Telegram Web
استوری محسن کثیریان ادمین کانال قومس مهد تمدن کهن در سوگ مادر گرانقدرشان
عزیز مکرم و همه ی وابستگان از خاندان معظم کثیریان

با سلام و فوج فوج دعا

اندر بلای سخت پدید اید

فضل و بزرگمردی و سالاری

رحیل شکوفه زار زندگانیتان را در مقدم برگریزان پاییز تعزیت و تسلیت می گویم هر چند می دانم که می دانید مرگ انتقال است نه فنا و نابودی و اگر خدای علی اعلا خواسته باشد که چنین بادا اینک خورشیدوش در عالم برزخ طلوع مجدد دارد تا فردا در عرصات قیامت در میانه ی سپید رویان درخشش خویش آغازد.

پس درد هجران که صعب دردی است بر قلب مهربان شما و همه ی بازماندگان ، آسان و زبان تمنایتان در غفران خواهی آن نازنین، مدام در خواهش و تمنا، و عاقبت عمر و امورتان پر و پیمانه به خیر فراوان . با تقدیم بهترین ادعیه .


حسین معلم
از باب قدر دانی و قدر شناسی در همراهی و همدردی در غم عظمای درگذشت نور چشمم ،ذره ذره وجودم ،نازنین عفیفه و نجیبه و مهربان مادر زحمتکش و رنجور ،بر خود فرض و واجب دانسته و میدانم که مراتب عالی ترین سپاس و امتنان خود رو از فرد فرد دوستان و سروران و بستگان و تمامی همشهریان محترم خصوصا فرهیختگان و علما و اساتید و همکاران گرامی که با حضور خود در مراسم تشییع و تدفین و ختم و ایضا با  صدور پیام های تسلیت و ارسال تاج و دسته گل ،تسلی بخش و باعث التیام دل غمدیده بنده و بازماندگان گردیدند، صمیمانه اعلام نمایم ،باشد تا فرصتی، الطاف بیکران و مراحم و محبت های بی دریغ شما را در شادی و به نیکی جبران نمایم

با تمام احترام

محسن کثیریان
« درمورد نظرسنجی و انتخاب شاعر مردمی دقت داشته باشید اسامی باید درست و بدون غلط املایی ارسال شود و از هر شماره فقط یک رای قابل قبول است. »


@tamadoneghoomes
Forwarded from سرزمین شعر
رای شما به شعر مهدی خادمیان در مرحله اول
Anonymous Poll
70%
30%
در سرزمین من اول زن طلوع میکند
سپس آفتاب

@tamadoneghoomes
سردار عزیز، دلاور ایمانی، جناب حاج رجب بینائیان
درگذشت گرامی برادر روحانی، مرد میدان دانایی و گریز از نادانی، فقید سعید حجة الاسلام آقا شیخ اسمعیل بینائیان، امام جمعه محترم کلاته رودبار به شما و همسر گرامی و نورچشمان عزیزش و همه ی امت با ایمان تعزیت و تسلیت باد.
اگرچه ایام سفرش در دنیا کوتاه بود، اما عمری با ثمر در طلب دانش و خدمت به ایمان و اسلام و قرآن داشت، طوبی لها و حسن مآبا

حسین معلم

@tamadoneghoomes
آن آتشی که گویی نخلی ببار باشد
اصلش ز نور باشد، فرعش ز نار باشد
چون بنگری به طولش سرو و چنار باشد
گر سرو را ز گوهر بر سر شعار باشد
چون بنگری به عرضش، از کوهسار باشد
ور کوه را ز عنبر در سر خمار باشد
سرو از عقیق باشد، کوه از عقار باشد
این مستعیر باشد، آن مستعار باشد
منوچهری دامغانی

نمایی پاییزی زیبا از قله باشکوه شاهدار کوه


@tamadoneghoomes
«بوسهل زوزنی در دامغان به امیر مسعود می‌رسد»

و چون امیر شهاب الدّوله از دامغان برداشت‌ و به دیهی‌ رسید بر یک فرسنگی دامغان که کاریزی بزرگ‌ داشت، آن رکابدار پیش آمد که بفرمان سلطان محمود رضی اللّه عنه گسیل کرده آمده بود با آن نامه توقیعی‌ بزرگ باحماد خدمت سپاهان و جامه خانه و خزائن و آن ملطّفه‌های خرد بمقدّمان لشکر و پسر کاکو و دیگران که فرزندم عاق است‌، چنانکه پیش ازین بازنموده‌ام. رکابدار پیاده شد و زمین بوسه داد و آن نامه بزرگ از بر قبا بیرون کرد و پیش داشت. امیر، رضی اللّه عنه، اسب بداشت‌ و حاجبی نامه بستد و بدو داد و خواندن گرفت‌ ؛ چون بپایان آمد، رکابدار را گفت:

پنج و شش ماه شد، تا این نامه نبشتند، کجا مانده بودی و سبب دیر آمدن تو چه بود؟

گفت: زندگانی خداوند دراز باد، چون از بغلان‌ بنده برفت سوی بلخ، نالان شد و مدّتی ببلخ بماند، چون بسرخس رسید، سپاه‌سالار خراسان حاجب غازی‌ آنجا بود و خبر آمد که سلطان محمود فرمان یافت‌ و وی سوی نشابور رفت و مرا با خویشتن برد و نگذاشت رفتن که خداوند بسعادت می‌بیاید، فایده نباشد از رفتن‌ که راهها ناایمن شده است و تنها نباید رفت که خللی افتد. چون نامه رسید سوی او که خداوند از ری حرکت کرد، دستوری داد تا بیامدم و راه از نشابور تا اینجا سخت آشفته است، نیک احتیاط کردم تا بتوانستم آمد. امیر گفت: آن ملطّفه‌های خرد که بو نصر مشکان ترا داد و گفت آن را سخت پوشیده باید داشت تا رسانیده آید، کجاست؟ گفت: من دارم و زین فروگرفت‌ و میان نمد باز کرد و ملطّفه‌ها در موم گرفته‌ بیرون کرد و پس آن را از میان موم بیرون گرفت‌ . امیر، رضی اللّه عنه، بو سهل زوزنی را گفت: بستان؛ بو سهل آن را بستد. گفت: بخوان تا چه نبشته‌اند. یکی‌ بخواند، گفت: هم از آن بابت‌ است که خداوند میگفت و دیگری بخواند و بنگریست، همان‌ بود؛ گفت: همه بر یک نسخت‌ است. امیر یکی بستد و بخواند و گفت بعینه‌ همچنین بمن از بغلان نبشته بودند که مضمون این ملطّفه‌ها چیست؛ سبحان اللّه العظیم‌! پادشاهی عمر بپایان آمده‌ و همه مرادها بیافته و فرزندی را بی‌نوا بزمین بیگانه بگذاشته با بسیار دشمن، اگر خدای، عزّوجلّ، آن فرزند را فریاد رسید و نصرت داد تا کاری چند بر دست او برفت، واجب چنان کردی که شادی نمودی، خشم از چه معنی بوده است؟! بو سهل و دیگران که با امیر بودند، گفتند: او دیگر خواست و خدای، عزّوجلّ، دیگر که اینک جایگاه او و مملکت و خزائن و هر چه داشت، بخداوند ارزانی داشت‌ ؛ و واجب است این ملطّفه‌ها را نگاه داشتن تا مردمان آنرا بخوانند و بدانند که پدر چه می‌سگالید و خدای، عزّوجلّ، چه خواست و نیز دل‌ و اعتقاد نویسندگان بدانند. امیر گفت: چه سخن است که شما میگویید؟! اگر بآخر عمر چنین یک جفا واجب داشت و اندرین او را غرضی بود، بدان هزار مصلحت باید نگریست که از آن ما نگهداشت، و بسیار زلّت بافراط ما در گذاشته است‌ و آن گوشمالها مرا امروز سود خواهد داشت. ایزد، عزّذکره، بر وی رحمت کناد که هیچ مادر چون محمود نزاید؛ و امّا نویسندگان را چه گناه توان نهاد؟ که مأموران بودند و مأمور را از فرمان برداری چه چاره است، خاصّه پادشاه‌ ؛ و اگر ما دبیری‌ را فرمائیم که چیزی نویس، اگر چه استیصال‌ او در آن باشد، زهره‌ دارد که ننویسد؟ و فرمود تا جمله‌ آن ملطّفه‌ها را پاره کردند و در آن کاریز انداختند و اسب براند و رکابدار را پنج هزار درم فرمود.

و خردمندان چون بدین فصل رسند- هر چند احوال و عادات این پادشاه بزرگ و پسندیده بود- او را نیکوتر بدانند و مقرّرتر گردد ایشان را که یگانه روزگار بوده است.

گزیده ای از کتاب وزین و با ارزش تاریخ بیهقی


@tamadoneghoomes
حسینقلی خان جهانسوز شاه فرزند محمد حسن خان قاجار و برادر کوچکتر آقا محمدخان و پدر فتحعلی شاه قاجار، مقتول در سال ۱۱۹۱ قمری ، حسینقلی خان حدود هفت سال در دامغان و توابع آن حکومت کرد و پس از شورش علیه کریم خان زند و چند جنگ با زندیه به وسیله غلام خودش کشته شد. تصویر از نقاشی بزرگ کاخ سليمانيه کرج واقع در دانشکده کشاورزی کرج

@tamadoneghoomes
کشف سکه های عهد شاهرخ در روستای امام آباد دامغان در یکصد و دو سال قبل

کشف سکه های عهد شاهرخ در امام آباد دامغان در 18 آذر سال 1301 ش (20 ربیع الثانی 1341 ق)
… كشف سكه‌هاى قديمى بنابر اخبار رسيده از دامغان جعبه‌اى كه در ميان آن 600 عدد سكه نقره عهد شاهرخ بوده در اماكن مخروبه امام‌آباد در سه فرسخى دامغان پيدا شده است. عين مسكوكات يافت شده به حكومت دامغان تحويل شده و از آنجا به وزارت داخله منتقل گرديده است


@tamadoneghoomes
عکس یادگاری «خواجه‌های حرمسرا» در مسجد دامغان؛ ۱۷۰ سال قبل

این عکس یک یادگار ارزشمند از دوران قاجار است که جنبه‌ای فراموش‌شده از زندگی در آن دوره را به ما نشان می‌دهد.

لوئیجی پِشه (Luigi Pesce) یکی از نخستین عکاسانی است که در ایران دوران ناصرالدین شاه به عکاسی پرداخت. لوئیجی یک سرهنگ ایتالیایی بود که در اصل برای آموزش واحد‌های پیاده‌نظام ارتش به ایران سفر کرده بود.

عکس‌های او از ایران در دهۀ ۱۸۵۰ میلادی یعنی حدود ۱۷۰سال قبل گرفته شده‌اند. یکی از عجیب‌ترین و جالب‌ترین عکس‌ها در این میان، عکسی است که در مسجد دامغان گرفته شده. او در دامغان از گروهی از صاحب‌منصبان درباری عکس گرفت که غیر از کلاه‌های بلند و لباس‌های نسبتا فاخرشان، صورت بی‌ریش و سبیلشان هم جلب توجه می‌کرد.



این افراد در واقع گروهی از «خواجگان» بودند؛ بردگان یا نوکران اخته‌ای که در دوران قاجار معمولا در دربار یا در خانه‌های اعیان و اشراف به عنوان اداره کنندۀ امور حرمسرا خدمت می‌کردند. بعضی از خواجه‌ها به واسطۀ جایگاه و نفوذی که داشتند گاهی به مراتبی نسبتا بالا در نظام اداری دربار ارتقا پیدا می‌کردند.

@tamadoneghoomes
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌انیمیشن زیبا از با آفرینی بنای باشکوه مسجد تاریخانه دامغان

بنای «تاریخانه»  یکی از اولین و بهترین نمونه‌های مساجد نخستين در ایران به‌شمار می‌آید.

درباره زمان ساخت بنای اوليه آن، صاحب‌نظران بسياری بحث کرده‌اند. «آندره گدار» تاریخ ساخت این بنا را میانۀ سده دوم هجری می‌داند. «آرتور پوپ» ساخته شدن این مسجد را بين سال‌های ١٣٠ تا ١٧٠ هجری دانسته و «محمدکریم پيرنيا» تاریخ ساخت آن را حدود ١۵٠ هجری ذکر کرده است.

در وجه تسميه این بنا گفته‌اند که «تاری» به معنای «خدا»ست و «تاریخانه» یعنی «خدای خانه».

طاق‌های شبستان این بنا در ابتدا به‌صورت «طاق مازه‌دار بیضی‌شکل» بوده است. اما شکل کنونی آن با «طاق‌های تیزه‌دار جناغی» مرمت شده است که در این مرمت حالت نخستین خود را از دست داده است.

در این بازآفرینی کوشیده‌ایم تا با توجه به برداشت میدانی و بررسی پژوهش‌های مختلف، شکل اولیه و نخستین این بنای ارزشمند و کهن دوباره بازسازی شود.

سرپرست گروه: حامد محمدپور
همکاران: بهنام قربانی، الهام خوشبخت، زینب کیهانی


@tamadoneghoomes
آن برج هاي كهنه ، كه ماندند
بي بغبغوي گرم كبوترها
پرهاي سرد و ريخته را ديريست
با بادهاي تنها ، بيدار مي كنند
و ريگزار ها كه نشاني ز رود و دشت
گويي درخت ها و صداها را
تكرار مي كنند

استاد یدالله رویایی دامغانی مبتکر و مبدع شعر حجم


عکس از قلعه اساطیری گرد کوه

@tamadoneghoomes
قومس (کومس)؛ تخت‌گاه اشکانیان

بنفشه میرزایی

«قومِس» یا «هکاتُم» در جنوب راه خراسان میان استان سمنان و دامغان، در خاور(:شرق) روستای قوشه و در نزدیکی روستای امیرُوان جای دارد. در ادبیات باستان‌شناسی ایران این شهر باستانی به «کومس» یا «قوشه» نیز نامور است. پس از سال‌ها بررسی برای مکان‌یابی شهر «صد دروازه» یا «هِکاتُم پولیس»، که به دومین تخت‌گاه اشکانی‌ها نامور است، در سال 1962 میلادی دو باستان شناس به نام‌های «جان هانسمن» و «دیوید استروناخ» جای این شهر را در کومس مشخص کردند. هانسمن این‌ مکان را شهر گمشده‌ی سلوکی-پارتی می‌داند (هرمان، 1373: 39). کاوش در گستره‌ی کومس را موسسه‌ی باستان‌شناسی بریتانیا در چهار دوره به سرپرستی «هانسمن» و «استروناخ» انجام داد. یکی از چالش‌های کاوش‌گران در این محوطه، گستردگی و پراکندگی داده‌های باستانی در محوطه‌ای بزرگ بود. با انجام بررسی‌های باستان‌شناسی، سه بنای مهم در پیوند با دوره‌ی اشکانی پیدا شد. همگی این بناها تا اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای سالم بودند و نقشه‌ی تقریبا یکسانی دارند. پلان این بناها به‌گونه‌ی چهارگوش با یک پیش‌رفتگی در مرکز هر ضلع است، به گونه‌ای که مانند صلیبی با بازوهای کوتاه است. در بناهای قومس سه گونه‌ی تاق‌زنی را می‌بینیم که شامل تاق ضربی ساده، تاق سه‌گوش و تاق سه‌گوش پلکانی است (محمدی‌فر، 1387: 101). شایان یادآوری است که شیوه‌های گوناگون تاق‌زنی از همین دوره آغاز شد که نمونه‌های آن را پیش‌تر، در تپه‌ی نوشیجان ملایر که در پیوند با فرمان‌روایی مادهاست، می‌بینیم.

پژوهش‌گران درباره‌ی آثار و داده‌های قومس بر این باورند که استقرار پارت‌ها در قومس بیش‌تر حالت اردوگاهی داشته است تا این‌که به دید یک شهر دایمی به آن بنگرند. هرچند با توجه به سندهای تاریخی، بیش‌تر تاریخ‌نگاران و باستان‌شناسان این مکان را در پیوند با سال‌های آغازین فرمان‌روایی پارتی می‌دانند، اما مدارک ارایه شده از میانه و پایان این روزگار، بیش‌ترین حجم داده‌ها را نشان می‌دهد. بنابر سندهای معتبر تاریخی، «کومِشا» در روزگار یزدگرد یکم (399-421 میلادی) دارای برج و باروهایی شد که وجود برخی مدارک باستان‌شناسی این گواهی را نشان می‌دهد. برخی پژوهش‌گران بر این باورند که در دوره‌های پایانی فرمان‌روایی ساسانی و در شورشی که در سده‌ی ششم میلادی در بسطام رخ داد، فرمان‌روایی محلی که اداره‌ی ناحیه را بر دوش داشت از قومس به دامغان جابه‌جا شد.

یاری‌نامه

هرمان، ج، 1373، تجدید یات هنر ایران باستان، ترجمه‌ی مهرداد وحدتی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی

محمدی‌فر، یعقوب، 1387، باستان‌شناسی و هنر اشکانی، تهران، انتشارات سمت.


@tamadoneghoomes
جامعه پیشرفته و ثروتمند تمدن حصار


از روی مجسمه های کوچکی که به شکل حیواناتی چون سگ، گوسفند و بز در منطقه به دست آمده، معلوم می شود که هنوز گاو را اهلی نکرده بودند. جالب ترین نکته این است که حدود ۷۰۰۰ سال قبل زنان بالاترین نقش را در اداره ان جامعه دران منطقه داشتند. معماران ساختمان سازی سفالگران و کوزه گران عمدتا زنان بودند. اما به عللی نامعلوم آنان این منطقه را ترک کرده و به منطقه حصار آمدند. با امدن این مردم به منطقه حصار یکی از نخستین پایگاه های تمدن بشری در ایران شکل گرفت.
پس از تجمع این مردم در این ناحیه آنان موفق به ابداع چرخ سفالگری شدند. شیوه استخراج مس کشف کردید و مردمان تپه حصار به بزرگترین صادر کننده مس دران دوران تبدیل شدند و این روستای کوچک را مبدل به شهری ثروتمند کرد که صنعت گران و تجار ثروتمند آن با شرق و غرب جهان آن روزنظیر چین، هند، افغانستان و بین النهرین و آشور و ایلام در ارتباط بودند. با توجه به اشیاء به دست امده از مقبره ها ثروت هنگفت مردم این ناحیه به وضوح برای ما آشکار میکردد. ضمن اینکه به دلیل کشف تعداد بسیار اندک سلاح درین ناحیه برای ما روشن میشودکه مردم حصار مردمانی صلح دوست بودند .
با گسترش تجارت درین ناحیه آنان موفق به ابداع مهرهای سیلندری و استوانه ای شدند که نخستین مهر های ابداع شده دران روزگار میباشد.
مردم حصار خانه هایشان را با چینه به شکل مکعب مستطیل ساخته اند که بیش تر نقش یک خوابگاه موقت را داشت. با این همه آن قدر، این سر پناه برای آنان ارزش داشت که اگر خراب می شد باز آن را بازسازی می کردند. در ابتدای دوره حصار خانه های آنان چینه ای است؛ ولی از اواسط دوره حصار از خشت استفاده شده است و تقریباً تا پایان دوران هشت گانه، حصار خانه ها و ابنیه از خشت خام بود ولی گاهی از آجر هم به عنوان پایه استفاده می شد.این خانه، سقفی ساده از شاخه های درختان داشت و پوست حیوانات بر روی آن قرار می گرفت که گاهی اندود گل هم اضافه می شد. در بناهای شوش و سیلک هم از کاه گل استفاده می شد و دارای ناودان هایی بوده که برای استحکام آن از قیر استفاده می شده است. خانه نزد مردم حصار انچنان اهمیتی داشته که انان مردگان خود را در کف اتاق نشیمن خود دفن میکردند.
علت مرگ ناگهانی و دسته جمعی مردم این ناحیه هنوز نامعلوم مانده و اطلاع دقیقی در دست نیست و به علت کشیده شدن خط راه آهن تهران مشهد و عدم امکان اکتشاف و بررسی شاید برای همیشه نامعلوم بماند. اما عده ای از باستان شناسان زلزله و عده ای دیگر هجوم اقوامی از شمال (شاید آریایی ها) را علت از بین رفتن آنان میدانند.


@tamadoneghoomes
شاهان همه مسکین او خوبان قراضه چین او

شیران زده دم بر زمین پیش سگان کوی او

بنگر یکی بر آسمان بر قلعهٔ روحانیان

چندین چراغ و مشعله بر برج و بر باروی او

شد قلعه‌دارش عقل کل آن شاه بی‌طبل و دهل

بر قلعه آن کس بررود کو را نماند اوی او

ای ماه رویش دیده‌ای خوبی از او دزدیده‌ای

ای شب تو زلفش دیده‌ای نی نی و نی یک موی او


مولانا


برج و بارو و حصار دامغان


@tamadoneghoomes
2024/12/01 03:40:48
Back to Top
HTML Embed Code: