نگم براتون از وایب کتاب امروز 🥹

ریاکشن نشون بدیم ببینم چقدر وایب این کتاب رو دوست دارین ؟

همه ما با داستان های برادران گریم بزرگ شدیم....
داستان های افسانه ای و قشنگ
مثل سفید برفی ،شنل قرمزی ،سیندرلا ...😭


همه این داستان ها الهام گرفته از داستان های برادران گریم بوده ،حالا امروز من وژرن اصلی این داستان و کلی داستان کلاسیک دیگه رو براتون آوردم 🤭

امروز براتون ی سه جلدی جذاب آوردم ...
داستان های این سه جلد مجموعه ای از داستان های کلاسیک خفنه که از خواننده ای از خوندنش لذت می‌بره 😁

راستی داستان های این سه جلد بهم مرتبط نیست و هر جلد داستان خاص خودشو داره ...

تو روزگاری قدیم
آسیابانی بود که زندگی خوب و خوشی با زنش داشت ...
اونها زندگی ساده ای داشتن و هرساله وضعشون بهتر و بهتر میشد ...
اما حتی خوشبخت ترین انسانهاهم گرفتار بدبختی میشن ...

ی روز صبح بعد از ی شب پر فکر خیال آسیابان تصمیم گرفت به بیرون از خونه بره و تا هوایی به سرش بخوره ...
همین طور که روی سد آسیاب قدم میزد
اصدای افتادن چیزی تو آب رو شنید ‌...
وقتی به طرف صدا برگشت با دیدن زن خوشگل با موهای بلند و براقش به شدت تعجب کرد ...
نمیدونست باید همونجا بمونه یا فرارکنه!

ولی اون زن اسمشو صدا زد و ازش پرسید چرا اینقدر ناراحته!
آسیابان از تعجب زبونش بند اومده بود ولی وقتی مهربونیت اون زن رو دید
شروع به تعریف داستان زندگیش کرد ...
اون که زن که ی آب پری بود
با لبخندی بهش گفت :
من کاری میکنم همیشه خوشحال و‌خوشبت باشی ،اما به ی شرط باید قول بدی اولین چیزی که تو خونه آن به دنیا میاد بدی به من!

اون مرد فکر میکرد منظور پری آب از این حرف ی توله سگ یا بچه گربه اس...
برای همین خیلی زود پیشنهادش رو قبول کرد
ولی وقتی به خونه برگشت فهمید داره پدر میشه و ترسی تموم وجودشو فرا گرفت