Telegram Web
✳️ روشنفکران از نگاه چخوف

اكثريت عظيم روشنفكرانى كه مى‌شناسم در جست‌وجوى چيزى نيستند و هيچ كارى نمى‌كنند و به درد كارى نمى‌خورند. همه‌شان بد تحصيل كرده‌اند، به طور جدى مطالعه نمى‌كنند، درباره علوم فقط پر حرفى مى‌كنند، از هنر هم كم سر در مى‌آورند. همه‌شان خودشان را مى‌گيرند و با قيافه‌ جدى، گنده‌گويى و فلسفه‌بافى مى‌كنند؛ حال آنكه پيش چشمشان كارگرها غذا ندارند و چهل‌نفرى در يك اتاق نامناسب مى‌خوابند، توى ساس و تعفن و گند و رطوبت و ناپاكى اخلاقى مى‌لولند...
پر واضح است كه همه‌ حرف‌هاى قشنگمان فقط براى آن است كه سر خودمان و ديگران شيره بماليم.

#آنتون_چخوف
#باغ_آلبالو
#سروژ_استپانيان
انتشارات توس
مجموعه آثار، جلد ٧، صفحه ٤٦٣.

@Ab_o_Atash
7👍4😢1
✳️ راه دوم

وقتی دو راه پيش پای آدم باشد و آدم يکی از آنها را پيش بگيرد و برود سرش به سنگ بخورد، تا عمر دارد فکر می‌کند که آن راه ديگر بهتر بوده.

#نادر_ابراهیمی
#آتش_بدون_دود
#گالان_و_سولماز
ج ۱، ص ۴۰.

@Ab_o_Atash
👍41😢1
Forwarded from آب و آتش
✳️ و آخرین حرفی که از کولیان فرا گرفته‌ام این است:
- در هیچ کجا
توقف مکن!

#احمد_عزیزی
#ناودان_الماس
کتاب نیستان
صفحه ۷۵.

@Ab_o_Atash
4👍1
✳️ مقولهٔ دوم!

به غر زدن مردم در اتوبوس و تاکسی و مغازه‌های سلمانی کاری نداشته باشید، زیرا آنها را دچار این توهم می‌کند که از آزادی بیان برخوردارند و تاریخ نشان داده که عامهٔ مردم «آزادی بیان» را به «آزادی اندیشه» ترجیح می‌دهند، چون به‌ندرت با مقولهٔ دوم سروکار دارند.

#آندره_د_گیلوم
#چگونه_بر_جهان_حکومت_کنیم
#حسین_یعقوبی
نشر مروارید

@Ab_o_Atash
👍7😁3
✳️ آشنایان ره عشق

دوش رفتم به در میکده خواب‌آلوده
خرقه تردامن و سجّاده شراب‌آلوده

آمد افسوس‌کنان مغبچهٔ باده‌فروش
گفت: بیدار شو ای رهرو خواب‌آلوده

شست‌وشویی کن و آنگه به خرابات خِرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب، آلوده

به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده؟

به طهارت گذران منزل پیریّ و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده

پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به‌در آی
که صفایی ندهد آب تراب‌آلوده

گفتم: ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

گفت: حافظ! لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده
 
#حافظ_شیرازی

@Ab_o_Atash
👍1🔥1
✳️ توله‌سگ‌های انگلیسی

رستم چیزی نگفت، خود سهراب رشته مطلب را در دست گرفت: «سگِ سروانِ مأمورِ اسکان زاییده بود. چندتا بچه از تیرهٔ اژدهاکش سنگ می‌زنند به پای سگِ سروان، از آن سگ‌های گرگی اصیل بوده. بعد از ترسشان سگه را می‌دزدند و سربه‌نیست می‌کنند. فارسی‌مدان‌ها خبرچینی می‌کنند. سروان هم وا می‌دارد سه تا زنِ بچه‌شیرده از تیرهٔ اژدهاکش، توله‌سگ‌هایش را شیر بدهند.»

#سیمین_دانشور
#سووشون
انتشارات خوارزمی
صفحه ۴۹.

پ.ن: «سروان» یکی از افسرهای انگلیسیِ اشغال‌کنندهٔ شیراز و «اژدهاکش» و «فارسی‌مدان» دو تا از تیره‌های فامیلی شیرازِ آن‌زمان بوده‌اند.

@Ab_o_Atash
در برابر قلدر کم نمی‌آوردیم

نمی‌شد همه این چیزها را فهمید و به روی خود نیاورد. نمی‌شد این‌همه توهین و تحقیر را دید، اما باز مثل سیب‌زمینی بی‌رگ بود. این جمله را زمانی از بهروز شنیده بودم و حالا معنی آن را بهتر می‌فهمیدم. مثل وقت‌هایی که سر نوبت فوتبال توی زمین بازی، از بچه‌های قلدر و بزرگ‌تر کوچه پشتی زور می‌شنیدیم و با اینکه می‌دانستیم در زور و تعداد کمتر از آنهاییم، اما باز کم نمی‌آوردیم و تا سرحد مشت و کتک و لگد، می‌ایستادیم و از حقمان دفاع می‌کردیم. آخرش هم، حتی اگر زیر چشمان همه‌مان یکی یک بادمجان کاشته می‌شد و لباس‌هایمان جرواجر می‌شد و تازه باید خودمان را برای جنگ و دعواهای توی خانه آماده می‌کردیم، اما باز جگرمان حال می‌آمد که کم نیاورده‌ایم و اگر دو تا خوردیم، یکی هم زده‌ایم!

#وجیهه_سامانی
#آن_مرد_با_باران_می‌آید
انتشارات سوره مهر
صفحه ۸۸.

@Ab_o_Atash
4👍1
✳️ وقتی همه پسرها ساکت شدند!

در محوطهٔ آموزشگاه خلبانی، تعدادی دختر و پسر ایستاده بودند. شهلا کنارشان ایستاد. مثل همیشه وقتی به هنرجویان رسید، سلامی کرد والسلام. یکی از پسرها طوری‌ که بشنود گفت: «انگار با خودش هم قهر است!» استاد بلند گفت: «حرف نباشد. به سؤال من جواب دهید؛ کی حاضر است اولین نفر برای پرواز باشد؟»
دستش را بالا برد.
- من.
یکی از پسرها گفت: «اِ... خانم ده‌بزرگی! حالتان بد می‌شودها!»
بدون لبخند نگاهش کرد و گفت: «خب شما بفرمایید.»
پسر گفت: «آمادگی ندارم. یعنی... می‌ترسم.»
- پس اجازه بدهید من سوار شوم.
این‌طوری همه پسرها ساکت شدند. از استاد اجازه گرفت و به طرف هواپیما رفت. سوار که شد، استاد هم کنارش نشست.
-آماده‌ای؟
- بله استاد!
شهلا شروع کرد به خواندن آیت‌الکرسی...

#راضیه_تجار
#بانوی_آبی‌ها
زندگی‌نامه داستانی خلبان
#شهلا_ده‌بزرگی، اولین زن خلبان ایران
انتشارات سوره مهر
صفحه ۲۱.

@Ab_o_Atash
7👎2
✳️ دموکراسی؛ قبل و بعد از قدرت

در سال ۱۹۳۵، دو سال پس از به قدرت رسیدن نازی‌ها، گوبلز با خودستایی نوشت: «ما همواره اعلام کرده بودیم که برای رسیدن به قدرت، از امکانات دموکراسی استفاده خواهیم کرد؛ و پس از رسیدن به قدرت، هیچ‌کدام از آن امکانات را در اختیار مخالفان خود نخواهیم گذاشت.»

#اینیاتسیو_سیلونه
#مکتب_دیکتاتورها
#مهدی_سحابی
(چاپ دوم، تهران: نشر نو، ۱۳۶۷)
صفحه ۴۳.

@Ab_o_Atash
👍21
✳️ کتاب‌های خامنه‌ای جوان

ساواک مشهد در تاریخ ۵۶/۹/۲۳ به منزل آیت‌الله #خامنه‌ای هجوم آورده و پس از بازداشت ایشان، گزارشی از کتاب‌های موجود در منزل رهبر انقلاب تهیه می‌کند.

در گزارش ساواک پیرامون کتاب‌های موجود در منزل آیت‌الله خامنه‌ای آمده است: «۱۳ جلد کتاب مربوط به دکتر #علی_شریعتی است و یک جلد مربوط به #مطهری و تعدادی جزوات دست‌نویس و نامه‌های قابل بررسی به دست آمد.»

#هدایت‌الله_بهبودی
#شرح_اسم
صفحه ۵۷۵.

@Ab_o_Atash
8👍2
Forwarded from آب و آتش
شجاع‌تر از علی «ع»

من معتقدم امام حسن مجتبى شجاع‏‌ترین چهره‌‏ تاریخ اسلام است.
می‌پرسید از على هم شجاع‏‌تر است؟ از برادرش حسین هم شجاع‏‌تر است که در میدان جنگ، آن جنگ خونین، با آن فداکارى عجیب خودش را به کشتن داد؟
بله، شجاعت واقعى این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژى اوست اقدام بکند؛ اگرچه کسى نفهمد. و امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را و وجهۀ خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، براى اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند.
آیا امام حسن می‌توانست در جنگ با معاویه شهید باشد؟ نه، نمی‌توانست!
شهید کیست؟ شهید آن کسى است که جان خود را مایه می‌گذارد، خون خود را می‌ریزد، براى ابقای فکر و ایده‌‏اى که به آن احترام می‌گذارد؛ این شهید است.
امام حسن اگر در میدان جنگ کشته می‌شد، به این معنا بود که معاویه تنها منازع خود را، تنها کسى را که امکان دارد نقش افشاگرى و رسواگرى در برابر روش‌هاى پنهانى و ریاکارانه‏‌ معاویه ایفا کند، یک چنین رقیبى را دیگر در مقابل راه خود نبیند.

#سیدعلی_حسینی_خامنه‌ای
#دو_امام_مجاهد
انتشارات انقلاب اسلامی
صفحات ۴۲ و ۴۴.

@Ab_o_Atash
6👌3😢2
✳️ نور رمضان

آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست

بربست دهان و دیده بگشاد
وان نور که دیده دید، با ماست

آمد رمضان به خدمت دل
وان کش که دل آفرید با ماست

در روزه اگر پدید شد رنج
گنجِ دلِ ناپدید با ماست

کردیم ز روزه جان و دل پاک
هر چند تن پلید با ماست

روزه به زبان حال گوید
کم شو که همه مزید با ماست

چون هست صلاح دین در این جمع
منصور و ابایزید با ماست

#مولوی
 
@Ab_o_Atash
6
Forwarded from آب و آتش
✳️ چه اسفندها... آه!
چه اسفندها دود کردیم!
برای تو ای روز اردیبهشتی
که گفتند این روزها می‌رسی
از همین راه!

#قیصر_امین_پور
#آینه_های_ناگهان
صفحهٔ ۶۸.
#اردیبهشت

@Ab_o_Atash
4😢1
Forwarded from آب و آتش
✳️ اولین کسی که گفت هر روزتان نوروز!

أتی عَلیٌ بِهَدیّةَ النَّیروز، فقالَ «علیه‌السلام»: «ما هذا؟». قالوا: یا أمیرالمؤمنین! ألیومُ النَّیروز. فقال«ع»: «إصنَعوا لَنا کُلُّ یَومٍ نَیْروزاً». 

برای علی«ع» هدیۀ نوروز آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: ای امیرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازید!

من لا یحضره الفقیه، ج ‏۳، ص‏۳۰۰.
وسائل الشیعة، ج‏۱۲، ص‏۲۱۳.

@Ab_o_Atash
19👍3
✳️ شلاق به هم‌جناح!

شاعری به نام «نجاشی» از شاعران و مداحان امیرالمؤمنین؛ کسی که در جنگ صفین بهترین شعرها را در تحریض و تشویق مردم در مقابل معاویه سروده و از علاقه‌مندان امیرالمؤمنین و در حزب ایشان است و از لحاظ اخلاص و ولایت‌پذیری و سوابق، کارش مشهور است، در روز ماه رمضان مشروب خورد.

وقتی امیرالمؤمنین مطلع شد، فرمود حد شراب معلوم است؛ او را بیاورید تا حد جاری شود. امیرالمؤمنین در مقابل چشم مردم او را حد شراب زد؛ ۸۰ ضربه شلاق.

خانواده و قبیلهٔ او پیش امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمومنین! تو ما را بی‌آبرو کردی؛ اینکه جزو جماعت تو بود، جزو دوستان تو بود، به تعبیر امروز جزو جناح تو بود.

فرمود: من کاری نکردم؛ مسلمانی تخلفی کرد و حدی از حدود الهی بر او واجب شد و من آن حد را بجا آوردم.

البته نجاشی بعد از آنکه آن شلاق را از علی خورد، گفت حالا که این‌طور است، بعد از این می‌روم برای معاویه شعر می‌گویم. بلند شد از کنار امیرالمؤمنین رفت و به اردوگاه معاویه ملحق شد.

امیرالمؤمنین هم نفرمود نجاشی از دست ما رفت و حیف شد، او را نگه داریم؛ نه. رفت که رفت... منطق و روش امیرالمؤمنین اینها بود.

#سیدعلی_حسینی_خامنه‌ای
#انسان_۲۵۰_ساله
مؤسسه ایمان جهادی
صفحه ۸۶.

@Ab_o_Atash
14👍4
✳️ حواستان باشد!

گفت پیغمبر که نفْحَت‌های حق   
اندر این ایام می‌آرد سَبَق   
  
گوش و هُش دارید این اوقات را   
در رُبایید این چنین‌نفحات را   
  
نَفْحه‌ای آمد شما را دید و رفت   
هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت   
  
نفحۀ دیگر رسید آگاه باش!   
تا از این هم وانمانی خواجه‌تاش!

#مثنوی_معنوی
#مولوی

@Ab_o_Atash
8
✳️ مسیری پر از بهار

شهرنشینان و روستاییان فقط یک بهار داشتند. [اما] ایل چندین بهار داشت. دوماه پیش، بهار گرمسیر را دیده بود. در میان راه از بهارهای خرم دیگری گذشته بود و اکنون به بهار دل‌انگیز سردسیرش رسیده بود.

#محمد_بهمن‌بیگی
#بخارای_من_ایل_من
انتشارات آگاه
صفحات ۱۶۹ و ۱۷۰.

@Ab_o_Atash
7
✳️ یک درخواست کوچولو

نات: به من یه کم وقت بده، می‌شه یه روز دیگه بمیرم؟
مرگ: امکان نداره، من اجازه ندارم.
نات: فقط یه روز... یه بیست‌وچهار ساعت ناقابل.
مرگ: به چه دردت می‌خوره؟
نات: رادیو همین الآن اعلام کرد که فردا هوا بارونیه...

#وودی_آلن
#مرگ_در_می‌زند
#هوشنگ_حسامی
صفحه ۴۶.

@Ab_o_Atash
7
✳️ سلام بر صبح...

هر صبح با سلام تو بیدار می‌شویم
از آفتاب چشم تو سرشار می‌شویم

در چشم‌های آبی‌ات، ای تا افق وسیع!
یک آسمان ستارهٔ سیار می‌شویم

یک آسمان ستاره و یک کهکشان شهاب
بر روی شانه‌های شب، آوار می‌شویم

روزی هزارمرتبه تا مرگ می‌رویم
روزی هزارمرتبه تکرار می‌شویم

فردا دوباره صبح می‌آید از این مسیر
چشم انتظار لحظهٔ دیدار می‌شویم

#سلمان_هراتی


@Ab_o_Atash
9😢1
Forwarded from آب و آتش
شانسی که اسرائیل آورد!

یک مأمور امنيتی آمریکایی به یک رابط موساد گفت که اسرائیل شانس آورده است که پنجاه و یکمین ایالت آمریکا نشده است. مأمور اسرائیلی پرسید: «چرا شانس؟» مأمور سیا پاسخ داد: «زیرا در آن‌صورت می‌توانستید فقط دو سناتور داشته‌باشید حال آنکه به ترتیب فعلی ۶۰ سناتور در سنای آمریکا دارید!»

#یوسی_ملمان
#دان_راویو
#جاسوسان_علیه_آخرالزمان
#مرتضی_میرمطهری
انتشارات اطلاعات
صفحه ۴۳۹.

@Ab_o_Atash
👍13🔥2😱1
2025/07/12 14:05:13
Back to Top
HTML Embed Code: