من برای اینکه پس انداز کنم نیاز دارم پولامو از خودم قایم کنم.

من حالم خیلی خوبه، خیلی شادو شنگولم!
ولی اگه تو بغلم کنی، زار زار گریه میکنم و تموم غم و ناراحتی‌هامو خالی میکنم اونجا.

شب و روز من یکی شد، اون نیومدش..

‏سهم ما از زندگی نه خیال آسوده بود و نه زندگی راحت، ما آمده بودیم تا تلخی‌ها بی‌صاحب نمانند.

میدونی چرا هیچ ترسی از آدمای حسودی که اطرافمونه ندارم؟ چون قلب من و تو باهم درآمیخته شده‌.

بیچاره من، که برای تسلی رنج‌هایم به تو پناه آورده بودم.

از اینکه ممکنه یه روزی از دستت بدم میترسم، اما همیشه از خودم می‌پرسم، آیا توهم از اینکه یه روز منو از دست بدی می‌ترسی یا نه؟!

اگه درس خوندنو سوپ در نظر بگیریم، من چنگالم.

‏وسط عادی‌ترین کارهای روزمره یادم میاد دیگه دوستم نداره و قلبم خالی می‌شه.

ببینم شماعم مثل من از اونایی هستین که بعضی اوقات منتظر میمونین طرف خودش بیاد چت رو شروع کنه و ساعت‌ها باهاش حرف بزنین ولی طرف نمیاد و شما از سر دلتنگی زیاد، بهش پیام میدین و اتفاقا حال و احوالشم می‌پرسین که چه مرگش شده بهتون پیام نداده!

آشنا شدن با آدم جدید؟! کصخلم مگه! من هنوز زیر آوار آدمِ امنِ قبلی گیر کردم.

‏کراشم یه قلب قرمز گذاشته بیوش ، فک کنم جراح قلبه.

‏با اینکه هربار می‌دونستم هیچ فایده‌ای نداره تمام تلاشمو کردم.

میدونی چرا از دستش دادی؟ زیادی محبت ‌کردی، دلت نیومد ناراحتش کنی، عصبانی شدی هر حرفی رو نزدی، هر کاری گفت کردی، اذیتش نکردی کوتاه اومدی، شدی همونی که اون میخواد و بدون هیچ چشم داشتی عاشقی کردی.

من صبر دارم، می‌گذرم یا فراموش میکنم.. ولی یهو جوری خودمو گم و گور میکنم که دیگه هیچ‌وقت منو نمی‌بینی!