ساعت چهار صبح، آخر آذرماه است.
الان دارم برات مینویسم تا ببینم حالت بهتره یا نه؟
نیویورک سرد است، اما من جایی را که زندگی می کنم دوست دارم.
در تمام طول شب در خیابان کلینتون موسیقی وجود دارد.

آدم
که
قحط
نیست،
ولی
آدمی
که
به
دل
بشینه
واقعا
قحطه.
.

میدونی قشنگیش کجاست؟

باهم ادامه دادن
باهم تلاش کردن
باهم درستش کردن
باهم جلو رفتن
باهم رسیدن
باهم موندن
مثل ما باهم :)

کسی که با طرحواره وابستگی زندگی میکنه احساس میکنه که نمیتونه به تنهایی و بدون کمک دیگران با مسائل زندگی و چالش‌ها روبه‌رو بشه، این فرد به شدت به دیگران وابسته هست و باور داره که از لحاظ ذهنی، احساسی یا فیزیکی نمیتونه کارها رو به‌ تنهایی انجام بده و یک احساس ناتوانی در تصمیم گیری و کمبود اعتماد به نفس و ترس از پذیرش مسئولیت ها همراهشه که همین باعث وابستگی بیشترش به اطرافیانش میشه

یه روزایی حال روحیت خوب نیست و این حق توئه که گاهی روی مود نباشی اما میای و به زور میخوای خودتو سرحال نشون بدی
‏دوست من دست از رنج دادن خودت بردار، به حست احترام بذار و بپذیر که همه روزای خوب و بد دارن و همزمان که دنبال بهتر کردن حالتی خودتو بغل کن و با حال بدت خودتو دوست داشته باش.

فکر می‌کردم اگر "فلان اتفاق" بیُفته، میمیرم،
فلان اتفاق افتاد و نَمُردم.
فکر می‌کردم اگر "فلان دوستم" با من قطع ارتباط کنه، میمیرم،
فلان دوستم با من قطعِ ارتباط کرد و نَمُردم.
فکر می‌کردم اگر "فلان رشته" قبول نشم، میمیرم،
فلان رشته قبول نشدم و نَمُردم.
فکر می‌کردم اگر "فلان شرکت" مصاحبه‌ی منو قبول نکنه وگ استخدام نشم، میمیرم،
فلان شرکت استخدامم نکرد و نَمُردم.
فکر می‌کردم اگر از مادرم، پدرم، خواهرم و بهترین دوستم، "فلان حرف" رو بشنوم، میمیرم،
از تک‌تکِ این آدما، فلان حرفو شنیدم و نَمُردم.
فکر می‌کردم اگر "بی‌پول" باشم، میمیرم،
از همیشه بی‌پول‌تر شدم و نَمُردم.
فکر می‌کردم اگر "فلان عشق" از یادم بره، میمیرم،
عشق فراموشم شد و نَمُردم.
رفیق!
سختیِ زندگی تورو نمیکُشه،
ریشه‌ی زندگیتو وسطِ خاکِ اصالت، محکم میکنه؛ طاقت بیار، سبز میشی..

از واژه «دست تنها» خوشم اومده
غم و استقلال زیادی توامان توشه.
انگار می‌تونی آستینت رو بکشی رو چشمان
اشکات رو پاک کنی و بعد کوه رو بذاری
رو دوشت و بعد به جلو حرکت کنی
دست تنها، دست تنها، دست تنها..

یه باور ژاپنی هست که می‌گه:
چهره‌ی شما در حال حاضرتون، دقیقا چهره‌ی اون کسی بوده که در زندگی قبلی بیشتر از هرکسی دوستش داشتین و بهش عشق ورزیدین.

+ حتی اگه افسانه هم باشه زیباست نه؟! :)))

آدم باید از قلب خودش خیلی مراقبت کند. باید حواست باشد از خوشحالی بقیه عصبانی نشوی. حواست باشد زمین‌خوردن کسی را نخواهی، و کینه را طوری جدی نگیری که سیاهی از دنیا به قلبت سرایت کند.
باید بتوانی ببخشی و رد شوی و فراموش کنی. باید عادت کنی به لبی که پیش رویت لبخند می‌زند و پشت‌سر بدترین حرف‌ها را نثارت می‌کند. باید بفهمی او حقیر و عاصی است، و همین حس ناچیزبودن برای بدبخت‌بودمش کافی است.

باید از قلبت مراقبت کنی، وگرنه خیلی زود می‌بینی درست شبیه کسانی شده‌ای که از آن‌ها بیزاری: بازنده‌ها و عقده‌ای‌ها.
همین.

خدایا شکرت
برای فرصت جدید زندگی✨
برای تمام نعمت هایی که دادی
و ما توجه نکردیم

با این بیکلام خستگیاتو از تنت بیرون کن و آماده سرشار شدن از آرامش و انرژی مثبت شو.

وقتی بزرگ‌تر‌ می‌شی متوجه می‌شی دیگه دلت نمی‌خواد دیوانه وار عاشق بشی، دلت می‌خواد آروم عاشق بشی، با ثبات عاشق بشی، درک بشی و امنیت داشته باشی. پارتنرت باید از نظر ذهنی بهت آرامش و اطمینان خاطر بده، نه اضطراب و حمله های عصبی کوچیک.

می‌خواست بگوید: دلم می‌خواهد ببینمت، و لمست کنم، و در آغوشم پنهانت کنم، و اسمت را طوری صدا کنم که انگار تنها کلمه‌ی دنیاست.
گفت: سرد است، گرم‌تر بپوش.

آدم ساده. آدم تماشا. همیشه ترسیدی و چیزهای دیگری گفتی.
#حمیدسلیمی

پختگی امروزت خرمن روزهایی ا‌ست که فکر می‌کردی نمی‌گذرد. به آینه‌ات بگو خانه‌ام از ابرها گذشته، من از تداوم آفتاب می‌گویم؛
شبدر

یکی بهم خیلی درست می‌گفت که:
یه بار دیگه داستان زندگیت رو مرور کن؛
و به این فکر کن که خیلی جاها واقعاً نمی ارزید
اون همه حرص خوردن، اون همه ناراحتی، اون همه عقب افتادن، اون همه غصه خوردن، اون همه اشک ریختن
از اینجا به بعدش کمتر خودت و روح و روانت و اذیت کن.

یادت نره خدا حواسش هست!