Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای وطن، ای مادر تاريخ‌ساز
ای مرا بر خاک تو روی نياز

ای کوير تو بهشت جان من
عشق جاويدان من، ايران من

ای ز تو هستی گرفته ريشه‌ام
نيست جز انديشه‌ات انديشه‌ام

آرشی داری به تير انداختن
دست بهرامی به شير انداختن

کاوۀ آهنگری ضحّاک‌کش
پتک دشمن‌افکنی ناپاک‌کش

رخشی و رستم بر او پا در رکاب
تا نبيند دشمنت هرگز به خواب

مرزداران دليرت جان‌به‌کف
سرفرازان سپاهت صف‌به‌صف

ای وطن، ای مادر ايران من
مادر اجداد و فرزندان من

خانۀ من، بانۀ من، توس من
هر وجب از خاک تو ناموس من

ای دريغ از تو که ويران بينمت
بيشه را خالی ز شيران بينمت

خاک تو گر نيست جان من مباد
زنده در اين بوم و بر يک تن مباد

علیرضا شجاع‌پور

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
ای وطن من

ای خطّۀ ایران مِهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

ای عاصمۀ دنییِ آباد که شد باز
آشفته کنارت چو دل پُرحَزَن من

دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ گل و لاله و سرو و سمن من

بس خار مصیبت که خَلَد دل را بر پای
بی روی تو ای تازه‌شکفته چمن من

ای بارخدای من، گر بی تو زیم باز
افرشتۀ من گردد چون اهرمن من

تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل مِحَن من

از رنج تو لاغر شده‌ام چونان کز من
تا بر نشود ناله نبینی بدن من

دردا و دریغا که چنان گشتی بی‌برگ
کز بافتۀ خویش نداری کفن من

بسیار سخن گفتم در تعزیت تو
آوخ که نگریاند کس را سخن من

وانگاه نیوشند سخن‌های مرا خلق
کز خون من آغشته شود پیرهن من

وامروز همی‌گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من، وطن من

ملک‌الشعراء بهار

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
⁠⁣هفتم آبان روز گرامی‌داشت کوروش بزرگ

کیخسرو و کوروش


افسانۀ زاد کیخسرو و کوروش، چنان‌که پیش از این دیگران شناخته و نوشته‌اند، به یکدیگر شباهت دارند:
بنا بر روایت شاهنامه، چند ماه پس از کشته شدن سیاوش در توران به فرمان افراسیاب فریگیس، زن سیاوش و دختر افراسیاب، فرزندی می‌زاید به نام کیخسرو. افراسیاب به علت پیشگویی‌هایی که دربارۀ کیخسرو کرده‌اند، از او بیمناک است، ولی سرانجام از کشتن کودک چشم می‌پوشد، بدین شرط که پیران او را به شبانان سپارد تا در میان آنان بزرگ شود تا مگر از نژاد خود چیزی نداند. چون کودک به هفت‌سالگی می‌رسد، پیران او را به نزد افراسیاب می‌آورد و کیخسرو به سفارش پیران خود را در حضور افراسیاب به دیوانگی می‌زند و بدین ترتیب از مرگ می‌رهد. سپس‌تر گیو به توران می‌رود و کیخسرو و مادرش را به ایران می‌آورد. پس از آنکه کیخسرو در ایران به پادشاهی می‌رسد، به توران لشکر می‌کشد و پس از جنگ‌های دراز، سرانجام بر افراسیاب دست یافته و او را به کین پدر خود می‌کشد.
بنا بر گزارش هردوت پادشاه ماد، آستیاگ شبی در خواب می‌بیند که از شکم دخترش، ماندانه، چندان آب روان شد که نه‌ تنها پایتخت او، بلکه سراسر آسیا را گرفت. چون تعبیر خواب را از مغان می‌پرسد، از پاسخ آنان به هراس می‌افتد و از این رو دختر خود را نه به یکی از نژادگان مادی، بلکه به یک نژادۀ گمنام پارسی به نام کامبیز می‌دهد تا از سوی داماد خطری کشورش را تهدید نکند. ولی پس از آن، باز آستیاگ شبی در خواب می‌بیند که از دامان دخترش تاکی روییده که بر سراسر آسیا سایه افکنده است و چون این بار تعبیر خواب را از مغان می‌پرسد و باز همان پاسخ پیشین را می‌شنود، دختر خود را از پارس پیش خود می‌خواند و او را در آنجا تا هنگام زادن کودکی که در شکم دارد نگه می‌دارد. پس از آنکه در ماد کودک ماندانه به نام کورش به جهان می‌آید، آستیاگ به‌ یکی از نزدیکان خود به نام هارپاگ که در کشور ماد مردی صاحب قدرت است، فرمان می‌دهد که کودک را با خود برده سربه‌نیست کند. هارپاگ خود بدین کار دست نمی‌زند و این وظیفه را به یکی از سرشبانان پادشاه به نام میتراداد واگذار می‌کند. اما چون میتراداد کودک را به چراگاه خود می‌برد، زن سرشبان او را از کشتن کودک بازمی‌دارد و کودک را به جای کودک خود که تازگی مرده به جهان آمده بود می‌پذیرد. سپس‌تر کوروش به ده‌سالگی می‌رسد، روزی هنگام بازی با کودکان کوی، در اثر رفتار کوروش بر راز نژاد او پی می‌برند. از پس آن، آستیاگ هاپاگ را که فرمان او را کار نبسته بود به وضع وحشیانه‌ای سیاست می‌کند، ولی کوروش را بدین بهانه که چون هنگام بازی در کوچه خود را پادشاه نامیده بود و با این کار به نظر مغان خواب آستیاگ تعبیر شده و دیگر خطری از سوی کوروش پادشاهی او را تهدید نمی‌کند، به پیش پدر و مادرش به پارس می‌فرستد. دیری نمی‌گذرد که کوروش از پارس به ماد لشکر می‌کشد و پادشاهی نیای خود آستیاگ را برمی‌اندازد.

[سخن‌های دیرینه: سی گفتار در مورد فردوسی و شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، به کوشش علی دهباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ص ۲۵۷-۲۵۸]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
هشتم آبان‌ماه سالروز درگذشت دکتر مظاهر مصفّا، شاعر، محقق، مصحح متون کهن و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران

ایرانِ من


امروز امیرِ مُلکِ سخن بی‌سخن منم
وین خود حقیقتی‌ست که همتای من منم

بعد از هزار سال ز دورانِ رودکی
اکنون هزار مردِ سخن بی‌سخن منم

شیرینِ شعرِ شور و شعور و شرف مراست
در بیستونِ صعبِ سخن کوهکن منم

هرجا ستارگانِ سخن انجمن کنند
خورشید روی انجمِ آن انجمن منم

چشم و چراغِ چینِ صُوَر در فنون شعر
آیینه‌سازِ رومِ دل و جان و تن منم

سور و سرور و سروری و سروقامتی
سودایی همیشۀ خاکِ وطن منم

خونین‌دلی که در غمِ ویرانی وطن
خونین ز خونِ دیده کند پیرهن منم

مظلومِ ظلمِ دیو و ددِ مردمی‌ستیز
محکومِ حکمِ بی‌وطنانِ کهن منم

ایرانِ من به شعرِ من امروز خرّم است
فخر و شکوهمندیِ ایرانِ من منم

مظاهر مصفا

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
گویش اصیل اردبیلی

نمونۀ اصیل گویش اردبیلی تقریباً منحصر است به جمله‌ای بسیار کوتاه در کتاب صفوة الصفا (نگاشتۀ حدود ۷۵۹ق) از ابن‌بزّاز اردبیلی: وقتی در اثنای مجلسی قوّالی غزلی می‌خوانْد و «بدین بیت رسید که

آتش عشقت ز غیرت بر دلم
تاختن آورد همچون شیر مست

شیخ قدّس اللّٰه سرّه گفت: وقتی که در طلب به شیراز رفتم این حالت و منزلت داشتم. از شیخ سؤال کردم که وقتی که به حضرت شیخ زاهد رسیدی از دل خبری داشتی؟ شیخ فرمود به زبان اردبیلی کارِ بُماندَه کار تَمُوم بُری، یعنی ای خانه‌آبادان، کار تمام بود.» این تنها نمونه‌ای است که صریحاً گفته شده به زبان اردبیلی است و تفاوتش با زبان اشعار فهلوی از همین چند کلمه نیک پیداست.

[فهلویّات: پژوهشی در اشعار بازمانده از زبان ادبی مشترک عراق عجم و آذربایجان، دکتر پژمان فیروزبخش، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۴۷]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
قلمرو ایران

ملک عجم که ایران می‌گویند، از روزی که حضرت آدم ـ علی نبیّنا و علیه‌السلام ـ با حضرت حوا از آسمان به زمین فرود آمد و بنای پادشاهی کیومرث شده از کنار جیحون الی شطّ‌العرب است، و عراق عرب یعنی بغداد و موصل و کرکوک، قلب ایران عد می‌‌شود، این است اصلِ ایران.»

میرزا تقی‌خان امیرکبیر

[سفارت‌نامۀ ایران: اسناد، مکاتبات و صورت مجالس مذاکرات ارزنة‌الروم ۱۲۵۹-۱۲۶۳ هجری قمری، انوری‌زاده سیّد محمّد انوری سعدالله افندی (انوری افندی)، تصحیح و ترجمه از ترکی عثمانی دکتر نصرالله صالحی و صفیه خدیو، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۱۲۷]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
در دورۀ پادشاهی داریوش کار ارزش ویژه‌ای داشت و به نیروی کارِ کارگران ارج می‌نهادند و هیچ‌گاه کارگری را در انجام دادن و ارائۀ کار بی‌مزد و پاداش نمی‌گذاشتند. ارج‌گذاری به کار افراد در فرمانی از داریوش در نقش رستم آشکارا نمود یافته است. داریوش در بند ۴ این فرمان می‌گوید: خدمت هر کسی را ارزش می‌نهد و «برابر خدمتش به او پاداشِ» بایسته را می‌دهد.
پرداخت‌ها بیشتر شکل کالایی داشت و از راه دستمزد و جیرۀ ماهانه، به‌صورت گندم، جو، شراب، آب جو و گوشت و گوسفند و بز پرداخت می‌شد. در برخی از گِل‌نبشته‌های تخت‌جمشید که صورت مزدهای کارگران در دورۀ پادشاهی داریوش ثبت شده‌اند، پرداخت دستمزدها به صورت پول یا سکۀ نقره نیز آمده است. در پرداخت دستمزدها به جای پول بیشتر جنس و کالا به کارگران می‌داده‌اند. حتی در سال شانزدهم پادشاهی خشایارشا نیز نیمی از دستمزدها به صورت گوسفند و سه سال بعد، به صورت شراب داده می‌شده است. در آغاز دورۀ خشایارشا، دوسوم دستمزدها با کالا و یک‌سوم با پول پرداخت می‌شده‌اند. در سال‌های پایانی پادشاهی خشایارشا بود که پرداخت کالا ـ مزد به یک‌سوم تقلیل یافت.
کارمزدها و جیره‌هایی که به افراد صنف‌های گوناگون کارگران پرداخت می‌کردند، اگرچه چندان چشم‌گیر نبودند، ولیکن نگاه ارزش‌گذار حکومت به کار و طبقۀ کارگر را در آن عصر نشان می‌دهند. جیره به‌صورت برابر در میان کارگران تقسیم نمی‌شد، چون افزون‌بر جنس و سن کارگران، کارآمدی و مهارت و بازدهی کار آنان را هم در مقدار سهم‌بندی جیره‌های جنسی در نظر می‌گرفتند.

[مردم‌شناسی فرهنگ، کار و تولید و فرآوری خوراک و پوشاک، دکتر علی بلوکباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۴۵-۴۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
تو چراغ خود برافروز

اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز
به شبِ فراقْ سوزان تو چو شمع باش تا روز

تو مخالفت همی‌کش تو موافقت همی‌کن
چو لباسِ تو دَرانند تو لباسِ وصل می‌دوز

به موافقت بیابد تن و جان سماعِ جانی
ز رباب و دفّ و سرنا و ز مطربان درآموز

به میانِ بیست مطرب چو یکی زند مخالف
همه گم کنند ره را چو ستیزه شد قلاووز

تو مگو: «همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟»
تو یکی نه‌ای هزاری، تو چراغ خود برافروز

که یکی چراغِ روشن ز هزار مُرده بهتر
که بهْ است یک قدِ خوش ز هزار قامتِ کوز
مولانا

تصویری از دورۀ «تو چراغ خود برافروز» (آشنایی با اندیشه‌های مولانا و خوانش غزلیات شمس تبریزی) در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار (مدرّس: مهدی فیروزیان)، پاييز ۱۴۰۳.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
عصری رفتیم منزل، از کوچۀ شمس‌العماره. همین امروز عصری در کوچۀ چایی‌پزخانۀ میرزا قهرمان، سه نفر آدم‌های ولیعهد مست بودند، پولیس منع می‌کند. دعوا کرده بودند. این یک نفر پولیس هر سۀ آن‌ها را زخم زده، یکی را با قمه زده بود گردنش، افتاده مرده است. خود پولیس هم زخم زیاد برداشته است.
خلاصه حالا فصل گل سرخ تهران است و گوجه، ریواس، قارچ و غیره هست. امسال میوه و سردرختی بسیار فراوان است. الحمد لله تعالی نرخ‌ها هم بسیار خوب و ارزان است. در اصفهان شورشی شده بوده ده روز قبل. امام جمعه میرمحمدحسین دخیل بوده است. او را احضار و عزل کرده، میرزا محمدعلی را که از همان طایفه و بر ضد امام است و از تعدّی او به مشهد مقدّس رفته بود، تازه به تهران رسیده بود، امام جمعۀ اصفهان کرده، بازدید هم کردم او را در خانۀ امام جمعۀ تهران.

شنبه، ۱۸ جمادی‌الاول ۱۲۹۶

[روزنامۀ خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار: از جمادی‌الاول ۱۲۹۶ تا رمضان ۱۲۹۷ق.، دربردارندۀ شرح سفر به لار، لاریجان، سوادکوه و کلاردشت (جلد هشتم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۳]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
اگر دلدارِ من روزی، نقاب از رخ براندازد
بسا عاشق که‌ در پایش، به دستِ خود سر اندازد

به جانم درزند آتش، چو زلفش عنبر افشاند
دلم را آب گردانَد، چو لعلش شکّر اندازد

هزاران گردن‌افرازان سر برکرده از هر سوی
که تا او از سرِ صیدی، کمندی اندر اندازد

بدان تا عاشقان را باد در دل کم جَهَد باری
به روزِ باد هر ساعت، گره بر عنبر اندازد

کُنَد مستی دلم زان می ز خونی کو همی ریزد
کنم نُقلِ لب ‌‌و دندان، ز سنگی کو دراندازد

ز مستان راست‌اندازی، ندارد چشمْ کس هرگز
مگر چشمش که چون شد مست، ناوَک بهتر اندازد

چو اندازد به ‌من تیری، کنم در سینه پنهانش
بدان تا از پیِ آن تیر تیری دیگر اندازد

کسی کز سوزِ عشقِ او، چو آتش یافت دل‌‌‌‌گرمی
به ‌وجد اندر سر افشانَد، به رقص اندر زر اندازد

کند در دیدۀ عبهر تجلّی مردم دیده
گر او از گوشۀ چشمی، نظر بر عبهر اندازد

اگرچه نیست دریایِ غمش را هیچ پایانی
مبادا آنکه او ما را ازین دریا براندازد

[دیوان کمال‌الدّین اسماعیل اصفهانی (غزلیات و رباعیات)، تصحیح و تحقیق دکتر محمدرضا ضیاء، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ویراست دوم ۱۴۰۲، ص ۱۹۸]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
هفدهم آبان‌ماه سالروز درگذشت سیّد محمّدعلی جمال‌زاده

نامه‌ای به مینورسکی


ژنو ـ ۲ دسامبر ۱۹۶۴/ [۱۱ آبان ۱۳۴۳]

قربان وجود عزیز و ذی‌جودت می‌روم.
با یک دنیا محبت قلبی و ارادتمندی خالص و اشتیاق و احترام به عرض عالی می‌رساند که مدت مدیدی است که مکرر دستم به قلم نرفته است که زحمت‌افزای خاطر شریف بگردم، ولی هر بار فکر کردم که گرفتاری حضرتت زیاد است و دیدگان ضعیف و مروّت نباشد که به حکم مودت زحمت افزاید. سرانجام شوق غالب آمد و امروز با دلهره و دودلی این مختصر را که خاطر بس مفصل می‌خواهد به عرض می‌رساند. چنان‌که خاطر عالی مستحضر است، کتابی در باب تاریخ روابط روس و ایران نوشته بودم که در ۹۳ صفحۀ بزرگ در روزنامۀ کاوه منطبعۀ برلین به تدریج به چاپ رسید و دو هزار نسخه از آن جداگانه حاضر بود که پس از تکمیل به صورت کتاب توزیع گردد. بدبختانه در منزل خواهرزنم در برلن موقع جنگ و بمباردمان از میان رفت؛ به طوری که اکنون خود بنده تنها یک نسخه از آن را بیشتر ندارم و شاید جناب عالی هم از اوراقی که ملحق به روزنامۀ کاوه به چاپ رسیده است در دسترس داشته باشید.
تاریخ روابط را تا سال ۱۱۳۵ هجری قمری و قشون‌کشی سیمبولاتوف به سالیان و نقض عثمانی‌ها عهدنامۀ خود را (عهدنامۀ غرۀ شوال ۱۱۳۶ معروف به عهدنامۀ استانبول) پس از وفات پتر کبیر و عقد عهدنامۀ بین روسیه و اتریش در وینه در ۷ محرم ۱۱۳۹ هجری قمری آورده‌‌ام و از آن به بعد ناقص مانده است و هر چند مابقی را هم تهیه کرده بودم ولی در آن‌همه ‌گیر و دارها و رفتن حضرت آقای تقی‌زاده از برلن و تعطیلی روزنامۀ کاوه نسخۀ خطی مابقی تاریخ روابط روس و ایران هم معلوم نشد در کجا ماند و همین‌قدر است که از میان رفت و دیگر پیدا نشد.
اکنون چندی است در فکر هستم که این تاریخ را تا آغاز دورۀ قاجار کامل سازم و به صورت کتابی به چاپ برسانم. مآخذی به دست آورده‌‌ام، ولی فکر کردم دریغ و حرام است که در این مورد از کسی که در این موضوع (مانند موضوع‌های بسیار دیگری) حجّت (autorité) بزرگ است، کمک نطلبم و لهذا با تردید و دودلی بالأخره نتوانستم جلو شوق درونی را بگیرم و دل به دریا زده این مختصر را به عرض رسانید. دلم می‌خواهد بدانم بهترین و کامل‌ترین کتاب که جواب حاجتم را بدهد (اگر زبان‌های آلمانی و فرانسه و حتی انگلیسی باشد کارم را آسان می‌سازد) چه کتابی است.
امیدوارم جواب دادن به این سؤال مایۀ زحمت و دردسر برای آن وجود فیّاض و عزیر نباشد.
با هزار سلام و اشتیاق بسیار صادقانه.

ارادتمند، سید محمدعلی جما‌ل‌زاده

[دفتری برای ایران: نامه‌های فارسی به ولادیمیر مینورسکی، به کوشش و پژوهش دکتر گودرز رشتیانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ص ۳۰۲-۳۰۳]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
نشست فارسی گفتاری و شکسته‌نویسی

به کوشش گروه «ویرایش‌پژوهان»، به میزبانی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

سخنرانی‌ها:
تاریخچۀ پژوهش دربارۀ فارسی تهرانی، فرهاد قربان‌زاده
آواشناسی و نحو زبان گفتاری، بهروز صفرزاده
هفت دلیل مخالفت با شکسته‌نویسی، محمدمهدی باقری
نسبت دو دستور خط گفتاری و رسمی، علی ملیح
دستور خط زبان گفتاری، هومن عباسپور

گردانندگان نشست:
نازنین خلیلی‌پور و حسین جاوید

پنج‌شنبه ۸ آذر ۱۴۰۳
ساعت ۱۵ تا ۱۷:۳۰


کانون زبان پارسی
باغ موقوفات دکتر محمود افشار، خیابان ولی‌عصر، سه‌راه زعفرانیه، خیابان عارف‌نسب، شمارۀ ۱۲

رایگان، اما نیازمند نام‌نویسی در:
VirayeshPazhuhan.ir

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
شعری برای احمدشاه

من در این مسدّس و غالب اشعار دیگری که قبل یا بعدتر گفته‌ام محرّکم یک چیز بوده است: شور بی‌پایان وطن‌پرستی و ملّت‌دوستی، آنچه گفته و نوشته‌ام از دل و جانم برآمده است و عادتاً باید به فرمودۀ سعدی سخن کز جان برون آید نشیند لاجرم بر دل.
باید چند کلمه نیز در شأن نزول این مسدّس به عرض خوانندگان برسانم.
احمدشاه قاجار به سوئیس آمده بود. اسدالله‌میرزا شهاب‌الدوله (شمس ملک‌آرا) پیشکار او و امیر سهام‌الدین‌خان غفاری ذکاء‌الدوله سفیر ایران در برن بودند. از هر دو خواسته بودم که برای دیدار شاه وقت ملاقات برای من بگیرند. جواب هر دو منفی بود. نوشته بودند که اعلی‌حضرت به‌واسطۀ کسالت یا اشتغال به سیر و سیاحت از پذیرفتن هموطنان معذورند.
از این جواب‌ها ناراحت شده بودم و این مسدّس را در آن حال سرودم و برای او روانه نمودم و این است عین جملات شهاب‌الدوله: «با اینکه شایق زیارت اعلی‌حضرت همایونی هستید، متأسفانه تصور نمی‌کنم عجالتاً بتوانید موفق شوید؛ زیرا که وجود مقدسشان اکثر در مسافرت است».

به مناسبت مسافرت اعلی‌حضرت شاه به فرنگستان و اشاره به معاهدۀ اخیر ایران و انگلیس، از محمود افشار:

پادشاها من نی‌ام زان شاعران چاپلوس
کز برای سیم و زر آیند پیشت پای‌بوس
بت‌پرستی پیش من ننگ است وآن بت هرچه هست:
شاه ایران یا که پول انگلیس و زور روس
پول این چون زور آن شاها! ندارد اعتبار
این نمانْد، آن نیز آخر می‌نمانَد پایدار

تخت و تاج پادشاهان خاک شد، بر باد رفت
دولت قارون نماند و شوکت شدّاد رفت
قیصر و فغفور و خاقان، نخوت فرعون کو؟
نام بسیاری ازآنان کم‌کمک از یاد رفت
ظلم و استبداد شاهان عاقبت افتد ز پا
حقّ ملّت، نام نیکو، تا ابد ماند به جا

پس بناء سلطنت شاها به عدل و داد ساز
ملّت ما را ز چنگِ ظلم و فقر آزاد ساز
از اروپا خسروا ویرانی ایران نگر
همّتی کن خانۀ مخروبه را آباد ساز ...

[سیاست اروپا در ایران، دکتر محمود افشار، ترجمۀ ضیاء‌الدین دهشیری، ص ۵۰۷-۵۱۰]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
کانون زبان پارسی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار می‌کند:

بزرگداشت شخصیت نامدار عرصۀ علم و فرهنگ، علّامه میرزا محمّدعلی مدرّس تبریزی خیابانی

با پیامی از آیت‌الله جعفر سبحانی

سخنرانان
دکتر مهدی محقّق
آیةالله دکتر سیّد مصطفی محقّق داماد
آیةالله دکتر سیّد محمود مرعشی نجفی
دکتر علی‌اشرف صادقی

دبیر جلسه
دکتر علی حیدری یساولی

پنج‌شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳
ساعت ۳ بعدازظهر


کانون زبان پارسی
باغ موقوفات دکتر محمود افشار، خیابان ولی‌عصر، سه‌راه زعفرانیه، خیابان عارف‌نسب، شمارۀ ۱۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیست و یکم آبان‌ماه زادروز نیما یوشیج

تو را من چشم‌درراهم


تو را من چشم‌درراهم
شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تَلاجَن سایه‌ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم‌درراهم
شباهنگام در آن دم
که بر جا درّه‌ها چون مرده‌ماران خفتگانند
درآن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی‌کاهم
تو را من چشم‌درراهم

زمستان ۱۳۳۶

نیما یوشیج پدر شعر نو، نظریه‌پرداز برجستۀ آن و متحول‌کنندۀ اصلی شعر معاصر فارسی و عروض آن است. از مجموعه‌های شعری او می‌توان به قصۀ رنگ‌پریده، افسانه، ماخ‌ اولا، ناقوس و آب در خوابگه مورچگان اشاره کرد.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیست و دوم آبان‌ماه سالروز درگذشت مهرداد بهار

مهرداد بهار کتاب خوبی از اسناد و مدارک مربوط به کلنل را که عموی مهرداد بهار (مرحوم محمّد ملک‌زاده) گرد آورده بود (۱) و تفصیلش در مقدمۀ مهرداد بهار آمده است به صورتی منقّح منتشر ساخته است و برگی نو برای تحقیق در احوال و اعمال کلنل به مورّخان عرضه شده. مقدمۀ بهار خواندنی، پرنکته و حقیقت‌جویانه است.
بسیاری از این مدارک مهم است و شاید مهم‌تر آنها تلگراف‌های شوکت‌الملک و جواب‌های معتصم‌السلطنه و کلنل به اوست که از لابه‌لای آنها نکته‌های خوبی برای روشن شدن قضیه به دست می‌آید.
روشن است که کلنل از ادامۀ حکومت قوام بر جان خود نگران است و معتقد است قوام غرض شخصی و انتقام‌کشی نسبت به او اعمال خواهد کرد.
شاید اگر کلنل با آمدن قوام‌السلطنه بر سر کار فوراً استعفا داده بود و یا اینکه پس از احساس نسبت به حس «انتقام‌جویی» و «غرض» قوام‌السلطنه اوامر حکومت مرکزی را پذیرفته بود و راه مقاومت و مخالفت را اتخاذ نکرده بود، واقعۀ قتلش روی نمی‌داد و قوام‌السلطنه درصدد اعمال قدرت و «انتقام‌جویی» برنمی‌آمد. به قول مهرداد بهار «این بود ... وقایع تلخ و بیهوده‌ای که مانند نمونه‌های دیگر خود در گذشته جوانانی احساساتی، آزاده و میهن‌دوست را به کام مرگ زودرس فرستاد و جز لرزشی کوتاه بر سطح گنداب سیاست ایران در آن عصر اثر دیگر بر جای نگذاشت.

(۱) دربارۀ قیام ژاندارمری خراسان به رهبری کلنل محمدتقی‌خان پسیان، به کوشش مهرداد بهار، تهران، انتشارات معین، ۱۳۶۹، وزیری، به انضمام تصاویر اسناد.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۱۳-۱۱۱۵]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:

فتوحات صفویه
در ایالت فارس و جزایر بحرین، قشم و هرمز


این کتاب دربردارندۀ متن مصحَّح سه رسالۀ منظوم از دوران شاه عبّاس اوّل صفوی است. نخست فتح‌نامۀ شیراز، لار، بحرین، شمیل، مینا و بنارو دربارۀ فتوحات الله‌وردی‌خان در فارس از ابن حسین شیرازی در  ۱۷۱۷ بیت، دوم فتح‌نامۀ کشم و هرمز از سراینده‌ای ناشناس در ۴۸۲ بیت، و سوم جنگ‌نامۀ کشم از شاعری ناشناخته در ۲۶۳ بیت. ارزش و اهمیّت این منظومه‌ها بیش از جنبۀ ادبی در اطلاعات تاریخی دست‌اوّلى است که از صفحات جنوبی ایران در دورۀ صفوی در اختیار ما قرار می‌دهد. در بخش چهارم کتاب، گردآورنده، منظومۀ جرون‌نامۀ حسن قدری شیرازی را با ایجاد ترتیبی تاریخی در محتوای آن به نثر درآورده است.

[فتوحات صفویه در ایالت فارس و جزایر بحرین، قشم و هرمز، ابن حسین شیرازی و دیگران، تصحیح و تحقیق سیّد سعید میرمحمّدصادق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]

علاقه‌مندان می‌توانند از بیست و دوم آبان تا پنجم آذر، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.

برای سفارش‌های بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیست و سوم آبان‌ماه سالروز درگذشت سعید نفیسی

نفیسی تمایل داشته که آثار ادبی فارسی در دسترس محققین و محصلین قرار گیرد. اما در حین مطالعۀ این ادبیات متوجه می‌شود که حتی صد یک آن هم به چاپ نرسیده و آنچه چاپ شده ناقص و پر از تعارفات بی‌فایده است. به همین جهت کمر به استنساخ و تصحیح متون ادبی می‌بندد... اما شیوۀ تصحیح نفیسی را نمی‌توان تقلید صرف از آنچه به غلط در ایران به «شیوۀ خاورشناسان» معروف شده یعنی ضبط کلیۀ نسخه‌بدل‌ها در حاشیه تلقی کرد؛ زیرا هیچ خاورشناسی کلیۀ نسخه‌بدل‌ها را در حاشیه به دست نمی‌دهد. در این مورد چنان‌که قزوینی، نفیسی و دیگر مصححین قدیم و جدید کار کرده‌اند واقع‌بینی ملاک بوده است و برای اینکه حجم کتاب با ذکر تفاوت‌های بی‌فایده بسیار نشود، فقط آن نسخه‌بدل‌هایی که فایده‌ای از نقل آن‌ها متصوّر است در حاشیه آورده‌ شده‌اند.
نفیسی در تصحیح گذشته از اعتبار و قدمت نسخ مورد استفاده به احاطۀ ادبی مصحح اهمیت بسیار می‌دهد و معتقد است که آگاهی کامل از زبان ادبای قدیم به مصحح اجازه می‌دهد که حتی اگر همۀ نسخه‌ها در ضبط غلطی اتفاق دارند مصحح از ذهن خود صورت صحیح را استخراج و به متن اضافه کند...
اگر نتوان با همۀ عقاید نفیسی دربارۀ فنّ تصحیح موافق بود یک مطلب را نمی‌توان نادیده انگاشت و آن تعلیقات بسیار مفید و مفصلی است که او بر برخی از تصحیحات خود نوشته است. از میان این‌ها مطالبی که دربارۀ تاریخ بیهقی در تعلیقات کتاب آورده بعد از ده‌ها سال هنوز مورد رجوع اهل علم است. علی‌رغم برخی اشتباهات کوچک و بزرگ مطبعی باید انصاف داد که توضیحات و تعلیقاتی که نفیسی بر دیگر تصحیحات خودش از متون قدیمی نثر و نظم فارسی نگاشته است پرفایدگی خود را حفظ کرده‌اند.

[مقالاتی در باب تاریخ، ادب و فرهنگ ایران، دکتر محمود امیدسالار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ص ۵۸۸-۵۹۰]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
کانون زبان پارسی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار می‌کند:

بزرگداشت شخصیت نامدار عرصۀ علم و فرهنگ، علّامه میرزا محمّدعلی مدرّس تبریزی خیابانی

با پیامی از آیت‌الله جعفر سبحانی

سخنرانان
دکتر مهدی محقّق
آیةالله دکتر سیّد مصطفی محقّق داماد
آیةالله دکتر سیّد محمود مرعشی نجفی
دکتر علی‌اشرف صادقی

دبیر جلسه
دکتر علی حیدری یساولی

پنج‌شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳
ساعت ۳ بعدازظهر


کانون زبان پارسی
باغ موقوفات دکتر محمود افشار، خیابان ولی‌عصر، سه‌راه زعفرانیه، خیابان عارف‌نسب، شمارۀ ۱۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
⁠⁣بیست و ششم آبان‌ سالروز درگذشت ابراهیم پورداود

پورداود هرچه نوشته و آنچه سخن گفته است در زمینۀ فرهنگ و تمدن ایران باستان است که به آن پای‌بند است. این یکی از برجستگی‌های زندگی اوست که از حدّ خود پای فراتر نمی‌گذارد و به همان بسنده می‌کند که می‌داند.
آنان که سرگذشت پورداود را نشنیده‌اند نمی‌دانند که وی سری داشته پر از سودا و پر از شور وطن‌پرستی، آن‌چنان‌که پوراندخت‌نامه، مجموعۀ شعرهای او، گواه تواند بود.
آثار و تحقیقات اساسی و مهم پورداود را در سه قسمت باید خلاصه کرد: یکی ترجمۀ اوستاست که در نُه جلد به نام‌های گات‌ها، یشت‌ها، خرده اوستا، یسنا، یادداشت‌های گاتاها، ویسپرد نشر شده است. دیگر بررسی‌ها و پژوهش‌هایی است که دربارۀ کلمات و تعابیر و اصطلاحات و اعلام اوستا مبتنی بر آثار باستان‌شناسی و متون تاریخی و کتب خارجی مدوّن ساخته و آنها گواه وسعت اطلاعات و نشان‌دهندۀ طریقۀ او در تحقیقات باستانی است. سه‌دیگر مقالاتی است که دربارۀ گیاهان و جانوران و جنگ‌افزارها و سابقۀ استعمال و رواج آنها در ایران باستان و کلمات ساختگی عصر فرهنگستان دارد، یا مقدمه‌هایی که بر کتب دیگران مربوط به تحقیقات ایرانی نوشت و در سه کتاب فرهنگ ایران باستان و هرمزدنامه و آناهیتا انتشار داد.
پورداود استادی بود که با صداقت و دلسوزی و علاقۀ واقعی در دانشگاه تدریس کرد و شاگردان بسیاری پرورد که دکتر محمّد معین نمونۀ کامل مکتب اوست. نیز در فرهنگستان و شورای فرهنگی سلطنتی عضویت داشت و در مجامع علمی نمایندگی از سوی ایران یافته بود. خدایش در پناه آمرزش خویش شادروان نگاه داراد.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۳۱۵-۳۲۱]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
2025/07/12 20:48:33
Back to Top
HTML Embed Code: