Telegram Web
"تحمیلِ جنگ" زشت است
هر گونه جنگی

و

"جنگ با تحمیل" زیبا است
هر گونه تحمیلی
۴۰۳/۷/۴
@zeinoddin43
۱۰ نشانه #نفودی‌ها
( یادداشت دو سال پیش)

"نفوذی‌ها" دست‌کم، ۱۰ علامت زیر را دارند:
۱- از "در" وارد می‌شوند نه از "دیوار"! آن‌هم از "درِ"دوستی و درب‌های ویژه‌ای که‌ من و شما را به آن راهی نیست!
۲- #ظاهر‌سازی‌ می‌کنند و معمولاً با آدم‌های #ظاهر‌گرا سازگارترند و از انسان‌های ژرف‌نگر و باهوش بیزارند‌.
۳- باهوش‌تر از "ظاهرگرایان"اند و همواره بر‌آنان چیره‌می‌شوند. ظاهر بینان هرگز نتوانسته‌اند در برابر نفوذ مقاومت کنند.
۴- خود را به "با‌نفوذها" نزدیک می‌کنند. به جاهایی که در‌آن جا "خبری" هست!
۵- هیچ‌گاه از مرکز نفوذ انتقاد نمی‌کنند بلکه با آن اظهار همسویی کامل دارند و بلکه کاسه‌های داغ‌تر از آش‌اند
۶- ظاهر‌ِ خود را به گونه‌ای می‌آرایند که دلخواه دستگاه باشد.حتی در نزد پیامبر(ص) اینگونه بوده‌اند." و اذا رَاَیتَهُم تُعجِبُکَ‌ اَجسامُهُم"(المنافقون/۴)
۷- همواره پیرامون "قدرت" می‌چرخند. (در قرآن آیات‌ مربوط به نفاق و ریاکاری "مدنی‌"‌ و مربوط به دوران‌قدرت اسلام‌اند)
۸- جامعه "دوقطبی" را برای نفوذ مناسب‌تر می‌دانند. زیرا دو طرف همواره در حال"یارگیری"‌اند و آرایش انتخاباتی به‌سر می‌برند.
۹- برای آن‌که متهم نشوند، منتقدان دلسوز و آگاه را متهم به نفاق و نفوذ می‌کنند!
۱۰- از اینگونه‌ برداشت‌ها و یادداشت‌ها👆سخت متنفرند!!!
۱۴۰۱/۳/۲۶
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safav
i

#سالوس_بدتر_از_جاسوس
#نفوذی‌ها_کجایند؟
#ریای_سازمانی
#دوقطبی
#نعل_وارونه
#حیدری_نعمتی
#بدتر_از_چاپلوسی
#ظاهرگرایی_و_وارونگی
#نفوذ
#ظاهرساز
جبهه مقاومت و سه‌ نکته

یکم- مقاومت در برابر رژیم متجاوز صهیونی، یک امرِ انسانی‌ است. بارها نوشته‌ام که حقیقت این نزاع، #فراتر_از_جنگ_قبله‌ها_و_قبیله‌ها است. قبیله‌ای کردن این جنگ، بازی در زمین اسرائیل‌است. اسرائیل می‌کوشد تا به پیشانیِ "مقاومت" هویتِ شیعی یا شعوبی بچسباند و ملت‌های دیگر را در برابر مقاومت، مقاوم کند. افسوس که برخی از نقاره‌چی‌های داخلی نیز بر همین طبل می‌کوبند و رویاروییِ ظالم و مظلوم را به دوگانه‌ آخرالزمانیِ "شیعه_ یهود" کاهش می‌دهند. در حالی که این مقاومت، یک ارزش فرادینی، فرا قومیتی‌ و جها‌ن‌شمول است.
دوم- رژیم صهیونی همواره در کنار بمب‌افکن‌های پیشرفته خود، به برخی از سیاست‌های داخلیِ ما نیز امید بسته‌ است. غلط‌ها و غفلت‌هایی که تاکنون بخش بزرگی از ملت را ناراضی کرده و به حاشیه رانده است. مقامات ایران باید علاوه بر موشک‌ها، به رضایتمندیِ ملت نیز با جدیت توجه کنند رضایت داخلی "شرط" و "شطر" مقاومت در جنگ خارجی است.
سوم- جایگاه مقاومت در درون ملت ما قابل تامل و بررسی‌است. آیا مسئولان از گسست‌های نسلی و معرفتی باخبرند؟‌ آیا از ذهنیت‌های ملت آگاهند؟ اصلاً به این آگاهی اهمیت می‌دهند؟ آیا می‌دانند چند درصد از مردمِ خودِ پایتخت حامیِ مقاومت‌اند؟ آیا درک می‌کنند که مساله مقاومت "چندمین مساله"جوانان ما است؟ آیا فهم می‌کنند که چند درصد از دانشجویان ما در تجمعات مقاومت شرکت می‌کنند؟ آیا "پیریِ جمعیت" را درنمازهای جمعه و راهپیمایی‌ها می‌بینند؟ آیا می‌دانند نارضایتی داخلی و فقر، بهترین بستر برای نفوذ دشمن صهیونی است؟ آیا گمان دارندحمله خارجی همیشه موجب انسجام داخلی است؟
۴۰۳/۷/۱۶
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safav
غُربت نهج‌البلاغه در حوزه‌های‌ علمیه

برخی از علمای حوزه برای نهج‌البلاغه، ترجمه، شرح، تفسیر و نمایه نوشته‌‌اند و یا مصادر و اسانید آن را استخراج کرده‌اند و در تدریس و تفسیر آن کوشیده‌اند و نیز کسانی برای نهج‌البلاغه همایش‌‌هزاره و جشنواره‌های بزرگی برگزار کرده‌‌اند. یا به‌نامش بنیادی ویژه بنیان نهاده و حتی بوستان‌هایی بنا‌کرده‌ و یا سروده‌‌هایی سروده‌ و تصنیف‌ها ساخته‌‌اند.
نه از این تلاش‌ها بی‌خبرم و نه از ستایش آن‌ها غافل. اما بر این باورم که این کتاب ژرف در حوزه‌های علمیه ما، جایگاه شایسته خود را ندارد و چندان مورد توجه فقها نیست. در حوزه ها، دانش"فقه و اصول" بر دیگر رشته‌های الهیات، سیطره دارد و در ادله فقه "سلسله سند" نقش پایه‌ای دارد و نهج البلاغه متن‌ گلچین شده‌‌‌‌‌ای است که از اسنادش جدا افتاده است. اما محققان به آن مصادر و اسانید آن آگاهند. و اگر هم آگاه نباشند در پذیرش و ترویج این کتابِ سراسر اخلاق، می‌توانند قاعده "تسامح در ادله سنن"جاری کنند. آیا محتوای نهج‌البلاغه کمتر از مُرسله‌های دیگری است که علما به آنها اعتماد کامل یافته‌اند؟
اصلاً گیریم که نهج، "فقهی شدنی" نیست، آیا متون فاخرآن نمی‌تواند در آموزش ادبیات عرب مورد بهره‌برداری قرار گیرد و در شواهد ادبی بگنجد؟ آیا در اینجا هم "سند" موضوعیت دارد؟ یا آن‌که متن این کتاب دشوار‌تر از شواهد ادب جاهلی است؟!
به گمانم غربت نهج‌البلاغه نه به دشواریِ متنِ‌ آن، بلکه به دشواریِ عمل به آن مربوط است. غربت آن نه معلول ضعف سند، بلکه محصول ضعف برخی‌ از مخاطبان اصلی آن باشد. فراموش نکنیم که مهم‌ترین مخاطبان این کتاب‌، زمامداران و علمای دینی‌اند. این کتاب، "کاخ نشینی" و "بی مسئولیتیِ" بزرگان دینی را بر نمی‌تابد و سنگین ترین تکالیف را برگردن آنان می افکنَد و بر"ائمه عدل" واجب می‌کند که هم‌ترازِ ضعیفان زندگی کنند. به یاد عالمان می‌اندازد که پرخوریِ ستمگر و گرسنگیِ مظلوم را برنتابند. این کتاب - برخلاف کتاب‌های رایج این سال‌ها- عالی‌ترین مقامات را نهی‌از منکر می‌کند و هیچ‌کس را مصون از نظارت، استیضاح و پاسخ‌گویی نمی‌شمارد. آری غربت نهج لبلاغه، به همین ویژگی‌هایش مربوط است.
۴۰۳/۷/۱۸
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
جنگ هویتی و کودک کُشی

در نگاه وجدان‌‌های بیدار، کشتار غزه، یک جنایت فجیع انسانی است اما در این درگیری، باورهایی می‌جوشد که کمترین نگاهی به جنبه انسانی این جنگ ندارد و از این رو همواره بر شیپور جنگ می دمد و در خونخواری"هل‌من مزید" می‌خوانَد و دست‌کم کشتار دو ثلث مردمِ جهان را انتظار می‌کشد! این باورها که بر پایه نزاع "تاریخی - آخرالزمانی" استوار است در چشم‌انداز خود به علوم غریبه و جیوش خفیه و نفوذ جِنّیه نیز دل‌بسته‌است!
در این دیدگاه هویتی، صهیونی‌ها خود را نه یک جمعیت آواره و پناهجو‌، بل قومی برگزیده‌ و تنها وارث زمین می‌دانند و غیر یهودیان را از جنین شیطان و جنس حیوان می‌شمارند و آفرینش جهان را تنها بر محوریت نژاد یهود تفسیر‌‌‌می‌کنند. نژادی که عهد کرده‌‌است تا در نقطه موعود پیش‌گویی‌های عهد‌جدید را در باره آخرالزمان پیاده کند و زمینه را برای نبرد آرمانیِ آرماگدون آماده سازد و طبق مکاشفات یوحنایی، دوسوم مردم جهان را نابود کند و نژاد منتخب یهود را پیروز زمین گرداند. اینجاست که جنایتِ "نسل کشی" می‌تواند رنگ عبادت(!) به خود گیرد و "کودک کُشی" و " نسل‌کشی" توجیهی عقیدتی و هویتی بیابد.
نا‌گفته نگذارم که در جبهه مقابل صهیونی‌ها نیز اندیشه‌‌ای وجود دارد که این جنگ‌ها را تکرار و تداومِ نبرد تاریخی اسلام و یهود می‌داند و برای رسیدن به مقصد الهیاتی خود، کشتار همه آنان را شرط نجاتِ بشر می‌خواند.
جنگ ‌با چنین نگاه هویتی و عقیدتی، بی‌برنده و بی پایان است و پایانش تنها با نگرش‌های انسانی‌ و وجدانی امکان‌پذیر است.
۱۴۰۳/۸/۱
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
ز فغان و درد انسان

نه برای قبله‌گاهم، نه برای دین و ایمان
نه یهود می‌ستیزم، نه مسیح یا مسلمان
نه بنای فتنه دارم، نه میان کارزارم
نه جنایت است کارم، نه میان دخمه پنهان
نه غروب می‌ستایم، نه طلوع می‌ربایم
نه چو چشمه می‌زدایم، خطرات این بیابان
نه غرور و عیش و مستی، نه نیاز و تنگدستی
نه ظهور اوج پستی چو ستمگران دوران
من از این نداشتن‌ها به خدای سرفرازم
که دلم تپیده دائم به حیات بی پناهان
به صدای جیغ زن‌ها، به سکوت بی‌کفن‌ها
به شما، به ما، به "من" ها، که به لب رسیده این جان
ز فغان و درد انسان، ز فغان و درد انسان
ز فغان و درد انسان، ز فغان و درد انسان
دکتر جعفر محقق
۱ آبان ۱۴۰۳
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
جنگ طلب نیستیم

عکس بالا "نماد ضد‌جنگ" است که دوستم آن را از شهر مالمو سوئد گرفته است. به او گفتم که نه تاریخ و فرهنگ غرب خالی از جنگ است و نه فرهنگ و تاریخ ما خالی از صلح . قرآن کریم صلح حدیبیه را "فتح‌المبین" می‌خوانَد. در فرهنگ ما صلح امام حسن(ع) با دشمن خونی‌اش "نرمش قهرمانانه" نام دارد. در واقعه عاشورا امام حسین(ع) نیز جنگ طلب نبود و آن جنگ ظالمانه بر آن حضرت تحمیل شد. و در روزگار کنونی نیز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به عنوان"عاقلانه ترین" اقدام شمرده می‌شود.
۱۴۰۳/۸/۸
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
۱۱ آبان ۶۱

چشم‌های من!
"عین‌خوش" که یادتان نرفته است؟
لاله‌های نازنینِ یک چمن
چگونه غرق در شفق شدند؟
آه...
دست داس‌ کینه‌ها شکسته‌باد.
بریده‌ باد
تیغه‌ تمام تیغ‌‌ها که لاله می‌بُرَند.
۴۰۳/۸/۱۱
@zeinoddin43
توجه به جلو
راننده‌، نسبت به چرخش یا ایستادن، "پیش‌اگهی" دارد بویژه اگر جاده را بشناسد. او می‌تواند نشیمن و ذهنیت خود را با دست‌انداز‌ها سازگار کند و کمتر اذیت شود. سرنشین‌های بی‌خبر اما با هر توقف و چرخش، دچار تکانش‌ها و سرخوردگی‌های رنج‌آوری می‌شوند.
مسیر سیاست، پر از سرعت‌گیرها و پیچ‌های تند است. آنان که این جاده را می‌شناسند، ذهن خود را برای تغییر‌ها آماده‌ می‌کنند و نسخه‌‌ ناکامی و سناریوی شکست را نیز در جیب خود دارند از این رو در تکانه‌های مسیر، خود را نمی‌بازند.
جوانانِ پر شور و غرور که پایان کارشان را جز پیروزی نمی‌بینند، چرخش‌های سیاسی را پیش‌بینی نمی‌کنند و نمی‌دانند که عالم سیاست عالم چرخش‌هاست. آن‌ها در مواجهه با شکست‌ها، به‌شدت "سرخورده" می‌شوند و گاه بر فرماندهان کهنسال خویش نیز بر‌می‌ِآشویند و آنان را به بی‌خیالی و بی‌ایمانی متهم می‌کنند. چاره کار نگاه به راهی است که می‌رویم. یعنی "توجه به جلو"
۱۴۰۳/۸/۲۳
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
تازه وارد‌های صادق بخوانند

به دنبال یادداشت‌ِ صبح امروز(توجه به جلو)، ابهاماتی از سوی برخی از خوانندگان محترم مطرح شد که توضیح زیر را ضروری کرد.

سخنم با نوسَفَرانِ صادق است نه نو‌کیسه‌های کاسب. روی سخن با جوانانی است که خالصانه، گام در سیاست نهاده‌اند و هنوز در نخستین تپه‌ماهور‌ آن بالا می‌روند و از فرود و فراز این دشت بی‌خبرند و پیچ‌ و خم و "دوربرگردان‌"های پنهانِ این جاده را نمی‌شناسند و نمی‌دانند که در جاده سیاست، همه علائم راهنمایی، مسیر قدرت را نشان می‌دهد و حقیقت‌ها فدای مصلحت‌اند و "مصلحت" را نیز حاکمان تشخیص می‌دهند. نو سفران نمی‌دانند که در دنیای سیاست هیچ خصومتی پایدار نیست و گاه، گرگ و میش در کنار هم می‌نشنند.کم نبودند دشمنانی خونی که سر‌انجام، بر سر یک میز قهوه نوشیدند!
ما در زمان انقلاب و جنگ از همین نوسفران بودیم. در جنگی که جان صدها هزار انسان را گرفت و صدها میلیارد دلار خسارت به‌بار آورد، هرگز گمان نمی‌کردیم که در فرجامش وزیر خارجه ما با صدامِ خون‌آشام مصافحه کند!آری جای جای این راه، جای چرخیدن است و اساساً#میدان_سیاست_میدان_چرخش‌ها است.
۱۴۰۳/۸/۲۳
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
جای خالی "کلینیک"ها

ستاد محترم امر بمعروف و نهی از منکر برای درمان علمی و روانشناختی بی‌حجابی قصد دارد "کلینیک درمانیِ ترکِ بی‌حجابی" دایر کند. این ستاد احتمالاً میزان تاثیر این‌گونه "کلینیک"ها را بخوبی بررسی علمی و روانشناختی کرده و در جامعه جای آن را خالی یافته است. در این صورت به گمانم جای چند کلینیک دیگر نیز خالی باشد و این ستاد محترم بر اساس وظیفه ذاتی خویش سزاوار است هرچه زودتر کلینیک‌های زیر را نیز ایجاد کند:
۱- کلینیک ترک اختلاس
۲- کلینیک ترک دروغگویی
۳- کلینیک ترک متهم سازی
۴- کلینیک ترک ویژه‌خواری
۵- کلینیک ترک پاچه‌خاری
۶- کلینیک ترک زمین‌خواری
۷-کلینیک ترک کوه‌خواری
۸- کلینیک ترک باغ‌خواری
۹- کلینیک ترک چای‌خواری*

این فهرست قابل افزایش است.
۱۴۰۳/۸/۲۵
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
*چای دبش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاخه‌های بی‌حجاب!
زیب وزیور طلایی شما
چون صحیفه بر زمین نزول می‌کند
هر ورق ز برگ‌های زرد نیز دفتر خداست*

خِش خشی که زیرپای ما به پاست
وحیِ یک حیات دیگر است
درپی حضور هر خزان
حضرت بهار اگر نبود
"زرد‌" باز رنگ شاد بود؟
۴۰۳/۹/۱
زین‌العابدین صفوی

@zeioddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi

*برگ درختان سبز پیش خداوند هوش
هر ورقی دفتری است معرفت کردگار(سعدی)
وفاق‌ِ یک‌جانبه
یا
صدای بی صدایان ؟

اکنون که استاندارانِ تازه، مشغول "وفاق" با رقبای انتخاباتی و دیگر شیفتگان خدمت‌اند توجه آنان را به نکات زیر جلب می‌کنم:
۱- "وفاق" که محتوا و قالب "دوسویه"ای دارد با اراده‌‌های تک‌سویه به وجود نمی‌‌آید. شعار"دعوا نکنیم" اگرچه بسی زیباست اما دعوا نیز دوطرف دارد و در هردو سو باید قصد وفاق موجود باشد.
۲- وفاق این نیست که فقط قوه مجریه (آن‌هم فقط این دولت) مدیران خود را با رنگ بندی‌های متنوع و باب میل رقیبان بچیند ولی قوای دیگر و رقیبان هم‌چنان یک‌صدا و یک‌دست بر طبل خالص سازی بکوبند!
۳- آن وفاقی که جامعه به آن نیازمندتر است وفاق "نظام با ملت" است نه وفاقِ "دولت با نظام" این دومی، از اول هم وجود داشت و ارمغان تازه ای نیست.
۴- مردم تنها به شعار وفاق رای نداده‌اند بلکه جذاب‌ترین شعار دولت این بود که می‌خواست "صدای بی صدایان" باشد. اکنون مبادا این "صدا" در اتاق‌های وفاق محو شود!
۴۰۳/۹/۱۳
زین‌العابدین‌صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
چراغی‌که به خانه واجب است!

خواهید دید که تحلیل‌گران صدا وسیما و سخنران‌های رسمی از فردا خواهند‌گفت که اگر بشار اسد به نسخه ما عمل می‌کرد سقوط نمی‌کرد و اگر به جای دلخوش کردن به وعده‌ه‌های پوچ کشورهای خائن به دوستان راستین خود اعتماد می‌کرد و تن به اصلاحات سیاسی و آَشتی ملی می داد و سخن‌مخالفان و معترضان را می‌شنید و به حرف مشاوران دلسوز و اگاه گوش می‌کرد، هرگز سرنگون نمی‌شد.
آری این جملات را خواهند گفت و درست هم خواهند گفت. دقیقاً این جمله‌های کوتاه بهترین نسخه برای درمانِ "بشار حافظ الاسد" بود که "حافظان بشارالاسد" نیز به او گوشزد کرده بودند. اما این جمله‌های نورانی چراغی است که نه فقط به خانه بشار اسد که به خانه خودمان نیز همیشه واجب است.
۴۰۳/۹/۱۹
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
بی حجابی، معلولِ فساد سیاسی

در میان موافقان حجاب، دست‌کم سه گرایش به چشم می‌خورد. طبیعتاً دو گرایش نخست با قانون حجاب و عفاف همسویی بیشتری دارد.
۱َ - حجاب بالاترین‌اصل - در این نگرش حجاب "ام‌الواجبات" و اصلی‌ترین هدف انقلاب، و بی‌ححابی "ام‌المفاسد"و بزرگترین مُنکَرِ روزگار به شمار می‌رود. این گرایش نسبت به فسادهای دیگر مانند، انواع فسادهای اقتصادی به اندازه بی‌ححابی حساسیت‌چندانی ندارد و غنی‌ترین آرمان انقلاب را در حجاب و نیز در شرعی سازی روابط و لذاید جنسی می‌داند.
۲- حجاب پرچم وفاداری- در این نگرش حجاب یک نماد و پرچم سیاسی و هویتی است. نشانه‌ای است که وفاداری به نظام را نشان می‌دهد و بی‌حجابی نیز، اعلام مبارزه و علامت ضدیت با نظام و خطرناک ترین پرچم دشمن است. این گرایش بی‌حجاب‌ها را به خوب و بد تقسیم می‌کند.
۳َ- حجاب به عنوان یکی از ارزش‌ها - در این نگرش حجاب تنها "یکی" از احکام فرعی اسلام است و بی‌حجابی نیز به عنوان "یکی" از مظاهر فساد(نه ام‌المفاسد) است. این نگاه، گستره و دایره "فساد"را بسیار فراتر و فراخ‌تر از فساد جنسی می‌بیند دغدغه دیگر ارزش‌ها را نیز دارد و ارزش‌ها را در نماد حجاب محدود نمی‌کند. بعضی از بزرگانِ صدرِ انقلاب نیز مانند مطهری و طالقانی ترجیح می‌دادند که نخست، کام ملت را با مزه میوه‌های انفلاب (مانند عدالت اجتماعی و رفاه)شیرین کنند و سپس به الزام حجاب روی بیاورند* در این نگرش، "حجاب" در یک شبکه ارزشی جای می‌گیرد و با عناصری چون عدالت و سلامتِ حکومت ارتباطی مستقیم دارد و با گسترشِ ارزش‌های دیگر، تقویت می‌شود و "بی‌ححابی" بیش از آن‌که علتِ فسادهای دیگر باشد معلول فساد‌های دیگر بویژه فسادهای سیاسی و اقتصادی است. فقر و تبعیض نه فقط برای بی حجاب کردن، بلکه برای بی ایمان کردنِ جامعه کافی است‌! از این نگاه به مسئولان کشور توصیه می‌شود که - برای تقویت حجاب هم که شده- در کنارحجاب به رفع فقر و گسترش عدالت نیز همت کنند!
۴۰۳/۱۰/۲
زین‌العابدین صفوی
@zeioddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi

* رجوع شود به خاطره استاد محمدرضا حکیمی از استاد شهید مطهری در باره "الزام حجاب در اول انقلاب"
۹ دی #روز_عبرت

اگرچه روز نهم دی، حواس صدا و سیما و خطیبانِ حکومتی جای دیگری است اما باید یاد آور شد که این روز سالگرد اعدامِ صدامِ خون آشام است. اگرچه دیکتاتورها از بازخوانیِ سرنوشتِ دیکتاتورهای دیگر چندان خندان نمی‌شوند ولی باید این روز را به عنوان "روز عبرت" به خاطر بسپاریم. صدام عنصر پلیدی بود که اگر یک میلیون بار هم اعدام‌ می‌شد داغ دل ملت ایران را خنک نمی‌کرد. مرگِ صدام آرزوی میلیون‌ها دل مجروح ایرانی و عراقی و کویتی بود و همه شهدای جنگ با حسرتِ نابودی او چشم از جهان فرو بسته‌اند. اگر تاریخ جهان، تنها "یک اعدامِ سهمیه‌ای" بیشتر نداشت، همان را حتماً باید خرجِ این دیکتاتورِ دریده و درنده می‌کرد. این اعدام اگرچه در بستر اشغال عراق توسط جانیان و متجاوزان امریکایی صورت گرفت اما صدامِ خونخوار اگر به دست شِمر و یزید هم‌کشته‌ می‌شد ملت ایران را دلشاد می‌کرد. من با واکنش‌ملت‌های دیگر کاری ندارم. کاری ندارم که دیکتاتور لییی یا جنبش حماس،‌ در سوگ صدام چه عزاهای عمومی و تشییع جنازه‌های نمادین و جه خیمه‌ها و موکب‌های عزا برپا‌ کردند.
اکنون در تبلیغات و تقویمات رسمی ما نیز سالروز اعدام‌صدام چندان برجسته نیست. نمی‌دانم آیا به این دلیل است که صدام به کمک‌ِ امریکا ساقط و اعدام شد؟ آیا به این جهت است که او در میان متحدان نظام ما در فلسطین همچنان محبوبیت دارد. یا این‌که نظام می‌خواهد نام صدام را در تاریخ بزرگ نکند و از بابِ"الباطلُ یموتُ بِترکِ ذِکرِه" پشت سرِ این مردار حرف نزند. شاید هم دستور این است که از کینه‌های تاریخی دوملت عراق و ایران کاسته شود. البته اگر چنین باشد، این دستورات برای داخل کشور لازم‌تر است تا صدا وسیما در هر ۹ دی آتشِ کینه‌های کهنه را یکطرفه باد نزند. اما ظاهراً سیاست این است که آن‌ قدر به "خرده حساب‌های داخلی" پرداخته شود تا افکار ملت از "عمده حساب‌های خارجی" و غرامت‌های جنگی غافل شود.
آیا تاکنون از دهان خطیبانِ حکومتی یا مطالبه گرانِ انقلابی شنیده‌اید که از مطالبه صدها میلیارد دلار غرامت جنگی از عراق حرفی زده باشند؟
۴۰۳/۱۰/۹
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
وا‌کنش‌‌ها به یادداشت پیشین

از واکنش‌های مثبت به یادداشتِ پیشین(۹ دی روز عبرت) با سپاس می‌گذرم. بویژه از آن استادان آزاداندیشی که به هزینه حقگویی آگاهند و با نشان "لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ " مفتخرند.
اما چند تن از چهره‌های روحانی به‌جای نقد متن، تا توانستند به شخصیتِ من و نیت‌ام تاخته و جانم را با توهین نواخته‌اند. آنان بی محابا مرا مرتکب گناهی‌نابخشودنی(!)، مسلوب التوفیق(!) و مستحق توبه دانسته‌! و نسبت به عاقبت به خیری‌ام نگران شده‌اند! بی آن‌که یک‌کلمه بگویند کجای سخن خطا است. در این واکنش‌های احساسی( اگر نگویم کاسبانه) حتی یک جمله از متن،‌ مورد نقادی قرار نگرفته و انصاف، منطق و بهره‌ هوشی آن‌چنان غایب است که گویی آن واکنش‌گَران، حتی زحمتِ یک‌بار خواندنِ درستِ متن را نیز به خود نداده‌اند به گونه‌ای‌که عنوان موضوع مرا را نیز به "ناخرسندی دیکتاتورها از مرگ دیکتاتورهای‌دیگر " تغییر داده‌اند! در صورت نیاز، جمله‌هایی از پیامشان را در این صفحه منعکس خواهم کرد تا خوانندگان عزیز شیوه نقد آنان را خوب بشناسند.
( اگر عمری باشد در این باره بیشتر خواهم نوشت)
۴۰۳/۱۰/۱۲
زین‌العابدین صفوی
@zeioddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
آیا "دیکتاتور" نام دیگرِ شماست؟

در سالگرد اعدام صدام (۹ دی) وقتی نوشتم" دیکتاتور‌ها از بازخوانیِ سرنوشتِ دیکتاتورهای دیگر چندان خندان نمی‌شوند" این سخنِ درست بر چند‌‌‌ تن درشت آمد و به گمانه‌بَدشان بهانه‌ای‌خوب یافتند و بدبینانه نوشتند که" به چه حق نظام مقدس اسلامی را دیکتاتور خوانده‌‌‌ای؟"(!)
در آن جمله‌ام نه اشکالی موجود بود و نه مصداقی مذکور. اما اکنون با این دشنام‌ها، هم مصداق دیکتاتور معلوم شد و هم مفهوم سخنم اثبات. آری ضمیر مرجع‌خود را پیدا کرد و "آفتاب امد دلیل آفتاب"و فریاد از کسانی برخاست که گویا "دیکتاتور" نام دیگرِشان، و با نام پدرِ شان است!
به یاد آن اجیرِ کم سواد افتادم که شعار‌های"مرگ بر دیکتاتور" را به "درود بر دیکتاتور" تغییر می‌داد! بنده خدا گمان می‌کرد که "دیکتاتور" نام دیگر شاه است!
تاکنون از کلمه "دیکتاتور"‌ ذهنم به سوی خودکامگان خون‌ریزی چون "چنگیز‌"، "هیتلر"، "استالین"، "پینوشه"، "میلوشویچ"، "قذافی" و "صدام"می رفت. اما امروز دیکتاتور‌های کوچکی را یافته‌ام که به جای "خون"، "آبرو" می‌ریزند و سِلاحی جز توهین و چماقی جز تکفیر ندارند و با احساس کمترین زاویه‌ای، رقیب و رفیق را چون شِمر می‌شمارند و به شمشیر می‌زنند.
ای هتاکان! به راستی اگر دیکتاتور نیستید، چرا وقتی اشاره‌ای به سرنوشت صدام می‌کنم شما عصبانی‌ می‌شوید؟ چرا وقتی از غرامت‌های‌جنگ می‌پرسم، شما پرخاش می‌کنید؟ چرا وقتی واژه "دیکتاتور"را به‌کار می‌برم شما دچار "اورتیکاریا" می‌شوید؟! چرا هر کلمه و جمله دوپهلو، فقط به پَهلُویِ شما بَر می‌خورد؟ چرا از "نکوهش دیکتاتور‌ها" شما به خود می‌پیچید؟‌
آن‌چه می‌تواند نظام را دیکتاتور معرفی کند نه گفتارهای من، بلکه همین رفتار‌های شماست.. کلام و نامتان را در این صفحه خواهم آورد تا فرهیختگان، ادب و منطقتان را بسنجند و دلسوزانِ عاقل، آسیب‌های درونی نظام را بهتر بشناسند.
(اگر عمری باشد از این دیکتاتور‌ها باز خواهم نوشت)
۴۰۳/۱۰/۱۶
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi

#هر_حکومتی_انحراف‌_پذیر_است
#دیکتاتور_های_کوچک_و_علائم_دهگانه
... و اما کربلای پنج !

۱۹ دی سال ۵۶ روز قیام خونین مردم قم بود که سرآغاز انقلاب شد.۱۹ دی ۶۴ آغاز اعزام‌های داوطلبانه رزمجویان "راهیان کربلا" بود که آغاز اعزام‌های رقابتی شهرها شد و جبهه‌های جنگ ایران را آن‌چنان تقویت کرد که پس از یک ماه منجر به عملیات پیروزمندانه و افتخار آمیز (والفجر۸) و تصرف بندر فاو عراق شد و می‌توانست جنگ را به پایان برساند.
۱۹ دی سال ۹۵ مرحوم هاشمی رفسنجانی از دنیا رفت. نقش‌های پر رنگ و چندگانه‌اش در نوبت‌های گونه‌گون، هنوز بحث‌‌ها می‌انگیزد. زاویه گیری اختیاری و انزوای اجباری‌اش از عبرت‌های بزرگ معاصر است.و فاصله معنا دارش محبوبیت او را از جبهه‌ای به جبهه دیگر منتقل کرد و مرگ او نیز مانند زندگی‌‌اش، بسی پر سر و صدا شد.
اما ۱۹ دی ۱۳۶۵ روز دیگری است. بزرگیِ این واقعه را رزمندگان راستین جنگ، بهتر می‌شناسند. آن‌ها که در بطن کارزار کربلای ۵ حاضر‌بودند و خاکِ خونرنگِ شلمچه را با آتش‌و خون درنوردیده‌اند.
چگونه فراموش کنیم چنان روزگاری را که انبوهی از جوانانِ فداکارِ وطن از وحشتبار ترین موانع نظامی گذشنند و با نثار جان خود به دروازه‌‌های شرقیِ بصره رسیدند.
در آن عملیات نیروهای دو طرف با تمام توان به نبرد پرداختند و تنها، ماشین جنگی دشمن نبود که ضربه اساسی‌خورد! بلکه ما نیز ده‌ها هزار جوان نازنین را در آن قربانگاه فدا کردیم. این نوع پیروزی‌ها خود از عوامل شکست است! گرچه محسن رضایی تصویب قطعنامه ۵۹۸ را نتیجه این عملیات موفقیت آمیز می‌داند. البته او نمی‌گوید که چرا مقامات ایران این قطعنامه را همان موقع -که ایران در موقعیت برتر بود- نپذیرفتند و پذیرش آن را تا سال۶۷ -سال ضعف جبهه‌های ما- به تعویق انداختند(!) آیا تاریخ خواهد نوشت که آن هزینه‌ها را کدامین دست‌ها بر کدامین گردن‌ها انداخت و زخم و رنج آن نبردها را بر دوش و پشت چه انسان‌های صاف و بی ادعایی نهاد. کدامین کمر‌ها را خم کرد و کدامین خانه‌ها را فرو ریخت؟
آیا فداکاری‌های آن پاک‌دلان در پیچ و خم‌ سیاست، از ذهن ملت پاک خواهد شد؟ آیا تاریخ نیز همچون سیاست‌ آن ضمیرهای بی‌پیرایه و شهیدان پاکباز را از قلم خواهد انداخت؟(چنین مباد)
۴۰۳/۱۰/۱۹
زین‌العابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi

#هاشمی_و_عاقلانه_ترین_خیانت!!
2025/01/10 15:02:36
Back to Top
HTML Embed Code: