#طنزیمات_ادبی
شراب تلخ میخواهم که میاندازد آدم را
که پاکوبان سر اندازم، که آویزان کنم غم را
شراب تلخ میخواهم، ولی چیزی نمیگویم
بجایش میخورم با پارچ لیموناد زمزم را
بشر موجود مفلوکیست، درواقع به تف بند است
ولی در ادعا جر میدهد آنجای عالم را
خدا میخواند خود را بیخجالت، گر نمیسایید
مریضی و زمینگیری و پیری شاخ آدم را
بیا تا پپسی قوطی برایت وا کنم هر دم
در این حد میتوان برنامه زد شرب دمادم را
بنوشیم و در اظهارات مسئولان بیندیشیم
که سرهم کردهاند این وضع ناهموار درهم را
چه خوب است اینکه یک فرد مکلّا مصدر امر است
نباید سوژه کرد ایدوست اشخاص معمم را
فقط تایید یا تمجید یا تکریم یا تعظیم
نباید کار دیگر کرد این قشر معظم را
[اگر یک شیخ شیرازی به دست آرد دل ما را
به ریش خوشگلش بخشیم دشتستان و دیلم را
سمرقند و بخارا را که قبل از ما به چخ دادند
به حاتمبخشی حافظ فزودیم این متمم را]
چه میفهمند این نسل جوکر تصمیم کبری را
کجا بر سر زدند این سرخوشان شامپوی شبنم را
به اینها کی توان از احترام پهلوانی گفت
جومونگآلوده کی فهمد رهام و گیو و نیرم را
چه میفهمند نسل ما چه مشت سرفرازی داشت
و میزد در دهان شرق و غرب آن مشت محکم را
ز ما جمعی اصول و دستهای اصلاح میورزند
و اینها توی جوب افکندهاند این هردو با هم را
تفاوتهای نسلی ضربدر امواج نومیدی
بزودی سیل خواهد کرد این باران نمنم را
و ما آن آب را کی ریختیم آنجا که میسوزید
به روی تاولش هم کی نهیم امروز مرهم را
نبین در جمع میخندم، که در دل گریهها دارم
هزاران خنده هم از دل نخواهد برد این غم را:
سگان هار صهیون را مگر قلادهبندی نیست؟
چه باید کرد آخر این شیاطین مجسم را؟
نه تنها امت احمد، که این کافرتر از کافر
به جان آورده حتی ملت عیسی بن مریم را
کجا میترکد این آماس چرکآگین، نمیدانم
خدا با ماست، میدانم همین قدر مسلم را
و در این بلبشو ناگه ترامپی هم برآرد سر
که ذره ذره بشکافد* روان کل عالم را
پلشت چرک بیاخلاق ناجنس پدرنامرد
چرا ایزد مجدد قسمت ما کرد این سم را
اگر در گوشههای رینگ جایی هست، آنجاییم
خدایا مشتخور مپسند فرزندان رستم را
در این فکرم اگر حوا زنیت داشت یکقدری
نمیانداخت در اندیشه آن میوه آدم را
همانجا در بهشت عدن میخوردند و میخفتند
و ما هرگز نمیدیدیم اینجا این جهنم را
و اینجا نقطه خوبی برای ختم تصدیع است
به پایان میبریم این شعر میمیِ مفخم را
همین شعری که با ابیات پرمغز و نمکدارش
به احسنت و فلان وا داشت استادان اعظم را
#امید_مهدینژاد
@OmidMahdinejaD
@tanz20 👈
شراب تلخ میخواهم که میاندازد آدم را
که پاکوبان سر اندازم، که آویزان کنم غم را
شراب تلخ میخواهم، ولی چیزی نمیگویم
بجایش میخورم با پارچ لیموناد زمزم را
بشر موجود مفلوکیست، درواقع به تف بند است
ولی در ادعا جر میدهد آنجای عالم را
خدا میخواند خود را بیخجالت، گر نمیسایید
مریضی و زمینگیری و پیری شاخ آدم را
بیا تا پپسی قوطی برایت وا کنم هر دم
در این حد میتوان برنامه زد شرب دمادم را
بنوشیم و در اظهارات مسئولان بیندیشیم
که سرهم کردهاند این وضع ناهموار درهم را
چه خوب است اینکه یک فرد مکلّا مصدر امر است
نباید سوژه کرد ایدوست اشخاص معمم را
فقط تایید یا تمجید یا تکریم یا تعظیم
نباید کار دیگر کرد این قشر معظم را
[اگر یک شیخ شیرازی به دست آرد دل ما را
به ریش خوشگلش بخشیم دشتستان و دیلم را
سمرقند و بخارا را که قبل از ما به چخ دادند
به حاتمبخشی حافظ فزودیم این متمم را]
چه میفهمند این نسل جوکر تصمیم کبری را
کجا بر سر زدند این سرخوشان شامپوی شبنم را
به اینها کی توان از احترام پهلوانی گفت
جومونگآلوده کی فهمد رهام و گیو و نیرم را
چه میفهمند نسل ما چه مشت سرفرازی داشت
و میزد در دهان شرق و غرب آن مشت محکم را
ز ما جمعی اصول و دستهای اصلاح میورزند
و اینها توی جوب افکندهاند این هردو با هم را
تفاوتهای نسلی ضربدر امواج نومیدی
بزودی سیل خواهد کرد این باران نمنم را
و ما آن آب را کی ریختیم آنجا که میسوزید
به روی تاولش هم کی نهیم امروز مرهم را
نبین در جمع میخندم، که در دل گریهها دارم
هزاران خنده هم از دل نخواهد برد این غم را:
سگان هار صهیون را مگر قلادهبندی نیست؟
چه باید کرد آخر این شیاطین مجسم را؟
نه تنها امت احمد، که این کافرتر از کافر
به جان آورده حتی ملت عیسی بن مریم را
کجا میترکد این آماس چرکآگین، نمیدانم
خدا با ماست، میدانم همین قدر مسلم را
و در این بلبشو ناگه ترامپی هم برآرد سر
که ذره ذره بشکافد* روان کل عالم را
پلشت چرک بیاخلاق ناجنس پدرنامرد
چرا ایزد مجدد قسمت ما کرد این سم را
اگر در گوشههای رینگ جایی هست، آنجاییم
خدایا مشتخور مپسند فرزندان رستم را
در این فکرم اگر حوا زنیت داشت یکقدری
نمیانداخت در اندیشه آن میوه آدم را
همانجا در بهشت عدن میخوردند و میخفتند
و ما هرگز نمیدیدیم اینجا این جهنم را
و اینجا نقطه خوبی برای ختم تصدیع است
به پایان میبریم این شعر میمیِ مفخم را
همین شعری که با ابیات پرمغز و نمکدارش
به احسنت و فلان وا داشت استادان اعظم را
#امید_مهدینژاد
@OmidMahdinejaD
@tanz20 👈
Forwarded from طنزیمات ادبی
#سعدی:
«سگی پای صحرانشینی گزید
بهخشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
بهخیلاندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراگندهروز
بخندید کای مامک دلفروز
مرا گرچه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بد رگی
ولیکن نیاید ز مردم سگی»
#طنزیمات_ادبی
حكايت شراكتی
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد +
شيخ اجل «سعدی» + «ملّا نصرالدّين»!
«سگي پای صحرانشينی گزيد
بهخشمی كه زهرش ز دندان چكيد
شب از درد بيچاره خوابش نبرد
بهخيلاندرش دختری بود خرد
پدر را جفا كرد و تندی نمود
كه آخر تو را نيز دندان نبود؟»
برآشفته شد مرد صحرانشين
بكرد اندرآندشت، چندی كمين
شد از دور پيدا، سگ سرفراز
به گوشی بلند و به دمبی دراز
ز جا جست و دمب درازش گرفت
دمر كرد سگ را و گازش گرفت
سگ بینوا با تنی زخم و زار
ز صحرانشين كرد آخر فرار
بماليد بر زخم پا، پوزهای
كشيد از سرِ بیكسی زوزهای
بگفتا كه: من اهل يکرنگیام
خباثت نشد موجب لنگیام
مرا رنج از اين علّت بعدی است
كه پنداشتم دورهی سعدی است!
@tanz20 👈
«سگی پای صحرانشینی گزید
بهخشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
بهخیلاندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراگندهروز
بخندید کای مامک دلفروز
مرا گرچه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بد رگی
ولیکن نیاید ز مردم سگی»
#طنزیمات_ادبی
حكايت شراكتی
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد +
شيخ اجل «سعدی» + «ملّا نصرالدّين»!
«سگي پای صحرانشينی گزيد
بهخشمی كه زهرش ز دندان چكيد
شب از درد بيچاره خوابش نبرد
بهخيلاندرش دختری بود خرد
پدر را جفا كرد و تندی نمود
كه آخر تو را نيز دندان نبود؟»
برآشفته شد مرد صحرانشين
بكرد اندرآندشت، چندی كمين
شد از دور پيدا، سگ سرفراز
به گوشی بلند و به دمبی دراز
ز جا جست و دمب درازش گرفت
دمر كرد سگ را و گازش گرفت
سگ بینوا با تنی زخم و زار
ز صحرانشين كرد آخر فرار
بماليد بر زخم پا، پوزهای
كشيد از سرِ بیكسی زوزهای
بگفتا كه: من اهل يکرنگیام
خباثت نشد موجب لنگیام
مرا رنج از اين علّت بعدی است
كه پنداشتم دورهی سعدی است!
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
در بابِ در!
«خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید درِ دیگری»
همین بیتِ سعدی نشان میدهد
ندارد خدا ایدهٔ بهتری
وگرنه نمیبست از اول دری
که بعداً گشاید درِ دیگری
چه فرقی برای تو دارد خدا
دَرِ اینوری یا درِ آنوری؟
ببین پُشتِ هر در که تو بستهای
دلِ خستهای، لالهٔ پرپری
در این سرزمین که دری باز نیست
و اصلاً ندارد در و پیکری
شما مرحمت کن پس از این نبند
ز حکمت در این خطه هرگز دری
بهجایش بزن روی ریموتِ خویش
بکن باز دروازهٔ کشوری..
#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈
در بابِ در!
«خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید درِ دیگری»
همین بیتِ سعدی نشان میدهد
ندارد خدا ایدهٔ بهتری
وگرنه نمیبست از اول دری
که بعداً گشاید درِ دیگری
چه فرقی برای تو دارد خدا
دَرِ اینوری یا درِ آنوری؟
ببین پُشتِ هر در که تو بستهای
دلِ خستهای، لالهٔ پرپری
در این سرزمین که دری باز نیست
و اصلاً ندارد در و پیکری
شما مرحمت کن پس از این نبند
ز حکمت در این خطه هرگز دری
بهجایش بزن روی ریموتِ خویش
بکن باز دروازهٔ کشوری..
#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
السلام ای زن ذلیلان جدید
ظرفشویانِ نرِ غرقِ امید!
گَرد گیرانِ اتاقِ خواب و هال
قاطیِ مرغان شده آغاز سال
هر خروسی در کنار مرغِ خویش
می کند قوقولی قو با صد قمیش
چون شما داغید، فعلا غافلید
لاجرم بر زن ذلیلی مایلید !
من کی ام؟ یک زن ذلیل کهنه کار
کهنه شوری طبق دستورات یار
می روم بازار با فرمان زن
می خرم با شوق اجناس خفن
هر چه را تعیین کند تاج سرم
با کمال میل فوری می خرم
فصل تابستان لبو خواهد ز من
نیمه شب ها گفتگو خواهد ز من
می خورد گاهی تُرب را با خیار
می کند گاهی ویار خاویار
باز هم در اختفا و آشکار
می کند صدها رقم لیچار بار
صبح تا شب خرده فرمایش کند
صد قلم هر روز آرایش کند
می رود با خواهرش پاساژها
می دهد با خودروام ویراژها
چشم و هم چشمی کند با جاری اش
خسته ام از ضربه های کاری اش
گر چه با او عشق و حالم جور نیست
بی وجودش زندگی مقدور نیست
پول وقتی نیست کافی در بساط
می شود ناقص اساس انبساط!
دیر اگر رفتم به خانه، ناگهان
می شود مانند یک آتش فشان
با صدای زهرمار و زَقنبود
می شود پایین چشمانم کبود
گاه با تکیه کلام "لعنتی"
می پرد مابین حرفم پاپتی!
"آن چه شیران را کند روبَه مزاج"
مطمئنم ازدواج است ازدواج!
گر چه پخت و پز شگرد همسر است
دستپخت من از او بهترتر است!
نه! اگر گفتم به دستورات زن
مادرش را می فرستد سوی من
تا به دست او ببینم دسته بیل
می شوم یک مردِ مادر زن ذلیل!
با لگد پای مرا شَل کرده است
بنده را جادو و جنبل کرده است
می زند با مُشت زیر چانه ام
کج شود با ضرب مُشتش شانه ام
آخر او استاد بوکس چینی است
دشمن چشم و دهان و بینی است
زین جهان از دست او پَر می کشم
ریق رحمت را شبی سر می کشم!
ای جوانانِ پر از شور و امید
روشنی بخشان فردای سپید
شوخ طبعی بود شرح این مقال
روز و ماه و سال تان فرخنده فال
زن در این دنیا گل نیلوفر است
زندگانی بین گل ها محشر است!
پس اگر داری توان کار زار
پای همت را درین میدان گذار
مردها را داده قانون اختيار
انتخاب همسر از يك تا چهار
چار زن مخصوص عقد دائم است
هر كه بيش از اين عدد زن لازم است،
فاز دوم را برايش ساختند
صيغه را بر جان او انداختند
صيغه از يك تا چهل دارد محل
بيش از اين ها هم نمى آرد خلل
جان من از زندگى لذت ببر
" هر كه بامش بيش برفش بيشتر "
البته ما را همان یک زن بس است
چون هوای جیب ما خیلی پساست!
#راشد_انصاری
@rashedansari
@tanz20 👈
السلام ای زن ذلیلان جدید
ظرفشویانِ نرِ غرقِ امید!
گَرد گیرانِ اتاقِ خواب و هال
قاطیِ مرغان شده آغاز سال
هر خروسی در کنار مرغِ خویش
می کند قوقولی قو با صد قمیش
چون شما داغید، فعلا غافلید
لاجرم بر زن ذلیلی مایلید !
من کی ام؟ یک زن ذلیل کهنه کار
کهنه شوری طبق دستورات یار
می روم بازار با فرمان زن
می خرم با شوق اجناس خفن
هر چه را تعیین کند تاج سرم
با کمال میل فوری می خرم
فصل تابستان لبو خواهد ز من
نیمه شب ها گفتگو خواهد ز من
می خورد گاهی تُرب را با خیار
می کند گاهی ویار خاویار
باز هم در اختفا و آشکار
می کند صدها رقم لیچار بار
صبح تا شب خرده فرمایش کند
صد قلم هر روز آرایش کند
می رود با خواهرش پاساژها
می دهد با خودروام ویراژها
چشم و هم چشمی کند با جاری اش
خسته ام از ضربه های کاری اش
گر چه با او عشق و حالم جور نیست
بی وجودش زندگی مقدور نیست
پول وقتی نیست کافی در بساط
می شود ناقص اساس انبساط!
دیر اگر رفتم به خانه، ناگهان
می شود مانند یک آتش فشان
با صدای زهرمار و زَقنبود
می شود پایین چشمانم کبود
گاه با تکیه کلام "لعنتی"
می پرد مابین حرفم پاپتی!
"آن چه شیران را کند روبَه مزاج"
مطمئنم ازدواج است ازدواج!
گر چه پخت و پز شگرد همسر است
دستپخت من از او بهترتر است!
نه! اگر گفتم به دستورات زن
مادرش را می فرستد سوی من
تا به دست او ببینم دسته بیل
می شوم یک مردِ مادر زن ذلیل!
با لگد پای مرا شَل کرده است
بنده را جادو و جنبل کرده است
می زند با مُشت زیر چانه ام
کج شود با ضرب مُشتش شانه ام
آخر او استاد بوکس چینی است
دشمن چشم و دهان و بینی است
زین جهان از دست او پَر می کشم
ریق رحمت را شبی سر می کشم!
ای جوانانِ پر از شور و امید
روشنی بخشان فردای سپید
شوخ طبعی بود شرح این مقال
روز و ماه و سال تان فرخنده فال
زن در این دنیا گل نیلوفر است
زندگانی بین گل ها محشر است!
پس اگر داری توان کار زار
پای همت را درین میدان گذار
مردها را داده قانون اختيار
انتخاب همسر از يك تا چهار
چار زن مخصوص عقد دائم است
هر كه بيش از اين عدد زن لازم است،
فاز دوم را برايش ساختند
صيغه را بر جان او انداختند
صيغه از يك تا چهل دارد محل
بيش از اين ها هم نمى آرد خلل
جان من از زندگى لذت ببر
" هر كه بامش بيش برفش بيشتر "
البته ما را همان یک زن بس است
چون هوای جیب ما خیلی پساست!
#راشد_انصاری
@rashedansari
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
خورده حالا که ته دیگ بقا کفگیر ما
چیست مسئولین دولت بعد از این تقدیر ما
صندلیها،پستها افتاده دست پیرها
از همین بابت به پیغمبر درآمد پیر ما
اینقدر از هر طرف بر ما فشار آوردهاید
باز شد از هم ستون و شاسی و گلگیر ما
زیر بار قرض و قسط و خرج خانه عاقبت
میشود دکتر سمیعی عاجز از تعمیر ما
دین گریزی از جوان و نوجوان ما که هیچ
(دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما)
مملکت را میشود چرخاند غیر از پول نفت
با فروش زعفران و پسته و انجیر ما
دوره بعدی ز دانشمند مجلس باز پرس
هست این اوضاع تقصیر تو یا تقصیر ما
#رسول_سنایی
@tanz20 👈
خورده حالا که ته دیگ بقا کفگیر ما
چیست مسئولین دولت بعد از این تقدیر ما
صندلیها،پستها افتاده دست پیرها
از همین بابت به پیغمبر درآمد پیر ما
اینقدر از هر طرف بر ما فشار آوردهاید
باز شد از هم ستون و شاسی و گلگیر ما
زیر بار قرض و قسط و خرج خانه عاقبت
میشود دکتر سمیعی عاجز از تعمیر ما
دین گریزی از جوان و نوجوان ما که هیچ
(دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما)
مملکت را میشود چرخاند غیر از پول نفت
با فروش زعفران و پسته و انجیر ما
دوره بعدی ز دانشمند مجلس باز پرس
هست این اوضاع تقصیر تو یا تقصیر ما
#رسول_سنایی
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است ...
@tanz20
#حامد_عسگری
#بندر_عباس
ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است ...
@tanz20
#حامد_عسگری
#بندر_عباس
#طنزیمات_ادبی
دلم از این خرابیها بود خوش زآنکه میدانم
خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد
#فرخییزدی
@tanz20
دلم از این خرابیها بود خوش زآنکه میدانم
خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد
#فرخییزدی
@tanz20
#طنزیمات_ادبی
وُسعم به خدا نمی رسد رانی را
از دکه بگیرم بدهم مانی را
نه، خرجِ شکم نمی کنم تا شاید
تامین بکنم بیمه ی درمانی را
از فرطِ گرسنگی نباید بکنم
حتی طلبِ حقوق انسانی را
این عمرِ گران، کاش که یاری بکند
تا لمس کنم دوباره ارزانی را
نه عُرضه ی خاوری شدن را دارم
نه جربزه ی بابک زنجانی را
هر بار که برق میرود میبینم
آن وعده ی آب و برق مجانی را
الحق که جواب ابلهان خاموشی ست
خاموشیِ برقِ منِ ایرانی را
این دوره نیاز هست یک ایرج را
یا حداقل عبید زاکانی را
تا بلکه هزار فحش و دشنام دهد
کی را؟ آری! همان که می دانی را...
#مهدی_صادقی_مود
@sadeghimood
@tanz20 👈
وُسعم به خدا نمی رسد رانی را
از دکه بگیرم بدهم مانی را
نه، خرجِ شکم نمی کنم تا شاید
تامین بکنم بیمه ی درمانی را
از فرطِ گرسنگی نباید بکنم
حتی طلبِ حقوق انسانی را
این عمرِ گران، کاش که یاری بکند
تا لمس کنم دوباره ارزانی را
نه عُرضه ی خاوری شدن را دارم
نه جربزه ی بابک زنجانی را
هر بار که برق میرود میبینم
آن وعده ی آب و برق مجانی را
الحق که جواب ابلهان خاموشی ست
خاموشیِ برقِ منِ ایرانی را
این دوره نیاز هست یک ایرج را
یا حداقل عبید زاکانی را
تا بلکه هزار فحش و دشنام دهد
کی را؟ آری! همان که می دانی را...
#مهدی_صادقی_مود
@sadeghimood
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
ما از تمام مردم بیگانه سر بودیم
بی بیستوسی از رنج دنیا بیخبر بودیم
دروازههای باز روو سوی تمدن بود
گیر فریب و حقههای پشت در بودیم
هر جا سخن از اعتبار نام و ویزا بود
ما بین کشورهای دنیا معتبر بودیم
از بس تناقض بود در کار و نفهمیدیم
ثابت شده ما مردمانی کور و کر بودیم
عمر و جوانی رفت و آزادی نشد حاصل
ساکت نمیماندیم اگر مرد خطر بودیم
معلوم شد با دشمن از روی بصیرت هم
در پشت پرده همکلام و همنظر بودیم
وقت فریب آب و برق رایگان انگار
قبل از زمان انفجار نور... ( انقلابی و با بصیرت و همیشه در صحنه) بودیم😂
#سام_البرز
@sam_alborz
@tanz20 👈
ما از تمام مردم بیگانه سر بودیم
بی بیستوسی از رنج دنیا بیخبر بودیم
دروازههای باز روو سوی تمدن بود
گیر فریب و حقههای پشت در بودیم
هر جا سخن از اعتبار نام و ویزا بود
ما بین کشورهای دنیا معتبر بودیم
از بس تناقض بود در کار و نفهمیدیم
ثابت شده ما مردمانی کور و کر بودیم
عمر و جوانی رفت و آزادی نشد حاصل
ساکت نمیماندیم اگر مرد خطر بودیم
معلوم شد با دشمن از روی بصیرت هم
در پشت پرده همکلام و همنظر بودیم
وقت فریب آب و برق رایگان انگار
قبل از زمان انفجار نور... ( انقلابی و با بصیرت و همیشه در صحنه) بودیم😂
#سام_البرز
@sam_alborz
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
خداوندا مرا آن ده که آن به
بهی گر نیست سیبی در کفم نه
بهشتت از کف آدم نمیرفت
به جای سیب اگر میکاشتی به
شراب خلد بی شلاق و شرطه
تماما بیمه بودیم از سوانح
مرا آن به که سرمستی بیاید
همه نوشیدنیها را به من ده
که هر چه خوردنی بودهست خوردند
زمینخواران و سلطانان، زهازه!
میآرد فربهی ناتندرستی
نباید مردمان باشند فربه
چنین که میخورندی کشورم را
به زودی میشود اندازهی ده
فشار از پیش و پس آن قدرها هست
که دارد استخوانها میشود له
همه آرش پر از خشم و غرورند
کمان دارند اما فاقد زه
هوا آلوده و مسموم و دودیست
ولی مسئولها هستند صالح
خدایا دود بر این دود افزای
مدیران را مکن با ما مواجه
اگر دودی نداری، گردبادی
کمی طوفان و یا چیزی مشابه
اگر نادیدنی هستی ولیکن
تویی عاقل و یکفیه الاشاره
اشاره، «های» ناملفوظ دارد
خطا گر هست اما نیست واضح
#سعیده_موسوی_زاده
@khalekhanbaji
@tanz20 👈
خداوندا مرا آن ده که آن به
بهی گر نیست سیبی در کفم نه
بهشتت از کف آدم نمیرفت
به جای سیب اگر میکاشتی به
شراب خلد بی شلاق و شرطه
تماما بیمه بودیم از سوانح
مرا آن به که سرمستی بیاید
همه نوشیدنیها را به من ده
که هر چه خوردنی بودهست خوردند
زمینخواران و سلطانان، زهازه!
میآرد فربهی ناتندرستی
نباید مردمان باشند فربه
چنین که میخورندی کشورم را
به زودی میشود اندازهی ده
فشار از پیش و پس آن قدرها هست
که دارد استخوانها میشود له
همه آرش پر از خشم و غرورند
کمان دارند اما فاقد زه
هوا آلوده و مسموم و دودیست
ولی مسئولها هستند صالح
خدایا دود بر این دود افزای
مدیران را مکن با ما مواجه
اگر دودی نداری، گردبادی
کمی طوفان و یا چیزی مشابه
اگر نادیدنی هستی ولیکن
تویی عاقل و یکفیه الاشاره
اشاره، «های» ناملفوظ دارد
خطا گر هست اما نیست واضح
#سعیده_موسوی_زاده
@khalekhanbaji
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
خار بدرودن به مژگان خاره فرسودن به دست
سنگ خاییدن به دندان کوه ببریدن به چنگ
لعب با دنبال عقرب بوسه بر دندان مار
پنجه با چنگال ضیغم غوص در کام نهنگ
از سرِ پستان شیر شرزه دوشیدن حلیب
وز بنِ دندان مار گَرزه نوشیدن شرنگ
نرّهغولی روز بر گردن کشیدن خیرخیر
پیرهزالی در بغل شب برگرفتن تنگتنگ
از شراب و بنگ روز جمعه در ماه صیام
شیخ را بالای منبر ساختن مست و ملنگ
تشنهکام و پابرهنه در تموز و سنگلاخ
ره بریدن بیعصا فرسنگها با پای لنگ
طعمه بگرفتن به خشم از کامِ شیر گرسِنه
صید بگرفتن به قهر از پنجهٔ غضبانپلنگ
نقشها بستن شگرف از کلک مه بر آب تند
نقبها کردن پدید از خار تر در خارهسنگ
روزگار رفته را بر گردن افکندن کمند
عمر باقیمانده را بر پا نهادن پالهنگ
یار را زافسون به کوی هاتف آوردن به صلح
غیر را با یار از نیرنگ افکندن به جنگ
صد ره آسانتر بُوَد بر من که در بزم لئام
باده نوشم سرخ و زرد و جامه پوشم رنگرنگ
چرخ گرد از هستی من گر برآرد گو برآر
دور بادا دور از دامان نامم گرد ننگ
#هاتف_اصفهانی
@Ketab_va_hekmat
@tanz20 👈
خار بدرودن به مژگان خاره فرسودن به دست
سنگ خاییدن به دندان کوه ببریدن به چنگ
لعب با دنبال عقرب بوسه بر دندان مار
پنجه با چنگال ضیغم غوص در کام نهنگ
از سرِ پستان شیر شرزه دوشیدن حلیب
وز بنِ دندان مار گَرزه نوشیدن شرنگ
نرّهغولی روز بر گردن کشیدن خیرخیر
پیرهزالی در بغل شب برگرفتن تنگتنگ
از شراب و بنگ روز جمعه در ماه صیام
شیخ را بالای منبر ساختن مست و ملنگ
تشنهکام و پابرهنه در تموز و سنگلاخ
ره بریدن بیعصا فرسنگها با پای لنگ
طعمه بگرفتن به خشم از کامِ شیر گرسِنه
صید بگرفتن به قهر از پنجهٔ غضبانپلنگ
نقشها بستن شگرف از کلک مه بر آب تند
نقبها کردن پدید از خار تر در خارهسنگ
روزگار رفته را بر گردن افکندن کمند
عمر باقیمانده را بر پا نهادن پالهنگ
یار را زافسون به کوی هاتف آوردن به صلح
غیر را با یار از نیرنگ افکندن به جنگ
صد ره آسانتر بُوَد بر من که در بزم لئام
باده نوشم سرخ و زرد و جامه پوشم رنگرنگ
چرخ گرد از هستی من گر برآرد گو برآر
دور بادا دور از دامان نامم گرد ننگ
#هاتف_اصفهانی
@Ketab_va_hekmat
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
قند را توی آب حل بکنی
زهر زنبور را عسل بکنی
دوستانت زیاد خواهد شد
دشمنت را اگر بغل بکنی
چشمهایت درشت خواهد شد
بینی ات را اگر عمل بکنی
قصد داری به کوری سرطان،
سر خود را دوباره کل بکنی؟!
نرد با بچه ها پر از سود است
سعی کن یک کمی ضلل بکنی
کُند دنبال بچه ها بدوی
خویش را عامدانه شَل بکنی
شاعری، موی را دراز کنی
دکتری، کله را کچل بکنی
سعی کن جای این اتل متلت
قصه خویش را مثَل بکنی
#منیژه_رضوان
@kerkere_nime_baz
@tanz20 👈
قند را توی آب حل بکنی
زهر زنبور را عسل بکنی
دوستانت زیاد خواهد شد
دشمنت را اگر بغل بکنی
چشمهایت درشت خواهد شد
بینی ات را اگر عمل بکنی
قصد داری به کوری سرطان،
سر خود را دوباره کل بکنی؟!
نرد با بچه ها پر از سود است
سعی کن یک کمی ضلل بکنی
کُند دنبال بچه ها بدوی
خویش را عامدانه شَل بکنی
شاعری، موی را دراز کنی
دکتری، کله را کچل بکنی
سعی کن جای این اتل متلت
قصه خویش را مثَل بکنی
#منیژه_رضوان
@kerkere_nime_baz
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
پیش خورشید جهانافروز ما فانوس کیست؟
هیچ مردابی نمیداند که اقیانوس کیست
روزگاری پرده میافتد بشر پی میبرد
پاچهخوار و پاچهگیر و پادو و پابوس کیست
درد بی فرهنگی ما زود درمان میشود
جامعه وقتی بفهمد ناقل ویروس کیست
مننمیدانم برو از هوش مصنوعی بپرس
بی ادب،بیریشه،بیفرهنگ،بیناموس کیست
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
بین آقازادههای محترم جاسوس کیست
#مسلم_حسنشاهی
@moslemhasanshahi
@tanz20 👈
پیش خورشید جهانافروز ما فانوس کیست؟
هیچ مردابی نمیداند که اقیانوس کیست
روزگاری پرده میافتد بشر پی میبرد
پاچهخوار و پاچهگیر و پادو و پابوس کیست
درد بی فرهنگی ما زود درمان میشود
جامعه وقتی بفهمد ناقل ویروس کیست
مننمیدانم برو از هوش مصنوعی بپرس
بی ادب،بیریشه،بیفرهنگ،بیناموس کیست
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
بین آقازادههای محترم جاسوس کیست
#مسلم_حسنشاهی
@moslemhasanshahi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
تنها هنرش نکیر و منکربازیست
ما زنده و او به مُردنِ ما راضیست
دیگر چه توقعِ بهشتی داری
از آنکه تخصصش جهنمسازیست؟!
#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈
تنها هنرش نکیر و منکربازیست
ما زنده و او به مُردنِ ما راضیست
دیگر چه توقعِ بهشتی داری
از آنکه تخصصش جهنمسازیست؟!
#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
وزیر خارجه باید ز هم گسسته نباشد
مذاکرات فقط پُشت درب بسته نباشد
گرفتهاند چنان شُل که میخوریم همه سِفت
از این مذاکره امّا دلی خجسته نباشد
خبر رسیده که دشمن نوشته اوّل هر بند
که هیچ نقطه مجهّز به بمب هسته نباشد
سپاه و ارتش و نیروی انتظامی ، هم جمع
عدو شود سبب خیر و دار و دسته نباشد
نمیرسد به سرانجام هر زمان که وزیری
به زیر خطّ فلاکت اگر نشسته نباشد
نخواه منّتِ یارانه ای که هست سُس مثقال
قرار ما و شما بود تا به دسته نباشد
بریز طبق تورّم ! که پیر باده بریزد
به هر پیاله به شرطی فقط شکسته نباشد
کسی که صیغهی دائم نموده مامِ وطن را
بگو که صبح تو جمعه بخیر ! خسته نباشد!
#مهدی_خداپرست
@m_khodaparast1
@tanz20 👈
وزیر خارجه باید ز هم گسسته نباشد
مذاکرات فقط پُشت درب بسته نباشد
گرفتهاند چنان شُل که میخوریم همه سِفت
از این مذاکره امّا دلی خجسته نباشد
خبر رسیده که دشمن نوشته اوّل هر بند
که هیچ نقطه مجهّز به بمب هسته نباشد
سپاه و ارتش و نیروی انتظامی ، هم جمع
عدو شود سبب خیر و دار و دسته نباشد
نمیرسد به سرانجام هر زمان که وزیری
به زیر خطّ فلاکت اگر نشسته نباشد
نخواه منّتِ یارانه ای که هست سُس مثقال
قرار ما و شما بود تا به دسته نباشد
بریز طبق تورّم ! که پیر باده بریزد
به هر پیاله به شرطی فقط شکسته نباشد
کسی که صیغهی دائم نموده مامِ وطن را
بگو که صبح تو جمعه بخیر ! خسته نباشد!
#مهدی_خداپرست
@m_khodaparast1
@tanz20 👈
Forwarded from طنزیمات ادبی
#طنزیمات_ادبی
دلربایی میکند با پاچه و ران گوسفند
قیمتش بالاتر است از جان انسان گوسفند
چون که حالا خون او از خون ما رنگینتر است
چشم غره میرود گاهی به چوپان گوسفند
کره خر پرسید از قاطر که در این چند وقت
راه میآید چرا مست و خرامان گوسفند؟!
میتواند با فروش پشمهای زائدش
چند صد ویلا بسازد در لواسان گوسفند
گرچه در اطراف ما قانون جنگل حاکم است
توی این جنگل ولیکن هست سلطان گوسفند
بعد از این هی طبع شعر شاعران گل میکند
میزند تا زیر بع بع زیر باران گوسفند
خواب میدیدم پریشب که به جای توله سگ
بود دست بچه قرطیهای تهران گوسفند
میچرد هرجا بخواهد میخورد یک عالمه
چون که مثل ما ندارد غصه نان گوسفند
تا که چاقو را نشان دادیم، با یک پوزخند
گفت کی ترسیده از چاقوی زنجان گوسفند؟
از مریدان توییم و پاچهخواران توییم
لطف کن با قیمتت ما را نترسان گوسفند
شیخ اگر که با همین فرمان براند عنقریب
مینشیند توی نیسان پشت فرمان گوسفند
ای مدیر محترم، ما مردم خوب و نجیب
ساده هستیم البته اما نه چندان گوسفند
آه میترسم در این اوضاع مالی عاقبت
گیرمان حتی نیاید عید قربان گوسفند
#محمدحسین_مهدویان
@tanz20 👈
دلربایی میکند با پاچه و ران گوسفند
قیمتش بالاتر است از جان انسان گوسفند
چون که حالا خون او از خون ما رنگینتر است
چشم غره میرود گاهی به چوپان گوسفند
کره خر پرسید از قاطر که در این چند وقت
راه میآید چرا مست و خرامان گوسفند؟!
میتواند با فروش پشمهای زائدش
چند صد ویلا بسازد در لواسان گوسفند
گرچه در اطراف ما قانون جنگل حاکم است
توی این جنگل ولیکن هست سلطان گوسفند
بعد از این هی طبع شعر شاعران گل میکند
میزند تا زیر بع بع زیر باران گوسفند
خواب میدیدم پریشب که به جای توله سگ
بود دست بچه قرطیهای تهران گوسفند
میچرد هرجا بخواهد میخورد یک عالمه
چون که مثل ما ندارد غصه نان گوسفند
تا که چاقو را نشان دادیم، با یک پوزخند
گفت کی ترسیده از چاقوی زنجان گوسفند؟
از مریدان توییم و پاچهخواران توییم
لطف کن با قیمتت ما را نترسان گوسفند
شیخ اگر که با همین فرمان براند عنقریب
مینشیند توی نیسان پشت فرمان گوسفند
ای مدیر محترم، ما مردم خوب و نجیب
ساده هستیم البته اما نه چندان گوسفند
آه میترسم در این اوضاع مالی عاقبت
گیرمان حتی نیاید عید قربان گوسفند
#محمدحسین_مهدویان
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
دور ما طی شد، به ما دادند میزِ دیگری
میز قبلی مرحمت شد بر عزیزِ دیگری
نذر کردم از خدا توفیق خدمت خواستم
تا که بردارم به سمت میز خیزِ دیگری
میز چون خط مقدم، پست همچون جبهه ایست
فتح شد با لطف یزدان خاکریزِ دیگری
هرکه اینجا شد مقرب تر، به جز جام بلا
میدهندش از قضا میز عریضِ دیگری
شد مدیر قبلی ما، متهم بر اختلاس
متهم کردند ما را هم به چیزِ دیگری
میم چ، بعد از فرارش خانه در لندن گرفت
عین نون هم گشت ساکن در ونیزِ دیگری
داد سر، تا مُهر آمریکا به پاسپورتش نشست
پشت میزش نعرهی دشمن ستیزِ دیگری
حاجی ما هم گرفتار پرستویی شد و
شد اضافه بر عیال او کنیزِ دیگری
دولتا، لطفی کن و از بخت ما بیرون بِکش
ناترازی را فرو کن در پریزِ دیگری
#عباس_احمدی
@abbasahmadi57
@tanz20 👈
دور ما طی شد، به ما دادند میزِ دیگری
میز قبلی مرحمت شد بر عزیزِ دیگری
نذر کردم از خدا توفیق خدمت خواستم
تا که بردارم به سمت میز خیزِ دیگری
میز چون خط مقدم، پست همچون جبهه ایست
فتح شد با لطف یزدان خاکریزِ دیگری
هرکه اینجا شد مقرب تر، به جز جام بلا
میدهندش از قضا میز عریضِ دیگری
شد مدیر قبلی ما، متهم بر اختلاس
متهم کردند ما را هم به چیزِ دیگری
میم چ، بعد از فرارش خانه در لندن گرفت
عین نون هم گشت ساکن در ونیزِ دیگری
داد سر، تا مُهر آمریکا به پاسپورتش نشست
پشت میزش نعرهی دشمن ستیزِ دیگری
حاجی ما هم گرفتار پرستویی شد و
شد اضافه بر عیال او کنیزِ دیگری
دولتا، لطفی کن و از بخت ما بیرون بِکش
ناترازی را فرو کن در پریزِ دیگری
#عباس_احمدی
@abbasahmadi57
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
خستهست ولی دوندگی را بلداست
بستهست..ولی پرندگی را بلد است
این کفتر تیرخورده! ایران بزرگ
با اینهمه مرگ! زندگی را بلد است
#حمید_رستمی
@tanz20 👈
خستهست ولی دوندگی را بلداست
بستهست..ولی پرندگی را بلد است
این کفتر تیرخورده! ایران بزرگ
با اینهمه مرگ! زندگی را بلد است
#حمید_رستمی
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
بس که جان را از کفِ سلّاخ در میآوریم
روز و شب دائم صدایِ آخ در میآوریم
آن قدَر اینجا دروغ و بیحیایی دیده ایم
کمکم از کارِ شماها شاخ در میآوریم
می رسد روزیکه خود را باز پیدا میکنیم
گنج ها را از درون کاخ در میآوریم
پرده می افتد زمانیکه شما را تک به تک
مثل کرم از داخلِ سوراخ در میآوریم
درجواب ریشخند عدّه ای ما هم شبی
شستِ خود را بابت بیلاخ در میآوریم!
#فرامرز_ریحان_صفت
@tanz20
بس که جان را از کفِ سلّاخ در میآوریم
روز و شب دائم صدایِ آخ در میآوریم
آن قدَر اینجا دروغ و بیحیایی دیده ایم
کمکم از کارِ شماها شاخ در میآوریم
می رسد روزیکه خود را باز پیدا میکنیم
گنج ها را از درون کاخ در میآوریم
پرده می افتد زمانیکه شما را تک به تک
مثل کرم از داخلِ سوراخ در میآوریم
درجواب ریشخند عدّه ای ما هم شبی
شستِ خود را بابت بیلاخ در میآوریم!
#فرامرز_ریحان_صفت
@tanz20
#طنزیمات_ادبی
واقعا این همه ایثار، تَفاخُر هم داشت
جای تقدیر ِ اساسی و تشکر هم داشت
فارغ از بحث ِ سیاسی و جناحی، این جنگ...
چند تا زنگ ِ خطر، نقد و تذکر هم داشت
فیالمثل کشورمان داشت اُورانیوُم اگر
چند جاسوس و "از این دست عَناصُر" هم داشت
پدرم خاک ِ خودش را به دو گندم نَفُروخت
از شما گرچه دِلی خون و دِلی پُر هم داشت
پشت ِ این کِشور و پُشت ِ وطنش دَرآمد
نسل ِ زِد که به شما حس ِ تَنَفُر هم داشت
آنکه "بیحُجب و حیا" نیز خطابش کردید
غیرتی بیشتر از اهل ِ تظاهر هم داشت
عِرق ِ مِلّی که فقط مال ِ شما تنها نیست
شاید این "عِرق" یک انسان ِ عَرَقخُور هم داشت
دوش فهرست ِ شهیدان وطن را دیدم
مُطرب و شاعر و خواننده و دکتر هم داشت
این همه ساز ِ مُخالف زدهاید و نزدید..
ساز ِ کوکی که "عَلیزاده و کَلهُر" هم داشت
#محمود_برزین
@barziiiiiin
@tanz20 👈
واقعا این همه ایثار، تَفاخُر هم داشت
جای تقدیر ِ اساسی و تشکر هم داشت
فارغ از بحث ِ سیاسی و جناحی، این جنگ...
چند تا زنگ ِ خطر، نقد و تذکر هم داشت
فیالمثل کشورمان داشت اُورانیوُم اگر
چند جاسوس و "از این دست عَناصُر" هم داشت
پدرم خاک ِ خودش را به دو گندم نَفُروخت
از شما گرچه دِلی خون و دِلی پُر هم داشت
پشت ِ این کِشور و پُشت ِ وطنش دَرآمد
نسل ِ زِد که به شما حس ِ تَنَفُر هم داشت
آنکه "بیحُجب و حیا" نیز خطابش کردید
غیرتی بیشتر از اهل ِ تظاهر هم داشت
عِرق ِ مِلّی که فقط مال ِ شما تنها نیست
شاید این "عِرق" یک انسان ِ عَرَقخُور هم داشت
دوش فهرست ِ شهیدان وطن را دیدم
مُطرب و شاعر و خواننده و دکتر هم داشت
این همه ساز ِ مُخالف زدهاید و نزدید..
ساز ِ کوکی که "عَلیزاده و کَلهُر" هم داشت
#محمود_برزین
@barziiiiiin
@tanz20 👈