا به سختی میتوانند از آن تقلید و کپیبرداری کنند.
📍 @stramanagement ™
💲به عنوان استراتژیست این 4 چیز را پیوسته رصد کنید
🔰فناوری: دسترسی روزافزون همه به تکنولوژی باعث پیشرفت میشود، اما هر صنعتی فرم تغییرات فنی خود را دارد. توالی DNA و داروهای طراح وجود دارد؛ مواد جدید؛ چاپ سه بعدی؛ و فناوری نانو.
🔰رفتارها، نیازها و ارزشهای مشتری: بهترین نوآوریها هم از فناوریهای جدید و هم از الگوی رفتاری، نیازها و ارزشهای مشتریها استفاده میکنند. به عنوان مثال، Uber و Airbnb در ایجاد و رشد اقتصاد به یکدیگر کمک میکنند.
🔰فضای رقابتی: این روزها، رقبا از ناکجاآباد میآیند، زیرا شرکتها میتوانند تقریباً از هر عنصر زنجیره خود – از تحقیق و توسعه گرفته تا تولید و فروش و بازاریابی – به راحتی برونسپاری کنند. مدلهای جدید تجاری رقبای جدیدی ایجاد میکنند که اغلب میتوانند ما را از میدان به درکنند.
🔰تأمینکنندگان، شرکای تجاری و کانالها: مهم است که از تواناییهای در حال تحول تأمینکنندگان، شرکای تجاری بالقوه و کانالهای فروش خودآگاه باشید. این افراد را از اهداف خود آگاه کنید و اینکه چگونه میتوانند به شما کمک کنند تا در نوک قلهٔ تغییرات بازار خود بمانید.
📍 @stramanagement ™
🔰فناوری: دسترسی روزافزون همه به تکنولوژی باعث پیشرفت میشود، اما هر صنعتی فرم تغییرات فنی خود را دارد. توالی DNA و داروهای طراح وجود دارد؛ مواد جدید؛ چاپ سه بعدی؛ و فناوری نانو.
🔰رفتارها، نیازها و ارزشهای مشتری: بهترین نوآوریها هم از فناوریهای جدید و هم از الگوی رفتاری، نیازها و ارزشهای مشتریها استفاده میکنند. به عنوان مثال، Uber و Airbnb در ایجاد و رشد اقتصاد به یکدیگر کمک میکنند.
🔰فضای رقابتی: این روزها، رقبا از ناکجاآباد میآیند، زیرا شرکتها میتوانند تقریباً از هر عنصر زنجیره خود – از تحقیق و توسعه گرفته تا تولید و فروش و بازاریابی – به راحتی برونسپاری کنند. مدلهای جدید تجاری رقبای جدیدی ایجاد میکنند که اغلب میتوانند ما را از میدان به درکنند.
🔰تأمینکنندگان، شرکای تجاری و کانالها: مهم است که از تواناییهای در حال تحول تأمینکنندگان، شرکای تجاری بالقوه و کانالهای فروش خودآگاه باشید. این افراد را از اهداف خود آگاه کنید و اینکه چگونه میتوانند به شما کمک کنند تا در نوک قلهٔ تغییرات بازار خود بمانید.
📍 @stramanagement ™
💲۴ دسته استراتژی برای موفقیت
🔸داشتن یک استراتژی مشخص و واضح که تمام ذینفعان از آن اطلاع داشته باشند، یکی از رموز اصلی موفقیت کسبوکارها است. با این حال، هیچ فرمول ثابت و مشخصی برای تدوین استراتژی وجود ندارد و هر شرکتی پیش از هر چیز باید به داشتهها و شرایط خود نگاه کند.
بهعنوان مثال، اولویتها و استراتژی شرکتی که رهبر بازار است، باید با استراتژی شرکتی که برای بقا میجنگد، تفاوت داشته باشد.
🔸یکی از میانبرهایی که میتوان از طریق آن، شرایط یک شرکت را برای تدوین استراتژیهای مناسب آن تشخیص داد، توجه به وضعیت رقابتی آن است. بهطور معمول، شرکتهای مختلف از نظر سهم بازار و میزان سودآوری یا بازگشت سرمایه در ۴ دسته کلی قرار میگیرند و بهطور معمول نیز، از آن باخبر هستند.
1⃣ دسته اول شرکتهایی هستند که به رهبری بازار در صنعت خود دست یافتهاند. آنها سهم بالایی از بازار داشته و نسبت سود به سرمایهشان هم بهشدت بالا است. در حال حاضر، شرکتهایی مانند اپل و نایک از این دسته هستند. اولویت استراتژیک برای رهبران صنعت باید بهرهگیری از مزیتهایشان در بازار و سرمایهگذاری روی کالاها و خدمات جدیدی باشد که باعث شوند همچنان شرکت مدنظر پیشگام باقی بماند.
2⃣ دسته دیگری از شرکتها هستند که دقیقا در طرف مقابل این وضعیت قرار دارند. آنها سهم چندانی از بازار ندارند و همان فروش محدودشان هم سود قابل قبولی برایشان به ارمغان نمیآورد. وضعیت نامساعد آنها اغلب نشانهای از محصولات ضعیف، وجهه اجتماعی و نشان تجاری ضعیف یا هزینههای بالا است. شعبه آئودی آمریکا در دهه ۱۹۸۰ چنین وضعیتی داشت. شرکت نوکیا هم با ظهور موبایلهای هوشمند و پیش از آنکه امتیازش به شرکت مایکروسافت فروخته شود، شرایط مشابهی را تجربه میکرد. در نهایت کداک نیز شرکت دیگری بود که اسیر این شرایط شد و نتوانست خود را از ورشکستگی نجات دهد.
شرکتهایی که به این منجلاب گرفتار میشوند، چارهای جز تغییرات بنیادین و تغییر اساسی شیوه ارزشآفرینی برای مشتریانشان ندارند.
3⃣ دسته دیگری از شرکتها وجود دارند که با وجود سهم اندک از بازار، در همان محدوده اندک، عملکردی عالی دارند و از سودآوری بالایی برخوردارند. این شرایط را بهطور معمول، آن دسته از شرکتها تجربه میکنند که بر بازارهای گوشهای تمرکز کرده و گروه خاص و سودآفرینی از مشتریان را هدف قرار دادهاند.
از شرکتهایی که در این دسته قرار گرفتهاند میتوان از پورشه و بلکبری پیش از عرضه گوشیهای اپل به بازار نام برد. چنین شرکتهایی بهدلیل آنکه بازگشت سرمایه به شدت جذابی تجربه میکنند، باید متوجه باشند که چشم رقبا به دنبال بازار آنها خواهد بود. از این رو، باید مراقب تجاوز رقبای سنتی و جدید به قلمروی رقابتی خود باشند.
استراتژی این دسته از شرکتها باید نوآوریهای مستمر برای عالی ماندن و حفظ تمایز قابل توجه محصولات و خدمات خود باشد و در صورت امکانپذیر نبودن این امر، باید به فکر خروج استراتژیک از بازار برای حفظ منافع سهامدارانشان باشند.
4⃣ دسته آخر شرکتها، آنهایی هستند که بهرغم داشتن سهم قابل توجهی از بازار، سودآوری چندانی ندارند و بیشتر درآمدهایشان صرف هزینههای عملیاتی میشود. چنین وضعیتی میتواند در پی عوامل مختلفی اتفاق بیفتد: هزینههای بالا، محصولات ضعیف و کمکیفیت که نیاز به تخفیفهای چشمگیر دارند، آمیزه محصول نامناسب و تمرکز بر بخشهای کمسود بازار یا ترکیبی از عوامل بالا.
از نمونههای جدید این دسته از شرکتها میتوان به جنرالموتورز، آیبیام، اچپی و یاهو اشاره کرد. تصمیم استراتژیک مناسب در این شرایط، معمولا «کوچکسازی برای رشد» است. در این حالت شرکتها حوزههای غیرسودآور فعالیتهای خود را تعطیل کرده و قدرت خود را از نو، بر پایه نقاط قوت بنا میکنند.
👤 لئونارد شرمن
📖 اگر در جنگِ سگي هستي، گربه شو!
📍 @stramanagement ™
🔸داشتن یک استراتژی مشخص و واضح که تمام ذینفعان از آن اطلاع داشته باشند، یکی از رموز اصلی موفقیت کسبوکارها است. با این حال، هیچ فرمول ثابت و مشخصی برای تدوین استراتژی وجود ندارد و هر شرکتی پیش از هر چیز باید به داشتهها و شرایط خود نگاه کند.
بهعنوان مثال، اولویتها و استراتژی شرکتی که رهبر بازار است، باید با استراتژی شرکتی که برای بقا میجنگد، تفاوت داشته باشد.
🔸یکی از میانبرهایی که میتوان از طریق آن، شرایط یک شرکت را برای تدوین استراتژیهای مناسب آن تشخیص داد، توجه به وضعیت رقابتی آن است. بهطور معمول، شرکتهای مختلف از نظر سهم بازار و میزان سودآوری یا بازگشت سرمایه در ۴ دسته کلی قرار میگیرند و بهطور معمول نیز، از آن باخبر هستند.
1⃣ دسته اول شرکتهایی هستند که به رهبری بازار در صنعت خود دست یافتهاند. آنها سهم بالایی از بازار داشته و نسبت سود به سرمایهشان هم بهشدت بالا است. در حال حاضر، شرکتهایی مانند اپل و نایک از این دسته هستند. اولویت استراتژیک برای رهبران صنعت باید بهرهگیری از مزیتهایشان در بازار و سرمایهگذاری روی کالاها و خدمات جدیدی باشد که باعث شوند همچنان شرکت مدنظر پیشگام باقی بماند.
2⃣ دسته دیگری از شرکتها هستند که دقیقا در طرف مقابل این وضعیت قرار دارند. آنها سهم چندانی از بازار ندارند و همان فروش محدودشان هم سود قابل قبولی برایشان به ارمغان نمیآورد. وضعیت نامساعد آنها اغلب نشانهای از محصولات ضعیف، وجهه اجتماعی و نشان تجاری ضعیف یا هزینههای بالا است. شعبه آئودی آمریکا در دهه ۱۹۸۰ چنین وضعیتی داشت. شرکت نوکیا هم با ظهور موبایلهای هوشمند و پیش از آنکه امتیازش به شرکت مایکروسافت فروخته شود، شرایط مشابهی را تجربه میکرد. در نهایت کداک نیز شرکت دیگری بود که اسیر این شرایط شد و نتوانست خود را از ورشکستگی نجات دهد.
شرکتهایی که به این منجلاب گرفتار میشوند، چارهای جز تغییرات بنیادین و تغییر اساسی شیوه ارزشآفرینی برای مشتریانشان ندارند.
3⃣ دسته دیگری از شرکتها وجود دارند که با وجود سهم اندک از بازار، در همان محدوده اندک، عملکردی عالی دارند و از سودآوری بالایی برخوردارند. این شرایط را بهطور معمول، آن دسته از شرکتها تجربه میکنند که بر بازارهای گوشهای تمرکز کرده و گروه خاص و سودآفرینی از مشتریان را هدف قرار دادهاند.
از شرکتهایی که در این دسته قرار گرفتهاند میتوان از پورشه و بلکبری پیش از عرضه گوشیهای اپل به بازار نام برد. چنین شرکتهایی بهدلیل آنکه بازگشت سرمایه به شدت جذابی تجربه میکنند، باید متوجه باشند که چشم رقبا به دنبال بازار آنها خواهد بود. از این رو، باید مراقب تجاوز رقبای سنتی و جدید به قلمروی رقابتی خود باشند.
استراتژی این دسته از شرکتها باید نوآوریهای مستمر برای عالی ماندن و حفظ تمایز قابل توجه محصولات و خدمات خود باشد و در صورت امکانپذیر نبودن این امر، باید به فکر خروج استراتژیک از بازار برای حفظ منافع سهامدارانشان باشند.
4⃣ دسته آخر شرکتها، آنهایی هستند که بهرغم داشتن سهم قابل توجهی از بازار، سودآوری چندانی ندارند و بیشتر درآمدهایشان صرف هزینههای عملیاتی میشود. چنین وضعیتی میتواند در پی عوامل مختلفی اتفاق بیفتد: هزینههای بالا، محصولات ضعیف و کمکیفیت که نیاز به تخفیفهای چشمگیر دارند، آمیزه محصول نامناسب و تمرکز بر بخشهای کمسود بازار یا ترکیبی از عوامل بالا.
از نمونههای جدید این دسته از شرکتها میتوان به جنرالموتورز، آیبیام، اچپی و یاهو اشاره کرد. تصمیم استراتژیک مناسب در این شرایط، معمولا «کوچکسازی برای رشد» است. در این حالت شرکتها حوزههای غیرسودآور فعالیتهای خود را تعطیل کرده و قدرت خود را از نو، بر پایه نقاط قوت بنا میکنند.
👤 لئونارد شرمن
📖 اگر در جنگِ سگي هستي، گربه شو!
📍 @stramanagement ™