Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
1265 - Telegram Web
Telegram Web
بشکن دلم که رایحه‌ی دَرد بشنوی
کس از بُرونِ شیشه نبوید گلاب را

#نوعی_خبوشانی

@zhinestan
دل من آرزوی وصل می‌کند چه کنم
که آرزوی من این است و آرزوی تو نه

#خاقانی

@zhinestan
خمار آمده بودم خمارتر رفتم
اگر بناست نبوسی قرار هم‌ نگذار...

#سجاد_صفری_اعظم

@zhinestan
بگو چکار کنم؟
بگو چکار کنم؟
با فلفلی که طعم فراق می‌دهد
با دردی که فصل را نمی‌شناسد؟
با خونی که بند نمی‌آید؟

بگو چکار کنم؟
وقتی شادی به دم بادبادکی بند است،
و غم چو سنگی
مرا در سراشیب یک دره دنبال می‌کند.

دلم شاخه شاتوتی
که باد
خونش را به در و دیوار پاشیده است


زنده‌یاد #غلامرضا_بروسان

@zhinestan
صدا صدای تو حلوا، صدا صدای تو قند
سَویقِ سوقِ سخن!، چندی از صدای تو چند؟!

صدا صدای تو شیرین، صدا صدای تو شور
صدا صدای تو تلفیقِ اشک با لبخند

چنان گشایش خاطر برای خاطرخواه
چنان اجابت حاجت برای حاجتمند

مرا به حیله‌ی قلابِ حرفِ لام گرفت
هلال حُلّه‌ی لیلای لاله‌رویِ لوند

من از صدای تو نشئه، من از صدای تو مست
چنان که شیخ ز پندار و شاعر از پیوند

چگونه مست، نگردد ز روز خود مسرور؟
چگونه نشئه نباشد ز حال خود خرسند؟

نَفَس به حبسِ صدایش سپرده ام، هر چند_
_نَفَس نمی‌خورَد اینجا به همنفس پیوند

رساند پشت من کارکشته را بر خاک
صدا صدای تو آن پهلوان صدترفند

به خنده گفت که دیر است! قصه کوته کن!
حدیثِ ما نتوان گفت با صدای بلند!ا


#امیرحسین_اللهیاری

پ ن: ‌
سویق این‌جا هم در معنای شیرینی و هم شراب است.

@zhinestan
از این قدر نگریزم که بوسی از دهنت
اگر حلال نباشد حرام برگیرم

#سعدی

@zhinestan
بی‌کسانیم، گذاری به سر ما که کند؟
مگر از گریه گهی بگذرد آب از سر ما

#کلیم_همدانی

@zhinestan
چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی؟
چه کرده‌ام که به هجران تو سزاوارم؟

#سعدی

@zhinestan
موسیقی
حوض آب گرم است
ما تا شانه در آن فرو رفته‌ایم.

موسیقی
دوش آب سرد است
در تابستان،

موسیقی
خوابی‌ست
که هرچه بیشتر دست‌وپا می‌زنیم
بیشتر در آن غرق می‌شویم.

#پوریا_پلیکان

@zhinestan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن چشم‌ها که آخر بدمستی من است
آن چشم‌ها که هی... همه‌ی هستی من است

#مهدی_موسوی

@zhinestan
طومار محبتی که دل نقطه‌ی اوست،
پیچیدم و گفتم بفرستم برِ دوست

چون غنچه ز شوق، خودبه‌خود وا گردید
از شادی وصل او نگنجید به پوست

#بیدل

@zhinestan
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه‌دار بر الله‌اکبر است

#سعدی

@zhinestan
می‌روم از جهانِ آدم‌ها
من به جنگل پناه خواهم برد
شاید آنجا کلاغِ بدبختی
خستگی‌های مغز من را خورد!

#مهدی_خدابخش

@zhinestan
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند

نه هر که طَرْف کُلَه کج نهاد و تند نشست
کلاه‌داری و آیین سروری داند

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده‌پروری داند

غلام همت آن رند عافیت‌سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی‌بچه‌ای، شیوه‌ی پری داند

هزار نکته‌ی باریک‌تر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

مدار نقطه‌ی بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یک‌دانه جوهری داند

به قَدّ و چهره هر آنکس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند

ز شعر دلکش حافظ کسی بُوَد آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند


@zhinestan
آن چشم ندارم که به خوابت بینم
یا آن رخ همچو آفتابت بینم

از تاب رخ تو در تو نتوان نگریست
می‌ریزم اشک تا در آبت بینم

#علی‌_نقی_کمره‌ای
@zjinestan
آن‌که برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید

#سعدی

@zhinestan
بعد از هزار دور به‌ من‌ هم عجب رسید
جانم به لب رسید که جامم به لب رسید

بر روی آفتاب تو موی سیاه ریخت
یاللعجب چگونه در این صبح، شب رسید؟

روز نخست، نوبت‌ ‌تقسیم تاب و تب
تابش به موی تو، به من خسته تب رسید

وصل تو‌ واجب است و ‌خیال تو ‌مستحب
صد شکر دست من به همین مستحب رسید

بختم سیاه گشت ز داغ تو، تلخ نه
این هم شباهتی که به من از رطب رسید

#علی_مقدم

@zhinestan
مِی خور به بانگ چنگ و مخور غصه، ور کسی
گوید تو را که باده مخور گو: هُوَالْغَفُور

#حافظ

@zhinestan
وقتی پیام دادی چسب زخم بخرم
کجای خانه بودی؟
کجای خانه احتمال زخم بیشتر است؟

در آشپزخانه
لوله ظرف‌شویی گرفته بود از لجن،
دل آدمی از چه می‌گیرد؟

در پذیرایی
پرده‌ها را کشیده بودی
پرده‌ها را که می‌کشی،
نور است که محبوس می‌شود در خانه
یا تاریکی؟

وقتی پیام دادی چسب زخم بخرم
در صف نانوایی بودم
نگاه می‌کردم به سنگ‌ریزه‌ها
که چسبیده بودند پشت نان
و داشتم به خاطر می‌آوردم
اندوه‌های بی‌شماری را که
می‌چسبند به قلب آدمی.

به خانه رسیدم
چسب زخم، اسید لوله بازکنی و نان را
با لبخند، لیوانی آب و میز چیده‌ی‌شام
مبادله کردیم
و دیدم که پرده‌ها کشیده بودند

#حسن_آذری

@zhinestan
لب‌های پر تلاطم تو لحظه‌ی سکوت
مثلِ دو کشتی‌اند که لنگر گرفته‌اند
جادوگران مصری و مرتاض‌های هند
آنسوی پلک‌های تو سنگر گرفته‌اند
          
از خونِ عاشقان زده سر لاله‌های گوش
افتاده گیسوان سیاه تو روی دوش
هر لحظه در تشنج و هر لحظه در خروش
چون خواهران که سوگ برادر گرفته‌اند
 
خون بهار هستی و نبضت مقدس است
در خاک تیره جنبش سبزت مقدس است
گل‌ها به اعتقاد تو گردن کشیده‌اند
قوها به امتداد تنت پر گرفته‌اند

مردِ توام، زنانگی‌ات را به من بده
تشویش‌های خانگی‌ات را به من بده
کابوسِ بی‌ترانگی‌ات را به من بده
این واژه‌ها صدای تو را سر گرفته‌اند
 
زیبایی‌ات مقدمه‌ی آفرینش است
هر شعر کودکِ من و لبخند‌های توست
برگرد از بهشت دروغی که ساختی
این بچه‌ها بهانه‌ی مادر گرفته‌اند


#محمود_رضا_برامکه

@zhinestan
2025/01/19 04:01:30
Back to Top
HTML Embed Code: