⭕️در جستجوی مدال طلا
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۵/۱۶
جان بارگ روانشناس و همکارانش از دانشجویان دانشگاه نیویورک- که بیشترشان ۱۸ تا ۲۲ ساله بودند- خواستند با پنج کلمهای که به آنها داده میشود جملات چهار کلمهای بسازند. نیمی از کلمات بههمریختهای که به یکی از گروهها داده بودند حاوی واژگان مرتبط با افراد مسن بود؛ مثل فلوریدا، فراموشکار، طاس، خاکستری یا چین و چروک. پس از انجام این کار، شرکتکنندگان را برای انجام آزمایش دیگری به دفتری فرستادند که در آن سر سالن قرار داشت. این پیادهروی کوتاه همان موضوع اصلی آزمایش بود. محققان بدون جلب توجه، زمانی را اندازهگیری کردند که افراد برای رسیدن از این سر راهرو تا آن سر راهرو صرف میکردند. همانطور که بارگ پیشبینی کرده بود افرادی که جملاتی با واژههایی مرتبط با افراد مسن ساخته بودند به طور چشمگیری آهستهتر از بقیه در راهرو قدم زدند.
دانیل کانِمن در کتاب تفکر سریع و کند میگوید این پدیده قابل توجه در پیشزمینهسازی، به اثر فکری- حرکتی (ایدئوموتور) معروف است. جملهسازی با کلمات مربوط به افراد مسن، روی سرعت پیادهروی دانشجویان ۱۸ تا ۲۲ ساله تاثیر گذاشته بود!!
✅درسآموزی و راهکار عملی
بیایید به بررسی کلیدواژگان پرکاربرد در فضای سیاسی و اجتماعی ایران در سالهای اخیر بپردازیم. آیا کلماتی مانند تحریم، تورم، دلار، صبر استراتژیک، انتقام سخت، تنبیه، جنگ، ترور و خونخواهی به طور مکرر در این فضا حضور نداشتهاند؟ اگر پاسخ بله است، باید پرسید چنین فضایی، جدا از تاثیرات اقتصادی ملموس، با توجه به اثر ایدئوموتور، چه تاثیری بر روح و روان جامعه ایران داشته است؟ چگونه این وضعیت میتواند به گسترش خُلقیات ضدتوسعهای منجر شود، مثل جامعه کوتاهمدت بودن که ناشی از احساس ناامنی دائمی است، یا قاعدهناپذیری و بیرویایی؟
تاثیر این کلمات و شرایط بر جامعه ایران میتواند بسیار گسترده و عمیق باشد. دوام چنین وضعیتی، نه تنها به ناامیدی و اضطراب روانی دامن میزند، بلکه به نهادینه شدن رفتارهایی منجر میشود که برای توسعه و پیشرفت جامعه زیانبار است. ناامنی اقتصادی و سیاسی باعث میشود افراد به جای برنامهریزی بلندمدت، به دنبال راهحلهای کوتاهمدت و موقتی باشند. این وضعیت، قاعدهناپذیری و عدم پیروی از قوانین را تشدید کرده و سبب میشود جامعه به جای حرکت به سمت اهداف بلندمدت و توسعهیافته، درگیر بحرانهای روزمره و کوتاهمدت باشد.
در چنین شرایطی، جامعه ایران تشنه شنیدن کلماتی همچون توافق، صلح، سرمایهگذاری، پیروزی و امید است. میتوان با موفقیتهای کوچک و تدریجی آغاز کرد: ایجاد توافق هایی با جامعه، تصویرسازی از یک رویای جدید و قابل دستیابی از ایران با توجه به تاریخ و فرهنگ ایران و دستیابی به پیروزیهای کوچک شاید حتی به اندازه کسب یک مدال طلای المپیک!
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۵/۱۶
جان بارگ روانشناس و همکارانش از دانشجویان دانشگاه نیویورک- که بیشترشان ۱۸ تا ۲۲ ساله بودند- خواستند با پنج کلمهای که به آنها داده میشود جملات چهار کلمهای بسازند. نیمی از کلمات بههمریختهای که به یکی از گروهها داده بودند حاوی واژگان مرتبط با افراد مسن بود؛ مثل فلوریدا، فراموشکار، طاس، خاکستری یا چین و چروک. پس از انجام این کار، شرکتکنندگان را برای انجام آزمایش دیگری به دفتری فرستادند که در آن سر سالن قرار داشت. این پیادهروی کوتاه همان موضوع اصلی آزمایش بود. محققان بدون جلب توجه، زمانی را اندازهگیری کردند که افراد برای رسیدن از این سر راهرو تا آن سر راهرو صرف میکردند. همانطور که بارگ پیشبینی کرده بود افرادی که جملاتی با واژههایی مرتبط با افراد مسن ساخته بودند به طور چشمگیری آهستهتر از بقیه در راهرو قدم زدند.
دانیل کانِمن در کتاب تفکر سریع و کند میگوید این پدیده قابل توجه در پیشزمینهسازی، به اثر فکری- حرکتی (ایدئوموتور) معروف است. جملهسازی با کلمات مربوط به افراد مسن، روی سرعت پیادهروی دانشجویان ۱۸ تا ۲۲ ساله تاثیر گذاشته بود!!
✅درسآموزی و راهکار عملی
بیایید به بررسی کلیدواژگان پرکاربرد در فضای سیاسی و اجتماعی ایران در سالهای اخیر بپردازیم. آیا کلماتی مانند تحریم، تورم، دلار، صبر استراتژیک، انتقام سخت، تنبیه، جنگ، ترور و خونخواهی به طور مکرر در این فضا حضور نداشتهاند؟ اگر پاسخ بله است، باید پرسید چنین فضایی، جدا از تاثیرات اقتصادی ملموس، با توجه به اثر ایدئوموتور، چه تاثیری بر روح و روان جامعه ایران داشته است؟ چگونه این وضعیت میتواند به گسترش خُلقیات ضدتوسعهای منجر شود، مثل جامعه کوتاهمدت بودن که ناشی از احساس ناامنی دائمی است، یا قاعدهناپذیری و بیرویایی؟
تاثیر این کلمات و شرایط بر جامعه ایران میتواند بسیار گسترده و عمیق باشد. دوام چنین وضعیتی، نه تنها به ناامیدی و اضطراب روانی دامن میزند، بلکه به نهادینه شدن رفتارهایی منجر میشود که برای توسعه و پیشرفت جامعه زیانبار است. ناامنی اقتصادی و سیاسی باعث میشود افراد به جای برنامهریزی بلندمدت، به دنبال راهحلهای کوتاهمدت و موقتی باشند. این وضعیت، قاعدهناپذیری و عدم پیروی از قوانین را تشدید کرده و سبب میشود جامعه به جای حرکت به سمت اهداف بلندمدت و توسعهیافته، درگیر بحرانهای روزمره و کوتاهمدت باشد.
در چنین شرایطی، جامعه ایران تشنه شنیدن کلماتی همچون توافق، صلح، سرمایهگذاری، پیروزی و امید است. میتوان با موفقیتهای کوچک و تدریجی آغاز کرد: ایجاد توافق هایی با جامعه، تصویرسازی از یک رویای جدید و قابل دستیابی از ایران با توجه به تاریخ و فرهنگ ایران و دستیابی به پیروزیهای کوچک شاید حتی به اندازه کسب یک مدال طلای المپیک!
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
⭕️کار خودشونه!
✍فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۵/۲۹
دیمون سنتولا و همکارانش آزمایشی را طراحی کردند تا حداقل تعداد افراد لازم برای تغییر یک هنجار در جامعه را بررسی کنند. آنها ده انجمن آنلاین مستقل با تعداد اعضای بین ۲۰ تا ۳۰ نفر ایجاد کردند. در این آزمایش، به هر کدام از این انجمنها عکسی از یک مرد یا زن ناشناس نشان داده میشد و اعضای انجمن باید برای آن شخص ناشناس اسمی را حدس میزدند. در هر دور بازی، اعضای انجمن به گروههای دو نفره تقسیم میشدند و ۲۰ ثانیه فرصت داشتند تا نامی را پیشنهاد دهند. اعضای هر گروه نمیتوانستند یکدیگر را ببینند یا بدانند که همگروهیشان چه اسمی را نوشته است. اگر هر دو نفر نام یکسانی را مینوشتند، جایزه نقدی دریافت میکردند، اما اگر نامها متفاوت بود، هر دو پول از دست میدادند.
در چند دور نخست، اعضای یک انجمن ۲۴ نفره بیش از ۶۰ اسم مختلف پیشنهاد دادند، بدون اینکه به توافقی دست یابند. گاهی به طور اتفاقی، دو بازیکن نام مشابهی مثل «میا» را انتخاب میکردند و از این هماهنگی خوشحال میشدند. این بازیکنان سپس سعی میکردند «میا» را در دورهای بعدی نیز استفاده کنند. هرچه نام «میا» بیشتر تکرار میشد و در شبکه انجمن تقویت میگردید، احتمال انتخاب آن توسط دیگران نیز افزایش مییافت. به این ترتیب، در کمتر از ۵ دقیقه، تمامی اعضای آن انجمن، آن عکس ناشناس را «میا» نامیدند.
در ادامه آزمایش، گروهی از کنشگران که عضو تیم تحقیقاتی بودند، وارد انجمنها میشدند. اگر همه اعضای انجمن بر سر نام «میا» به توافق رسیده بودند، این کنشگران وارد عمل میشدند و در هر دور بازی از نام «انگرید» برای عکس ناشناس استفاده میکردند. این کنشگران، بهعنوان «اقلیت متعهد»، قصد داشتند تغییری اجتماعی ایجاد کنند. نتایج آزمایش نشان داد که برای تغییر نام «میا» به «انگرید»، حداقل ۲۵ درصد از اعضای انجمن باید کنشگرانی باشند که به نام جدید متعهدند. سنتولا در کتاب خود با عنوان تغییر، این تعداد را "بزنگاه ۲۵ درصدی" مینامد.
✅درسآموزی و راهکار عملی
کمی فکر کنید: چند درصد از اعتقادات، باورها و هنجارهای ما ممکن است «میاگونه» و به شکلی مشابه آزمایش بالا شکل گرفته باشند؟ در جامعه، ما اغلب در شبکهای از افرادی قرار داریم که ایدهها و نظرات خود را تکرار میکنند. این تکرار میتواند ما را به پذیرش آن ایدهها سوق دهد، حتی اگر این باورها هیچ ارزش ذاتی نداشته باشند و صرفاً بهدلیل پذیرش جمعی معتبر به نظر برسند.
برای جلوگیری از افتادن در دام چنین باورهایی، باید تفکر انتقادی را در خود تقویت کنیم. به جای پذیرش بیچونوچرای اطلاعات، سوال بپرسیم: چرا و چگونه این اطلاعات منتشر شدهاند؟ چه شواهدی برای حمایت از آنها وجود دارد؟ آیا منابع معتبر و قابل اعتماد هستند؟ تفکر نقادانه به ما کمک میکند تا ادعاها و اطلاعات را بهدرستی ارزیابی کنیم و از صحت آنها اطمینان حاصل نماییم.
راستی، آیا واقعا همه چی «کار خودشونه»؟ نمیتونه ناشی از بیبرنامگی، نداشتن اشراف اطلاعاتی و اتفاقات تصادفی دیگهای باشه؟
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
✍فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۵/۲۹
دیمون سنتولا و همکارانش آزمایشی را طراحی کردند تا حداقل تعداد افراد لازم برای تغییر یک هنجار در جامعه را بررسی کنند. آنها ده انجمن آنلاین مستقل با تعداد اعضای بین ۲۰ تا ۳۰ نفر ایجاد کردند. در این آزمایش، به هر کدام از این انجمنها عکسی از یک مرد یا زن ناشناس نشان داده میشد و اعضای انجمن باید برای آن شخص ناشناس اسمی را حدس میزدند. در هر دور بازی، اعضای انجمن به گروههای دو نفره تقسیم میشدند و ۲۰ ثانیه فرصت داشتند تا نامی را پیشنهاد دهند. اعضای هر گروه نمیتوانستند یکدیگر را ببینند یا بدانند که همگروهیشان چه اسمی را نوشته است. اگر هر دو نفر نام یکسانی را مینوشتند، جایزه نقدی دریافت میکردند، اما اگر نامها متفاوت بود، هر دو پول از دست میدادند.
در چند دور نخست، اعضای یک انجمن ۲۴ نفره بیش از ۶۰ اسم مختلف پیشنهاد دادند، بدون اینکه به توافقی دست یابند. گاهی به طور اتفاقی، دو بازیکن نام مشابهی مثل «میا» را انتخاب میکردند و از این هماهنگی خوشحال میشدند. این بازیکنان سپس سعی میکردند «میا» را در دورهای بعدی نیز استفاده کنند. هرچه نام «میا» بیشتر تکرار میشد و در شبکه انجمن تقویت میگردید، احتمال انتخاب آن توسط دیگران نیز افزایش مییافت. به این ترتیب، در کمتر از ۵ دقیقه، تمامی اعضای آن انجمن، آن عکس ناشناس را «میا» نامیدند.
در ادامه آزمایش، گروهی از کنشگران که عضو تیم تحقیقاتی بودند، وارد انجمنها میشدند. اگر همه اعضای انجمن بر سر نام «میا» به توافق رسیده بودند، این کنشگران وارد عمل میشدند و در هر دور بازی از نام «انگرید» برای عکس ناشناس استفاده میکردند. این کنشگران، بهعنوان «اقلیت متعهد»، قصد داشتند تغییری اجتماعی ایجاد کنند. نتایج آزمایش نشان داد که برای تغییر نام «میا» به «انگرید»، حداقل ۲۵ درصد از اعضای انجمن باید کنشگرانی باشند که به نام جدید متعهدند. سنتولا در کتاب خود با عنوان تغییر، این تعداد را "بزنگاه ۲۵ درصدی" مینامد.
✅درسآموزی و راهکار عملی
کمی فکر کنید: چند درصد از اعتقادات، باورها و هنجارهای ما ممکن است «میاگونه» و به شکلی مشابه آزمایش بالا شکل گرفته باشند؟ در جامعه، ما اغلب در شبکهای از افرادی قرار داریم که ایدهها و نظرات خود را تکرار میکنند. این تکرار میتواند ما را به پذیرش آن ایدهها سوق دهد، حتی اگر این باورها هیچ ارزش ذاتی نداشته باشند و صرفاً بهدلیل پذیرش جمعی معتبر به نظر برسند.
برای جلوگیری از افتادن در دام چنین باورهایی، باید تفکر انتقادی را در خود تقویت کنیم. به جای پذیرش بیچونوچرای اطلاعات، سوال بپرسیم: چرا و چگونه این اطلاعات منتشر شدهاند؟ چه شواهدی برای حمایت از آنها وجود دارد؟ آیا منابع معتبر و قابل اعتماد هستند؟ تفکر نقادانه به ما کمک میکند تا ادعاها و اطلاعات را بهدرستی ارزیابی کنیم و از صحت آنها اطمینان حاصل نماییم.
راستی، آیا واقعا همه چی «کار خودشونه»؟ نمیتونه ناشی از بیبرنامگی، نداشتن اشراف اطلاعاتی و اتفاقات تصادفی دیگهای باشه؟
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
⭕️تأثیر تصمیمات کوچک: مسیر موفقیت نواک جوکوویچ
✍️فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۶/۱۰
در سال ۲۰۰۴، زمانی که نواک جوکوویچ برای اولین بار به عنوان یک بازیکن تنیس حرفهای شناخته شد، در رتبه ۶۸۰ جهان قرار داشت و ۴۹ درصد بازیهای خود را پیروز میشد. تا پایان سومین سال حرفهای خود، او به رتبه سوم جهان صعود کرد. در این سال، درصد پیروزیهای او به ۷۹ درصد و درآمد او از ۲۵۰ هزار دلار به ۵ میلیون دلار در سال افزایش یافت. در سال ۲۰۱۱، او به رتبه اول تنیس مردان جهان رسید و به طور میانگین سالانه ۱۴ میلیون دلار فقط از جوایز مسابقات کسب کرد و ۹۰ درصد از مسابقات خود را با پیروزی پشت سر گذاشت [+].
اما بررسی درصد امتیازاتی که جوکوویچ در هر مسابقه برنده شده، نکته جالبی را نشان میدهد. زمانی که نواک در رتبه ۶۸۰ جهان بود، ۴۹ درصد امتیازات هر بازی را به دست میآورد. وقتی به رتبه سوم جهان رسید، این درصد به ۵۲ درصد افزایش یافت. در حالی که در رتبه اول جهان، این درصد به ۵۵ درصد رسید.
استفان دانیر در یک سخنرانی TED، این موفقیتها را ناشی از تصمیمات کوچک جوکوویچ در هر لحظه میداند. در واقع، جوکوویچ با دو بهبود ۳ درصدی در تصمیمگیری و کسب امتیاز، خود را به شماره یک تنیس دنیا رساند. البته، این بهبودهای کوچک نیازمند تلاش فراوان و مداوم است.
✅درسآموزی و راهکار عملی
داستان موفقیت نواک جوکوویچ، نمونهای الهامبخش برای تصمیمگیری در حوزههای شخصی و اجتماعی است. مسیر رسیدن به موفقیت، بیشتر از طریق بهبودهای کوچک و پیوسته به دست میآید تا تغییرات بزرگ و ناگهانی. جوکوویچ با تنها چند درصد بهبود در عملکرد خود توانست به صدر جدول تنیس جهان برسد، که نشاندهنده اهمیت تصمیمات در هر لحظه از زندگی است.
در زمینه رشد فردی، بهبودهای کوچک اما مستمر میتوانند تفاوتهای بزرگی ایجاد کنند. به عنوان مثال، روزانه چند دقیقه بیشتر مطالعه کردن، یادگیری یک مهارت جدید یا ایجاد یک عادت سالم، با گذر زمان میتواند به موفقیتهای بزرگ منجر شود.
در سطح جامعه نیز با گامهای کوچک و استراتژیک میتوان تغییرات بزرگی ایجاد کرد. بهبود سطح رفاه یک جامعه، میتواند با سرمایهگذاریهای کوچک در آموزش افراد آغاز شود. تغییر کوچک در سیاستگذاری میتواند سرنوشت یک کشور را تغییر دهد. به عنوان مثال، اصلاح یک قانون، بهروزرسانی یک سیاست مدیریتی یا انجام یک حرکت استراتژیک در روابط بینالملل میتواند نتایج مهمی در سطح ملی و بینالمللی به همراه داشته باشد. این قانون سیستمها است که تغییرات کوچک در نقاط اهرمی میتواند دستاوردهای بسیار بزرگی را در طول زمان درپی داشته باشد.
بنابراین، مي توانيم تصمیماتي همچون بازگشت یک استاد یا دانشجو به دانشگاه، انتصاب یک مدیر شایسته یا عزل یک مدیر نالایق را دستکم نگیریم، ادامه چنين تصميماتي را مطالبه كنيم و به تأثیرات بزرگ آنها امیدوار باشیم.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
✍️فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۶/۱۰
در سال ۲۰۰۴، زمانی که نواک جوکوویچ برای اولین بار به عنوان یک بازیکن تنیس حرفهای شناخته شد، در رتبه ۶۸۰ جهان قرار داشت و ۴۹ درصد بازیهای خود را پیروز میشد. تا پایان سومین سال حرفهای خود، او به رتبه سوم جهان صعود کرد. در این سال، درصد پیروزیهای او به ۷۹ درصد و درآمد او از ۲۵۰ هزار دلار به ۵ میلیون دلار در سال افزایش یافت. در سال ۲۰۱۱، او به رتبه اول تنیس مردان جهان رسید و به طور میانگین سالانه ۱۴ میلیون دلار فقط از جوایز مسابقات کسب کرد و ۹۰ درصد از مسابقات خود را با پیروزی پشت سر گذاشت [+].
اما بررسی درصد امتیازاتی که جوکوویچ در هر مسابقه برنده شده، نکته جالبی را نشان میدهد. زمانی که نواک در رتبه ۶۸۰ جهان بود، ۴۹ درصد امتیازات هر بازی را به دست میآورد. وقتی به رتبه سوم جهان رسید، این درصد به ۵۲ درصد افزایش یافت. در حالی که در رتبه اول جهان، این درصد به ۵۵ درصد رسید.
استفان دانیر در یک سخنرانی TED، این موفقیتها را ناشی از تصمیمات کوچک جوکوویچ در هر لحظه میداند. در واقع، جوکوویچ با دو بهبود ۳ درصدی در تصمیمگیری و کسب امتیاز، خود را به شماره یک تنیس دنیا رساند. البته، این بهبودهای کوچک نیازمند تلاش فراوان و مداوم است.
✅درسآموزی و راهکار عملی
داستان موفقیت نواک جوکوویچ، نمونهای الهامبخش برای تصمیمگیری در حوزههای شخصی و اجتماعی است. مسیر رسیدن به موفقیت، بیشتر از طریق بهبودهای کوچک و پیوسته به دست میآید تا تغییرات بزرگ و ناگهانی. جوکوویچ با تنها چند درصد بهبود در عملکرد خود توانست به صدر جدول تنیس جهان برسد، که نشاندهنده اهمیت تصمیمات در هر لحظه از زندگی است.
در زمینه رشد فردی، بهبودهای کوچک اما مستمر میتوانند تفاوتهای بزرگی ایجاد کنند. به عنوان مثال، روزانه چند دقیقه بیشتر مطالعه کردن، یادگیری یک مهارت جدید یا ایجاد یک عادت سالم، با گذر زمان میتواند به موفقیتهای بزرگ منجر شود.
در سطح جامعه نیز با گامهای کوچک و استراتژیک میتوان تغییرات بزرگی ایجاد کرد. بهبود سطح رفاه یک جامعه، میتواند با سرمایهگذاریهای کوچک در آموزش افراد آغاز شود. تغییر کوچک در سیاستگذاری میتواند سرنوشت یک کشور را تغییر دهد. به عنوان مثال، اصلاح یک قانون، بهروزرسانی یک سیاست مدیریتی یا انجام یک حرکت استراتژیک در روابط بینالملل میتواند نتایج مهمی در سطح ملی و بینالمللی به همراه داشته باشد. این قانون سیستمها است که تغییرات کوچک در نقاط اهرمی میتواند دستاوردهای بسیار بزرگی را در طول زمان درپی داشته باشد.
بنابراین، مي توانيم تصمیماتي همچون بازگشت یک استاد یا دانشجو به دانشگاه، انتصاب یک مدیر شایسته یا عزل یک مدیر نالایق را دستکم نگیریم، ادامه چنين تصميماتي را مطالبه كنيم و به تأثیرات بزرگ آنها امیدوار باشیم.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
⭕️بازنگری دروس عمومی دانشگاهها: گامی به سوی توانمندسازی جامعه
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۶/۲۲
دروس عمومی مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران، به جز دروس فارسی عمومی، زبان عمومی و تربیت بدنی (در مجموع ۸ واحد)، شامل ۱۴ واحد دیگر در چهار دسته مبانی نظری اسلام، اخلاق اسلامی، انقلاب اسلامی، تاریخ و تمدن اسلامی، آشنایی با منابع اسلامی و یک درس دانش خانواده و تنظیم جمعیت است [+].
به عنوان نمونهای برای مقایسه با ایران، دروس عمومی (General Education) در دانشگاههای آمریکا تنوع بسیار زیادی دارد و هر دانشگاه بر اساس اهداف خود دروس مختلفی را ارائه میدهد که در طول زمان بهروزرسانی میشود. به طور مثال، دروس عمومی دانشگاه هاروارد که به صورت قبول/مردود (Pass/Fail) نمرهدهی میشوند، در چهار دسته زیر ارائه میشوند:
1- زیباییشناسی و فرهنگ - نمونه کلاسها: خودت باش (Act Natural)، فرهنگ غذا خوردن، خلاقیت
2- اخلاق و شهروندی - نمونه کلاسها: شادی/خوشبختی (Happiness)، آشنایی با جهل، دروغ، مزخرفات و فریب
3- تاریخ، جوامع و افراد - نمونه کلاسها: اسلحه در آمریکا، پروژه دموکراسی
4- علم و فناوری - نمونه کلاسها: هوش مصنوعی، محاسبات و تفکر [+].
همچنین، دروس عمومی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا به صورت زیر دستهبندی شدهاند:
1- اهداف پایه - نمونه کلاسها: زبان، فرهنگ و تفکر انتقادی، اصول سخنرانی عمومی، علم و شبهعلم
2- جهان طبیعی و اشکال مختلف حیات - نمونه کلاسها: زمینشناسی، ریاضیات عمومی، شیمی عمومی
3- هنر و بشریت - نمونه کلاسها: تاریخچه هنرهای اسلامی، زنان خاورمیانه، سنتهای بصری اروپایی
4- فرد و جامعه - نمونه کلاسها: آزادی بیان، آسیا در جهان امروز، سیاست جهانی
5- فهم توسعه فردی - نمونه کلاسها: کودک در خانواده، تغذیه و سلامت، سبک زندگی سالم
6- مطالعات قومی - نمونه کلاسها: اقوام بومی کالیفرنیا، اقوام آسیایی-آمریکایی، مطالعه سرخپوستان [+].
✅تحلیل و تجویز راهبردی:
توانمندسازی جامعه به معنای تقویت قابلیتها و مهارتهای افراد و گروهها برای مشارکت فعال و مؤثر در زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. در این زمینه، دروس عمومی دانشگاهی نقش مهمی در توانمندسازی جامعه ایفا میکنند. دروس عمومی با فراهم آوردن دانش، مهارتها، و ارزشهایی که برای مشارکت فعال و مؤثر در جامعه ضروری هستند، میتوانند نقش مهمی در توانمندسازی جامعه داشته باشند. این دروس به افراد کمک میکنند تا به عنوان شهروندانی آگاه و مسئول، در جهت توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه خود تلاش کنند.
بررسی دروس عمومی دانشگاههای ایران به وضوح نشان میدهد که دروس ارائه شده تناسبی با نیازهای امروز جامعه ایران ندارند. اصلاح و به روزرسانی این برنامهها نیازمند مطالعات جامع است، اما به عنوان پیشنهاد اولیه، دروسی همچون مبانی علم اقتصاد، آشنایی با هوش مصنوعی، اصول نگارش و ارائه، فلسفه علم، تفکر انتقادی، آشنایی با اقوام ایرانی، تاریخ معاصر ایران، تاریخچه هنر در ایران، تغذیه و سلامت، و شاد زیستن میتوانند به عنوان دروس عمومی انتخابی در برنامه درسی دانشگاهها اضافه شوند. ارائه این دروس متنوع در دانشگاههای جامع کشور بهسادگی قابل اجرا خواهد بود.
در نهایت، اگر وزارتخانههای علوم و آموزش و پرورش برنامه جامعی برای تأثیرگذاری در توسعه فرهنگ عمومی جامعه نداشته باشند، فرهنگ عمومی به افراد و رسانههای غیرمتخصص و سلبریتیها سپرده خواهد شد که میتواند موجب بروز آسیبهای جدی در بلندمدت شود.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۶/۲۲
دروس عمومی مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران، به جز دروس فارسی عمومی، زبان عمومی و تربیت بدنی (در مجموع ۸ واحد)، شامل ۱۴ واحد دیگر در چهار دسته مبانی نظری اسلام، اخلاق اسلامی، انقلاب اسلامی، تاریخ و تمدن اسلامی، آشنایی با منابع اسلامی و یک درس دانش خانواده و تنظیم جمعیت است [+].
به عنوان نمونهای برای مقایسه با ایران، دروس عمومی (General Education) در دانشگاههای آمریکا تنوع بسیار زیادی دارد و هر دانشگاه بر اساس اهداف خود دروس مختلفی را ارائه میدهد که در طول زمان بهروزرسانی میشود. به طور مثال، دروس عمومی دانشگاه هاروارد که به صورت قبول/مردود (Pass/Fail) نمرهدهی میشوند، در چهار دسته زیر ارائه میشوند:
1- زیباییشناسی و فرهنگ - نمونه کلاسها: خودت باش (Act Natural)، فرهنگ غذا خوردن، خلاقیت
2- اخلاق و شهروندی - نمونه کلاسها: شادی/خوشبختی (Happiness)، آشنایی با جهل، دروغ، مزخرفات و فریب
3- تاریخ، جوامع و افراد - نمونه کلاسها: اسلحه در آمریکا، پروژه دموکراسی
4- علم و فناوری - نمونه کلاسها: هوش مصنوعی، محاسبات و تفکر [+].
همچنین، دروس عمومی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا به صورت زیر دستهبندی شدهاند:
1- اهداف پایه - نمونه کلاسها: زبان، فرهنگ و تفکر انتقادی، اصول سخنرانی عمومی، علم و شبهعلم
2- جهان طبیعی و اشکال مختلف حیات - نمونه کلاسها: زمینشناسی، ریاضیات عمومی، شیمی عمومی
3- هنر و بشریت - نمونه کلاسها: تاریخچه هنرهای اسلامی، زنان خاورمیانه، سنتهای بصری اروپایی
4- فرد و جامعه - نمونه کلاسها: آزادی بیان، آسیا در جهان امروز، سیاست جهانی
5- فهم توسعه فردی - نمونه کلاسها: کودک در خانواده، تغذیه و سلامت، سبک زندگی سالم
6- مطالعات قومی - نمونه کلاسها: اقوام بومی کالیفرنیا، اقوام آسیایی-آمریکایی، مطالعه سرخپوستان [+].
✅تحلیل و تجویز راهبردی:
توانمندسازی جامعه به معنای تقویت قابلیتها و مهارتهای افراد و گروهها برای مشارکت فعال و مؤثر در زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. در این زمینه، دروس عمومی دانشگاهی نقش مهمی در توانمندسازی جامعه ایفا میکنند. دروس عمومی با فراهم آوردن دانش، مهارتها، و ارزشهایی که برای مشارکت فعال و مؤثر در جامعه ضروری هستند، میتوانند نقش مهمی در توانمندسازی جامعه داشته باشند. این دروس به افراد کمک میکنند تا به عنوان شهروندانی آگاه و مسئول، در جهت توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه خود تلاش کنند.
بررسی دروس عمومی دانشگاههای ایران به وضوح نشان میدهد که دروس ارائه شده تناسبی با نیازهای امروز جامعه ایران ندارند. اصلاح و به روزرسانی این برنامهها نیازمند مطالعات جامع است، اما به عنوان پیشنهاد اولیه، دروسی همچون مبانی علم اقتصاد، آشنایی با هوش مصنوعی، اصول نگارش و ارائه، فلسفه علم، تفکر انتقادی، آشنایی با اقوام ایرانی، تاریخ معاصر ایران، تاریخچه هنر در ایران، تغذیه و سلامت، و شاد زیستن میتوانند به عنوان دروس عمومی انتخابی در برنامه درسی دانشگاهها اضافه شوند. ارائه این دروس متنوع در دانشگاههای جامع کشور بهسادگی قابل اجرا خواهد بود.
در نهایت، اگر وزارتخانههای علوم و آموزش و پرورش برنامه جامعی برای تأثیرگذاری در توسعه فرهنگ عمومی جامعه نداشته باشند، فرهنگ عمومی به افراد و رسانههای غیرمتخصص و سلبریتیها سپرده خواهد شد که میتواند موجب بروز آسیبهای جدی در بلندمدت شود.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
⭕️انتخاب مدیران به شیوه نایکی (Nike)
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۵
شرکت نایکی به تازگی اعلام کرده که «الیوت هیل» که از نیروهای باسابقه و باتجربه این شرکت است، به عنوان مدیرعامل آینده نایکی انتخاب شده است. تجربه کاری ۳۲ ساله الیوت هیل در نایکی، که در صفحه لینکدین او به ثبت رسیده، حاوی نکات قابل توجهی است. تجربه الیوت هیل در نایکی شامل بیش از سه دهه فعالیت در نقشهای مختلف مدیریتی و رهبری در این شرکت میشود. او کار خود را به عنوان کارآموز در فروش پوشاک (۱۹۸۸-۱۹۹۰) آغاز کرد و به تدریج در مسیر حرفهای خود، در موقعیتهای زیر در نایکی پیشرفت کرد:
۱- مدیر فروش تیمی (۱۹۹۱-۱۹۹۴)
۲- نماینده فروش (۱۹۹۴-۱۹۹۶)
۳- مدیر فروش (۱۹۹۶-۱۹۹۸)
۴-مدیر بخش ورزشهای تیمی (۱۹۹۸-۲۰۰۰)
۵- معاون رئیس، فروش و خردهفروشی اروپا، خاورمیانه و آفریقا (۲۰۰۰-۲۰۰۳)
۶- معاون رئیس و مدیر کل خردهفروشی ایالات متحده (۲۰۰۳-۲۰۰۴)
۷- معاون رئیس، تجارت ایالات متحده (۲۰۰۴-۲۰۰۵)
۸- معاون رئیس، خردهفروشی جهانی (۲۰۰۶-۲۰۱۰)
۹- معاون رئیس و مدیر کل آمریکای شمالی (۲۰۱۰-۲۰۱۳)
۱۰- رئیس، مناطق و فروش (۲۰۱۳-۲۰۱۶)
۱۱- رئیس، مناطق و بازار یکپارچه (۲۰۱۶-۲۰۱۸)
۱۲- رئیس، مصرفکننده و بازار (۲۰۱۸-۲۰۲۰) [+].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
فیلیپ نایت، بنیانگذار نایکی در کتاب کفشباز که حاوی زندگینامه و خاطرات اوست، جملهای کلیدی را نقل میکند: "ترسوها هیچوقت شروع نکردند و ضعیفها در بین راه مردند و حالا فقط ما ماندهایم". شاید الیوت هیل نماد این جمله باشد.
در حوزه شخصی، تجربه کاری آقای هیل نشاندهنده اهمیت پشتکار و تلاش مستمر، یادگیری و رشد مداوم، انعطافپذیری، صبر و تحمل است.
در حوزه سیاسی و اجتماعی، میتوان از رویکرد نایکی برای انتخاب مدیران از بین افرادی که در سلسلهمراتب سازمانی به تدریج رشد کردهاند، بهره برد. افرادی که از سطوح پایین به جایگاههای بالا میرسند:
۱- بهتر میتوانند وضعیت و نیازهای سازمان و جامعه را درک کنند.
۲- اعتماد بیشتری از طرف اعضای سازمان و جامعه دریافت میکنند. سهام شرکت نایکی بعد از اعلام انتخاب مدیرعامل جدید در ۱۹ سپتامبر، ۸ درصد رشد کرد [+].
۳- این افراد به دلیل سابقه طولانی کار در سازمانها و تعامل با گروههای مختلف، مهارت بالایی در شبکهسازی و ایجاد روابط دارند.
۴- اغلب شفافتر و پاسخگوتر هستند. آنها اهمیت پاسخگویی به مسائل را از نزدیک تجربه کرده و میدانند که صداقت و شفافیت در مدیریت و سیاستگذاری چقدر حیاتی است.
فصل انتخاب مدیران است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۵
شرکت نایکی به تازگی اعلام کرده که «الیوت هیل» که از نیروهای باسابقه و باتجربه این شرکت است، به عنوان مدیرعامل آینده نایکی انتخاب شده است. تجربه کاری ۳۲ ساله الیوت هیل در نایکی، که در صفحه لینکدین او به ثبت رسیده، حاوی نکات قابل توجهی است. تجربه الیوت هیل در نایکی شامل بیش از سه دهه فعالیت در نقشهای مختلف مدیریتی و رهبری در این شرکت میشود. او کار خود را به عنوان کارآموز در فروش پوشاک (۱۹۸۸-۱۹۹۰) آغاز کرد و به تدریج در مسیر حرفهای خود، در موقعیتهای زیر در نایکی پیشرفت کرد:
۱- مدیر فروش تیمی (۱۹۹۱-۱۹۹۴)
۲- نماینده فروش (۱۹۹۴-۱۹۹۶)
۳- مدیر فروش (۱۹۹۶-۱۹۹۸)
۴-مدیر بخش ورزشهای تیمی (۱۹۹۸-۲۰۰۰)
۵- معاون رئیس، فروش و خردهفروشی اروپا، خاورمیانه و آفریقا (۲۰۰۰-۲۰۰۳)
۶- معاون رئیس و مدیر کل خردهفروشی ایالات متحده (۲۰۰۳-۲۰۰۴)
۷- معاون رئیس، تجارت ایالات متحده (۲۰۰۴-۲۰۰۵)
۸- معاون رئیس، خردهفروشی جهانی (۲۰۰۶-۲۰۱۰)
۹- معاون رئیس و مدیر کل آمریکای شمالی (۲۰۱۰-۲۰۱۳)
۱۰- رئیس، مناطق و فروش (۲۰۱۳-۲۰۱۶)
۱۱- رئیس، مناطق و بازار یکپارچه (۲۰۱۶-۲۰۱۸)
۱۲- رئیس، مصرفکننده و بازار (۲۰۱۸-۲۰۲۰) [+].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
فیلیپ نایت، بنیانگذار نایکی در کتاب کفشباز که حاوی زندگینامه و خاطرات اوست، جملهای کلیدی را نقل میکند: "ترسوها هیچوقت شروع نکردند و ضعیفها در بین راه مردند و حالا فقط ما ماندهایم". شاید الیوت هیل نماد این جمله باشد.
در حوزه شخصی، تجربه کاری آقای هیل نشاندهنده اهمیت پشتکار و تلاش مستمر، یادگیری و رشد مداوم، انعطافپذیری، صبر و تحمل است.
در حوزه سیاسی و اجتماعی، میتوان از رویکرد نایکی برای انتخاب مدیران از بین افرادی که در سلسلهمراتب سازمانی به تدریج رشد کردهاند، بهره برد. افرادی که از سطوح پایین به جایگاههای بالا میرسند:
۱- بهتر میتوانند وضعیت و نیازهای سازمان و جامعه را درک کنند.
۲- اعتماد بیشتری از طرف اعضای سازمان و جامعه دریافت میکنند. سهام شرکت نایکی بعد از اعلام انتخاب مدیرعامل جدید در ۱۹ سپتامبر، ۸ درصد رشد کرد [+].
۳- این افراد به دلیل سابقه طولانی کار در سازمانها و تعامل با گروههای مختلف، مهارت بالایی در شبکهسازی و ایجاد روابط دارند.
۴- اغلب شفافتر و پاسخگوتر هستند. آنها اهمیت پاسخگویی به مسائل را از نزدیک تجربه کرده و میدانند که صداقت و شفافیت در مدیریت و سیاستگذاری چقدر حیاتی است.
فصل انتخاب مدیران است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
Telegram
Systemdiary files
⭕️جنگهای سیستمی
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۸
دکترین رسمی تفنگداران نیروی دریایی آمریکا تحت عنوان جنگیدن (۱۹۹۷) در دسترس عموم است و خواندنش میتواند جالب باشد. از نظر این جزوه، جنگ یک فرایند اجتماعی تعاملی است که در آن یک نیرو میکوشد اراده خود را بر نیرویی دیگر تحمیل کند. بدین ترتیب در دکترین کتاب جنگیدن تأکید اصلی بر نابود کردن نیروی مخالف از نظر فیزیکی و تحمیل تلفات جانی یا خسارات تجهیزاتی نیست، بلکه نابود کردن اراده جنگیدن در قوای دشمن است. هدف این است که انسجام سازمانی دشمن تا حد امکان از بین برود به طوری که یکایک عاملان نتوانند به صورت کالبدی منسجم و هدفمند عمل کنند و به جای آن منافع فوری خودشان را مد نظر بگیرند. با این کار قابلیت سازمانی قوای دشمن حتی با داشتن شمار زیاد و تجهیزات فراوان فرو میپاشد و در واقع ارتش دشمن یک سازمان اجتماعی که دارای قابلیت اقدام هدایت شده است به تودهای از افراد تبدیل میگردد [از کتاب توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت، ترجمه جعفر خیرخواهان و مسعود درودی، ص ۱۳۴].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
یکی از جنبههای کلیدی دکترین جنگیدن، درک عمیق از این نکته است که سازمانها، از جمله نیروهای نظامی، به عنوان سیستمهایی از اجزا و عوامل عمل میکنند که برای رسیدن به هدفی مشترک با یکدیگر در تعاملاند. هر گونه تضعیف در تعامل و هماهنگی این اجزا منجر به فروپاشی کلی سیستم میشود. در سطح عملیاتی، این به معنای بهرهگیری از انواع ابزارها برای تخریب این تعاملات و هماهنگیها است.
تحریمهای اقتصادی به عنوان یکی از ابزارهای مهم برای تضعیف سیستم رقیب، نقشی اساسی در نابودی اراده و توانایی آنها برای جنگیدن ایفا میکند. با کاهش توان اقتصادی، رقیب نه تنها قادر به نوسازی و بهروزرسانی تجهیزات نظامی خود نخواهد بود، بلکه نیروی انسانی آن نیز تحت فشارهای مالی و معیشتی انگیزهای برای جنگیدن نداشته و حتی ممکن است به سادگی با پیشنهاد مالی به نیروی نفوذ دشمن تبدیل شود.
علاوه بر این، تحریمها در کنار خطاهای سیاستهای اجتماعی داخلی دولتها، باعث کاهش سرمایه اجتماعی و تخریب رابطه بین دولت و ملت میشود. زمانی که این رابطه تضعیف شود، افراد دیگر حاضر به فداکاری برای اهداف کلان سیستم نخواهند بود و منافع فردی خود را بر منافع جمعی ترجیح میدهند. بنابراین انسجام و یکپارچگی مورد نیاز برای شکلگیری قابلیت دفاع و حمله به سادگی از بین میرود.
اما چه باید کرد؟ وقتی نقاط حمله مشخص است، عقلانی است که اولویت دفاعی هم باید معطوف به همان نقاط باشد:
۱- تقویت رشد اقتصادی از طریق رفع تحریمها، جذب سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، گسترش صنایع نوآور و تکنولوژیمحور، و توسعه زیرساختهای اقتصادی کلان، میتواند پایداری و توانایی جامعه را در مقابله با تهدیدات در بلندمدت افزایش دهد.
۲- برای افزایش سرمایه اجتماعی، باید اعتماد میان مردم و دولت تقویت شود. این هدف میتواند از طریق شفافسازی فرآیندهای حکومتی، مشارکت دادن نخبگان در تصمیمگیریهای کلان، افزایش پاسخگویی مسئولان، و بهبود خدمات عمومی حاصل شود.
بدیهی است که دادن شعارهای حماسی و ابراز احساسات عمومی، بسیار سادهتر از انجام دو گزینه بالاست.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۸
دکترین رسمی تفنگداران نیروی دریایی آمریکا تحت عنوان جنگیدن (۱۹۹۷) در دسترس عموم است و خواندنش میتواند جالب باشد. از نظر این جزوه، جنگ یک فرایند اجتماعی تعاملی است که در آن یک نیرو میکوشد اراده خود را بر نیرویی دیگر تحمیل کند. بدین ترتیب در دکترین کتاب جنگیدن تأکید اصلی بر نابود کردن نیروی مخالف از نظر فیزیکی و تحمیل تلفات جانی یا خسارات تجهیزاتی نیست، بلکه نابود کردن اراده جنگیدن در قوای دشمن است. هدف این است که انسجام سازمانی دشمن تا حد امکان از بین برود به طوری که یکایک عاملان نتوانند به صورت کالبدی منسجم و هدفمند عمل کنند و به جای آن منافع فوری خودشان را مد نظر بگیرند. با این کار قابلیت سازمانی قوای دشمن حتی با داشتن شمار زیاد و تجهیزات فراوان فرو میپاشد و در واقع ارتش دشمن یک سازمان اجتماعی که دارای قابلیت اقدام هدایت شده است به تودهای از افراد تبدیل میگردد [از کتاب توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت، ترجمه جعفر خیرخواهان و مسعود درودی، ص ۱۳۴].
✅تحلیل و تجویز راهبردی
یکی از جنبههای کلیدی دکترین جنگیدن، درک عمیق از این نکته است که سازمانها، از جمله نیروهای نظامی، به عنوان سیستمهایی از اجزا و عوامل عمل میکنند که برای رسیدن به هدفی مشترک با یکدیگر در تعاملاند. هر گونه تضعیف در تعامل و هماهنگی این اجزا منجر به فروپاشی کلی سیستم میشود. در سطح عملیاتی، این به معنای بهرهگیری از انواع ابزارها برای تخریب این تعاملات و هماهنگیها است.
تحریمهای اقتصادی به عنوان یکی از ابزارهای مهم برای تضعیف سیستم رقیب، نقشی اساسی در نابودی اراده و توانایی آنها برای جنگیدن ایفا میکند. با کاهش توان اقتصادی، رقیب نه تنها قادر به نوسازی و بهروزرسانی تجهیزات نظامی خود نخواهد بود، بلکه نیروی انسانی آن نیز تحت فشارهای مالی و معیشتی انگیزهای برای جنگیدن نداشته و حتی ممکن است به سادگی با پیشنهاد مالی به نیروی نفوذ دشمن تبدیل شود.
علاوه بر این، تحریمها در کنار خطاهای سیاستهای اجتماعی داخلی دولتها، باعث کاهش سرمایه اجتماعی و تخریب رابطه بین دولت و ملت میشود. زمانی که این رابطه تضعیف شود، افراد دیگر حاضر به فداکاری برای اهداف کلان سیستم نخواهند بود و منافع فردی خود را بر منافع جمعی ترجیح میدهند. بنابراین انسجام و یکپارچگی مورد نیاز برای شکلگیری قابلیت دفاع و حمله به سادگی از بین میرود.
اما چه باید کرد؟ وقتی نقاط حمله مشخص است، عقلانی است که اولویت دفاعی هم باید معطوف به همان نقاط باشد:
۱- تقویت رشد اقتصادی از طریق رفع تحریمها، جذب سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، گسترش صنایع نوآور و تکنولوژیمحور، و توسعه زیرساختهای اقتصادی کلان، میتواند پایداری و توانایی جامعه را در مقابله با تهدیدات در بلندمدت افزایش دهد.
۲- برای افزایش سرمایه اجتماعی، باید اعتماد میان مردم و دولت تقویت شود. این هدف میتواند از طریق شفافسازی فرآیندهای حکومتی، مشارکت دادن نخبگان در تصمیمگیریهای کلان، افزایش پاسخگویی مسئولان، و بهبود خدمات عمومی حاصل شود.
بدیهی است که دادن شعارهای حماسی و ابراز احساسات عمومی، بسیار سادهتر از انجام دو گزینه بالاست.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
https://www.tgoop.com/systemdiary
⭕️جهاني شدن و توسعه: از مك دونالد تا كي-پاپ
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۲۰
خاندان مدیچی (Medici)، خانوادهای ایتالیایی بودند که در بازه سالهای ۱۴۳۴ تا ۱۷۳۷ به جز دو وقفه کوتاه، در فلورانس حکومت میکردند. خاندان مدیچی ابتدا توانست به وسیله موفقیت در تجارت و بانکداری به ثروت برسد و سپس قدرت سیاسی فلورانس را بهدست گرفت. حمایت این خاندان از هنرمندان و کارهای انسان دوستانه باعث شد فلورانس به مهد رنسانس بدل شود و میتوان آن را در زمینه شکوفایی فرهنگی رقیب یونان باستان دانست. آخرین حکمران مدیچی، جیان گاستونه بدون هیچ وارث پسر در سال ۱۷۳۷ درگذشت و پس از تقریبا سه قرن پایان سلسلهی خاندان مدیچی فرا رسید [+].
گروهی از محققان با استفاده از روابط ریاضی و استفاده از تئوری شبکه به بررسی راز قدرت خاندان مدیچی پرداخته اند. آنها شبکه وصلت خانوادگی بین خاندانهاي مهم فلورانس را ترسيم و بررسي كرده اند. تحلیل تنها مبتني بر تعداد ارتباطهايی که هر یک از این خانوادهها دارند، بینش خاصی ارائه نمیدهد. خانواده مدیچی بالاترین تعداد ارتباط را دارد، اما تفاوت آن با خانوادههایی مانند گوادانی چشمگیر نیست. اما در عوض، با بررسی معيار «مركزيت بينابيني» (Betweenness Centrality)، خانواده مدیچی با امتیاز 0.522 بالاترین ارزش را کسب میکند، که بسیار بالاتر از امتیاز 0.255 خانواده گوادانی است. مركزيت بينابيني نسبت تعداد دفعاتی را که یک راس در شبكه ارتباطي روی کوتاهترین مسیر بین تمامي جفت راسها قرار دارد حساب میکند. خانواده مدیچی در موقعیتی واسطهای بین جناحهای مختلف قرار داشتند و این ممکن است باعث تحکیم قدرت سیاسی آنها در طول زمان شده باشد. در واقع، خانواده مدیچی اغلب واسطه ای ضروری برای خانوادههای جناحهای مختلف بود که مایل به ارتباط و تبادل اطلاعات بودند. به بیانی دیگر مدیچی حداقل از 52 درصد اطلاعاتی که در این شبکه خانوادگی منتشر می شده است، به سرعت باخبر می شد [+].
✅تحليل و تجويز راهبردي
یکی از دلایل ماندگاری قدرت خاندان مدیچی، توانایی آنها در ایجاد و حفظ شبکههای ارتباطی گسترده با دیگر مراکز قدرت بود. اگر این اصل را به دنیای معاصر تعمیم دهیم، اهمیت ارتباطات بینالمللی کشورها و تعامل با سایر کشورهای جهان آشکار میشود. يكي از شاخصهاي معتبر براي سنجش اين موضوع، شاخص جهانی شدن KOF است که میزان جهانیشدن کشورها را بر اساس سه بعد اقتصادی (زيرشاخصهاي مهم: تجارت كالا و خدمات و سرمايه گذاري خارجي)، اجتماعی (زيرشاخصهاي مهم: گردشگران و دانشجويان بينالمللی، مهاجرت، پهنای باند اینترنت، تجارت کالای فرهنگی و تعداد شعبات مک دونالد و ایکیا) و سیاسی (زیرشاخصهای مهم: تعداد سفارتخانه و معاهدات بین المللی) ارزيابي میکند[+].
سوییس کشور رتبه اول در سال 2021 این شاخص است. ایران در سال 2021 در بین 196 کشور جایگاه 115 را از نظر شاخص جهانی شدن داشته است. برای مقایسه امارات متحده عربی رتبه 38، قطر رتبه 48، ترکیه رتبه 54 و عربستان رتبه 70 را در این شاخص دارند [+].
بين المللي شدن يكي از ملزومات توسعه كشورهاست. گام برداشتن در مسیر بهبود شاخصهایی که در مورد آنها توافق وجود دارد، می تواند در اولویتهای توسعه هر کشوری قرار بگیرد و شايد معناي واقعي عمق راهبردي همين باشد.
هیوندا، سامسونگ، سریالهای کره ای، کی-پاپ و نوبل ادبیات 2024 براي نويسنده اهل کره جنوبی را در ذهن خود مرور کنید.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۲۰
خاندان مدیچی (Medici)، خانوادهای ایتالیایی بودند که در بازه سالهای ۱۴۳۴ تا ۱۷۳۷ به جز دو وقفه کوتاه، در فلورانس حکومت میکردند. خاندان مدیچی ابتدا توانست به وسیله موفقیت در تجارت و بانکداری به ثروت برسد و سپس قدرت سیاسی فلورانس را بهدست گرفت. حمایت این خاندان از هنرمندان و کارهای انسان دوستانه باعث شد فلورانس به مهد رنسانس بدل شود و میتوان آن را در زمینه شکوفایی فرهنگی رقیب یونان باستان دانست. آخرین حکمران مدیچی، جیان گاستونه بدون هیچ وارث پسر در سال ۱۷۳۷ درگذشت و پس از تقریبا سه قرن پایان سلسلهی خاندان مدیچی فرا رسید [+].
گروهی از محققان با استفاده از روابط ریاضی و استفاده از تئوری شبکه به بررسی راز قدرت خاندان مدیچی پرداخته اند. آنها شبکه وصلت خانوادگی بین خاندانهاي مهم فلورانس را ترسيم و بررسي كرده اند. تحلیل تنها مبتني بر تعداد ارتباطهايی که هر یک از این خانوادهها دارند، بینش خاصی ارائه نمیدهد. خانواده مدیچی بالاترین تعداد ارتباط را دارد، اما تفاوت آن با خانوادههایی مانند گوادانی چشمگیر نیست. اما در عوض، با بررسی معيار «مركزيت بينابيني» (Betweenness Centrality)، خانواده مدیچی با امتیاز 0.522 بالاترین ارزش را کسب میکند، که بسیار بالاتر از امتیاز 0.255 خانواده گوادانی است. مركزيت بينابيني نسبت تعداد دفعاتی را که یک راس در شبكه ارتباطي روی کوتاهترین مسیر بین تمامي جفت راسها قرار دارد حساب میکند. خانواده مدیچی در موقعیتی واسطهای بین جناحهای مختلف قرار داشتند و این ممکن است باعث تحکیم قدرت سیاسی آنها در طول زمان شده باشد. در واقع، خانواده مدیچی اغلب واسطه ای ضروری برای خانوادههای جناحهای مختلف بود که مایل به ارتباط و تبادل اطلاعات بودند. به بیانی دیگر مدیچی حداقل از 52 درصد اطلاعاتی که در این شبکه خانوادگی منتشر می شده است، به سرعت باخبر می شد [+].
✅تحليل و تجويز راهبردي
یکی از دلایل ماندگاری قدرت خاندان مدیچی، توانایی آنها در ایجاد و حفظ شبکههای ارتباطی گسترده با دیگر مراکز قدرت بود. اگر این اصل را به دنیای معاصر تعمیم دهیم، اهمیت ارتباطات بینالمللی کشورها و تعامل با سایر کشورهای جهان آشکار میشود. يكي از شاخصهاي معتبر براي سنجش اين موضوع، شاخص جهانی شدن KOF است که میزان جهانیشدن کشورها را بر اساس سه بعد اقتصادی (زيرشاخصهاي مهم: تجارت كالا و خدمات و سرمايه گذاري خارجي)، اجتماعی (زيرشاخصهاي مهم: گردشگران و دانشجويان بينالمللی، مهاجرت، پهنای باند اینترنت، تجارت کالای فرهنگی و تعداد شعبات مک دونالد و ایکیا) و سیاسی (زیرشاخصهای مهم: تعداد سفارتخانه و معاهدات بین المللی) ارزيابي میکند[+].
سوییس کشور رتبه اول در سال 2021 این شاخص است. ایران در سال 2021 در بین 196 کشور جایگاه 115 را از نظر شاخص جهانی شدن داشته است. برای مقایسه امارات متحده عربی رتبه 38، قطر رتبه 48، ترکیه رتبه 54 و عربستان رتبه 70 را در این شاخص دارند [+].
بين المللي شدن يكي از ملزومات توسعه كشورهاست. گام برداشتن در مسیر بهبود شاخصهایی که در مورد آنها توافق وجود دارد، می تواند در اولویتهای توسعه هر کشوری قرار بگیرد و شايد معناي واقعي عمق راهبردي همين باشد.
هیوندا، سامسونگ، سریالهای کره ای، کی-پاپ و نوبل ادبیات 2024 براي نويسنده اهل کره جنوبی را در ذهن خود مرور کنید.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
Telegram
Systemdiary files
⭕️آشپزی: کلید مغز بزرگ و ذهن خلاق!
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۲۴
یکی از ویژگیهای عجیب انسانها این است که مغز و دستگاه گوارششان در صورت خالی بودن به یک اندازه هستند و هر کدام کمی بیشتر از یک کیلوگرم وزن دارند. اندازه مغز اکثر پستاندارانی که توده بدنی مشابهی با انسان دارند، تقریباً پنج برابر کوچکتر و اندازه رودهها دو برابر بزرگتر است. به عبارت دیگر انسانها روده نسبتاً کوچک و مغز بزرگی دارند. در یک مطالعه برجسته، لزلی آیلو و پیتر ویلر ابراز کردند که یک اندازه بودن منحصر به فرد مغز و روده انسان نتیجه یک تغییر انرژی ژرف است که در آن انسان اولیه، با بالا بردن کیفیت غذای خود اساساً رودههای بزرگ را با مغزهای بزرگ عوض کرد.
آشپزی احتمالاً تا کمتر از یک میلیون سال پیش ابداع نشده بود، اما سنگها و استخوانهای قدیمیترین مکانهای باستانی نشان میدهند که انسان اولیه شروع به بریدن و خرد کردن بسیاری از غذاها قبل از جویدن کرده است. چنین فرآوری اولیه مواد غذایی مزایایی را به همراه دارد. یکی کاهش زمان و صرف انرژی کمتر برای جویدن و هضم است. در واقع انسان با تکیه بیشتر بر فرآوری غذا، توانست انرژی بسیار کمتری را برای هضم غذای خود صرف کند و در نتیجه انرژی بیشتری را صرف رشد و پرداخت مغز بزرگتر کند [کتابِ داستان بدن انسان، دانیل لیبرمن].
✅تحلیل و توصیه راهبردی
مغز انسان راز برتری او بر دیگر موجودات است. این یک فرضیه حیرتانگیز است که غذا و فرآوری آن (آشپزی) در طی میلیونها سال باعث بزرگتر شدن مغز انسان و متعاقب آن انجام فعالیتهای پیچیدهتر شده است.
آشپزی یک هنر سیستمی است: ترکیب مواد غذایی و پخت آنها برای تامین یک غذای لذیذ و با انرژی کافی. این هنر به انسانها این امکان را داد تا مغزهای بزرگتر و پیچیدهتری داشته باشند و به این ترتیب قدرت تفکر، نوآوری و حل مسئلهشان را افزایش دهند.
بر اساس گزارش فائو، طی سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲، ۶.۱ درصد از جمعیت ایران با مشکل سوء تغذیه مواجه بودهاند. فائو ۱۶۷ کشور جهان را از نظر سوء تغذیه مقایسه کرده که رتبه ایران در این جدول با رشدی ۱۲ پلهای به نسبت دوره قبل، ۹۰ بوده است و این نشان میدهد که ۷۷ کشور نسبت به ایران سوء تغذیه بیشتری داشتهاند [+].
تغذیه بر رشد مغزی کودکان تاثیرگذار است. مغزهای سالم و تحصیلکرده جزء زیرساختهای توسعه جوامع به شمار میروند. جنگ، بیماری، فقر و البته عادات بد غذایی از دلایل اصلی سوء تغذیه در دنیا هستند. هر سیاستی برای اجتناب از این عوامل در توسعه بلندمدت جوامع تاثیرگذار است.
۲۵ مهرماه روز جهانی غذا است. غذا و آشپزها بخشی از داستان توسعه ملتها هستند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۷/۲۴
یکی از ویژگیهای عجیب انسانها این است که مغز و دستگاه گوارششان در صورت خالی بودن به یک اندازه هستند و هر کدام کمی بیشتر از یک کیلوگرم وزن دارند. اندازه مغز اکثر پستاندارانی که توده بدنی مشابهی با انسان دارند، تقریباً پنج برابر کوچکتر و اندازه رودهها دو برابر بزرگتر است. به عبارت دیگر انسانها روده نسبتاً کوچک و مغز بزرگی دارند. در یک مطالعه برجسته، لزلی آیلو و پیتر ویلر ابراز کردند که یک اندازه بودن منحصر به فرد مغز و روده انسان نتیجه یک تغییر انرژی ژرف است که در آن انسان اولیه، با بالا بردن کیفیت غذای خود اساساً رودههای بزرگ را با مغزهای بزرگ عوض کرد.
آشپزی احتمالاً تا کمتر از یک میلیون سال پیش ابداع نشده بود، اما سنگها و استخوانهای قدیمیترین مکانهای باستانی نشان میدهند که انسان اولیه شروع به بریدن و خرد کردن بسیاری از غذاها قبل از جویدن کرده است. چنین فرآوری اولیه مواد غذایی مزایایی را به همراه دارد. یکی کاهش زمان و صرف انرژی کمتر برای جویدن و هضم است. در واقع انسان با تکیه بیشتر بر فرآوری غذا، توانست انرژی بسیار کمتری را برای هضم غذای خود صرف کند و در نتیجه انرژی بیشتری را صرف رشد و پرداخت مغز بزرگتر کند [کتابِ داستان بدن انسان، دانیل لیبرمن].
✅تحلیل و توصیه راهبردی
مغز انسان راز برتری او بر دیگر موجودات است. این یک فرضیه حیرتانگیز است که غذا و فرآوری آن (آشپزی) در طی میلیونها سال باعث بزرگتر شدن مغز انسان و متعاقب آن انجام فعالیتهای پیچیدهتر شده است.
آشپزی یک هنر سیستمی است: ترکیب مواد غذایی و پخت آنها برای تامین یک غذای لذیذ و با انرژی کافی. این هنر به انسانها این امکان را داد تا مغزهای بزرگتر و پیچیدهتری داشته باشند و به این ترتیب قدرت تفکر، نوآوری و حل مسئلهشان را افزایش دهند.
بر اساس گزارش فائو، طی سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲، ۶.۱ درصد از جمعیت ایران با مشکل سوء تغذیه مواجه بودهاند. فائو ۱۶۷ کشور جهان را از نظر سوء تغذیه مقایسه کرده که رتبه ایران در این جدول با رشدی ۱۲ پلهای به نسبت دوره قبل، ۹۰ بوده است و این نشان میدهد که ۷۷ کشور نسبت به ایران سوء تغذیه بیشتری داشتهاند [+].
تغذیه بر رشد مغزی کودکان تاثیرگذار است. مغزهای سالم و تحصیلکرده جزء زیرساختهای توسعه جوامع به شمار میروند. جنگ، بیماری، فقر و البته عادات بد غذایی از دلایل اصلی سوء تغذیه در دنیا هستند. هر سیاستی برای اجتناب از این عوامل در توسعه بلندمدت جوامع تاثیرگذار است.
۲۵ مهرماه روز جهانی غذا است. غذا و آشپزها بخشی از داستان توسعه ملتها هستند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
⭕️برای قورباغههای پخته ایران
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۸/۳
سازمان ملل از فرسایش خاک و فرونشست زمین با عنوان «جذام زمین» یاد میکند، به این معنا که همچون جذام که به آرامی بدن انسان را نابود میکند، این پدیده نیز زمین را به صورت تدریجی و غیرقابل بازگشت تخریب میکند. نتایج یک تحقیق جدید نشان میدهد که ایران از نظر نرخ فرونشست دومین و از نظر مساحت فرونشست سومین کشور در جهان است. اتحادیه اروپا ۴ میلیمتر فرونشست زمین در سال را طبیعی اعلام کرده است؛ اما میانگین فرونشست در ایران ۱۵ برابر نرخ اعلامشده از سوی اتحادیه اروپاست [+]. برخی از شهرهای ایران، از جمله تهران، مشهد، اصفهان، کرمان و یزد، با خطر جدی فرونشست مواجه هستند. این مسئله میتواند زندگی میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار دهد. در شهر مشهد، فرونشست زمین به سمت شمال غربی شهر پیشروی کرده و با نرخ حدود ۲۰ سانتیمتر در سال به تدریج به مرکز شهر و اطراف حرم امام رضا (ع) گسترش مییابد [+]. یکی از اصلیترین دلایل فرونشست زمین در ایران، برداشت بیرویه و غیرمجاز از آبهای زیرزمینی است.
✅ تحلیل و توصیه راهبردی:
اگر یک قورباغه را در آب داغ بیندازید، فوراً از آن بیرون میپرد تا جان خود را نجات دهد. اما اگر قورباغه را در آب سرد بگذارید و سپس به آرامی آب را گرم کنید، قورباغه به تدریج به تغییرات دما عادت میکند و متوجه خطر نمیشود. در نهایت، وقتی آب به نقطه جوش میرسد، قورباغه قدرت یا ارادهای برای نجات خود ندارد و در آب پخته میشود. داستان "قورباغه پخته" یک استعاره مشهور در تفکر سیستمی است که اغلب برای توصیف خطرات تغییرات تدریجی استفاده میشود. فرونشست زمین همچون قورباغهای است که در حال پختن است؛ فرآیندی تدریجی و ناپیدا که بسیاری از مردم به دلیل کمبود آگاهی به آن بیتوجهاند. به همین دلیل، توجه عمومی و سیاسی لازم برای مقابله با این پدیده وجود ندارد.
فرونشست زمین نه تنها زیرساختهای حیاتی مانند ساختمانها و جادهها را تخریب میکند، بلکه بر کشاورزی نیز تأثیرات مخربی دارد. این پدیده باعث از بین رفتن لایههای خاکی میشود که برای کشاورزی ضروری هستند. بهویژه در مناطقی که به دلیل کمبود آب، زمینهای کشاورزی به آب زیرزمینی وابسته هستند، فرونشست میتواند زمینهای حاصلخیز را برای همیشه نابود کند و این خود به بحران اقتصادی و معیشتی بزرگی برای کشاورزان و جوامع روستایی منجر میشود.
اما ایران مسائل بحرانی دیگری هم دارد: کمآبی، بحران منابع طبیعی، فرسایش تدریجی سرمایه اجتماعی، مهاجرت نخبگان و نیروهای متخصص، آلودگی هوا، ناترازیهای انرژی و ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی مشابه قورباغهای هستند که در حال پختن در آب گرم است؛ زیرا ممکن است جامعه به دلیل تغییرات تدریجی متوجه وخامت کامل اوضاع نشود و زمانی که بحران به نقطه اوج برسد، تغییر و اصلاح آن بسیار دشوارتر خواهد شد.
ویل دورانت، تاریخنگار و فیلسوف مشهور گفته است: "تا زمانی که یک تمدن بزرگ خود را از درون نابود نکرده باشد، از بیرون تسخیر نمیشود". تا دیر نشده است نجات قورباغههای در حال پخت ایران را در اولویت قرار دهید.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۸/۳
سازمان ملل از فرسایش خاک و فرونشست زمین با عنوان «جذام زمین» یاد میکند، به این معنا که همچون جذام که به آرامی بدن انسان را نابود میکند، این پدیده نیز زمین را به صورت تدریجی و غیرقابل بازگشت تخریب میکند. نتایج یک تحقیق جدید نشان میدهد که ایران از نظر نرخ فرونشست دومین و از نظر مساحت فرونشست سومین کشور در جهان است. اتحادیه اروپا ۴ میلیمتر فرونشست زمین در سال را طبیعی اعلام کرده است؛ اما میانگین فرونشست در ایران ۱۵ برابر نرخ اعلامشده از سوی اتحادیه اروپاست [+]. برخی از شهرهای ایران، از جمله تهران، مشهد، اصفهان، کرمان و یزد، با خطر جدی فرونشست مواجه هستند. این مسئله میتواند زندگی میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار دهد. در شهر مشهد، فرونشست زمین به سمت شمال غربی شهر پیشروی کرده و با نرخ حدود ۲۰ سانتیمتر در سال به تدریج به مرکز شهر و اطراف حرم امام رضا (ع) گسترش مییابد [+]. یکی از اصلیترین دلایل فرونشست زمین در ایران، برداشت بیرویه و غیرمجاز از آبهای زیرزمینی است.
✅ تحلیل و توصیه راهبردی:
اگر یک قورباغه را در آب داغ بیندازید، فوراً از آن بیرون میپرد تا جان خود را نجات دهد. اما اگر قورباغه را در آب سرد بگذارید و سپس به آرامی آب را گرم کنید، قورباغه به تدریج به تغییرات دما عادت میکند و متوجه خطر نمیشود. در نهایت، وقتی آب به نقطه جوش میرسد، قورباغه قدرت یا ارادهای برای نجات خود ندارد و در آب پخته میشود. داستان "قورباغه پخته" یک استعاره مشهور در تفکر سیستمی است که اغلب برای توصیف خطرات تغییرات تدریجی استفاده میشود. فرونشست زمین همچون قورباغهای است که در حال پختن است؛ فرآیندی تدریجی و ناپیدا که بسیاری از مردم به دلیل کمبود آگاهی به آن بیتوجهاند. به همین دلیل، توجه عمومی و سیاسی لازم برای مقابله با این پدیده وجود ندارد.
فرونشست زمین نه تنها زیرساختهای حیاتی مانند ساختمانها و جادهها را تخریب میکند، بلکه بر کشاورزی نیز تأثیرات مخربی دارد. این پدیده باعث از بین رفتن لایههای خاکی میشود که برای کشاورزی ضروری هستند. بهویژه در مناطقی که به دلیل کمبود آب، زمینهای کشاورزی به آب زیرزمینی وابسته هستند، فرونشست میتواند زمینهای حاصلخیز را برای همیشه نابود کند و این خود به بحران اقتصادی و معیشتی بزرگی برای کشاورزان و جوامع روستایی منجر میشود.
اما ایران مسائل بحرانی دیگری هم دارد: کمآبی، بحران منابع طبیعی، فرسایش تدریجی سرمایه اجتماعی، مهاجرت نخبگان و نیروهای متخصص، آلودگی هوا، ناترازیهای انرژی و ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی مشابه قورباغهای هستند که در حال پختن در آب گرم است؛ زیرا ممکن است جامعه به دلیل تغییرات تدریجی متوجه وخامت کامل اوضاع نشود و زمانی که بحران به نقطه اوج برسد، تغییر و اصلاح آن بسیار دشوارتر خواهد شد.
ویل دورانت، تاریخنگار و فیلسوف مشهور گفته است: "تا زمانی که یک تمدن بزرگ خود را از درون نابود نکرده باشد، از بیرون تسخیر نمیشود". تا دیر نشده است نجات قورباغههای در حال پخت ایران را در اولویت قرار دهید.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
⭕️صدای مردم؛ کلید ثبات و وفاق ملی
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۸/۱۱
تاجالملوک همسر رضاشاه پهلوی در کتاب "خاطرات تاجالملوک" میگوید:
رضا[خان]، قزاقها را با وضع آبرومندانهای سامان میداد و خود نیز جلوتر از دسته، در حالتی که گل به سر و رویش مالیده بود و با پای برهنه راه میافتاد، سینه میزد. قزاقها نوحههای جالبی میخواندند؛ بهطور مثال، میگفتند اگر در کربلا قزاق بودی، حسین بییار و تنها نبودی.
حدود یک سال پیش از سلطنت رضا، احمد شاه به فرنگ رفته و در پاریس سکنی گزیده بود. در ایام عزاداری آن سال، شایعهای در تهران منتشر شد که وهابیها به مرقد مطهر حضرت محمد (ص) حمله کرده و آنجا را ویران کردهاند. در این شرایط، دستجات مردم از گوشه و کنار تهران به سمت میدان توپخانه، که محوطهای بزرگ و وسیع داشت، سرازیر شدند. دسته قزاقها نیز به جمعیت ملحق شده و به میدان توپخانه رسیدند.
مردم خشمگین و عصبانی مشتهای خود را به هوا تکان داده و مرتب فریاد میزدند: «یا محمدا! یا محمدا!» در این حین، عدهای متوجه حضور رضا، که در آن زمان فرمانده قزاقخانه بود، شدند و او را بر دوش خود بلند کردند. مردم همانطور که رضا را به آسمان بلند کرده بودند، به نفع قزاقها شعارهایی میدادند و تصور میکردند که قزاقها میتوانند به حجاز رفته و از حریم مرقد مبارک حضرت رسول (ص) دفاع کنند.
در آن زمان، وسایل فیلمبرداری و عکاسی پیشرفته و مجهز مانند امروز وجود نداشت و فیلمها نیز صامت بودند. یکی از افراد سفارت انگلستان از این مراسم فیلمبرداری کرده و آن را به پاریس برد و در برابر احمد شاه نمایش داد. احمد شاه مشاهده کرد که مردم مشتهایشان را به هوا تکان میدهند و صحبتهایی میکنند، اما از آنجا که فیلم صامت بود، محتوای کلام مردم برایش مشخص نبود. از افرادی که فیلم را برایش برده بودند میپرسد: «این مردم چه میگویند؟» و جواب میدهند که مردم علیه احمد شاه شعار داده و میگویند: «ما شاه را نمیخواهیم.» سپس در همان فیلم میبیند که مردم رضا را روی دست بلند کردهاند و دوباره میپرسد: «راجع به این بابا چه میگویند؟» پاسخ میدهند که مردم میگویند: «ما رضاخان را میخواهیم.»
راوی این داستان میگفت که وقتی احمد شاه این فیلم را دید، خشم مردم را متوجه خود دید و از آنجا که آدمی فوقالعاده ترسو و بزدلی بود، گفت: «من دیگر هرگز پا به ایران نخواهم گذاشت تا یک مشت رعیت وحشی جان مرا بگیرند.»
رضا این داستان را بسیار دوست داشت و معتقد بود این حادثه، که هیچ ارتباطی با او نداشت، نقطه شروع موفقیت و حرکت او به سمت سلطنت و دستیابی به تاج و تخت پادشاهی بود.
شاه شدن رضا برای ما اصلاً باور نکردنی بود...
✅تحلیل و تجویز راهبردی
نشنیدن صدای مردم یا اشتباه شنیدن آن، همواره معضلی جدی در تاریخ است که در کنار عوامل دیگر، بارها باعث ناپایداری و بیثباتی در حکومتها شده است. فیلم صامت زمان احمد شاه، به عنوان یک تمثیل قوی، نشان میدهد که چگونه فقدان سازوکار مناسب برای شنیدن صدای مردم میتواند به درک نادرست از واقعیتهای اجتماعی منجر شود. در این موقعیت، حاکمان به جای فهم عمیق از نیازها و خواستههای مردم، با تصورات غلط و درکهای سطحی مواجه میشوند.
برای جلوگیری از تکرار چنین اشتباهاتی در نظامهای حکومتی، ایجاد سازوکارهای ارتباطی مؤثر، تقویت رسانههای مستقل، انجام تحقیقات و نظرسنجیهای اجتماعی منظم و پاسخگویی به نیازهای واقعی مردم میتواند در اولویتهای مسئولان قرار گیرد.
شاید اینها پیشنیاز وفاق ملی باشند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۸/۱۱
تاجالملوک همسر رضاشاه پهلوی در کتاب "خاطرات تاجالملوک" میگوید:
رضا[خان]، قزاقها را با وضع آبرومندانهای سامان میداد و خود نیز جلوتر از دسته، در حالتی که گل به سر و رویش مالیده بود و با پای برهنه راه میافتاد، سینه میزد. قزاقها نوحههای جالبی میخواندند؛ بهطور مثال، میگفتند اگر در کربلا قزاق بودی، حسین بییار و تنها نبودی.
حدود یک سال پیش از سلطنت رضا، احمد شاه به فرنگ رفته و در پاریس سکنی گزیده بود. در ایام عزاداری آن سال، شایعهای در تهران منتشر شد که وهابیها به مرقد مطهر حضرت محمد (ص) حمله کرده و آنجا را ویران کردهاند. در این شرایط، دستجات مردم از گوشه و کنار تهران به سمت میدان توپخانه، که محوطهای بزرگ و وسیع داشت، سرازیر شدند. دسته قزاقها نیز به جمعیت ملحق شده و به میدان توپخانه رسیدند.
مردم خشمگین و عصبانی مشتهای خود را به هوا تکان داده و مرتب فریاد میزدند: «یا محمدا! یا محمدا!» در این حین، عدهای متوجه حضور رضا، که در آن زمان فرمانده قزاقخانه بود، شدند و او را بر دوش خود بلند کردند. مردم همانطور که رضا را به آسمان بلند کرده بودند، به نفع قزاقها شعارهایی میدادند و تصور میکردند که قزاقها میتوانند به حجاز رفته و از حریم مرقد مبارک حضرت رسول (ص) دفاع کنند.
در آن زمان، وسایل فیلمبرداری و عکاسی پیشرفته و مجهز مانند امروز وجود نداشت و فیلمها نیز صامت بودند. یکی از افراد سفارت انگلستان از این مراسم فیلمبرداری کرده و آن را به پاریس برد و در برابر احمد شاه نمایش داد. احمد شاه مشاهده کرد که مردم مشتهایشان را به هوا تکان میدهند و صحبتهایی میکنند، اما از آنجا که فیلم صامت بود، محتوای کلام مردم برایش مشخص نبود. از افرادی که فیلم را برایش برده بودند میپرسد: «این مردم چه میگویند؟» و جواب میدهند که مردم علیه احمد شاه شعار داده و میگویند: «ما شاه را نمیخواهیم.» سپس در همان فیلم میبیند که مردم رضا را روی دست بلند کردهاند و دوباره میپرسد: «راجع به این بابا چه میگویند؟» پاسخ میدهند که مردم میگویند: «ما رضاخان را میخواهیم.»
راوی این داستان میگفت که وقتی احمد شاه این فیلم را دید، خشم مردم را متوجه خود دید و از آنجا که آدمی فوقالعاده ترسو و بزدلی بود، گفت: «من دیگر هرگز پا به ایران نخواهم گذاشت تا یک مشت رعیت وحشی جان مرا بگیرند.»
رضا این داستان را بسیار دوست داشت و معتقد بود این حادثه، که هیچ ارتباطی با او نداشت، نقطه شروع موفقیت و حرکت او به سمت سلطنت و دستیابی به تاج و تخت پادشاهی بود.
شاه شدن رضا برای ما اصلاً باور نکردنی بود...
✅تحلیل و تجویز راهبردی
نشنیدن صدای مردم یا اشتباه شنیدن آن، همواره معضلی جدی در تاریخ است که در کنار عوامل دیگر، بارها باعث ناپایداری و بیثباتی در حکومتها شده است. فیلم صامت زمان احمد شاه، به عنوان یک تمثیل قوی، نشان میدهد که چگونه فقدان سازوکار مناسب برای شنیدن صدای مردم میتواند به درک نادرست از واقعیتهای اجتماعی منجر شود. در این موقعیت، حاکمان به جای فهم عمیق از نیازها و خواستههای مردم، با تصورات غلط و درکهای سطحی مواجه میشوند.
برای جلوگیری از تکرار چنین اشتباهاتی در نظامهای حکومتی، ایجاد سازوکارهای ارتباطی مؤثر، تقویت رسانههای مستقل، انجام تحقیقات و نظرسنجیهای اجتماعی منظم و پاسخگویی به نیازهای واقعی مردم میتواند در اولویتهای مسئولان قرار گیرد.
شاید اینها پیشنیاز وفاق ملی باشند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
⭕️رد پای آیشمن در مازوتسوزی نیروگاهها
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۸/۱۹
آدولف آیشمن مسئول سازماندهی و مدیریت حملونقل یهودیان و دیگر اقلیتهای مورد هدف رژیم نازی به اردوگاههای کار اجباری و مرگ بود. او برنامهریزیهای لجستیکی و عملیاتی برای دستگیری، انتقال، و تبعید دستهجمعی این افراد را مدیریت میکرد تا سیاستهای نژادپرستانه نازیها را در سطح گستردهتری اجرا کند. آیشمن با وسواس و دقت وظایفش را انجام میداد و با همین مدیریت اجرایی، میلیونها نفر قربانی برنامههای نابودسازی نازیها شدند.
آدولف آیشمن پس از دستگیری در آرژانتین، در محاکمهاش در اسرائیل مدعی شد که شخصاً نسبت به قربانیان احساس دشمنی یا نفرت نداشته و صرفاً "دستورات مافوق" را اجرا میکرده است. این ادعا در راستای ایجاد تصویری از او بهعنوان یک "کارمند وظیفهشناس" بود که خود را فقط مجری قوانین میدانست.
گفتهاند كه، آيشمن، چنان خود را اخلاقمدار میدانست كه كوچكترين فساد مالي در پرونده نداشت و در جريان دادگاه با افتخار میگفت: “من میتوانستم يك يهودی آشويتس را مجبور كنم مجانی به من عبری ياد بدهد اما من پول اين كار را به او میدادم” [+].
هانا آرنت، فیلسوف آلمانی-آمریکایی، درکتاب آیشمن در اورشلیم، از این ویژگی او بهعنوان "پیشپاافتادگی جنایت/ ابتذال شر" (banality of evil) یاد کرده است. آرنت بر این باور بود که آیشمن بهجای یک هیولای خونخوار، بیشتر یک بوروکرات مطیع و بیفکر بود که بدون تعهد اخلاقی و شخصی نسبت به اقداماتش، صرفاً در چارچوب سازمان عمل میکرد.
با این حال، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد آیشمن دارای عقاید متعصبانه یهودستیزی بوده و از کار خود لذت برده و به آنها باور داشته است [+].
✅ تحلیل و تجویز راهبردی
هانا آرنت در توضیح ابتذال شر، فرایندی را که طی آن یک فرد عادی تبدیل به یک آیشمن میشود، توضیح داده است. (توضیح سادهای از این فرایند را اینجا میتوانید مطالعه کنید).
به عنوان نمونهای از عادی شدن انجام یک امر کشنده برای جامعه میتوان به نوشته سخنگوی دولت در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی ایکس اشاره کرد: "«شرط عدالت نیست برای تولید برق، بخشی از جامعه با جان خود هزینه آن را پرداخت کند. از همین رو به دستور رئیس جمهور مازوت سوزی در سه نیروگاه اراک، کرج و اصفهان که شرایط ویژه ای دارند، متوقف میشود. میتوان برای مدت محدودی، «خاموشی منظم» را جایگزین «تولید سم» برای عموم شهروندان کرد [+].»
خواندن این خبر با یک نگاه سختگیرانه یادآور آیشمن است. پرسش این است که چگونه در این سالها با علم به سم بودن مازوتسوزی و تهدید جان شهروندان، یک مسئول وظیفهشناس دستور به انجام چنین کاری داده است؟! شاید توضیحش همان ابتذال شر باشد.
همه ما جزیی از سیستم هستیم که اعمالمان در خروجیهای سیستم تاثیرگذار است. ما میتوانیم با آگاهی و تفکر نقادانه، پرسشگری درباره پیامدها، مسئولیتپذیری فردی، پرهیز از سکوت در برابر بیعدالتی، در نظر داشتن وجدان و اخلاق در محیط کار و بهبود مستمر و یادگیری از گذشته، به شکلی موثر عمل کنیم تا محیطی عادلانهتر، انسانیتر و آگاهانهتر بسازیم.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۸/۱۹
آدولف آیشمن مسئول سازماندهی و مدیریت حملونقل یهودیان و دیگر اقلیتهای مورد هدف رژیم نازی به اردوگاههای کار اجباری و مرگ بود. او برنامهریزیهای لجستیکی و عملیاتی برای دستگیری، انتقال، و تبعید دستهجمعی این افراد را مدیریت میکرد تا سیاستهای نژادپرستانه نازیها را در سطح گستردهتری اجرا کند. آیشمن با وسواس و دقت وظایفش را انجام میداد و با همین مدیریت اجرایی، میلیونها نفر قربانی برنامههای نابودسازی نازیها شدند.
آدولف آیشمن پس از دستگیری در آرژانتین، در محاکمهاش در اسرائیل مدعی شد که شخصاً نسبت به قربانیان احساس دشمنی یا نفرت نداشته و صرفاً "دستورات مافوق" را اجرا میکرده است. این ادعا در راستای ایجاد تصویری از او بهعنوان یک "کارمند وظیفهشناس" بود که خود را فقط مجری قوانین میدانست.
گفتهاند كه، آيشمن، چنان خود را اخلاقمدار میدانست كه كوچكترين فساد مالي در پرونده نداشت و در جريان دادگاه با افتخار میگفت: “من میتوانستم يك يهودی آشويتس را مجبور كنم مجانی به من عبری ياد بدهد اما من پول اين كار را به او میدادم” [+].
هانا آرنت، فیلسوف آلمانی-آمریکایی، درکتاب آیشمن در اورشلیم، از این ویژگی او بهعنوان "پیشپاافتادگی جنایت/ ابتذال شر" (banality of evil) یاد کرده است. آرنت بر این باور بود که آیشمن بهجای یک هیولای خونخوار، بیشتر یک بوروکرات مطیع و بیفکر بود که بدون تعهد اخلاقی و شخصی نسبت به اقداماتش، صرفاً در چارچوب سازمان عمل میکرد.
با این حال، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد آیشمن دارای عقاید متعصبانه یهودستیزی بوده و از کار خود لذت برده و به آنها باور داشته است [+].
✅ تحلیل و تجویز راهبردی
هانا آرنت در توضیح ابتذال شر، فرایندی را که طی آن یک فرد عادی تبدیل به یک آیشمن میشود، توضیح داده است. (توضیح سادهای از این فرایند را اینجا میتوانید مطالعه کنید).
به عنوان نمونهای از عادی شدن انجام یک امر کشنده برای جامعه میتوان به نوشته سخنگوی دولت در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی ایکس اشاره کرد: "«شرط عدالت نیست برای تولید برق، بخشی از جامعه با جان خود هزینه آن را پرداخت کند. از همین رو به دستور رئیس جمهور مازوت سوزی در سه نیروگاه اراک، کرج و اصفهان که شرایط ویژه ای دارند، متوقف میشود. میتوان برای مدت محدودی، «خاموشی منظم» را جایگزین «تولید سم» برای عموم شهروندان کرد [+].»
خواندن این خبر با یک نگاه سختگیرانه یادآور آیشمن است. پرسش این است که چگونه در این سالها با علم به سم بودن مازوتسوزی و تهدید جان شهروندان، یک مسئول وظیفهشناس دستور به انجام چنین کاری داده است؟! شاید توضیحش همان ابتذال شر باشد.
همه ما جزیی از سیستم هستیم که اعمالمان در خروجیهای سیستم تاثیرگذار است. ما میتوانیم با آگاهی و تفکر نقادانه، پرسشگری درباره پیامدها، مسئولیتپذیری فردی، پرهیز از سکوت در برابر بیعدالتی، در نظر داشتن وجدان و اخلاق در محیط کار و بهبود مستمر و یادگیری از گذشته، به شکلی موثر عمل کنیم تا محیطی عادلانهتر، انسانیتر و آگاهانهتر بسازیم.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
⭕️چرا دیدار با ایلان ماسک مهم است؟
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۲
همه ما در زندگی شخصی و اجتماعی لحظاتی را تجربه میکنیم که تمایل داریم آنها را به شکل عکس ذخیره کنیم. در گذشته، آلبومهای عکس چاپی تنها راه ثبت این لحظات بودند، اما امروزه آلبومهای دیجیتال در گوشیهای هوشمند و فضای مجازی جایگزین شدهاند.
با این حال، ذهن انسان نیز نوعی آلبوم خاطرات دارد که در آن تصاویر و گاهی فیلمهایی از لحظات زندگی ذخیره میشود. اما ذهن ما در انتخاب این خاطرات وسواس بیشتری نشان میدهد، چرا که ظرفیت حافظه محدود است. برای مثال، بیشتر افراد لحظاتی از مراسم ازدواج خود را به صورت تصویری در ذهن نگهداری میکنند یا حتی تصاویری از سوگواری و از دست دادن عزیزان در این آلبوم ذهنی وجود دارد.
علاوه بر خاطرات شخصی، ذهن انسان میتواند لحظات ملی یا تاریخی را نیز در آلبوم خود ثبت کند. این لحظات جمعی، که اغلب با احساسات شدید همراه هستند، به بخشی از حافظه مشترک یک ملت تبدیل میشوند. برای ایرانیها بازی فوتبال ایران و استرالیا در چارچوب مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از این لحظات تاریخی است. این مسابقه که در ۸ آذر ۱۳۷۶ برگزار شد، با صعود تیم ملی ایران به جام جهانی پس از ۲۰ سال، به یکی از بهیادماندنیترین لحظات ورزشی و ملی تبدیل شد. بسیاری از ایرانیها آن روز را با جزئیات در ذهن دارند، زیرا خاطراتی از آن روز در آلبوم ذهنی آنها ثبت شده است. به عنوان نمونهای دیگر میتوان به حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اشاره کرد که برای مردم آمریکا و بسیاری از مردم جهان بهصورت خاطراتی عکسمانند در ذهن ذخیره شدهاند.
✅ تحلیل و تجویز راهبردی
رابرت شیلر در کتاب اقتصاد روایی با اشاره به تحقیقات روانشناختی میگوید: «مشخص شده است که خاطرات عکسمانند نه تنها با احساسات مربوط به رخداد مدنظر، بلکه با عوامل اجتماعی روانشناختی در ارتباط هستند. خاطراتی که در بردارندهی هویتی مشترک با دیگراناند یا با دیگران تکرار میشوند بیشتر احتمال دارد وضعیت عکسمانند پیدا کنند.»
برآیند این خاطرات خوش و تلخ، که همچون عکسهایی در ذهن ما نقش میبندند، شهودی از میزان رضایت ما از زندگیِ تاکنون ایجاد میکند. انسانها میتوانند بر اساس این خاطرات تصویری، روایتهایی درباره وضعیت اجتماعی جامعه خود بسازند که بر امیدها، ناامیدیها و تصمیمگیریهایشان تأثیرگذار است.
اما سوالی که باید پرسید این است که دهه شصتیها چند خاطره ملی در سطح بازی ایران و استرالیا دارند؟ برای نسلهای زد و آلفا (متولدین دهه هفتاد تا نود) چه خاطرات جمعی ملی ساختهایم که خوشایند بوده باشند؟
نظام حکمرانی باید در سطوح مختلف به دنبال خلق خاطرات جمعی خوشایند برای افراد جامعه باشد. آنچه این خاطرات را میسازد، لزوماً رویدادهای بزرگ نیست، بلکه توجه به جزئیات و ایجاد لحظات معنادار است. هر فرد، در هر جایگاه و مسئولیتی، میتواند نقشی در خلق این لحظات ایفا کند. به عنوان مثال رؤسای دانشگاه میتوانند با برگزاری جشنهای بهیادماندنی برای جشن نوورودها و مراسم دانشآموختگی لحظاتی ماندگار برای دانشجویان بسازند. رؤسای سازمانها و شرکتها میتوانند با برگزاری دورهمیهای کوچک و تقدیر از زحمات کارکنان و ایجاد لحظات انسانی و شاد کارکنان را به یک خانواده کاری تبدیل کنند.
اما وظایف دولتها در خلق خاطرات جمعی بسیار گستردهتر و پیچیدهتر است. آنها باید بتوانند لحظاتی بسازند که کل جامعه، فارغ از تفاوتهای قومی، سیاسی یا اجتماعی، در آن شریک شوند. برگزاری جشنهای ملی فراگیر، تسهیل موفقیتهای ورزشی یا فرهنگی و تصمیمات امیدبخش و تحولآفرین که منجر به گشایشهای بینالمللی و رفع مشکلات اقتصادی شوند، میتوانند لحظات خوشایند و جمعی در ذهن مردم ثبت کنند.
دیدار با ایلان ماسک هم در همین بستر قابل تامل است. نسل زِد و آلفا به نمادهایی از پیشرفت و نوآوری نیاز دارند تا به آینده امیدوار باشند. حتی یک عکس از دیدار مسئولان با افرادی مانند ایلان ماسک، فرصتی برای ساختن خاطرات جمعی و الهامبخشی برای نسل جوان است. تبری جستن از این فرصتها نهتنها امیدها را کمرنگ میکند، بلکه نشاندهنده فاصله عمیق مسئولان از نیازها و آرزوهای نسل جدید است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۲
همه ما در زندگی شخصی و اجتماعی لحظاتی را تجربه میکنیم که تمایل داریم آنها را به شکل عکس ذخیره کنیم. در گذشته، آلبومهای عکس چاپی تنها راه ثبت این لحظات بودند، اما امروزه آلبومهای دیجیتال در گوشیهای هوشمند و فضای مجازی جایگزین شدهاند.
با این حال، ذهن انسان نیز نوعی آلبوم خاطرات دارد که در آن تصاویر و گاهی فیلمهایی از لحظات زندگی ذخیره میشود. اما ذهن ما در انتخاب این خاطرات وسواس بیشتری نشان میدهد، چرا که ظرفیت حافظه محدود است. برای مثال، بیشتر افراد لحظاتی از مراسم ازدواج خود را به صورت تصویری در ذهن نگهداری میکنند یا حتی تصاویری از سوگواری و از دست دادن عزیزان در این آلبوم ذهنی وجود دارد.
علاوه بر خاطرات شخصی، ذهن انسان میتواند لحظات ملی یا تاریخی را نیز در آلبوم خود ثبت کند. این لحظات جمعی، که اغلب با احساسات شدید همراه هستند، به بخشی از حافظه مشترک یک ملت تبدیل میشوند. برای ایرانیها بازی فوتبال ایران و استرالیا در چارچوب مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸، یکی از این لحظات تاریخی است. این مسابقه که در ۸ آذر ۱۳۷۶ برگزار شد، با صعود تیم ملی ایران به جام جهانی پس از ۲۰ سال، به یکی از بهیادماندنیترین لحظات ورزشی و ملی تبدیل شد. بسیاری از ایرانیها آن روز را با جزئیات در ذهن دارند، زیرا خاطراتی از آن روز در آلبوم ذهنی آنها ثبت شده است. به عنوان نمونهای دیگر میتوان به حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اشاره کرد که برای مردم آمریکا و بسیاری از مردم جهان بهصورت خاطراتی عکسمانند در ذهن ذخیره شدهاند.
✅ تحلیل و تجویز راهبردی
رابرت شیلر در کتاب اقتصاد روایی با اشاره به تحقیقات روانشناختی میگوید: «مشخص شده است که خاطرات عکسمانند نه تنها با احساسات مربوط به رخداد مدنظر، بلکه با عوامل اجتماعی روانشناختی در ارتباط هستند. خاطراتی که در بردارندهی هویتی مشترک با دیگراناند یا با دیگران تکرار میشوند بیشتر احتمال دارد وضعیت عکسمانند پیدا کنند.»
برآیند این خاطرات خوش و تلخ، که همچون عکسهایی در ذهن ما نقش میبندند، شهودی از میزان رضایت ما از زندگیِ تاکنون ایجاد میکند. انسانها میتوانند بر اساس این خاطرات تصویری، روایتهایی درباره وضعیت اجتماعی جامعه خود بسازند که بر امیدها، ناامیدیها و تصمیمگیریهایشان تأثیرگذار است.
اما سوالی که باید پرسید این است که دهه شصتیها چند خاطره ملی در سطح بازی ایران و استرالیا دارند؟ برای نسلهای زد و آلفا (متولدین دهه هفتاد تا نود) چه خاطرات جمعی ملی ساختهایم که خوشایند بوده باشند؟
نظام حکمرانی باید در سطوح مختلف به دنبال خلق خاطرات جمعی خوشایند برای افراد جامعه باشد. آنچه این خاطرات را میسازد، لزوماً رویدادهای بزرگ نیست، بلکه توجه به جزئیات و ایجاد لحظات معنادار است. هر فرد، در هر جایگاه و مسئولیتی، میتواند نقشی در خلق این لحظات ایفا کند. به عنوان مثال رؤسای دانشگاه میتوانند با برگزاری جشنهای بهیادماندنی برای جشن نوورودها و مراسم دانشآموختگی لحظاتی ماندگار برای دانشجویان بسازند. رؤسای سازمانها و شرکتها میتوانند با برگزاری دورهمیهای کوچک و تقدیر از زحمات کارکنان و ایجاد لحظات انسانی و شاد کارکنان را به یک خانواده کاری تبدیل کنند.
اما وظایف دولتها در خلق خاطرات جمعی بسیار گستردهتر و پیچیدهتر است. آنها باید بتوانند لحظاتی بسازند که کل جامعه، فارغ از تفاوتهای قومی، سیاسی یا اجتماعی، در آن شریک شوند. برگزاری جشنهای ملی فراگیر، تسهیل موفقیتهای ورزشی یا فرهنگی و تصمیمات امیدبخش و تحولآفرین که منجر به گشایشهای بینالمللی و رفع مشکلات اقتصادی شوند، میتوانند لحظات خوشایند و جمعی در ذهن مردم ثبت کنند.
دیدار با ایلان ماسک هم در همین بستر قابل تامل است. نسل زِد و آلفا به نمادهایی از پیشرفت و نوآوری نیاز دارند تا به آینده امیدوار باشند. حتی یک عکس از دیدار مسئولان با افرادی مانند ایلان ماسک، فرصتی برای ساختن خاطرات جمعی و الهامبخشی برای نسل جوان است. تبری جستن از این فرصتها نهتنها امیدها را کمرنگ میکند، بلکه نشاندهنده فاصله عمیق مسئولان از نیازها و آرزوهای نسل جدید است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
Forwarded from پیام ما آنلاین
چالشهای مسئولیت اجتماعی شرکتها در ایران:
از ناهمواریهای اقتصادی تا چرخه ناکارآمدی قوانین
| فرزاد دهقانیان |
🔺مسئولیت اجتماعی شرکتها (CSR) یکی از ابزارهای مؤثر برای ایجاد تعادل میان رشد اقتصادی، توسعه اجتماعی، و حفظ محیط زیست است. بااینحال، اهمیت یافتن CSR برای شرکتها و جوامع نیازمند فراهم شدن شرایطی است که بهتدریج فرهنگ مسئولیتپذیری را در کسبوکارها و مردم تقویت کند.
🔺 اولین گام در این مسیر، ارتقای آگاهی عمومی و فرهنگی است، بهگونهای که جامعه تأثیرات مثبت CSR را درک کرده و بهطور طبیعی از شرکتهای مسئول حمایت کند و شرکتهای بیتوجه به حوزههای CSR را تحت فشار قرار دهد.
گزارشکامل را در سایت «پیام ما» بخوانید.
https://payamema.ir/payam/120374
#تالاب_میانکاله #مسئولیت_اجتماعی #محیط_زیست #پیام_ما
@payamema
از ناهمواریهای اقتصادی تا چرخه ناکارآمدی قوانین
| فرزاد دهقانیان |
🔺مسئولیت اجتماعی شرکتها (CSR) یکی از ابزارهای مؤثر برای ایجاد تعادل میان رشد اقتصادی، توسعه اجتماعی، و حفظ محیط زیست است. بااینحال، اهمیت یافتن CSR برای شرکتها و جوامع نیازمند فراهم شدن شرایطی است که بهتدریج فرهنگ مسئولیتپذیری را در کسبوکارها و مردم تقویت کند.
🔺 اولین گام در این مسیر، ارتقای آگاهی عمومی و فرهنگی است، بهگونهای که جامعه تأثیرات مثبت CSR را درک کرده و بهطور طبیعی از شرکتهای مسئول حمایت کند و شرکتهای بیتوجه به حوزههای CSR را تحت فشار قرار دهد.
گزارشکامل را در سایت «پیام ما» بخوانید.
https://payamema.ir/payam/120374
#تالاب_میانکاله #مسئولیت_اجتماعی #محیط_زیست #پیام_ما
@payamema
⭕️سؤال شاهین و عباس میرزا: بازتابی از پیچیدگی فرایند توسعه
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۹
در فیلم مغزهای کوچک زنگزده، شاهین با بازی نوید محمدزاده، عضو باندی از فروشندگان مواد مخدر در جنوب تهران است. او زخمی به اندازه یک تشتک نوشابه بر پیشانی دارد و با وسواس خاصی تلاش میکند با موهایش آن زخم را بپوشاند. نقطه عطف فیلم زمانی است که شاهین متوجه میشود خانوادهای که با آنها بزرگ شده، خانواده واقعیاش نیستند. شاهین، هاج و واج و خشمگین، از پدر غیرواقعی خود میپرسد که به چه حقی تشتک نوشابه داغ را بر پیشانی بچه مردم گذاشته است.
شاهین نماینده نسلی است که از گذشتهاش حیران و عصبی است و از ناپدریاش میپرسد: «من الان باید دهن کیو سرویس کنم؟»[+]
شاید این سؤال شاهین ادامه همان پرسش عباس میرزا، شاهزاده نایبالسلطنه قاجار، در سطح جامعه باشد که ۲۰۰ سال پیش در دیدار با مسیو ژوبر، فرستاده ناپلئون به ایران، مطرح شد:
«نمیدانم این قدرتی که شما اروپاییها را بر ما مسلط کرده چیست؟ ... اجنبی حرف بزن بگو من چه باید بکنم تا ایرانیان را هشیار نمایم؟»
✅تحلیل و تجویز راهبردی
سؤال شاهین، در حقیقت، بیانی تند و عصبی از همان پرسش دیرینه درباره چرایی توسعهنیافتگی است. او در سؤال خود به دنبال یافتن مقصری است تا به تعبیر خودش به حساب او برسد. اما واقعیت این است که پاسخ به این سؤال فراتر از یافتن یک فرد یا گروه است.
ساختارهای درهمتنیده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که طی زمان شکل گرفتهاند، همراه با شرایط جغرافیایی، عوامل اصلی این وضعیت هستند. نظام سیاسی-اقتصادی، نهادهای اجتماعی، سیستم آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی و نظام رفاهی میتوانند دمدستترین سیستمهای مرتبط برای این موضوع باشند.
البته پاسخ به این پرسش دغدغهای قدیمی و بیپایان برای محققان توسعه بوده است. اولین تلاشها برای پاسخ به این سوال در خصوص ایران را دکتر صادق زیباکلام در سال ۱۳۷۳ با کتاب «ما چگونه ما شدیم» آغاز کرده است. در سطح جهانی نیز آثار عجماوغلو و رابینسون، بهویژه کتاب «دالان باریک آزادی»، در مرز دانش توسعه قرار دارند. بااینحال، سوال توسعه همچنان باز است و حتی نظریات پیشرو نیز نمیتوانند تمام جنبهها، مانند رشد اقتصادی چین، را توضیح دهند و شاید به همین خاطر، ۳۰ سال است که گروهی سقوط اقتصاد چین را پیشبینی میکنند [+].
بنابراین، درک پیچیدگی توسعه و پیشرفت گام اولیه است. مسائل پیچیده نیازمند تحلیلهای چندجانبه هستند و نمیتوان با پاسخهای ساده و خطی به آنها پرداخت. بهجای جستوجوی مقصر، بهتر است تمرکز بر اصلاح ساختارها و بهبود فرآیندها باشد. مطالعه عمیق نظریات توسعه، پذیرش تغییرات تدریجی و پایدار، و تلاش برای ارتقای مهارتهای فردی و جمعی میتوانند گامهای مؤثری در این مسیر باشند. توسعه راهی طولانی و دشوار است که نیازمند صبر، دانش، و تلاش جمعی است و نباید آن را با راهحلهای سریع و ساده اشتباه گرفت.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۹
در فیلم مغزهای کوچک زنگزده، شاهین با بازی نوید محمدزاده، عضو باندی از فروشندگان مواد مخدر در جنوب تهران است. او زخمی به اندازه یک تشتک نوشابه بر پیشانی دارد و با وسواس خاصی تلاش میکند با موهایش آن زخم را بپوشاند. نقطه عطف فیلم زمانی است که شاهین متوجه میشود خانوادهای که با آنها بزرگ شده، خانواده واقعیاش نیستند. شاهین، هاج و واج و خشمگین، از پدر غیرواقعی خود میپرسد که به چه حقی تشتک نوشابه داغ را بر پیشانی بچه مردم گذاشته است.
شاهین نماینده نسلی است که از گذشتهاش حیران و عصبی است و از ناپدریاش میپرسد: «من الان باید دهن کیو سرویس کنم؟»[+]
شاید این سؤال شاهین ادامه همان پرسش عباس میرزا، شاهزاده نایبالسلطنه قاجار، در سطح جامعه باشد که ۲۰۰ سال پیش در دیدار با مسیو ژوبر، فرستاده ناپلئون به ایران، مطرح شد:
«نمیدانم این قدرتی که شما اروپاییها را بر ما مسلط کرده چیست؟ ... اجنبی حرف بزن بگو من چه باید بکنم تا ایرانیان را هشیار نمایم؟»
✅تحلیل و تجویز راهبردی
سؤال شاهین، در حقیقت، بیانی تند و عصبی از همان پرسش دیرینه درباره چرایی توسعهنیافتگی است. او در سؤال خود به دنبال یافتن مقصری است تا به تعبیر خودش به حساب او برسد. اما واقعیت این است که پاسخ به این سؤال فراتر از یافتن یک فرد یا گروه است.
ساختارهای درهمتنیده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که طی زمان شکل گرفتهاند، همراه با شرایط جغرافیایی، عوامل اصلی این وضعیت هستند. نظام سیاسی-اقتصادی، نهادهای اجتماعی، سیستم آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی و نظام رفاهی میتوانند دمدستترین سیستمهای مرتبط برای این موضوع باشند.
البته پاسخ به این پرسش دغدغهای قدیمی و بیپایان برای محققان توسعه بوده است. اولین تلاشها برای پاسخ به این سوال در خصوص ایران را دکتر صادق زیباکلام در سال ۱۳۷۳ با کتاب «ما چگونه ما شدیم» آغاز کرده است. در سطح جهانی نیز آثار عجماوغلو و رابینسون، بهویژه کتاب «دالان باریک آزادی»، در مرز دانش توسعه قرار دارند. بااینحال، سوال توسعه همچنان باز است و حتی نظریات پیشرو نیز نمیتوانند تمام جنبهها، مانند رشد اقتصادی چین، را توضیح دهند و شاید به همین خاطر، ۳۰ سال است که گروهی سقوط اقتصاد چین را پیشبینی میکنند [+].
بنابراین، درک پیچیدگی توسعه و پیشرفت گام اولیه است. مسائل پیچیده نیازمند تحلیلهای چندجانبه هستند و نمیتوان با پاسخهای ساده و خطی به آنها پرداخت. بهجای جستوجوی مقصر، بهتر است تمرکز بر اصلاح ساختارها و بهبود فرآیندها باشد. مطالعه عمیق نظریات توسعه، پذیرش تغییرات تدریجی و پایدار، و تلاش برای ارتقای مهارتهای فردی و جمعی میتوانند گامهای مؤثری در این مسیر باشند. توسعه راهی طولانی و دشوار است که نیازمند صبر، دانش، و تلاش جمعی است و نباید آن را با راهحلهای سریع و ساده اشتباه گرفت.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
Telegram
Systemdiary files
⭕️ یادگیریهای سیستمی: مواجهه نیکولای چائوشسکو با زنان
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۱۱
برنامه ممنوعیت سقط جنین چائوشسکو در سال ۱۹۶۶ برای رسیدن به یکی از اهداف اصلی او، یعنی رشد سریع رومانی از طریق رشد جمعیتش، طراحی شده بود. مأموران دولت که به طنز پلیس قاعدگی نامیده میشدند، به طور منظم در محل کار زنان حاضر میشدند و از آنان آزمایشهای حاملگی میگرفتند. اگر زنی از دادن آزمایش امتناع میکرد، باید مالیات امتناع از بچهداری میپرداخت.
برنامه چائوشسکو نتیجه داد. پس از یک سال از آغاز ممنوعیت سقط جنین، میزان زاد و ولد رومانیاییها دو برابر شد. این بچهها در کشوری به دنیا میآمدند که زندگی در آن فلاکتبار بود، مگر کسانی که به اطرافیان چائوشسکو یا رؤسای حزب کمونیست وابسته بودند.
در دسامبر ۱۹۸۹، هزاران نفر که بسیاری از آنها جوانان و دانشجویان دانشگاه بودند، به خیابانهای تیمیشوآرا ریختند تا علیه رژیم تظاهرات کنند. یکی از رهبران مخالفان که استاد چهلویکساله دانشگاه بود، تعریف میکرد که دختر سیزدهسالهاش اصرار داشت تا او علیرغم ترسش به تظاهراتکنندگان بپیوندد. او گفت: «نکته بسیار جالب این است که ما از فرزندانمان یاد گرفتیم که نترسیم. بیشتر آنها سیزده تا بیستساله بودند.»
چائوشسکو و همسرش النا سعی کردند که با یک میلیارد دلار از کشور فرار کنند، اما دستگیر و پس از محاکمهای ساده، در روز کریسمس تیرباران شدند.
در میان همه رهبران کمونیست که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی برکنار شدند، فقط نیکولای چائوشسکو با مرگی دردناک مواجه شد. نباید از این نکته غفلت کرد که برکناری او بیشتر توسط همان جوانانی صورت گرفت که اگر برنامه ممنوعیت سقط جنین او نبود، اصلاً به دنیا نیامده بودند. [کتاب اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی، استیون لویت و استیون دابنر]
✅ تحلیل و توصیه سیستمی
۱- در سیستمهای پیچیده، معمولاً فاصله زمانی و مکانی زیادی بین علت و معلول وجود دارد و این خود یک مانع اصلی برای یادگیری است. برای اجتناب از این مانع در پویاییشناسی سیستمها، باید حدود ذهن خود را گسترش دهیم و نسبت به بازخوردهایی که نتیجه تصمیماتمان هستند و ممکن است با تاخیر نمایان شوند، آگاهی بیشتری کسب کنیم.
۲- دانشگاه مکانی است که افراد میآموزند به علم و تجربیات مستند بشری احترام بگذارند. دانشگاهیان وظیفه دارند این علم و تجربیات مستند را به آگاهی عموم برسانند. اکنون تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۱۱
برنامه ممنوعیت سقط جنین چائوشسکو در سال ۱۹۶۶ برای رسیدن به یکی از اهداف اصلی او، یعنی رشد سریع رومانی از طریق رشد جمعیتش، طراحی شده بود. مأموران دولت که به طنز پلیس قاعدگی نامیده میشدند، به طور منظم در محل کار زنان حاضر میشدند و از آنان آزمایشهای حاملگی میگرفتند. اگر زنی از دادن آزمایش امتناع میکرد، باید مالیات امتناع از بچهداری میپرداخت.
برنامه چائوشسکو نتیجه داد. پس از یک سال از آغاز ممنوعیت سقط جنین، میزان زاد و ولد رومانیاییها دو برابر شد. این بچهها در کشوری به دنیا میآمدند که زندگی در آن فلاکتبار بود، مگر کسانی که به اطرافیان چائوشسکو یا رؤسای حزب کمونیست وابسته بودند.
در دسامبر ۱۹۸۹، هزاران نفر که بسیاری از آنها جوانان و دانشجویان دانشگاه بودند، به خیابانهای تیمیشوآرا ریختند تا علیه رژیم تظاهرات کنند. یکی از رهبران مخالفان که استاد چهلویکساله دانشگاه بود، تعریف میکرد که دختر سیزدهسالهاش اصرار داشت تا او علیرغم ترسش به تظاهراتکنندگان بپیوندد. او گفت: «نکته بسیار جالب این است که ما از فرزندانمان یاد گرفتیم که نترسیم. بیشتر آنها سیزده تا بیستساله بودند.»
چائوشسکو و همسرش النا سعی کردند که با یک میلیارد دلار از کشور فرار کنند، اما دستگیر و پس از محاکمهای ساده، در روز کریسمس تیرباران شدند.
در میان همه رهبران کمونیست که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی برکنار شدند، فقط نیکولای چائوشسکو با مرگی دردناک مواجه شد. نباید از این نکته غفلت کرد که برکناری او بیشتر توسط همان جوانانی صورت گرفت که اگر برنامه ممنوعیت سقط جنین او نبود، اصلاً به دنیا نیامده بودند. [کتاب اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی، استیون لویت و استیون دابنر]
✅ تحلیل و توصیه سیستمی
۱- در سیستمهای پیچیده، معمولاً فاصله زمانی و مکانی زیادی بین علت و معلول وجود دارد و این خود یک مانع اصلی برای یادگیری است. برای اجتناب از این مانع در پویاییشناسی سیستمها، باید حدود ذهن خود را گسترش دهیم و نسبت به بازخوردهایی که نتیجه تصمیماتمان هستند و ممکن است با تاخیر نمایان شوند، آگاهی بیشتری کسب کنیم.
۲- دانشگاه مکانی است که افراد میآموزند به علم و تجربیات مستند بشری احترام بگذارند. دانشگاهیان وظیفه دارند این علم و تجربیات مستند را به آگاهی عموم برسانند. اکنون تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
⭕️داستان دو سقوط
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۱۸
در دهه ۱۹۹۰، نرخ سقوط هواپیماهای خطوط هوایی کرهجنوبی، ۱۷ برابر میانگین جهانی بود. بررسیها نشان داد که مشکلات فنی عامل اصلی این سقوطها نبوده است. مطالعات شرکت بوئینگ و دو زبانشناس (فیشر و اورسانو) نشان داد که ریشه اصلی در فرهنگ سلسلهمراتبی و ساختار زبانی خاص کره بود.
در فرهنگ کره، احترام به مقام بالاتر باعث میشد کمکخلبانها و مهندسان پرواز نتوانند بهصراحت به کاپیتان هشدار دهند. جعبههای سیاه نشان داد که خدمه معمولاً از جملات غیرمستقیم و ملایم مانند "به نظر میرسد باید تغییر مسیر بدهیم" یا "شاید با طوفان مواجه شویم" استفاده میکردند، درحالیکه در فرهنگهای دیگر از دستورات مستقیم و صریح استفاده میشد. جالب اینجاست که وقتی خلبانان کمتجربهتر مسئول هدایت بودند، سوانح کمتری رخ میداد، زیرا سایر اعضای تیم با صراحت بیشتری اشتباهات آنها را گوشزد میکردند.
در نهایت، خطوط هوایی کرهجنوبی با پذیرش این آسیب فرهنگی و انجام اصلاحات در ساختار سازمانی، آموزش مهارتهای ارتباطی صریحتر، و کاهش فاصله قدرت توانستند ایمنی پروازهای خود را بهبود بخشند. این تجربه نشان داد که تغییرات فرهنگی و ارتباطات شفاف به اندازه فناوری پیشرفته در ایمنی اهمیت دارند [کانال امیر ناظمی].
✅تحلیل و توصیه راهبردی
ارزش قائل شدن برای نظریههای علمی و پرهیز از شبهعلم، داشتن نگاه سیستمی و کلنگر، کار تیمی و ایجاد فضایی شفاف و امن برای شنیدن نظرات صریح دیگران لازمه توسعه و پیشرفت است. برخورد علمی با رخدادهایی همچون سقوط هواپیما یا سقوط یک نظام سیاسی هم در همین راستا قرار میگیرد.
یکی از نظریههای اولیه در مورد فهم رفتارهای جمعی افراد یک جامعه (مانند شورش و انقلاب) توسط نیل اسملسر (Neil Smelser) در سال 1962 مطرح شد. نظریه رفتار جمعی ( Theory of Collective Behavior ) اسملسر شش مرحله ضروری را برای وقوع رفتار جمعی معرفی کرده است. به نظر اسملسر، میتوان هر یک از مراحل متوالی را به عنوان ارزش افزوده شده (Value-added) برای نتیجه کلی در نظر گرفت و در واقع هر مرحله شرط وقوع مراحل بعدی است:
1. زمینه ساختاری (Structural Conduciveness)
این مرحله به محیط اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی اشاره دارد که امکان وقوع رفتار جمعی را تسهیل میکند. مثال: جوامعی که در آنها نابرابری اجتماعی یا سرکوب اعتراضات وجود دارد، برای وقوع اعتراضات و انقلابها مساعدتر هستند.
2. تنشهای ساختاری (Structural Strains)
این مرحله به مشکلات و نارضایتیهایی اشاره دارد که موجب فشار بر ساختار اجتماعی میشوند. مثال: نرخ بالای بیکاری و تورم میتواند فشار اقتصادی زیادی ایجاد کند که اعتراضات را تحریک میکند.
3. باور تعمیمیافته (Generalized Belief)
این مرحله به توسعه یک درک مشترک از مشکل و باور به راهحل ممکن اشاره دارد. این باور مشترک افراد را متحد کرده و دلیل اقدام جمعی را برای آنها فراهم میکند. مثال: در یک انقلاب، باور به این که حکومت فاسد است و باید سرنگون شود، مردم را به هم میرساند.
4. عوامل تحریککننده/شتاب دهنده (Precipitating Factors)
اینها رویدادها یا حوادث خاصی هستند که بهعنوان جرقهای برای رفتار جمعی عمل میکنند. مثال: مرگ جورج فلوید در سال 2020 بهعنوان عامل تحریککنندهای برای اعتراضات گسترده علیه خشونت پلیس عمل کرد.
5. بسیج برای اقدام (Mobilization for Action)
برای وقوع رفتار جمعی، باید مردم سازماندهی شوند. این شامل رهبری، ارتباطات و شبکهها برای هماهنگی و تقویت اقدامات افراد است. مثال: هیئت تحریر شام
6. کنترل اجتماعی (Social Control)
واکنش دولت یا سایر نهادها به رفتار جمعی میتواند تأثیر زیادی بر شدت یا کاهش آن داشته باشد. کنترل اجتماعی مؤثر ممکن است اقدام جمعی را سرکوب کند، در حالی که استفاده بیش از حد از زور میتواند آن را تشدید کند. مثال: سرکوب شدید اعتراضات توسط نیروهای امنیتی در مصر در سال 2011 باعث تشدید نارضایتی و تسریع در سقوط حسنی مبارک شد.
کشورهای خارجی نیز میتوانند به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در هر یک از این ۶ عامل نقش داشته باشند. این چارچوب میتواند نقطه شروعی مناسب برای تحلیل سقوط حکومتها، از جمله سقوط بشار اسد باشد. پنج مرحله ابتدایی طی پنج دهه گذشته در سوریه تکمیل شده بودند، اما تحقق مرحله ششم (شکست در کنترل اجتماعی) تنها چند روز زمان برد. درک تاخیرها از ارکان تفکر سیستمی است.
برای مدیریت رفتارهای جمعی و پیشگیری از بحرانها، تمرکز بر کاهش تنشهای ساختاری و ایجاد ساختارهای شفاف و پاسخگو در سیاستگذاری ضروری است. همچنین، ایجاد فضایی برای مشارکت واقعی مردم در تصمیمگیریها میتواند به تقویت ثبات و کاهش رفتارهای جمعی بحرانآفرین کمک کند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۱۸
در دهه ۱۹۹۰، نرخ سقوط هواپیماهای خطوط هوایی کرهجنوبی، ۱۷ برابر میانگین جهانی بود. بررسیها نشان داد که مشکلات فنی عامل اصلی این سقوطها نبوده است. مطالعات شرکت بوئینگ و دو زبانشناس (فیشر و اورسانو) نشان داد که ریشه اصلی در فرهنگ سلسلهمراتبی و ساختار زبانی خاص کره بود.
در فرهنگ کره، احترام به مقام بالاتر باعث میشد کمکخلبانها و مهندسان پرواز نتوانند بهصراحت به کاپیتان هشدار دهند. جعبههای سیاه نشان داد که خدمه معمولاً از جملات غیرمستقیم و ملایم مانند "به نظر میرسد باید تغییر مسیر بدهیم" یا "شاید با طوفان مواجه شویم" استفاده میکردند، درحالیکه در فرهنگهای دیگر از دستورات مستقیم و صریح استفاده میشد. جالب اینجاست که وقتی خلبانان کمتجربهتر مسئول هدایت بودند، سوانح کمتری رخ میداد، زیرا سایر اعضای تیم با صراحت بیشتری اشتباهات آنها را گوشزد میکردند.
در نهایت، خطوط هوایی کرهجنوبی با پذیرش این آسیب فرهنگی و انجام اصلاحات در ساختار سازمانی، آموزش مهارتهای ارتباطی صریحتر، و کاهش فاصله قدرت توانستند ایمنی پروازهای خود را بهبود بخشند. این تجربه نشان داد که تغییرات فرهنگی و ارتباطات شفاف به اندازه فناوری پیشرفته در ایمنی اهمیت دارند [کانال امیر ناظمی].
✅تحلیل و توصیه راهبردی
ارزش قائل شدن برای نظریههای علمی و پرهیز از شبهعلم، داشتن نگاه سیستمی و کلنگر، کار تیمی و ایجاد فضایی شفاف و امن برای شنیدن نظرات صریح دیگران لازمه توسعه و پیشرفت است. برخورد علمی با رخدادهایی همچون سقوط هواپیما یا سقوط یک نظام سیاسی هم در همین راستا قرار میگیرد.
یکی از نظریههای اولیه در مورد فهم رفتارهای جمعی افراد یک جامعه (مانند شورش و انقلاب) توسط نیل اسملسر (Neil Smelser) در سال 1962 مطرح شد. نظریه رفتار جمعی ( Theory of Collective Behavior ) اسملسر شش مرحله ضروری را برای وقوع رفتار جمعی معرفی کرده است. به نظر اسملسر، میتوان هر یک از مراحل متوالی را به عنوان ارزش افزوده شده (Value-added) برای نتیجه کلی در نظر گرفت و در واقع هر مرحله شرط وقوع مراحل بعدی است:
1. زمینه ساختاری (Structural Conduciveness)
این مرحله به محیط اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی اشاره دارد که امکان وقوع رفتار جمعی را تسهیل میکند. مثال: جوامعی که در آنها نابرابری اجتماعی یا سرکوب اعتراضات وجود دارد، برای وقوع اعتراضات و انقلابها مساعدتر هستند.
2. تنشهای ساختاری (Structural Strains)
این مرحله به مشکلات و نارضایتیهایی اشاره دارد که موجب فشار بر ساختار اجتماعی میشوند. مثال: نرخ بالای بیکاری و تورم میتواند فشار اقتصادی زیادی ایجاد کند که اعتراضات را تحریک میکند.
3. باور تعمیمیافته (Generalized Belief)
این مرحله به توسعه یک درک مشترک از مشکل و باور به راهحل ممکن اشاره دارد. این باور مشترک افراد را متحد کرده و دلیل اقدام جمعی را برای آنها فراهم میکند. مثال: در یک انقلاب، باور به این که حکومت فاسد است و باید سرنگون شود، مردم را به هم میرساند.
4. عوامل تحریککننده/شتاب دهنده (Precipitating Factors)
اینها رویدادها یا حوادث خاصی هستند که بهعنوان جرقهای برای رفتار جمعی عمل میکنند. مثال: مرگ جورج فلوید در سال 2020 بهعنوان عامل تحریککنندهای برای اعتراضات گسترده علیه خشونت پلیس عمل کرد.
5. بسیج برای اقدام (Mobilization for Action)
برای وقوع رفتار جمعی، باید مردم سازماندهی شوند. این شامل رهبری، ارتباطات و شبکهها برای هماهنگی و تقویت اقدامات افراد است. مثال: هیئت تحریر شام
6. کنترل اجتماعی (Social Control)
واکنش دولت یا سایر نهادها به رفتار جمعی میتواند تأثیر زیادی بر شدت یا کاهش آن داشته باشد. کنترل اجتماعی مؤثر ممکن است اقدام جمعی را سرکوب کند، در حالی که استفاده بیش از حد از زور میتواند آن را تشدید کند. مثال: سرکوب شدید اعتراضات توسط نیروهای امنیتی در مصر در سال 2011 باعث تشدید نارضایتی و تسریع در سقوط حسنی مبارک شد.
کشورهای خارجی نیز میتوانند به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در هر یک از این ۶ عامل نقش داشته باشند. این چارچوب میتواند نقطه شروعی مناسب برای تحلیل سقوط حکومتها، از جمله سقوط بشار اسد باشد. پنج مرحله ابتدایی طی پنج دهه گذشته در سوریه تکمیل شده بودند، اما تحقق مرحله ششم (شکست در کنترل اجتماعی) تنها چند روز زمان برد. درک تاخیرها از ارکان تفکر سیستمی است.
برای مدیریت رفتارهای جمعی و پیشگیری از بحرانها، تمرکز بر کاهش تنشهای ساختاری و ایجاد ساختارهای شفاف و پاسخگو در سیاستگذاری ضروری است. همچنین، ایجاد فضایی برای مشارکت واقعی مردم در تصمیمگیریها میتواند به تقویت ثبات و کاهش رفتارهای جمعی بحرانآفرین کمک کند.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
⭕️ شنیدن آواز گنجشکها: یادگیری از گذشته برای توسعه
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۲۵
در سال ۱۹۵۸، مائو زدونگ رهبر چین، به عنوان بخشی از سیاست «یک گام بزرگ رو به جلو»، علیه گنجشکها اعلام جنگ کرد. مائو معتقد بود که گنجشکها غلات مزرعهها را میخورند و باید نابود شوند. در نتیجه، مردم به طور گستردهای به شکار گنجشکها پرداختند، لانههایشان را ویران کردند و حتی کودکان با تیرکمان به آنها حمله میکردند. میلیونها گنجشک در سراسر چین کشته شدند به گونهای که گنجشکها در چین به مرز انقراض رسیدند.
در همین زمان، ناگهان خطای مائو آشکار شد؛ معلوم شد گنجشکها دقیقاً به اندازهٔ غلات، از حشراتی چون ملخ نیز تغذیه میکردند. در سال ۱۹۶۰، هنگامی که ملخها شروع به آسیب رساندن به محصولات کشاورزی کردند، گنجشکها بخشیده شدند و جای آنها حشرات به عنوان دشمنان مردم معرفی شدند. این سیاست باعث شد که تا چند سال یکی از واردات چین از شوروی گنجشک زنده باشد تا دوباره تعادل را به طبیعت برگردانند و جمعیت حشرات را با افزایش تعداد گنجشکها کنترل کنند[+].
✅ تحلیل و تجویز راهبردی
کشتار گنجشکها در چین، مثال کلاسیکی برای تفکر غیرسیستمی است. ارائه راهحلهای موقت بدون در نظر گرفتن اثرات کوتاهمدت و بلندمدت آن در سایر زیرسیستمها، یک خطای آشکار سیستمی است.
مائو با تاسیس جمهوری خلق چین، خدماتی همچون سوادآموزی، ارتقاء حقوق زنان و ارائه خدمات بهداشتی را انجام داد. اما در عین حال سیاستهای «یک گام بزرگ رو به جلو» و «انقلاب فرهنگی» او، باعث مرگ دهها میلیون نفر در چین شد. اصرار او بر اجرای سیاستهای اشتباه باعث شد که گروهی مرگش را بزرگترین خدمت او به چینیها بدانند [+]. اما شاید دلیل این نگاه سختگیرانه به مائو، اصلاحات دنگ شیائوپنگ بعد از مائو است. اگر اصلاحات شیائوپنگ نبود، شاید امروز گروهی هنوز آرزوی بازگشت به دوران مائو را در سر میپروراندند. دنگ شیائوپنگ علیرغم اینکه در مقاطعی از حزب کمونیست پاکسازی شد، اما در اجرای مهمترین سیاستهای مائو به عنوان عضو ارشد حزب کمونیست با او همراه بوده است. اما او در سال ۱۹۷۸ (یک سال قبل از انقلاب ایران) و در سن ۷۴ سالگی رهبر چین شد و با یادگیری از گذشته با سیاست «درهای باز»، اصلاحات اقتصادی را آغاز کرد. او اقتصاد را مقدم بر ایدئولوژی میدانست و معتقد بود که مهم نیست که گربه سفید یا سیاه باشد، مهم این است که بتواند موش بگیرد. کشتار میدان تیانآنمن از نقاط تاریک دوران دنگ شیائوپنگ است. با این وجود او را معمار چین امروز میدانند [+].
غرض از این نوشته تبیین سیاستهای مائو یا دنگ شیائوپنگ نیست. این نوشته در باب اهمیت یادگیری از گذشته، بهبود مستمر و اصلاح تدریجی تفکر در میان نخبگان جامعه است. رسیدن به تفکری جامع که اهمیت جیکجیک گنجشکها را هم درک میکند.
محور اصلی داستان توسعه ملتها، یادگیری و بهبود مستمر است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۹/۲۵
در سال ۱۹۵۸، مائو زدونگ رهبر چین، به عنوان بخشی از سیاست «یک گام بزرگ رو به جلو»، علیه گنجشکها اعلام جنگ کرد. مائو معتقد بود که گنجشکها غلات مزرعهها را میخورند و باید نابود شوند. در نتیجه، مردم به طور گستردهای به شکار گنجشکها پرداختند، لانههایشان را ویران کردند و حتی کودکان با تیرکمان به آنها حمله میکردند. میلیونها گنجشک در سراسر چین کشته شدند به گونهای که گنجشکها در چین به مرز انقراض رسیدند.
در همین زمان، ناگهان خطای مائو آشکار شد؛ معلوم شد گنجشکها دقیقاً به اندازهٔ غلات، از حشراتی چون ملخ نیز تغذیه میکردند. در سال ۱۹۶۰، هنگامی که ملخها شروع به آسیب رساندن به محصولات کشاورزی کردند، گنجشکها بخشیده شدند و جای آنها حشرات به عنوان دشمنان مردم معرفی شدند. این سیاست باعث شد که تا چند سال یکی از واردات چین از شوروی گنجشک زنده باشد تا دوباره تعادل را به طبیعت برگردانند و جمعیت حشرات را با افزایش تعداد گنجشکها کنترل کنند[+].
✅ تحلیل و تجویز راهبردی
کشتار گنجشکها در چین، مثال کلاسیکی برای تفکر غیرسیستمی است. ارائه راهحلهای موقت بدون در نظر گرفتن اثرات کوتاهمدت و بلندمدت آن در سایر زیرسیستمها، یک خطای آشکار سیستمی است.
مائو با تاسیس جمهوری خلق چین، خدماتی همچون سوادآموزی، ارتقاء حقوق زنان و ارائه خدمات بهداشتی را انجام داد. اما در عین حال سیاستهای «یک گام بزرگ رو به جلو» و «انقلاب فرهنگی» او، باعث مرگ دهها میلیون نفر در چین شد. اصرار او بر اجرای سیاستهای اشتباه باعث شد که گروهی مرگش را بزرگترین خدمت او به چینیها بدانند [+]. اما شاید دلیل این نگاه سختگیرانه به مائو، اصلاحات دنگ شیائوپنگ بعد از مائو است. اگر اصلاحات شیائوپنگ نبود، شاید امروز گروهی هنوز آرزوی بازگشت به دوران مائو را در سر میپروراندند. دنگ شیائوپنگ علیرغم اینکه در مقاطعی از حزب کمونیست پاکسازی شد، اما در اجرای مهمترین سیاستهای مائو به عنوان عضو ارشد حزب کمونیست با او همراه بوده است. اما او در سال ۱۹۷۸ (یک سال قبل از انقلاب ایران) و در سن ۷۴ سالگی رهبر چین شد و با یادگیری از گذشته با سیاست «درهای باز»، اصلاحات اقتصادی را آغاز کرد. او اقتصاد را مقدم بر ایدئولوژی میدانست و معتقد بود که مهم نیست که گربه سفید یا سیاه باشد، مهم این است که بتواند موش بگیرد. کشتار میدان تیانآنمن از نقاط تاریک دوران دنگ شیائوپنگ است. با این وجود او را معمار چین امروز میدانند [+].
غرض از این نوشته تبیین سیاستهای مائو یا دنگ شیائوپنگ نیست. این نوشته در باب اهمیت یادگیری از گذشته، بهبود مستمر و اصلاح تدریجی تفکر در میان نخبگان جامعه است. رسیدن به تفکری جامع که اهمیت جیکجیک گنجشکها را هم درک میکند.
محور اصلی داستان توسعه ملتها، یادگیری و بهبود مستمر است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
⭕️ بیست فقط متعلق به خدا نیست؛ نقدی بر رویکرد آزمونهای سخت
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۰/۷
ناتیل براندن در کتاب روانشناسی عزتنفس (Self-Esteem) به مطلبی با مضمون زیر اشاره میکند که در سال ۱۹۹۰ در مجله تایم به چاپ رسیده است:
«سال گذشته، آزمون ریاضی استانداردی به دانشآموزان ۱۳ سالهی شش کشور مختلف ارائه شد. دانشآموزان کرهای بهترین و دانشآموزان آمریکایی بدترین نتایج را به دست آوردند. دانشآموزان اسپانیایی، ایرلندی و کانادایی همگی بهتر از آمریکاییها ظاهر شدند. اما وقتی از دانشآموزان خواستند به جملهی «در ریاضی بسیار خوب هستم» واکنش نشان دهند، دانشآموزان آمریکایی بیشترین تعداد پاسخ مثبت را ارائه کردند. در واقع، ۶۸ درصد از دانشآموزان آمریکایی این جمله را تأیید کردند.
ممکن است دانشآموزان آمریکایی در درس ریاضی خوب نباشند، اما به احتمال زیاد تحت تأثیر آموزشهایی قرار گرفتهاند که بر تقویت عزتنفس تأکید داشته و از آنها خواسته میشود در هر شرایطی از خود راضی باشند.»
اشارهی او احتمالاً به اقدام ایالت کالیفرنیا در اواخر دههی ۱۹۸۰ برمیگردد که با تشکیل "گروه ویژه برای ترویج عزتنفس و مسئولیت شخصی و اجتماعی" به دنبال بررسی نقش عزتنفس در کاهش مشکلات اجتماعی (نظیر فقر، جرم، اعتیاد و ترکتحصیل) و ارتقای مسئولیتپذیری فردی و اجتماعی بود.
گزارش نهایی این گروه در سال ۱۹۹۰ تحت عنوان "به سوی یک ایالت با عزتنفس" منتشر شد. این گزارش عنوان میکند که ارتقای عزتنفس میتواند تأثیرات مثبتی بر رفتار فردی و اجتماعی داشته باشد. آنها توصیه کردند که عزتنفس به دستاوردهای واقعی متصل باشد، نه صرفاً حس خوب بدون پشتوانه. پس از آن، بسیاری از مدارس و سازمانها در آمریکا برنامههای مشابهی را برای ارتقای عزتنفس آغاز کردند.
البته ناتیل براندن اختلاف بین عملکرد واقعی و احساس خوب دانشآموزان آمریکایی نسبت به خود را بهعنوان خبری بد گزارش میکند و میگوید که عزتنفس باید از عملکرد واقعی سرچشمه بگیرد.
✅ تحلیل و توصیه شخصی
عزتنفس یک نیاز ضروری برای هر فرد است و همهی ما، در سطح شخصی و اجتماعی، نسبت به آن مسئول هستیم. جایگاه عزتنفس در نظام آموزشوپرورش، موضوعی پیچیده و تخصصی است.
این نوشته میخواهد تنها از منظر طراحی سؤالات امتحانی در دانشگاهها، بهویژه در مقطع کارشناسی رشتههای مهندسی، به این موضوع بپردازد. به گمان من، ما درگیر سطحی از خشونت آموزشی در مقطع کارشناسی رشتههای مهندسی در دانشگاههای معتبر ایران هستیم. منظور از خشونت آموزشی، تدریس مطالب بسیار زیاد و غیرکاربردی و آزمونهای نسبتاً سخت است.
پُر واضح است که سؤالات باید با توجه به محتوای تدریسشده و سطح دانش و مهارت دانشجویان طراحی شوند. سؤالات بیش از حد سخت دو اثر منفی جدی دارد:
1. کاهش عزتنفس و ایجاد احساس ناکافی بودن در دانشجویان، که میتواند تأثیرات اجتماعی نامطلوبی به همراه داشته باشد.
2. فشار غیرمنطقی در طراحی سؤالات و نبود ارتباط میان محتوای تدریسشده و نیازهای واقعی زندگی حرفهای، باعث میشود که با توجه به شرایط اقتصادی و حقوق و دستمزد، دانشجو تناسبی بین سختیهایی که متحمل شده و درآمدی که از شغل مرتبط با رشتهی تحصیلی خود کسب میکند، نبیند. شاید بتوان اثر این عدم تناسب را در کاهش رغبت دانشجویان به رشتهی ریاضی در دبیرستانها جستجو کرد؛ بهگونهای که موجب انقراض این رشته در بعضی دبیرستانها شده است [+].
از طرف دیگر، این عدم تناسب باعث میشود که دانشجویان به دنبال گزینههای جایگزین برای یادگیری بروند. پلتفرمهایی مانند Coursera به دانشجویان این امکان را میدهند که درسها و مهارتهای موردنیاز خود را بدون فشار اضافی یاد بگیرند. این روند میتواند اعتبار و جایگاه دانشگاههای سنتی را تحت تأثیر قرار دهد.
بنابراین، توصیه میشود که حداقل در خصوص آزمونهای دانشگاه، مدل ذهنی «بیست فقط متعلق به خداست» و طراحی سؤالات بسیار سخت کنار گذاشته شود. البته این به معنای آسانگیری یا سهلانگاری نیست، بلکه هدف طراحی سؤالاتی است که با اهداف آموزشی و نیازهای واقعی جامعه همخوانی داشته باشند. بیستهایی که از آزمونهای بسیار سخت به دست میآیند، تنها به درد مهاجرت میخورند و تأثیری در کسب مهارتهای موردنیاز محیط کار ندارند.
دانشگاهها باید محیطی فراهم کنند که در آن دانشجویان با احساس ارزشمندی و انگیزه به یادگیری بپردازند. این نوع نگاه، نهتنها باعث تقویت عزتنفس دانشجویان میشود، بلکه تأثیر مثبتی بر آیندهی نظام آموزشی و جامعه خواهد داشت.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۰/۷
ناتیل براندن در کتاب روانشناسی عزتنفس (Self-Esteem) به مطلبی با مضمون زیر اشاره میکند که در سال ۱۹۹۰ در مجله تایم به چاپ رسیده است:
«سال گذشته، آزمون ریاضی استانداردی به دانشآموزان ۱۳ سالهی شش کشور مختلف ارائه شد. دانشآموزان کرهای بهترین و دانشآموزان آمریکایی بدترین نتایج را به دست آوردند. دانشآموزان اسپانیایی، ایرلندی و کانادایی همگی بهتر از آمریکاییها ظاهر شدند. اما وقتی از دانشآموزان خواستند به جملهی «در ریاضی بسیار خوب هستم» واکنش نشان دهند، دانشآموزان آمریکایی بیشترین تعداد پاسخ مثبت را ارائه کردند. در واقع، ۶۸ درصد از دانشآموزان آمریکایی این جمله را تأیید کردند.
ممکن است دانشآموزان آمریکایی در درس ریاضی خوب نباشند، اما به احتمال زیاد تحت تأثیر آموزشهایی قرار گرفتهاند که بر تقویت عزتنفس تأکید داشته و از آنها خواسته میشود در هر شرایطی از خود راضی باشند.»
اشارهی او احتمالاً به اقدام ایالت کالیفرنیا در اواخر دههی ۱۹۸۰ برمیگردد که با تشکیل "گروه ویژه برای ترویج عزتنفس و مسئولیت شخصی و اجتماعی" به دنبال بررسی نقش عزتنفس در کاهش مشکلات اجتماعی (نظیر فقر، جرم، اعتیاد و ترکتحصیل) و ارتقای مسئولیتپذیری فردی و اجتماعی بود.
گزارش نهایی این گروه در سال ۱۹۹۰ تحت عنوان "به سوی یک ایالت با عزتنفس" منتشر شد. این گزارش عنوان میکند که ارتقای عزتنفس میتواند تأثیرات مثبتی بر رفتار فردی و اجتماعی داشته باشد. آنها توصیه کردند که عزتنفس به دستاوردهای واقعی متصل باشد، نه صرفاً حس خوب بدون پشتوانه. پس از آن، بسیاری از مدارس و سازمانها در آمریکا برنامههای مشابهی را برای ارتقای عزتنفس آغاز کردند.
البته ناتیل براندن اختلاف بین عملکرد واقعی و احساس خوب دانشآموزان آمریکایی نسبت به خود را بهعنوان خبری بد گزارش میکند و میگوید که عزتنفس باید از عملکرد واقعی سرچشمه بگیرد.
✅ تحلیل و توصیه شخصی
عزتنفس یک نیاز ضروری برای هر فرد است و همهی ما، در سطح شخصی و اجتماعی، نسبت به آن مسئول هستیم. جایگاه عزتنفس در نظام آموزشوپرورش، موضوعی پیچیده و تخصصی است.
این نوشته میخواهد تنها از منظر طراحی سؤالات امتحانی در دانشگاهها، بهویژه در مقطع کارشناسی رشتههای مهندسی، به این موضوع بپردازد. به گمان من، ما درگیر سطحی از خشونت آموزشی در مقطع کارشناسی رشتههای مهندسی در دانشگاههای معتبر ایران هستیم. منظور از خشونت آموزشی، تدریس مطالب بسیار زیاد و غیرکاربردی و آزمونهای نسبتاً سخت است.
پُر واضح است که سؤالات باید با توجه به محتوای تدریسشده و سطح دانش و مهارت دانشجویان طراحی شوند. سؤالات بیش از حد سخت دو اثر منفی جدی دارد:
1. کاهش عزتنفس و ایجاد احساس ناکافی بودن در دانشجویان، که میتواند تأثیرات اجتماعی نامطلوبی به همراه داشته باشد.
2. فشار غیرمنطقی در طراحی سؤالات و نبود ارتباط میان محتوای تدریسشده و نیازهای واقعی زندگی حرفهای، باعث میشود که با توجه به شرایط اقتصادی و حقوق و دستمزد، دانشجو تناسبی بین سختیهایی که متحمل شده و درآمدی که از شغل مرتبط با رشتهی تحصیلی خود کسب میکند، نبیند. شاید بتوان اثر این عدم تناسب را در کاهش رغبت دانشجویان به رشتهی ریاضی در دبیرستانها جستجو کرد؛ بهگونهای که موجب انقراض این رشته در بعضی دبیرستانها شده است [+].
از طرف دیگر، این عدم تناسب باعث میشود که دانشجویان به دنبال گزینههای جایگزین برای یادگیری بروند. پلتفرمهایی مانند Coursera به دانشجویان این امکان را میدهند که درسها و مهارتهای موردنیاز خود را بدون فشار اضافی یاد بگیرند. این روند میتواند اعتبار و جایگاه دانشگاههای سنتی را تحت تأثیر قرار دهد.
بنابراین، توصیه میشود که حداقل در خصوص آزمونهای دانشگاه، مدل ذهنی «بیست فقط متعلق به خداست» و طراحی سؤالات بسیار سخت کنار گذاشته شود. البته این به معنای آسانگیری یا سهلانگاری نیست، بلکه هدف طراحی سؤالاتی است که با اهداف آموزشی و نیازهای واقعی جامعه همخوانی داشته باشند. بیستهایی که از آزمونهای بسیار سخت به دست میآیند، تنها به درد مهاجرت میخورند و تأثیری در کسب مهارتهای موردنیاز محیط کار ندارند.
دانشگاهها باید محیطی فراهم کنند که در آن دانشجویان با احساس ارزشمندی و انگیزه به یادگیری بپردازند. این نوع نگاه، نهتنها باعث تقویت عزتنفس دانشجویان میشود، بلکه تأثیر مثبتی بر آیندهی نظام آموزشی و جامعه خواهد داشت.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
⭕️پيشنهاد ايجاد سيستم شنبه شاد براي ايران
✍️ فرزاد دهقانيان، ۱۴۰۳/۱۰/۲۵
روز تولد دکتر مارتین لوترکینگ به عنوان تعطیلی رسمی در ایالات متحده شناخته میشود. این تعطیلی در سومین دوشنبه ماه ژانویه هر سال برگزار میشود تا یادبود تولد او در ۱۵ ژانویه باشد و به افتخار تلاشهای او برای حقوق مدنی و مبارزه با نژادپرستی جشن گرفته شود. بسیاری از تعطیلات فدرال در آمريكا، مانند روز یادبود (Memorial Day)، روز کارگر (Labor Day)، و روز مارتین لوترکینگ جونیور همیشه به گونهای برنامهریزی میشوند که در یک دوشنبه برگزار شوند. این تغییرات به "Uniform Monday Holiday Act" در سال ۱۹۶۸ بازمیگردد که با ایجاد تعطیلات آخر هفته طولانیتر، به دنبال كمك به صنعت گردشگری آمریکا بود.
انتقال تعطیلات میان هفته به آخر هفته در کشورهای دیگر، از جمله انگلستان و ژاپن نیز رایج است. سیستم تعطیلات ژاپن، که به عنوان "Happy Monday System" یا "سیستم دوشنبه شاد" شناخته میشود، مجموعهای از اصلاحات در تعطیلات ملی است که به طور خاص تعطیلاتی را که در طول هفته قرار میگیرند به دوشنبهها منتقل میکند تا مردم بتوانند از تعطیلات آخر هفته طولانیتری بهرهمند شوند.
از مزایای انتقال تعطیلات طول هفته به انتهای هفته میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تعطیلات طولانی و کاهش خستگی: این نوع تعطیلات به مردم فرصت بیشتری برای استراحت، سفر و انجام فعالیتهای فرهنگی میدهد و از خستگی روزهای کاری متوالی جلوگیری میکند. این رویکرد نه تنها به رضایت شغلی بیشتر منجر میشود، بلکه احتمال کاهش بیماریها و استرسهای مرتبط با کار را نیز به همراه دارد.
2. افزایش بهرهوری: کارمندان و کارکنان پس از یک تعطیلات طولانی با انرژی و بهرهوری بیشتری به کار بازمیگردند.
3. رونق بخشیدن به صنعت گردشگری: تعطیلات طولانی فرصتی برای مسافرتهای کوتاه به مناطق مختلف کشور و تقویت صنعت توریسم فراهم میکند. مردم میتوانند از جاذبههای طبیعی و فرهنگی کشور لذت ببرند و همین باعث افزایش درآمد و رشد اقتصادی در مناطق گردشگری میشود.
4. ترویج توازن بین کار و زندگی: تعطیلات آخر هفته طولانیتر برای ایجاد تعادل بهتر میان کار و زندگی شخصی است و به کارکنان فرصت بیشتری برای وقتگذرانی با خانواده و پرداختن به علایق شخصی میدهد.
5. کاهش غیبتهای کاری در میانهی هفته: قرار گرفتن تعطیلات در طول هفته باعث میشود بسیاری از کارکنان روزهای قبل و بعد از تعطیلات را نیز مرخصی بگیرند.
✅ پیشنهاد اجرایی:
در حال حاضر، مجموع تعداد روزهای تعطیلات رسمی در ایران ۲۸ روز است که از این تعداد، ۱۱ روز تعطیلات ملی و انقلابی و ۱۷ روز تعطیلات مذهبی است. بسیاری از این تعطیلات ممکن است در وسط هفته باشند یا باعث ايجاد بين التعطيلين شوند.
در ایران، بینالتعطیلین روز مزاحمی تلقی میشود که انگار بین دو استراحت و خوشی متوالی مانع ایجاد کرده است. این موضوع از نظر روانی باعث کاهش بهرهوری و رضایت شغلی و همچنین کاهش سطح خدمات به مشتری میشود. مشتریان نیز بهعنوان دریافتکننده خدمت در روزهای بینالتعطیلین احتمال بیشتری میدهند که کارشان به درستی انجام نشود یا مسئول مربوطه مرخصی گرفته باشد.
انتقال تعطیلات میان هفته به شنبه برای استفاده از مزایای تعطیلات طولانیمدت آخر هفته و ایجاد سیستم شنبه شاد، میتواند به عنوان یک گزینه تصمیمگیری برای مسئولان مد نظر قرار گیرد. آیا اشکالی دارد که مثلاً تعطیلی ۲۲ بهمن به شنبه منتقل شود؟
برخی از تعطیلات مذهبی ایران، مانند تعطیلات محرم و صفر و ماه رمضان، تعطیلاتی هستند که به شکل تاریخی با مناسک مذهبی در کشور گره خوردهاند و ممکن است جابجایی آنها امکانپذیر نباشد. اما تعطیلاتی که در مورد آنها حساسیت زیادی وجود ندارد و مربوط به اعیاد هستند، به سادگی میتوانند به شنبهها منتقل شوند. روز تولد امام علی (ع) (روز پدر)، عید غدیر، تعطیلی روز نیمه شعبان و تعطیلات ۸ و ۱۷ ربیعالاول برای انتقال به شنبهها قابل بررسی هستند. حذف بعضی از تعطیلات غیرضروری و اضافه کردن تعطیلات جدید در شنبهها، به سیستم شنبه شاد رونق خواهد بخشید.
البته نيازی به توضيح نيست كه برای شاد بودن فقط تعطيلی كافی نيست و اگر آهی در بساط نباشد، تعطيلی خود رنجی مضاعف است كه اين البته بحث ديگری است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
✍️ فرزاد دهقانيان، ۱۴۰۳/۱۰/۲۵
روز تولد دکتر مارتین لوترکینگ به عنوان تعطیلی رسمی در ایالات متحده شناخته میشود. این تعطیلی در سومین دوشنبه ماه ژانویه هر سال برگزار میشود تا یادبود تولد او در ۱۵ ژانویه باشد و به افتخار تلاشهای او برای حقوق مدنی و مبارزه با نژادپرستی جشن گرفته شود. بسیاری از تعطیلات فدرال در آمريكا، مانند روز یادبود (Memorial Day)، روز کارگر (Labor Day)، و روز مارتین لوترکینگ جونیور همیشه به گونهای برنامهریزی میشوند که در یک دوشنبه برگزار شوند. این تغییرات به "Uniform Monday Holiday Act" در سال ۱۹۶۸ بازمیگردد که با ایجاد تعطیلات آخر هفته طولانیتر، به دنبال كمك به صنعت گردشگری آمریکا بود.
انتقال تعطیلات میان هفته به آخر هفته در کشورهای دیگر، از جمله انگلستان و ژاپن نیز رایج است. سیستم تعطیلات ژاپن، که به عنوان "Happy Monday System" یا "سیستم دوشنبه شاد" شناخته میشود، مجموعهای از اصلاحات در تعطیلات ملی است که به طور خاص تعطیلاتی را که در طول هفته قرار میگیرند به دوشنبهها منتقل میکند تا مردم بتوانند از تعطیلات آخر هفته طولانیتری بهرهمند شوند.
از مزایای انتقال تعطیلات طول هفته به انتهای هفته میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تعطیلات طولانی و کاهش خستگی: این نوع تعطیلات به مردم فرصت بیشتری برای استراحت، سفر و انجام فعالیتهای فرهنگی میدهد و از خستگی روزهای کاری متوالی جلوگیری میکند. این رویکرد نه تنها به رضایت شغلی بیشتر منجر میشود، بلکه احتمال کاهش بیماریها و استرسهای مرتبط با کار را نیز به همراه دارد.
2. افزایش بهرهوری: کارمندان و کارکنان پس از یک تعطیلات طولانی با انرژی و بهرهوری بیشتری به کار بازمیگردند.
3. رونق بخشیدن به صنعت گردشگری: تعطیلات طولانی فرصتی برای مسافرتهای کوتاه به مناطق مختلف کشور و تقویت صنعت توریسم فراهم میکند. مردم میتوانند از جاذبههای طبیعی و فرهنگی کشور لذت ببرند و همین باعث افزایش درآمد و رشد اقتصادی در مناطق گردشگری میشود.
4. ترویج توازن بین کار و زندگی: تعطیلات آخر هفته طولانیتر برای ایجاد تعادل بهتر میان کار و زندگی شخصی است و به کارکنان فرصت بیشتری برای وقتگذرانی با خانواده و پرداختن به علایق شخصی میدهد.
5. کاهش غیبتهای کاری در میانهی هفته: قرار گرفتن تعطیلات در طول هفته باعث میشود بسیاری از کارکنان روزهای قبل و بعد از تعطیلات را نیز مرخصی بگیرند.
✅ پیشنهاد اجرایی:
در حال حاضر، مجموع تعداد روزهای تعطیلات رسمی در ایران ۲۸ روز است که از این تعداد، ۱۱ روز تعطیلات ملی و انقلابی و ۱۷ روز تعطیلات مذهبی است. بسیاری از این تعطیلات ممکن است در وسط هفته باشند یا باعث ايجاد بين التعطيلين شوند.
در ایران، بینالتعطیلین روز مزاحمی تلقی میشود که انگار بین دو استراحت و خوشی متوالی مانع ایجاد کرده است. این موضوع از نظر روانی باعث کاهش بهرهوری و رضایت شغلی و همچنین کاهش سطح خدمات به مشتری میشود. مشتریان نیز بهعنوان دریافتکننده خدمت در روزهای بینالتعطیلین احتمال بیشتری میدهند که کارشان به درستی انجام نشود یا مسئول مربوطه مرخصی گرفته باشد.
انتقال تعطیلات میان هفته به شنبه برای استفاده از مزایای تعطیلات طولانیمدت آخر هفته و ایجاد سیستم شنبه شاد، میتواند به عنوان یک گزینه تصمیمگیری برای مسئولان مد نظر قرار گیرد. آیا اشکالی دارد که مثلاً تعطیلی ۲۲ بهمن به شنبه منتقل شود؟
برخی از تعطیلات مذهبی ایران، مانند تعطیلات محرم و صفر و ماه رمضان، تعطیلاتی هستند که به شکل تاریخی با مناسک مذهبی در کشور گره خوردهاند و ممکن است جابجایی آنها امکانپذیر نباشد. اما تعطیلاتی که در مورد آنها حساسیت زیادی وجود ندارد و مربوط به اعیاد هستند، به سادگی میتوانند به شنبهها منتقل شوند. روز تولد امام علی (ع) (روز پدر)، عید غدیر، تعطیلی روز نیمه شعبان و تعطیلات ۸ و ۱۷ ربیعالاول برای انتقال به شنبهها قابل بررسی هستند. حذف بعضی از تعطیلات غیرضروری و اضافه کردن تعطیلات جدید در شنبهها، به سیستم شنبه شاد رونق خواهد بخشید.
البته نيازی به توضيح نيست كه برای شاد بودن فقط تعطيلی كافی نيست و اگر آهی در بساط نباشد، تعطيلی خود رنجی مضاعف است كه اين البته بحث ديگری است.
🔸اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@systemdiary
⭕️ نظام آموزشی چین در مقابل آمریکا: آیا رقابت کلید پیشرفت است؟
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۱/۱۲
شرکت DeepSeek، یک شرکت چینی است که مدل هوش مصنوعی آن با صرف هزینههای بسیار کمتر در قیاس با شرکتهای آمریکایی، عملکرد فوقالعادهای را از خود نشان داده است. وزارت بازرگانی آمریکا به دنبال تحقیق در این مورد است که آیا این شرکت از تراشههای آمریکایی که ارسال آنها به چین ممنوع است، استفاده کرده است یا خیر [+].
اما پاول دوروف، مؤسس و مدیرعامل تلگرام، در کانال خود و در یادداشتی با عنوان «سال نو چینی مبارک»، عملکرد DeepSeek را به برتری نظام رقابتی آموزش متوسطه چین در مقایسه با نمونههای غربی آن نسبت میدهد.
صرفنظر از اینکه سخن او تا چه حد واقعیت ماجرا را منعکس میکند، این نوع نگاه—که بهجای تمرکز بر عوامل سطحی، به دنبال یافتن علل در ساختارهای سیستمیای است که از لحاظ زمانی فاصلهی قابلتوجهی با معلول دارند—در دنیای پرتلاطم و پرشتاب امروز، نگاهی کمیاب است.
ترجمهی کامل یادداشت او، که با کمک هوش مصنوعی انجام شده است، در ادامه آمده است:
⭐ سال نو چینی مبارک!
«پس از موفقیت استارتاپ چینی DeepSeek، بسیاری از مردم از این که چین با چنین سرعتی در حوزه هوش مصنوعی به آمریکا رسیده است، شگفتزده شدهاند. اما پیشرفت چین در بهرهوری الگوریتمی از هیچ به دست نیامده است. دانشآموزان چینی سالهاست که در المپیادهای بینالمللی ریاضیات و برنامهنویسی از سایرین پیشی گرفتهاند.
وقتی صحبت از پرورش نخبگان در ریاضیات و علوم میشود، سیستم آموزش متوسطه چین برتری محسوسی نسبت به غرب دارد. این سیستم رقابت شدید میان دانشآموزان را ترویج میدهد، اصلی که از مدل بسیار کارآمد شوروی الهام گرفته شده است.
در مقابل، بیشتر مدارس غربی رقابت را نفی میکنند و اعلام عمومی نمرات و رتبههای دانشآموزان را ممنوع کردهاند. این منطق قابل درک است—برای محافظت از دانشآموزان در برابر فشار یا تمسخر دیگران. اما چنین سیاستهایی بهطور قابل پیشبینی بهترین دانشآموزان را نیز بیانگیزه میکند. پیروزی و شکست دو روی یک سکهاند. اگر بازندهای وجود نداشته باشد، برندهای هم نخواهد بود.
برای بسیاری از دانشآموزان، انگیزهی برتری در دبیرستان از این میآید که آن را به چشم یک بازی رقابتی ببینند و تلاش کنند در رقابت با حریفان قوی، رتبهی نخست را کسب کنند. حذف شفافیت در عملکرد دانشآموزان، میتواند مدرسه را برای نوجوانان جاهطلب بیمعنا کند. تعجبی ندارد که بسیاری از کودکان با استعداد، اکنون بازیهای رقابتی را هیجانانگیزتر از درس و مدرسه میدانند—حداقل در بازیهای ویدیویی، میتوانند ببینند که هر بازیکن چه رتبهای دارد.
این که به همه دانشآموزان بگوییم، صرفنظر از عملکردشان، قهرمان هستند، ممکن است مهربانانه به نظر برسد—اما فقط تا زمانی که واقعیت پس از فارغالتحصیلی این توهم را در هم بشکند. برخلاف سیاستهای خوشنیت آموزشی، واقعیت، رتبهبندی و نمرات عمومی دارد—چه در ورزش، چه در کسبوکار، چه در علم و چه در فناوری. شاخصهای هوش مصنوعی که برتری DeepSeek را نشان میدهند، یکی از همین رتبهبندیهای عمومی است. و موارد بیشتری در راهاند.
اگر سیستم آموزش متوسطه آمریکا اصلاحات اساسی را تجربه نکند، تسلط فزایندهی چین در فناوری اجتنابناپذیر به نظر میرسد.»
@systemdiary
✍ فرزاد دهقانیان، ۱۴۰۳/۱۱/۱۲
شرکت DeepSeek، یک شرکت چینی است که مدل هوش مصنوعی آن با صرف هزینههای بسیار کمتر در قیاس با شرکتهای آمریکایی، عملکرد فوقالعادهای را از خود نشان داده است. وزارت بازرگانی آمریکا به دنبال تحقیق در این مورد است که آیا این شرکت از تراشههای آمریکایی که ارسال آنها به چین ممنوع است، استفاده کرده است یا خیر [+].
اما پاول دوروف، مؤسس و مدیرعامل تلگرام، در کانال خود و در یادداشتی با عنوان «سال نو چینی مبارک»، عملکرد DeepSeek را به برتری نظام رقابتی آموزش متوسطه چین در مقایسه با نمونههای غربی آن نسبت میدهد.
صرفنظر از اینکه سخن او تا چه حد واقعیت ماجرا را منعکس میکند، این نوع نگاه—که بهجای تمرکز بر عوامل سطحی، به دنبال یافتن علل در ساختارهای سیستمیای است که از لحاظ زمانی فاصلهی قابلتوجهی با معلول دارند—در دنیای پرتلاطم و پرشتاب امروز، نگاهی کمیاب است.
ترجمهی کامل یادداشت او، که با کمک هوش مصنوعی انجام شده است، در ادامه آمده است:
⭐ سال نو چینی مبارک!
«پس از موفقیت استارتاپ چینی DeepSeek، بسیاری از مردم از این که چین با چنین سرعتی در حوزه هوش مصنوعی به آمریکا رسیده است، شگفتزده شدهاند. اما پیشرفت چین در بهرهوری الگوریتمی از هیچ به دست نیامده است. دانشآموزان چینی سالهاست که در المپیادهای بینالمللی ریاضیات و برنامهنویسی از سایرین پیشی گرفتهاند.
وقتی صحبت از پرورش نخبگان در ریاضیات و علوم میشود، سیستم آموزش متوسطه چین برتری محسوسی نسبت به غرب دارد. این سیستم رقابت شدید میان دانشآموزان را ترویج میدهد، اصلی که از مدل بسیار کارآمد شوروی الهام گرفته شده است.
در مقابل، بیشتر مدارس غربی رقابت را نفی میکنند و اعلام عمومی نمرات و رتبههای دانشآموزان را ممنوع کردهاند. این منطق قابل درک است—برای محافظت از دانشآموزان در برابر فشار یا تمسخر دیگران. اما چنین سیاستهایی بهطور قابل پیشبینی بهترین دانشآموزان را نیز بیانگیزه میکند. پیروزی و شکست دو روی یک سکهاند. اگر بازندهای وجود نداشته باشد، برندهای هم نخواهد بود.
برای بسیاری از دانشآموزان، انگیزهی برتری در دبیرستان از این میآید که آن را به چشم یک بازی رقابتی ببینند و تلاش کنند در رقابت با حریفان قوی، رتبهی نخست را کسب کنند. حذف شفافیت در عملکرد دانشآموزان، میتواند مدرسه را برای نوجوانان جاهطلب بیمعنا کند. تعجبی ندارد که بسیاری از کودکان با استعداد، اکنون بازیهای رقابتی را هیجانانگیزتر از درس و مدرسه میدانند—حداقل در بازیهای ویدیویی، میتوانند ببینند که هر بازیکن چه رتبهای دارد.
این که به همه دانشآموزان بگوییم، صرفنظر از عملکردشان، قهرمان هستند، ممکن است مهربانانه به نظر برسد—اما فقط تا زمانی که واقعیت پس از فارغالتحصیلی این توهم را در هم بشکند. برخلاف سیاستهای خوشنیت آموزشی، واقعیت، رتبهبندی و نمرات عمومی دارد—چه در ورزش، چه در کسبوکار، چه در علم و چه در فناوری. شاخصهای هوش مصنوعی که برتری DeepSeek را نشان میدهند، یکی از همین رتبهبندیهای عمومی است. و موارد بیشتری در راهاند.
اگر سیستم آموزش متوسطه آمریکا اصلاحات اساسی را تجربه نکند، تسلط فزایندهی چین در فناوری اجتنابناپذیر به نظر میرسد.»
@systemdiary