Forwarded from Renani Mohsen / محسن رنانی
.
.
👈 معجزه ملی!
✍️ محسن رنانی
معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمیترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمیشود، نه تنها دیگر با شعارهای چربوشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمیخورد، بلکه دیگر تحلیلها و درخواستهای روشنفکران و کنشگران و دانشگاهیان هم در او اثری ندارد. او فقط به تشخیص خود عمل میکند و این، پیشرفت بزرگی در رفتار دموکراسیخواهی ملی ما در تاریخ پس از مشروطیت ایران است.
به گمان من کنش مردم ایران در این انتخابات، در کلِ تاریخ پسازمشروطیت، بزرگترین کنش مبتنی بر یک توافق بینالاذهانی خشونتپرهیز سیاسی بود که بدون حضور یک رهبری واحد یا متحد و بدون یک ایدئولوژی انسجام بخش رخ داده است. این یعنی اکنون «روح جمعی ایرانیان» هم نقش رهبری سیاسی را برعهده گرفته است و هم نقش ایدئولوژی را. این همان اکسیر فرهنگی ایرانی است که در تاریخ ایران بارها شاهدش بودهایم.
اکنون دیگر روح جمعی ایرانیان، با اینهمه تنوع و تفاوت، خوب میداند که چه وقت باید چه کنشی را داشته باشند. کی در خیابان اعتراض کند؛ کی به خانه برگردد؛ کی سکوت کند، کی فریاد بزند؛ کی رأی بدهد و کی رأی ندهد. زیباترین دستاورد انتخابات چهاردهم همین جلوه بلوغ ملی مردم ایران بود.
در روزهای پیشین دهها پیام از دوستان و دانشجویانم داشتم که میگفتند دوستت داریم و احترامت میگذاریم و میدانیم که خیرخواهی، اما با نگاه تو به انتخابات مخالفیم و رأی نمیدهیم! و این پیامها چقدر عمیق، بوی توسعهیافتگی میداد.
دستبوس همه مردمی هستم که براساس خِرد و تحلیل و تشخیص خود عمل کردند. هم آنانی که با رأی دادن خود اجازه دادند تا نماینده نیروهای توسعهخواه به مرحله دوم برود؛ و هم آنانی که با «رأی ندادن» پاسخ منفی خود را خیلی روشن و بیلکنت به همه ما رساندند: هم به حاکمانی که گفتند هر رأی در این انتخابات یک رأی به جمهوری اسلامی است و هم به محکومانی مثل من که از روی نگرانی، میگفتیم رأی ندادن فقط افق آینده ایران را تیره و تار میکند. واقعیت این است که رأی ندادن شما هم افقها را روشنتر کرد و هم قدرت شما را آشکارتر کرد و هم صحنهبازی را عوض کرد. دستمریزاد.
این عدم مشارکت فراگیر، یک گام به پیش بود. همه ما تحلیلگران باید برخیزیم و به احترام مردم ایران کلاه از سر برداریم و تعظیم کنیم. به گمان من ملت ایران بعد از جنبش مهسا، سطح بازی سیاسی را بهنحو حیرتانگیزی دگرگون کرده است.
تنوع خیره کننده افکار مردم ما و درعینحال همکاری نانوشته و دلپذیری که در دور اول این انتخابات بین این همه تنوع افکار رخ داد این انتخابات را به یک پدیده منحصربهفرد تبدیل کرده است:
آن ۶۰ درصد تغییرطلب و معترض و مخالفی که شرکت نکردند، دور اول انتخابات را به یک رفراندوم تبدیل کردند؛
و آن ۲۰ درصد تحولخواه و اصلاحجو و توسعهخواهی که شرکت کردند و به تنها نامزد خارج از گفتمان رسمی رأی دادند نیز این فرصت را ایجاد کردند که ملت ایران اکنون در مرحله دوم انتخابات بتواند با داشتن دو کاندیدا از دو طیف کاملا ناهمگون فکری، زمینه را برای شکلگیری یک رقابت قطبیشده و شفاف فراهم آورد.
من اکنون پس از شوک بزرگ این انتخابات و مشاهده بلوغ و رفتار پیچیدهای که ملت ایران از خود بروز داده است چیدمان انگارههای ذهنیام تغییر کرده است و مدتی می گذرد تا چارچوب اندیشگی خود را بازیابم. بنابراین دیگر بهخودم اجازه نمیدهم که برای مرحله دوم انتخابات توصیهای داشته باشم.
یعنی معتقدم که مردم فهیم ایران، آنچه بهینه است را انجام خواهند داد و در دور دوم نیز میان رأی دادن و ندادن، گزینهای را انتخاب خواهند کرد که گمان میکنند پیام قاطع آنها را ابلاغ میکند و برای بازیگری مجدد ملت ایران، «خلق امکان» میکند.
توسعه نیاز به قصهای دارد که انتهای آن باز باشد. اصولا دموکراسی یک قصه جمعی با انتهای باز است. من بهطور شهودی احساس میکنم مردم ایران در فضای غیردموکراتیک کنونی دارند قصهای با انتهای باز رقم میزنند.
بنابراین شاید مردم ایران تصمیم بگیرند با همکاری هر دو گروه معترض و تحولخواه، با مشارکت گسترده و رأی به مسعود پزشکیان، به عنوان مخالفت یکپارچه با شیوه حکمرانی جاری، اینبار با «رأی دادن» خود، بزرگترین رفراندوم غیررسمی ملی، پس از تاسیس جمهوری اسلامی را رقم بزنند.
برعکس، شاید هم نظر مردم این باشد که همان رفراندوم دور اول کافی و گویا بوده است و تصمیم بگیرند با مشارکت نکردن اجازه دهند تا پس از تجربه برآمدن ویرانگر محمود، اینبار سعید جلیلی به حکمرانی برسد و یکباردیگر بنیادگرایی جزماندیشانه، حداکثر ظرفیت خود را آشکار کند و .......
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/national-miracle/
.
.
👈 معجزه ملی!
✍️ محسن رنانی
معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمیترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمیشود، نه تنها دیگر با شعارهای چربوشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمیخورد، بلکه دیگر تحلیلها و درخواستهای روشنفکران و کنشگران و دانشگاهیان هم در او اثری ندارد. او فقط به تشخیص خود عمل میکند و این، پیشرفت بزرگی در رفتار دموکراسیخواهی ملی ما در تاریخ پس از مشروطیت ایران است.
به گمان من کنش مردم ایران در این انتخابات، در کلِ تاریخ پسازمشروطیت، بزرگترین کنش مبتنی بر یک توافق بینالاذهانی خشونتپرهیز سیاسی بود که بدون حضور یک رهبری واحد یا متحد و بدون یک ایدئولوژی انسجام بخش رخ داده است. این یعنی اکنون «روح جمعی ایرانیان» هم نقش رهبری سیاسی را برعهده گرفته است و هم نقش ایدئولوژی را. این همان اکسیر فرهنگی ایرانی است که در تاریخ ایران بارها شاهدش بودهایم.
اکنون دیگر روح جمعی ایرانیان، با اینهمه تنوع و تفاوت، خوب میداند که چه وقت باید چه کنشی را داشته باشند. کی در خیابان اعتراض کند؛ کی به خانه برگردد؛ کی سکوت کند، کی فریاد بزند؛ کی رأی بدهد و کی رأی ندهد. زیباترین دستاورد انتخابات چهاردهم همین جلوه بلوغ ملی مردم ایران بود.
در روزهای پیشین دهها پیام از دوستان و دانشجویانم داشتم که میگفتند دوستت داریم و احترامت میگذاریم و میدانیم که خیرخواهی، اما با نگاه تو به انتخابات مخالفیم و رأی نمیدهیم! و این پیامها چقدر عمیق، بوی توسعهیافتگی میداد.
دستبوس همه مردمی هستم که براساس خِرد و تحلیل و تشخیص خود عمل کردند. هم آنانی که با رأی دادن خود اجازه دادند تا نماینده نیروهای توسعهخواه به مرحله دوم برود؛ و هم آنانی که با «رأی ندادن» پاسخ منفی خود را خیلی روشن و بیلکنت به همه ما رساندند: هم به حاکمانی که گفتند هر رأی در این انتخابات یک رأی به جمهوری اسلامی است و هم به محکومانی مثل من که از روی نگرانی، میگفتیم رأی ندادن فقط افق آینده ایران را تیره و تار میکند. واقعیت این است که رأی ندادن شما هم افقها را روشنتر کرد و هم قدرت شما را آشکارتر کرد و هم صحنهبازی را عوض کرد. دستمریزاد.
این عدم مشارکت فراگیر، یک گام به پیش بود. همه ما تحلیلگران باید برخیزیم و به احترام مردم ایران کلاه از سر برداریم و تعظیم کنیم. به گمان من ملت ایران بعد از جنبش مهسا، سطح بازی سیاسی را بهنحو حیرتانگیزی دگرگون کرده است.
تنوع خیره کننده افکار مردم ما و درعینحال همکاری نانوشته و دلپذیری که در دور اول این انتخابات بین این همه تنوع افکار رخ داد این انتخابات را به یک پدیده منحصربهفرد تبدیل کرده است:
آن ۶۰ درصد تغییرطلب و معترض و مخالفی که شرکت نکردند، دور اول انتخابات را به یک رفراندوم تبدیل کردند؛
و آن ۲۰ درصد تحولخواه و اصلاحجو و توسعهخواهی که شرکت کردند و به تنها نامزد خارج از گفتمان رسمی رأی دادند نیز این فرصت را ایجاد کردند که ملت ایران اکنون در مرحله دوم انتخابات بتواند با داشتن دو کاندیدا از دو طیف کاملا ناهمگون فکری، زمینه را برای شکلگیری یک رقابت قطبیشده و شفاف فراهم آورد.
من اکنون پس از شوک بزرگ این انتخابات و مشاهده بلوغ و رفتار پیچیدهای که ملت ایران از خود بروز داده است چیدمان انگارههای ذهنیام تغییر کرده است و مدتی می گذرد تا چارچوب اندیشگی خود را بازیابم. بنابراین دیگر بهخودم اجازه نمیدهم که برای مرحله دوم انتخابات توصیهای داشته باشم.
یعنی معتقدم که مردم فهیم ایران، آنچه بهینه است را انجام خواهند داد و در دور دوم نیز میان رأی دادن و ندادن، گزینهای را انتخاب خواهند کرد که گمان میکنند پیام قاطع آنها را ابلاغ میکند و برای بازیگری مجدد ملت ایران، «خلق امکان» میکند.
توسعه نیاز به قصهای دارد که انتهای آن باز باشد. اصولا دموکراسی یک قصه جمعی با انتهای باز است. من بهطور شهودی احساس میکنم مردم ایران در فضای غیردموکراتیک کنونی دارند قصهای با انتهای باز رقم میزنند.
بنابراین شاید مردم ایران تصمیم بگیرند با همکاری هر دو گروه معترض و تحولخواه، با مشارکت گسترده و رأی به مسعود پزشکیان، به عنوان مخالفت یکپارچه با شیوه حکمرانی جاری، اینبار با «رأی دادن» خود، بزرگترین رفراندوم غیررسمی ملی، پس از تاسیس جمهوری اسلامی را رقم بزنند.
برعکس، شاید هم نظر مردم این باشد که همان رفراندوم دور اول کافی و گویا بوده است و تصمیم بگیرند با مشارکت نکردن اجازه دهند تا پس از تجربه برآمدن ویرانگر محمود، اینبار سعید جلیلی به حکمرانی برسد و یکباردیگر بنیادگرایی جزماندیشانه، حداکثر ظرفیت خود را آشکار کند و .......
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/national-miracle/
.
تارنمای محسن رنانی
معجزه ملی!
معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمیترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمیشود، نه تنها دیگر با شعارهای چربوشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمیخورد، بلکه دیگر تحلیلها و درخواستهای روشنفکران و کنشگران…
در باره شبکه ایران اینترنشنال
این روزها مردم ما در آستانه یک تصمیم بزرگ برای آینده این سرزمین هستند. صدها فعال مدنی و سیاسی و صدها نویسنده، متفکر و جامعه شناس و مورخ تجربیات خود را در اختیار مردم قرار می دهند و آنها را به گرفتن تصمیمی عاقلانه دعوت می کنند. هیچ کدام از این متفکران نوید معجزه ای را در آینده نزدیک نمی دهند و تنها استدلال می کنند که در دور دوم انتخابات، مردم ما می توانند انتخابی کنند که متضمن اصلاحات جزیی و احتمالی، به جای نزول قطعی کیفیت زندگی آنها در همه ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شود.
در این میان یک شبکه ماهواره ای یعنی شبکه ایران اینترنشنال با تمام قوا و به صورت خستگی ناپذیر سعی در تشویق مردم به تحریم این انتخابات دارد. تحریمی که نتیجه مسلم اش، انسداد بیشتر عرصه فرهنگ و اقتصاد و سخت تر شدن زندگی همان مردمی است که تماشاگران این شبکه ماهواره ای هستند. هر کسی می فهمد که شبکه خبری باید موضعی بی طرفانه داشته و در باره هر موضوعی از صاحب نظران با رویکردهای متضاد دعوت کند تا با هم مباحثه کنند و بعد قضاوت را به عهده خوانندگان بگذراد. بی طرف بودن و قضاوت را برعهده خوانندگان گذاشتن نشانه حداقل احترامی است که یک شبکه خبری باید برای شعور مخاطبان خود قائل شود.
این روزها مردم ما در آستانه یک تصمیم بزرگ برای آینده این سرزمین هستند. صدها فعال مدنی و سیاسی و صدها نویسنده، متفکر و جامعه شناس و مورخ تجربیات خود را در اختیار مردم قرار می دهند و آنها را به گرفتن تصمیمی عاقلانه دعوت می کنند. هیچ کدام از این متفکران نوید معجزه ای را در آینده نزدیک نمی دهند و تنها استدلال می کنند که در دور دوم انتخابات، مردم ما می توانند انتخابی کنند که متضمن اصلاحات جزیی و احتمالی، به جای نزول قطعی کیفیت زندگی آنها در همه ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شود.
در این میان یک شبکه ماهواره ای یعنی شبکه ایران اینترنشنال با تمام قوا و به صورت خستگی ناپذیر سعی در تشویق مردم به تحریم این انتخابات دارد. تحریمی که نتیجه مسلم اش، انسداد بیشتر عرصه فرهنگ و اقتصاد و سخت تر شدن زندگی همان مردمی است که تماشاگران این شبکه ماهواره ای هستند. هر کسی می فهمد که شبکه خبری باید موضعی بی طرفانه داشته و در باره هر موضوعی از صاحب نظران با رویکردهای متضاد دعوت کند تا با هم مباحثه کنند و بعد قضاوت را به عهده خوانندگان بگذراد. بی طرف بودن و قضاوت را برعهده خوانندگان گذاشتن نشانه حداقل احترامی است که یک شبکه خبری باید برای شعور مخاطبان خود قائل شود.
انتظار بیهوده و دل بستن به نهادهای بین المللی:
زنان و دختران ایران زمین از آنچه که بر آنها گذشته آزرده اند و به همین دلیل هم بسیاری از آنها از اقدام برای تغییر این وضعیت از طریق انتخابات دست کشیده اند. شاید بد نباشد که به یک خبر ساده توجه کنند.
نشست دو روزه سازمان ملل در دوحه با نمایندگان دولت ها در امور افغانستان در شرایطی برگزار شد که علیرغم کارزار وسیع بین المللی به منظور دخالت دادن زنان در این نشست و توجه به خواسته های آنها، سازمان ملل سرانجام تسلیم دولت طالبان شد و نه تنها هیچ زنی را به این نشست راه نداد، بلکه بازهم به درخواست طالبان، در برنامه اجلاس موضوع حقوق زنان را با موضوعاتی مثل قاچاق مواد مخدر، گسترش بازار خصوصی و نظایر آن جایگزین کرد.
زنان و دختران ایران زمین از آنچه که بر آنها گذشته آزرده اند و به همین دلیل هم بسیاری از آنها از اقدام برای تغییر این وضعیت از طریق انتخابات دست کشیده اند. شاید بد نباشد که به یک خبر ساده توجه کنند.
نشست دو روزه سازمان ملل در دوحه با نمایندگان دولت ها در امور افغانستان در شرایطی برگزار شد که علیرغم کارزار وسیع بین المللی به منظور دخالت دادن زنان در این نشست و توجه به خواسته های آنها، سازمان ملل سرانجام تسلیم دولت طالبان شد و نه تنها هیچ زنی را به این نشست راه نداد، بلکه بازهم به درخواست طالبان، در برنامه اجلاس موضوع حقوق زنان را با موضوعاتی مثل قاچاق مواد مخدر، گسترش بازار خصوصی و نظایر آن جایگزین کرد.
ای ایران ای مرز پر گهر.
ای خاكت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان.
پاینده مانی و جاودان ای دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم .
جان من فدای خاك پاك میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام.
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما.
پاینده باد خاك ایران ما
سنگ كوهت دُر و گوهر است.
خاك دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل كی برون كنم.
برگو بی مهر تو چون كنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست.
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام.
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما.
پاینده باد خاك ايران ما
ایران ای خرم بهشت من.
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیكرم.
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاك و مهر تو سرشته شد دلم.
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام.
دور از تو نیست ، انديشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما.
پاینده باد خاك ایران ما
ای خاكت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان.
پاینده مانی و جاودان ای دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم .
جان من فدای خاك پاك میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام.
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما.
پاینده باد خاك ایران ما
سنگ كوهت دُر و گوهر است.
خاك دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل كی برون كنم.
برگو بی مهر تو چون كنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست.
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام.
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما.
پاینده باد خاك ايران ما
ایران ای خرم بهشت من.
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیكرم.
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاك و مهر تو سرشته شد دلم.
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام.
دور از تو نیست ، انديشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما.
پاینده باد خاك ایران ما
تبلیغات نازل و بازی کردن با اعتبار دانشگاه:
در کشورهای پیشرفته نیز وقتی احساس شود که جامعه در دوراهی یک انتخاب سرنوشت ساز قرار گرفته، ممکن است، آنهم به ندرت، که گروهی از استادان دانشگاه ها و پژوهشگران، بیانیه هایی در حمایت از یک نامزد انتخاباتی منتشر کنند. در این بیانیه ها اولا سعی می شود که تحلیلی از وضعیت بحران زده ارائه شود و ثانیاً سعی می شود که اعتبار یک دانشگاه خاص برای مقصود سیاسی هزینه نشود چرا که شان و مقام دانشگاه همواره بالاتر از دولت و منازعات سیاسی نگاه داشته می شود. اما از آنجا که نهاد دانشگاه در ایران بخصوص در سالهای اخیر صدمات جدی دیده، سطح مشارکت سیاسی این نهاد نیز به حدی تنزل کرده که گروهی اندک از استادان دانشگاه صنعتی شریف، با تماس تلفنی با مخاطبان تصادفی و تهیه فیلم از این گفتگوها، صراحتاً آیین نامه رفتاری دانشگاه را نقض کرده و به تبلیغ برای یک نامزد خاص می پردازند. تصویری که با کمک نهادهایی چون شهرداری و با نصب بنرهای گران قیمت در بزرگراه های تهران از دانشگاه صنعتی شریف ساخته شده، زیبنده این دانشگاه نیست و کسانی که این تصویر غیرواقعی را بین مردمان ایجاد کرده اند، به دانشگاه ما آسیب زده اند. .
در کشورهای پیشرفته نیز وقتی احساس شود که جامعه در دوراهی یک انتخاب سرنوشت ساز قرار گرفته، ممکن است، آنهم به ندرت، که گروهی از استادان دانشگاه ها و پژوهشگران، بیانیه هایی در حمایت از یک نامزد انتخاباتی منتشر کنند. در این بیانیه ها اولا سعی می شود که تحلیلی از وضعیت بحران زده ارائه شود و ثانیاً سعی می شود که اعتبار یک دانشگاه خاص برای مقصود سیاسی هزینه نشود چرا که شان و مقام دانشگاه همواره بالاتر از دولت و منازعات سیاسی نگاه داشته می شود. اما از آنجا که نهاد دانشگاه در ایران بخصوص در سالهای اخیر صدمات جدی دیده، سطح مشارکت سیاسی این نهاد نیز به حدی تنزل کرده که گروهی اندک از استادان دانشگاه صنعتی شریف، با تماس تلفنی با مخاطبان تصادفی و تهیه فیلم از این گفتگوها، صراحتاً آیین نامه رفتاری دانشگاه را نقض کرده و به تبلیغ برای یک نامزد خاص می پردازند. تصویری که با کمک نهادهایی چون شهرداری و با نصب بنرهای گران قیمت در بزرگراه های تهران از دانشگاه صنعتی شریف ساخته شده، زیبنده این دانشگاه نیست و کسانی که این تصویر غیرواقعی را بین مردمان ایجاد کرده اند، به دانشگاه ما آسیب زده اند. .
کوانتوم و داستان «هاب» بازی در کشور ما
چند سالی است که «تب کوانتوم» در کشور ما بالا گرفته است. در هر گوشه ای یک نقشه راه تدوین شده و در حال تدوین است. هر سازمانی و هر نهادی مشتاق رسیدن به « قله کوانتوم» است. مسابقه ای برای کسب بودجه از نهادهای مختلف در گرفته که تقریبا در کشور بی سابقه است. به همان اندازه که واژه «کوانتوم» ناشناخته و هیجان انگیز است، این مسابقه هم حدت و شدت دارد. چنین مسابقه ای طبیعتا برای موضوعات شناخته شده که رمزآلود نباشند، مثل نجات دریاچه ارومیه، یا کاهش آلودگی هوا و ترافیک، رخ نداده است. هرچه که باشد نجات دریاچه ارومیه یا کاهش آلودگی هوا حتما باید یک نتیجه مشخص و قابل مشاهده و راستی آزمایی داشته باشد. در پایان کار می بایست دریاچه پر از آب شده و هوا پاک تر شده باشد. اما نتایج هر پروژه ای در «کوانتوم» همواره می تواند در پس پرده ای از پیچیدگی خود این مفهوم و فراتر از ان محرمانگی پنهان شده و غیرقابل ارزیابی باقی بماند. حالا به این تب کوانتوم «تب هاب» هم اضافه شده که معلوم هم نیست چرا به جای کلمه فارسی قطب یا مرکز از معادل انگلیسی آن استفاده شده. علت اش چیزی نیست جز تقلید سرسری از آن چه که در کشورهای غربی دنبال می شود بدون توجه به لوازم بنیادی آن. حالا علاوه بر هاب های پژوهشی و فناوری، هاب آموزشی هم قرار است ساخته شود. وزارت فخیمه علوم دستور می دهد که یک دانشگاه تبدیل به «هاب آموزش» کوانتوم شود، آن دانشگاه هم که از قضا دانشگاهی است که تا کنون حتی یک فارغ التحصیل در این رشته نداشته برنامه ای می نویسد برای چند مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری پیوسته و ناپیوسته با چندین گرایش تخصصی، از رمزنگاری کوانتومی گرفته تا حس گرهای کوانتومی و بیولوژی کوانتومی. قرار است که این برنامه با همکاری استادان چندین گرایش اجرا شود. نه معلوم است که وزارت علوم با استناد به کدام معیارها چنین افتخاری را نصیب آن دانشگاه کرده و نه معلوم است که «هاب آموزش کوانتومی» قرار است چه کند؟ متاسفانه بیم آن می رود که هیجان کوانتومی نیز که در کشور ایجاد شده و از طرف نهادهای مختلف نیز برشدت و حدت آن افزوده می شود، به بیراهه برود و بعد از چند دهه معلوم شود که این راه نیز به درستی طی نشده و ماحصل آن حیف و میل بودجه عمومی بوده است.
چند سالی است که «تب کوانتوم» در کشور ما بالا گرفته است. در هر گوشه ای یک نقشه راه تدوین شده و در حال تدوین است. هر سازمانی و هر نهادی مشتاق رسیدن به « قله کوانتوم» است. مسابقه ای برای کسب بودجه از نهادهای مختلف در گرفته که تقریبا در کشور بی سابقه است. به همان اندازه که واژه «کوانتوم» ناشناخته و هیجان انگیز است، این مسابقه هم حدت و شدت دارد. چنین مسابقه ای طبیعتا برای موضوعات شناخته شده که رمزآلود نباشند، مثل نجات دریاچه ارومیه، یا کاهش آلودگی هوا و ترافیک، رخ نداده است. هرچه که باشد نجات دریاچه ارومیه یا کاهش آلودگی هوا حتما باید یک نتیجه مشخص و قابل مشاهده و راستی آزمایی داشته باشد. در پایان کار می بایست دریاچه پر از آب شده و هوا پاک تر شده باشد. اما نتایج هر پروژه ای در «کوانتوم» همواره می تواند در پس پرده ای از پیچیدگی خود این مفهوم و فراتر از ان محرمانگی پنهان شده و غیرقابل ارزیابی باقی بماند. حالا به این تب کوانتوم «تب هاب» هم اضافه شده که معلوم هم نیست چرا به جای کلمه فارسی قطب یا مرکز از معادل انگلیسی آن استفاده شده. علت اش چیزی نیست جز تقلید سرسری از آن چه که در کشورهای غربی دنبال می شود بدون توجه به لوازم بنیادی آن. حالا علاوه بر هاب های پژوهشی و فناوری، هاب آموزشی هم قرار است ساخته شود. وزارت فخیمه علوم دستور می دهد که یک دانشگاه تبدیل به «هاب آموزش» کوانتوم شود، آن دانشگاه هم که از قضا دانشگاهی است که تا کنون حتی یک فارغ التحصیل در این رشته نداشته برنامه ای می نویسد برای چند مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری پیوسته و ناپیوسته با چندین گرایش تخصصی، از رمزنگاری کوانتومی گرفته تا حس گرهای کوانتومی و بیولوژی کوانتومی. قرار است که این برنامه با همکاری استادان چندین گرایش اجرا شود. نه معلوم است که وزارت علوم با استناد به کدام معیارها چنین افتخاری را نصیب آن دانشگاه کرده و نه معلوم است که «هاب آموزش کوانتومی» قرار است چه کند؟ متاسفانه بیم آن می رود که هیجان کوانتومی نیز که در کشور ایجاد شده و از طرف نهادهای مختلف نیز برشدت و حدت آن افزوده می شود، به بیراهه برود و بعد از چند دهه معلوم شود که این راه نیز به درستی طی نشده و ماحصل آن حیف و میل بودجه عمومی بوده است.
با «نوبلیست» ها چه کنیم؟
اگر واژه « نوبلیست» را در اینترنت جستجو کنیم به ده ها خبر و تحلیل در روزنامه های عمومی و تخصصی و خبرگزاری ها بر می خوریم که از این واژه استفاده کرده اند. این واژه را حتی در جلسات شوراهای دانشگاهی نیز می توان شنید. دعوت از «نوبلیست» ها موجب افتخار برای یک دانشگاه و البته متضمن صرف هزینه های زیاد است. اما از همان ابتدا کاربرد این واژه و ترجمه ناصحیح از معادل انگلیسی آن نشان می دهد که درک ما از دنیای علم، از جوایز علمی و جایزه نوبل تا چه حد از واقعیت به دور است و تا چه اندازه نیز زبان فارسی را با ابداع این واژه های غریب آلوده می کنیم. اصطلاحاتی نظیر فوتبالیست، والیبایست، گیتاریست یا پیانیست، همگی نشان دهنده یک حرفه هستند و کسی که فوتبالیست است کارش فوتبال بازی کردن است و هر روز از زندگی اش به بازی فوتبال و تمرین آن می گذرد. گیتاریست و پیانیست و بسکتبالیست هم همین طور. صرف نظر از چند استثنای انگشت شمار، یک برنده جایزه نوبل فقط یک بار و اغلب هم پس از سالها که از کار علمی مهم اش گذشته جایزه نوبل می گیرد و کارش این نیست که هر روز جایزه نوبل بگیرد. جایزه نوبل گرفتن یک حرفه نیست، یک شغل نیست، بلکه یک عنوان است. کسی که جایزه نوبل می گیرد اصطلاحا
Nobel Laureate
خوانده می شود. به احتمال زیاد اصطلاح نادرست «نوبلیست» در روزنامه ها و سایت های خبری تصحیح نخواهد شد اما لااقل می توان در محیط های دانشگاهی از کاربرد ان پرهیز کرد و به جای آن همان برنده جایزه نوبل را به کار برد. دعوت از برندگان جایزه نوبل، آنهم نه برای تبلیغات دولتی یا رقابت های بین دانشگاهی، بلکه برای الهام بخشیدن به دانشجویان و پژوهشگران جوان بی اندازه مفید است، اما در کنار آن می توان به برگزاری کنفرانس ها و مدرسه های آموزشی در سطح بین المللی نیز همت گماشت.
اگر واژه « نوبلیست» را در اینترنت جستجو کنیم به ده ها خبر و تحلیل در روزنامه های عمومی و تخصصی و خبرگزاری ها بر می خوریم که از این واژه استفاده کرده اند. این واژه را حتی در جلسات شوراهای دانشگاهی نیز می توان شنید. دعوت از «نوبلیست» ها موجب افتخار برای یک دانشگاه و البته متضمن صرف هزینه های زیاد است. اما از همان ابتدا کاربرد این واژه و ترجمه ناصحیح از معادل انگلیسی آن نشان می دهد که درک ما از دنیای علم، از جوایز علمی و جایزه نوبل تا چه حد از واقعیت به دور است و تا چه اندازه نیز زبان فارسی را با ابداع این واژه های غریب آلوده می کنیم. اصطلاحاتی نظیر فوتبالیست، والیبایست، گیتاریست یا پیانیست، همگی نشان دهنده یک حرفه هستند و کسی که فوتبالیست است کارش فوتبال بازی کردن است و هر روز از زندگی اش به بازی فوتبال و تمرین آن می گذرد. گیتاریست و پیانیست و بسکتبالیست هم همین طور. صرف نظر از چند استثنای انگشت شمار، یک برنده جایزه نوبل فقط یک بار و اغلب هم پس از سالها که از کار علمی مهم اش گذشته جایزه نوبل می گیرد و کارش این نیست که هر روز جایزه نوبل بگیرد. جایزه نوبل گرفتن یک حرفه نیست، یک شغل نیست، بلکه یک عنوان است. کسی که جایزه نوبل می گیرد اصطلاحا
Nobel Laureate
خوانده می شود. به احتمال زیاد اصطلاح نادرست «نوبلیست» در روزنامه ها و سایت های خبری تصحیح نخواهد شد اما لااقل می توان در محیط های دانشگاهی از کاربرد ان پرهیز کرد و به جای آن همان برنده جایزه نوبل را به کار برد. دعوت از برندگان جایزه نوبل، آنهم نه برای تبلیغات دولتی یا رقابت های بین دانشگاهی، بلکه برای الهام بخشیدن به دانشجویان و پژوهشگران جوان بی اندازه مفید است، اما در کنار آن می توان به برگزاری کنفرانس ها و مدرسه های آموزشی در سطح بین المللی نیز همت گماشت.
پنجمین کنفرانس ملی اطلاعات کوانتومی
هفته گذشته پنجمین کنفرانس ملی اطلاعات کوانتومی در دانشگاه صنعتی شاهرود به کار خود پایان داد. این کنفرانس که از سال ۱۳۹۲ هر دو سال یک بار و با ابتکار شاخه علوم و اطلاعات کوانتومی انجمن فیزیک، بجز یک بار همواره در این دانشگاه برگزار شده، این امکان را برای بیش از یک صد نفر از دانشجویان، پژوهشگران و استادانی فراهم می آورد تا پژوهش های نظری خود را در این رشته عرضه کرده و در معرض توجه و نقد همقطاران خود قرار دهند. عمده این افراد کسانی هستند که از سالها قبل از آن که توجه دولت و نهادهای گوناگون حکومت به لزوم حمایت های مادی از این رشته جلب شود، در دانشگاه های تهران و شهرستان ها به پژوهش و تربیت دانشجو در این رشته پرداخته اند. برخی از فارغ التحصیلان این دوره ها اکنون در دانشگاه های ایران و برخی دیگر در خارج از کشور به سمت استادی رسیده و هم اکنون به تربیت نسل های جدیدتری از پژوهشگران علوم و اطلاعات کوانتومی مشغولند. در این کنفرانس سه نسل پی در پی از پژوهشگران و بیش از همه نسل سوم پژوهشگران جوانی که همگی در ایران و بدون حمایت های مالی پرورش یافته اند، کارهای تحقیقاتی خود را ارائه کردند. با نگاهی به سخنرانی ها و مقالات ارائه شده در این کنفرانس به خوبی می توان به اصالت این پژوهش ها و روند رو به رشد کیفیت آنها پی برد. حمایت جدی از تحقیقات نظری و بنیادی، بخصوص حمایت شایسته از دانشجویان تحصیلی تکمیلی، در کنار آماده سازی زیرساخت های تجربی، آن چیزی است که به تدریج و در یک فرایند طولانی کشور ما را نیز آماده بهره برداری از فناوری های کوانتومی خواهد کرد. لازمه این کار البته پیوستن به جامعه علمی بین الملی و تبادلات دامنه دار با دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی کشورهای پیشرفته است. در غیاب این تبادلات ما نه تنها مثل خیلی از امور دیگر دچار توهم پیشرفت خواهیم شد، بلکه در اثر خود-ارزیابی و ارتباطات داخلی و تعارفاتی که در فرهنگ ما مرسوم است، به هدر رفت بودجه ملی کمک خواهیم کرد.
هفته گذشته پنجمین کنفرانس ملی اطلاعات کوانتومی در دانشگاه صنعتی شاهرود به کار خود پایان داد. این کنفرانس که از سال ۱۳۹۲ هر دو سال یک بار و با ابتکار شاخه علوم و اطلاعات کوانتومی انجمن فیزیک، بجز یک بار همواره در این دانشگاه برگزار شده، این امکان را برای بیش از یک صد نفر از دانشجویان، پژوهشگران و استادانی فراهم می آورد تا پژوهش های نظری خود را در این رشته عرضه کرده و در معرض توجه و نقد همقطاران خود قرار دهند. عمده این افراد کسانی هستند که از سالها قبل از آن که توجه دولت و نهادهای گوناگون حکومت به لزوم حمایت های مادی از این رشته جلب شود، در دانشگاه های تهران و شهرستان ها به پژوهش و تربیت دانشجو در این رشته پرداخته اند. برخی از فارغ التحصیلان این دوره ها اکنون در دانشگاه های ایران و برخی دیگر در خارج از کشور به سمت استادی رسیده و هم اکنون به تربیت نسل های جدیدتری از پژوهشگران علوم و اطلاعات کوانتومی مشغولند. در این کنفرانس سه نسل پی در پی از پژوهشگران و بیش از همه نسل سوم پژوهشگران جوانی که همگی در ایران و بدون حمایت های مالی پرورش یافته اند، کارهای تحقیقاتی خود را ارائه کردند. با نگاهی به سخنرانی ها و مقالات ارائه شده در این کنفرانس به خوبی می توان به اصالت این پژوهش ها و روند رو به رشد کیفیت آنها پی برد. حمایت جدی از تحقیقات نظری و بنیادی، بخصوص حمایت شایسته از دانشجویان تحصیلی تکمیلی، در کنار آماده سازی زیرساخت های تجربی، آن چیزی است که به تدریج و در یک فرایند طولانی کشور ما را نیز آماده بهره برداری از فناوری های کوانتومی خواهد کرد. لازمه این کار البته پیوستن به جامعه علمی بین الملی و تبادلات دامنه دار با دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی کشورهای پیشرفته است. در غیاب این تبادلات ما نه تنها مثل خیلی از امور دیگر دچار توهم پیشرفت خواهیم شد، بلکه در اثر خود-ارزیابی و ارتباطات داخلی و تعارفاتی که در فرهنگ ما مرسوم است، به هدر رفت بودجه ملی کمک خواهیم کرد.
Forwarded from Majid Sohrabpour
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا ملت ما شایسته زندگی بهتری است.
آمریکا دارای بزرگ ترین دانشگاه های جهان و بیشترین برندگان جایزه نوبل در همه رشته هاست. مردم آمریکا مرفه ترین و آزادترین مردم دنیا هستند. از تنوع عقاید و مذاهب و آزادی بیان به شدت حمایت می شود. روز به روز هم تبعیض های سنتی بین زنان و مردان را کاهش می دهند و برای آنها فرصت های برابر شغلی ایجاد می کنند. آمریکا مهد «رویای آمریکایی» است و هر کسی می تواند با امید به یک آینده بهتر قابلیت های خود را به بهترین نحو شکوفا کند. آمریکا همه استعدادهای دیگر کشورهای جهان در حال توسعه به خصوص آنهایی را که بیش از همه ادعای ضدیت با غرب را دارند جذب می کند.
آمریکایی ها همه گونه دلیل برای شاد بودن و برخورداری از زندگی ای بهتر و فراتر از معمولی را دارند. اما مردم امریکا این بار با مشارکتی بی همتا و در انتخاباتی آزاد به کسی رای دادند که آشکارا نه آزادی را پاس می دارد و نه پای بند به حقوق و احترام زنان است، و کارنامه اش پر است از انبوهی از دروغ پردازی، خودشیفتگی و محکومیت های حقوقی.
اما در این گوشه دنیا که ایران قرار دارد، مردم ما بارها با بلوغ فکری خود از اندک روزنه های گشوده شده استفاده کردند تا اندکی به یک زندگی معمولی نزدیک شوند و هر بار ناکام شدند تا سرانجام سال گذ شته با جمع کردن آخرین ذره های توان و امید خود، با روح و روانی رنجور به کسی رای دادند که تنها نشانه او را شایستگی اخلاقی و کلامی بیشتر می دیدند. حالا فقط به انتظار و تماشا نشسته اند. همین مردم شکیبای ایران را شایسته یک زندگی و یک آینده بهتر می کند، راهی که شاید از این تکرار انتخاب بین بد و بدتر فراتر رود.
آمریکا دارای بزرگ ترین دانشگاه های جهان و بیشترین برندگان جایزه نوبل در همه رشته هاست. مردم آمریکا مرفه ترین و آزادترین مردم دنیا هستند. از تنوع عقاید و مذاهب و آزادی بیان به شدت حمایت می شود. روز به روز هم تبعیض های سنتی بین زنان و مردان را کاهش می دهند و برای آنها فرصت های برابر شغلی ایجاد می کنند. آمریکا مهد «رویای آمریکایی» است و هر کسی می تواند با امید به یک آینده بهتر قابلیت های خود را به بهترین نحو شکوفا کند. آمریکا همه استعدادهای دیگر کشورهای جهان در حال توسعه به خصوص آنهایی را که بیش از همه ادعای ضدیت با غرب را دارند جذب می کند.
آمریکایی ها همه گونه دلیل برای شاد بودن و برخورداری از زندگی ای بهتر و فراتر از معمولی را دارند. اما مردم امریکا این بار با مشارکتی بی همتا و در انتخاباتی آزاد به کسی رای دادند که آشکارا نه آزادی را پاس می دارد و نه پای بند به حقوق و احترام زنان است، و کارنامه اش پر است از انبوهی از دروغ پردازی، خودشیفتگی و محکومیت های حقوقی.
اما در این گوشه دنیا که ایران قرار دارد، مردم ما بارها با بلوغ فکری خود از اندک روزنه های گشوده شده استفاده کردند تا اندکی به یک زندگی معمولی نزدیک شوند و هر بار ناکام شدند تا سرانجام سال گذ شته با جمع کردن آخرین ذره های توان و امید خود، با روح و روانی رنجور به کسی رای دادند که تنها نشانه او را شایستگی اخلاقی و کلامی بیشتر می دیدند. حالا فقط به انتظار و تماشا نشسته اند. همین مردم شکیبای ایران را شایسته یک زندگی و یک آینده بهتر می کند، راهی که شاید از این تکرار انتخاب بین بد و بدتر فراتر رود.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ای صبح فروردین من، ای تکیهگاه آخرین
ای کهنه سرباز زمین، جان جهان ایرانزمین
ای در رگان خون وطن
ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن
ایران من ایران من
ای داغدیده بازگو، بلخ و سمرقندت چه شد
صدها جفا ای مادرم دیدی و مهرت کم نشد
از خون سربازان تو، گلگون شده رویت وطن
ای سرو سبز بیخزان، ای مهر تو در جان و تن
ای مادرم ایران زمین
آغاز تو، پایان تویی
بر دشت من، باران تویی
در چشم من، تابان تویی
ایران من ایران من
در ظلمت جانکاه شب، مرغ سحر خوان منی
در حصر هم آزادهای، تنها تو ایران منی
ای مرغ حق در سینهات
با شور خود بیداد کن
آوازخوان شب شکن
بار دگر فریاد کن ایران من ایران من
ای کهنه سرباز زمین، جان جهان ایرانزمین
ای در رگان خون وطن
ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن
ایران من ایران من
ای داغدیده بازگو، بلخ و سمرقندت چه شد
صدها جفا ای مادرم دیدی و مهرت کم نشد
از خون سربازان تو، گلگون شده رویت وطن
ای سرو سبز بیخزان، ای مهر تو در جان و تن
ای مادرم ایران زمین
آغاز تو، پایان تویی
بر دشت من، باران تویی
در چشم من، تابان تویی
ایران من ایران من
در ظلمت جانکاه شب، مرغ سحر خوان منی
در حصر هم آزادهای، تنها تو ایران منی
ای مرغ حق در سینهات
با شور خود بیداد کن
آوازخوان شب شکن
بار دگر فریاد کن ایران من ایران من
Forwarded from توییتر دانشگاه تهرانی ها
🔻سیمایی صراف، وزیر علوم: جامعه در حال فقیر شدن نمیتواند به وفاق برسد
▫️در کشور به این باور نرسیدیم که علوم انسانی زمینه ساز توسعه و حلال مشکلات است.
▫️بخش نامطلوبی از وضعیت عمومی کشور مشکلات معیشتی است.
▫️در حکمرانی پویا وقتی سیاست به او سیلی بزند به سیاست نادرست پایان میزند.
▫️کشور محتاج تصمیمات مردان بزرگ و فهم های بزرگ است.
-Raavionline-
@uttweet
▫️در کشور به این باور نرسیدیم که علوم انسانی زمینه ساز توسعه و حلال مشکلات است.
▫️بخش نامطلوبی از وضعیت عمومی کشور مشکلات معیشتی است.
▫️در حکمرانی پویا وقتی سیاست به او سیلی بزند به سیاست نادرست پایان میزند.
▫️کشور محتاج تصمیمات مردان بزرگ و فهم های بزرگ است.
-Raavionline-
@uttweet
این هم یک نوع مُردن است:
تا قبل از ادوین هابل، باور عمومی آن بود که هر چه در عالم هست، همان کهکشان راه شیری است. او بود که با رصد منظم و سیستماتیک نشان داد که در خارج از کهکشان ما نیز کهکشان های دیگری وجود دارند، و کهکشان راه شیری به سان ذره ای در کیهان است، و کهکشانها نیز با سرعت بسیار از هم دور می شوند. امروزه می دانیم که بیش از صد میلیارد کهکشان که هرکدام صدها میلیارد ستاره همچون خورشید را در بردارند، در عالم بی انتها شناورند و کیهان اعظم در حال انبساط است. هابل در سال ۱۹۵۳ در گذشت، اما به درخواست همسرش و مطابق با شیوه ای که او و همسرش در تمام عمر دنبال کرده بودند، یعنی پرداختن به زندگی خصوصی و پرهیز از هرگونه تلاش برای کسب توجه، مراسم ترحیم و یادبودی برگزار نشد. محل خاکسپاری او نیز تا به امروز ناشناخته است و هیچ کس نمی داند که در کجا دفن شده است. تواضع و گوشه گیری او که به گواه همکارانش در تمام دوران فعالیت حرفه ای اش مشهود بود، به پس از مرگ او نیز تسری یافت ، مردن بدون داشتن یک سنگ مزار، بدون مقبره ای برای تجدید عهد و بدون پیامی برای آیندگان. شاید این هم نشانه دیگری از درک عمیق او از عظمت عالم بود و این که در این کیهان بی انتها، برای هر یک از ما داشتن غرور و توهم در باره موقعیت خود تا چه اندازه بی معناست.
تا قبل از ادوین هابل، باور عمومی آن بود که هر چه در عالم هست، همان کهکشان راه شیری است. او بود که با رصد منظم و سیستماتیک نشان داد که در خارج از کهکشان ما نیز کهکشان های دیگری وجود دارند، و کهکشان راه شیری به سان ذره ای در کیهان است، و کهکشانها نیز با سرعت بسیار از هم دور می شوند. امروزه می دانیم که بیش از صد میلیارد کهکشان که هرکدام صدها میلیارد ستاره همچون خورشید را در بردارند، در عالم بی انتها شناورند و کیهان اعظم در حال انبساط است. هابل در سال ۱۹۵۳ در گذشت، اما به درخواست همسرش و مطابق با شیوه ای که او و همسرش در تمام عمر دنبال کرده بودند، یعنی پرداختن به زندگی خصوصی و پرهیز از هرگونه تلاش برای کسب توجه، مراسم ترحیم و یادبودی برگزار نشد. محل خاکسپاری او نیز تا به امروز ناشناخته است و هیچ کس نمی داند که در کجا دفن شده است. تواضع و گوشه گیری او که به گواه همکارانش در تمام دوران فعالیت حرفه ای اش مشهود بود، به پس از مرگ او نیز تسری یافت ، مردن بدون داشتن یک سنگ مزار، بدون مقبره ای برای تجدید عهد و بدون پیامی برای آیندگان. شاید این هم نشانه دیگری از درک عمیق او از عظمت عالم بود و این که در این کیهان بی انتها، برای هر یک از ما داشتن غرور و توهم در باره موقعیت خود تا چه اندازه بی معناست.
این هم یک جور روحانی است…
ژرژ لوماتره، کشیش کاتولیک و عضو آکادمی علوم پاپی بود. در عین حال به پژوهشهای ریاضی و فیزیکی علاقمند بود و بیشتر عمر حرفه ای اش را به عنوان استاد دانشگاه کاتولیکی لووان در بلژیک سپری کرد. او اولین کسی بود که مشاهدات تجربی ادوین هابل را به حل های معادله اینشتین مبنی بر انبساط یک کیهان همگن و همسانگرد مرتبط کرد. لوماتره همچنین از پیشگامان استفاده از کامپیوتر در پژوهشهای فیزیک است و در سالهای دهه سی نشان داد که اشعه کیهانی توسط میدان مغناطیسی زمین منحرف می شود و بنابراین این اشعه از ذرات باردار تشکیل شده است. از دیگر کارهای پیشتازانه او می توان از کتابی که در باره کواترنیون ها و فضاهای بیضوی نوشته، از روش جدیدی که برای پرهیز از تکینگی ها در مسئله سه جسم ابداع کرده و هم چنین کارهای او در باره تبدیل فوریه سریع می توان نام برد. البته او همه این کارها را نه با نشستن در اسقف نشین یکی از دهات بلژیک که حوزه ماموریت او بود، بلکه با سفر و تحصیل در دانشگاه های آن زمان و بهره بردن از همکاری با کسانی مثل آرتور ادینگتون منجم پر آوازه انگلیسی در کمبریج و هارلو شاپلی در هاروارد و ام-آی-تی به انجام رساند. او که توسط پاپ جان پل سیزدهم به عضویت آکادمی پاپی علوم منصوب شده بود، در تمام عمر خود مخالف هر نوع اختلاط علم و دین بود. لوماتره رسالت دینی خود را بیش از هر چیز در زندگی معنوی شخصی می دانست و اعتقاد داشت که پژوهش هایش در کیهان شناسی تنها باید بر اساس معیارهای علمی قضاوت شوند. البته او تنها یکی از صدها کشیشی است که سهمی ارزشمند و واقعی در پیشرفت علم مدرن داشته اند.
George Le Maitre
ژرژ لوماتره، کشیش کاتولیک و عضو آکادمی علوم پاپی بود. در عین حال به پژوهشهای ریاضی و فیزیکی علاقمند بود و بیشتر عمر حرفه ای اش را به عنوان استاد دانشگاه کاتولیکی لووان در بلژیک سپری کرد. او اولین کسی بود که مشاهدات تجربی ادوین هابل را به حل های معادله اینشتین مبنی بر انبساط یک کیهان همگن و همسانگرد مرتبط کرد. لوماتره همچنین از پیشگامان استفاده از کامپیوتر در پژوهشهای فیزیک است و در سالهای دهه سی نشان داد که اشعه کیهانی توسط میدان مغناطیسی زمین منحرف می شود و بنابراین این اشعه از ذرات باردار تشکیل شده است. از دیگر کارهای پیشتازانه او می توان از کتابی که در باره کواترنیون ها و فضاهای بیضوی نوشته، از روش جدیدی که برای پرهیز از تکینگی ها در مسئله سه جسم ابداع کرده و هم چنین کارهای او در باره تبدیل فوریه سریع می توان نام برد. البته او همه این کارها را نه با نشستن در اسقف نشین یکی از دهات بلژیک که حوزه ماموریت او بود، بلکه با سفر و تحصیل در دانشگاه های آن زمان و بهره بردن از همکاری با کسانی مثل آرتور ادینگتون منجم پر آوازه انگلیسی در کمبریج و هارلو شاپلی در هاروارد و ام-آی-تی به انجام رساند. او که توسط پاپ جان پل سیزدهم به عضویت آکادمی پاپی علوم منصوب شده بود، در تمام عمر خود مخالف هر نوع اختلاط علم و دین بود. لوماتره رسالت دینی خود را بیش از هر چیز در زندگی معنوی شخصی می دانست و اعتقاد داشت که پژوهش هایش در کیهان شناسی تنها باید بر اساس معیارهای علمی قضاوت شوند. البته او تنها یکی از صدها کشیشی است که سهمی ارزشمند و واقعی در پیشرفت علم مدرن داشته اند.
George Le Maitre
آخرین میخ تابوت بر روابط بین المللی دانشگاه های ایران،
سال ۲۰۲۵، سال جهانی کوانتوم است. کشور کوچک قطر به مدد برنامه ریزی و سرمایه گذاری از همین ابتدا شروع به جذب پژوهشگران این رشته از سرتاسر دنیا برای شرکت در کنفرانس های این سال کرده است. در کشور ما هم به مدد نابخردی بی حدواندازه، آخرین نفس های ارتباطات بین المللی گرفته شده. از سال ۲۰۰۷، وقتی که دولت و حکومت یک کلمه از اهمیت فناوری کوانتومی نمی دانستند، گروه پژوهشی اطلاعات کوانتومی اقدام به برگزاری کنفرانس دوسالانه اطلاعات (http://iicqi.sharif.edu/) کوانتومی کرده بود، آن هم با حداقل هزینه ها، با شرکت پژوهشگران برجسته این رشته از سرتاسر دنیا و بدون پرداخت حتی یک ریال هزینه سفر برای آنها .در تمام این سالها از همراهی پژوهشگران اروپایی و بخصوص ایتالیایی، کشوری که در بقیه زمینه ها نیز بهترین روابط را با ایران داشت، بهره مند بودیم. این کنفرانس ها شور و اشتیاقی برای کار علمی در یک نسل از دانشجویان و پژوهشگران این رشته در کل کشور برانگیخت. با تیره شدن روابط ایران و ایتالیا ، دیگر هیچ پژوهشگری و هیچ استاد دانشگاهی رغبت سفر به ایران را نخواهد داشت. ایران مزیت نسبی خود را در این رشته که از سالها پیش نسبت به تمام کشورهای منطقه در آن برتری داشت، از دست خواهد داد. در این چهل و پنج سال می بایست فهمیده می شد که مبادله افراد بین کشورها هم قواعد خاص خود را دارد و چه بسا دامنه یک اقدام و ابتکار در یک مورد گریبان بسیاری دیگر از فعالیت های کشور را نیز بگیرد و به آن آسیب بزند. حالا با این همه دستگاه ها و نهادهایی (https://www.mehrnews.com/news/6153460/) که همگی مشتاق پیوستن به این فناوری بوده و مشغول نوشتن نقشه راه کوانتوم هستند و در همه آنها هم بر گسترش ارتباطات بین المللی تاکید شده، چه کسی به کشور ما خواهد آمد؟
سال ۲۰۲۵، سال جهانی کوانتوم است. کشور کوچک قطر به مدد برنامه ریزی و سرمایه گذاری از همین ابتدا شروع به جذب پژوهشگران این رشته از سرتاسر دنیا برای شرکت در کنفرانس های این سال کرده است. در کشور ما هم به مدد نابخردی بی حدواندازه، آخرین نفس های ارتباطات بین المللی گرفته شده. از سال ۲۰۰۷، وقتی که دولت و حکومت یک کلمه از اهمیت فناوری کوانتومی نمی دانستند، گروه پژوهشی اطلاعات کوانتومی اقدام به برگزاری کنفرانس دوسالانه اطلاعات (http://iicqi.sharif.edu/) کوانتومی کرده بود، آن هم با حداقل هزینه ها، با شرکت پژوهشگران برجسته این رشته از سرتاسر دنیا و بدون پرداخت حتی یک ریال هزینه سفر برای آنها .در تمام این سالها از همراهی پژوهشگران اروپایی و بخصوص ایتالیایی، کشوری که در بقیه زمینه ها نیز بهترین روابط را با ایران داشت، بهره مند بودیم. این کنفرانس ها شور و اشتیاقی برای کار علمی در یک نسل از دانشجویان و پژوهشگران این رشته در کل کشور برانگیخت. با تیره شدن روابط ایران و ایتالیا ، دیگر هیچ پژوهشگری و هیچ استاد دانشگاهی رغبت سفر به ایران را نخواهد داشت. ایران مزیت نسبی خود را در این رشته که از سالها پیش نسبت به تمام کشورهای منطقه در آن برتری داشت، از دست خواهد داد. در این چهل و پنج سال می بایست فهمیده می شد که مبادله افراد بین کشورها هم قواعد خاص خود را دارد و چه بسا دامنه یک اقدام و ابتکار در یک مورد گریبان بسیاری دیگر از فعالیت های کشور را نیز بگیرد و به آن آسیب بزند. حالا با این همه دستگاه ها و نهادهایی (https://www.mehrnews.com/news/6153460/) که همگی مشتاق پیوستن به این فناوری بوده و مشغول نوشتن نقشه راه کوانتوم هستند و در همه آنها هم بر گسترش ارتباطات بین المللی تاکید شده، چه کسی به کشور ما خواهد آمد؟
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
خسرو پناه: درحوزه های علمیه قم ظرفیت بالایی در زمینه فیزیک کوانتوم وجود دارد
رییس شورای تخصصی حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: در مراکز آموزشی قم ظرفیت خوبی در زمینه فیزیک کوانتوم وجود دارد؛ از جمله چندین رساله درباره ابعاد فلسفی فیزیک کوانتوم نوشته شده است.