یلدا
ماه دی در اول زمستان قرار دارد و طبعاً برای مردم سادهدل روستایی کهن ما، شبان یا کشاورز ماه مطلوبی نیست و آغاز روزهای سخت است، سرما بیداد میکند، محصولی به بار نمیآید، چهارپایی نمیزاید، آذوقههای انبارشده نقصان مییابد. پس باید تلاش کرد تا از این ورطۀ زمانی بهسلامت بیرون آمد. باید آن را به دادار سپرد و از او یاری گرفت. از این رو بر این سختترین ماه نام دی نهاده میشود که لقبی است برای اورمزد، و به برکت این نام سختی این ماه و این فصل قابل تحمل میشود.
در کتیبۀ بیستون این ماه انامکه anamaka نامیده میشود که بنا به تفسیر برخی میتواند به معنی «ماه بینام» باشد، چون به زعم این گروه چون ماه زمستان با هیچ فعالیت انسانی تطابق نداشته است بینام بوده است. گروهی نیز اظهار عقیده کردهاند که در این نام اشاره به ایزدی اسرارآمیز است. در سنسکریت این نام برای ماه اضافی به کار میرود.
اما درست است که ماه سختی آغاز میشود ولی بامدادی روشن در پیش است. با شروع زمستان کوتاهی روزها به پایان میرسد و امید به روزهایی که هر روز بلندتر میشوند، در دلها جوانه میزند و اولین روز این ماه روز اورمزد است که صفت دی دارد. در ماه دی و به دنبال سنت و رسم معمول که وقتی نام روز با نام ماه یکی میشد آن روز را جشن میگرفتند، چنین روزی، بهخصوص که فرّه اورمزدی به دنبال آن است جشن است و خرمترین روز سال میتواند باشد. از این روست که آن را «خرم روز» و «خُره روز» و «خُوره روز» نیز نامیدهاند. و همچنین نود روز نیز گفتهاند چون آغاز نود روز زمستان است و در هر روز آن دریچهای به نور ولی بسیار ناچیز گشوده میشود.
ماه دی سنت عوامانۀ دیگری را هم به دنبال دارد و آن نام چله است. شصت روز آغاز زمستان سختتر است، چون از اسفندماه زمین کمکم گرم میشود. چهل روز نخستین این شصت روز را چلۀ بزرگ مینامند و بیست روز بعدی را چلۀ کوچک و چهار روز پایانی چلۀ بزرگ را با چهار روز اول چلۀ کوچک چار چار (چهار چهار) میخوانند که در آن روز انتظار میرود که سرما به اوج برسد.
«یلدا، روز اورمزد (= دی) از ماه دی»، ژاله آموزگار، بخارا، سال بیست و دوم، شمارۀ ۱۲۸، آذر- دی ۱۳۹۷، ص ۱۰-۱۱»
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ماه دی در اول زمستان قرار دارد و طبعاً برای مردم سادهدل روستایی کهن ما، شبان یا کشاورز ماه مطلوبی نیست و آغاز روزهای سخت است، سرما بیداد میکند، محصولی به بار نمیآید، چهارپایی نمیزاید، آذوقههای انبارشده نقصان مییابد. پس باید تلاش کرد تا از این ورطۀ زمانی بهسلامت بیرون آمد. باید آن را به دادار سپرد و از او یاری گرفت. از این رو بر این سختترین ماه نام دی نهاده میشود که لقبی است برای اورمزد، و به برکت این نام سختی این ماه و این فصل قابل تحمل میشود.
در کتیبۀ بیستون این ماه انامکه anamaka نامیده میشود که بنا به تفسیر برخی میتواند به معنی «ماه بینام» باشد، چون به زعم این گروه چون ماه زمستان با هیچ فعالیت انسانی تطابق نداشته است بینام بوده است. گروهی نیز اظهار عقیده کردهاند که در این نام اشاره به ایزدی اسرارآمیز است. در سنسکریت این نام برای ماه اضافی به کار میرود.
اما درست است که ماه سختی آغاز میشود ولی بامدادی روشن در پیش است. با شروع زمستان کوتاهی روزها به پایان میرسد و امید به روزهایی که هر روز بلندتر میشوند، در دلها جوانه میزند و اولین روز این ماه روز اورمزد است که صفت دی دارد. در ماه دی و به دنبال سنت و رسم معمول که وقتی نام روز با نام ماه یکی میشد آن روز را جشن میگرفتند، چنین روزی، بهخصوص که فرّه اورمزدی به دنبال آن است جشن است و خرمترین روز سال میتواند باشد. از این روست که آن را «خرم روز» و «خُره روز» و «خُوره روز» نیز نامیدهاند. و همچنین نود روز نیز گفتهاند چون آغاز نود روز زمستان است و در هر روز آن دریچهای به نور ولی بسیار ناچیز گشوده میشود.
ماه دی سنت عوامانۀ دیگری را هم به دنبال دارد و آن نام چله است. شصت روز آغاز زمستان سختتر است، چون از اسفندماه زمین کمکم گرم میشود. چهل روز نخستین این شصت روز را چلۀ بزرگ مینامند و بیست روز بعدی را چلۀ کوچک و چهار روز پایانی چلۀ بزرگ را با چهار روز اول چلۀ کوچک چار چار (چهار چهار) میخوانند که در آن روز انتظار میرود که سرما به اوج برسد.
«یلدا، روز اورمزد (= دی) از ماه دی»، ژاله آموزگار، بخارا، سال بیست و دوم، شمارۀ ۱۲۸، آذر- دی ۱۳۹۷، ص ۱۰-۱۱»
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
قانون اساسی ایران پیش از انقلاب اسلامی که در عصر مشروطه تنظیم شده بود در خصوص زبان ساکت بود. به نظر میرسد رسمیت زبان فارسی برای تدوینکنندگان قانون اساسی مشروطه به قدری بدیهی بود که نیازی به ذکر و تأکید بر آن ندیده بودند. البتّه تعیین زبان رسمی در قوانین اساسی کشورها امری پذیرفته است و اکثر قوانین اساسی جدید زبان یا زبانهای رسمی کشورها را تعیین کردهاند. به عنوان مثال، قانون اساسی فرانسه در مادّۀ ۲ مقرّر میدارد «زبان رسمی این جمهوری فرانسوی است»، و مادّۀ ۳ قانون اساسی ترکیه مقرّر میدارد که زبان ترکی زبان رسمی مردم ترکیه است.
زبان فارسی بسیار پیش از ایجاد دولتهایی که بعد از اسلام در ایران بزرگ پدید آمدند، کاملاً تثبیت شده بوده است و تاریخ تشکیل و اشاعۀ زبان و ادب فارسی که حامل سنن حماسی ایران است با تاریخ تشکیل و اشاعۀ السنۀ اروپایی، مِنجمله زبان انگلیسی کاملاً تفاوت دارد. زبان فارسی محاورهای کمابیش از قرن پنجم میلادی در کلّ ایران نقش یک زبان عام را داشته است. بعد از فتوحات اسلامی، صورت کتبی این زبان در کسوت الفبای عربی در مقام یک زبان مشترک ادبی در این کشور ریشه دواند، زیرا اندکی پس از فتح ایران زبان فارسی در عرض زبان عربی برای استفادههای دیوانی دولتهای گوناگونی که در ایران بر سر کار آمدند آماده شده بود. بنابراین، سلسلههای حاکم بر ایران از زمان سامانیان به بعد از نظر زبان رسمی در مقابل یک «عمل انجامشده» قرار گرفته بودند و در ایران، برخلاف ممالک اروپایی، هیچگاه نیازی نبوده که زبان فارسی ادبی/ دیوانی «ترویج» شود زیرا این زبانی بوده که اکثر مردم باسواد، از خواصّ و عوام، با آن آشنایی داشته و آن را ترجیح میدادهاند.
«تأمّلات تطبیقی در باب زمینههای فرهنگی و تاریخی شاهنامه و حماسه در انگلستان: "بِئووُلْف" و "داستان آرتورشاه"»، دکتر محمود امیدسالار
[به یاد ایرج افشار (دفتر دوم)، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۱۵۲-۱۵۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
زبان فارسی بسیار پیش از ایجاد دولتهایی که بعد از اسلام در ایران بزرگ پدید آمدند، کاملاً تثبیت شده بوده است و تاریخ تشکیل و اشاعۀ زبان و ادب فارسی که حامل سنن حماسی ایران است با تاریخ تشکیل و اشاعۀ السنۀ اروپایی، مِنجمله زبان انگلیسی کاملاً تفاوت دارد. زبان فارسی محاورهای کمابیش از قرن پنجم میلادی در کلّ ایران نقش یک زبان عام را داشته است. بعد از فتوحات اسلامی، صورت کتبی این زبان در کسوت الفبای عربی در مقام یک زبان مشترک ادبی در این کشور ریشه دواند، زیرا اندکی پس از فتح ایران زبان فارسی در عرض زبان عربی برای استفادههای دیوانی دولتهای گوناگونی که در ایران بر سر کار آمدند آماده شده بود. بنابراین، سلسلههای حاکم بر ایران از زمان سامانیان به بعد از نظر زبان رسمی در مقابل یک «عمل انجامشده» قرار گرفته بودند و در ایران، برخلاف ممالک اروپایی، هیچگاه نیازی نبوده که زبان فارسی ادبی/ دیوانی «ترویج» شود زیرا این زبانی بوده که اکثر مردم باسواد، از خواصّ و عوام، با آن آشنایی داشته و آن را ترجیح میدادهاند.
«تأمّلات تطبیقی در باب زمینههای فرهنگی و تاریخی شاهنامه و حماسه در انگلستان: "بِئووُلْف" و "داستان آرتورشاه"»، دکتر محمود امیدسالار
[به یاد ایرج افشار (دفتر دوم)، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۱۵۲-۱۵۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
درد و اندوه سیاوش هنگام مرگ مادر گویای مهر عمیق پسر به مادر است. بااینوجود باید گفت که مشخصۀ رابطۀ فرزندان با والدین، نه مهر، بلکه احترام و عزّت بود.
در اینجا مادر از احترام ویژهای برخوردار بود. پسر میبایست بهمحض ورود مادر بایستد و تا زمانی که او اجازه ندهد، ننشیند. بنا به روایت پلوتارک بر سر میز اردشیر دوم تنها دو نفر مینشستند، مادرش پریساتیس بالاتر از اردشیر و همسرش اَستاتیرا پایینتر از او. این روایت شاهد مثال بارزیست که مقام همسر و مادر را در خانواده به روشنی نشان میدهد: زن در مقام همسر مطیع شوهر و در مقام مادر بیشترین احترام را دریافت میکرد. هم منابع یونانی و رومی و هم منابع ایرانی مقام بالای مادر را نزد ایرانیان تأیید میکنند. قهرمانان شاهنامه نیز همواره از مادر با عزت و احترام یاد میکنند؛ هنگام نبرد یا سفر با گرمی بسیار از مادر خداحافظی میکردند و اگر بیم آن بود که دیگر بازنگردند و یا در نبرد کشته شوند، پیکی نزد مادر روانه و با او وداع میکردند و او را با بینش جبرگرایانۀ معمول خود تسلی میدادند. نهتنها در شاهنامه، بلکه در دیگر آثار ادب فارسی تا به امروز نیز، مثالهای بسیاری هست که در آنها مادر را بسیار ارج نهاده و ستودهاند.
[زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ص ۲۲۹-۲۳۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در اینجا مادر از احترام ویژهای برخوردار بود. پسر میبایست بهمحض ورود مادر بایستد و تا زمانی که او اجازه ندهد، ننشیند. بنا به روایت پلوتارک بر سر میز اردشیر دوم تنها دو نفر مینشستند، مادرش پریساتیس بالاتر از اردشیر و همسرش اَستاتیرا پایینتر از او. این روایت شاهد مثال بارزیست که مقام همسر و مادر را در خانواده به روشنی نشان میدهد: زن در مقام همسر مطیع شوهر و در مقام مادر بیشترین احترام را دریافت میکرد. هم منابع یونانی و رومی و هم منابع ایرانی مقام بالای مادر را نزد ایرانیان تأیید میکنند. قهرمانان شاهنامه نیز همواره از مادر با عزت و احترام یاد میکنند؛ هنگام نبرد یا سفر با گرمی بسیار از مادر خداحافظی میکردند و اگر بیم آن بود که دیگر بازنگردند و یا در نبرد کشته شوند، پیکی نزد مادر روانه و با او وداع میکردند و او را با بینش جبرگرایانۀ معمول خود تسلی میدادند. نهتنها در شاهنامه، بلکه در دیگر آثار ادب فارسی تا به امروز نیز، مثالهای بسیاری هست که در آنها مادر را بسیار ارج نهاده و ستودهاند.
[زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ص ۲۲۹-۲۳۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سوم دیماه زادروز محمدابراهیم باستانی پاریزی
«باستانی پاریزی باستانی پاریزی است. خودش است. سبکی دارد منحصر به خود که شاید در زیرمجموعۀ هیچکدام از تئوریهای علم تاریخ قرار نگیرد. کششی در آثارش هست که نه تقلید از دیگران است و نه تصنع و تکلفی میتوان در آن دید. شیرین و صمیمانه مینویسد، سهل ممتنع. چنان ماهرانه از امروز به دیروز و سدههای پیشین میرود و بازمیگردد که شما هیچ دستاندازی احساس نمیکنید. آساننویس است، ولی نوشتههایش سطحی نیست. در همۀ آنها نشانی از مطالعات گستردۀ تاریخی و ادبی نگارنده را میتوان دید. نوشتههای دکتر باستانی در سبک خاص خود او نوشتههایی است تحلیلی و تطبیقی. شاید بتوان استاد باستانی پاریزی را با روش خود او، بهترین متخصص تاریخ روایی ایران در قرن حاضر دانست. در همۀ نوشتههای او رگههای واقعیات را در قالب روایتهای شیرین و طنزهایی بجا لمس میکنیم. او تاریخ را همگانی کرد و به میان مردم برد. مجموعه کتابهای باستانی پاریزی به نظر من آیینۀ تمامنمایی از تاریخ اجتماعی ایران معاصر است البته با تکیه بر حوادث پیشین تاریخی».
دکتر ژاله آموزگار، عضو شورای تولیت و هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
پنجشنبه، ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
مراسم بزرگداشت دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، کانون زبان پارسی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
«باستانی پاریزی باستانی پاریزی است. خودش است. سبکی دارد منحصر به خود که شاید در زیرمجموعۀ هیچکدام از تئوریهای علم تاریخ قرار نگیرد. کششی در آثارش هست که نه تقلید از دیگران است و نه تصنع و تکلفی میتوان در آن دید. شیرین و صمیمانه مینویسد، سهل ممتنع. چنان ماهرانه از امروز به دیروز و سدههای پیشین میرود و بازمیگردد که شما هیچ دستاندازی احساس نمیکنید. آساننویس است، ولی نوشتههایش سطحی نیست. در همۀ آنها نشانی از مطالعات گستردۀ تاریخی و ادبی نگارنده را میتوان دید. نوشتههای دکتر باستانی در سبک خاص خود او نوشتههایی است تحلیلی و تطبیقی. شاید بتوان استاد باستانی پاریزی را با روش خود او، بهترین متخصص تاریخ روایی ایران در قرن حاضر دانست. در همۀ نوشتههای او رگههای واقعیات را در قالب روایتهای شیرین و طنزهایی بجا لمس میکنیم. او تاریخ را همگانی کرد و به میان مردم برد. مجموعه کتابهای باستانی پاریزی به نظر من آیینۀ تمامنمایی از تاریخ اجتماعی ایران معاصر است البته با تکیه بر حوادث پیشین تاریخی».
دکتر ژاله آموزگار، عضو شورای تولیت و هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
پنجشنبه، ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
مراسم بزرگداشت دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، کانون زبان پارسی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
پند زمانه
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان آرزو مخور، زنهار
بسا کسا که به روز تو آرزومند است
رودکی
[هشت بهشت، ترجمۀ مجالس النفائس امیر علیشیر نوائی، محمد بن مبارک قزوینی، تصحیح و تحقیق دکتر هادی بیدکی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، تهران: ۱۴۰۱، ص ۲۹۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان آرزو مخور، زنهار
بسا کسا که به روز تو آرزومند است
رودکی
[هشت بهشت، ترجمۀ مجالس النفائس امیر علیشیر نوائی، محمد بن مبارک قزوینی، تصحیح و تحقیق دکتر هادی بیدکی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، تهران: ۱۴۰۱، ص ۲۹۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
... ولی آذربایجان و آذربایجانی بر اساس سند، از نظر هویّت، از نظر فرهنگ، از نظر تبار هیچ نسبتی با ترک و ترکان ندارد. زبان مقولۀ دیگری است. زبان ما ترکی است و افتخار هم میکنیم، همچنان که به زبان ملّی ما که فارسی است افتخار میکنیم. همچنان که به زبان مادری ارزشمند کردی افتخار میکنیم. همچنان که به زبان لری و گیلکی افتخار میکنیم. همۀ اینها در سطوح خودش، در جایگاه خودش در نسبت با زبان ملّی ارزشمند است. اما اگر زبان دستمایۀ هویّتسازی بشود، دستمایۀ ملّتسازی بشود، این اشتباه است؛ یعنی کردیزبانان عزیز ما هویّتشان، ملّتشان، ملیّتشان، فرهنگشان ایرانی است. اگر کسی بنابر استناد زبان کردی بگوید ملّت کرد، این نادرست است. کردیزبانان عزیز ما ایرانیاند. به لحاظ هویّتی کوچکترین فرقی بین یک کردیزبان سردشتی و سنندجی با یک تبریزی، با یک شیرازی، با یک اصفهانی وجود ندارد.
زبان ترکی هم اگر دستمایۀ کسانی بشود که بگویند ملّت ترک و یک تبریزی و یک آذربایجانی را از یک اصفهانی، از یک سنندجی، از یک بوکانی جدا بکنند اشتباه است. زبانهای مادری و محلّی در قالب هویّت و فرهنگ ایرانی مطرح میشوند. این نکتۀ علمی است. حالا اگر کسانی به لحاظ شخصی نمیپسندند آن عقیدۀ شخصی است. من احترام میگذارم، ولی ما نمیتوانیم آن عقیدۀ شخصی را به عنوان بیانیه و گزاره اعلام بکنیم. تمام اهالی ایران ایرانیاند با هویّت مشخص و پرپیشینۀ ایرانی با زبان ملّی ارزشمند فارسی و زبانهای ارزشمند محلّی و مادری که در نواحی مختلف است. یک ملّت، یک فرهنگ، یک هویّت به نام ایران و ایرانی.
دکتر سجاد آیدنلو
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
زبان ترکی هم اگر دستمایۀ کسانی بشود که بگویند ملّت ترک و یک تبریزی و یک آذربایجانی را از یک اصفهانی، از یک سنندجی، از یک بوکانی جدا بکنند اشتباه است. زبانهای مادری و محلّی در قالب هویّت و فرهنگ ایرانی مطرح میشوند. این نکتۀ علمی است. حالا اگر کسانی به لحاظ شخصی نمیپسندند آن عقیدۀ شخصی است. من احترام میگذارم، ولی ما نمیتوانیم آن عقیدۀ شخصی را به عنوان بیانیه و گزاره اعلام بکنیم. تمام اهالی ایران ایرانیاند با هویّت مشخص و پرپیشینۀ ایرانی با زبان ملّی ارزشمند فارسی و زبانهای ارزشمند محلّی و مادری که در نواحی مختلف است. یک ملّت، یک فرهنگ، یک هویّت به نام ایران و ایرانی.
دکتر سجاد آیدنلو
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
هشتم دیماه زادروز کلیفورد ادموند باسورث، دانشمند انگلیسی و منتخب دهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
در اهمیت تاریخهای محلی
در مورد تاریخ محلی شهرهای ایران تعداد زیادی کتاب داریم؛ از تبریز در غرب ایران گرفته تا شهرهای همدان و اصفهان و من فکر میکنم توجه ویژهای در پارهای از کتابهای تاریخ محلی دربارۀ منطقۀ مازندران و گیلان وجود دارد و کتابهای دیگری دربارۀ ماوراءالنهر و خراسان نیز که توجه ویژهای به آنها شده است. کتابهای مهم دیگری در مورد بلخ و هرات و بیهق مثل کار ابنفندق وجود دارد، اما مهمترین کار که من میتوانم نام ببرم کاری است که در مورد شهر نیشابور صورت گرفته است. تاریخ نیشابور به طور مشروح دربارۀ حاکمان عرب و سپس فارس که بر این شهر حکومت کردهاند توضیح داده است. ما یک کتابی داریم که میتوانیم بگوییم در تاریخ قدیم، یک کتاب تاریخ خالص است. این کتاب با مقدمهای که دربارۀ فضایل سیستان و تاریخ آن و نیز تاریخ ایران و چگونگی حیات اجتماعی شهر است، شروع شده و بیشتر دربارۀ دورۀ تاریخ اسلامی شرح داده است.
سایر استانها یا مناطق ایران اینچنین خوشبخت نبودند که کسی دربارهشان چنین تاریخهایی نوشته باشد. مناطق جنوبی و مناطق جنوب غربی ایران، شهرهای کرمان و یزد، دارای تاریخنویسی مشروح و محلی میباشند. کتابی دربارۀ تاریخ یزد و کرمان که گردآوری و ویرایش آن را ایرج افشار انجام داده، خیلی در جزئیات حیات شهری این دو منطقه مطلب دارد.
اینها همه مطالبی است که من را آماده میکند که آخرین سخنم را بگویم تا تشویق کنم تمام مردم، دانشمندان، محققان، استادان و دانشجویان را که همۀ مطالبی که دربارۀ شهر اصفهان هست را گردآوری نموده و ثبت کنند، مطالب دربارۀ تاریخ محلی یا مناطق زود از بین میرود یا نابود میشود. این مهم است که کلکسیونها و مجموعههایی از خاطرههای افراد و منابع و اسناد برای جلوگیری از نابود شدن درست شود. این مهم است که محلی برای جمعآوری عکسهای آثار تاریخی این شهر در نظر گرفته شود، بهویژه در این زمانه و حال حاضر مناسب است. میتوانیم نمونههایی که از گذشته وجود دارد و ممکن است از بین برود را بهخوبی حفظ کنیم. کشور من در بین دهههای ۵۰ و ۶۰ دورۀ بدی را پشت سر گذاشت که به دست افراد دیوانهای که طرحهای توسعۀ شهری داشتند، در حقیقت آثار تاریخ شهر نابود شد. باید مواظب بود که طرحهای توسعۀ شهری باعث ضربه زدن به محلهایی که از گذشته برای ما به ارث مانده نشود. همۀ این مطالب که من گفتم برای تشویق مردم اصفهان است که این مسئله را نصبالعین خویش قرار دهند تا تاریخ خود را بیمه و حفظ کنند، به نحو مناسبی که برای آیندگان بماند.
کلیفورد ادموند باسورث
مهرماه ۱۳۸۰
موزۀ هنرهای معاصر اصفهان
[«ضرورت ضبط تاریخهای محلی»، کلیفورد ادموند باسورث، نشریۀ فرهنگ اصفهان، پاییز ۱۳۸۰، شمارۀ ۲۱، ص ۹۲-۹۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در اهمیت تاریخهای محلی
در مورد تاریخ محلی شهرهای ایران تعداد زیادی کتاب داریم؛ از تبریز در غرب ایران گرفته تا شهرهای همدان و اصفهان و من فکر میکنم توجه ویژهای در پارهای از کتابهای تاریخ محلی دربارۀ منطقۀ مازندران و گیلان وجود دارد و کتابهای دیگری دربارۀ ماوراءالنهر و خراسان نیز که توجه ویژهای به آنها شده است. کتابهای مهم دیگری در مورد بلخ و هرات و بیهق مثل کار ابنفندق وجود دارد، اما مهمترین کار که من میتوانم نام ببرم کاری است که در مورد شهر نیشابور صورت گرفته است. تاریخ نیشابور به طور مشروح دربارۀ حاکمان عرب و سپس فارس که بر این شهر حکومت کردهاند توضیح داده است. ما یک کتابی داریم که میتوانیم بگوییم در تاریخ قدیم، یک کتاب تاریخ خالص است. این کتاب با مقدمهای که دربارۀ فضایل سیستان و تاریخ آن و نیز تاریخ ایران و چگونگی حیات اجتماعی شهر است، شروع شده و بیشتر دربارۀ دورۀ تاریخ اسلامی شرح داده است.
سایر استانها یا مناطق ایران اینچنین خوشبخت نبودند که کسی دربارهشان چنین تاریخهایی نوشته باشد. مناطق جنوبی و مناطق جنوب غربی ایران، شهرهای کرمان و یزد، دارای تاریخنویسی مشروح و محلی میباشند. کتابی دربارۀ تاریخ یزد و کرمان که گردآوری و ویرایش آن را ایرج افشار انجام داده، خیلی در جزئیات حیات شهری این دو منطقه مطلب دارد.
اینها همه مطالبی است که من را آماده میکند که آخرین سخنم را بگویم تا تشویق کنم تمام مردم، دانشمندان، محققان، استادان و دانشجویان را که همۀ مطالبی که دربارۀ شهر اصفهان هست را گردآوری نموده و ثبت کنند، مطالب دربارۀ تاریخ محلی یا مناطق زود از بین میرود یا نابود میشود. این مهم است که کلکسیونها و مجموعههایی از خاطرههای افراد و منابع و اسناد برای جلوگیری از نابود شدن درست شود. این مهم است که محلی برای جمعآوری عکسهای آثار تاریخی این شهر در نظر گرفته شود، بهویژه در این زمانه و حال حاضر مناسب است. میتوانیم نمونههایی که از گذشته وجود دارد و ممکن است از بین برود را بهخوبی حفظ کنیم. کشور من در بین دهههای ۵۰ و ۶۰ دورۀ بدی را پشت سر گذاشت که به دست افراد دیوانهای که طرحهای توسعۀ شهری داشتند، در حقیقت آثار تاریخ شهر نابود شد. باید مواظب بود که طرحهای توسعۀ شهری باعث ضربه زدن به محلهایی که از گذشته برای ما به ارث مانده نشود. همۀ این مطالب که من گفتم برای تشویق مردم اصفهان است که این مسئله را نصبالعین خویش قرار دهند تا تاریخ خود را بیمه و حفظ کنند، به نحو مناسبی که برای آیندگان بماند.
کلیفورد ادموند باسورث
مهرماه ۱۳۸۰
موزۀ هنرهای معاصر اصفهان
[«ضرورت ضبط تاریخهای محلی»، کلیفورد ادموند باسورث، نشریۀ فرهنگ اصفهان، پاییز ۱۳۸۰، شمارۀ ۲۱، ص ۹۲-۹۴]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هشتم دیماه زادروز فروغ فرّخزاد
آن روزها رفتند
... آن روزها رفتند
آن روزهای برفیِ خاموش
کز پشتِ شیشه، در اتاق گرم،
هر دم به بیرون خیره میگشتم
پاکیزه برف من، چو کُرکی نرم،
آرام میبارید
بر نردبام کهنۀ چوبی
بر رشتۀ سستِ طنابِ رخت
بر گیسوان کاجهای پیر
و فکر میکردم به فردا، آه
فردا
حجمِ سفیدِ لیز
با خشّ و خشّ چادر مادربزرگ آغاز میشد
و با ظهور سایۀ مغشوش او، در چارچوب در
- که ناگهان خود را رها میکرد در احساس سرد نور-
و طرح سرگردان پرواز کبوترها
در جامهای رنگیِ شیشه
فردا ...
گرمای کرسی خوابآور بود
من تند و بیپروا!
دور از نگاه مادرم خطهای باطل را
از مشقهای کهنۀ خود پاک میکردم
چون برف میخوابید
در باغچه میگشتم افسرده
در پای گلدانهای خشک یاس
گنجشکهای مردهام را خاک میکردم
آن روزها رفتند
آن روزهای جذْبه و حیرت
آن روزهای خواب و بیداری
آن روزها هر سایه رازی داشت
هر جعبۀ سربسته گنجی را نهان میکرد
هر گوشۀ صندوقخانه، در سکوت ظهر،
گویی جهانی بود
هر کس ز تاریکی نمیترسید
در چشمهایش قهرمانی بود ...
فروغ فرّخزاد (۱۳۱۳-۱۳۴۵) شاعر و روشنفکر طراز اوّل ادبیات با اشعاری آکنده از احساسات زنانه، اجتماعی و انسانی همراه با زبانی غنی از بهترین نمونههای شعر معاصر. از مجموعههای شعری او میتوان به اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آن روزها رفتند
... آن روزها رفتند
آن روزهای برفیِ خاموش
کز پشتِ شیشه، در اتاق گرم،
هر دم به بیرون خیره میگشتم
پاکیزه برف من، چو کُرکی نرم،
آرام میبارید
بر نردبام کهنۀ چوبی
بر رشتۀ سستِ طنابِ رخت
بر گیسوان کاجهای پیر
و فکر میکردم به فردا، آه
فردا
حجمِ سفیدِ لیز
با خشّ و خشّ چادر مادربزرگ آغاز میشد
و با ظهور سایۀ مغشوش او، در چارچوب در
- که ناگهان خود را رها میکرد در احساس سرد نور-
و طرح سرگردان پرواز کبوترها
در جامهای رنگیِ شیشه
فردا ...
گرمای کرسی خوابآور بود
من تند و بیپروا!
دور از نگاه مادرم خطهای باطل را
از مشقهای کهنۀ خود پاک میکردم
چون برف میخوابید
در باغچه میگشتم افسرده
در پای گلدانهای خشک یاس
گنجشکهای مردهام را خاک میکردم
آن روزها رفتند
آن روزهای جذْبه و حیرت
آن روزهای خواب و بیداری
آن روزها هر سایه رازی داشت
هر جعبۀ سربسته گنجی را نهان میکرد
هر گوشۀ صندوقخانه، در سکوت ظهر،
گویی جهانی بود
هر کس ز تاریکی نمیترسید
در چشمهایش قهرمانی بود ...
فروغ فرّخزاد (۱۳۱۳-۱۳۴۵) شاعر و روشنفکر طراز اوّل ادبیات با اشعاری آکنده از احساسات زنانه، اجتماعی و انسانی همراه با زبانی غنی از بهترین نمونههای شعر معاصر. از مجموعههای شعری او میتوان به اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نهم دیماه سالروز درگذشت خسرو فرشیدورد
این خانه قشنگ است، ولی خانۀ من نیست
این خاک چه زیباست، ولی خاکِ وطن نیست
آن دخترِ چشمآبیِ گیسویطلایی
طنّازِ سیهچشم، چو معشوقۀ من نیست
آن کشور نو، آن وطنِ دانش و صنعت
هرگز به دلانگیزیِ ایرانِ کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفیست که در کَلگَری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجیست که در ساحل دریای عَدَن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطریست که در نافۀ آهوی خُتن نیست
آوارهام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که رَوَم، هیچ کجا خانۀ من نیست
آوارگی و خانهبهدوشی چه بلاییست
دردیست که همتاش در این دیرِ کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ؟
در شهر غریبی که درو فهمِ سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بیشبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است، ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیرازِ کهن نیست
هرچند که سرسبز بُوَد دامنۀ آلپ
چون دامنِ البرز، پر از چین و شکن نیست
این کوه بلند است، ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست، ولی رود تَجَن نیست
این شهر عظیم است، ولی شهر غریب است
این خانه قشنگ است، ولی خانۀ من نیست!
خسرو فرشیدورد (۱۳۰۸-۱۳۸۸) پژوهشگر، شاعر و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بود. او در زمینۀ دستور و نگارش زبان فارسی و نقد ادبی آثار ارزشمندی تأليف کرد که از آن جمله میتوان به فعل و گروه فعلی و تحول آن در زبان فارسی، جمله و تحول آن در زبان فارسی، دستور مفصل امروز و در گلستان خیال حافظ اشاره کرد. مجموعۀ اشعار دکتر فرشیدورد نیز با نام صلای عشق به چاپ رسیده است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
این خانه قشنگ است، ولی خانۀ من نیست
این خاک چه زیباست، ولی خاکِ وطن نیست
آن دخترِ چشمآبیِ گیسویطلایی
طنّازِ سیهچشم، چو معشوقۀ من نیست
آن کشور نو، آن وطنِ دانش و صنعت
هرگز به دلانگیزیِ ایرانِ کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفیست که در کَلگَری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجیست که در ساحل دریای عَدَن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطریست که در نافۀ آهوی خُتن نیست
آوارهام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که رَوَم، هیچ کجا خانۀ من نیست
آوارگی و خانهبهدوشی چه بلاییست
دردیست که همتاش در این دیرِ کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ؟
در شهر غریبی که درو فهمِ سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بیشبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است، ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیرازِ کهن نیست
هرچند که سرسبز بُوَد دامنۀ آلپ
چون دامنِ البرز، پر از چین و شکن نیست
این کوه بلند است، ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست، ولی رود تَجَن نیست
این شهر عظیم است، ولی شهر غریب است
این خانه قشنگ است، ولی خانۀ من نیست!
خسرو فرشیدورد (۱۳۰۸-۱۳۸۸) پژوهشگر، شاعر و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بود. او در زمینۀ دستور و نگارش زبان فارسی و نقد ادبی آثار ارزشمندی تأليف کرد که از آن جمله میتوان به فعل و گروه فعلی و تحول آن در زبان فارسی، جمله و تحول آن در زبان فارسی، دستور مفصل امروز و در گلستان خیال حافظ اشاره کرد. مجموعۀ اشعار دکتر فرشیدورد نیز با نام صلای عشق به چاپ رسیده است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
پهلوان محمود پوریای ولی و کنز الحقایق وی
پهلوان محمود خوارزمی مشهور به پوریای ولی، شاعر صوفی مشهور و پهلوان کشتیگیر اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری است. در این کتاب پس از تحقیقی برای شناخت شخصیت واقعی و تاریخی پوریای ولی، مثنوی عرفانی او، کنزالحقایق در ۸۶۲ بیت برای نخستین بار با تصحیح انتقادی و همراه با توضیحاتی عرضه شده است. در پیوست کتاب چند افسانۀ ساختهشده دربارۀ زندگی پوریای ولی نیز آمده است.
[پهلوان محمود پوریای ولی و کنز الحقایق وی، تصحیح و تحقیق مهران افشاری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از نهم تا بیست و دوم دیماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
پهلوان محمود پوریای ولی و کنز الحقایق وی
پهلوان محمود خوارزمی مشهور به پوریای ولی، شاعر صوفی مشهور و پهلوان کشتیگیر اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری است. در این کتاب پس از تحقیقی برای شناخت شخصیت واقعی و تاریخی پوریای ولی، مثنوی عرفانی او، کنزالحقایق در ۸۶۲ بیت برای نخستین بار با تصحیح انتقادی و همراه با توضیحاتی عرضه شده است. در پیوست کتاب چند افسانۀ ساختهشده دربارۀ زندگی پوریای ولی نیز آمده است.
[پهلوان محمود پوریای ولی و کنز الحقایق وی، تصحیح و تحقیق مهران افشاری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از نهم تا بیست و دوم دیماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همکاری مؤسّسۀ مطالعات امامیه برگزار میکند:
تشیّع در ایرانِ پیشاصفوی به روایت موادّ فرهنگی
سخنرانان:
دکتر حمیدرضا آذرینیا
(معنویّت علوی و انسجام ملّی ایران)
دکتر میثم صادقی تورانپشتی
(بازنمود فرهنگ ایرانی و شیعی در کتیبههای یزد)
پنجشنبه، ۱۳ دی ۱۴۰۳
ساعت ۱۵
کانون زبان پارسی
باغ موقوفات دکتر محمود افشار، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
شرکت برای عموم آزاد است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
تشیّع در ایرانِ پیشاصفوی به روایت موادّ فرهنگی
سخنرانان:
دکتر حمیدرضا آذرینیا
(معنویّت علوی و انسجام ملّی ایران)
دکتر میثم صادقی تورانپشتی
(بازنمود فرهنگ ایرانی و شیعی در کتیبههای یزد)
پنجشنبه، ۱۳ دی ۱۴۰۳
ساعت ۱۵
کانون زبان پارسی
باغ موقوفات دکتر محمود افشار، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
شرکت برای عموم آزاد است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
یازدهم دیماه سالروز وقف دکتر محمود افشار
سبب بنیاد نهادن این موقوفات
«من در سهم خود معتقدات و آرزوهایی دارم و میخواهم در حدود امکان مالی و حالی خود آنها را انجام دهم. از نیاز فراوانی که وطن عزیز و جامعۀ نیازمند ما به توسعۀ امور پزشکی و فرهنگی به معنی عام کلمه دارد غافل نیستم.
خوشبختانه چندی است که دولت و مردم بهطور کلی و تا اندازهای توجه به این مسائل دارند... در این میان توجه مستقیم و خاص به مسائل اساسی دیگر، مانند ترویج و تعمیم زبان فارسی در نقاط حسّاس مملکت، تکمیل و تحکیم وحدت ملی، پیشرفت قسمتهای خوب تمدن جدید و جلوگیری از مفاسد آن، اصلاح اوضاع اجتماعی ملت، حفظ اخلاق جوانان و تزریق مایۀ وطنپرستی کافی در افکار آنان، که با وجود این اقدامها میتوان ملتی شایسته، متّحد، مترقی و کشوری آباد و بزرگ داشت، نشده است.
برای اینکه ملتِ بزرگی مانند ملت ما بزرگ بماند و کشور پهناوری مانند ایران کوچک نشود- چیزی که آرزوی همۀ ماست- باید از همۀ جهاتی که برای متحد بودن همیشگی ملتی لازم است با هم یگانگی داشته باشند نه پراکندگی، و چنان ملت یگانهای کوشش کند که خود را همسطح ملتهای دیگر از حیث پیشرفتهای دانش، صنعت و تمدن قرار دهد.
یک ملت گرسنه، بیتمدن، پراکنده، نادان، ناتوان و پرمدعا محکوم به زوال است. هرقدر مردمی دارای این عیبها و نقصها باشند و در عوض بر تجمّل و شوکت ظاهری و رسمی خود بیفزایند و تصوّر نمایند کسی را گول میزنند خود را گول زدهاند.
برای منظورهای یاد شده این موقوفات بنیاد یافته است. اگر عمری بماند و توفیق دستیار شود امیدوارم بتوانم بر آنها بیفزایم.»
دکتر محمود افشار
کلینیک گلان (سوئیس)، دسامبر ۱۹۵۹= دیماه ۱۳۳۸
به نقل از:
[پنج وقفنامه، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۱۵-۱۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سبب بنیاد نهادن این موقوفات
«من در سهم خود معتقدات و آرزوهایی دارم و میخواهم در حدود امکان مالی و حالی خود آنها را انجام دهم. از نیاز فراوانی که وطن عزیز و جامعۀ نیازمند ما به توسعۀ امور پزشکی و فرهنگی به معنی عام کلمه دارد غافل نیستم.
خوشبختانه چندی است که دولت و مردم بهطور کلی و تا اندازهای توجه به این مسائل دارند... در این میان توجه مستقیم و خاص به مسائل اساسی دیگر، مانند ترویج و تعمیم زبان فارسی در نقاط حسّاس مملکت، تکمیل و تحکیم وحدت ملی، پیشرفت قسمتهای خوب تمدن جدید و جلوگیری از مفاسد آن، اصلاح اوضاع اجتماعی ملت، حفظ اخلاق جوانان و تزریق مایۀ وطنپرستی کافی در افکار آنان، که با وجود این اقدامها میتوان ملتی شایسته، متّحد، مترقی و کشوری آباد و بزرگ داشت، نشده است.
برای اینکه ملتِ بزرگی مانند ملت ما بزرگ بماند و کشور پهناوری مانند ایران کوچک نشود- چیزی که آرزوی همۀ ماست- باید از همۀ جهاتی که برای متحد بودن همیشگی ملتی لازم است با هم یگانگی داشته باشند نه پراکندگی، و چنان ملت یگانهای کوشش کند که خود را همسطح ملتهای دیگر از حیث پیشرفتهای دانش، صنعت و تمدن قرار دهد.
یک ملت گرسنه، بیتمدن، پراکنده، نادان، ناتوان و پرمدعا محکوم به زوال است. هرقدر مردمی دارای این عیبها و نقصها باشند و در عوض بر تجمّل و شوکت ظاهری و رسمی خود بیفزایند و تصوّر نمایند کسی را گول میزنند خود را گول زدهاند.
برای منظورهای یاد شده این موقوفات بنیاد یافته است. اگر عمری بماند و توفیق دستیار شود امیدوارم بتوانم بر آنها بیفزایم.»
دکتر محمود افشار
کلینیک گلان (سوئیس)، دسامبر ۱۹۵۹= دیماه ۱۳۳۸
به نقل از:
[پنج وقفنامه، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۱۵-۱۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به مناسبت سالگرد تأسیس موقوفات دکتر محمود افشار از یازدهم تا دوازدهم دیماه کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه میشود.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتابهای انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ این مناسبت تهیه کنند.
سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکانپذیر است.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
فهرست تازهترین کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوند زیر ملاحظه بفرمایید:
https://www.tgoop.com/AfsharFoundation/3937
نشانی: تهران، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، کوی دبیرسیاقی، پلاک ۶
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی
@AfsharFoundation
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتابهای انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ این مناسبت تهیه کنند.
سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکانپذیر است.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
فهرست تازهترین کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوند زیر ملاحظه بفرمایید:
https://www.tgoop.com/AfsharFoundation/3937
نشانی: تهران، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، کوی دبیرسیاقی، پلاک ۶
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی
@AfsharFoundation
فهرست انتشارات _ دی1403.pdf
2.4 MB
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، دیماه ۱۴۰۳
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار (جلد دهم)
این کتاب ادامۀ روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از شعبان ۱۲۹۹ تا رجب ۱۳۰۰ است. بخش زیادی از این مجلد به شرح سفرهای ییلاقی ناصرالدینشاه به لار، نور، نمارستاق، بلده، یوش، دونا و شهرستانک اختصاص یافته است. پس از بازگشت از این سفرها، علاوه بر ذکر وقایع روزمره، همچون عزل و نصبهای دولتی و ساختوسازها، گزارشهایی از اجرای مراسم تعزیه و شبیهخوانی و غیره در تکیۀ دولتی ارائه گردیده است.
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از شعبان ۱۲۹۹ تا رجب ۱۳۰۰ق.، دربردارندۀ شرح سفر لار، نور و نمارستاق و روزنامۀ هوا و اثرهای آسمانی و زمینی، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از دوازدهم تا بیست و ششم دی، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار (جلد دهم)
این کتاب ادامۀ روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از شعبان ۱۲۹۹ تا رجب ۱۳۰۰ است. بخش زیادی از این مجلد به شرح سفرهای ییلاقی ناصرالدینشاه به لار، نور، نمارستاق، بلده، یوش، دونا و شهرستانک اختصاص یافته است. پس از بازگشت از این سفرها، علاوه بر ذکر وقایع روزمره، همچون عزل و نصبهای دولتی و ساختوسازها، گزارشهایی از اجرای مراسم تعزیه و شبیهخوانی و غیره در تکیۀ دولتی ارائه گردیده است.
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از شعبان ۱۲۹۹ تا رجب ۱۳۰۰ق.، دربردارندۀ شرح سفر لار، نور و نمارستاق و روزنامۀ هوا و اثرهای آسمانی و زمینی، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از دوازدهم تا بیست و ششم دی، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همکاری مؤسّسۀ مطالعات امامیه برگزار میکند:
تشیّع در ایرانِ پیشاصفوی به روایت موادّ فرهنگی
سخنرانان:
دکتر حمیدرضا آذرینیا
(معنویّت علوی و انسجام ملّی ایران)
دکتر میثم صادقی تورانپشتی
(بازنمود فرهنگ ایرانی و شیعی در کتیبههای یزد)
پنجشنبه، ۱۳ دی ۱۴۰۳
ساعت ۱۵
کانون زبان پارسی
باغ موقوفات دکتر محمود افشار، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
شرکت برای عموم آزاد است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
تشیّع در ایرانِ پیشاصفوی به روایت موادّ فرهنگی
سخنرانان:
دکتر حمیدرضا آذرینیا
(معنویّت علوی و انسجام ملّی ایران)
دکتر میثم صادقی تورانپشتی
(بازنمود فرهنگ ایرانی و شیعی در کتیبههای یزد)
پنجشنبه، ۱۳ دی ۱۴۰۳
ساعت ۱۵
کانون زبان پارسی
باغ موقوفات دکتر محمود افشار، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
شرکت برای عموم آزاد است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سیزدهم دیماه سالروز درگذشت نیما یوشیج، متحولکنندۀ اصلی شعر معاصر فارسی و پدر شعر نو
نیما یوشیج سرایندۀ افسانه درگذشت. در آغاز جوانی نام خود را از علی اسفندیاری به نیما یوشیج بدل کرد. وی از مردم «یوش» و از خاندان محتشم و معروف اسفندیاری بود. سنین جوانی را در میان کوه و جنگل یوش گذرانید. یوش روستایی از کوهستان نور است.
به هنگام دوازدهسالگی با خانوادهاش به تهران آمد و در مدرسۀ «حیات جاوید» (رشیدیه) به آموختن مقدمات علمی پرداخت. سپس به مدرسۀ سنلویی رفت و در آنجا زبان فرانسه آموخت. از همان هنگام که در مدرسه بود شوق سرودن شعر داشت و جوانۀ نازک شعر در او جوش میزد. نظام وفا که از معلّمینش بود شعرهای او را تصحیح میکرد.
مدتی در مقام معلّمی در رشت به تدریس اشتغال داشت. پس از بازگشت در انتشار دورۀ اول مجلۀ موسیقی از نویسندگان آن مجله بود و در سالهای اخیر عمر به خدمت خود در وزارت فرهنگ ادامه داد.
سرگذشت نیما درخشان نیست، اما در هنر شعر او نامور و پایۀ شعرش بلند است و تأثیرش در شعر معاصر بسیار، چندانکه در شیوۀ شعر دگرگونی به وجود آورد. چون دلیر بود و آزادهسخن، به سخنان حریفان و خردهگیری نیشخندکنندگان وقعی نمیگذارد.
بدون تردید نیما از شاعران بزرگ معاصر بود و در شعر مقامی ارجمند و اثرگذار داشت. بر روان او درود باد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۱۸۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
نیما یوشیج سرایندۀ افسانه درگذشت. در آغاز جوانی نام خود را از علی اسفندیاری به نیما یوشیج بدل کرد. وی از مردم «یوش» و از خاندان محتشم و معروف اسفندیاری بود. سنین جوانی را در میان کوه و جنگل یوش گذرانید. یوش روستایی از کوهستان نور است.
به هنگام دوازدهسالگی با خانوادهاش به تهران آمد و در مدرسۀ «حیات جاوید» (رشیدیه) به آموختن مقدمات علمی پرداخت. سپس به مدرسۀ سنلویی رفت و در آنجا زبان فرانسه آموخت. از همان هنگام که در مدرسه بود شوق سرودن شعر داشت و جوانۀ نازک شعر در او جوش میزد. نظام وفا که از معلّمینش بود شعرهای او را تصحیح میکرد.
مدتی در مقام معلّمی در رشت به تدریس اشتغال داشت. پس از بازگشت در انتشار دورۀ اول مجلۀ موسیقی از نویسندگان آن مجله بود و در سالهای اخیر عمر به خدمت خود در وزارت فرهنگ ادامه داد.
سرگذشت نیما درخشان نیست، اما در هنر شعر او نامور و پایۀ شعرش بلند است و تأثیرش در شعر معاصر بسیار، چندانکه در شیوۀ شعر دگرگونی به وجود آورد. چون دلیر بود و آزادهسخن، به سخنان حریفان و خردهگیری نیشخندکنندگان وقعی نمیگذارد.
بدون تردید نیما از شاعران بزرگ معاصر بود و در شعر مقامی ارجمند و اثرگذار داشت. بر روان او درود باد.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۱۸۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی
@AfsharFoundation
سیزدهم دیماه زادروز جلالالدین همایی (سنا)
همایی متولد رمضان ۱۳۱۷ قمری (۱۲۷۸ شمسی) بود. اجدادش از شیراز بودند. پس از ختم تحصیلات قدیم به تدریس در مدرسۀ نیمارود اصفهان پرداخت تا اینکه از حدود سال ۱۳۰۰ شمسی به تدریس در مدارس جدید روی آورد. از سال ۱۳۰۸ رسماً به خدمت وزارت معارف درآمد و مدتی در تبریز به تدریس مشغول بود. بعد به تهران آمد و در دارالفنون و مدارس دیگر درس میگفت. بالاخره سمت استادی دانشگاه تهران یافت و این سمت بود که ازو والایی یافت.
همایی شعر هم میگفت. از غزلیات خوب و معروفش این غزل است که در سال ۱۳۲۷ سروده است.
عمری به عبث در ره مقصود دویدیم
یک عمر دویدیم و به مقصد نرسیدیم
چون طایر آوارۀ تشویشگرفته
هر لحظه از این شاخ بدان شاخ پریدیم
از خلق جهان خیر ندیدیم از این روی
در گوشۀ تنهایی و خلوت بخزیدیم
بودیم یکی آهوک رام ولیکن
گرگان به کمینگاه چو دیدیم رمیدیم
شهد لبن کودکی از خاطر ما برد
زهری که از این کاسۀ وارونه چشیدیم
چون دست اجل رخت حیات از تن ما کند
در بستر خواب ابدی رخت کشیدیم
هم خاک شود باز، گرفتم که دگربار
چون سبزۀ نوخاسته از خاک دمیدیم
در جلوه بود یار به هر سوی پدیدار
گر کور نبودیم چرا یار ندیدیم
گیتی است «سنا» گلشنی آراسته لیکن
ما جز علف هرزه از این باغ نچیدیم
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۶۰۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
همایی متولد رمضان ۱۳۱۷ قمری (۱۲۷۸ شمسی) بود. اجدادش از شیراز بودند. پس از ختم تحصیلات قدیم به تدریس در مدرسۀ نیمارود اصفهان پرداخت تا اینکه از حدود سال ۱۳۰۰ شمسی به تدریس در مدارس جدید روی آورد. از سال ۱۳۰۸ رسماً به خدمت وزارت معارف درآمد و مدتی در تبریز به تدریس مشغول بود. بعد به تهران آمد و در دارالفنون و مدارس دیگر درس میگفت. بالاخره سمت استادی دانشگاه تهران یافت و این سمت بود که ازو والایی یافت.
همایی شعر هم میگفت. از غزلیات خوب و معروفش این غزل است که در سال ۱۳۲۷ سروده است.
عمری به عبث در ره مقصود دویدیم
یک عمر دویدیم و به مقصد نرسیدیم
چون طایر آوارۀ تشویشگرفته
هر لحظه از این شاخ بدان شاخ پریدیم
از خلق جهان خیر ندیدیم از این روی
در گوشۀ تنهایی و خلوت بخزیدیم
بودیم یکی آهوک رام ولیکن
گرگان به کمینگاه چو دیدیم رمیدیم
شهد لبن کودکی از خاطر ما برد
زهری که از این کاسۀ وارونه چشیدیم
چون دست اجل رخت حیات از تن ما کند
در بستر خواب ابدی رخت کشیدیم
هم خاک شود باز، گرفتم که دگربار
چون سبزۀ نوخاسته از خاک دمیدیم
در جلوه بود یار به هر سوی پدیدار
گر کور نبودیم چرا یار ندیدیم
گیتی است «سنا» گلشنی آراسته لیکن
ما جز علف هرزه از این باغ نچیدیم
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۶۰۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
پانزدهم دیماه زادروز محمدرضا باطنی، منتخب بیست و هفتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
استادم!
دکتر باطنی بودن خیلی خوب است، مگر نه؟ «زال» شاهنامه بودن، خیلی خوب است، مگر نه؟ کسی که هیچگاه اشتباه نمیکند. میدانم که سیمرغتان همیشه نگهبانتان بود. دست این سیمرغ را میبوسم. اگر حضور این بانو را هم به حساب اتفاق و تصادف میگذارید، از ته دل میگویم که زندگیتان پر از اتفاقهای خوب است.
استادم!
خوشحالم که قرار نیست حرف دلم را روبهرویتان بگویم. هر بار که حرفی دربارۀتان زدهام، بعد اخم کردهاید و گفتهاید که مزخرف نگویم؛ ولی آنچه شما بیارزش و پوچ میدانید، تعبیری است که من از آسمان دارم. در چند سالی که برایمان معلمی کردید، کم شاگرد نداشتید. امروز تمام آن شاگردها، معلماند. همۀشان را نتوانستید مانند خودتان تحویل دهید. خلقوخویمان فرق میکند. لابد از شما الگو نگرفتهاند؛ ولی همانهایی را که دوست دارم و برایشان احترام قائلم، همانهاییاند که مانند شما شدهاند. آزاد، رها از تمامی پلهها، فقط معلم؛ و ایستاده!
استادم!
یادمان دادهاید که علم کبر نمیآورد. انسان بودن مهم است و بس. میدانم که با تقلید از شما، حتی به نیمۀ این راه نرسیدهام. همیشه برایم زال بیاشتباهی بودهاید که هزار پله بالاتر، به روی سکوی معرفت نشسته است. نفسم بند آمده است. پلهها تمامی ندارند. تنها میماند که از همین پایین پایین دستتان را ببوسم که همیشه الگو بودهاید.
کوروش صفوی
به نقل از:
[دفترچۀ بیستوهفتمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اهداشده به دانشمند برجسته شادروان محمدرضا باطنی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص ۳۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
استادم!
دکتر باطنی بودن خیلی خوب است، مگر نه؟ «زال» شاهنامه بودن، خیلی خوب است، مگر نه؟ کسی که هیچگاه اشتباه نمیکند. میدانم که سیمرغتان همیشه نگهبانتان بود. دست این سیمرغ را میبوسم. اگر حضور این بانو را هم به حساب اتفاق و تصادف میگذارید، از ته دل میگویم که زندگیتان پر از اتفاقهای خوب است.
استادم!
خوشحالم که قرار نیست حرف دلم را روبهرویتان بگویم. هر بار که حرفی دربارۀتان زدهام، بعد اخم کردهاید و گفتهاید که مزخرف نگویم؛ ولی آنچه شما بیارزش و پوچ میدانید، تعبیری است که من از آسمان دارم. در چند سالی که برایمان معلمی کردید، کم شاگرد نداشتید. امروز تمام آن شاگردها، معلماند. همۀشان را نتوانستید مانند خودتان تحویل دهید. خلقوخویمان فرق میکند. لابد از شما الگو نگرفتهاند؛ ولی همانهایی را که دوست دارم و برایشان احترام قائلم، همانهاییاند که مانند شما شدهاند. آزاد، رها از تمامی پلهها، فقط معلم؛ و ایستاده!
استادم!
یادمان دادهاید که علم کبر نمیآورد. انسان بودن مهم است و بس. میدانم که با تقلید از شما، حتی به نیمۀ این راه نرسیدهام. همیشه برایم زال بیاشتباهی بودهاید که هزار پله بالاتر، به روی سکوی معرفت نشسته است. نفسم بند آمده است. پلهها تمامی ندارند. تنها میماند که از همین پایین پایین دستتان را ببوسم که همیشه الگو بودهاید.
کوروش صفوی
به نقل از:
[دفترچۀ بیستوهفتمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اهداشده به دانشمند برجسته شادروان محمدرضا باطنی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص ۳۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
شبرنگنامه به چاپ دوم رسید.
شبرنگنامه یکی از منظومههای پهلوانی پیرو شاهنامه است که نه نام سرایندۀ آن دانسته است و نه زمان سرایش آن، ولی بر اساس برخی ویژگیهای زبانی متن آن، میتوان حدس زد که در قرن ششم هجری و چنانکه سراینده، خود تصریح کرده است، بر اساس متن منثورِ نامۀ خسروان آزادسرو (تألیف در قرن چهارم هجری) سروده شده است. این منظومه مشتمل است بر ۲۸۷۷ بیت و پهلوان اصلی آن، شبرنگ پسر دیو سپید است که به کینخواهی پدرش که به دست رستم کشته شده بود، برمیخیزد و بین او و دیوان مازندران از یک سو و پهلوانان ایرانی به ویژه رستم و فرامرز و گیو و بیژن از سوی دیگر، جنگهای بسیاری درمیگیرد.
[شبرنگنامه: داستان شبرنگ پسر دیو سپید و رستم، از سرایندهای ناشناس (احتمالاً در قرن ششم هجری)، به کوشش دکتر ابوالفضل خطیبی و دکتر گابریله وان دِن بِرگ، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از شانزدهم تا سیام دیماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
شبرنگنامه یکی از منظومههای پهلوانی پیرو شاهنامه است که نه نام سرایندۀ آن دانسته است و نه زمان سرایش آن، ولی بر اساس برخی ویژگیهای زبانی متن آن، میتوان حدس زد که در قرن ششم هجری و چنانکه سراینده، خود تصریح کرده است، بر اساس متن منثورِ نامۀ خسروان آزادسرو (تألیف در قرن چهارم هجری) سروده شده است. این منظومه مشتمل است بر ۲۸۷۷ بیت و پهلوان اصلی آن، شبرنگ پسر دیو سپید است که به کینخواهی پدرش که به دست رستم کشته شده بود، برمیخیزد و بین او و دیوان مازندران از یک سو و پهلوانان ایرانی به ویژه رستم و فرامرز و گیو و بیژن از سوی دیگر، جنگهای بسیاری درمیگیرد.
[شبرنگنامه: داستان شبرنگ پسر دیو سپید و رستم، از سرایندهای ناشناس (احتمالاً در قرن ششم هجری)، به کوشش دکتر ابوالفضل خطیبی و دکتر گابریله وان دِن بِرگ، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از شانزدهم تا سیام دیماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation