♦️ FATF تصویب پالرمو توسط ایران را نپذیرفت
در روزهای گذشته و در ایام جنگ نشست فصلی FATF برگزار شد و در بیانیه پایانی بدون اشاره به تصویب پالرمو از سوی ایران هیچگونه تغییری در وضعیت ایران اتفاق نیفتاد.
خدا قوت به مجمع تشخیص مصلحت نظام./،مسعود براتی
🆔@tahkimmelat
در روزهای گذشته و در ایام جنگ نشست فصلی FATF برگزار شد و در بیانیه پایانی بدون اشاره به تصویب پالرمو از سوی ایران هیچگونه تغییری در وضعیت ایران اتفاق نیفتاد.
خدا قوت به مجمع تشخیص مصلحت نظام./،مسعود براتی
🆔@tahkimmelat
♦️ آیتالله خامنهای: از حصر دیگران تا حصر خود
🖊️حسین علیزاده
در دوره 36 ساله علی خامنهای، دستکم حصر شش ساله آیتالله منتظری و سپس حصر چهارده ساله میرحسین (و همسرش) و مهدی کروبی (که به تازگی رفع شده) نمونههای بارز هستند. در هر چهار مورد هیچ دادگاهی حکم به حصر و حبس و زندان و محرومیت نداده است.
اما، اینک اگر نیک بنگریم «خامنهای خود نیز در حصر خانگی» قرار گرفته، اما، نه به دست دیگران بلکه به دست خود. نه با عزت روز افزون همچون رهبران سبز که رادمردانه پای اعتراض به تقلب در انتخابات 88 ایستادند و در حصر رفتند بلکه بزدلانه از ترس ترور به دست اسرائیل.
نشان این حصر بزدلانه آنکه او بر جنازه انبوهی از جانباختگان جنگ اخیر (بالغ به 60 نفر) نماز میت اقامه نکرد که هیچ؛ پیام مکتوب نیز ارسال نکرد. از آن مهمتر، گویا به دلیل انفصال از محیط پیرامون رابطه راس و ارگانهای نظام نیز برقرار نیست از ترس آنکه محل اختفای او لو برود. گاه دیده شده، که در میدان جنگ، ترکش سر را از بدن جدا میکند. اما، بدن بدون سر همچنان به قدم زدن ادامه میدهد تا بیافتد. گزاف نیست اگر بگوییم رژیم خامنهای در این وضعیت قرار گرفته است.
🆔@tahkimmelat
🖊️حسین علیزاده
در دوره 36 ساله علی خامنهای، دستکم حصر شش ساله آیتالله منتظری و سپس حصر چهارده ساله میرحسین (و همسرش) و مهدی کروبی (که به تازگی رفع شده) نمونههای بارز هستند. در هر چهار مورد هیچ دادگاهی حکم به حصر و حبس و زندان و محرومیت نداده است.
اما، اینک اگر نیک بنگریم «خامنهای خود نیز در حصر خانگی» قرار گرفته، اما، نه به دست دیگران بلکه به دست خود. نه با عزت روز افزون همچون رهبران سبز که رادمردانه پای اعتراض به تقلب در انتخابات 88 ایستادند و در حصر رفتند بلکه بزدلانه از ترس ترور به دست اسرائیل.
نشان این حصر بزدلانه آنکه او بر جنازه انبوهی از جانباختگان جنگ اخیر (بالغ به 60 نفر) نماز میت اقامه نکرد که هیچ؛ پیام مکتوب نیز ارسال نکرد. از آن مهمتر، گویا به دلیل انفصال از محیط پیرامون رابطه راس و ارگانهای نظام نیز برقرار نیست از ترس آنکه محل اختفای او لو برود. گاه دیده شده، که در میدان جنگ، ترکش سر را از بدن جدا میکند. اما، بدن بدون سر همچنان به قدم زدن ادامه میدهد تا بیافتد. گزاف نیست اگر بگوییم رژیم خامنهای در این وضعیت قرار گرفته است.
🆔@tahkimmelat
♦️عظیمه تمجید همسر وکیل زندانی در اوین در یادداشتی اختصاصی به رسانه تحکیم ملت نوشت
طی تماسی که همسرم ( آقای سید محمدرضا فقیهی ) از زندان داشتن گفتن که بعد از چند روز که به زندان فشافویه منتقل شدن بلاخره چند نفر ساعت 9 صبح امروز برای بازدید به زندان آمدن زندانیان تمام حرفهایشهان از جمله وضع بهداشت و کمبود جا و بودن ساس و مگس و.... به اشخاص بازدید کننده گفتن و حتی تاکید کردن که بارها با مسئول زندان اوین بابت جان زندانیان حرف زدن تا با دادن مرخصی جان زندانیان رو به خطر نیندازن ولی متاسفانه کسی به حرفشان گوش نکرده و باعث آن فاجعه در زندان اوین شده هر چند بازدید امروزشان هم دردی رو دوا نخواهد کرد چون که اعضای بازدید کننده گفتن ما کاره ایی نیستیم و در جواب زندانیان گفتن شما که کاره ایی نیستی چرا اومدی برا بازدید..
عزیزانمان در زندان وضع خوبی ندارند و کسی هم نیست کاری برایشان انجام دهد اگر وضع به همین منوال پیش برود خدا میداند چه چیزهایی در انتظار عزیزانمان است ...
در تاریڪترین لحظات زندگی، همیشہ نورے هست ڪہ راہ را نشانمان میدهد.هیچ روزے را بہ خاطر نداریم ڪہ خدا با ما نبودہ باشد.
همین بودنش، بزرگترین نعمت است.
#به۰امید۰آزادی
🆔️@tahkimmelat
طی تماسی که همسرم ( آقای سید محمدرضا فقیهی ) از زندان داشتن گفتن که بعد از چند روز که به زندان فشافویه منتقل شدن بلاخره چند نفر ساعت 9 صبح امروز برای بازدید به زندان آمدن زندانیان تمام حرفهایشهان از جمله وضع بهداشت و کمبود جا و بودن ساس و مگس و.... به اشخاص بازدید کننده گفتن و حتی تاکید کردن که بارها با مسئول زندان اوین بابت جان زندانیان حرف زدن تا با دادن مرخصی جان زندانیان رو به خطر نیندازن ولی متاسفانه کسی به حرفشان گوش نکرده و باعث آن فاجعه در زندان اوین شده هر چند بازدید امروزشان هم دردی رو دوا نخواهد کرد چون که اعضای بازدید کننده گفتن ما کاره ایی نیستیم و در جواب زندانیان گفتن شما که کاره ایی نیستی چرا اومدی برا بازدید..
عزیزانمان در زندان وضع خوبی ندارند و کسی هم نیست کاری برایشان انجام دهد اگر وضع به همین منوال پیش برود خدا میداند چه چیزهایی در انتظار عزیزانمان است ...
در تاریڪترین لحظات زندگی، همیشہ نورے هست ڪہ راہ را نشانمان میدهد.هیچ روزے را بہ خاطر نداریم ڪہ خدا با ما نبودہ باشد.
همین بودنش، بزرگترین نعمت است.
#به۰امید۰آزادی
🆔️@tahkimmelat
Forwarded from خبرانهها(مهدی محمودیان)
🔷 بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی درباره حمله هوایی اسرائیل به «زندان اوین» و هشدار وضعیت نابهنجار و غیر انسانی زندانیان سیاسی و سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه و بگیر و ببندهای فلهای در جامعه
🔹این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴ به زندان اوین، بیانگر بیخردی و مسئولیت گریزی مسئولانی است که هشدارهای مکرر زندانیان در مورد آوار فاجعه بار حمله احتمالی اسرائیل به زندان اوین را شنیدند و نادیده گرفتند.
🔹هفت روز پیش از حمله اسرائیل به زندان اوین، شماری از زندانیان سیاسی در دیدار با رئیس، دادیار زندان و مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین درباره خطر جانی و پیامدهای ناشی از حمله احتمالی برای زندانیان و حتی کارکنان زندان، هشدار لازم را دادند و خواستار اجرای مصوبه قوه قضائیه برای آزادی موقت زندانیان در شرایط جنگی شدند. همزمان نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشتند که بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورای عالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تاکید و اعمال ملاحظات قانونی تدابیر و اقدامات قابل اعمال در مورد زندانیان جرایم مختلف در شرایط جنگی تاکید میکرد.
🔹در نهایت روز دوم تیرماه حاکمیت با حمله هوایی ارتش اسرائیل بالاخره از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت بدون اعلام قبلی و به زور اسلحه و ارعاب، زندانیان را به سان اسرای جنگی، از زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل کنند. توضیح و ترسیم تمام عیار آن برخوردهای وحشیانه و توهین آمیز دشوار است.
🔹ما زندانیان را با دستبند و پابند، دو به دو به هم غل و زنجیر کردند و هر زندانی چند کیسه و ساک از بقایای وسایل ضروری خود را به دوش میکشید. از میان آوارها و خاک و سنگ، در حالی به سمت اتوبوسها راه میپیمودیم که شلیک پدافند، تاریکی شب را میشکافت و روی زمین، نیروهای ویژه مسلسل به دست ما را محاصره کرده بودند؛ در حالیکه دستبندها و پابندها امکان حرکت آزادانه را از ما سلب کرده بود و هم چون قطاری از اسرای جنگی، ساعتی متر به سانتی متر از میان خاک و سنگ قدم برمیداشتیم.
🔹فرایند انتقال زندانیان بندهای مختلف، در مجموع ۱۴ ساعت طول کشید که ۱۰ ساعت آن تنها به حرکت زندانیان از میان خاک و سنگ و زیر حملات هوایی اختصاص داشت.
اگر در این فاصله بار دیگر زندان اوین هدف حمله قرار میگرفت، دهها زندانی در چشم برهم زدنی جان خود را از دست میدادند یا زخمی میشدند. کوتاه آنکه هنر صاحبان قدرت بود که با بیلیاقتی، کوته فکری و لجاجت راه بر جنایت اسرائیل گشودند که مرگ دستکم ۷۱ تن از کارکنان اوین، پزشکان، سربازان، زندانیان و خانوادههای ایشان انجامید.
🔹زنان زندان اوین هم از آسیبهای روحی و جسمی ناشی از انفجار و انتقال به زندان قرچک ورامین بینصیب نماندند و چه بسا ابعاد تلختری از این فاجعه را از سر گذراندند.
🔹شرایط اسفبار زندانیان زن و مردی که از اوین به زندانهای قرچک و تهران بزرگ منتقل شدهاند، نسبت به نخستین روز انتقال تغییری نکرده است و همان هشدارهای پیشین زندانیان در مورد نبود امنیت در شرایط جنگی همچنان پابرجاست. زندانها فاقد پناهگاه و استانداردهای ابتدایی در زمینه ایمنی و زیست زندانیان است. در حال حاضر زندان تهران بزرگ و قرچک ورامین با شرایط غیر انسانی خود به عنوان نماد خفقان، جایگزین زندان اوین شدهاند و حقوق زندانیان اعم از سیاسی و عادی، همچنان نقض میشود.
🔹هشدار میدهیم که این وضعیت نابهنجار و غیر انسانی برای زندانیان سیاسی قابل تحمل نیست و باید به سرعت تغییر کند. در سطح جامعه نیز باید به سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه، ایجاد محدودیت و بگیر و ببندهای فلهای پایان دهد.
اسامی امضا کنندگان:
سیامک ابراهیمی
سعید احمدی
مطلب احمدیان
سجاد ایماننژاد
شهریار براتی
محمدباقر بختیار
مرتضی پروین
مصطفی تاجزاده
خشایار سفیدی
حسین شنبهزاده
سیدمحمدرضا فقیهی
محسن قشقایی
ابوالفضل قدیانی
مهدی محمودیان
علی منصوری
محمد نجفی
@MahmoudianMehdi
🔹این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴ به زندان اوین، بیانگر بیخردی و مسئولیت گریزی مسئولانی است که هشدارهای مکرر زندانیان در مورد آوار فاجعه بار حمله احتمالی اسرائیل به زندان اوین را شنیدند و نادیده گرفتند.
🔹هفت روز پیش از حمله اسرائیل به زندان اوین، شماری از زندانیان سیاسی در دیدار با رئیس، دادیار زندان و مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین درباره خطر جانی و پیامدهای ناشی از حمله احتمالی برای زندانیان و حتی کارکنان زندان، هشدار لازم را دادند و خواستار اجرای مصوبه قوه قضائیه برای آزادی موقت زندانیان در شرایط جنگی شدند. همزمان نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشتند که بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورای عالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تاکید و اعمال ملاحظات قانونی تدابیر و اقدامات قابل اعمال در مورد زندانیان جرایم مختلف در شرایط جنگی تاکید میکرد.
🔹در نهایت روز دوم تیرماه حاکمیت با حمله هوایی ارتش اسرائیل بالاخره از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت بدون اعلام قبلی و به زور اسلحه و ارعاب، زندانیان را به سان اسرای جنگی، از زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل کنند. توضیح و ترسیم تمام عیار آن برخوردهای وحشیانه و توهین آمیز دشوار است.
🔹ما زندانیان را با دستبند و پابند، دو به دو به هم غل و زنجیر کردند و هر زندانی چند کیسه و ساک از بقایای وسایل ضروری خود را به دوش میکشید. از میان آوارها و خاک و سنگ، در حالی به سمت اتوبوسها راه میپیمودیم که شلیک پدافند، تاریکی شب را میشکافت و روی زمین، نیروهای ویژه مسلسل به دست ما را محاصره کرده بودند؛ در حالیکه دستبندها و پابندها امکان حرکت آزادانه را از ما سلب کرده بود و هم چون قطاری از اسرای جنگی، ساعتی متر به سانتی متر از میان خاک و سنگ قدم برمیداشتیم.
🔹فرایند انتقال زندانیان بندهای مختلف، در مجموع ۱۴ ساعت طول کشید که ۱۰ ساعت آن تنها به حرکت زندانیان از میان خاک و سنگ و زیر حملات هوایی اختصاص داشت.
اگر در این فاصله بار دیگر زندان اوین هدف حمله قرار میگرفت، دهها زندانی در چشم برهم زدنی جان خود را از دست میدادند یا زخمی میشدند. کوتاه آنکه هنر صاحبان قدرت بود که با بیلیاقتی، کوته فکری و لجاجت راه بر جنایت اسرائیل گشودند که مرگ دستکم ۷۱ تن از کارکنان اوین، پزشکان، سربازان، زندانیان و خانوادههای ایشان انجامید.
🔹زنان زندان اوین هم از آسیبهای روحی و جسمی ناشی از انفجار و انتقال به زندان قرچک ورامین بینصیب نماندند و چه بسا ابعاد تلختری از این فاجعه را از سر گذراندند.
🔹شرایط اسفبار زندانیان زن و مردی که از اوین به زندانهای قرچک و تهران بزرگ منتقل شدهاند، نسبت به نخستین روز انتقال تغییری نکرده است و همان هشدارهای پیشین زندانیان در مورد نبود امنیت در شرایط جنگی همچنان پابرجاست. زندانها فاقد پناهگاه و استانداردهای ابتدایی در زمینه ایمنی و زیست زندانیان است. در حال حاضر زندان تهران بزرگ و قرچک ورامین با شرایط غیر انسانی خود به عنوان نماد خفقان، جایگزین زندان اوین شدهاند و حقوق زندانیان اعم از سیاسی و عادی، همچنان نقض میشود.
🔹هشدار میدهیم که این وضعیت نابهنجار و غیر انسانی برای زندانیان سیاسی قابل تحمل نیست و باید به سرعت تغییر کند. در سطح جامعه نیز باید به سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه، ایجاد محدودیت و بگیر و ببندهای فلهای پایان دهد.
اسامی امضا کنندگان:
سیامک ابراهیمی
سعید احمدی
مطلب احمدیان
سجاد ایماننژاد
شهریار براتی
محمدباقر بختیار
مرتضی پروین
مصطفی تاجزاده
خشایار سفیدی
حسین شنبهزاده
سیدمحمدرضا فقیهی
محسن قشقایی
ابوالفضل قدیانی
مهدی محمودیان
علی منصوری
محمد نجفی
@MahmoudianMehdi
♦️ نرگس محمدی:
فريبا كمال آبادي در چهاردهمين سال زندان در زندان قرچك ميگويد: "كاش با موشك مرده بوديم".
فريبا را در يك زندگي روزمره چند ساله، در محيط در بسته ي زندان مي شناسم و بارها مقاومت ، صبوري و ايمانش را ستوده ام.
جمله ي تكان دهنده ي او در زندان قرچك، تصويرِ درد آلودِ "زندانيِ جنگ زده ي تبعيدي" و نشان دهنده ي رنج ها و آلام زندانياني است كه بر شانه هايشان سنگيني مي كند. زندانياني كه پشت درهاي بسته ، بدون راه گريز و اماني ، انفجار هاي پي در پي ، ريختن ديوارها ، پنجره ها و در ها را ديدند و بلافاصله با سلاح هاي نيرو هاي سركوب گر و امنيتي به محاصره در آمدند، شبانه با غل و زنجير چون اسيران جنگي بدون برداشتن حداقل امكانات يك زنداني كه سال ها جمع كرده بودند ، در مقابل تك تيرانداز ها سوار بر ماشين هايي شدند كه نميدانستند به سوي چه سرانجامي مي روند. زندانيايي كه به بدترين زندان هاي تهران منتقل شده اند. زندانيايي كه ديگر حتي حداقل امكانات زندگي را نيز ندارند. زندانيان بيماري كه از دسترسي به درمان و دارو محروم شده اند و زندانيان سن و سال داري كه ديگر تحمل و تواني برايشان باقي نمانده است.
جملهی فريبا تكان دهنده است.
"كاش زير موشك ها مرده بوديم"
ستم حكومت بر زندانيان پايان و توقف ناپذير است. در اين شرايط هركدام از ما با هر فكر و مرامی صدای زندانيان باشيم.
🆔@tahkimmelat
فريبا كمال آبادي در چهاردهمين سال زندان در زندان قرچك ميگويد: "كاش با موشك مرده بوديم".
فريبا را در يك زندگي روزمره چند ساله، در محيط در بسته ي زندان مي شناسم و بارها مقاومت ، صبوري و ايمانش را ستوده ام.
جمله ي تكان دهنده ي او در زندان قرچك، تصويرِ درد آلودِ "زندانيِ جنگ زده ي تبعيدي" و نشان دهنده ي رنج ها و آلام زندانياني است كه بر شانه هايشان سنگيني مي كند. زندانياني كه پشت درهاي بسته ، بدون راه گريز و اماني ، انفجار هاي پي در پي ، ريختن ديوارها ، پنجره ها و در ها را ديدند و بلافاصله با سلاح هاي نيرو هاي سركوب گر و امنيتي به محاصره در آمدند، شبانه با غل و زنجير چون اسيران جنگي بدون برداشتن حداقل امكانات يك زنداني كه سال ها جمع كرده بودند ، در مقابل تك تيرانداز ها سوار بر ماشين هايي شدند كه نميدانستند به سوي چه سرانجامي مي روند. زندانيايي كه به بدترين زندان هاي تهران منتقل شده اند. زندانيايي كه ديگر حتي حداقل امكانات زندگي را نيز ندارند. زندانيان بيماري كه از دسترسي به درمان و دارو محروم شده اند و زندانيان سن و سال داري كه ديگر تحمل و تواني برايشان باقي نمانده است.
جملهی فريبا تكان دهنده است.
"كاش زير موشك ها مرده بوديم"
ستم حكومت بر زندانيان پايان و توقف ناپذير است. در اين شرايط هركدام از ما با هر فكر و مرامی صدای زندانيان باشيم.
🆔@tahkimmelat
♦️ مصونیت «نفوذیهای خودی»
حسین باستانی:
- عملیات حساس جنگ ۱۲ روزه در خاک ایران، منطقا بدون همدستی شبکه عظیمی از اعضای نهادهای حساس جمهوری اسلامی با اسرائیلیها ممکن نبوده است.
- حکومت، به روال معمول، با اصرار در حال «جاسوس» معرفی کردن «غیرخودی»هایی است که -منطقا- نمیتوانستهاند به اطلاعات حساس نظامی و امنیتی دسترسی داشته باشند.
نتیجه محتمل: «خودی»های دارای مصونیت، در آینده همدست انواعی از عملیات جدید خواهند بود.
🆔@tahkimmelat
حسین باستانی:
- عملیات حساس جنگ ۱۲ روزه در خاک ایران، منطقا بدون همدستی شبکه عظیمی از اعضای نهادهای حساس جمهوری اسلامی با اسرائیلیها ممکن نبوده است.
- حکومت، به روال معمول، با اصرار در حال «جاسوس» معرفی کردن «غیرخودی»هایی است که -منطقا- نمیتوانستهاند به اطلاعات حساس نظامی و امنیتی دسترسی داشته باشند.
نتیجه محتمل: «خودی»های دارای مصونیت، در آینده همدست انواعی از عملیات جدید خواهند بود.
🆔@tahkimmelat
♦️ دموکراسیخواهان صرب: گرفتار میان «بمباران ناتو» و «سرکوب رژیم»
در بهار ۱۹۹۹، با آغاز بمباران ناتو علیه صربستان، فعالان دموکراسیخواه صرب خود را در موقعیتی گرفتار یافتند: از یکسو زیر سرکوب شدید رژیم اقتدارگرای اسلوبودان میلوشویچ بودند، و از سوی دیگر قربانی جنگی شده بودند که به نام «نجات» مردم منطقه در جریان بود. این وضعیت نهتنها فعالیت مدنی را فلج کرد، بلکه نوعی بنبست اخلاقی نیز برای منتقدان حکومت پدید آورد: چگونه میتوان همزمان علیه استبداد داخلی و مداخلهی نظامی خارجی ایستاد؟
اِلیسا ساتیوکُف، مورخ و استاد مطالعات اروپای جنوبشرقی در دانشگاه لایپزیگ آلمان، در پژوهش خود به تحلیل وضعیت بغرنج نیروهای دموکراسیخواه در صربستان و موضعگیری آنان در جریان بمباران ناتو میپردازد. پیشزمینهی بمباران ناتو به بحران کوزوو بازمیگردد؛ جایی که جمعیت آلبانیاییتبار سالها با تبعیض و سرکوب مواجه بودند. با گسترش درگیری و رد مذاکرات صلح، ناتو بدون مجوز شورای امنیت دست به حملات هوایی علیه صربستان زد. این حملات گرچه بهنام دفاع از حقوق بشر آغاز شد، اما در عمل بیش از ۵۰۰ غیرنظامی صرب را نیز به کشتن داد و فعالان دموکراسیخواه را در تلهای تاریخی و سیاسی گرفتار کرد.
با شروع بمباران ناتو، سانسور و سرکوب مخالفان در صربستان به اوج خود رسید. فعالان دموکراسیخواهان از یک سو نگران بازداشت و خشونت فیزیکی حکومت بودند و از سوی دیگر نگران جانشان زیر بمبارانهای روزانهی ناتو. همزمان، باید با کمبود مایحتاج اولیه، محدودیتدر رفتوآمد، مشکلات بهداشتی و فشارهای روانی نیز دستوپنجه نرم میکردند.
مرگ یک روزنامهنگار منتقد به نام اسلاوکا چوروییا در آوریل ۱۹۹۹ یکی از نشانههای آشکار استفادهی رژیم از فضای جنگی برای حذف فیزیکی مخالفان بود. او در حالی کشته شد که رسانههای دولتی او را به «خیانت» متهم کرده بودند. وقوع این ترور با شلیک هفده گلوله به چوروییا وسط خیابان در روز روشن، موجی از ترس در میان روزنامهنگاران و فعالان بهپا کرد و بهوضوح نشان داد که دولت در حال سوءاستفاده از وضعیت اضطراری برای سرکوب بیوقفه است.
جنبش «صربستان دیگر» که از اوایل دههی ۹۰ با هدف مخالفت با ناسیونالیسم نظامی، ترویج صلح، حقوق بشر و همزیستی قومی شکل گرفته بود، اکنون با بحران عمیقتری روبهرو بود. بسیاری از اعضای این جنبش، که سابقهی تظاهرات گسترده علیه میلوشویچ داشتند، در فضای دوگانهی جنگی، یا سکوت اختیار کردند یا مواضع خود را تغییر دادند. رسانههای مستقل تعطیل شدند، قانونهایی برای لغو مجوز روزنامهها و تعقیب قضایی روزنامهنگاران تصویب شد و سانسور به اوج خود رسید.
در این فضای خفقان، برخی گروهها مانند رادیوی مستقل و پرشنونده بی۹۲ و ائتلاف اعتراضی «اُتپور» تلاش کردند صدای اعتراض را زنده نگه دارند. با این حال، رهبران «اُتپور» پیش از آغاز رسمی جنگ اعلام کردند که تا پایان حملات، فعالیتهای خود را متوقف خواهند کرد. دلیل آنها روشن بود: نه میخواستند به نفع ناتو ظاهر شوند، نه در وضعیت اضطراری امکان فعالیت امن وجود داشت.
سوال محوری در آن روزها برای بسیاری از فعالان این بود که آیا صربستان باید بهطور جمعی برای جنایات کوزوو پاسخگو باشد؟ برخی میگفتند بمباران ناتو پاسخی ضروری به سالها سرکوب و نسلکشی بود. برخی دیگر، حتی مخالفان سرسخت میلوشویچ، این حمله را غیرمشروع و آسیبزا میدانستند. این شکاف، صفوف اپوزیسیون را دوپاره کرد.
در چنین فضایی، هر موضعگیری سیاسی میتوانست خطرناک باشد. دفاع از حقوق بشر به حمایت از ناتو تعبیر میشد؛ مخالفت با بمباران به همراهی با رژیم. فعالانی تلاش کردند تا موضع سومی اتخاذ کنند: رد هر دو جبههی خشونت. آنها خواستار راهحلی برای پایان جنگ بودند، اما در فضایی که شعارش شده بود «یا ناتو یا رژیم»، شنیدهشدن صدای سوم دشوار بود.
برخی از روشنفکران اپوزیسیون نیز حملهی ناتو را فرصتی برای سقوط میلوشویچ تلقی کردند، اما تجربه بهزودی نشان داد که این امید بیش از اندازه خوشبینانه بوده است. میلوشویچ توانست از تلفات و فشار حمله و حس قربانیبودن مردم، برای منزویکردن مخالفان و تثبیت رژیم خود استفاده کند.
در پایان جنگ، جامعهی صربستان خسته، پراکنده و بیاعتماد بود. با این حال، شعلهی اعتراض خاموش نشد و یک سال بعد، مردم دوباره به خیابان آمدند و در اکتبر ۲۰۰۰، رژیم میلوشویچ فروپاشید. تجربهی جنگ، زخم عمیقی بر پیکر جنبش دموکراسیخواه گذاشت: زخمی از سکوت، دودلی و فشار دوگانهای که بسیاری از کنشگران را یا به حاشیه راند، یا به تجدیدنظر واداشت. چکیدهای از این پژوهش را در دانشکده بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/14229/
🆔@tahkimmelat
در بهار ۱۹۹۹، با آغاز بمباران ناتو علیه صربستان، فعالان دموکراسیخواه صرب خود را در موقعیتی گرفتار یافتند: از یکسو زیر سرکوب شدید رژیم اقتدارگرای اسلوبودان میلوشویچ بودند، و از سوی دیگر قربانی جنگی شده بودند که به نام «نجات» مردم منطقه در جریان بود. این وضعیت نهتنها فعالیت مدنی را فلج کرد، بلکه نوعی بنبست اخلاقی نیز برای منتقدان حکومت پدید آورد: چگونه میتوان همزمان علیه استبداد داخلی و مداخلهی نظامی خارجی ایستاد؟
اِلیسا ساتیوکُف، مورخ و استاد مطالعات اروپای جنوبشرقی در دانشگاه لایپزیگ آلمان، در پژوهش خود به تحلیل وضعیت بغرنج نیروهای دموکراسیخواه در صربستان و موضعگیری آنان در جریان بمباران ناتو میپردازد. پیشزمینهی بمباران ناتو به بحران کوزوو بازمیگردد؛ جایی که جمعیت آلبانیاییتبار سالها با تبعیض و سرکوب مواجه بودند. با گسترش درگیری و رد مذاکرات صلح، ناتو بدون مجوز شورای امنیت دست به حملات هوایی علیه صربستان زد. این حملات گرچه بهنام دفاع از حقوق بشر آغاز شد، اما در عمل بیش از ۵۰۰ غیرنظامی صرب را نیز به کشتن داد و فعالان دموکراسیخواه را در تلهای تاریخی و سیاسی گرفتار کرد.
با شروع بمباران ناتو، سانسور و سرکوب مخالفان در صربستان به اوج خود رسید. فعالان دموکراسیخواهان از یک سو نگران بازداشت و خشونت فیزیکی حکومت بودند و از سوی دیگر نگران جانشان زیر بمبارانهای روزانهی ناتو. همزمان، باید با کمبود مایحتاج اولیه، محدودیتدر رفتوآمد، مشکلات بهداشتی و فشارهای روانی نیز دستوپنجه نرم میکردند.
مرگ یک روزنامهنگار منتقد به نام اسلاوکا چوروییا در آوریل ۱۹۹۹ یکی از نشانههای آشکار استفادهی رژیم از فضای جنگی برای حذف فیزیکی مخالفان بود. او در حالی کشته شد که رسانههای دولتی او را به «خیانت» متهم کرده بودند. وقوع این ترور با شلیک هفده گلوله به چوروییا وسط خیابان در روز روشن، موجی از ترس در میان روزنامهنگاران و فعالان بهپا کرد و بهوضوح نشان داد که دولت در حال سوءاستفاده از وضعیت اضطراری برای سرکوب بیوقفه است.
جنبش «صربستان دیگر» که از اوایل دههی ۹۰ با هدف مخالفت با ناسیونالیسم نظامی، ترویج صلح، حقوق بشر و همزیستی قومی شکل گرفته بود، اکنون با بحران عمیقتری روبهرو بود. بسیاری از اعضای این جنبش، که سابقهی تظاهرات گسترده علیه میلوشویچ داشتند، در فضای دوگانهی جنگی، یا سکوت اختیار کردند یا مواضع خود را تغییر دادند. رسانههای مستقل تعطیل شدند، قانونهایی برای لغو مجوز روزنامهها و تعقیب قضایی روزنامهنگاران تصویب شد و سانسور به اوج خود رسید.
در این فضای خفقان، برخی گروهها مانند رادیوی مستقل و پرشنونده بی۹۲ و ائتلاف اعتراضی «اُتپور» تلاش کردند صدای اعتراض را زنده نگه دارند. با این حال، رهبران «اُتپور» پیش از آغاز رسمی جنگ اعلام کردند که تا پایان حملات، فعالیتهای خود را متوقف خواهند کرد. دلیل آنها روشن بود: نه میخواستند به نفع ناتو ظاهر شوند، نه در وضعیت اضطراری امکان فعالیت امن وجود داشت.
سوال محوری در آن روزها برای بسیاری از فعالان این بود که آیا صربستان باید بهطور جمعی برای جنایات کوزوو پاسخگو باشد؟ برخی میگفتند بمباران ناتو پاسخی ضروری به سالها سرکوب و نسلکشی بود. برخی دیگر، حتی مخالفان سرسخت میلوشویچ، این حمله را غیرمشروع و آسیبزا میدانستند. این شکاف، صفوف اپوزیسیون را دوپاره کرد.
در چنین فضایی، هر موضعگیری سیاسی میتوانست خطرناک باشد. دفاع از حقوق بشر به حمایت از ناتو تعبیر میشد؛ مخالفت با بمباران به همراهی با رژیم. فعالانی تلاش کردند تا موضع سومی اتخاذ کنند: رد هر دو جبههی خشونت. آنها خواستار راهحلی برای پایان جنگ بودند، اما در فضایی که شعارش شده بود «یا ناتو یا رژیم»، شنیدهشدن صدای سوم دشوار بود.
برخی از روشنفکران اپوزیسیون نیز حملهی ناتو را فرصتی برای سقوط میلوشویچ تلقی کردند، اما تجربه بهزودی نشان داد که این امید بیش از اندازه خوشبینانه بوده است. میلوشویچ توانست از تلفات و فشار حمله و حس قربانیبودن مردم، برای منزویکردن مخالفان و تثبیت رژیم خود استفاده کند.
در پایان جنگ، جامعهی صربستان خسته، پراکنده و بیاعتماد بود. با این حال، شعلهی اعتراض خاموش نشد و یک سال بعد، مردم دوباره به خیابان آمدند و در اکتبر ۲۰۰۰، رژیم میلوشویچ فروپاشید. تجربهی جنگ، زخم عمیقی بر پیکر جنبش دموکراسیخواه گذاشت: زخمی از سکوت، دودلی و فشار دوگانهای که بسیاری از کنشگران را یا به حاشیه راند، یا به تجدیدنظر واداشت. چکیدهای از این پژوهش را در دانشکده بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/14229/
🆔@tahkimmelat
♦️آتش بس فرصتی محدود برای تسلیم و تغییر است
🖊 حامد آئینه وند*
فراست سیاسی اقتضا می کرد جمهوری اسلامی پس از دو رخداد مهم خروج امریکا از برجام و ترور قاسم سلیمانی می پذیرفت دوران رجزخوانی منطقه ای و لفاظی های بلند پروازانه به سرآمده است و از همان مقاطع دست کم اصلاح بنیادی سیاست خارجی ستیزه جویانه و ناسازگار با نظم منطقه ای را صرف نظر از اصلاح یا ادامه سیاست های ویرانگر داخلی اجرا می کرد. واقعیت این است که بنیاد سیاست خارجی و روندهای حاکم برآن به کلی با سیاست داخلی متفاوت است.
آنچه برخی نظریه پردازان سیاست بین الملل مبتنی براینکه سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی کشورهاست بیان کرده اند صرفا جهت برجسته کردن اهمیت نقش کارگزارانی است که نقش موثری در اداره کشور دارند و تفکرات آنها می تواند تاثیرات مستقیمی بر نگرش آنها بر سیاست خارجی داشته باشد، نه اینکه واقعا سیاست خارجی امتداد سیاست داخلی باشد. مهمترین نمونه در تائید این سخن سیاست خارجی چین است که به هیچ عنوان ادامه سیاست داخلی آن نیست و در بسیاری اوقات در مسیری معکوس آن است. کج فهمی سید علی خامنه ای و هم پیمانان در سپاه از پیام پنهان خروج از برجام و ترور سلیمانی اشتباهی استراتژیک بود و سبب شد هم چنان بررویه های ناصواب گذشته در سیاست خارجی پای فشاری شود.
نابینایی در تغیر (change blindness) یک پدیده روانشناختی است که در آن فرد متوجه تغییرات واضح و آشکاری در یک صحنه بصری نمیشود، حتی اگر آن تغییرات مستقیماً در معرض دید او باشند. با تسری آن به عرصه سیاست باید گفت نظام بدون محاسبه تاثیرات عمیق آن دو رخداد و فروکاست اهمیت آن و تمسخرکارزار فشار حداکثری ، به جای پذیرش شروط دولت ترامپ برای انعقاد توافقی دیگر ، اصرار کرد برجام زنده است و با دیگر اعضا به کار خود ادامه میدهد.
دست بر قضا کسی هم این پرت و پلا را گفت که سکاندار ریاست جمهوری وقت بود و اسمش بعد از اختفای سید علی خامنهای و کاهش شانس فرزندش برای رهبری آینده سر زبان هاست. اگر بایدن و دموکراتها بنای بازگشت به برجام داشتند در میان پرده بازگشت ترامپ به کاخ سفید حتما به برجام باز میگشتند. نه تنها چنین نشد بلکه با کمک پهبادی نظام به روسیه در جنگ اوکراین و رشد غنی سازی بایدن به هنگام ترک کاخ سفید در یاداشت امنیتی مهمی برای ترامپ مهمترین مساله امنیتی امریکا را ایران عنوان کرد . اگر هوش سیاسی وجود داشت نظام در این مهم تامل می کرد و به جای اتلاف وقت و خرید زمان به این مهم می اندیشید که با کدام آمادگی میخواهد به استقبال بمباران به جای مذاکره برود؟
از دو رخداد مهم آغاز یاداشت که بگذریم بعد از عملیات ۷ اکتبر سلسله حوادثی روی داد که هر کدامشان به تنهایی نیز برای تغیر ریل در سیاست خارجی کفایت میکرد اما انکار شکست سیاست نیروهای نیابتی و رد قاطعانه جنگ و بی اعتنایی به مذاکره فرجامی جز بمباران نمیتوانست داشته باشد باشد آن هم وقتی اسد از سوریه به روسیه گریخته و سران حزب ا... .و حماس همه در خاک خفتهاند.
آتش بس بعد از جنگ ۱۲ روزه مستهظر به مقررات بین المللی ، قطعنامه الزام آور یا حتی جلسه رسمی از سوی شورای امنیت نیست و صرفا محصول توافقی میان اسرائیل و امریکا برای دادن آخرین فرصتها به رهبری سیاسی و نظامی در جمهوری اسلامی برای از سرگیری مذاکراتی جدی و معنادار پیرامون دگرگونی اساسی و تضمین های معنادار برای ثبات منطقه است ودو بال اساسی دارد: یکی مذاکره پیرامون موشکهای بالستیک وغنی سازی و دیگری توافق آبراهام و نظم امنیتی منطقه
اگر نظام با نیت آغاز تغییرات گسترده به سمت مذاکره مستقیم با امریکا نرود به زودی عملیات نظامی جدیدی آغاز میشود که تا یپدا شدن نظم سیاسی جدید یا دست کم آرایش جدیدی از قدرت در جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت. سوگمندانه باید گفت کنش سیاسی مخالفان جمهوری اسلامی در اغلب گرایش ها در ایران امروز عمدتا به فعالیتهای مرتبط با عرصه وب خلاصه شده و خروجی آن هم شده است تعدای سلبریتی سیاسی و متاسفانه هیچ تشکیلات سیاسی منسجم و ساختار مندی وجود ندارد .
در نتیجه فعالان مشهور با چندین هزار فالور در شبکه های اجتماعی در میدان عمل سیاسی که توازن واقعی نیروها آنجا برقرار میشود چیزی برای عرضه ندارند و به دلیل همین عارضه هم نقش آتی آنها در آینده احتمالی محدود به همان کارهایی خواهد شد که حالا به آن مشغولند.
پیش بینی من این است که نظم جدید سیاسی چه با تداوم آتش بس که به معنای تسلیم و تغیر خواهد بود و چه با نقض آن که آغاز مجدد عملیات نظامی برای دست یابی به آن صورت خواهد گرفت از دل نظم فعلی بیرون خواهد آمد.
*دانش آموخته دکتری روابط بین الملل
🆔@tahkimmelat
🖊 حامد آئینه وند*
فراست سیاسی اقتضا می کرد جمهوری اسلامی پس از دو رخداد مهم خروج امریکا از برجام و ترور قاسم سلیمانی می پذیرفت دوران رجزخوانی منطقه ای و لفاظی های بلند پروازانه به سرآمده است و از همان مقاطع دست کم اصلاح بنیادی سیاست خارجی ستیزه جویانه و ناسازگار با نظم منطقه ای را صرف نظر از اصلاح یا ادامه سیاست های ویرانگر داخلی اجرا می کرد. واقعیت این است که بنیاد سیاست خارجی و روندهای حاکم برآن به کلی با سیاست داخلی متفاوت است.
آنچه برخی نظریه پردازان سیاست بین الملل مبتنی براینکه سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی کشورهاست بیان کرده اند صرفا جهت برجسته کردن اهمیت نقش کارگزارانی است که نقش موثری در اداره کشور دارند و تفکرات آنها می تواند تاثیرات مستقیمی بر نگرش آنها بر سیاست خارجی داشته باشد، نه اینکه واقعا سیاست خارجی امتداد سیاست داخلی باشد. مهمترین نمونه در تائید این سخن سیاست خارجی چین است که به هیچ عنوان ادامه سیاست داخلی آن نیست و در بسیاری اوقات در مسیری معکوس آن است. کج فهمی سید علی خامنه ای و هم پیمانان در سپاه از پیام پنهان خروج از برجام و ترور سلیمانی اشتباهی استراتژیک بود و سبب شد هم چنان بررویه های ناصواب گذشته در سیاست خارجی پای فشاری شود.
نابینایی در تغیر (change blindness) یک پدیده روانشناختی است که در آن فرد متوجه تغییرات واضح و آشکاری در یک صحنه بصری نمیشود، حتی اگر آن تغییرات مستقیماً در معرض دید او باشند. با تسری آن به عرصه سیاست باید گفت نظام بدون محاسبه تاثیرات عمیق آن دو رخداد و فروکاست اهمیت آن و تمسخرکارزار فشار حداکثری ، به جای پذیرش شروط دولت ترامپ برای انعقاد توافقی دیگر ، اصرار کرد برجام زنده است و با دیگر اعضا به کار خود ادامه میدهد.
دست بر قضا کسی هم این پرت و پلا را گفت که سکاندار ریاست جمهوری وقت بود و اسمش بعد از اختفای سید علی خامنهای و کاهش شانس فرزندش برای رهبری آینده سر زبان هاست. اگر بایدن و دموکراتها بنای بازگشت به برجام داشتند در میان پرده بازگشت ترامپ به کاخ سفید حتما به برجام باز میگشتند. نه تنها چنین نشد بلکه با کمک پهبادی نظام به روسیه در جنگ اوکراین و رشد غنی سازی بایدن به هنگام ترک کاخ سفید در یاداشت امنیتی مهمی برای ترامپ مهمترین مساله امنیتی امریکا را ایران عنوان کرد . اگر هوش سیاسی وجود داشت نظام در این مهم تامل می کرد و به جای اتلاف وقت و خرید زمان به این مهم می اندیشید که با کدام آمادگی میخواهد به استقبال بمباران به جای مذاکره برود؟
از دو رخداد مهم آغاز یاداشت که بگذریم بعد از عملیات ۷ اکتبر سلسله حوادثی روی داد که هر کدامشان به تنهایی نیز برای تغیر ریل در سیاست خارجی کفایت میکرد اما انکار شکست سیاست نیروهای نیابتی و رد قاطعانه جنگ و بی اعتنایی به مذاکره فرجامی جز بمباران نمیتوانست داشته باشد باشد آن هم وقتی اسد از سوریه به روسیه گریخته و سران حزب ا... .و حماس همه در خاک خفتهاند.
آتش بس بعد از جنگ ۱۲ روزه مستهظر به مقررات بین المللی ، قطعنامه الزام آور یا حتی جلسه رسمی از سوی شورای امنیت نیست و صرفا محصول توافقی میان اسرائیل و امریکا برای دادن آخرین فرصتها به رهبری سیاسی و نظامی در جمهوری اسلامی برای از سرگیری مذاکراتی جدی و معنادار پیرامون دگرگونی اساسی و تضمین های معنادار برای ثبات منطقه است ودو بال اساسی دارد: یکی مذاکره پیرامون موشکهای بالستیک وغنی سازی و دیگری توافق آبراهام و نظم امنیتی منطقه
اگر نظام با نیت آغاز تغییرات گسترده به سمت مذاکره مستقیم با امریکا نرود به زودی عملیات نظامی جدیدی آغاز میشود که تا یپدا شدن نظم سیاسی جدید یا دست کم آرایش جدیدی از قدرت در جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت. سوگمندانه باید گفت کنش سیاسی مخالفان جمهوری اسلامی در اغلب گرایش ها در ایران امروز عمدتا به فعالیتهای مرتبط با عرصه وب خلاصه شده و خروجی آن هم شده است تعدای سلبریتی سیاسی و متاسفانه هیچ تشکیلات سیاسی منسجم و ساختار مندی وجود ندارد .
در نتیجه فعالان مشهور با چندین هزار فالور در شبکه های اجتماعی در میدان عمل سیاسی که توازن واقعی نیروها آنجا برقرار میشود چیزی برای عرضه ندارند و به دلیل همین عارضه هم نقش آتی آنها در آینده احتمالی محدود به همان کارهایی خواهد شد که حالا به آن مشغولند.
پیش بینی من این است که نظم جدید سیاسی چه با تداوم آتش بس که به معنای تسلیم و تغیر خواهد بود و چه با نقض آن که آغاز مجدد عملیات نظامی برای دست یابی به آن صورت خواهد گرفت از دل نظم فعلی بیرون خواهد آمد.
*دانش آموخته دکتری روابط بین الملل
🆔@tahkimmelat
♦️ چند نكته نو یافته از اقتصاد ايران در دوران جديد
🖊️محمد حسين اديب
اين تصور كه تهديدات اقتصاد جهاني هيچ ارتباطي به اقتصاد ايران ندارد چرا كه ما اقتصادي داريم كه فعلا ارتباطي با اقتصاد جهاني ندارد، كاملا اشتباه است. قبل از هر تحليلي در اقتصاد ايران، بايد ابتدا تهديد اصلي در اقتصاد جهاني پيدا شود. وقتي به اين تهديدها مسلط شديم بعد ميتوان به تهديدهاي اقتصاد ايران پرداخت.
۱) بزرگترين تهديد براي اقتصاد جهاني آن است كه حجم بدهي از طاقت اقتصاد جهاني عبور كرده است. از سال ۱۹۸۰ ميلادي در غرب و ساير كشورها به جز ايران، با هر مشكلي كه مواجه شدند با كمك افزايش بدهي سعي كردند مشكل را رفع كنند. با چه استدلالي اين مبحث مطرح ميشود؟ مساله اين است كه نسبت بدهي به توليد ناخالص داخلي در جهان در سال ۱۹۸۰ حدود ۸۰درصد بوده امروز اين عدد به ۲۵۰ درصد رسيده است. يعني اينكه بدهي زياد شده، اما حقوقها به نسبت آن زياد نشده.
بدهي زياد شده، اما مصرف مردم بالا نرفته، بدهي زياد شده، ميزان سرمايهگذاري زياد نشده است. در واقع جهان نحوه مشكلات خود را با انتقال مشكلات به آينده حل كرده است. يعني جهان مشكلاتش را بر اساس درآمدهاي آتياش حل كرده است. تهديد اصلي براي اقتصاد جهاني اين است كه بدهي فعلي كه به ۲۵۰درصد توليد ناخالص جهاني رسيده است از طاقت اقتصاد جهاني بيرون است. با يك چنين پيشفرضهايي است كه هر نوع برنامهريزي و تصميمسازي را بايد انجام داد.
۲) از ۱۹۲۹ تا به امروز، ۱۱بار در جهان اين مشكل كه بدهي از حد طاقت اقتصاد بيرون رفته رخ داده است. در همه اين موارد به جز يك مورد، فدرال رزرو با افزايش نرخ بهره اين مشكل را حل كرده است. (به جز سال ۷۳ميلادي) اينبار هم فدرالرزرو نرخ بهره را بالا برده كه جواب نداده است. برخلاف نحوه اداره جهان از سال ۱۹۲۹، فدرالرزرو نرخ بهره را بالا برده و بدهكاران و طلبكاران هيچ واكنش نشان ندادهاند. تداوم اين روند اما باعث هوشياري جامعه شده و الگوها ديگر جواب نميدهد.
۳) ترامپ ميگويد نفت گران مانند مالياتي است كه بر اقتصاد جهاني وضع ميشود و نفت به محض گران شدن، مانند ماليات بر اقتصاد جهاني است. آيا ميتوان هم حجم بدهيها از طاقت اقتصاد جهاني عبور كرده باشد و هم هزينه پرداخت استقراض نجومي باشد و هم نفت گران شود؟
اين ۳گزاره با هم نميخواند. نفت ارزان شد و به حدود ۶۰دلار رسيد. اين روند فشار را از اقتصاد جهاني برداشت. وقتي نفت وست تگزاس ۶۰دلار باشد، و نفت برنت ۶۴ دلار فشار به اقتصاد جهاني كمتر ميشود. پس از رخدادهاي اخير نرخ نفت به ۷۶دلار رسيد. نفت ۷۶ دلاري به ۲گزاره قبلي هماهنگ نبود. نميشود نرخ نفت ۷۶ دلار باشد، بعد نرخ بهره بالا باشد و كشورهاي جهان هم تا اين حد بدهكار باشند. چرا نفت گران شد؟ اگر يك درك فاركسي از اقتصاد جهان نداشته باشيد، نميتوانيد دركي از افزايش قيمت نفت داشته باشيد. ۹۰درصد نفت جهان را فاركسي ميخرند. ۱۰درصد آن را نقد ميدهند و ۹۰ درصد قسطي است.
يكبار ديگر تجربه كرونا در مورد نفت تكرار شد. نفت بشكهاي ۱۰۰دلار بود، كرونا آمد، قيمت نفت شد ۲۰دلار! عالم و آدم از عليآباد كتول در ايران تا نيويورك گفتند وقت خريد نفت در فاركس است. اليماشاالله نفت ۲۰دلاري در جهان خريداري شد.
فردا نفت شد ۱دلار و همه پولها رفت. اين ادبيات، فرهنگ سازماني پولداران جهان بود. يعني با اين حجم از بدهي و بهره، نفت بايد ارزان باشد تا منجر به انفجار اقتصادي نرسيم. ناگهان در اثر حوادث اخير نفت به ۷۶ دلار رسيد.
كسي كه با فاركس نفت خريده بودند، پولشان پريد، توجه داشته باشيد كه صحبت صدها ميليارد دلار است. نفت ۷۶دلاري، ادبيات جهاني را تغيير داد و پاي نفت ۱۱۰دلاري به ميان آمد. وقتي به سرعت (پس از آتشبس) به زير ۶۴دلار رسيد دوباره صدها ميليارد دلار پول كشورها پريد.
🔗اين بالا رفتنها و پايين آمدنهاي نفت در بخش فاركسي، ميليون نفر را در اقتصاد جهان به خاك سياه نشاند. در واقع ترامپ با بازي با نرخ نفت، پول قابل توجهي به جيب ثروتمندان سرازير كرد.
🆔@tahkimmelat
🖊️محمد حسين اديب
اين تصور كه تهديدات اقتصاد جهاني هيچ ارتباطي به اقتصاد ايران ندارد چرا كه ما اقتصادي داريم كه فعلا ارتباطي با اقتصاد جهاني ندارد، كاملا اشتباه است. قبل از هر تحليلي در اقتصاد ايران، بايد ابتدا تهديد اصلي در اقتصاد جهاني پيدا شود. وقتي به اين تهديدها مسلط شديم بعد ميتوان به تهديدهاي اقتصاد ايران پرداخت.
۱) بزرگترين تهديد براي اقتصاد جهاني آن است كه حجم بدهي از طاقت اقتصاد جهاني عبور كرده است. از سال ۱۹۸۰ ميلادي در غرب و ساير كشورها به جز ايران، با هر مشكلي كه مواجه شدند با كمك افزايش بدهي سعي كردند مشكل را رفع كنند. با چه استدلالي اين مبحث مطرح ميشود؟ مساله اين است كه نسبت بدهي به توليد ناخالص داخلي در جهان در سال ۱۹۸۰ حدود ۸۰درصد بوده امروز اين عدد به ۲۵۰ درصد رسيده است. يعني اينكه بدهي زياد شده، اما حقوقها به نسبت آن زياد نشده.
بدهي زياد شده، اما مصرف مردم بالا نرفته، بدهي زياد شده، ميزان سرمايهگذاري زياد نشده است. در واقع جهان نحوه مشكلات خود را با انتقال مشكلات به آينده حل كرده است. يعني جهان مشكلاتش را بر اساس درآمدهاي آتياش حل كرده است. تهديد اصلي براي اقتصاد جهاني اين است كه بدهي فعلي كه به ۲۵۰درصد توليد ناخالص جهاني رسيده است از طاقت اقتصاد جهاني بيرون است. با يك چنين پيشفرضهايي است كه هر نوع برنامهريزي و تصميمسازي را بايد انجام داد.
۲) از ۱۹۲۹ تا به امروز، ۱۱بار در جهان اين مشكل كه بدهي از حد طاقت اقتصاد بيرون رفته رخ داده است. در همه اين موارد به جز يك مورد، فدرال رزرو با افزايش نرخ بهره اين مشكل را حل كرده است. (به جز سال ۷۳ميلادي) اينبار هم فدرالرزرو نرخ بهره را بالا برده كه جواب نداده است. برخلاف نحوه اداره جهان از سال ۱۹۲۹، فدرالرزرو نرخ بهره را بالا برده و بدهكاران و طلبكاران هيچ واكنش نشان ندادهاند. تداوم اين روند اما باعث هوشياري جامعه شده و الگوها ديگر جواب نميدهد.
۳) ترامپ ميگويد نفت گران مانند مالياتي است كه بر اقتصاد جهاني وضع ميشود و نفت به محض گران شدن، مانند ماليات بر اقتصاد جهاني است. آيا ميتوان هم حجم بدهيها از طاقت اقتصاد جهاني عبور كرده باشد و هم هزينه پرداخت استقراض نجومي باشد و هم نفت گران شود؟
اين ۳گزاره با هم نميخواند. نفت ارزان شد و به حدود ۶۰دلار رسيد. اين روند فشار را از اقتصاد جهاني برداشت. وقتي نفت وست تگزاس ۶۰دلار باشد، و نفت برنت ۶۴ دلار فشار به اقتصاد جهاني كمتر ميشود. پس از رخدادهاي اخير نرخ نفت به ۷۶دلار رسيد. نفت ۷۶ دلاري به ۲گزاره قبلي هماهنگ نبود. نميشود نرخ نفت ۷۶ دلار باشد، بعد نرخ بهره بالا باشد و كشورهاي جهان هم تا اين حد بدهكار باشند. چرا نفت گران شد؟ اگر يك درك فاركسي از اقتصاد جهان نداشته باشيد، نميتوانيد دركي از افزايش قيمت نفت داشته باشيد. ۹۰درصد نفت جهان را فاركسي ميخرند. ۱۰درصد آن را نقد ميدهند و ۹۰ درصد قسطي است.
يكبار ديگر تجربه كرونا در مورد نفت تكرار شد. نفت بشكهاي ۱۰۰دلار بود، كرونا آمد، قيمت نفت شد ۲۰دلار! عالم و آدم از عليآباد كتول در ايران تا نيويورك گفتند وقت خريد نفت در فاركس است. اليماشاالله نفت ۲۰دلاري در جهان خريداري شد.
فردا نفت شد ۱دلار و همه پولها رفت. اين ادبيات، فرهنگ سازماني پولداران جهان بود. يعني با اين حجم از بدهي و بهره، نفت بايد ارزان باشد تا منجر به انفجار اقتصادي نرسيم. ناگهان در اثر حوادث اخير نفت به ۷۶ دلار رسيد.
كسي كه با فاركس نفت خريده بودند، پولشان پريد، توجه داشته باشيد كه صحبت صدها ميليارد دلار است. نفت ۷۶دلاري، ادبيات جهاني را تغيير داد و پاي نفت ۱۱۰دلاري به ميان آمد. وقتي به سرعت (پس از آتشبس) به زير ۶۴دلار رسيد دوباره صدها ميليارد دلار پول كشورها پريد.
🔗اين بالا رفتنها و پايين آمدنهاي نفت در بخش فاركسي، ميليون نفر را در اقتصاد جهان به خاك سياه نشاند. در واقع ترامپ با بازي با نرخ نفت، پول قابل توجهي به جيب ثروتمندان سرازير كرد.
🆔@tahkimmelat
♦️ از تجاوز غیر نمادین تا تجاوز «نمادین» اسرائیل به زندان اوین!!!
🖊️ عزیز قاسمزاده
به راستی آیا رسیدن به صلح از طریق جنگ ممکن است؟ آیا آزادی و عدالت، میتواند ارمغانی از اغیار برای ما باشد؟ اساساً فارغ از تحقیر آمیز بودن مطالبه آزادی و عدل از بیگانه، از کسی که خود تحت تعقیب دادگاه بین الملی به دلیل جنایت جنگی علیه بشریت است، میتواند چنین سوغات گرانبهایی در دستان خونین خود داشته باشد؟ و پرسش مهمتر اینکه چگونه میشود جنگ را ستایش کرد و مدعی شد که میتوان طوری جنگید که بی گناهی کشته نشود؟ این ادعا آیا از ذهنی ساده لوحانه نشأت نمیگیرد؟...
اگر به امید رهایی از استبداد، جنگی شکل بگیرد که در آن انسانهای بیگناه کشته شوند، از منظر اخلاقی این پرسش پیچیدهتر میشود. عمده دیدگاههای اخلاقی، این رفتار را غیرقابل قبول میدانند، چون هر هدفی هر اندازه نیکو باشد، از دست دادن جان انسانهای بیگناه را توجیه نمیکند. حرکت کردن خواسته و ناخواسته در مسیر و یا میل به جنگ، رفتن به سوی «فعلی قبیح» است که جنایت و کشتار را با این توجیه که در پی آن آزادی و عدالت است، عادی جلوه میکند. اما پرسش دیگر این است که چگونه تحقق آزادی و عدالت را در آینده میتوان از مکانیزمی ممکن دانست که امروز نامطلوب (نقد) را برای رسیدن به فردای مطلوب (نسیه) با مجاز دانستن کشتن بی گناهان، مباح میشمارد؟ فلسفهای که زدن زندان اوین را نمادین میداند اما بیشتر کشته شدگان این جنایت نمادین، منتقدان حکومت و شهروندان عادی هستند و به بانگ بلند بعد از این جنایت هم به آن افتخار میشود، چرا در آینده نیز چنین نمادین، مسیر عدالت و آزادی از ظن خویش را طی نکند؟!!!!
جمعی از کنشگران مدنی و فرهنگی و حقوق بشری نیز در نامهای حمله اسرائیل در روز روشن به زندان اوین را مصداق «جنایت جنگی» دانستهاند.
در شرایطی که اسرائیل مرتکب چنین جنایاتی شده و نیروهای سیاسی به محکومیت شدید حملات او پرداختهاند، حاکمیت همچنان انتقام خود را از نیروهای سیاسی منتقد و مخالف میگیرد. انتقال زندانیان به جهنمی به نام تهران بزرگ و زندان قرچک و حجم زیاد دستگیری شهروندان عادی در شرایطی که سخنرانیهایی از مقامات مختلف نظامی و غیر نظامی طی سالهای اخیر این روزها مرتب بازنشر میشود که مدعی هستند همه روزنههای نفوذ اسرائیل را بستهاند و اساساً اسرائیل قادر به ترور و حمله به کشور و مقامات نیست، حکایت از چه امری جز تغییر و پاک کردن صورت مسئله و یافتن متهمان غیر واقعی به جای متهمان واقعی دارد؟
📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/iM5sb
🆔@tahkimmelat
🖊️ عزیز قاسمزاده
به راستی آیا رسیدن به صلح از طریق جنگ ممکن است؟ آیا آزادی و عدالت، میتواند ارمغانی از اغیار برای ما باشد؟ اساساً فارغ از تحقیر آمیز بودن مطالبه آزادی و عدل از بیگانه، از کسی که خود تحت تعقیب دادگاه بین الملی به دلیل جنایت جنگی علیه بشریت است، میتواند چنین سوغات گرانبهایی در دستان خونین خود داشته باشد؟ و پرسش مهمتر اینکه چگونه میشود جنگ را ستایش کرد و مدعی شد که میتوان طوری جنگید که بی گناهی کشته نشود؟ این ادعا آیا از ذهنی ساده لوحانه نشأت نمیگیرد؟...
اگر به امید رهایی از استبداد، جنگی شکل بگیرد که در آن انسانهای بیگناه کشته شوند، از منظر اخلاقی این پرسش پیچیدهتر میشود. عمده دیدگاههای اخلاقی، این رفتار را غیرقابل قبول میدانند، چون هر هدفی هر اندازه نیکو باشد، از دست دادن جان انسانهای بیگناه را توجیه نمیکند. حرکت کردن خواسته و ناخواسته در مسیر و یا میل به جنگ، رفتن به سوی «فعلی قبیح» است که جنایت و کشتار را با این توجیه که در پی آن آزادی و عدالت است، عادی جلوه میکند. اما پرسش دیگر این است که چگونه تحقق آزادی و عدالت را در آینده میتوان از مکانیزمی ممکن دانست که امروز نامطلوب (نقد) را برای رسیدن به فردای مطلوب (نسیه) با مجاز دانستن کشتن بی گناهان، مباح میشمارد؟ فلسفهای که زدن زندان اوین را نمادین میداند اما بیشتر کشته شدگان این جنایت نمادین، منتقدان حکومت و شهروندان عادی هستند و به بانگ بلند بعد از این جنایت هم به آن افتخار میشود، چرا در آینده نیز چنین نمادین، مسیر عدالت و آزادی از ظن خویش را طی نکند؟!!!!
جمعی از کنشگران مدنی و فرهنگی و حقوق بشری نیز در نامهای حمله اسرائیل در روز روشن به زندان اوین را مصداق «جنایت جنگی» دانستهاند.
در شرایطی که اسرائیل مرتکب چنین جنایاتی شده و نیروهای سیاسی به محکومیت شدید حملات او پرداختهاند، حاکمیت همچنان انتقام خود را از نیروهای سیاسی منتقد و مخالف میگیرد. انتقال زندانیان به جهنمی به نام تهران بزرگ و زندان قرچک و حجم زیاد دستگیری شهروندان عادی در شرایطی که سخنرانیهایی از مقامات مختلف نظامی و غیر نظامی طی سالهای اخیر این روزها مرتب بازنشر میشود که مدعی هستند همه روزنههای نفوذ اسرائیل را بستهاند و اساساً اسرائیل قادر به ترور و حمله به کشور و مقامات نیست، حکایت از چه امری جز تغییر و پاک کردن صورت مسئله و یافتن متهمان غیر واقعی به جای متهمان واقعی دارد؟
📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/iM5sb
🆔@tahkimmelat
Telegraph
از تجاوز غیر نمادین تا تجاوز «نمادین» اسرائیل به زندان اوین!!!
به راستی آیا رسیدن به صلح از طریق جنگ ممکن است؟ آیا آزادی و عدالت، میتواند ارمغانی از اغیار برای ما باشد؟ اساساً فارغ از تحقیر آمیز بودن مطالبه آزادی و عدل از بیگانه، از کسی که خود تحت تعقیب دادگاه بین الملی به دلیل جنایت جنگی علیه بشریت است، میتواند چنین…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️ آیا مداخله نظامی ایران را به آزادی ودموکراسی می رساند؟!
روایت کننده با فکت های مختلف پاسخ را می دهد....
دیدن این ویدئو به شما مخاطب عزیز پیشنهاد می شود
کانال لزوما این مطلب را نه تایید قطعی میکند نه نفی!
این مطلب دریچه آگاهی بخشی برای این روزها می تواند باشد.....
🆔@tahkimmelat
روایت کننده با فکت های مختلف پاسخ را می دهد....
دیدن این ویدئو به شما مخاطب عزیز پیشنهاد می شود
کانال لزوما این مطلب را نه تایید قطعی میکند نه نفی!
این مطلب دریچه آگاهی بخشی برای این روزها می تواند باشد.....
🆔@tahkimmelat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️ تصاویر تازه از زندان تهران بزرگ؛
نگرانی از وضعیت زندانیان پس از انتقال از اوین
ویدیویی که سازمان حقوق بشر ایران منتشر کرده، وضعیت نامناسب و نگرانکننده زندانیان را در زندان تهران بزرگ نشان میدهد. بسیاری از زندانیان، از جمله زندانیان سیاسی، پس از حمله اسرائیل به زندان اوین به این زندان منتقل شدهاند. خانوادهها و نزدیکان زندانیان نسبت به شرایط عزیزان خود ابراز نگرانی کردهاند. گروهی از زندانیان سیاسی اعلام کردهاند که در صورت ادامه وضعیت وخیم بهداشتی و کمبود امکانات در زندان تهران بزرگ، دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
🆔@tahkimmelat
نگرانی از وضعیت زندانیان پس از انتقال از اوین
ویدیویی که سازمان حقوق بشر ایران منتشر کرده، وضعیت نامناسب و نگرانکننده زندانیان را در زندان تهران بزرگ نشان میدهد. بسیاری از زندانیان، از جمله زندانیان سیاسی، پس از حمله اسرائیل به زندان اوین به این زندان منتقل شدهاند. خانوادهها و نزدیکان زندانیان نسبت به شرایط عزیزان خود ابراز نگرانی کردهاند. گروهی از زندانیان سیاسی اعلام کردهاند که در صورت ادامه وضعیت وخیم بهداشتی و کمبود امکانات در زندان تهران بزرگ، دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
🆔@tahkimmelat
♦️دموکراسیخواهان صرب: گرفتار میان «بمباران ناتو» و «سرکوب رژیم»
در بهار ۱۹۹۹، با آغاز بمباران ناتو علیه صربستان، فعالان دموکراسیخواه صرب خود را در موقعیتی گرفتار یافتند: از یکسو زیر سرکوب شدید رژیم اقتدارگرای اسلوبودان میلوشویچ بودند، و از سوی دیگر قربانی جنگی شده بودند که به نام «نجات» مردم منطقه در جریان بود. این وضعیت نهتنها فعالیت مدنی را فلج کرد، بلکه نوعی بنبست اخلاقی نیز برای منتقدان حکومت پدید آورد: چگونه میتوان همزمان علیه استبداد داخلی و مداخلهی نظامی خارجی ایستاد؟
اِلیسا ساتیوکُف، مورخ و استاد مطالعات اروپای جنوبشرقی در دانشگاه لایپزیگ آلمان، در پژوهش خود به تحلیل وضعیت بغرنج نیروهای دموکراسیخواه در صربستان و موضعگیری آنان در جریان بمباران ناتو میپردازد. پیشزمینهی بمباران ناتو به بحران کوزوو بازمیگردد؛ جایی که جمعیت آلبانیاییتبار سالها با تبعیض و سرکوب مواجه بودند. با گسترش درگیری و رد مذاکرات صلح، ناتو بدون مجوز شورای امنیت دست به حملات هوایی علیه صربستان زد. این حملات گرچه بهنام دفاع از حقوق بشر آغاز شد، اما در عمل بیش از ۵۰۰ غیرنظامی صرب را نیز به کشتن داد و فعالان دموکراسیخواه را در تلهای تاریخی و سیاسی گرفتار کرد.
با شروع بمباران ناتو، سانسور و سرکوب مخالفان در صربستان به اوج خود رسید. فعالان دموکراسیخواهان از یک سو نگران بازداشت و خشونت فیزیکی حکومت بودند و از سوی دیگر نگران جانشان زیر بمبارانهای روزانهی ناتو. همزمان، باید با کمبود مایحتاج اولیه، محدودیتدر رفتوآمد، مشکلات بهداشتی و فشارهای روانی نیز دستوپنجه نرم میکردند.
مرگ یک روزنامهنگار منتقد به نام اسلاوکا چوروییا در آوریل ۱۹۹۹ یکی از نشانههای آشکار استفادهی رژیم از فضای جنگی برای حذف فیزیکی مخالفان بود. او در حالی کشته شد که رسانههای دولتی او را به «خیانت» متهم کرده بودند. وقوع این ترور با شلیک هفده گلوله به چوروییا وسط خیابان در روز روشن، موجی از ترس در میان روزنامهنگاران و فعالان بهپا کرد و بهوضوح نشان داد که دولت در حال سوءاستفاده از وضعیت اضطراری برای سرکوب بیوقفه است.
جنبش «صربستان دیگر» که از اوایل دههی ۹۰ با هدف مخالفت با ناسیونالیسم نظامی، ترویج صلح، حقوق بشر و همزیستی قومی شکل گرفته بود، اکنون با بحران عمیقتری روبهرو بود. بسیاری از اعضای این جنبش، که سابقهی تظاهرات گسترده علیه میلوشویچ داشتند، در فضای دوگانهی جنگی، یا سکوت اختیار کردند یا مواضع خود را تغییر دادند. رسانههای مستقل تعطیل شدند، قانونهایی برای لغو مجوز روزنامهها و تعقیب قضایی روزنامهنگاران تصویب شد و سانسور به اوج خود رسید.
در این فضای خفقان، برخی گروهها مانند رادیوی مستقل و پرشنونده بی۹۲ و ائتلاف اعتراضی «اُتپور» تلاش کردند صدای اعتراض را زنده نگه دارند. با این حال، رهبران «اُتپور» پیش از آغاز رسمی جنگ اعلام کردند که تا پایان حملات، فعالیتهای خود را متوقف خواهند کرد. دلیل آنها روشن بود: نه میخواستند به نفع ناتو ظاهر شوند، نه در وضعیت اضطراری امکان فعالیت امن وجود داشت.
سوال محوری در آن روزها برای بسیاری از فعالان این بود که آیا صربستان باید بهطور جمعی برای جنایات کوزوو پاسخگو باشد؟ برخی میگفتند بمباران ناتو پاسخی ضروری به سالها سرکوب و نسلکشی بود. برخی دیگر، حتی مخالفان سرسخت میلوشویچ، این حمله را غیرمشروع و آسیبزا میدانستند. این شکاف، صفوف اپوزیسیون را دوپاره کرد.
در چنین فضایی، هر موضعگیری سیاسی میتوانست خطرناک باشد. دفاع از حقوق بشر به حمایت از ناتو تعبیر میشد؛ مخالفت با بمباران به همراهی با رژیم. فعالانی تلاش کردند تا موضع سومی اتخاذ کنند: رد هر دو جبههی خشونت. آنها خواستار راهحلی برای پایان جنگ بودند، اما در فضایی که شعارش شده بود «یا ناتو یا رژیم»، شنیدهشدن صدای سوم دشوار بود.
برخی از روشنفکران اپوزیسیون نیز حملهی ناتو را فرصتی برای سقوط میلوشویچ تلقی کردند، اما تجربه بهزودی نشان داد که این امید بیش از اندازه خوشبینانه بوده است. میلوشویچ توانست از تلفات و فشار حمله و حس قربانیبودن مردم، برای منزویکردن مخالفان و تثبیت رژیم خود استفاده کند.
در پایان جنگ، جامعهی صربستان خسته، پراکنده و بیاعتماد بود. با این حال، شعلهی اعتراض خاموش نشد و یک سال بعد، مردم دوباره به خیابان آمدند و در اکتبر ۲۰۰۰، رژیم میلوشویچ فروپاشید. تجربهی جنگ، زخم عمیقی بر پیکر جنبش دموکراسیخواه گذاشت: زخمی از سکوت، دودلی و فشار دوگانهای که بسیاری از کنشگران را یا به حاشیه راند، یا به تجدیدنظر واداشت. چکیدهای از این پژوهش را در دانشکده بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/14229/
@Daneshkadeh_org
🆔@tahkimmelat
در بهار ۱۹۹۹، با آغاز بمباران ناتو علیه صربستان، فعالان دموکراسیخواه صرب خود را در موقعیتی گرفتار یافتند: از یکسو زیر سرکوب شدید رژیم اقتدارگرای اسلوبودان میلوشویچ بودند، و از سوی دیگر قربانی جنگی شده بودند که به نام «نجات» مردم منطقه در جریان بود. این وضعیت نهتنها فعالیت مدنی را فلج کرد، بلکه نوعی بنبست اخلاقی نیز برای منتقدان حکومت پدید آورد: چگونه میتوان همزمان علیه استبداد داخلی و مداخلهی نظامی خارجی ایستاد؟
اِلیسا ساتیوکُف، مورخ و استاد مطالعات اروپای جنوبشرقی در دانشگاه لایپزیگ آلمان، در پژوهش خود به تحلیل وضعیت بغرنج نیروهای دموکراسیخواه در صربستان و موضعگیری آنان در جریان بمباران ناتو میپردازد. پیشزمینهی بمباران ناتو به بحران کوزوو بازمیگردد؛ جایی که جمعیت آلبانیاییتبار سالها با تبعیض و سرکوب مواجه بودند. با گسترش درگیری و رد مذاکرات صلح، ناتو بدون مجوز شورای امنیت دست به حملات هوایی علیه صربستان زد. این حملات گرچه بهنام دفاع از حقوق بشر آغاز شد، اما در عمل بیش از ۵۰۰ غیرنظامی صرب را نیز به کشتن داد و فعالان دموکراسیخواه را در تلهای تاریخی و سیاسی گرفتار کرد.
با شروع بمباران ناتو، سانسور و سرکوب مخالفان در صربستان به اوج خود رسید. فعالان دموکراسیخواهان از یک سو نگران بازداشت و خشونت فیزیکی حکومت بودند و از سوی دیگر نگران جانشان زیر بمبارانهای روزانهی ناتو. همزمان، باید با کمبود مایحتاج اولیه، محدودیتدر رفتوآمد، مشکلات بهداشتی و فشارهای روانی نیز دستوپنجه نرم میکردند.
مرگ یک روزنامهنگار منتقد به نام اسلاوکا چوروییا در آوریل ۱۹۹۹ یکی از نشانههای آشکار استفادهی رژیم از فضای جنگی برای حذف فیزیکی مخالفان بود. او در حالی کشته شد که رسانههای دولتی او را به «خیانت» متهم کرده بودند. وقوع این ترور با شلیک هفده گلوله به چوروییا وسط خیابان در روز روشن، موجی از ترس در میان روزنامهنگاران و فعالان بهپا کرد و بهوضوح نشان داد که دولت در حال سوءاستفاده از وضعیت اضطراری برای سرکوب بیوقفه است.
جنبش «صربستان دیگر» که از اوایل دههی ۹۰ با هدف مخالفت با ناسیونالیسم نظامی، ترویج صلح، حقوق بشر و همزیستی قومی شکل گرفته بود، اکنون با بحران عمیقتری روبهرو بود. بسیاری از اعضای این جنبش، که سابقهی تظاهرات گسترده علیه میلوشویچ داشتند، در فضای دوگانهی جنگی، یا سکوت اختیار کردند یا مواضع خود را تغییر دادند. رسانههای مستقل تعطیل شدند، قانونهایی برای لغو مجوز روزنامهها و تعقیب قضایی روزنامهنگاران تصویب شد و سانسور به اوج خود رسید.
در این فضای خفقان، برخی گروهها مانند رادیوی مستقل و پرشنونده بی۹۲ و ائتلاف اعتراضی «اُتپور» تلاش کردند صدای اعتراض را زنده نگه دارند. با این حال، رهبران «اُتپور» پیش از آغاز رسمی جنگ اعلام کردند که تا پایان حملات، فعالیتهای خود را متوقف خواهند کرد. دلیل آنها روشن بود: نه میخواستند به نفع ناتو ظاهر شوند، نه در وضعیت اضطراری امکان فعالیت امن وجود داشت.
سوال محوری در آن روزها برای بسیاری از فعالان این بود که آیا صربستان باید بهطور جمعی برای جنایات کوزوو پاسخگو باشد؟ برخی میگفتند بمباران ناتو پاسخی ضروری به سالها سرکوب و نسلکشی بود. برخی دیگر، حتی مخالفان سرسخت میلوشویچ، این حمله را غیرمشروع و آسیبزا میدانستند. این شکاف، صفوف اپوزیسیون را دوپاره کرد.
در چنین فضایی، هر موضعگیری سیاسی میتوانست خطرناک باشد. دفاع از حقوق بشر به حمایت از ناتو تعبیر میشد؛ مخالفت با بمباران به همراهی با رژیم. فعالانی تلاش کردند تا موضع سومی اتخاذ کنند: رد هر دو جبههی خشونت. آنها خواستار راهحلی برای پایان جنگ بودند، اما در فضایی که شعارش شده بود «یا ناتو یا رژیم»، شنیدهشدن صدای سوم دشوار بود.
برخی از روشنفکران اپوزیسیون نیز حملهی ناتو را فرصتی برای سقوط میلوشویچ تلقی کردند، اما تجربه بهزودی نشان داد که این امید بیش از اندازه خوشبینانه بوده است. میلوشویچ توانست از تلفات و فشار حمله و حس قربانیبودن مردم، برای منزویکردن مخالفان و تثبیت رژیم خود استفاده کند.
در پایان جنگ، جامعهی صربستان خسته، پراکنده و بیاعتماد بود. با این حال، شعلهی اعتراض خاموش نشد و یک سال بعد، مردم دوباره به خیابان آمدند و در اکتبر ۲۰۰۰، رژیم میلوشویچ فروپاشید. تجربهی جنگ، زخم عمیقی بر پیکر جنبش دموکراسیخواه گذاشت: زخمی از سکوت، دودلی و فشار دوگانهای که بسیاری از کنشگران را یا به حاشیه راند، یا به تجدیدنظر واداشت. چکیدهای از این پژوهش را در دانشکده بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/14229/
@Daneshkadeh_org
🆔@tahkimmelat
دانشکده
دموکراسیخواهان صرب: گرفتار میان «بمباران ناتو» و «سرکوب رژیم» - دانشکده
یکشنبه ۱۱ آوریل ۱۹۹۹، اسلاوْکا چوروییا، ناشر و روزنامهنگار منتقد صرب، دم در خانهاش با شلیک گلوله به قتل رسید. عملیات بمباران ناتو به رهبری آمریکا وارد سومین هفتهی خود شده بود. نیروهای ناتو مرتب تاسیسات نظامی و تأسیسات نظامی و پایگاههای نیروهای سرکوب رژیم…
♦️رستگاری انسان یا سلطنت شیطان؟
🖊️ الف.نوشاد
اسرائیل برای نظم بین الملل فعلی حکم استثنایی دارد که قواعد را از طریق نقضشان، تایید می کند. این پدیده عجیبی نیست در الهیات و متافیزیک غربی. در ادیان توحیدی شیطان کارش همین است. متافیزیک غربی هم که دو هزار سال است با ترکیب عقل یونانیِ مبتنی بر پیوستار دلالی و کیهانشناختی، و شریعت یهودی به منزله استثنای آن، یک نظم نمادین ساخته.
و اما بعد؛
ج.ا در ۴۶ سال گذشته از طریق دشمنی بنیادین با اسرائیل، تلاشاش ایجاد یک اتصال کوتاه با استثنای نظم فعلی و پایدار نگه داشتن آن بوده است. هدفش هم این بوده که از این طریق راه میانبری به سطح اول قدرت جهانی بگشاید. هزینهاش را هم داده. این هیولا بیماریاش مسری است و به قول نیچه وقتی به مغاکی خیره شوی، او هم به تو خیره میشود.
اما مشکل اصلی ج.ا در این دههها اولا این بوده که اتصال کوتاه با امر استثنا نمیتواند دائمی باشد و به ناچار به آتش سوزی و تخریب میانجامد و ثانیا این که نظم نمادین جهانی در عین فقدان خیر، هنوز توحیدی است. این نظم دو استثنا را نمیپذیرد. در نهایت همه کشورهای دنیا از آمریکا و اروپا تا چین و روسیه، آشکارا یا نهان، پشت این استثنای مستقر خواهند ایستاد.
این راه از اول بنبست و مهمتر اشتباه بود. انقلاب ۵۷ میتوانست از طریق یک گفتار الهیاتی متفاوت، امکان خیر را در جهان نهیلیستی فعلی بگشاید، اما از همان ابتدا و با وسوسهی بقایای شورویِ در حال فروپاشی، راه اتصال کوتاه با شر را برگزید و امروز هزینهاش را ایران میپردازد. یکی از زیباترین و معناگراترین فرهنگهای جهان در خلال این رقابت در جامعه جهانی به صورت یک اهریمن ترسیم شده و همه فرصت طلبان عالم را طمع نابودی ایران فرا گرفته. نمیدانم فرصتی باقیمانده است یا خیر. به نظرم این یک مسئله الهیاتی است. آیا خدای انسان راضی میشود که پایان این کلان روایت الهیاتی این گونه باشد؟!
بگذریم؛
فعلا بیایید مسائل الهی را به خدا واگذار کنیم. در محدوده ما ابنای بشر تنها عقلانیت مطرح است. به باور ما اگر عقلی در ج.ا باقی مانده، همین الان باید برای تغییر ریل اقدام کند. راه فعلی در هر صورت پایانش سلطنت شیطان است. هر چه زودتر از طریق یک رفراندوم پای مردم ایران یعنی آخرین سنگر خیر در جهان فعلی را به میدان سیاست باز کنید. این امر تنها نیاز ایران نیست. آینده جهان هم به این شرایط گره خورده. برای این کار نیازی به اجازه آمریکا و اروپا ندارید. اراده مردم در جهان فعلی اراده خداست. به جای این که تسلیم یا نابود شوید به اراده مردم گردن نهید. به یاد داشته باشید که در جهان فعلی نابودی شوروی با هزاران بمب اتم ممکن است اما اراده مردم را هیچ قدرتی نمیتواند نفی کند.
به امید آن حقیقتی که چون دزدی در شب و با گامهای کبوتران میآید.
🆔@tahkimmelat
🖊️ الف.نوشاد
اسرائیل برای نظم بین الملل فعلی حکم استثنایی دارد که قواعد را از طریق نقضشان، تایید می کند. این پدیده عجیبی نیست در الهیات و متافیزیک غربی. در ادیان توحیدی شیطان کارش همین است. متافیزیک غربی هم که دو هزار سال است با ترکیب عقل یونانیِ مبتنی بر پیوستار دلالی و کیهانشناختی، و شریعت یهودی به منزله استثنای آن، یک نظم نمادین ساخته.
و اما بعد؛
ج.ا در ۴۶ سال گذشته از طریق دشمنی بنیادین با اسرائیل، تلاشاش ایجاد یک اتصال کوتاه با استثنای نظم فعلی و پایدار نگه داشتن آن بوده است. هدفش هم این بوده که از این طریق راه میانبری به سطح اول قدرت جهانی بگشاید. هزینهاش را هم داده. این هیولا بیماریاش مسری است و به قول نیچه وقتی به مغاکی خیره شوی، او هم به تو خیره میشود.
اما مشکل اصلی ج.ا در این دههها اولا این بوده که اتصال کوتاه با امر استثنا نمیتواند دائمی باشد و به ناچار به آتش سوزی و تخریب میانجامد و ثانیا این که نظم نمادین جهانی در عین فقدان خیر، هنوز توحیدی است. این نظم دو استثنا را نمیپذیرد. در نهایت همه کشورهای دنیا از آمریکا و اروپا تا چین و روسیه، آشکارا یا نهان، پشت این استثنای مستقر خواهند ایستاد.
این راه از اول بنبست و مهمتر اشتباه بود. انقلاب ۵۷ میتوانست از طریق یک گفتار الهیاتی متفاوت، امکان خیر را در جهان نهیلیستی فعلی بگشاید، اما از همان ابتدا و با وسوسهی بقایای شورویِ در حال فروپاشی، راه اتصال کوتاه با شر را برگزید و امروز هزینهاش را ایران میپردازد. یکی از زیباترین و معناگراترین فرهنگهای جهان در خلال این رقابت در جامعه جهانی به صورت یک اهریمن ترسیم شده و همه فرصت طلبان عالم را طمع نابودی ایران فرا گرفته. نمیدانم فرصتی باقیمانده است یا خیر. به نظرم این یک مسئله الهیاتی است. آیا خدای انسان راضی میشود که پایان این کلان روایت الهیاتی این گونه باشد؟!
بگذریم؛
فعلا بیایید مسائل الهی را به خدا واگذار کنیم. در محدوده ما ابنای بشر تنها عقلانیت مطرح است. به باور ما اگر عقلی در ج.ا باقی مانده، همین الان باید برای تغییر ریل اقدام کند. راه فعلی در هر صورت پایانش سلطنت شیطان است. هر چه زودتر از طریق یک رفراندوم پای مردم ایران یعنی آخرین سنگر خیر در جهان فعلی را به میدان سیاست باز کنید. این امر تنها نیاز ایران نیست. آینده جهان هم به این شرایط گره خورده. برای این کار نیازی به اجازه آمریکا و اروپا ندارید. اراده مردم در جهان فعلی اراده خداست. به جای این که تسلیم یا نابود شوید به اراده مردم گردن نهید. به یاد داشته باشید که در جهان فعلی نابودی شوروی با هزاران بمب اتم ممکن است اما اراده مردم را هیچ قدرتی نمیتواند نفی کند.
به امید آن حقیقتی که چون دزدی در شب و با گامهای کبوتران میآید.
🆔@tahkimmelat
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️ ادعای جدید ترامپ: «ما هر چه از ایران بخواهیم، به دست خواهیم آورد. آن قدر شدید تحریمشان کردیم که نمیتوانند کاری کنند. فکر میکنم هفته آینده به توافق خواهیم رسید.»
ترامپ این ادعا را امروز در محل نگهداری مهاجرانی که قرار است اخراج شوند به زبان آورده است.
🆔@tahkimmelat
ترامپ این ادعا را امروز در محل نگهداری مهاجرانی که قرار است اخراج شوند به زبان آورده است.
🆔@tahkimmelat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️ عراقچی:
میزان آسیبها به فردو خیلی جدی و زیاد بوده است. هیچ کس اطلاع دقیقی ندارد چه اتفاقی در فردو افتاده.صدمات به تأسیسات هستهای خیلی سنگین و جدی بوده و ظاهراً فعلاً قابل استفاده نیستند.باید بررسی شود چه میزان طول میکشد تا راهاندازی شوند یا اصلاً میتواند راهاندازی بشود یا نه؟
🆔@tahkimmelat
میزان آسیبها به فردو خیلی جدی و زیاد بوده است. هیچ کس اطلاع دقیقی ندارد چه اتفاقی در فردو افتاده.صدمات به تأسیسات هستهای خیلی سنگین و جدی بوده و ظاهراً فعلاً قابل استفاده نیستند.باید بررسی شود چه میزان طول میکشد تا راهاندازی شوند یا اصلاً میتواند راهاندازی بشود یا نه؟
🆔@tahkimmelat
♦️ فریاد مردم جیرفت زیر آفتاب ۵۰ درجه: «خودمون تو آتیش میسوزیم، اینجا خود جهنمه!»
در حالی که دمای هوا در شهرستان جیرفت و جنوب استان کرمان به بالای ۵۰ درجه سانتیگراد رسیده، مردم این مناطق با قطع همزمان آب و برق در اوج گرما دستوپنجه نرم میکنند؛ اتفاقی که نه تنها سلامت، بلکه جان هزاران خانواده را تهدید میکند.
🔻 شهروندان معترض میگویند:
«روزی دو بار برق رو قطع میکنید، بعد میگید مخزن آب خالی شده و تا نصف شب آب نمیاد. ما دقیقاً باید کِی نفس بکشیم؟! اینجا دیگه جهنمه، خودمون داریم تو آتیش میسوزیم. حداقل به زن و بچههامون رحم کنید!»
🔺 قطعی برق در بازههای ساعاتی حساس مانند ۱۲ ظهر، ۱۴، ۱۶ و حتی ۱۰ صبح رخ میدهد؛ درست در ساعاتی که گرما در این مناطق به مرز غیرقابلتحمل میرسد. پس از آن، قطع آب بهدلیل خالیشدن مخازن آغاز میشود و گاه تا یک بامداد ادامه دارد.
🔻 مردم جیرفت خطاب به مسئولان مدیریت جنوب استان کرمان فریاد میزنند:
«شما دقیقاً دارید چیکار میکنید؟! چطور با وجود هشدارهای مکرر درباره گرمای شدید، هنوز هیچ برنامه مشخصی برای تأمین پایدار برق و آب ندارید؟!»
🆔@tahkimmelat
در حالی که دمای هوا در شهرستان جیرفت و جنوب استان کرمان به بالای ۵۰ درجه سانتیگراد رسیده، مردم این مناطق با قطع همزمان آب و برق در اوج گرما دستوپنجه نرم میکنند؛ اتفاقی که نه تنها سلامت، بلکه جان هزاران خانواده را تهدید میکند.
🔻 شهروندان معترض میگویند:
«روزی دو بار برق رو قطع میکنید، بعد میگید مخزن آب خالی شده و تا نصف شب آب نمیاد. ما دقیقاً باید کِی نفس بکشیم؟! اینجا دیگه جهنمه، خودمون داریم تو آتیش میسوزیم. حداقل به زن و بچههامون رحم کنید!»
🔺 قطعی برق در بازههای ساعاتی حساس مانند ۱۲ ظهر، ۱۴، ۱۶ و حتی ۱۰ صبح رخ میدهد؛ درست در ساعاتی که گرما در این مناطق به مرز غیرقابلتحمل میرسد. پس از آن، قطع آب بهدلیل خالیشدن مخازن آغاز میشود و گاه تا یک بامداد ادامه دارد.
🔻 مردم جیرفت خطاب به مسئولان مدیریت جنوب استان کرمان فریاد میزنند:
«شما دقیقاً دارید چیکار میکنید؟! چطور با وجود هشدارهای مکرر درباره گرمای شدید، هنوز هیچ برنامه مشخصی برای تأمین پایدار برق و آب ندارید؟!»
🆔@tahkimmelat
♦️گزارشی درباره وضعیت روانی جامعه در روزهای پس از آتشبس میان ایران و اسرائیل
روانهای جنگزده
🖊️نسیم سلطانبیگی | خبرنگار گروه جامعه
🔹آویشن از همان شبی که جنگ شروع شد از حرفزدن افتاد. یک هفته از آتشبس میگذرد اما همچنان آویشن ۹ ساله نتوانسته حرف بزند. برسام سهساله شبها پتو را روی سرش میکشد، دیگر تنهایی نمیخوابد و روزها، از صدای اذان میترسد و از دویدن پسربچه همسایه در طبقه بالا. سهیلای ۴۰ ساله نمیتواند تصویری از آینده در ذهناش بسازد چون «ممکن است همهچیز خراب شود.»
🔹در سر الهام هنوز هم صدای بمب میآید؛ هر شب، هر نیمساعت یکبار. از خواب میپرد و دوباره میخوابد و دوباره بمب: «هر شب که میخوابم، هر نیم ساعت یکبار، با صدای وحشتناک بمب از خواب میپرم، بعد میبینم چیزی نیست و دوباره میخوابم. دوباره نیمساعت بعدش بمب میزنند، دوباره میپرم و تا صبح را اینطوری سپری میکنم.»
🔹خانه آنها در خیابان پاتریس لومومبا بود، کوچه آبشوری که همان شب اول مورد اصابت قرار گرفت. علی، پسرخاله آویشن است و درباره آنشب به «هممیهن» میگوید: «کوچه آبشوری عرض کمی دارد. خانهای که مورد اصابت قرار گرفت، روبهروی خانه خاله من بود. آن شب آنها در پذیرایی خوابیده بودند. پنجرههای پذیرایی رو به کوچه بود و فاصله کمی بین سر آنها و جایی که شیشهها شکسته شد وجود داشت.» آویشن از همان لحظه دیگر حرف نزد.
🔹آنها باید در خانه میماندند تا آواربرداری انجام شود. بعد از سهروز خانه جنگزدهشان را به سمت شهریار ترک میکنند و به جمع خانواده میپیوندند اما آویشن همچنان هم حرف نمیزند. تمام تلاشهای خاله، مادربزرگ، پدر و مادرش برای به حرف آوردنش بینتیجه میماند و حالا سهروز است که آنها گفتار درمانی را آغاز کردهاند، به این امید که واژهها به گلوی آویشن برگردند.
🔹برسام هم جنگ را در خواب دید. نصفشب که از خواب پریدند به خانه داییاش رفتند و او کنار فرزند سهماهه داییاش به خواب رفت؛ آنها سهروز پس از شروع جنگ، تهران را ترک میکنند و حالا هم سهروز است که به تهران برگشتهاند: «پسرم پتو را روی سرش میکشد و همسایه طبقه بالا که راه میرود، میگوید مامان صدای چیه؟ بمبه؟ بمبه؟» ماندن سهروزه در فضای جنگ کافی بوده تا روان کوچک و دستنخورده او با جنگزدگی درهمتنیده شود: «نسبت به هر صدایی که از طبقه بالا میآید، واکنش میدهد و این درحالیاست که قبلتر هم این صداها بود اما واکنشی نداشت.»
🔹آتشبس بارقه باریکی از شادی در مردم بود. رابعه موحد، روانشناس اجتماعی به «هممیهن» میگوید: «مردم با آتشبس شادی کردند و این یعنی مدام بین بد و بدتری که در نوسانیم، قانع میشویم. اما این احساس را هم دارند که دوباره ممکن است اتفاق بیفتد. هیچکس نه میگوید نترسید ما نمیگذاریم جنگ شود، نه میگوید بترسید ما میخواهیم جنگ کنیم. هیچکس ما را تحویل نمیگیرد که برایمان کاری کند. ما به یک قحطی رسیدیم و به سمت ناامیدی مطلق حرکت میکنیم.»
🔹خانواده رضا که زندانی مالی زندان اوین بوده، روی الاکلنگ امید و ناامیدی تاب میخورند. خانه آنها جنتآباد است و در همین روزهای جنگ در میانه اصابت یکی از پرتابهها چنان آسیب دید که حتی کمد لباس آنها هم در آتش سوخت. همسر رضا و دو دختر چهار و هشت سالهاش مجبور شدند به خانه پدر رضا که حوالی اسلامشهر است، بروند اما صاحبخانه چشم دیدن آنها را ندارد: «خانواده رضا هیچگاه رابطه خوبی با همسرش نداشتند و درحقیقت آنها جایی هستند که صاحبخانه حتی در این شرایط هم چشم دیدن آنها را ندارد و به هر کسی که آنجا میرود، میگوید اینها را از خانه من بیرون ببرید.»
🔹دیگر هیچکدام از ما شبیه به آدمهای پیش از ۲۳ خردادماه نخواهیم شد. طراوت واحدی، روانپزشک بیمارستان روزبه است و به «هممیهن» میگوید:«ما برای روایتگری کلمه نداریم، تصویرهای درهم، هولناک و صداهایی هستند که به ذهن ما هجوم میآورند. همان صدای شب اول همچنان در ذهن افراد تکرار میشود و آنها را با این ترس روبهرو میکند که باید به جایی پناه ببرند. ما منتظر و گوش بزنگیم که اتفاقی بیفتد. کاش راه دیگری بود اما مسیر همین قدر پر درد و رنج است. بسیاری از ما برای این گذشتن، نیاز به ظرفیتهای روانی داریم که آنها را دستکم میگیریم یا به حضور دیگری که میتواند واقعی یا سمبلیک باشد و درنهایت ظرف ما غنیتر میشود.»
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
🆔@tahkimmelat
روانهای جنگزده
🖊️نسیم سلطانبیگی | خبرنگار گروه جامعه
🔹آویشن از همان شبی که جنگ شروع شد از حرفزدن افتاد. یک هفته از آتشبس میگذرد اما همچنان آویشن ۹ ساله نتوانسته حرف بزند. برسام سهساله شبها پتو را روی سرش میکشد، دیگر تنهایی نمیخوابد و روزها، از صدای اذان میترسد و از دویدن پسربچه همسایه در طبقه بالا. سهیلای ۴۰ ساله نمیتواند تصویری از آینده در ذهناش بسازد چون «ممکن است همهچیز خراب شود.»
🔹در سر الهام هنوز هم صدای بمب میآید؛ هر شب، هر نیمساعت یکبار. از خواب میپرد و دوباره میخوابد و دوباره بمب: «هر شب که میخوابم، هر نیم ساعت یکبار، با صدای وحشتناک بمب از خواب میپرم، بعد میبینم چیزی نیست و دوباره میخوابم. دوباره نیمساعت بعدش بمب میزنند، دوباره میپرم و تا صبح را اینطوری سپری میکنم.»
🔹خانه آنها در خیابان پاتریس لومومبا بود، کوچه آبشوری که همان شب اول مورد اصابت قرار گرفت. علی، پسرخاله آویشن است و درباره آنشب به «هممیهن» میگوید: «کوچه آبشوری عرض کمی دارد. خانهای که مورد اصابت قرار گرفت، روبهروی خانه خاله من بود. آن شب آنها در پذیرایی خوابیده بودند. پنجرههای پذیرایی رو به کوچه بود و فاصله کمی بین سر آنها و جایی که شیشهها شکسته شد وجود داشت.» آویشن از همان لحظه دیگر حرف نزد.
🔹آنها باید در خانه میماندند تا آواربرداری انجام شود. بعد از سهروز خانه جنگزدهشان را به سمت شهریار ترک میکنند و به جمع خانواده میپیوندند اما آویشن همچنان هم حرف نمیزند. تمام تلاشهای خاله، مادربزرگ، پدر و مادرش برای به حرف آوردنش بینتیجه میماند و حالا سهروز است که آنها گفتار درمانی را آغاز کردهاند، به این امید که واژهها به گلوی آویشن برگردند.
🔹برسام هم جنگ را در خواب دید. نصفشب که از خواب پریدند به خانه داییاش رفتند و او کنار فرزند سهماهه داییاش به خواب رفت؛ آنها سهروز پس از شروع جنگ، تهران را ترک میکنند و حالا هم سهروز است که به تهران برگشتهاند: «پسرم پتو را روی سرش میکشد و همسایه طبقه بالا که راه میرود، میگوید مامان صدای چیه؟ بمبه؟ بمبه؟» ماندن سهروزه در فضای جنگ کافی بوده تا روان کوچک و دستنخورده او با جنگزدگی درهمتنیده شود: «نسبت به هر صدایی که از طبقه بالا میآید، واکنش میدهد و این درحالیاست که قبلتر هم این صداها بود اما واکنشی نداشت.»
🔹آتشبس بارقه باریکی از شادی در مردم بود. رابعه موحد، روانشناس اجتماعی به «هممیهن» میگوید: «مردم با آتشبس شادی کردند و این یعنی مدام بین بد و بدتری که در نوسانیم، قانع میشویم. اما این احساس را هم دارند که دوباره ممکن است اتفاق بیفتد. هیچکس نه میگوید نترسید ما نمیگذاریم جنگ شود، نه میگوید بترسید ما میخواهیم جنگ کنیم. هیچکس ما را تحویل نمیگیرد که برایمان کاری کند. ما به یک قحطی رسیدیم و به سمت ناامیدی مطلق حرکت میکنیم.»
🔹خانواده رضا که زندانی مالی زندان اوین بوده، روی الاکلنگ امید و ناامیدی تاب میخورند. خانه آنها جنتآباد است و در همین روزهای جنگ در میانه اصابت یکی از پرتابهها چنان آسیب دید که حتی کمد لباس آنها هم در آتش سوخت. همسر رضا و دو دختر چهار و هشت سالهاش مجبور شدند به خانه پدر رضا که حوالی اسلامشهر است، بروند اما صاحبخانه چشم دیدن آنها را ندارد: «خانواده رضا هیچگاه رابطه خوبی با همسرش نداشتند و درحقیقت آنها جایی هستند که صاحبخانه حتی در این شرایط هم چشم دیدن آنها را ندارد و به هر کسی که آنجا میرود، میگوید اینها را از خانه من بیرون ببرید.»
🔹دیگر هیچکدام از ما شبیه به آدمهای پیش از ۲۳ خردادماه نخواهیم شد. طراوت واحدی، روانپزشک بیمارستان روزبه است و به «هممیهن» میگوید:«ما برای روایتگری کلمه نداریم، تصویرهای درهم، هولناک و صداهایی هستند که به ذهن ما هجوم میآورند. همان صدای شب اول همچنان در ذهن افراد تکرار میشود و آنها را با این ترس روبهرو میکند که باید به جایی پناه ببرند. ما منتظر و گوش بزنگیم که اتفاقی بیفتد. کاش راه دیگری بود اما مسیر همین قدر پر درد و رنج است. بسیاری از ما برای این گذشتن، نیاز به ظرفیتهای روانی داریم که آنها را دستکم میگیریم یا به حضور دیگری که میتواند واقعی یا سمبلیک باشد و درنهایت ظرف ما غنیتر میشود.»
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
🆔@tahkimmelat
♦️ شیوههای جمهوری اسلامی برای ایجاد اختلاف میان مخالفان و منتقدان
جمهوری اسلامی در طی ۴۷ سال حکومت خود، همواره تلاش کرده تا با ایجاد شکاف بین گروههای مردم، مانع همبستگی شده و آنها را راحتتر سرکوب کند.
برخی تاکتیکهای این رژیم به شرح زیر هستند:
۱. برچسبزنی و تخریب شخصیت
(مثل ضد انقلاب، جاسوس، فتنهگر، مزدور و …)
۲. دامنزدن به شکافهای قومی، مذهبی و هویتی
(مثل بلوچ/فارس، شیعه/سنی، مذهبی/سکولار و …)
۳. نفوذ و تفرقهاندازی درون گروهها
(از طریق پخش شایعه، ایجاد بیاعتمادی، جاسوسپروری)
۴. سرکوب گزینشی فعالان وحدتطلب
(حذف پلسازان میان گفتمانها)
۵. ایجاد شکاف میان داخل و خارج کشور
(بیاعتمادسازی متقابل مردم داخل و اپوزیسیون خارجنشین)
۶. مهندسی فضای مجازی و اطلاعاتی
(رباتها، حسابهای جعلی، اطلاعات غلط، هجوم سایبری)
۷. دامنزدن به اختلاف میان جمهوریخواهان و پادشاهیخواهان
شما چه تاکتیکهای دیگری را میشناسید که جمهوری اسلامی به کار گرفته است؟
به نظر شما برای غلبه بر روشهای ایجاد اختلاف جمهوری اسلامی، چه کارهایی باید انجام داد؟
🆔@tahkimmelat
جمهوری اسلامی در طی ۴۷ سال حکومت خود، همواره تلاش کرده تا با ایجاد شکاف بین گروههای مردم، مانع همبستگی شده و آنها را راحتتر سرکوب کند.
برخی تاکتیکهای این رژیم به شرح زیر هستند:
۱. برچسبزنی و تخریب شخصیت
(مثل ضد انقلاب، جاسوس، فتنهگر، مزدور و …)
۲. دامنزدن به شکافهای قومی، مذهبی و هویتی
(مثل بلوچ/فارس، شیعه/سنی، مذهبی/سکولار و …)
۳. نفوذ و تفرقهاندازی درون گروهها
(از طریق پخش شایعه، ایجاد بیاعتمادی، جاسوسپروری)
۴. سرکوب گزینشی فعالان وحدتطلب
(حذف پلسازان میان گفتمانها)
۵. ایجاد شکاف میان داخل و خارج کشور
(بیاعتمادسازی متقابل مردم داخل و اپوزیسیون خارجنشین)
۶. مهندسی فضای مجازی و اطلاعاتی
(رباتها، حسابهای جعلی، اطلاعات غلط، هجوم سایبری)
۷. دامنزدن به اختلاف میان جمهوریخواهان و پادشاهیخواهان
شما چه تاکتیکهای دیگری را میشناسید که جمهوری اسلامی به کار گرفته است؟
به نظر شما برای غلبه بر روشهای ایجاد اختلاف جمهوری اسلامی، چه کارهایی باید انجام داد؟
🆔@tahkimmelat
♦️ روی آتشبس حساب نکنید؛ نتانیاهو به دنبال جنگِ ابدی است
🖊️ سایمون تیسدال | روزنامه گاردین | ۲۹ ژوئن ۲۰۲۵
در تحلیلی صریح، سایمون تیسدال، ستوننویس باسابقه گاردین، نوشت:
«جنگ با ایران بهسادگی تمام نمیشود. فقط سادهلوحها فکر میکنند که نتانیاهو عقب مینشیند. او جنگ را دوست دارد؛ جنگ او را در قدرت نگه میدارد، در کانون توجه مینشاند، و از زندان دور میکند. صلح دشمن اوست.»
او با اشاره به سابقه نقض یکجانبه آتشبس در غزه، حملات مکرر به سوریه و لبنان، و بمباران غیرنظامیان فلسطینی، نوشت:
«ماشین جنگی نتانیاهو هرگز متوقف نمیشود. پس چرا باید تصور کنیم در قبال ایران رفتاری متفاوت خواهد داشت؟ هدفش، ایرانِ تضعیفشده، تجزیهشده و مطیع است. آزادی مردم ایران برایش مهم نیست؛ همان چیزی را میخواهد که قدرتهای امپریالیستی همیشه خواستهاند: کشوری فرسوده و تنبیهپذیر.»
همچنین او در این یادداشت خود هشدار میدهد که نتانیاهو از آتشبس نه برای صلح، بلکه برای تجدید قوا استفاده میکند؛ همانگونه که در غزه نشان داده بود.
▫️ متن کامل مقاله را میتوانید در سایت گاردین بخوانید:
لینک
🆔@tahkimmelat
🖊️ سایمون تیسدال | روزنامه گاردین | ۲۹ ژوئن ۲۰۲۵
در تحلیلی صریح، سایمون تیسدال، ستوننویس باسابقه گاردین، نوشت:
«جنگ با ایران بهسادگی تمام نمیشود. فقط سادهلوحها فکر میکنند که نتانیاهو عقب مینشیند. او جنگ را دوست دارد؛ جنگ او را در قدرت نگه میدارد، در کانون توجه مینشاند، و از زندان دور میکند. صلح دشمن اوست.»
او با اشاره به سابقه نقض یکجانبه آتشبس در غزه، حملات مکرر به سوریه و لبنان، و بمباران غیرنظامیان فلسطینی، نوشت:
«ماشین جنگی نتانیاهو هرگز متوقف نمیشود. پس چرا باید تصور کنیم در قبال ایران رفتاری متفاوت خواهد داشت؟ هدفش، ایرانِ تضعیفشده، تجزیهشده و مطیع است. آزادی مردم ایران برایش مهم نیست؛ همان چیزی را میخواهد که قدرتهای امپریالیستی همیشه خواستهاند: کشوری فرسوده و تنبیهپذیر.»
همچنین او در این یادداشت خود هشدار میدهد که نتانیاهو از آتشبس نه برای صلح، بلکه برای تجدید قوا استفاده میکند؛ همانگونه که در غزه نشان داده بود.
▫️ متن کامل مقاله را میتوانید در سایت گاردین بخوانید:
لینک
🆔@tahkimmelat