Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سپاس بر شاهنشاه آریامهر، دیالکتیک شاهانه، شورش سال سیاه ۵۷، این گفتمان بر سه بخش است
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
👍66❤34👏6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Xor nešâne Irâne Jâvid . 8 par nešâne Irân dar jahân
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
❤81👍14👌3👏2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❤78👍7👏4👌3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❤66👍8👏3👌2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❤69👍9👏4👌2
اوجاهورسِنِت از مردان بانفوذ و پزشک دربار مصر باستان در پایان دودمان بیست و ششم و آغاز دودمان بیست و هفتم مصر بود.[۱] اوجاهورسنت یا اوجاهوررسنه خدمتگزار نیث، ایزدبانوی سائیس، در دلتای غربی بود. او ایزدبانوی شکار و جنگ و معشوقهٔ تیر و کمان بود. ایرانیان به اوجاهورسنت به عنوان رئیس پزشکان اجازه دادند که مدرسههای پزشکی در سائیس و سرتاسر مصر بازگشایی کند.[۲] یکی از مسؤلیتهای اوجاهورسنت در خدمت به فرعون جدید مصر کمبوجیهٔ دوم، اجرای تشریفاتی رسمی بود که به موجب آن عنوانِ افتخاری مسوتر، «فرزند رع»، برای تأکید بر مشروعیت کمبوجیه در مقام فرمانروای مصر به او اعطا شد.[۳]
از او تندیسی همراه با کتیبه پیداشده که اکنون در موزهٔ واتیکان نگهداری میشود. اوجاهورسنت در بخشی از این کتیبه از کمبوجیهٔ دوم با عنوانها و صفتهایی همچون «آورندهٔ نظم»، «پاسدار آیینهای مردمی و دینی» و «بری از خشونت» یاد میکند.
پانویس
از او تندیسی همراه با کتیبه پیداشده که اکنون در موزهٔ واتیکان نگهداری میشود. اوجاهورسنت در بخشی از این کتیبه از کمبوجیهٔ دوم با عنوانها و صفتهایی همچون «آورندهٔ نظم»، «پاسدار آیینهای مردمی و دینی» و «بری از خشونت» یاد میکند.
پانویس
👍70❤32👏4
عینالزمان ابوعلی حسن بن علی قطّان مروزی یکی از دانشمندان اواخر سدهٔ پنجم و اوایل سدهٔ ششم هجری بود. او در ادب و پزشکی تبحر داشت. اسلاف او اهل بخارا بودند ولی خود او در سال ۴۶۵ هجری قمری در شهر مرو به دنیا آمد و از این رو به مروزی مشهور شد. او علاوه بر پزشکی و ادبیات در هندسه و حکمت نیز ماهر بود ولی بیشتر به پزشکی میپرداخت. در سال ۵۴۸ که ترکان غز ترکتازی و ویرانگری میکردند به دست آنان اسیر شد و در اسارت آنان را دشنامهای سخت داد و غزها که از دشنامهای او آزرده شده بودند آنقدر خاک در دهانش ریختند تا مرد.
آثار
از میان چند کتاب نوشتهٔ قطان مروزی کتاب کیهان شناخت مهمترین و مشهورترین کتاب او بهشمار میآید که دربارهٔ ستارهشناسی است. دیگر کتابهای او مشجر نسب ابیطالب، عروضی به فارسی، الدوحه و رسالههایی در پزشکی هستند.
آثار
از میان چند کتاب نوشتهٔ قطان مروزی کتاب کیهان شناخت مهمترین و مشهورترین کتاب او بهشمار میآید که دربارهٔ ستارهشناسی است. دیگر کتابهای او مشجر نسب ابیطالب، عروضی به فارسی، الدوحه و رسالههایی در پزشکی هستند.
👍90💔25❤16
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Sahrhâ mâ râ pedar o mâdar ast . čenânke Biyâbân Torkân râ
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
❤75👍3👏3🔥2👌2
هر که پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مومن از عشق است و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکن ما ممکن است
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ
آن فروش و آن بپوش و آن بخور
آن جهانبینان که خود را دیدهاند
خود گلیم خویش را بافیدهاند
ای امینِ دولت تهذیب و دین
آن ید بیضا برآر از آستین
خیز و از کار اُمم بگشا گره
نقشه اَفرنگ را از سر بنه
نقشی از جمعیت خاور فکن
واسِتان خود را ز دست اهرمن
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو
مؤمنِ خود، کافر افرنگ شو
رشتهٔ سود و زیان در دست توست
آبروی خاوران در دست توست
اهل حق را زندگی از قوّت است
قوّت هر ملّت از جمعیت است
دانی از افرنگ و از کار فرنگ
تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟
زخم از او، نشتر از او، سوزن از او
ما و جوی خون و امید رفو؟
گر تو میدانی حسابش را درست
از حریرش نرمتر، کرباس توست
بوریای خود به قالینش مده
بیدق خود را به فرزینش مده
هوشمندی از خُم او مِی نخورد
هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطهها زد در خمیر زندگی اندیشهام
تا به دست آوردهام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت ریختم طرح حرم در کافرستان شما
فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق
پاره لعلی که دارم از بدخشان شما
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند دیدهام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
نهنگی بچه خود را چه خوش گفت
به دین ما حرام آمد کرانه
به موج آویز و از ساحل بپرهیز
همه دریاست ما را آشیانه
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم گشت آه که من کیستم
موج زخود رفتهای تیز خرامید و گفت هستم اگر میروم گر نروم نیستم
گردنش از بند هر معبود رست
مومن از عشق است و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکن ما ممکن است
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ
آن فروش و آن بپوش و آن بخور
آن جهانبینان که خود را دیدهاند
خود گلیم خویش را بافیدهاند
ای امینِ دولت تهذیب و دین
آن ید بیضا برآر از آستین
خیز و از کار اُمم بگشا گره
نقشه اَفرنگ را از سر بنه
نقشی از جمعیت خاور فکن
واسِتان خود را ز دست اهرمن
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو
مؤمنِ خود، کافر افرنگ شو
رشتهٔ سود و زیان در دست توست
آبروی خاوران در دست توست
اهل حق را زندگی از قوّت است
قوّت هر ملّت از جمعیت است
دانی از افرنگ و از کار فرنگ
تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟
زخم از او، نشتر از او، سوزن از او
ما و جوی خون و امید رفو؟
گر تو میدانی حسابش را درست
از حریرش نرمتر، کرباس توست
بوریای خود به قالینش مده
بیدق خود را به فرزینش مده
هوشمندی از خُم او مِی نخورد
هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطهها زد در خمیر زندگی اندیشهام
تا به دست آوردهام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت ریختم طرح حرم در کافرستان شما
فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق
پاره لعلی که دارم از بدخشان شما
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند دیدهام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
نهنگی بچه خود را چه خوش گفت
به دین ما حرام آمد کرانه
به موج آویز و از ساحل بپرهیز
همه دریاست ما را آشیانه
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم گشت آه که من کیستم
موج زخود رفتهای تیز خرامید و گفت هستم اگر میروم گر نروم نیستم
👍66❤34👌6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👍50❤22👏4👌2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❤60👍7👌5👏3