📷 گزارش تصویری شب فرزانه فرحزاد
👤 عکاس: پریا فتحی
©️ از: کانال خانه اندیشمندان علوم انسانی (۱۴۰۳/۱۰/۹)
👤 عکاس: پریا فتحی
©️ از: کانال خانه اندیشمندان علوم انسانی (۱۴۰۳/۱۰/۹)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 معادل فارسی «تیک» اعلام شد
💬 نسرین پرویزی (معاون واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی):
واژۀ «تیک»، که علامتی پرکاربرد در زبان فارسی است، در گروههای واژهگزینیِ فرهنگستان بررسی و معادل «هفتک» برای آن انتخاب شد.
شباهت ظاهری علامت «تیک» به «عدد هفت» در زبان فارسی، ملاک این معادلگزینی بوده است؛ به بیان دیگر، فرهنگستان از پسوند «کاف» شباهت استفاده و واژۀ «هفتک» را معادل «تیک» تصویب کرد.
©️ خبرگزاری صدا و سیما (۱۴۰۳/۱۰/۱۵) | #واژهشناسی
💬 نسرین پرویزی (معاون واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی):
واژۀ «تیک»، که علامتی پرکاربرد در زبان فارسی است، در گروههای واژهگزینیِ فرهنگستان بررسی و معادل «هفتک» برای آن انتخاب شد.
شباهت ظاهری علامت «تیک» به «عدد هفت» در زبان فارسی، ملاک این معادلگزینی بوده است؛ به بیان دیگر، فرهنگستان از پسوند «کاف» شباهت استفاده و واژۀ «هفتک» را معادل «تیک» تصویب کرد.
©️ خبرگزاری صدا و سیما (۱۴۰۳/۱۰/۱۵) | #واژهشناسی
🍁 دربارۀ فرهنگ «واژهها و اصطلاحات فریبکار در فارسی ـ تاجیکی» (۱۴۰۲)
▪️ گفتوگو با حسن قریبی (موُلف)
این گفتوگو را در اینجا گوش دهید.
©️ از: رادیو فرهنگ (۱۴۰۲/۲/۱۶)
#️⃣ #فرهنگ #فارسی_تاجیکی
▪️ گفتوگو با حسن قریبی (موُلف)
این گفتوگو را در اینجا گوش دهید.
©️ از: رادیو فرهنگ (۱۴۰۲/۲/۱۶)
#️⃣ #فرهنگ #فارسی_تاجیکی
واژهها و اصطلاحات فریبکار در فارسی تاجیکی
حسن قریبی
🍁 دربارۀ فرهنگ «واژهها و اصطلاحات فریبکار در فارسی ـ تاجیکی» (۱۴۰۲)
▪️ گفتوگو با حسن قریبی (مؤلف)
©️ از: رادیو فرهنگ (۱۴۰۲/۲/۱۶)
#️⃣ #فرهنگ #فارسی_تاجیکی
▪️ گفتوگو با حسن قریبی (مؤلف)
©️ از: رادیو فرهنگ (۱۴۰۲/۲/۱۶)
#️⃣ #فرهنگ #فارسی_تاجیکی
🍁 مذاکره با واژههای فریبکار!
✍🏻 حسن قریبی:
به فیروز گفتم برود یک «سبد» بخرد با یک «سطل زباله» برگشت. پرسیدم چرا این؟! گفت در تاجیکستان به این میگویند «سبد». آن اوایل تاجیکها مرا به «آش» دعوت کردند. رفتم و دیدم به نوعی غذا که با پلو میپزند «آش» میگویند.
دکتر علیاشرف صادقی مقالۀ کوتاهی دارد با عنوان «واژههای فریبکار در فارسیِ تاجیکی» و چند مثال برای آن آورده است که به نظر من جای کار دارد که به خودشان هم گفتهام. «واژههای فریبکار ترجمهای فرانسوی است که به واژه و اصطلاحاتی گفته میشود که در لفظ مشترک، و در معنا متفاوتاند.»
در مناسبات روزمره و مسافرتی با تاجیکان، کاربرد این واژهها بهخودیخود بیآزارند. گاهی جالب و گاهی اسباب دلخوری مختصر میشود. اما چون کسی مقصر نیست، تبدیل به یک آگاهی یا خاطره خواهد شد.
اکنون فرض بفرمایید یک روز بین ایران و تاجیکستان اختلافی پیش بیاید و قرار باشد بر سر آن مذاکرۀ دوجانبه شود! از آنجا که ما همزبان هستیم، قطعاً مذاکرات بدون مترجم خواهد بود. دقیقاً در چنین موقعیتهایی است که قضیه حساس میشود. برای مثال، هیئت ایرانی باید بداند اگر تاجیکها گفتند:
➊ ما در این مذاکره «برنده» خواهیم بود؛
یعنی «مجری» این جلسه ما خواهیم بود.
➋ شما گپ (حرف) «زور» زدید؛
یعنی حرف خیلی «جالب» و مهمی زدید.
➌ باید منطقه را «تازه کنیم»؛
یعنی باید منطقه را «پاکسازی کنیم.»
➍ «ما نباید مخالفین هم را «دستگیر کنیم»؛
یعنی نباید به آنها «یاری رسانیم.»
➎ «باید مسائل را «جابهجاگذاری کنیم»؛
یعنی هر چیز را دقیق «سر جایش بگذاریم.»
طبیعی است به همین قیاس تاجیکها هم از لفظهای ما معانیِ دیگری دریافت میکنند. بنابراین با انواع و اقسام این واژه و اصطلاحات فریبکار و تفاوتهای معنایی درمییابید که در یک مذاکرۀ حساس دیگر تبعات قضیه به سادگیِ «آش» و «سبد» نیست. لطفاً یک کارشناس زبان با خود ببرید!
©️ از: کانال حسن قریبی (۱۳۹۷/۱/۲۶)
🔗 دربارۀ فرهنگ «واژهها و اصطلاحات فریبکار در فارسی ـ تاجیکی» (۱۴۰۲)
#️⃣ #تفاوتها #فارسی_تاجیکی #ترجمه
✍🏻 حسن قریبی:
به فیروز گفتم برود یک «سبد» بخرد با یک «سطل زباله» برگشت. پرسیدم چرا این؟! گفت در تاجیکستان به این میگویند «سبد». آن اوایل تاجیکها مرا به «آش» دعوت کردند. رفتم و دیدم به نوعی غذا که با پلو میپزند «آش» میگویند.
دکتر علیاشرف صادقی مقالۀ کوتاهی دارد با عنوان «واژههای فریبکار در فارسیِ تاجیکی» و چند مثال برای آن آورده است که به نظر من جای کار دارد که به خودشان هم گفتهام. «واژههای فریبکار ترجمهای فرانسوی است که به واژه و اصطلاحاتی گفته میشود که در لفظ مشترک، و در معنا متفاوتاند.»
در مناسبات روزمره و مسافرتی با تاجیکان، کاربرد این واژهها بهخودیخود بیآزارند. گاهی جالب و گاهی اسباب دلخوری مختصر میشود. اما چون کسی مقصر نیست، تبدیل به یک آگاهی یا خاطره خواهد شد.
اکنون فرض بفرمایید یک روز بین ایران و تاجیکستان اختلافی پیش بیاید و قرار باشد بر سر آن مذاکرۀ دوجانبه شود! از آنجا که ما همزبان هستیم، قطعاً مذاکرات بدون مترجم خواهد بود. دقیقاً در چنین موقعیتهایی است که قضیه حساس میشود. برای مثال، هیئت ایرانی باید بداند اگر تاجیکها گفتند:
➊ ما در این مذاکره «برنده» خواهیم بود؛
یعنی «مجری» این جلسه ما خواهیم بود.
➋ شما گپ (حرف) «زور» زدید؛
یعنی حرف خیلی «جالب» و مهمی زدید.
➌ باید منطقه را «تازه کنیم»؛
یعنی باید منطقه را «پاکسازی کنیم.»
➍ «ما نباید مخالفین هم را «دستگیر کنیم»؛
یعنی نباید به آنها «یاری رسانیم.»
➎ «باید مسائل را «جابهجاگذاری کنیم»؛
یعنی هر چیز را دقیق «سر جایش بگذاریم.»
طبیعی است به همین قیاس تاجیکها هم از لفظهای ما معانیِ دیگری دریافت میکنند. بنابراین با انواع و اقسام این واژه و اصطلاحات فریبکار و تفاوتهای معنایی درمییابید که در یک مذاکرۀ حساس دیگر تبعات قضیه به سادگیِ «آش» و «سبد» نیست. لطفاً یک کارشناس زبان با خود ببرید!
©️ از: کانال حسن قریبی (۱۳۹۷/۱/۲۶)
🔗 دربارۀ فرهنگ «واژهها و اصطلاحات فریبکار در فارسی ـ تاجیکی» (۱۴۰۲)
#️⃣ #تفاوتها #فارسی_تاجیکی #ترجمه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍁 تسلط کارشناس اورژانس اراک به زبان انگلیسی جان دانشجوی هندی را نجات داد
این حادثه زمانی رخ داد که دانشجوی هندی به دلیل مشکل پزشکی نیاز فوری به خدمات اورژانس داشت. از آنجاییکه این دانشجو زبان فارسی نمیدانست، دوست وی با اورژانس ۱۱۵ تماس برقرار کرد. کارشناس ارتباطات اورژانس، با تسلط به زبان انگلیسی و حفظ آرامش، اطلاعات دقیقی از موقعیت مکانی و وضعیت دانشجو دریافت کرد و هماهنگیِ لازم را با تیم فوریتهای پزشکی انجام داد. در نتیجه، آمبولانس در کوتاهترین زمان ممکن به محل اعزام شد و اقدامات درمانی فوری انجام گرفت.
صالحیفر، کارشناس واحد ارتباطات اورژانس که نقش کلیدی در این عملیات داشت، گفت: خوشحالم که در چنین موقعیت حساسی توانستم به این دانشجو کمک کنم؛ تسلط به زبان انگلیسی این امکان را فراهم کرد که اطلاعات حیاتی را بهدرستی دریافت و منتقل کنم. این تجربه نشان میدهد که مهارتهای ارتباطی میتوانند در نجات جان افراد بسیار مؤثر باشند.
©️از: سایت روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی اراک (۱۴۰۳/۱۰/۱۲)
#️⃣ #زبان_انگلیسی #زبان_و_جامعه
این حادثه زمانی رخ داد که دانشجوی هندی به دلیل مشکل پزشکی نیاز فوری به خدمات اورژانس داشت. از آنجاییکه این دانشجو زبان فارسی نمیدانست، دوست وی با اورژانس ۱۱۵ تماس برقرار کرد. کارشناس ارتباطات اورژانس، با تسلط به زبان انگلیسی و حفظ آرامش، اطلاعات دقیقی از موقعیت مکانی و وضعیت دانشجو دریافت کرد و هماهنگیِ لازم را با تیم فوریتهای پزشکی انجام داد. در نتیجه، آمبولانس در کوتاهترین زمان ممکن به محل اعزام شد و اقدامات درمانی فوری انجام گرفت.
صالحیفر، کارشناس واحد ارتباطات اورژانس که نقش کلیدی در این عملیات داشت، گفت: خوشحالم که در چنین موقعیت حساسی توانستم به این دانشجو کمک کنم؛ تسلط به زبان انگلیسی این امکان را فراهم کرد که اطلاعات حیاتی را بهدرستی دریافت و منتقل کنم. این تجربه نشان میدهد که مهارتهای ارتباطی میتوانند در نجات جان افراد بسیار مؤثر باشند.
©️از: سایت روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی اراک (۱۴۰۳/۱۰/۱۲)
#️⃣ #زبان_انگلیسی #زبان_و_جامعه
🍁 آقا! مهندس!
▪️دربارهٔ «خطابواژه»ها
✍🏻 مهدی سلیمانیه:
فرض کنید در خیابان، کلید کسی از دستش میافتد. متوجه نمیشود. شما میبینید و برمیدارید و میخواهید صدایش کنید. اگر آن فرد مرد باشد، چه صدایش میکنید؟ «آقا»؟ شاید. شاید اگر سنش زیادتر باشد: «حاجآقا». یا اگر زن باشد، «خانم»!
چند وقتی است که دارم به این «صداکردنها» فکر میکنم. به اینکه در فرهنگ ما وقتی کسی را نمیشناسیم، در فضای عمومی، با چه عبارتهایی صدایش میکنیم؟ «آقا»، «آقاپسر»، «دخترخانم» یا «خانم»، عامترینهایشان هستند. اما انگار گاهی میخواهیم کمی صمیمیتر باشیم. یا دقیقتر. جایی میان شناختن نام (آشنایی) و غریبگیِ کامل (آقا، خانم، آقاپسر، دخترخانم). جایی که حدی بیشتر از صمیمیت این عناوین کلی و ظاهری بر حسب سن و جنس را نشان بدهد. آنوقت سروکلهٔ عبارتهای دیگری پیدا میشود:
«مهندس»! «حاجی»! «عمو»! «حاجخانم»! «داداش»! «عزیز(جان)»! «پدرجان»! «مادرجان»! «رفیق»! «آبجی»! «دایی»! من اسمشان را «خطابواژه» میگذارم، واژههایی برای نشاندادن حدی از آشنایی بین غریبهها.
اینها عبارتهایی هستند که انگار به ما، غریبهها، در فرهنگمان حس آشنایی میدهند. انگار خیابان و تاکسی و مترو و کافه و اتوبوس، این فضاهای عمومی سرد، را به جاهایی گرمتر میخواهیم تبدیل کنیم. جایی که درست است همدیگر را نمیشناسیم، اما با این شیوهٔ صداکردن میخواهیم بگوییم: زیاد هم غریبه نیستیم؛ آشناییم.
جالبیاش این است که بیاییم و ببینیم در فرهنگهای دیگر، این «خطابواژهها» چه هستند؛ مثلاً انگلیسیزبانهای اروپایی، غیر از Sir و Madam، چه چیزی را در این موقعیت استفاده میکنند؟ مثلاً Broیی که در فرهنگ جوانترها یا سیاهان امریکا استفاده میشود، معادل همین ««خطابواژه»هاست؟ یا در فرهنگ عربی، یا افغانستانی یا ترکیه چه؟
اینکه این «خطابواژه» در هر فرهنگی چه کلماتی هستند به نظرم در شناخت لایههای زیرین آن فرهنگ به ما کمک میکند. مثل شناخت ناسزاها/فحشها در هر فرهنگ. مثل ارزش مثبتی که انگار «مهندس بودن» برای ما ایرانیان دارد. یا ارزش خانواده که خود را در خطابواژههایی مثل «آبجی» و «مادر» و «عمو» و «پدرجان» نشان میدهد.
همینطور اگر معیار زمان را وارد کنیم: سیسال قبل چطور همدیگر را صدا میکردیم؟ پنجاه سال پیش؟ چه «خطابواژه»هایی دیگر استفاده نمیشوند؟ عرف چه خطابواژههای جدیدی ساختهاست؟ یا در فرهنگ جوانان و نسلهای جدید، خطابواژهها متفاوت است؟ چطور یک غریبهٔ همسن را صدا میکنند؟ یا در گویشها و فرهنگ قومیتهای ایرانی جز فارسزبانها چطور؟ آن وقت شاید پنجرهای دیگر برای فهم تغییرات فرهنگیِ ناپیدای جامعه پیدا کنیم. چقدر جامعهشناسی و علوم انسانی هیجانانگیزند.
©️ از: کانال راهیانه (۱۴۰۳/۱۰/۲۱) | #زبان_و_جامعه
🔗 پسنوشت: در افغانستان، مردان برای جوانترها خطابواژههای «شاه» و «شاهزاده» را و برای مسنترها خطابواژهٔ «حاجیصاحب» را بهکار میبرند.
▪️دربارهٔ «خطابواژه»ها
✍🏻 مهدی سلیمانیه:
فرض کنید در خیابان، کلید کسی از دستش میافتد. متوجه نمیشود. شما میبینید و برمیدارید و میخواهید صدایش کنید. اگر آن فرد مرد باشد، چه صدایش میکنید؟ «آقا»؟ شاید. شاید اگر سنش زیادتر باشد: «حاجآقا». یا اگر زن باشد، «خانم»!
چند وقتی است که دارم به این «صداکردنها» فکر میکنم. به اینکه در فرهنگ ما وقتی کسی را نمیشناسیم، در فضای عمومی، با چه عبارتهایی صدایش میکنیم؟ «آقا»، «آقاپسر»، «دخترخانم» یا «خانم»، عامترینهایشان هستند. اما انگار گاهی میخواهیم کمی صمیمیتر باشیم. یا دقیقتر. جایی میان شناختن نام (آشنایی) و غریبگیِ کامل (آقا، خانم، آقاپسر، دخترخانم). جایی که حدی بیشتر از صمیمیت این عناوین کلی و ظاهری بر حسب سن و جنس را نشان بدهد. آنوقت سروکلهٔ عبارتهای دیگری پیدا میشود:
«مهندس»! «حاجی»! «عمو»! «حاجخانم»! «داداش»! «عزیز(جان)»! «پدرجان»! «مادرجان»! «رفیق»! «آبجی»! «دایی»! من اسمشان را «خطابواژه» میگذارم، واژههایی برای نشاندادن حدی از آشنایی بین غریبهها.
اینها عبارتهایی هستند که انگار به ما، غریبهها، در فرهنگمان حس آشنایی میدهند. انگار خیابان و تاکسی و مترو و کافه و اتوبوس، این فضاهای عمومی سرد، را به جاهایی گرمتر میخواهیم تبدیل کنیم. جایی که درست است همدیگر را نمیشناسیم، اما با این شیوهٔ صداکردن میخواهیم بگوییم: زیاد هم غریبه نیستیم؛ آشناییم.
جالبیاش این است که بیاییم و ببینیم در فرهنگهای دیگر، این «خطابواژهها» چه هستند؛ مثلاً انگلیسیزبانهای اروپایی، غیر از Sir و Madam، چه چیزی را در این موقعیت استفاده میکنند؟ مثلاً Broیی که در فرهنگ جوانترها یا سیاهان امریکا استفاده میشود، معادل همین ««خطابواژه»هاست؟ یا در فرهنگ عربی، یا افغانستانی یا ترکیه چه؟
اینکه این «خطابواژه» در هر فرهنگی چه کلماتی هستند به نظرم در شناخت لایههای زیرین آن فرهنگ به ما کمک میکند. مثل شناخت ناسزاها/فحشها در هر فرهنگ. مثل ارزش مثبتی که انگار «مهندس بودن» برای ما ایرانیان دارد. یا ارزش خانواده که خود را در خطابواژههایی مثل «آبجی» و «مادر» و «عمو» و «پدرجان» نشان میدهد.
همینطور اگر معیار زمان را وارد کنیم: سیسال قبل چطور همدیگر را صدا میکردیم؟ پنجاه سال پیش؟ چه «خطابواژه»هایی دیگر استفاده نمیشوند؟ عرف چه خطابواژههای جدیدی ساختهاست؟ یا در فرهنگ جوانان و نسلهای جدید، خطابواژهها متفاوت است؟ چطور یک غریبهٔ همسن را صدا میکنند؟ یا در گویشها و فرهنگ قومیتهای ایرانی جز فارسزبانها چطور؟ آن وقت شاید پنجرهای دیگر برای فهم تغییرات فرهنگیِ ناپیدای جامعه پیدا کنیم. چقدر جامعهشناسی و علوم انسانی هیجانانگیزند.
©️ از: کانال راهیانه (۱۴۰۳/۱۰/۲۱) | #زبان_و_جامعه
🔗 پسنوشت: در افغانستان، مردان برای جوانترها خطابواژههای «شاه» و «شاهزاده» را و برای مسنترها خطابواژهٔ «حاجیصاحب» را بهکار میبرند.
🍁 آموزش زبان انگلیسی در کودکستانها «ممنوع»
حمیدرضا شیخالاسلام، رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک، با بیان اینکه آموزش زبان انگلیسی در کودکستانها «ممنوع» اعلام شده است گفت: این موضوع را رصد خواهیم کرد و تذکرات لازم را خواهیم داد. (ایسنا؛ ۱۴۰۳/۱۰/۲۳)
🔗 پسنوشت: سازمان تعلیم و تربیت کودک، سال گذشته، با صدور بخشنامهای آموزش «زبان خارجی» در کودکستانها را ممنوع اعلام کرد. در بخشی از این بخشنامه آمده بود: «[در] مراکز کودکستان درعین برجستهکردن عناصر هویتی و بومی بر عناصر هویتبخش ملی و اسلامی، بهویژه زمینهسازی، تقویت و تسهیل یادگیری زبان و ادبیات فارسی بهعنوان زبان رسمی و وحدتبخش کشور تأکید شود و نیز از آموزش زبان خارجی در این مراکز پرهیز شود.» (۱۴۰۲/۷/۱۸)
🔗 همچنین بخوانید:
وضع محدودیتهای عجیب برای مهدکودکها؛ آموزش زبان خارجی و بازیهای فکری ممنوع! (۱۴۰۲/۸/۲۱)
#⃣ #آموزش_زبان #زبان_انگلیسی
حمیدرضا شیخالاسلام، رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک، با بیان اینکه آموزش زبان انگلیسی در کودکستانها «ممنوع» اعلام شده است گفت: این موضوع را رصد خواهیم کرد و تذکرات لازم را خواهیم داد. (ایسنا؛ ۱۴۰۳/۱۰/۲۳)
🔗 پسنوشت: سازمان تعلیم و تربیت کودک، سال گذشته، با صدور بخشنامهای آموزش «زبان خارجی» در کودکستانها را ممنوع اعلام کرد. در بخشی از این بخشنامه آمده بود: «[در] مراکز کودکستان درعین برجستهکردن عناصر هویتی و بومی بر عناصر هویتبخش ملی و اسلامی، بهویژه زمینهسازی، تقویت و تسهیل یادگیری زبان و ادبیات فارسی بهعنوان زبان رسمی و وحدتبخش کشور تأکید شود و نیز از آموزش زبان خارجی در این مراکز پرهیز شود.» (۱۴۰۲/۷/۱۸)
🔗 همچنین بخوانید:
وضع محدودیتهای عجیب برای مهدکودکها؛ آموزش زبان خارجی و بازیهای فکری ممنوع! (۱۴۰۲/۸/۲۱)
#⃣ #آموزش_زبان #زبان_انگلیسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 معادل فارسی «پُست» اعلام شد
💬 نسرین پرویزی (معاون واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی):
برای ساخت معادل «پُست»، از زبان فارسی و ظرفیتهای واژهسازی آن بهره گرفتیم و بهطور مشخص، از بن مضارع فعل «فرست»، که از ریشه «فرستادن» است، استفاده کردیم؛ سپس با افزودن «ه»، این بن را به یک اسم تبدیل کردیم که میتواند برای شی، ابزار یا حتی یک مفهوم مجرد در زبان فارسی بهکار رود و نتیجهٔ این فرآیند، واژهٔ «فرسته» است که به شکلی ساده و زیبا توانسته است جایگزینی برای کلمهٔ «پست» بدهد.
©️ خبرگزاری صدا و سیما (۱۴۰۳/۱۰/۲۶) | #واژهشناسی
🔗 پسنوشت: شورای واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نوواژۀ «فرسته» را در معنای هرگونه محتوایی (متن، عکس، ویدئو) که در فضای مجازی و پیامرسانهای اجتماعی همرسانی میشود، تصویب کرده است. فرهنگستان واژهٔ «پست» را در معنای آشنای آن (ادارهٔ پست) پذیرفته و برای آن برابری تصویب نکرده است.
💬 نسرین پرویزی (معاون واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی):
برای ساخت معادل «پُست»، از زبان فارسی و ظرفیتهای واژهسازی آن بهره گرفتیم و بهطور مشخص، از بن مضارع فعل «فرست»، که از ریشه «فرستادن» است، استفاده کردیم؛ سپس با افزودن «ه»، این بن را به یک اسم تبدیل کردیم که میتواند برای شی، ابزار یا حتی یک مفهوم مجرد در زبان فارسی بهکار رود و نتیجهٔ این فرآیند، واژهٔ «فرسته» است که به شکلی ساده و زیبا توانسته است جایگزینی برای کلمهٔ «پست» بدهد.
©️ خبرگزاری صدا و سیما (۱۴۰۳/۱۰/۲۶) | #واژهشناسی
🔗 پسنوشت: شورای واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نوواژۀ «فرسته» را در معنای هرگونه محتوایی (متن، عکس، ویدئو) که در فضای مجازی و پیامرسانهای اجتماعی همرسانی میشود، تصویب کرده است. فرهنگستان واژهٔ «پست» را در معنای آشنای آن (ادارهٔ پست) پذیرفته و برای آن برابری تصویب نکرده است.
🍁 مخاطرات پیش روی زبان فارسی در افغانستان
💬 سید ابوطالب مظفری:
اولین مشکل پیش روی زبان در افغانستان این است که هر زبان وقتی مرجع یا مراجع قدرت را در جایی از دست بدهد، استمرار زیادی نخواهد داشت. درست یا نادرست، رشد زبان با قدرت سیاسی در ارتباط است. وقتی در تاریخ زبان فارسی هم نگاه بکنیم، میبینیم این زبان توسط قدرت به شبهقاره رفت و با زوال آن قدرت نیز رو به افول نهاد. زبان فارسی در افغانستان، ایران، تاجیکستان و ماوراءالنهر، در طول سالیان رواج داشت و غزنویان یا سامانیان در غزنه و هرات از آن زبان حمایت میکردند. هر جا زبانی مرجع سیاسی و قدرتش را از دست داده است، باید انتظار مشکلات و مخاطرات را داشته باشم.
در افغانستان به یک معنا نزدیک به ۱۳۰ سال است، از زمان امیر شیرعلیخان به این طرف، قدرت سیاسی با زبان فارسی سر ناسازگاری گذاشت. [...] کسی در کشور ما به نام محمود طرزی بود که به زبان فارسی شعر میگفت. پدر و برادرش هم به زبان فارسی شعر میگفتند. طرزی به صورت خزنده موضوعی را مطرح کرد. در سلسله مقالاتی در سراجالاخبار گفت درست است که زبان فارسی زبان غنی است و دارای پشتوانه است و به آن افتخار میکنیم، ولی چون زبان عام است و ایران، تاجیکستان و برخی از ممالک دیگر نیز با این زبان حرف میزند، زبان قومی و ملیِ ما نمیتواند باشد و بهتر است ما برای خود مطابق نامی که داریم زبان ملی دستوپا کنم.
عامل دوم [...] افتادن بحث زبان از ساحت فرهنگی به ساحت سیاسی بود؛ یعنی مسئلهٔ زبان فارسی در افغانستان تبدیل به یک جریان سیاسی شد، در حالیکه زبان فارسی در افغانستان زبان عمومی و، به عبارتی، بینالاقوامی است؛ هم پشتونها و هم تاجیکها و هم هزارهها و هم ازبکها، با اینکه از نظر تباری متفاوت هستند، با دستاوردهای این زبان زندگی میکردند و تعلم و تربیتشان براساس این زبان سامان میگرفت و، در مجموع، زبان فارسی را متعلق به خودشان میدانستند و از تولیدات این زبان استفاده میکردند. اما کمکم قضیه اینگونه مطرح شده است که این زبان فقط مربوط به هزارهها و تاجیکها است و یک زبان قومی است و در تقابل هویتی با اقوام دیگر مطرح شد. [...]
زبان فارسی را نباید در حد دعواهای سیاسی تنزل بدهیم. دانشجویان و اساتید روی این نکته کار بکنند که وقتی زبان فارسی در افغانستان از بین برود، زبان پشتو و ازبکی و بسیار زبانها که در افغانستان هستند و اتکایشان به زبان فارسی است از بین میروند. این بحث در افغانستان بد طرح شده است. امروزه طالبان بهعنوان قدرتِ غالب در افغانستان از این منظر به قضایا نگاه میکند.
مخاطره سوم [...] این است که در افغانستان تحت عنوان هویتیابیِ قومی مخالفت با سرمایههای جمعی را در دستور کار قرار دادند. [...] در جامعهٔ ما این ادعای نسبتاً موجه که هر جامعه حق دارد با لهجه و زبان قومی خودش صحبت بکند به این شکل مطرح شد که پس زبان فارسی هم زبان یک قوم است. بنابراین چرا این زبان بر زبان پشتو و ازبکی و پشهای سیطره بکند و این با هویتیابی قوم منافات دارد. بحث پیچیدهای است. نمیشود انکار کرد. آن زبانها هم امکان رشد دارند، ولی زبان فارسی زبان یک قوم خاص نیست، دستاورد همهٔ اقوام است. زبان یک تمدن است و حق دارد که سایر زبانها از آن تغذیه کنند؛ در طول تاریخ تغذیه کردند. اگر این زبان را کنار بگذاریم، در حقِ زبان پشتو و پشهای جفا کردیم، چون آنها را از میراث زبان فارسی محروم میکنیم.
عامل چهارمی که به نظرم خیلی خطرناک است و باید رویش تأمل کرد، البته خاص افغانستان نیست، ولی به شکلی در افغانستان مطرح است، بیانگیزهشدن نسل جوان نسبت به میراثهای فرهنگی است. امروزه به مدد دنیای مجازی، جوانان و شاعران و نویسندگان ما کمکم به متون کلاسیک زبان فارسی بیانگیزه شدهاند. هیچکدام از اینها شاهنامه نمیخواند. تاریخ بیهقی نمیخواند. با آنها آشنا نیست و خواندنشان را لازم نمیبیند. شاعران و داستاننویسان ما هم مطالعه ندارند در این عوالم.
نکتهٔ آخر و عامل تهدیدگر که زبان فارسی را در افغانستان تهدید میکند موج مهاجرت ادیبان و شاعران از افغانستان است. تعداد زیادی از شاعران ما به بهانههای مختلف به اروپا، امریکا و استرالیا رفتند. تعدادی هم به ایران آمدند. این روند در دو سال اخیر با آمدنِ طالبان تشدید شده است؛ یعنی همان تعداد که در این مدت تربیت شده بودند افغانستان را به صورت گروهی ترک کردند. در افغانستان امروز هیچ شاعر مطرح که حرف بزند و تولید ادبی بکند نداریم. امیدی به بازگشت آنهایی که از این مرزها بیرون رفتند هم نیست.
🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید.
©️ از: فصلنامهٔ بلخ (۱۴۰۳: ۳۵ ــ ۳۸)
#️⃣ #زبان_فارسی #فارسی_افغانستانی
💬 سید ابوطالب مظفری:
اولین مشکل پیش روی زبان در افغانستان این است که هر زبان وقتی مرجع یا مراجع قدرت را در جایی از دست بدهد، استمرار زیادی نخواهد داشت. درست یا نادرست، رشد زبان با قدرت سیاسی در ارتباط است. وقتی در تاریخ زبان فارسی هم نگاه بکنیم، میبینیم این زبان توسط قدرت به شبهقاره رفت و با زوال آن قدرت نیز رو به افول نهاد. زبان فارسی در افغانستان، ایران، تاجیکستان و ماوراءالنهر، در طول سالیان رواج داشت و غزنویان یا سامانیان در غزنه و هرات از آن زبان حمایت میکردند. هر جا زبانی مرجع سیاسی و قدرتش را از دست داده است، باید انتظار مشکلات و مخاطرات را داشته باشم.
در افغانستان به یک معنا نزدیک به ۱۳۰ سال است، از زمان امیر شیرعلیخان به این طرف، قدرت سیاسی با زبان فارسی سر ناسازگاری گذاشت. [...] کسی در کشور ما به نام محمود طرزی بود که به زبان فارسی شعر میگفت. پدر و برادرش هم به زبان فارسی شعر میگفتند. طرزی به صورت خزنده موضوعی را مطرح کرد. در سلسله مقالاتی در سراجالاخبار گفت درست است که زبان فارسی زبان غنی است و دارای پشتوانه است و به آن افتخار میکنیم، ولی چون زبان عام است و ایران، تاجیکستان و برخی از ممالک دیگر نیز با این زبان حرف میزند، زبان قومی و ملیِ ما نمیتواند باشد و بهتر است ما برای خود مطابق نامی که داریم زبان ملی دستوپا کنم.
عامل دوم [...] افتادن بحث زبان از ساحت فرهنگی به ساحت سیاسی بود؛ یعنی مسئلهٔ زبان فارسی در افغانستان تبدیل به یک جریان سیاسی شد، در حالیکه زبان فارسی در افغانستان زبان عمومی و، به عبارتی، بینالاقوامی است؛ هم پشتونها و هم تاجیکها و هم هزارهها و هم ازبکها، با اینکه از نظر تباری متفاوت هستند، با دستاوردهای این زبان زندگی میکردند و تعلم و تربیتشان براساس این زبان سامان میگرفت و، در مجموع، زبان فارسی را متعلق به خودشان میدانستند و از تولیدات این زبان استفاده میکردند. اما کمکم قضیه اینگونه مطرح شده است که این زبان فقط مربوط به هزارهها و تاجیکها است و یک زبان قومی است و در تقابل هویتی با اقوام دیگر مطرح شد. [...]
زبان فارسی را نباید در حد دعواهای سیاسی تنزل بدهیم. دانشجویان و اساتید روی این نکته کار بکنند که وقتی زبان فارسی در افغانستان از بین برود، زبان پشتو و ازبکی و بسیار زبانها که در افغانستان هستند و اتکایشان به زبان فارسی است از بین میروند. این بحث در افغانستان بد طرح شده است. امروزه طالبان بهعنوان قدرتِ غالب در افغانستان از این منظر به قضایا نگاه میکند.
مخاطره سوم [...] این است که در افغانستان تحت عنوان هویتیابیِ قومی مخالفت با سرمایههای جمعی را در دستور کار قرار دادند. [...] در جامعهٔ ما این ادعای نسبتاً موجه که هر جامعه حق دارد با لهجه و زبان قومی خودش صحبت بکند به این شکل مطرح شد که پس زبان فارسی هم زبان یک قوم است. بنابراین چرا این زبان بر زبان پشتو و ازبکی و پشهای سیطره بکند و این با هویتیابی قوم منافات دارد. بحث پیچیدهای است. نمیشود انکار کرد. آن زبانها هم امکان رشد دارند، ولی زبان فارسی زبان یک قوم خاص نیست، دستاورد همهٔ اقوام است. زبان یک تمدن است و حق دارد که سایر زبانها از آن تغذیه کنند؛ در طول تاریخ تغذیه کردند. اگر این زبان را کنار بگذاریم، در حقِ زبان پشتو و پشهای جفا کردیم، چون آنها را از میراث زبان فارسی محروم میکنیم.
عامل چهارمی که به نظرم خیلی خطرناک است و باید رویش تأمل کرد، البته خاص افغانستان نیست، ولی به شکلی در افغانستان مطرح است، بیانگیزهشدن نسل جوان نسبت به میراثهای فرهنگی است. امروزه به مدد دنیای مجازی، جوانان و شاعران و نویسندگان ما کمکم به متون کلاسیک زبان فارسی بیانگیزه شدهاند. هیچکدام از اینها شاهنامه نمیخواند. تاریخ بیهقی نمیخواند. با آنها آشنا نیست و خواندنشان را لازم نمیبیند. شاعران و داستاننویسان ما هم مطالعه ندارند در این عوالم.
نکتهٔ آخر و عامل تهدیدگر که زبان فارسی را در افغانستان تهدید میکند موج مهاجرت ادیبان و شاعران از افغانستان است. تعداد زیادی از شاعران ما به بهانههای مختلف به اروپا، امریکا و استرالیا رفتند. تعدادی هم به ایران آمدند. این روند در دو سال اخیر با آمدنِ طالبان تشدید شده است؛ یعنی همان تعداد که در این مدت تربیت شده بودند افغانستان را به صورت گروهی ترک کردند. در افغانستان امروز هیچ شاعر مطرح که حرف بزند و تولید ادبی بکند نداریم. امیدی به بازگشت آنهایی که از این مرزها بیرون رفتند هم نیست.
🔗 متن کامل را در اینجا بخوانید.
©️ از: فصلنامهٔ بلخ (۱۴۰۳: ۳۵ ــ ۳۸)
#️⃣ #زبان_فارسی #فارسی_افغانستانی
Telegraph
مخاطرات پیش روی زبان فارسی در افغانستان
موضوع صحبتم مخاطرات فراروی زبان فارسی در افغانستان معاصر است. صحبتم را با استمداد از مقالهٔ دکتر علیمحمد حقشناس در کتاب «مجموعه مقالات» شروع میکنم. ایشان در مقالهای با عنوان «شعر، زاد و مرگ زبان» میگوید تولد و مرگ زبانها در یک فرهنگ، امری پیچیده است…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندیشکدهٔ خرد جنسی: از ملت پرسیدهایم آیا احساس میکنید زبان و لباس خانمها بهتدریج در حال مردانهشدن است؟ زبان و لباس آقایان چطور؟
️پاسخها شنیدنی است!
©️کانال و یوتیوب اندیشکده خرد جنسی (۱۴۰۳/۱۰/۲۶)
#️⃣ #زبان_و_جنسیت #زبان_و_جامعه
️پاسخها شنیدنی است!
©️کانال و یوتیوب اندیشکده خرد جنسی (۱۴۰۳/۱۰/۲۶)
#️⃣ #زبان_و_جنسیت #زبان_و_جامعه
🍁 فرهنگستان را «نقد» کنیم، نه «ریشخند»!
✍🏻 علیرضا حیدری:
در ماههای گذشته، فرهنگستان زبان و ادب فارسی چند جایگزین فارسی را به جامعه معرفی کرد که تازهترین آنها «تصدانه» بهجای پیکسل، «پادپخش» به جای پادکست، «موجپز» بهجای مایکروویو، «گرایه» بهجای ترند و «هفتگ» بهجای تیک بود. چنانکه گمان میرفت، این برساختها با بازتابهایی همراه با شوخی و گاه طعنگونه و حتی توهینآمیز در فضای مجازی روبهرو شد. متأسفانه گاه دیده میشود که در برنامههای رسمی، از جمله در صدا و سیما، هم شاهد چنین اتفاقات ناسنجیده ـ هرچند ممکن است به شوخی ـ هستیم! تمسخرِ فرهنگستان تمسخرِ زبان فارسی هم هست. زبان فارسی پایهٔ هویتیِ ماست و مهمترین تکیهگاه فرهنگی و تاریخیِ ما همین زبان است که رسانهها باید با احتیاط با آن روبهرو شوند و اگر قرار است نقدی انجام شود (که حتماً هست)، ادیبانه و مؤدبانه باشد. از این رو، یادآوری چند نکته را ضروری دانستم.
بیگمان در همین آغاز باید گفت که بیشترِ این بازتابهای مجازی و نه حقیقی! رنگوبوی سیاسی دارد؛ به این معنا که شِکوههای سیاسی گاه در یک موضوع ـ حتی بیربط ـ خودش را نشان میدهد. بنابراین، برخی این فرصت را مغتنم میشمارند و بهنوعی دست به اعتراض سیاسی میزنند، اما از نوعی دیگر و با تمسخر نهادی حکومتی، به نام فرهنگستان!
از طرفی، گاهی در جامعه برساختههایی ساختگی و جعلی منتشر میشود که بوی تمسخر نیز از آنها به مشام میرسد و آنها را به فرهنگستان نسبت میدهند، حال آنکه این واژهها هیچ ربطی به مصوبههای این نهاد ندارد. اینکه به روند و شیوهٔ برابرسازی واژهها میتوان انتقادهایی داشت کاملاً پذیرفته است و مهمترین آن این است که فرهنگستان در برابرسازی معمولاً دیرهنگام عمل میکند و خودِ این ضعف باعث میشود واژهٔ بیگانه جاگیر شود و تغییر آن دشوار باشد.
یکی از تصورات نادرست دربارهٔ فرهنگستان این است که گمان میرود این نهاد تنها کاری که برعهده دارد واژهگزینی است؛ از این رو، بودجه سالانهٔ آن را به تعداد واژههای مصوب تقسیم میکنند و کار این نهاد را به ریشخند میگیرند. حال آنکه واژهگزینی تنها یکی از کوششهای این نهاد است و کارگروههای دیگری در این نهاد فعالیتهای علمی دارند: همچون کارگروههای فرهنگنویسی، آموزش، زبان و گویشها، دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی در شبهقاره هند، دستور خط، زبان و رایانه و انتشارات.
اما نکته مهمتری که بنا دارم در این یادداشت به آن اشاره کنم، این است که این انتقادها و اعتراضات و تمسخرها تازگی ندارد.
در «شرح زندگانی من» عبدا... مستوفی میخوانیم که در اعتراض به مصوبات فرهنگستان گفته بود: «آقایان! هرقدر میخواهید باد به بیرق لغت «عدلیه» بکنید، مردم «عدلیه» را برای اختصارش ترک نمیکنند و «دادگستری» شما، با وجود اینکه وضعشدهٔ فرهنگستان هم هست، روی کاغذ خواهد ماند... .»؛ ولی نه تنها دادگستری، که خواهان (مدعی) و بازپرس (مستنطق) و دادنامه (ورقه حکمیه) و دادگاه (محکمه) و آیین دادرسی (اصول محاکمات) و خواسته (مدعی به) و ... ماند و امروز مردم آنها را بهکار میبرند.
از صادق هدایت یادی کنیم که وقتی واژههایی مانند «پزشک» جایگزین «طبیب» شد و «پایاننامه» بهجای «تز»، در مقالهٔ «فرهنگ فرهنگستان» خود، فرهنگستان را مسخره کرد و به باد طنز گرفت. به گفتهٔ دکتر عباس اقبال آشتیانی، از نویسندگان بنام کشورمان که اتفاقاً خودش عضو فرهنگستان اول بود، استناد کنیم که میگفت چه کسی بهجای «اونیورسیته» میگوید «دانشگاه» یا بهجای «طلبه» میگوید «دانشآموز» و «دانشجو».
در کنار اینها، صدها واژه دیگر هم میتوان نام برد که در آغاز با مخالفت روبهرو شد، اما سرمایهٔ زبان فارسی شد: «اطفائیه» شد: آتشنشانی، «آژان» شد: پاسبان، «میزانالحراره» شد: دماسنج، «فاکولته» شد: دانشکده، «SMS» شد: پیامک، «سوبسید» شد: یارانه، «ATM» شد: خودپرداز، «دیتا» شد: داده، «ادیت» شد: ویرایش، «لود» شد: بارگذاری و ...
فراموش نکنیم که نباید شکوه زبان فارسی، این میراث تمدنی، را پیش چشم نسل روزگارمان سست کنیم؛ پس ریشخند را با انتقاد جابهجا نکنیم.
©️ از: روزنامهٔ خراسان (۱۴۰۳/۱۰/۲۴)
#️⃣ #فرهنگستان #واژهشناسی #نقد
✍🏻 علیرضا حیدری:
در ماههای گذشته، فرهنگستان زبان و ادب فارسی چند جایگزین فارسی را به جامعه معرفی کرد که تازهترین آنها «تصدانه» بهجای پیکسل، «پادپخش» به جای پادکست، «موجپز» بهجای مایکروویو، «گرایه» بهجای ترند و «هفتگ» بهجای تیک بود. چنانکه گمان میرفت، این برساختها با بازتابهایی همراه با شوخی و گاه طعنگونه و حتی توهینآمیز در فضای مجازی روبهرو شد. متأسفانه گاه دیده میشود که در برنامههای رسمی، از جمله در صدا و سیما، هم شاهد چنین اتفاقات ناسنجیده ـ هرچند ممکن است به شوخی ـ هستیم! تمسخرِ فرهنگستان تمسخرِ زبان فارسی هم هست. زبان فارسی پایهٔ هویتیِ ماست و مهمترین تکیهگاه فرهنگی و تاریخیِ ما همین زبان است که رسانهها باید با احتیاط با آن روبهرو شوند و اگر قرار است نقدی انجام شود (که حتماً هست)، ادیبانه و مؤدبانه باشد. از این رو، یادآوری چند نکته را ضروری دانستم.
بیگمان در همین آغاز باید گفت که بیشترِ این بازتابهای مجازی و نه حقیقی! رنگوبوی سیاسی دارد؛ به این معنا که شِکوههای سیاسی گاه در یک موضوع ـ حتی بیربط ـ خودش را نشان میدهد. بنابراین، برخی این فرصت را مغتنم میشمارند و بهنوعی دست به اعتراض سیاسی میزنند، اما از نوعی دیگر و با تمسخر نهادی حکومتی، به نام فرهنگستان!
از طرفی، گاهی در جامعه برساختههایی ساختگی و جعلی منتشر میشود که بوی تمسخر نیز از آنها به مشام میرسد و آنها را به فرهنگستان نسبت میدهند، حال آنکه این واژهها هیچ ربطی به مصوبههای این نهاد ندارد. اینکه به روند و شیوهٔ برابرسازی واژهها میتوان انتقادهایی داشت کاملاً پذیرفته است و مهمترین آن این است که فرهنگستان در برابرسازی معمولاً دیرهنگام عمل میکند و خودِ این ضعف باعث میشود واژهٔ بیگانه جاگیر شود و تغییر آن دشوار باشد.
یکی از تصورات نادرست دربارهٔ فرهنگستان این است که گمان میرود این نهاد تنها کاری که برعهده دارد واژهگزینی است؛ از این رو، بودجه سالانهٔ آن را به تعداد واژههای مصوب تقسیم میکنند و کار این نهاد را به ریشخند میگیرند. حال آنکه واژهگزینی تنها یکی از کوششهای این نهاد است و کارگروههای دیگری در این نهاد فعالیتهای علمی دارند: همچون کارگروههای فرهنگنویسی، آموزش، زبان و گویشها، دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی در شبهقاره هند، دستور خط، زبان و رایانه و انتشارات.
اما نکته مهمتری که بنا دارم در این یادداشت به آن اشاره کنم، این است که این انتقادها و اعتراضات و تمسخرها تازگی ندارد.
در «شرح زندگانی من» عبدا... مستوفی میخوانیم که در اعتراض به مصوبات فرهنگستان گفته بود: «آقایان! هرقدر میخواهید باد به بیرق لغت «عدلیه» بکنید، مردم «عدلیه» را برای اختصارش ترک نمیکنند و «دادگستری» شما، با وجود اینکه وضعشدهٔ فرهنگستان هم هست، روی کاغذ خواهد ماند... .»؛ ولی نه تنها دادگستری، که خواهان (مدعی) و بازپرس (مستنطق) و دادنامه (ورقه حکمیه) و دادگاه (محکمه) و آیین دادرسی (اصول محاکمات) و خواسته (مدعی به) و ... ماند و امروز مردم آنها را بهکار میبرند.
از صادق هدایت یادی کنیم که وقتی واژههایی مانند «پزشک» جایگزین «طبیب» شد و «پایاننامه» بهجای «تز»، در مقالهٔ «فرهنگ فرهنگستان» خود، فرهنگستان را مسخره کرد و به باد طنز گرفت. به گفتهٔ دکتر عباس اقبال آشتیانی، از نویسندگان بنام کشورمان که اتفاقاً خودش عضو فرهنگستان اول بود، استناد کنیم که میگفت چه کسی بهجای «اونیورسیته» میگوید «دانشگاه» یا بهجای «طلبه» میگوید «دانشآموز» و «دانشجو».
در کنار اینها، صدها واژه دیگر هم میتوان نام برد که در آغاز با مخالفت روبهرو شد، اما سرمایهٔ زبان فارسی شد: «اطفائیه» شد: آتشنشانی، «آژان» شد: پاسبان، «میزانالحراره» شد: دماسنج، «فاکولته» شد: دانشکده، «SMS» شد: پیامک، «سوبسید» شد: یارانه، «ATM» شد: خودپرداز، «دیتا» شد: داده، «ادیت» شد: ویرایش، «لود» شد: بارگذاری و ...
فراموش نکنیم که نباید شکوه زبان فارسی، این میراث تمدنی، را پیش چشم نسل روزگارمان سست کنیم؛ پس ریشخند را با انتقاد جابهجا نکنیم.
©️ از: روزنامهٔ خراسان (۱۴۰۳/۱۰/۲۴)
#️⃣ #فرهنگستان #واژهشناسی #نقد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 بهجای «فوروارد (کردن)» بگویید «بازفرست»
💬 نسرین پرویزی (معاون واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی):
در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها، اصطلاح «فوروارد» به معنای ارسال مجدد یک پیام دریافتشده برای دیگران است. «بازفرست» از ترکیب پیشوند «باز» و فعل «فرستادن» ساخته شده است، که بهطور دقیق معنای ارسال مجدد را میرساند؛ این واژه با توجه به ساختار زبان فارسی و اصول واژهگزینی انتخاب شده است و انتظار میرود با استقبال کاربران فضای مجازی مواجه شود.
©️ خبرگزاری صدا و سیما (۱۴۰۳/۱۱/۲) | #واژهشناسی
💬 نسرین پرویزی (معاون واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی):
در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها، اصطلاح «فوروارد» به معنای ارسال مجدد یک پیام دریافتشده برای دیگران است. «بازفرست» از ترکیب پیشوند «باز» و فعل «فرستادن» ساخته شده است، که بهطور دقیق معنای ارسال مجدد را میرساند؛ این واژه با توجه به ساختار زبان فارسی و اصول واژهگزینی انتخاب شده است و انتظار میرود با استقبال کاربران فضای مجازی مواجه شود.
©️ خبرگزاری صدا و سیما (۱۴۰۳/۱۱/۲) | #واژهشناسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 «آسمانیخوابی» بهجای «کارتنخوابی»
▪️ [صرفِ] تغییر واژه چه دردی دوا میکند؟
واژههایی که از غرب آمده و در فرهنگستان زبان و ادب فارسی نامشان تغییر میکند و بهاصطلاح فارسی میشود از جمله مسائلی است که همواره در فضای مجازی مورد نقد و گاهی تقدیر مخاطبان قرار میگیرد.
چندی پیش اصطلاحاتی چون «فوروارد»، «تیک» یا «پُست» فارسیسازی شدند. اما موضوع این گزارش واژههایی که در فرهنگستان تغییر میکنند نیست. این گزارش قرار است به پدیدههایی بپردازد که نامشان در رسانهها یا در زبان و کلام مسئولان تغییر میکند.
به تازگی برخی از مسئولان شهرداری از اصطلاح «آسمانخوابی» بهجای «کارتنخوابی» استفاده میکنند. اما این تغییر واژهها یا تغییر نام پدیدههای اجتماعی چه معنایی دارد؟ آیا قصدش تکریم انسانیت است؟ یا میخواهند بار منفیِ واژه را کم کند و تأثیر آن را در ذهن مخاطب کاهش دهند؟
©️ از: اکوایران (۱۴۰۳/۱۱/۵)
#️⃣ #زبان_و_جامعه #واژهشناسی
▪️ [صرفِ] تغییر واژه چه دردی دوا میکند؟
واژههایی که از غرب آمده و در فرهنگستان زبان و ادب فارسی نامشان تغییر میکند و بهاصطلاح فارسی میشود از جمله مسائلی است که همواره در فضای مجازی مورد نقد و گاهی تقدیر مخاطبان قرار میگیرد.
چندی پیش اصطلاحاتی چون «فوروارد»، «تیک» یا «پُست» فارسیسازی شدند. اما موضوع این گزارش واژههایی که در فرهنگستان تغییر میکنند نیست. این گزارش قرار است به پدیدههایی بپردازد که نامشان در رسانهها یا در زبان و کلام مسئولان تغییر میکند.
به تازگی برخی از مسئولان شهرداری از اصطلاح «آسمانخوابی» بهجای «کارتنخوابی» استفاده میکنند. اما این تغییر واژهها یا تغییر نام پدیدههای اجتماعی چه معنایی دارد؟ آیا قصدش تکریم انسانیت است؟ یا میخواهند بار منفیِ واژه را کم کند و تأثیر آن را در ذهن مخاطب کاهش دهند؟
©️ از: اکوایران (۱۴۰۳/۱۱/۵)
#️⃣ #زبان_و_جامعه #واژهشناسی
🍁نماز گزاردن به زبان فارسی
✍🏻 رومی احمد:
«در قرن نهم میلادی، موضع رسمیِ حنفیان این بود که میتوان ترجمهٔ قرآن را در نماز تلاوت کرد. موضع صریح حنفیها این بود که اگر مثلاً ترجمهٔ فارسیِ بسیار دقیقی از قرآن وجود داشته باشد، میتوان از آن در نماز استفاده کرد. امروزه موضع رسمیِ حنفی این است که هنگام نماز باید قرآن به عربی تلاوت شود و تلاوت قرآن به هر زبان دیگری کاملاً غیرقابلقبول است.» (احمد، رومی، ۱۴۰۳: ۶۸ ــ ۶۹)
Sarakhsī pointed out “that Arabic is a language: languages being systems of signs that humans create in certain times and spaces. Sarakhsī warned that to equate the Word of God to something created, like a language, would be to engage in anthropomorphism, a crime that was to be avoided at all costs. Equating any creation or created thing to God or any of His attributes would be to engage in the greatest sin possible.
Interestingly, Sarakhsī took pains to construct a rational argument to defend his claim. He reasoned that since God Himself spoke the words of the Qurʾān, the Qurʾān comprised God’s Speech. This Speech, being divine, must be beyond time and space, and certainly beyond anything created. If the Word of God must be radically other than all creation, then one must accept that the Word of God cannot be contingent upon any language for its ultimate expression. Due to the theological constraints that Sarakhsī said were of paramount importance, he decreed that ‘the inimitable meaning is [located] in the aggregate meaning’ (maʿnā al-iʿjāz ī-al-maʿnā tāmm) imparted by the text. Sarakhsī acknowledged that it logically follows from this position that the Qurʾān could be translated into other languages or reworded in a way that preserves its meaning and still retain its inimitability.
Some of Sarakhsī’s detractors argued that a translation would adulterate the word of God such that it would no longer be inimitable. Sarakhsī was undaunted by this critique and provided a detailed rebuttal to those who would deny that a translation of the Qurʾān could retain inimitability. The major criticism to which he responded calls attention to the ‘undisputed fact’ that no non-Arab (ʿajamī) could produce any work in Arabic comparable to the Arabic Qurʾān. The critics contend that the inability (ʿajz) of the non-Arab to produce the Qurʾān precludes the possibility of his producing an exact translation in his own language. Sarakhsī dismissed this argument by questioning the applicability of the premise. He conceded that no non-Arab could produce something like the Qurʾān in Arabic, but argued that it is also true that no non-Arab could produce poetry in Arabic comparable to great Arab poets like Imruʾ al-Qays. That does not mean that non-Arabs cannot understand Imruʾal-Qays in translation, nor does it mean that the poetry of Imruʾ al-Qays is somehow miraculous in its inimitability. Besides, the Prophet was sent to all of humankind, both individuals who speak Arabic and those who do not. The existence of non-Arabic speaking peoples is therefore further proof that the inimitability of the Qurʾān must reside in its aggregate meaning; else the mission of the Prophet would be restricted to Arabs and Arabic speakers.
Sarakhsī said that it was for those very reasons that Abū Ḥanīfa allowed Persians who could not speak Arabic to recite the Qurʾān in Persian during obligatory prayers. Although this position was disputed even within the Ḥanaī school, Sarakhsī described it as normative, using Abū Ḥanīfa as a champion for his own stance. Still, he cautioned that if a translation of the Qurʾān were to be used in prayer, that translation must be precise.” (Ahmed, 2012: 28 - 30; emphases added)
📚 احمد، رومی. (۲۰۱۸). ماجراهای فقه اسلامی؛ راهنمای هککردن فقه اسلامی. ترجمهٔ یاسر میردامادی (۱۴۰۳). لندن: نشر نوگام.
📚 Ahmed, Rumee. (2012). Narratives of Islamic Legal Theory. UK: Oxford University Press.
#️⃣ #زبان_فارسی #زبان_و_دین #ترجمه
✍🏻 رومی احمد:
«در قرن نهم میلادی، موضع رسمیِ حنفیان این بود که میتوان ترجمهٔ قرآن را در نماز تلاوت کرد. موضع صریح حنفیها این بود که اگر مثلاً ترجمهٔ فارسیِ بسیار دقیقی از قرآن وجود داشته باشد، میتوان از آن در نماز استفاده کرد. امروزه موضع رسمیِ حنفی این است که هنگام نماز باید قرآن به عربی تلاوت شود و تلاوت قرآن به هر زبان دیگری کاملاً غیرقابلقبول است.» (احمد، رومی، ۱۴۰۳: ۶۸ ــ ۶۹)
Sarakhsī pointed out “that Arabic is a language: languages being systems of signs that humans create in certain times and spaces. Sarakhsī warned that to equate the Word of God to something created, like a language, would be to engage in anthropomorphism, a crime that was to be avoided at all costs. Equating any creation or created thing to God or any of His attributes would be to engage in the greatest sin possible.
Interestingly, Sarakhsī took pains to construct a rational argument to defend his claim. He reasoned that since God Himself spoke the words of the Qurʾān, the Qurʾān comprised God’s Speech. This Speech, being divine, must be beyond time and space, and certainly beyond anything created. If the Word of God must be radically other than all creation, then one must accept that the Word of God cannot be contingent upon any language for its ultimate expression. Due to the theological constraints that Sarakhsī said were of paramount importance, he decreed that ‘the inimitable meaning is [located] in the aggregate meaning’ (maʿnā al-iʿjāz ī-al-maʿnā tāmm) imparted by the text. Sarakhsī acknowledged that it logically follows from this position that the Qurʾān could be translated into other languages or reworded in a way that preserves its meaning and still retain its inimitability.
Some of Sarakhsī’s detractors argued that a translation would adulterate the word of God such that it would no longer be inimitable. Sarakhsī was undaunted by this critique and provided a detailed rebuttal to those who would deny that a translation of the Qurʾān could retain inimitability. The major criticism to which he responded calls attention to the ‘undisputed fact’ that no non-Arab (ʿajamī) could produce any work in Arabic comparable to the Arabic Qurʾān. The critics contend that the inability (ʿajz) of the non-Arab to produce the Qurʾān precludes the possibility of his producing an exact translation in his own language. Sarakhsī dismissed this argument by questioning the applicability of the premise. He conceded that no non-Arab could produce something like the Qurʾān in Arabic, but argued that it is also true that no non-Arab could produce poetry in Arabic comparable to great Arab poets like Imruʾ al-Qays. That does not mean that non-Arabs cannot understand Imruʾal-Qays in translation, nor does it mean that the poetry of Imruʾ al-Qays is somehow miraculous in its inimitability. Besides, the Prophet was sent to all of humankind, both individuals who speak Arabic and those who do not. The existence of non-Arabic speaking peoples is therefore further proof that the inimitability of the Qurʾān must reside in its aggregate meaning; else the mission of the Prophet would be restricted to Arabs and Arabic speakers.
Sarakhsī said that it was for those very reasons that Abū Ḥanīfa allowed Persians who could not speak Arabic to recite the Qurʾān in Persian during obligatory prayers. Although this position was disputed even within the Ḥanaī school, Sarakhsī described it as normative, using Abū Ḥanīfa as a champion for his own stance. Still, he cautioned that if a translation of the Qurʾān were to be used in prayer, that translation must be precise.” (Ahmed, 2012: 28 - 30; emphases added)
📚 احمد، رومی. (۲۰۱۸). ماجراهای فقه اسلامی؛ راهنمای هککردن فقه اسلامی. ترجمهٔ یاسر میردامادی (۱۴۰۳). لندن: نشر نوگام.
📚 Ahmed, Rumee. (2012). Narratives of Islamic Legal Theory. UK: Oxford University Press.
#️⃣ #زبان_فارسی #زبان_و_دین #ترجمه
🍁 مجمع دانشهای انسانی
گاهی برخی از من میپرسند مایل به تبادلات هستید. و معمولاً پاسخ منفی میدهم. اهل تبلیغات گذاشتن هم نیستم. چندی پیش یکی از دوستان از سر لطف کانال زبانورزی را در این فهرست قرار داد. من هم به رسم ادب این فهرست را همرسانی میکنم. اگر علاقهمند بودید، عضو شوید. همچنین در انتها لینک پوشه تمامی این کانالها وجود دارد.
۱. کانال Anthro analyser
۲. کانال جامعه و فرهنگ ملل
۳. کتابخانه سورنا
۴. کانال Critic channel
۵. کانال آرخش Arakhsh
۶. کتابخانه ویر
۷. کتاب حباب تاریخ
۸. کانال The Dawn of awareness
۹. کانال باستانشناسی انسانشناختی
۱۰. کانال زبانورزی
۱۱. کانال افسانه فولکور و ادبیات حماسی
۱۲. کانال باستانشناسی ایران
📝 پوشه تمامی کانالهای بالا:
🔗 www.tgoop.com/addlist/CfXHADjAYiYzZjE0
گاهی برخی از من میپرسند مایل به تبادلات هستید. و معمولاً پاسخ منفی میدهم. اهل تبلیغات گذاشتن هم نیستم. چندی پیش یکی از دوستان از سر لطف کانال زبانورزی را در این فهرست قرار داد. من هم به رسم ادب این فهرست را همرسانی میکنم. اگر علاقهمند بودید، عضو شوید. همچنین در انتها لینک پوشه تمامی این کانالها وجود دارد.
۱. کانال Anthro analyser
۲. کانال جامعه و فرهنگ ملل
۳. کتابخانه سورنا
۴. کانال Critic channel
۵. کانال آرخش Arakhsh
۶. کتابخانه ویر
۷. کتاب حباب تاریخ
۸. کانال The Dawn of awareness
۹. کانال باستانشناسی انسانشناختی
۱۰. کانال زبانورزی
۱۱. کانال افسانه فولکور و ادبیات حماسی
۱۲. کانال باستانشناسی ایران
📝 پوشه تمامی کانالهای بالا:
🔗 www.tgoop.com/addlist/CfXHADjAYiYzZjE0