Forwarded from کتابفروشی رزا📕🌸
ویرگول...
Photo
این کتاب از دل تجربیات نویسنده بیرون اومده و بهت کمک میکنه تا استرس و اضطرابت رو کاهش بدی و برای بهتر شدن سلامت روحیت تلاش کنی 🌱✨
Forwarded from کتابفروشی رزا📕🌸
ویرگول...
Photo
امااااا خبر خوبمون چیه ؟
تا فردا شب با سفارش این کتاب ۱۱ تا هدیه از طرف ما دریافت میکنین 🎁✨
که شامل ی پلنر ضد استرس جذاب که طراحی خودمونه و هیچ جای دیگ نمیتونین پیداش کنین
و ۹ تا کارت مینیمال انگیزشی به همراه استند چوبی قشنگش 😍
میتونی روی میزت بزاری و هرروز ازش انگیزه بگیری ...
@time_of_study📙
براى خريد كتاب پيام دهيد
@Rosa_bookstore_admin
تا فردا شب با سفارش این کتاب ۱۱ تا هدیه از طرف ما دریافت میکنین 🎁✨
که شامل ی پلنر ضد استرس جذاب که طراحی خودمونه و هیچ جای دیگ نمیتونین پیداش کنین
و ۹ تا کارت مینیمال انگیزشی به همراه استند چوبی قشنگش 😍
میتونی روی میزت بزاری و هرروز ازش انگیزه بگیری ...
@time_of_study📙
براى خريد كتاب پيام دهيد
@Rosa_bookstore_admin
من از نظر تو آدم معمولی هستم، چون دستهام زور چندانی ندارن، یه بازیگر معروف و دلربا نیستم و پولی هم ندارم تا مثل دیگران واست کادو بگیرم.
اما چیزهایی درباره من، پیچیدگیهای ذهن من و قلب بزرگ من هست که تو شاید در هنگام کار کردن، تلویزیون دیدن یا خندیدن با دوستهات متوجه نباشی، ولی هنگام تنهایی، آهنگ گوش دادن و خوابیدن همه چیز فرق میکنه، اون وقت خاطرات، حرفها و داستانهای من جان میگیرن، من اسم این رو گذاشتم "نفوذ".
#روزبه_معین
@viir_gool
اما چیزهایی درباره من، پیچیدگیهای ذهن من و قلب بزرگ من هست که تو شاید در هنگام کار کردن، تلویزیون دیدن یا خندیدن با دوستهات متوجه نباشی، ولی هنگام تنهایی، آهنگ گوش دادن و خوابیدن همه چیز فرق میکنه، اون وقت خاطرات، حرفها و داستانهای من جان میگیرن، من اسم این رو گذاشتم "نفوذ".
#روزبه_معین
@viir_gool
بعضی روزها هم آدم خالیست، نه از آن خالیهایی که چیزی برایش باقی نمانده باشد، از آن خالیهایی که دیگر چیزهایی که هستند به دلت نمیشینند و ذوق و جایی هم برای چیز تازهیی نداری، چمدانی پر از لباسهایی نفتالین آلود، که هیچ کدام مناسب حال آن روزت نیستند و هرکدام را که برداری حتما پشیمان میشوی و با این حال چارهیی هم نداری، بی چارگی خالی یک عصر تابستانی
@viir_gool
@viir_gool
من تجربه کردهام؛ بدون فراغت و تفریح، زندگی هیچگونه ارزشی ندارد!!!
آدم هیچ چیز از جهان نمیفهمد؛ وقتی که سفر نمیرود، وقتی که با خانواده و عزیزان نمینشیند و وقتی که برای خوشحالی خودش هیچ کاری نمیکند.
چه فایدهای دارد دویدن و دویدن و به هدف رسیدن اما از مسیر، هیچ نفهمیدن؟
چه فایدهای دارد از میان تمام رنگهای جهان، خاکستری را دیدن و از میان اینهمه پنجرهی رو به زیبایی، مقابل دیوار نشستن؟!
چه فایدهای دارد، خسته و مشغول، به رفت و آمدها نگریستن و از لبخندها و شادیها و لذتها هیچ نفهمیدن؟!
باید در زیستن به تعادل رسید. نه کار اولویت است، نه تفریح! باید هر دو را با هم آمیخت و به موازات کار، تفریح داشت و به موازات هدفها، دلخوشی...
باید دلگرم بود به چیزی، به کسی، به جایی. باید تعلق داشت... باید هوشمندانه از جهان بهره برد و به زیستنی خوشایند و مطلوب رسید.
باید زیست، باید سبز و گرم و عاشق و امیدوار زیست...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@viir_gool
آدم هیچ چیز از جهان نمیفهمد؛ وقتی که سفر نمیرود، وقتی که با خانواده و عزیزان نمینشیند و وقتی که برای خوشحالی خودش هیچ کاری نمیکند.
چه فایدهای دارد دویدن و دویدن و به هدف رسیدن اما از مسیر، هیچ نفهمیدن؟
چه فایدهای دارد از میان تمام رنگهای جهان، خاکستری را دیدن و از میان اینهمه پنجرهی رو به زیبایی، مقابل دیوار نشستن؟!
چه فایدهای دارد، خسته و مشغول، به رفت و آمدها نگریستن و از لبخندها و شادیها و لذتها هیچ نفهمیدن؟!
باید در زیستن به تعادل رسید. نه کار اولویت است، نه تفریح! باید هر دو را با هم آمیخت و به موازات کار، تفریح داشت و به موازات هدفها، دلخوشی...
باید دلگرم بود به چیزی، به کسی، به جایی. باید تعلق داشت... باید هوشمندانه از جهان بهره برد و به زیستنی خوشایند و مطلوب رسید.
باید زیست، باید سبز و گرم و عاشق و امیدوار زیست...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@viir_gool
من حسودم جانم!
حسادتِ من با تو زمين تا آسمان فرق دارد؛
حسادتِ تو بغض ميشود
حسادتِ تو جمع ميشود در قطره اشكى و
آرام آرام سُر ميخورد روى گونه هايت...
با پشت دستهاى مردانه ام پاكشان ميكنم و
تا آخرِ عمر ضمانت ميكنم كه غريبه اى
سببِ خيس شدنِ چشمانت نشود!
من اما همه چيز را ميريزم توي دلم
شب ها كه به خواب ميروى،
مى آيم كنارِ پنجره و تمامِ حسادت هاى مردانه ام را دود ميكنم!
ميدانى؟
من به تمامِ آدمهايى كه تو ناخواسته دوستشان دارى حسودم؛
به شاعرى كه با شعرهايش ذوق ميكنى...
به خواننده اى كه ترانه هايش روى لبهايت رژه ميرود...
به بازيگرى كه قند در دلت آب ميكند...
كنارِ تو از تمامِ اينها لذت ميبرم اما در خلوتم
روزى هزاران بار نفرينشان ميكنم!
خاصيتِ مرد بودن همين است جانم؛
مردها حسادتشان را بروز نميدهند،
جمع ميكنند
و
جمع ميكنند
و شبها در خلوتشان
بدونِ آنكه بويى ببرى
دود ميكنند!
@Viir_gool
حسادتِ من با تو زمين تا آسمان فرق دارد؛
حسادتِ تو بغض ميشود
حسادتِ تو جمع ميشود در قطره اشكى و
آرام آرام سُر ميخورد روى گونه هايت...
با پشت دستهاى مردانه ام پاكشان ميكنم و
تا آخرِ عمر ضمانت ميكنم كه غريبه اى
سببِ خيس شدنِ چشمانت نشود!
من اما همه چيز را ميريزم توي دلم
شب ها كه به خواب ميروى،
مى آيم كنارِ پنجره و تمامِ حسادت هاى مردانه ام را دود ميكنم!
ميدانى؟
من به تمامِ آدمهايى كه تو ناخواسته دوستشان دارى حسودم؛
به شاعرى كه با شعرهايش ذوق ميكنى...
به خواننده اى كه ترانه هايش روى لبهايت رژه ميرود...
به بازيگرى كه قند در دلت آب ميكند...
كنارِ تو از تمامِ اينها لذت ميبرم اما در خلوتم
روزى هزاران بار نفرينشان ميكنم!
خاصيتِ مرد بودن همين است جانم؛
مردها حسادتشان را بروز نميدهند،
جمع ميكنند
و
جمع ميكنند
و شبها در خلوتشان
بدونِ آنكه بويى ببرى
دود ميكنند!
@Viir_gool
من گاو نیستم !
تو برای انکار دلتنگیات
برای انکارِ من سراغ دیگری رفتی !
سراغ دیگری رفتی ؟!
من بعد تو غریبه ام
با خودم، با خانه، با خیابان،
با همان فروشگاهی که ازش خرید میکردیم
با تخت خوابم با لباس هام با عطرم
تو چطور پِیکِ آشنایی با دیگری سر کشیدی؟
به سلامتی من…
به سلامتی من فکر نکردی ؟
تو چطور توانستی به دیگری بگویی دوستت دارم؟!
واقعا گفتهای دوستت دارم؟ ناموساً؟
ناموساً چطور دستانش را میگیری ؟
چطور میگذاری سرت را میان دستانش بگیرد!؟
چطور میگذاری ببوس…
چطور میگذاری لمست کند؟!
من هنوز فکر میکنم مال توام لامصب!
تو چرا نمیروی از من؟
مگر مگر مگر
مگر صدات نمیکردم پناه؟
وقتی به من فکر میکنی
چطور برای بی پناهیام غصهات نمیگیرد؟
اصلاً به من فکر میکنی؟!
اصلاحیه
اصلاحیه
من گاوم
حالا بشین همه جا بگو عشق وجود ندارد
وجودش را نداشتی
انکار
همیشه از باور سادهتر است
من را نه
عشق را انکار کردی
گویی که خودت را…
#علی_سلطانی
@viir_gool
تو برای انکار دلتنگیات
برای انکارِ من سراغ دیگری رفتی !
سراغ دیگری رفتی ؟!
من بعد تو غریبه ام
با خودم، با خانه، با خیابان،
با همان فروشگاهی که ازش خرید میکردیم
با تخت خوابم با لباس هام با عطرم
تو چطور پِیکِ آشنایی با دیگری سر کشیدی؟
به سلامتی من…
به سلامتی من فکر نکردی ؟
تو چطور توانستی به دیگری بگویی دوستت دارم؟!
واقعا گفتهای دوستت دارم؟ ناموساً؟
ناموساً چطور دستانش را میگیری ؟
چطور میگذاری سرت را میان دستانش بگیرد!؟
چطور میگذاری ببوس…
چطور میگذاری لمست کند؟!
من هنوز فکر میکنم مال توام لامصب!
تو چرا نمیروی از من؟
مگر مگر مگر
مگر صدات نمیکردم پناه؟
وقتی به من فکر میکنی
چطور برای بی پناهیام غصهات نمیگیرد؟
اصلاً به من فکر میکنی؟!
اصلاحیه
اصلاحیه
من گاوم
حالا بشین همه جا بگو عشق وجود ندارد
وجودش را نداشتی
انکار
همیشه از باور سادهتر است
من را نه
عشق را انکار کردی
گویی که خودت را…
#علی_سلطانی
@viir_gool
آدمها به دنبال لیاقتشان می روند...
اینکه با چنگ و دندان بخواهید یک نفر را
نگه دارید و او هیچ تلاشی
برای ماندن نکند ،
فقط وقتتان را تلف کرده اید!
بگذارید تا جایی که "می مانند" بمانند...
دستشان را باز بگذارید
اگر کسی نخواست کنارتان باشد
خودتان کفشهایش را جفت کنید
راه را باز کنید تا بدون شما به زندگی ادامه دهد...
یادتان باشد :
آدم ها
به جایی می روند که لیاقتش را داشته باشند...
#زیور_شیبانی
@viir_gool
اینکه با چنگ و دندان بخواهید یک نفر را
نگه دارید و او هیچ تلاشی
برای ماندن نکند ،
فقط وقتتان را تلف کرده اید!
بگذارید تا جایی که "می مانند" بمانند...
دستشان را باز بگذارید
اگر کسی نخواست کنارتان باشد
خودتان کفشهایش را جفت کنید
راه را باز کنید تا بدون شما به زندگی ادامه دهد...
یادتان باشد :
آدم ها
به جایی می روند که لیاقتش را داشته باشند...
#زیور_شیبانی
@viir_gool
آدم یک روزهایی آنقدر تنهاست
که تصمیم میگیرد
بزند تویِ آینه و برود با خودش!
آدم یک روزهایی می فهمد
چقدر غریبه است برای آشناها
آنوقت،
خودش را می پیچد تویِ خودش
می نشیند یک گوشه
و می رود از همه جا...
حالا فردا که شد
هِی صدایش کن!
او که بی پا و کفش و کوچه می رود
هرگز بر نمی گردد ...
#معصومه_صابر
📓ماهیِ تویِ قوطی کنسرو
@viir_gool
که تصمیم میگیرد
بزند تویِ آینه و برود با خودش!
آدم یک روزهایی می فهمد
چقدر غریبه است برای آشناها
آنوقت،
خودش را می پیچد تویِ خودش
می نشیند یک گوشه
و می رود از همه جا...
حالا فردا که شد
هِی صدایش کن!
او که بی پا و کفش و کوچه می رود
هرگز بر نمی گردد ...
#معصومه_صابر
📓ماهیِ تویِ قوطی کنسرو
@viir_gool
پرنده ی بی معرفت
دلتنگی اش را انداخت توی آغوش درخت و پرید.
می دانی؟!
درختی که سرش روی شانه ی ماه است
زود به گریه می افتد!
#معصومه_صابر
@viir_gool
دلتنگی اش را انداخت توی آغوش درخت و پرید.
می دانی؟!
درختی که سرش روی شانه ی ماه است
زود به گریه می افتد!
#معصومه_صابر
@viir_gool
شنیده بودم قلبش با باطری کار میکند،
برای همین کنجکاو نزدیکش شدم.
بعد از سلام و احوال پرسی،
شوخ که دیدمش گفتم:
پدر جان شما با این وضع هنوز هم
به حاج خانم عشق میورزی؟
خندید و گفت: بیشتر اوقات
به زنم میگویم،
سمیه من شارژ ندارم
تو دوستم داشته باش...
#رسول_ادهمی
@viir_gool
برای همین کنجکاو نزدیکش شدم.
بعد از سلام و احوال پرسی،
شوخ که دیدمش گفتم:
پدر جان شما با این وضع هنوز هم
به حاج خانم عشق میورزی؟
خندید و گفت: بیشتر اوقات
به زنم میگویم،
سمیه من شارژ ندارم
تو دوستم داشته باش...
#رسول_ادهمی
@viir_gool
در اولین مکالمه تلفنی پرسید: "چرا رفتی؟" دلایلم را توضیح دادم. در دومین مکالمه تلفنی هم پرسید: "چرا رفتی؟" دوباره دلایلام را گفتم. تا زنده بود، در هر مکالمه تلفنی همان پرسش را میپرسید. کمکم فهمیدم که برای او “چرا رفتی؟” یک پرسش نبود، یک جمله خبری بود: «کاش نمیرفتی»
@viir_gool
@viir_gool
در زندگیِ بعدی،
کاش میشد مسیر را وارونه طی کنم.
در آغاز، پیکری بیجان و مرده باشم و آنگاه راه آغاز شود.
در خانهای از انسانهای سالمند، زندگی را آغاز کنم و هرروز همه چیز، بهتر و بهتر شود. به خاطرِ بیش از حد سالم بودن، از خانه بیرونم کنند، بروم و حقوق بازنشستگیام را جمع کنم و سپس، کار کردن را آغاز کنم.
روز اول، یک ساعتِ طلایی خواهم خرید و به مهمانی و پایکوبی خواهم رفت. سپس چهل سال پیوسته کار خواهم کرد و هرروز ، جوان تر خواهم شد. آنگاه برای دبیرستان آمادهام؛ و سپس به دبستان میروم و آنگاه کودک می شوم و بازی میکنم.
هیچ مسئولیتی نخواهم داشت، آنقدر جوان و جوانتر می شوم تا به یک نوزاد تبدیل شوم.
و آنگاه نه ماه ، در محیطی زیبا و لوکس، چیزی شبیه استخر ، غوط ور خواهم شد...
و سپس با یک لحظه برانگیختگیِ شورانگیز، زندگی را در اوج به پایان برسانم!
#وودی_آلن
@viir_gool
کاش میشد مسیر را وارونه طی کنم.
در آغاز، پیکری بیجان و مرده باشم و آنگاه راه آغاز شود.
در خانهای از انسانهای سالمند، زندگی را آغاز کنم و هرروز همه چیز، بهتر و بهتر شود. به خاطرِ بیش از حد سالم بودن، از خانه بیرونم کنند، بروم و حقوق بازنشستگیام را جمع کنم و سپس، کار کردن را آغاز کنم.
روز اول، یک ساعتِ طلایی خواهم خرید و به مهمانی و پایکوبی خواهم رفت. سپس چهل سال پیوسته کار خواهم کرد و هرروز ، جوان تر خواهم شد. آنگاه برای دبیرستان آمادهام؛ و سپس به دبستان میروم و آنگاه کودک می شوم و بازی میکنم.
هیچ مسئولیتی نخواهم داشت، آنقدر جوان و جوانتر می شوم تا به یک نوزاد تبدیل شوم.
و آنگاه نه ماه ، در محیطی زیبا و لوکس، چیزی شبیه استخر ، غوط ور خواهم شد...
و سپس با یک لحظه برانگیختگیِ شورانگیز، زندگی را در اوج به پایان برسانم!
#وودی_آلن
@viir_gool
همه ما یه نفر رو داریم که نداریمش!
میدونی چی میگم؟
دوسش داریم...
و با قلبمون میخوایم کنارش باشیم ...
به یادش بیدار میشیم... حتی ازش می خوایم عکسشو برامون اول صبح بفرسته تا اولین چهره ای که می بینیم اون باشه...
و شب...، قبل از خواب، به اون فکر میکنیم ...
برایش ستاره ستاره دلخوشی آرزو میکنیم...
و دوست داریم سبدِ دلتنگیهایش همیشه خالی از دیگران و پر از ما باشد ... شاید یه جور حسودی باشه این حرف... ولی حقیقته و با حقیقت نمیشه جنگید...
یک نفر که میخوایم دنیا خالی بشه، اما اون باشه کنارمون و کنار بی حوصلگی هامون...
@viir_gool
میدونی چی میگم؟
دوسش داریم...
و با قلبمون میخوایم کنارش باشیم ...
به یادش بیدار میشیم... حتی ازش می خوایم عکسشو برامون اول صبح بفرسته تا اولین چهره ای که می بینیم اون باشه...
و شب...، قبل از خواب، به اون فکر میکنیم ...
برایش ستاره ستاره دلخوشی آرزو میکنیم...
و دوست داریم سبدِ دلتنگیهایش همیشه خالی از دیگران و پر از ما باشد ... شاید یه جور حسودی باشه این حرف... ولی حقیقته و با حقیقت نمیشه جنگید...
یک نفر که میخوایم دنیا خالی بشه، اما اون باشه کنارمون و کنار بی حوصلگی هامون...
@viir_gool