Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
میهمانان تازیگوی فرهنگستان ایران
معرفی چهار عضو خارجی فرهنگستان اول
یادداشتی از سید محمدحسین میرفخرائی
دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهشکدۀ واژهگزینی و اصطلاحشناسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
🔸نخستین فرهنگستان ایران در اردیبهشت سال ۱۳۱۴ خورشیدی بنیانگذاری شد. یکی از ویژگیهای این فرهنگستان عضویت وابستۀ چهار شخصیت علمی عرب در آن است. این رخداد بهویژه ازآنرو اهمیت دارد که در فرهنگستانهای بعدی تکرار نشده است. تنها، بهتازگی عیسی علی العاکوب، ادیب، شاعر و ایرانشناس سوری، به عضویت افتخاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شده است.
این چهار شخصیت که همگی ملیتی مصری داشتهاند، بهترتیب سال تولد، از این قرارند: محمد توفیق رفعت پاشا، علی جارم بیک، منصور بیک فهمی، و محمد حسین هیکل پاشا.
🔴 متن کامل یادداشت را در وبگاه فرهنگستان به نشانی زیر بخوانید:
🌐 https://apll.ir/?p=17578
معرفی چهار عضو خارجی فرهنگستان اول
یادداشتی از سید محمدحسین میرفخرائی
دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهشکدۀ واژهگزینی و اصطلاحشناسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
🔸نخستین فرهنگستان ایران در اردیبهشت سال ۱۳۱۴ خورشیدی بنیانگذاری شد. یکی از ویژگیهای این فرهنگستان عضویت وابستۀ چهار شخصیت علمی عرب در آن است. این رخداد بهویژه ازآنرو اهمیت دارد که در فرهنگستانهای بعدی تکرار نشده است. تنها، بهتازگی عیسی علی العاکوب، ادیب، شاعر و ایرانشناس سوری، به عضویت افتخاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شده است.
این چهار شخصیت که همگی ملیتی مصری داشتهاند، بهترتیب سال تولد، از این قرارند: محمد توفیق رفعت پاشا، علی جارم بیک، منصور بیک فهمی، و محمد حسین هیکل پاشا.
🔴 متن کامل یادداشت را در وبگاه فرهنگستان به نشانی زیر بخوانید:
🌐 https://apll.ir/?p=17578
از نشخوارهای ذهنی ویراستاری که واژهگزینی میخوانَد
📌 آدمها چطور «چهارزانو» مینشینند؟ من چرا هرقدر به خودم نگاه میکنم دو تا زانو بیشتر نمیبینم؟
📌 یعنی عربها به تنب بزرگ و کوچک میگویند «تنبان»؟
📌 چرا میگوییم: «نیمههای شب»؟ مگر شب چند تا نیمه دارد؟
📌 عربها چطور به این نتیجه رسیدهاند که به «ماداگاسکار» بگویند «مَدَغَشقَر»؟
📌 اگر بخواهم از بیخ شکستهنویسی نکنم، «چارچنگولی» را باید بنویسم «چهارچنگالی»؟
📌 آن بابایی بود که بهجای «حشد الشعبی» نوشته بود «هشت الشعبی»؛ چرا نمیتوانم ببخشمش؟
📌 چرا پشت شیشهٔ این مغازه نوشته «کارگر ساده نیازمندیم»؟ یعنی دنبال آدم ساده میگردند؟ جای آقای مارکس خالی.
📌 اگر «آمریکا» و «آفریقا» را «امریکا» و «افریقا» بنویسیم، آنوقت «آنگولا» را هم باید «انگولا» بنویسیم؟ بد نباشد؟
📌 چرا طرف به رفیقهایش میگفت «بروبگز»؟ نکند s جمع انگلیسی هم دارد وارد فارسی میشود؟ وا غلط ننویسیماه!
📌 آن بابایی که ویرایش درس میداد میگفت «مردادماه» حشو دارد، چون خودمان میدانیم «مرداد» اسم ماه است. راست میگفت. یادم باشد بروم بوستان سعدی را ویرایش کنم و بهجای «یکی غلّه مردادمَه توده کرد» بگذارم: «یکی غلّه مرداد هِی توده کرد.»
📌 چرا نوشته بود «صد معبر ممنوع»؟ یعنی با کمتر یا بیشتر از صد مشکلی ندارد؟
📌 به فلسفهدان نادان چه باید گفت؟ «فلسفیه» (بر وزن عندلیب!) را میپسندم. حیف که کسی قدر استعداد واژهسازیام را نمیداند.
📌 اگر کتابی بنویسم و اسمش را بگذارم «همان»، آنوقت توی استناد، ارجاعهای تکراری را باز مینویسند «همان»؟ ایرانیکش که نمیکنند؟
📌 «درچه» چطوری شده «دریچه»؟ آن «ی» از کجا آمده؟ نمیشود که هرجا دلمان خواست «ی» بگذاریم.
📌 «چکه» مگر از پیوند «چک» (ستاک حال چکیدن) با پسوند «ه» تشکیل نشده؟ پس چرا مشددش میکنیم و میگوییم «چکّه»؟ چرا همهاش حرف میتپانیم توی کلمه؟
📌 آن بندهخدایی که نوشته بود: «فلانی یار و غار من است» منظورش چه بود؟ اصلاً به من چه؟
🔗 @virastarbashi
📌 آدمها چطور «چهارزانو» مینشینند؟ من چرا هرقدر به خودم نگاه میکنم دو تا زانو بیشتر نمیبینم؟
📌 یعنی عربها به تنب بزرگ و کوچک میگویند «تنبان»؟
📌 چرا میگوییم: «نیمههای شب»؟ مگر شب چند تا نیمه دارد؟
📌 عربها چطور به این نتیجه رسیدهاند که به «ماداگاسکار» بگویند «مَدَغَشقَر»؟
📌 اگر بخواهم از بیخ شکستهنویسی نکنم، «چارچنگولی» را باید بنویسم «چهارچنگالی»؟
📌 آن بابایی بود که بهجای «حشد الشعبی» نوشته بود «هشت الشعبی»؛ چرا نمیتوانم ببخشمش؟
📌 چرا پشت شیشهٔ این مغازه نوشته «کارگر ساده نیازمندیم»؟ یعنی دنبال آدم ساده میگردند؟ جای آقای مارکس خالی.
📌 اگر «آمریکا» و «آفریقا» را «امریکا» و «افریقا» بنویسیم، آنوقت «آنگولا» را هم باید «انگولا» بنویسیم؟ بد نباشد؟
📌 چرا طرف به رفیقهایش میگفت «بروبگز»؟ نکند s جمع انگلیسی هم دارد وارد فارسی میشود؟ وا غلط ننویسیماه!
📌 آن بابایی که ویرایش درس میداد میگفت «مردادماه» حشو دارد، چون خودمان میدانیم «مرداد» اسم ماه است. راست میگفت. یادم باشد بروم بوستان سعدی را ویرایش کنم و بهجای «یکی غلّه مردادمَه توده کرد» بگذارم: «یکی غلّه مرداد هِی توده کرد.»
📌 چرا نوشته بود «صد معبر ممنوع»؟ یعنی با کمتر یا بیشتر از صد مشکلی ندارد؟
📌 به فلسفهدان نادان چه باید گفت؟ «فلسفیه» (بر وزن عندلیب!) را میپسندم. حیف که کسی قدر استعداد واژهسازیام را نمیداند.
📌 اگر کتابی بنویسم و اسمش را بگذارم «همان»، آنوقت توی استناد، ارجاعهای تکراری را باز مینویسند «همان»؟ ایرانیکش که نمیکنند؟
📌 «درچه» چطوری شده «دریچه»؟ آن «ی» از کجا آمده؟ نمیشود که هرجا دلمان خواست «ی» بگذاریم.
📌 «چکه» مگر از پیوند «چک» (ستاک حال چکیدن) با پسوند «ه» تشکیل نشده؟ پس چرا مشددش میکنیم و میگوییم «چکّه»؟ چرا همهاش حرف میتپانیم توی کلمه؟
📌 آن بندهخدایی که نوشته بود: «فلانی یار و غار من است» منظورش چه بود؟ اصلاً به من چه؟
🔗 @virastarbashi
ناس نسناس ۲
پیشتر دربارهٔ مخدر ناس (نسوار) و نامش نوشتم (ناس نسناس). ظاهراً مصرف این مخدر در ایران هم دارد باب میشود، یا شده و من بیخبرم. نشانهاش هم این است که تقریباً روزی نیست که موقع پیادهروی، یکی از این زرورقها نبینم.
یاد شب قدرِ چند سال پیش افتادم. در مسجدی نشسته بودم و کسی داشت پشت بلندگو دعای جوشن کبیر میخواند. مطابق معمول، بعد از تمامشدن هر تکه از دعا، جماعت باهم میخواندند: «...خَلِّصنا مِنَ ٱلنّارِ يا رَبّ»؛ (پروردگارا، از عذاب آتش نجاتمان بده).
پشتسر من البته پیرمرد باصفایی نشسته بود که اشتباهی چیز دیگری میگفت: «خَلِّصنا مِنَ ٱلنّاسِ يا رَبّ.» بهعبارتی بیشتر دنبال خلاصشدن از شر مردم بود!
خلاصه اینکه، خَلِّصنا مِنَ ٱلنّاسِ يا رَبّ، حالا با هر معنایی که خودت صلاح میدانی!
🔗 @virastarbashi
پیشتر دربارهٔ مخدر ناس (نسوار) و نامش نوشتم (ناس نسناس). ظاهراً مصرف این مخدر در ایران هم دارد باب میشود، یا شده و من بیخبرم. نشانهاش هم این است که تقریباً روزی نیست که موقع پیادهروی، یکی از این زرورقها نبینم.
یاد شب قدرِ چند سال پیش افتادم. در مسجدی نشسته بودم و کسی داشت پشت بلندگو دعای جوشن کبیر میخواند. مطابق معمول، بعد از تمامشدن هر تکه از دعا، جماعت باهم میخواندند: «...خَلِّصنا مِنَ ٱلنّارِ يا رَبّ»؛ (پروردگارا، از عذاب آتش نجاتمان بده).
پشتسر من البته پیرمرد باصفایی نشسته بود که اشتباهی چیز دیگری میگفت: «خَلِّصنا مِنَ ٱلنّاسِ يا رَبّ.» بهعبارتی بیشتر دنبال خلاصشدن از شر مردم بود!
خلاصه اینکه، خَلِّصنا مِنَ ٱلنّاسِ يا رَبّ، حالا با هر معنایی که خودت صلاح میدانی!
🔗 @virastarbashi
مجمع واژهدوستان
چون ارجاعشان شمارهٔ جلد و صفحه نداشت، نتوانستم اعتماد کنم. لذا با استعانت از چفت و قفل، در را بستم!
مشاهدهشده در گروه فرهنگنویسی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
🔗 @virastarbashi
چون ارجاعشان شمارهٔ جلد و صفحه نداشت، نتوانستم اعتماد کنم. لذا با استعانت از چفت و قفل، در را بستم!
مشاهدهشده در گروه فرهنگنویسی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
🔗 @virastarbashi
هرچه زور زد، باز هم متن آنجور که میخواست...
Anonymous Poll
41%
از آب درنیامد.
16%
از کار درنیامد.
44%
هر دو.
آدمیزاد و استیلای نقص
در این هشتنه سالی که پیوسته سرم گرم کار ویرایش و نشر بوده، اگر یک چیز دستگیرم شده باشد این است: هیچ کتابی، بلکه هیچ متنی، خالی از اشکال نیست.
لابد با خودتان فکر میکنید این که حرف تازهای نیست. بله، قبول دارم. اما با اجازهٔ استادان و پیشکسوتان، میخواهم این جمله را قدری تکمیل کنم: «...خالی از اشکال نیست و نخواهد شد.»
قبلاً گفته بودم که کاملگرایی آخر و عاقبت ندارد. حالا میخواهم به بیان دیگری همان حرف را بزنم: شما اگر به زبانآگاهیِ استاد کمنظیری مثل علی صلحجو هم برسی، ممکن است دو بار «مستهجن» را «مستحجهن» بنویسی، آنهم کجا؟ در کتاب نکتههای ویرایشت.
شما اگر به تسلط شادروان سید محمد دامادی بر عربی هم برسی، ممکن است در پیشگفتار کتاب پربار مضامین مشترک در فارسی و عربیات، ترکیب «الاستیلاء النقص» را بیاوری که خطای سادهای است (وقتی مضافالیه ال دارد، مضاف نباید ال بگیرد دیگر)، آنهم کجا؟ جایی که داری سخن مشهور عماد اصفهانی را میآوری که میگوید هیچ نوشتهای بیخطا نیست.
پس حالا که همهمان بهقول عماد، تحت استیلای نقصیم، بیایید تکیه بدهیم و نفس راحتی بکشیم، بلکه قلم اینقدر در دستمان نلرزد. بیایید اینقدر با خیال رسیدن به بینقصی، خودمان و دوروبریهایمان را عذاب ندهیم و از هیچوپوچ نترسانیم.
از وقتی یادم میآید و بهخصوص در این هشتنه سال، مرتب شاهد این بودهام که کسی با تمام وجود برای متنی مایه گذاشته و سرآخر دیگری از راه رسیده و ایرادی به کار گرفته که پدیدآور را انگشتبهدهان گذاشته است.
شما هرقدر هم حرفهایگری کنی، باز هم ممکن است کسی حتی با اطلاعات و سواد کمتر پیدا شود و ایرادی پیشپاافتاده از کارَت بگیرد. بهقول خدا، وَفَوقَ كُلِّ ذي عِلمٍ عَليم؛ (دست بالای دست بسیار است). بله، آن دیکتهٔ نانوشته است که غلط ندارد، اما اگر از من بپرسید، میگویم غلط اصلی دیکته ننوشتن است.
در آخر بگویم که غرضم توجیه خطاکاری نیست و میدانیم که باب باریکبینی و نقادی را هم نمیشود با این حرفها بست.
مخلص.
🔗 @virastarbashi
در این هشتنه سالی که پیوسته سرم گرم کار ویرایش و نشر بوده، اگر یک چیز دستگیرم شده باشد این است: هیچ کتابی، بلکه هیچ متنی، خالی از اشکال نیست.
لابد با خودتان فکر میکنید این که حرف تازهای نیست. بله، قبول دارم. اما با اجازهٔ استادان و پیشکسوتان، میخواهم این جمله را قدری تکمیل کنم: «...خالی از اشکال نیست و نخواهد شد.»
قبلاً گفته بودم که کاملگرایی آخر و عاقبت ندارد. حالا میخواهم به بیان دیگری همان حرف را بزنم: شما اگر به زبانآگاهیِ استاد کمنظیری مثل علی صلحجو هم برسی، ممکن است دو بار «مستهجن» را «مستحجهن» بنویسی، آنهم کجا؟ در کتاب نکتههای ویرایشت.
شما اگر به تسلط شادروان سید محمد دامادی بر عربی هم برسی، ممکن است در پیشگفتار کتاب پربار مضامین مشترک در فارسی و عربیات، ترکیب «الاستیلاء النقص» را بیاوری که خطای سادهای است (وقتی مضافالیه ال دارد، مضاف نباید ال بگیرد دیگر)، آنهم کجا؟ جایی که داری سخن مشهور عماد اصفهانی را میآوری که میگوید هیچ نوشتهای بیخطا نیست.
پس حالا که همهمان بهقول عماد، تحت استیلای نقصیم، بیایید تکیه بدهیم و نفس راحتی بکشیم، بلکه قلم اینقدر در دستمان نلرزد. بیایید اینقدر با خیال رسیدن به بینقصی، خودمان و دوروبریهایمان را عذاب ندهیم و از هیچوپوچ نترسانیم.
از وقتی یادم میآید و بهخصوص در این هشتنه سال، مرتب شاهد این بودهام که کسی با تمام وجود برای متنی مایه گذاشته و سرآخر دیگری از راه رسیده و ایرادی به کار گرفته که پدیدآور را انگشتبهدهان گذاشته است.
شما هرقدر هم حرفهایگری کنی، باز هم ممکن است کسی حتی با اطلاعات و سواد کمتر پیدا شود و ایرادی پیشپاافتاده از کارَت بگیرد. بهقول خدا، وَفَوقَ كُلِّ ذي عِلمٍ عَليم؛ (دست بالای دست بسیار است). بله، آن دیکتهٔ نانوشته است که غلط ندارد، اما اگر از من بپرسید، میگویم غلط اصلی دیکته ننوشتن است.
در آخر بگویم که غرضم توجیه خطاکاری نیست و میدانیم که باب باریکبینی و نقادی را هم نمیشود با این حرفها بست.
مخلص.
🔗 @virastarbashi
Telegram
ویراستارباشی
ویراستارباشی
هرچه زور زد، باز هم متن آنجور که میخواست...
از آب درآمد (درآورد) یا از کار؟
در فرهنگ کنایات سخن (ج۱، ص۹)، «از آب درآوردن» اینطور تعریف شده: «پروردن، ساختن، به عمل آوردن.» این هم شاهدش است بهنقل از جمالزاده: «از این بهتر و زیباتر نمیتوان از آب درآورد.»
در ج۲، ص۱۲۱۵ از همین فرهنگ، مدخلِ «از کار درآوردن» به مدخل «از آب درآوردن» ارجاع دارد که یعنی این دو هممعنا هستند. بعد هم دو شاهد آمده؛ یکی از اسلامی ندوشن، و اینیکی از دریابندری: «این حکایت را در حد خود بسیار شیرین از کار درآورده است.»
جستوجو در پیکرهها هم نشان میدهد که نویسندگان و مترجمان معاصر هر دوی این اصطلاحها را در متنهای گوناگون خود به کار بردهاند.
بااینحساب، پاسخ «هر دو» صحیحتر به نظر میرسد.
ملاحظه: توضیحی که عرض شد دربارهٔ صورت گذرا به مفعول بود، یعنی «از آب/ کار درآوردن». مشابه همین توضیح را میتوان دربارهٔ صورت ناگذر، یعنی «از آب/ کار درآمدن» نیز آورد. این دو صورت در فرهنگ پشتسر هم آمدهاند.
🔗 @virastarbashi
در فرهنگ کنایات سخن (ج۱، ص۹)، «از آب درآوردن» اینطور تعریف شده: «پروردن، ساختن، به عمل آوردن.» این هم شاهدش است بهنقل از جمالزاده: «از این بهتر و زیباتر نمیتوان از آب درآورد.»
در ج۲، ص۱۲۱۵ از همین فرهنگ، مدخلِ «از کار درآوردن» به مدخل «از آب درآوردن» ارجاع دارد که یعنی این دو هممعنا هستند. بعد هم دو شاهد آمده؛ یکی از اسلامی ندوشن، و اینیکی از دریابندری: «این حکایت را در حد خود بسیار شیرین از کار درآورده است.»
جستوجو در پیکرهها هم نشان میدهد که نویسندگان و مترجمان معاصر هر دوی این اصطلاحها را در متنهای گوناگون خود به کار بردهاند.
بااینحساب، پاسخ «هر دو» صحیحتر به نظر میرسد.
ملاحظه: توضیحی که عرض شد دربارهٔ صورت گذرا به مفعول بود، یعنی «از آب/ کار درآوردن». مشابه همین توضیح را میتوان دربارهٔ صورت ناگذر، یعنی «از آب/ کار درآمدن» نیز آورد. این دو صورت در فرهنگ پشتسر هم آمدهاند.
🔗 @virastarbashi
کتاب ویرایش ترجمه راهنمای مختصری است که مترجم و ویراستار توانا، خانم دکتر نازنین خلیلیپور، با نگاهی بسیار واقعبینانه و عمدتاً براساس تجربه نوشته است.
خواندن این کتاب علاوهبر ویراستاران، برای مترجمان هم مفید است و گمان میکنم به شکلگیری تعاملی سالم و سازنده میان این دو گروه کمک شایان توجهی کند.
و البته این را هم بگویم که جای چنین کتابی در حوزهٔ ترجمه از عربی به فارسی خالی است، و امیدوارم «مردی از خویش برون آید و کاری بکند».
📚 خرید کتاب
📷 ویراستاگرام (صفحهٔ اینستاگرامی ویراستارباشی)
🔗 @virastarbashi
کتاب ویرایش ترجمه راهنمای مختصری است که مترجم و ویراستار توانا، خانم دکتر نازنین خلیلیپور، با نگاهی بسیار واقعبینانه و عمدتاً براساس تجربه نوشته است.
خواندن این کتاب علاوهبر ویراستاران، برای مترجمان هم مفید است و گمان میکنم به شکلگیری تعاملی سالم و سازنده میان این دو گروه کمک شایان توجهی کند.
و البته این را هم بگویم که جای چنین کتابی در حوزهٔ ترجمه از عربی به فارسی خالی است، و امیدوارم «مردی از خویش برون آید و کاری بکند».
📚 خرید کتاب
📷 ویراستاگرام (صفحهٔ اینستاگرامی ویراستارباشی)
🔗 @virastarbashi
در نسبت فاصلهگذاری و واژهسازی
اینهمه ایراد که به خط پردستانداز فارسی میگیریم، خب لااقل این یک هنرش را هم بگوییم که در نسخهٔ حروفچینیشدهاش امکانی دارد بهاسم «نیمفاصله».
این تیتر بیبیسی را ببینید. اگر از من بپرسید، میگویم بیبیسی با این تیترش نیمفاصله را یک جورهایی در ساختواژه هم بازی داده و توانسته واژهٔ مرکبی را که بفهمینفهمی در مسیر بسیطگونگی افتاده بود، از راه بهدرکند و هویت ترکیبیاش را باز به یاد مای فارسیزبان بیاورد: پیام + بر.
مسلماً این امکانی نیست که بشود خیلی به آن متکی بود، چون صورت ملفوظ «پیامبر» و «پیامبر» هیچ تفاوتی ندارد، اما دستکم در این مثال از صورت مکتوب، بهنظرم خوش نشسته و راه میانبری شده است برای رسیدن به مقصد دور واژهسازی.
🔗 @virastarbashi
اینهمه ایراد که به خط پردستانداز فارسی میگیریم، خب لااقل این یک هنرش را هم بگوییم که در نسخهٔ حروفچینیشدهاش امکانی دارد بهاسم «نیمفاصله».
این تیتر بیبیسی را ببینید. اگر از من بپرسید، میگویم بیبیسی با این تیترش نیمفاصله را یک جورهایی در ساختواژه هم بازی داده و توانسته واژهٔ مرکبی را که بفهمینفهمی در مسیر بسیطگونگی افتاده بود، از راه بهدرکند و هویت ترکیبیاش را باز به یاد مای فارسیزبان بیاورد: پیام + بر.
مسلماً این امکانی نیست که بشود خیلی به آن متکی بود، چون صورت ملفوظ «پیامبر» و «پیامبر» هیچ تفاوتی ندارد، اما دستکم در این مثال از صورت مکتوب، بهنظرم خوش نشسته و راه میانبری شده است برای رسیدن به مقصد دور واژهسازی.
🔗 @virastarbashi
استاد دانشمند، دکتر مسعود فکری، با تألیف مجموعهٔ کتابهای آموزشی صدی الحیاة، نقش بینظیری در آشنایی نسل جدید ایرانیان با زبان عربی ایفا کرد.
از بختیاریهای من است که بیش از ده سال پیش در شمار شاگردان این دانشیمرد درآمدم و نخستین کتابی که از عربی به فارسی برگرداندم با نظارت و ویرایش او به چاپ رسید.
امیدوارم مجلس فردا به شایستگی و با شکوه برگزار شود.
اختر او چو نام او مسعود
مجلس او چو طبع او خرم
🔗 @virastarbashi
از بختیاریهای من است که بیش از ده سال پیش در شمار شاگردان این دانشیمرد درآمدم و نخستین کتابی که از عربی به فارسی برگرداندم با نظارت و ویرایش او به چاپ رسید.
امیدوارم مجلس فردا به شایستگی و با شکوه برگزار شود.
اختر او چو نام او مسعود
مجلس او چو طبع او خرم
🔗 @virastarbashi
بالاخره نفهمیدیم به هوش مصنوعی امیدوار باشیم، از آن بترسیم، جدیاش بگیریم، جدیاش نگیریم، چه کنیم.
عجالتاً «تکیه علیٰ خدا» میکنیم و به کارش میبریم، اما برای «بحث فی العلم» هنوز چیز چندان مطمئنی به نظر نمیرسد.
الله العالم.
🔗 @virastarbashi
عجالتاً «تکیه علیٰ خدا» میکنیم و به کارش میبریم، اما برای «بحث فی العلم» هنوز چیز چندان مطمئنی به نظر نمیرسد.
الله العالم.
🔗 @virastarbashi
Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
از تیسفون تا بغداد
گفتوگوهای فرهنگی ایران و عراق
به همراه تکریم استاد موسی اسوار، عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
سی و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
پنجشنبه، ۱۸ اردیبهشتماه، ساعت ۱۶
شبستان، ورودی ۱۵ (بخش بینالملل)، نیمطبقه، سرای اهل قلم
@theapll
گفتوگوهای فرهنگی ایران و عراق
به همراه تکریم استاد موسی اسوار، عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
سی و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
پنجشنبه، ۱۸ اردیبهشتماه، ساعت ۱۶
شبستان، ورودی ۱۵ (بخش بینالملل)، نیمطبقه، سرای اهل قلم
@theapll