Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
تو قصاص نمی‌شوی!

١. فاطمه را پدرش کشت. با ضربات چاقو و در ملأ عام. گفتند به دلیل اختلافات خانوادگی. مادر و برادر فاطمه نگذاشتند نام قاتل روی اعلامیه ترحیم ثبت شود. آن‌ها ولیّ دم فاطمه‌اَند ولی چون قاتل، پدر مقتول است، اولیای دم نمی‌توانند او را قصاص کنند. مجازات قاتل اگر پدرِ مقتول باشد، دیه و نهایت چندسالی زندان است.

٢. موضوع پژوهش من برای درس فقه کیفری استدلالی، قصاص پدر در قتل فرزند است. این‌روزها میان کتب فقهی به‌دنبال ریشه‌های این حکم هستم. فقیهان تمام مذاهب اسلامی، متفق‌القول‌اَند که اگر قاتل پدر یا جدپدری مقتول باشد، قصاص نمی‌شود، به جز فقیهان مالکی. آنان شرایطی برای این حکم درنظر می‌گیرند و باور دارند اگر پدر فرزندش را بی‌دلیل و فجیعانه به‌قتل برساند، باید قصاص ‌شود. این رأی خاص مالکیان میان دیگر فقیهان مسلمان طرفداری ندارد.

٣. تمایز دیگری که در این حکم فقهی به‌چشم می‌خورد، تفاوت میان پدر و مادر است. فقیهان شیعه برخلاف فقیهان اهل سنت، چنین معافیتی را برای مادر قائل نیستند و تصریح کرده‌اند که معافیت از قصاص در صورت قتل فرزند، فقط مختص پدر و پدران اوست و مادر در صورت قتل فرزندش حتماً قصاص خواهد شد.

۴. به جز روایات، توجیهاتی که فقیهان برای اثبات این حکم آورده‌اند، جالب توجه است. برخی می‌گویند چون پدر علت وجود فرزند است، نمی‌توان به دلیل قتل او جانش را گرفت. مادر چه؟ در وجود فرزند نقشی ندارد؟ البته ارسطو باور داشت که زن در تشکیل جنین منفعل است!

۵. دیگرانی گفته‌اند پدر آن‌قدر نسبت به فرزندش مهر و عطوفت دارد که مگر در شرایط خاص دست به قتل فرزند نمی‌زند. مادر چه؟ نسبت به فرزند مِهری ندارد؟ البته آنان باور داشتند زن ناقص‌العقل است و تصمیمات احساسی می‌گیرد!

۶. در نهایت، دیدم که برخی فقیهان گفته‌ بودند قصاص مردی که فرزندش را کشته، با حرمت و شأن پدری و لزوم احسان به والدین منافات دارد. مادر چه؟ حرمتی ندارد؟ مگر مادر جزو والدین نیست؟ البته از نظر آنان، زن با مرد برابر نیست!

٧. غرض زیر سؤال بردن اصل این حکم نیست. چون هنوز به نتیجه‌ای قطعی در این‌باره نرسیده‌ام. مثلاً برخی از منظر سیاست جنایی، باور دارند حکم قصاص به قصد تأمین امنیت جانی و روانی جامعه در برابر قتل وضع شده و لازمه‌ی آن این است که اولیای دم امکان اجرا و مطالبه‌ی آن را داشته باشند. اما در صورتی که قاتل، پدر مقتول باشد، اولیای دم - یعنی مادر و خواهر و برادر مقتول - همسر و فرزند خود قاتل هستند و ممکن است به دلایل بسیاری چون ارتباط عاطفی، نگرانی از پیامدها و امنیت روانی، از قصاص قاتل صرف‌نظر کنند. شکی نیست که در این شرایط قاتل و اولیای دم در شرایط برابری نیستند و حکم به قصاص و سپردن آن به اولیای دم، نمی‌تواند مجازات بازدارنده‌ای باشد. از این رو به جای قصاص، باید مجازات درخور و بازدارنده‌ای برای پدر قاتل درنظر گرفت.

٨. دست‌کم مسئله‌ی من، تفاوت پدر و مادر در این حکم است. فقیهانی که همواره از قاعده‌ی تغلیب و الغای خصوصیت و احتیاط در دماء و بی‌شمار کاربست فقهی دیگر بهره‌می‌برند، چرا به زنان که می‌رسند، ناگهان به بن‌بست می‌خورند؟ حتی اگر آن زن، مادر باشد.

✍🏻 روح الله طالبی توتی
پژوهش‌گر مطالعات جنسیت و زنان

#قتل ‌#قانون #قصاص #زنان #مادر #پدر #اسلام #حقوق #مجازات

@tadaeeat
تداعیات pinned «تو قصاص نمی‌شوی! ١. فاطمه را پدرش کشت. با ضربات چاقو و در ملأ عام. گفتند به دلیل اختلافات خانوادگی. مادر و برادر فاطمه نگذاشتند نام قاتل روی اعلامیه ترحیم ثبت شود. آن‌ها ولیّ دم فاطمه‌اَند ولی چون قاتل، پدر مقتول است، اولیای دم نمی‌توانند او را قصاص کنند.…»
به مناسبت روز دختر
انجمن علمی فقه وحقوق دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران برگزار میکند

⚖️بررسی جایگاه وحقوق زنان درفقه
با محوریت:ازدواج برابر در پرتو واکاوی ظرفیت های فقهی شروط ضمن عقد ازدواج

باحضور افتخاری:
روح الله طالبی توتی
دانشجوی دکتری تخصصی حقوق زنان وخانواده دانشگاه تربیت مدرس
پژوهشگر مطالعات جنسیت وزنان

🗓زمان:سه شنبه ۹ اردیبهشت ماه

ساعت :۱۹در بستر مجازی

✅️لینک نشست در همین کانال بارگذاری خواهد شد.
انجمن علمی فقه وحقوق دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران
راه ارتباطی ما:
Telegram:@ijalf_ut
Instagram:@lawjp_ut_farabi
New Recording 6
🔹نشست :ازدواج برابر در پرتو واکاوی ظرفیت های فقهی شروط ضمن عقدنکاح

روح‌الله طالبی توتی
تداعیات
🔹نشست :ازدواج برابر در پرتو واکاوی ظرفیت های فقهی شروط ضمن عقدنکاح روح‌الله طالبی توتی – New Recording 6
در نشست «ازدواج برابر» نخست به این مسئله توجه دادم که ازدواج مهم‌ترین قرارداد حقوقی‌ای است که افراد در طول زندگی‌شان ممکن است با آن مواجه شوند. اما متاسفانه همیشه جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی و عاطفی ازدواج بر جنبه‌ی حقوقی آن سایه انداخته و طرفین و خانواده‌های طرفین نگذاشتند قرارداد ازدواج طبق این واقعیت منعقد شود.

پس از آن تلاش کردم به صورت گذرا نشان دهم که صورت‌بندی قواعد ازدواج در سنت فقهی، متاثر از رواج کنیزداری و هنجارهای مردسالار جامعه‌ی پیرامون فقیهان به نحوی انجام شده که در حالت عادی و جدا از تفاوت‌های کارکردی نقش‌های خانوادگی، مردان در این قرارداد دست برتر را دارند؛ یعنی زنان با بی‌توجهی به جوانب و پیامدهای قانونی ازدواج ناآگاهانه، قراردادی را منعقد می‌کنند که به طرف دیگر امتیازهای بسیاری اعطا می‌کند و امکان سوءاستفاده از حق در آن بسیار است.

از آن‌جا که منظر حقوقی معمولاً به جای به‌چالش کشیدن قوانین، تلاش می‌کند در گستره‌ی قوانین موجود در پی برون‌رفت باشد، ظرفیت فقهی «شرط ضمن عقد» را به عنوان امکانی برای انعقاد قرارداد ازدواج به‌طور عادلانه بررسی کردم؛ بدین‌منظور نشان دادم که شروط ضمن عقد مندرج در عقدنامه‌ها که معمولاً بدون توجه طرفین امضا می‌شوند، چه نقص‌هایی دارند و چرا عملاً نمی‌توانند در صورت بروز اختلاف و جدایی، کارآمد باشند. سپس برخی پیشنهاد‌ها برای اصلاح هر بند را عنوان کردم.

صادقانه است اگر بگویم نتیجه‌ی این نشست یک ساعت و نیمه را می‌توان در قالب فهرست پیشنهادهای اصلاحی ارائه داد. اما صادقانه نیست اگر این ادعا را داشته باشیم که تمامی زوج‌ها می‌توانند با این شروط پیشنهادی حقوق برابر خود را در ازدواج حفظ کنند. شرایط زندگی، خواست‌ها و نگرش‌های هر زوج اقتضا می‌کند تا شروط ضمن عقد را بر مبنای اقتضائات زندگی مشترک خود ترتیب دهند.

پیشنهاد می‌کنم تمام مخاطبان آگاه به ویژه مردان برای گفت‌وگو در این‌باره پیش‌قدم شوند و حتی اگر پیش‌تر ازدواج کرده‌اند، در مورد ثبت رسمی برخی از این تعهداتِ متقابل اقدام کنند. تداوم زندگی مشترک با شرایط عادلانه برای زوجین ارزشمندتر خواهد بود.

صوت نشست را از اینجا بشنوید. حدود ده دقیقه‌ی ابتدایی ضبط نشده است.

@tadaeeat
دیوارِ کوتاه‌ترِ زنان!
تورم قوانین برای محدودکردن مهریه به نفع کیست؟

١. درست در زمانی که معاونت امور زنان ریاست جمهوری از بازپس‌گیری لایحه‌ی منع خشونت علیه زنان یا حفظ امنیت بانوان در برابر خشونت به دلیل تغییرات ماهوی اعمال شده بر لایحه در مجلس خبر می‌دهد، کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی تمرکز خود را بر محدود کردن امکان پیگیری قانونی عدم پرداخت مهریه توسط زنان گذاشته است.

٢. مجلس هدف خود از این طرح را کاهش زندانیان مهریه عنوان کرده است. درحالی‌که طبق قوانین فعلی - ماده‌ی ١١ قانون نحوه‌ی اجرای محکومیت‌های مالی - اگر اعسار مرد اثبات شود، یعنی دادگاه به نتیجه برسد که مرد امکان و توانایی مالی پرداخت مهریه را ندارد، حبسی در کار نخواهد بود و تنها ترتیب تقسیط و نحوه‌ی پرداخت مهریه تعیین خواهد شد.

٣. پرسش بزرگ ماجرا این است که علاقه‌ی مجلس به تصویب قوانین محدودکننده علیه زنان و با سر و شکل حمایت از خانواده از کجا ناشی می‌شود؟ چه نیازی به تورم قوانین در این موارد است؟ چرا در موضوعاتی که خلأ قانونی جدی داریم، شاهد چنین عزمی در تصویب قوانین نیستیم؟ کاری به دلایل غیرقابل پذیرش چنین طرح‌هایی ندارم. می‌گویند مرد با قبول پرداخت مهریه‌ی سنگین، اقدامی خلاف امنیت خود و خانواده انجام می‌دهد - که البته می‌دهد - و مجلس باید جلوی این عمل سفیهانه را بگیرد!

۴. این‌که زنان با دست خودشان وارد قراردادی می‌شوند که عملاً عاملیت آنان را حتی در شئون شخصی‌شان محدود می‌کند و برای خارج شدن از این قرارداد نیز اختیاری ندارند، سفیهانه نیست؟ چرا مجلس محترم در این مورد احساس مسئولیت نکرده و شروط ضمن عقد ازدواج را بازبینی نمی‌کند؟ دغدغه، خانواده است یا دیواری کوتاه‌تر از زنان پیدا نمی‌شود و تنها حق قانونی‌شان برای امید به حفظ حقوق قانونی در زندگی مشترک هم باید محدود باشد؟

پ.ن: عُمَر بن خطاب در زمان خلافتش تصمیم گرفت حکمی وضع کند که بنا بر آن هیچ زنی مجاز نباشد بیش‌تر از ۵٠ دینار به عنوان مهریه تعیین کند و اعلام کرد اگر چنین باشد، زیاده بر آن را به مرد بازمی‌گرداند. زنی از میان جمع به این تصمیم اعتراض کرد و گفت خدای متعال در قرآن کریم محدودیتی برای مهریه‌ وضع نکرده و به زنان اختیار داده است تا هر میزان که می‌خواهند برای خود مهریه تعیین و آن را مطالبه کنند. پیروی از کتاب خدا سزاوار است یا پیروی از تو؟ عُمَر با شنیدن این استدلال از تصمیم خود بازگشت و گفت چه جای شگفتی که شما مردان این را نفهمیدید و یک زن آن را به من گوشزد کرد!
السنن الکبری ج٧ ص ٣٨٠

✍🏻 روح الله طالبی توتی
پژوهش‌گر مطالعات جنسیت و زنان

@tadaeeat
تداعیات pinned «دیوارِ کوتاه‌ترِ زنان! تورم قوانین برای محدودکردن مهریه به نفع کیست؟ ١. درست در زمانی که معاونت امور زنان ریاست جمهوری از بازپس‌گیری لایحه‌ی منع خشونت علیه زنان یا حفظ امنیت بانوان در برابر خشونت به دلیل تغییرات ماهوی اعمال شده بر لایحه در مجلس خبر می‌دهد،…»
هیس! پسرها گریه نمی‌کنند!


١. گویا اخیراً روز جهانی پسر بوده. آن‌قدر به روز نداشتن در تقویم عادت کرده‌ایم که حتی برای یافتن فلسفه‌ی این نام‌گذاری هم انگیزه‌ای نداشتم. اما تلاش کردم خودم برای خودم فلسفه‌ای برای بزرگداشت روز پسر بسازم. مردانگی و اتفاقاً پسرانگی، حتی در عرصه‌ی پژوهش و تأملات نظرورزانه هم بسیار مغفول مانده. سال‌ها غلبه‌ی انگاره‌های مردسالارانه و توجه به جنسیت از منظر فمینیستی، باعث شده مردان و پسران و مؤلفه‌های جنسیتی مردانگی و پسرانگی کم‌تر مورد توجه قرار بگیرد.

٢. حتی اگر رادیکال‌ترین نگاه‌ها را به مسئله‌ی جنسیت داشته باشیم و برجسته کردن مطالعات زنان را از جهت ستم‌دیدگی تاریخی آنان تحت سلطه‌ی مردسالاری بدانیم، باز چشمانمان را بر گروهی از مردان و به‌ویژه پسران که اتفاقاً از همین نوع سلطه رنج می‌برند، بسته‌ایم. پسرانی که نمی‌خواهند به هنجارهای مردسالارانه تن بدهند، تجربه‌ی دردناک‌تری از انقیاد جنسیتی خواهند داشت.

٣. هنجارها و کلیشه‌های جنسیتی مردمحور نه‌تنها وجود دارد، که برمبنای عرف‌ و قوانین نانوشته، بازتولید و تثبیت می‌شوند. تجربه‌ی بسیاری از ما، تایید می‌کند که درمیان پسران نوجوان، بیش‌تر چیزها بر مبنای جنس تعریف می‌شود. هر چه مردتر باشی، مقبول‌تری. هر چه از «چیز»های زنانه فاصله داشته باشی، بیش‌تر برایت کف می‌زنند.

۴. چه چیزهایی زنانه‌ است؟ هر چیز که ردّی از عاطفه‌ و مدارا و لطافت و صلح داشته باشد! زور بازو و قدرت جنسی و ناسزاهای رکیک که متوجه مادران و خواهران و عمه‌ها می‌شود، وجه نه‌چندان پنهان این مردانگی است. پسران مؤدب، کم‌تر مرد به‌شمار می‌آیند و کافی است نتوانند به تعداد دخترهایی که تصاحب کرده‌اند بیفزایند، تا به کلی طرد شوند. همه‌چیز بر مبنای یک تفکیک و تمایز و طبقه‌بندی جنسیتی دشوار پیش می‌رود تا از دل این آزمون سخت، مردانِ مردتری بار بیایند.

۵. خانواده‌ها نیز پسرانشان را بر همین منوال تربیت می‌کنند. انگار که قرار باشد در عصر غارنشینان زندگی کنیم، هرچه پسرانی قدرتمندتر و باخشونت بار بیاورند که عزم جزمشان را هیچ‌جوره نمی‌توان تغییر داد و تا حد ممکن عطوفت و مراقبت و پروریدن و محبت را در وجودشان کشته‌اند، خوش‌حال‌ترند. از خطاهای پسران راحت‌تر می‌گذرند و امکان آزمون را بیش‌تر برایشان فراهم می‌کنند. بی‌توجه به این‌که این پسران در آینده، چه‌گونه قرار است تبدیل به مردان و پدرانی شوند که باید نسبت به همسرشان محبت داشته باشند.

۶. اگر کمی از زن‌محوری در مطالعات جنسیت فاصله بگیریم و اگر لختی بیندیشیم که توجه به مسائل زنان خود بر مبنای اهمیت احقاق حقوق و رعایت عدالت انسانی و الهی است که موجه می‌نماید، آن‌وقت شاید به تبعیضی که علیه مردان و به‌ویژه پسرانی که نمی‌خواهند تحت انقیاد باشند هم توجه کنیم.
«پسر که گریه نمی‌کند» بدیل همان نهی کلیشه‌ای «دختر که نمی‌خندد» است. ما انسانیم. هم می‌خندیم و هم می‌گرییم. هم به عاطفه نیاز داریم و هم به عزم. هم به اخلاق و هم به علم. ما همه انسان‌هایی هستیم که باید برای تحقق تعادل و عدالت تربیت شویم. گفتمان عدالت جنسیتی بدون باور هر دو جنس شکل نمی‌گیرد. همه‌ی ما زنان و مردان باید به این باور برسیم که منطقی، اخلاقی، عقلانی، دینی و انسانی است که نباید انسان‌هایی باشیم منحصر به جنبه‌های صرف ذکورت یا انوثت. باید انسانی باشیم، متعادل.

✍🏻 روح الله طالبی توتی
پژوهش‌گر مطالعات جنسیت و زنان

#جنسیت #مردان #زنان #انسان

@tadaeeat
تداعیات pinned «هیس! پسرها گریه نمی‌کنند! ١. گویا اخیراً روز جهانی پسر بوده. آن‌قدر به روز نداشتن در تقویم عادت کرده‌ایم که حتی برای یافتن فلسفه‌ی این نام‌گذاری هم انگیزه‌ای نداشتم. اما تلاش کردم خودم برای خودم فلسفه‌ای برای بزرگداشت روز پسر بسازم. مردانگی و اتفاقاً پسرانگی،…»
تداعیات
🪷 اردی‌بهشت 🪷 «زن‌ها زن به دنیا نمی‌آیند، بلکه می‌آموزند تا زن باشند!» اردی‌بهشت، ویژه‌برنامه‌‌ای است درباره‌ی زنانگی در ایرانِ امروز، جایی میان جهانِ سنت و مدرن. درباره‌ی مسائل زنان و هر آن‌چه که در پیرامون‌مان باید از منظری زنانه‌نگر به آن بنگریم. اردی‌بهشت…
🌸 اردی‌بهشت‌؛ درباره‌ی زنانِ ایران🌸

سوم خرداد؛ سالروز آزادسازی خرمشهر
بهانه‌ای برای شنیدن این بخش از اردی‌بهشت است.

در این برنامه،

هدی فلاح، میزبانِ روح الله طالبی توتی، پژوهشگر مطالعات جنسیت و زنان
و
زهرا سادات امیری، دانشجوی دکتری مطالعات زنان بود تا درباره‌ی زنان و جنگ گفت‌وگو کنیم.

امیری، پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد خود را پیرامون روایت زنان رزمنده در دفاع از خرمشهر در دانشگاه علامه طباطبایی به انجام رسانده است. او در پژوهش خود تلاش کرده تا از طریق گفت‌وگوی مستقیم با زنانی که در روزهای ملتهب دفاع از خرمشهر در خط مقدم به‌عنوان رزمنده حضور داشته‌اند، تصویری روشن از آن‌چه بر آنان رفته نمایش دهد و نحوه‌ی حضور آنان را واکاود.

در این قسمت از اردی‌بهشت درباره‌ی زنان و مواجهه‌ی زنانه با جنگ گفت‌وگو کردیم و البته به این پرسش پاسخ دادیم که چرا جنگ، امری مردانه به‌شمار می‌آید و چگونه وجوه زنانه‌ی آن فراموش می‌شود؟


از این‌جا بشنوید 👇🏻
https://player.iranseda.ir/epg-player/?VALID=TRUE&e=152499619


@tadaeeat
📌انجمن علمی دانشجویی مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس برگزار می‌کند

🔸سلسله نشست‌های آشنایی با روش پژوهش در مطالعات زنان

🔹پیش‌نشست اول:
روش شناختی حقوق و مطالعات زنان

با حضور
دکتر سپیده میرمجیدی،
عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


🗓️ زمان: دوشنبه، ١٢/ خرداد/ ۱۴۰۴
🕰️ ساعت: 10 تا 12
🏫 مکان: دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم انسانی، سالن آیینه‌وند

🔻لینک مجازی نشست:

https://meet.google.com/mtn-kdwg-orb

🌐| @anjoman_zanan_tm
@tadaeeat
خبر قتل #الهه_حسین_نژاد و درگیری افکار عمومی با جوانب آن، بحث‌های بسیاری برانگیخته است و هر کس از ظنّ خود با این جنایت روبه‌رو می‌شود. از بحث پیرامون امنیت زنان گرفته تا تبعات فقر و مخالفت با اعدام. در این میان موضوع تفاوت دیه‌ی زنان و مردان هم مطرح شده است و افکار عمومی طبیعتاً نسبت به این‌که خانواده‌ی الهه باید نصف دیه را به وراث قاتل بدهند تا بتوانند او را قصاص کنند واکنش داده‌اند.

فارغ از بررسی این حکم، لازم به یادآوری است که طبق ماده‌ی ۴٢٨ قانون مجازات اسلامی، تفاضل دیه در قتلی که موجب جریحه‌دار نمودن احساسات عمومی شده و قصاص مصلحت دارد، از بیت‌المال پرداخت می‌گردد.

@tadaeeat
جان در برابر جان؟!

١. فقه اسلامی، در تداوم بسیاری از نظامات جزایی مرسوم، سیاست کیفری خود را بر مبنای قصاص فردی پایه‌ریزی کرده است. در قصاص زمانی که فردی عامدانه و آگاهانه، جان دیگری را بگیرد، اولیای دم می‌توانند جان او را بگیرند. فقط جان او را و نه کشتارهای جمعی‌‌ای که رایج بوده. جان در برابر جان، بی هیچ کم و کاست!

٢. قرآن به دو عنصر مهم دیگر در قوانین قصاص اشاره می‌کند. اول این‌که جان زنان و بردگان نیز محترم است و کشتن آنان هم قصاص دارد. در بسیاری از نظامات جزایی آن عصر، جان زنان و بردگان تا آن اندازه ارزش نداشت که به‌خاطرشان قصاص صورت گیرد. دوم این‌که می‌توان از قاتل گذشت و او را بخشید. در این صورت اولیای دم می‌توانند از قاتل دیه یا خون‌بها مطالبه کنند. قرآن در مورد میزان دیه حکمی تعیین نکرده است.

٣. در فقه اسلامی، بر مبنای روایات و نه قرآن، مرسوم و رایج بوده که دیه‌ی زن، نیمِ دیه‌ی مرد است. با توجه به تفاوت دیه، اختلاف‌نظری جدی میان فقیهان مسلمان در این‌باره وجود دارد. فقیهان اهل سنت می‌گویند مرد قاتل باید قصاص شود و تفاوت دیه، اهمیتی ندارد. اما فقیهان شیعه می‌گویند اولیای دم زن باید تفاوت دیه را به قاتل بپردازند و بعد او را قصاص کنند.

۴. مرور دیدگاه‌های فقیهان در مورد این حکم، فراز و نشیبی اساسی را در مورد نگرش آنان به تفاوت دیه نشان می‌دهد. فقیهان متقدم آرام آرام از ایده‌ی قرآنی برابری جان انسان‌ها فاصله می‌گیرند و می‌گویند ارزش جان زن با ارزش جان مرد برابر نیست و زن که در عقل و ایمان و خلقت نصفه و نیمه است، در دیه هم با مرد برابر نیست. صراحتاً گفته‌اند و ابایی هم نبوده است. فقیهان معاصرتر تلاش کرده‌اند تفاوت دیه را با کارکرد اقتصادی تبیین کنند. بنا بر فقه، مرد وظیفه‌ی تامین معاش زن را برعهده دارد و طبیعتاً حذف او تبعات اقتصادی بیش‌تری خواهد داشت.

۵. قانون مجازات اسلامی بر همین مبنا، صراحتاً در ماده‌ی ۵۶٠ دیه‌ی کامل زن را نصف دیه‌ی کامل مرد اعلام می‌کند. همین قانون در ماده‌ی ٣٨٢ به صراحت مقرر می‌دارد که اولیای دم زن مقتول فقط در صورتی می‌توانند مرد قاتل را قصاص کنند، که نیم دیه را به او بپردازند. این مواد به ساحت اجرا که آمد، چالش‌آفرین و تنش‌زا شد. در این جامعه‌ زنان نیز کارکرد اقتصادی یافته‌اند و تامین معاش خانواده لزوماً دیگر بر عهده‌ی مرد نیست. علاوه بر این، قوانین مهریه و نفقه به‌هیچ‌عنوان مانند فقه صورت‌بندی نشده است تا بگوییم زن، تنها مصرف‌کننده است و مرد تنها، تامین‌کننده. طبیعی است که در این شرایط، پایبندی سفت و سخت به حکم فقهی دیه، افکار عمومی را به پرسش اندازد.

۶. قانون مجازات اسلامی در اصلاح‌های بعدی، نخست در ماده‌ی ۴٢٨ مقرر داشت اگر یک مرد، زنی را به قتل برساند و این قتل، افکار عمومی را جریحه‌دار کند، در صورت عدم تمکن مالی اولیای دم مقتول، به تشخیص قوه‌ی قضاییه، قاتل قصاص می‌شود و نیم دیه را بیت‌المال پرداخت می‌کند. این ماده تلویحاً میان قتل‌هایی که رسانه‌ای می‌شوند و قتل‌هایی که نمی‌شوند، تبعیض قائل شده است. این‌جا هم دغدغه جان زن نیست، دغدغه آرام کردن افکار عمومی است.

٧. سپس‌تر، تبصره‌ی ماده‌ی ۵۵١، مقرر داشت در تمامی جنایاتی که مرد جانی بر زن وارد ساخته است، تفاضل دیه از صندوق تأمین خسارت‌های بدنی پرداخت می‌شود. عمومیت اطلاق این ماده حتماً مورد قتل زن توسط مرد را هم شامل می‌شود و یعنی دیگر نیازی به پرداخت نصف دیه برای قصاص نیست. اما قضات این را نپذیرفتند. دادگاه‌ها رأی‌های متفاوتی صادر کردند و حتی اداره کل حقوقی قوه‌ی قضاییه، در نظریه‌ی مشورتی خود اعلام کرد که قتل زن توسط مرد، مشمول این تبصره نمی‌شود!

٨. در نهایت، به دلیل این تشویش‌ها و اختلاف‌نظرها، رأی وحدت رویه‌ی شماره‌ی ٧٧٧ گام بزرگی در حل این معضل برداشت و صریحاً اعلام نمود که این تبصره عام است و همه‌ی جنایت‌ها علیه زنان از جمله قتل را نیز در برمی‌گیرد. با این حساب اساساً مسئله‌ی پرداخت نصف دیه برای قصاص منتفی می‌شود. اما چاره چیست که هم‌چنان مواد قانونی سابق در این‌باره وجود دارد و نسخ نشده است. تا آن‌جا که در مورد قتل #الهه_حسین_نژاد هم معاون قوه‌ی قضاییه، از ماده‌ی ۴٢٨ سخن می‌گوید و هیچ اشاره‌ای به این رأی وحدت رویه ندارد.

٩. بنا بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تمام قوانین باید منطبق بر فقه باشند یا لااقل با آن مخالف نباشند. فراموش نکنیم که این نظام و قانون اساسی‌اش بر مبنای اجتهاد نوآورانه‌ی فقهی و بدیع پایه‌گذاری شده است. چگونه است که در فروع فقهی، خبری از اجتهاد و نوآوری نیست؟ عرف که به هر حال حرف خودش را به کرسی می‌نشاند و قانون هم آرام آرام از مسلمات پیشین فاصله می‌گیرد، چرا خرسندیم که در این میان، انگشت اتهام به سمت فقه باشد؟

✍🏻 روح الله طالبی توتی

@tadaeeat
تداعیات pinned «جان در برابر جان؟! ١. فقه اسلامی، در تداوم بسیاری از نظامات جزایی مرسوم، سیاست کیفری خود را بر مبنای قصاص فردی پایه‌ریزی کرده است. در قصاص زمانی که فردی عامدانه و آگاهانه، جان دیگری را بگیرد، اولیای دم می‌توانند جان او را بگیرند. فقط جان او را و نه کشتارهای…»
گریه نکن خواهرم!
در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت.
و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید:
در راه که می‌آمدی، سحر را ندیدی؟

سووشون
سیمین دانشور

#برای_ایران
#Stand_with_Iran
#کنار_ایران_ایستادیم
#من_سمت_ایرانم
🇮🇷❤️
امروز #سحر_امامی نماد تمام ایرانیانی شد که در بحبوحه‌ی جنگ، کنار #ایران ایستادند.
جنایت #اسرائیل را روایت کنید. با هر امکان و ابزاری که دارید. سکوت را بشکنید و روایت کنید. دوستانم که ساکن ایران نیستند، با تمام نگرانی‌هایی که ممکن است داشته باشند، سکوتشان را شکسته‌اند. ما هر چه‌قدر هم در ایران خون بدهیم، تا روایت رسانه‌ای نداشته باشیم، ایستادگی‌مان را تکمیل نکرده‌ایم. ما، همه‌ی ما، چیزی جز غم‌هایمان و ایرانمان و خودمان نداریم.
همه سمت ایرانیم. 🇮🇷❤️

#من_سمت_ایرانم
#Stand_with_Iran

@tadaeeat
🕊ما زندگی را دوست داشتیم🕊
فرسته‌ی ١

١. شاید یکی دو روز زمان می‌خواستیم تا باور کنیم «جنگ» شده. برای نسل ما که جنگ‌ندیده بودیم و اتفاقاً خیلی چیزهای دیگر دیده بودیم، جنگ مفهوم شکننده‌ای بود. جنگ‌دیده‌ها درکشان از جنگ تفاوت داشت. قرار نبود تهران از همان روز اول جنگ، خرم‌شهر شود. انفجارها که بیش‌تر و البته نزدیک‌تر شد، آرام آرام جنگ را باور کردیم. همه‌چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. به خودمان آمدیم و دیدیم جایی در «میانه»‌ی واج‌آرایی واژه‌ی جنگ ایستاده‌ایم.

٢. نمی‌دانم حرف رفتن از تهران چگونه جدی شد. مدام سکانس‌هایی از «دسته‌ی دختران» و «کیمیا» و «روز سوم» از جلوی چشمانم می‌گذشت. یعنی قرار بود جنگ آن‌قدر شدید و وسیع و نزدیک شود که رفتن دیگر یک انتخاب نباشد؟ یعنی باید خانه‌مان را بگذاریم و برای یک زمان نامعلوم، رهایش کنیم؟ کجا برویم؟ تا کِی؟ بعدش چه می‌شود؟ اگر برگردیم و ببینیم خانه‌مان... نه! این فکرها چیست؟ اتفاقی نمی‌افتد. قرار نیست که این جنگ ادامه داشته باشد. صدای یک انفجار مهیبِ نزدیک می‌آید و بهتی چند ساعته...

٣. تلفن‌هایمان مدام زنگ می‌خورد. همه تک تک دارند می‌روند. مکالمه‌های طولانی‌ای نیست. سلام و احوال‌پرسی و کمی انتقال نگرانی و اعلام خروج از تهران و دعوت به همراهی. «حالا کجا برویم؟» را می‌بینیم. مثل وسواسی‌ها به جزئی‌ترین چیزهای خانه نگاه می‌کنم. اگر برویم، گلدان‌ها چه می‌شوند؟ کتاب‌ها چه؟ چه‌چیزهایی را باید ببریم؟ اگر برگردیم و همه‌چیز... صدای پدافند فعال می‌شود. سریع پرده‌ها را می‌کشیم، چراغ را خاموش می‌کنیم و می‌رویم پشت دیوار. نوشته‌ای از مریم نصر می‌خوانم و تصمیممان را می‌گیریم. در تهران می‌مانیم. ترجیح ما هم این است که در خانه‌ی خودمان کشته شویم، تا آن‌که آن را ویران ببینیم.

۴. صداهای ممتد هنوز عادی نشده. ولی عادت کرده‌ایم. هر بار که صدایی می‌آید به هم نگاه می‌کنیم. انگار نیاز داریم تایید کنیم که اشتباه نشنیدیم و یک‌جایی را زده‌اند. صدا که نزدیک باشد، تپش قلبمان می‌رود بالا. بعد پاهایمان خالی می‌شود. بعد به همه‌ی آرزوهایی که داشتیم فکر می‌کنیم. بعد یادمان می‌آید که این یک جنگ تحمیلی تجاوزکارانه‌ی غیرانسانی است که خدا اگر دوستمان هم نداشته باشد، حتماً اگر به‌خاطر این جنگ بمیریم دوستمان می‌دارد. بعد من زیر لب قرآن می‌خوانم و به خودم امید می‌دهم که نمی‌میریم و اگر هم قرار باشد بمیریم، آسان می‌میریم و بعد از این‌که مُردیم هم دیگر نه نگران گلدان‌ها می‌شویم، نه کتاب‌ها و نه خراب‌شدن خانه... روز را این‌طور شب می‌کنیم و شب را این‌طور روز.

۵. روز هفتم جنگ است. هر کسی را که می‌شناسیم از تهران رفته. در ساختمان فقط ماییم و یک واحد دیگر. هرازگاهی آسانسور را چک می‌کنم و وقتی می‌بینم روی طبقه‌ی آن‌ها ایستاده، انگار کمی دلمان قرص می‌شود که تنها نیستیم. از صبح، دوست و آشنا و فامیل به ترتیب زنگ می‌زنند و احوالمان را می‌پرسند. در اصل احوال تهران را می‌پرسند. می‌خندیم و می‌گوییم هم‌چنان سنگر را حفظ کرده‌ایم و تهران هم امن و امان است و دیشب بیش‌تر یا کم‌تر زدند و نمی‌دانیم کجا را زدند و ما که چیزی نشنیده‌ایم و می‌خواهیم تهران بمانیم و هنوز زنده‌ایم... آخرین شیشه‌ها را هم چسب می‌زنم و کمی خیابان را نگاه می‌کنم تا اگر مورد مشکوکی هست گزارش بدهیم. تهران خلوت نیست، سوت و کور است و غم‌زده.

۶. جرئت می‌کنیم و می‌رویم در شهر. تهرانِ بدون ترافیک - که همیشه آرزویش را داشتیم - غریب و دوست‌ناداشتنی است. پشت چراغ قرمز که می‌ایستیم، نگاه می‌کنم به مغازه‌های تک و توک باز و یاد تعطیلی‌های کرونا می‌افتم و بعد برای هزارمین بار از این‌که معلوم نیست این وضعیت کِی تمام می‌شود، نگران می‌شوم. توی بازار تره‌بار، زن جوان با دقت گوجه‌ها را سوا می‌کند. پیرمرد می‌پرسد سیب‌زمینی‌های غرفه‌ی بغل بهتر نیست؟ می‌گویم بعید می‌دانم فرقی داشته باشد. فکر می‌کنم چرا این‌قدر همه‌چیز عادی است و چرا انگار جنگ نیست؟ بعد می‌بینم خودم یک ذرت بیش‌تر برنداشته‌ام چون توی ذهنم بوده اگر لازم شد، دوباره می‌آییم خرید.

٧. اخبار نگران‌کنند‌ه‌تر می‌شود. برای بار هزارم کلیپ حمله به تلویزیون را می‌بینم و شجاعت سحر امامی سر ذوقم می‌آورد. اینترنت کند و محدود است. دارم حسرت از بین رفتن استریک دولینگو را می‌خورم که صدای یک انفجار جوری میخکوبمان می‌کند انگار سقف آمده روی سرمان. سرعت وقایع بالاست و تا آمدیم هضم کنیم که آمریکا فردو را بمباران کرده و از ترامپ بیش‌تر بدمان بیاید، ایران پایگاه آمریکایی العدید در قطر را هدف قرار داد. بی‌کنشی و مواضع غیرمسئولانه‌ی کشورها و شوراها و سازمان‌ها حرصم را در می‌آورد و زیر بمباران، داریم تقریباً به این نتیجه می‌رسیم که حقوق بشر چه‌قدر می‌تواند مفهوم پوچی باشد...


@tadaeeat
🕊ما زندگی را دوست داشتیم🕊
فرسته‌ی ٢

٨. صبح با مهیب‌ترین صدای انفجار این چند روز از خواب می‌پریم. صدای انفجارها و موشک‌ها و پدافندها جوری است انگار وسط یک شهر ویرانِ خاکسترشده هستیم. صداها مرگبار، بسیار و نزدیک است. دارم خودم را برای شدت‌یافتن جنگ آماده می‌کنم که لابه‌لای خبرها، واژه‌ی «آتش‌بس» را می‌بینم. امیدی همراه با دل‌شوره می‌آید سراغم. ذهنم یاری نمی‌دهد تا استدلال کنم چه‌طور ممکن است این جنگ دقیقاً در نقطه‌ی اوجش متوقف شود؟ اسرائیل و آمریکا مدام کُری خوانده بودند و ایران هم به‌حق برای دفاع ایستاده بود. یعنی این هم یکی دیگر از تناقض‌های ترامپ است و قرار است با حربه‌ی «آتش‌بس» بیش‌تر دچار جنگ شویم؟

٩. سردرد دارم. هم‌زمان امید و نگرانی هم. انگار با خبر «آتش‌بس» جرئت می‌کنم بنشینم به مرور آن‌چه این چند روز بر ایران گذشته. بیش از ششصد نفر جانشان را از دست داده‌اند. نظامی و غیرنظامی. جوان، سالمند، زن، مرد، کودک... عکس‌هایشان را نگاه می‌کنم. قلبم به درد می‌آید. چه‌طور می‌شود جان این همه آدم «عادی» را گرفت و خونشان را به فجیع‌ترین شکل ممکن ریخت و بعد ادعای جنگ با نظام را داشت، نه ایران؟ چه‌طور می‌شود از این کشتار دفاع کرد؟ همه‌چیز می‌ایستد. خانه گرد سرم می‌چرخد و واقعیتی تلخ کوبانده می‌شود توی صورتم. یک عده ایرانی از این حمله دفاع کردند!

١٠. آدم باید چه‌قدر شرافتش را از دست بدهد که تجاوز نظامی به خاک کشورش را هم نه... تحمیل جنگ و برهم زدن امنیت زندگی میلیون‌ها آدم را هم نه... زیر سوال بردن تمام قواعد و قوانین بین‌المللی را هم نه... آدم چه‌قدر باید بدون شرافت باشد که کشتار کودکان بی‌گناه را محکوم نکند؟ چه‌قدر باید دور از انسانیت باشد که حتی شده یک جمله، قتل را و نه حتی قاتل را محکوم نکند؟ چه برسد به این‌که کنار متجاوز و جانی بایستد و به او امید هم ببندد. «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» هم یکی دیگر از آن شعارهای توخالی بود که جنگ، عیارش را مشخص کرد. وادادگی حد نمی‌شناسد و به قول کیارستمی، آدم کم‌کم به بی‌آبرویی عادت می‌کند!

١١. جنگ چه‌چیزهایی را یادآوری کرد. چه‌قدر ایران را دوست داریم. چه‌قدر هم‌دیگر را دوست داریم. چه‌قدر با ما که این‌همه خوبیم، بد تا کردند. چه‌قدر متهم شدیم. چه‌قدر صداهایمان شنیده نشد. چه‌قدر خودی و ناخودی شدیم. چه‌قدر رنج کشیدیم. ما که این‌قدر جانمان برای هم‌دیگر و برای این وطن و این آب و خاک در می‌رود، چه‌قدر یادمان رفته بود که هم‌دیگر را داریم. چه‌چیزهایی در این سال‌ها ما را این‌همه از هم دور کرده بود؟ به نفع چه‌کسی بود که ما این‌همه به‌ یک‌دیگر بی‌اعتماد باشیم؟ ما که حتی زندانی‌های سیاسی‌مان حاضرند در زمانه‌ی بحران، پشت نظام سیاسی برای دفاع از ایران بایستند، چرا باورمان شد که چندپاره‌ایم؟

١٢. با خودم مرور می‌کنم که یادم نرود «آتش‌بس» به معنای پایان جنگ نیست؛ آن‌هم با اسرائیلی که تقریباً به هیچ‌کدام از آتش‌بس‌هایش پایبند نبوده. احساس می‌کنم هیچ احساس پایداری ندارم. به چه چیز می‌توان دل خوش داشت وقتی طرف مقابل، اسرائیلِ شهره به نقض عهد است و ترامپ بلاتکلیفِ متناقض‌گو؟ آرزو می‌کنم این توقفِ جنگ ادامه داشته باشد. دست‌کم حالاحالاها ادامه داشته باشد. آن‌قدر که اگر دوباره صدای انفجار و موشک شنیدیم، بهت‌زده شویم و اصلاً احساس نکنیم روزی جنگ، تقریباً داشت به یک «روزمرگی» تبدیل می‌شد.

١٣. می‌رویم توی خیابان. تهران شلوغ شده. در ترافیک می‌مانیم. مردم انگار که توی خانه‌هایشان پناه گرفته‌بوده باشند، آمده‌اند بیرون. بچه‌ها توی پارک بازی می‌کنند. مغازه‌ها باز شده. گروهی دارند پرچم‌های محرم را وصل می‌کنند. شیرینی فروشی شلوغ است. توی چهره‌ی آدم‌ها می‌شود امید به زندگی را دید. انگار همه از یک رنج مشترک رها شده‌ایم و حالا داریم دوران سوگ را می‌گذرانیم. حالا همه هوای هم را داریم. انگار که زمین خورده باشیم و همه دست هم‌دیگر را بگیریم و بلند شویم. ما کوتاه نیامدیم. ما پشت هم‌دیگر را خالی نکردیم. ما بی‌شرافتی‌های بعضی‌هایمان را به پشیزی گرفتیم. ما فهمیدیم که هیچ‌کس از خارج از این مرزها قرار نیست برای ما هیچ‌چیزی را به ارمغان بیاورد. ما پذیرفتیم که اعتماد کنیم و امیدوار ماندیم که این اعتماد پابرجا بماند.

١۴. شب «توقف جنگ» بدترین شب زندگی‌اَم بود. بی‌خوابی و دلهره و رنج و هراس. صبح خواب ماندم. با عجله آماده شدم و از خانه زدم بیرون. آسمان تهران هنوز سیاهی‌ها را با خودش دارد. به آدم‌ها نگاه می‌کنم. به احساس مشترکی که میانمان جریان دارد. پرچم سه‌رنگ را می‌بینم در دورتر. محسن چاووشی می‌خواند: «مردم علاج در وطن است...» بغضم می‌شکند و اشک می‌ریزم. چگونه این ١٢ روز را باور کنیم؟ چگونه فراموشش کنیم؟ نمی‌شود. زخمی از این جنگ، تا همیشه با ما خواهد بود. هم‌چنان که عشقی صدچندان به ایران...

✍🏻 روح الله طالبی توتی

@tadaeeat
تداعیات pinned «🕊ما زندگی را دوست داشتیم🕊 فرسته‌ی ١ ١. شاید یکی دو روز زمان می‌خواستیم تا باور کنیم «جنگ» شده. برای نسل ما که جنگ‌ندیده بودیم و اتفاقاً خیلی چیزهای دیگر دیده بودیم، جنگ مفهوم شکننده‌ای بود. جنگ‌دیده‌ها درکشان از جنگ تفاوت داشت. قرار نبود تهران از همان روز…»
2025/06/30 08:21:42
Back to Top
HTML Embed Code: