این کتاب علاوه بر بخشای عاشقانه نگاهی به دنیای پشت پرده سلبریتی ها می‌کنه ...
نشون میده که چقدر فشار و انتظارات از طرف رسانه ها پست اون درخشش و زیبایی سلبریتی ها پنهان شده ....

اگه دوست داری بدونی سلبریتی ها چجوری زندگی میکنن و چ‌مشکلاتی دارن ..
خوندن این کتاب برات جالب میشه 🤝

از دیروز عاشقانه پسندها و کره ای لاورها دارن این کتاب جذاب رو ثبت میکنن 🤝😍

تا پایان امشب با ثبت این کتاب ،سه تا هدیه خفن و کیوت هم براتون ارسال میشه 🎁

تو داستان امروز
دو شخصیت متفاوت داریم ...

دوشخصیتی که هر کدوم مشکلات و چالش های خودشونو دارن و اما سرنوشتشون بهم گره میخوره و زندگی هر دوشونو تغییر میده 😍

اسم من جکه ...
ی عکاس خبریم ،نه از اون عکاس های معروف که همیشه تو اخبار هستن
بلکه بیشتر درگیر لحظات پشت پرده دنیای سلبریتی هام ...
پدر و مادرم از شغل فعلی من خبری ندارن، بهم گفتن می‌خوام ی سال وقفه بندازم بین مدرسه و دانشگاه باهاش موافقت کردن اما ب شرط کارآموزی تو بانک پدرم ...

موفقیت شغلیمو زمانی به دست آوردم که با پدرم به ی مهمونی مجلل رفتم..مهمونی که توش هرلحظه حس میکردم دارم از خود واقعیم دور میشم ...
پس به پدرم گفتم مریضم بهم گفت میتونیم برگردم

اما موقع برگشت یکی از ستاره های معروف فیلم های اکشن رو دیدم و همون لحظه زن دیگه ای با عینک دودی وارد آسانسور شد ...
ستاره ای که خیلی ها در تلاش بودن رابطه اشو افشا کنن
پس ی عکس ازشون میتونست زندگیمو تغییر بده

همین طور هم شد با گرفتن عکسای خوب ازشون پول خوبی به دست آوردم و سردبیر روزنامه هم بهم گفت کارم خیلی خوبه و اگه بتونم ی شکار دیگ بکنم کار تمام وقت تو مشتمه!
با خوندن این پیام سوار اتوبوس شدم ‌‌...

داخل اتوبوس با ی کیوت و مست روبه رو شدم ...
دختری که زیر لب می‌گفت دارم ازگشنگی میمیرم ..
دلم همبرگر میخواد ...
بعد از مدتی متوجه حضور من شد بهم میتونی منو با خودتت به ی همبرگر فروشی ببری؟

معصومیت نگاهش باعث شد قبول کنم
اما بعد از اینکه غذاشو خورد آنقدر عمیق خوابید که حس کردم برگشتن با این وضع به اون هتل درست نیست
پس به ناچار اونو به خونه خودم بردم ...