فهرست انتشارات _ اسفند1403.pdf
1.9 MB
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اسفندماه ۱۴۰۳
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
روز دوشنبۀ سیزدهم جمادیالثانی ۱۲۹۹
امروز هوا صاف و آفتاب و خیلی هم گرم بود. صنیعالدوله نشست روزنامه خواند. ملیجک و محمد و قهوهچیباشی را فرستادم عقب سنگ، رفتند پایین سنگهای بنفشرنگ خوب آوردند. بعد بعضی دستخطها، جواب عرایض مردم را نوشتیم، شهر فرستادم. میخواستم چای و پرتقال بخورم که قال مقال شد، گفتند: های پلنگ، دستپاچه برخاستم، کلاه سر گذاشته سوار شدم.
تفصیل پلنگ این بوده است که میرشکار با پسرش سره به سره میرفته است به درۀ زیرهچال که برود منزل، یک پلنگ بزرگ از زیر پای اسب میرشکار عقب رفته بود و فرستاده بود پی من. خیر، پلنگ درنیامده بود، همانجا خوابیده بود. میرشکار او را دیده فرستاده بود عقب بود. خلاصه راندیم. یک قدری رفتیم رسیدیم به میرشکار. میرشکار و جهانگیر ایستاده بودند بالای سره. پلنگ در کمر کوه پایین از میرشکار، زیر سنگ خوابیده بود. من رسیدم، خواستم تفنگ بیندازم، میرشکار باز فضولی کرد، میرآخور را گیر آورده صحبت میکند که پلنگ را کجا دیدم و چطور و فلان. تا صدای میرشکار بلند شد که با میرآخور صحبت میکرد، از صدای میرشکار پلنگ از زیر سنگ برخاست گریخت. من پلنگ را دیدم، تا رفتم تفنگ از ملیجک بگیرم، ملیجک هم قدری تفنگ را دیر داد، خرپشت بود، پلنگ از درۀ کوچکی سرازیر شد، تا بالا آمد که دوباره او را دیدم، قدری دور شد. چند تیر انداختم، گلولههای خوبی هم بود، از پهلوش زیر پاش میگذشت، به خودش نخورد و رفت به صندوقچه. خیلی تأسف خوردم. پلنگ بزرگی بود، حیف شد. میرشکار و سیاچی عقب کردند. میرشکار دوباره پلنگ را دیده بود، اما گیر نیامده بود، رفته بود صندوقچه.
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از رمضان ۱۲۹۷ تا شعبان ۱۲۹۹ق.، دربردارندۀ شرح سفر به لار و شهرستانک و روزنامۀ هوا و اثرهای آسمانی و زمینی (جلد نهم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۲۶۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
امروز هوا صاف و آفتاب و خیلی هم گرم بود. صنیعالدوله نشست روزنامه خواند. ملیجک و محمد و قهوهچیباشی را فرستادم عقب سنگ، رفتند پایین سنگهای بنفشرنگ خوب آوردند. بعد بعضی دستخطها، جواب عرایض مردم را نوشتیم، شهر فرستادم. میخواستم چای و پرتقال بخورم که قال مقال شد، گفتند: های پلنگ، دستپاچه برخاستم، کلاه سر گذاشته سوار شدم.
تفصیل پلنگ این بوده است که میرشکار با پسرش سره به سره میرفته است به درۀ زیرهچال که برود منزل، یک پلنگ بزرگ از زیر پای اسب میرشکار عقب رفته بود و فرستاده بود پی من. خیر، پلنگ درنیامده بود، همانجا خوابیده بود. میرشکار او را دیده فرستاده بود عقب بود. خلاصه راندیم. یک قدری رفتیم رسیدیم به میرشکار. میرشکار و جهانگیر ایستاده بودند بالای سره. پلنگ در کمر کوه پایین از میرشکار، زیر سنگ خوابیده بود. من رسیدم، خواستم تفنگ بیندازم، میرشکار باز فضولی کرد، میرآخور را گیر آورده صحبت میکند که پلنگ را کجا دیدم و چطور و فلان. تا صدای میرشکار بلند شد که با میرآخور صحبت میکرد، از صدای میرشکار پلنگ از زیر سنگ برخاست گریخت. من پلنگ را دیدم، تا رفتم تفنگ از ملیجک بگیرم، ملیجک هم قدری تفنگ را دیر داد، خرپشت بود، پلنگ از درۀ کوچکی سرازیر شد، تا بالا آمد که دوباره او را دیدم، قدری دور شد. چند تیر انداختم، گلولههای خوبی هم بود، از پهلوش زیر پاش میگذشت، به خودش نخورد و رفت به صندوقچه. خیلی تأسف خوردم. پلنگ بزرگی بود، حیف شد. میرشکار و سیاچی عقب کردند. میرشکار دوباره پلنگ را دیده بود، اما گیر نیامده بود، رفته بود صندوقچه.
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از رمضان ۱۲۹۷ تا شعبان ۱۲۹۹ق.، دربردارندۀ شرح سفر به لار و شهرستانک و روزنامۀ هوا و اثرهای آسمانی و زمینی (جلد نهم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۲۶۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هجدهم اسفندماه سالروز درگذشت ایرج افشار
زبان فارسی فصل مشترک میان من و شما و افغانها و تاجیکها در پهنۀ عالم است. اگرچه زبان فارسی تا دویست سال پیش میدانی وسیعتر داشت، یعنی تا بنگاله دامنۀ تکلم بدین زبان کشیده میشد، اما امروز هم ترکستان و افغانستان و قسمتی از پاکستان قلمرو آن است و شعرای ممتازی در آن بلاد به فارسی شعر میسرایند. خواندن آثار مهم ادبیات خارجی چه به زبان اصلی و چه ترجمۀ آنها مرسوم است و قطعاً لازم، اما قیاس اینکه شعر حافظ بهتر است یا قصههای همینگوی به قول اهل اصطلاح قیاسی است معالفارق و هیچیک نمیتواند جای آن دیگری را بگیرد. شاید عدهای کثیر از جوانان ما خواندن قصههای فرنگی را بر هر کتب نثر و شعر فارسی مرجّح میدانند از باب اینکه در این قصهها کشش و جذبه هست و آدمی را با خود میکشد. اما در شعر و نثر فارسی چنین کششهایی کمیابند و وجود لغات و تعبیرات و کنایات نامرسوم قدیمی خواندن کتاب را بر آنها دشوار میکند.
قسمتی اعظم از این بیگانگی که نسبت به ادبیات قومی هست به سبب آن است که مدارس پیوند ما را با آنچه قدیم است نگاه نمیدارد. اما مگر تا سی سال پیش از این پدران ما همین کتب مشکل و اشعار پیچیده را نمیخواندند و لذت حقیقی نمیبردند؟ مگر اکنون شما از غزلهای روانسوز عاشقانه و روانسرودۀ فارسی که در الحان مختلف خوانده میشود لذت نمیبرید؟
بیتردید وطندوستی وقتی واقعیت خواهد داشت که آدمی فصول مشترک گذشته و آیندۀ مملکتش را گرامی بدارد و آثار فکری آن را بخواند. آنچه شما را با پدران شما پیوند میدهد یعنی رودکی را ایرانی و شما را ایرانی (به اصطلاح سیاسی آن کاری ندارم) نشان میدهد با فاصلۀ زمانی هزار سال همین امر است که او فارسی میسرود و شما فارسی میگویید. ورنه زادگاه رودکی و مزارش سالهاست که در قلمرو حکومتی دیگر است. در میدان و قلمرو ادبی، زبان ما چندان سرشار است که همین فرنگیها سالها و عمرها و سرمایهها بر سر تحقیقات مربوط به زبان ما گذاردهاند و میگذارند و کتابهای دقیق و مهم در خصوص احوال ادبی ما نوشتهاند. اگر میل داشته باشید میتوانم بگویم که بیش از ده هزار کتاب و مقاله به زبان انگلیسی در خصوص ایران نوشته شده است. به همین دلیل و علل است که نباید زبانمان را سرسری گرفت. باید زبان مادری را خوب و درست فرا گرفت ولو آنکه در رشتههای علمی کار و تحصیل میکنید. زیرا هم باید شخصاً از معنویات فکری ایران لذت برد و هم آنکه فردا باید با این زبان معضلات مملکتی را گشود.
بخشی از متن سخنرانی ایرج افشار با عنوان «پیوند زبان و ملیت»، در جلسۀ سازمان دانشجویان ایرانی در نیواینگلند
به نقل از:
مجلۀ کاوه، مرداد ۱۳۴۲، شمارۀ ۵، ص ۳۸۴-۳۸۵
عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
زبان فارسی فصل مشترک میان من و شما و افغانها و تاجیکها در پهنۀ عالم است. اگرچه زبان فارسی تا دویست سال پیش میدانی وسیعتر داشت، یعنی تا بنگاله دامنۀ تکلم بدین زبان کشیده میشد، اما امروز هم ترکستان و افغانستان و قسمتی از پاکستان قلمرو آن است و شعرای ممتازی در آن بلاد به فارسی شعر میسرایند. خواندن آثار مهم ادبیات خارجی چه به زبان اصلی و چه ترجمۀ آنها مرسوم است و قطعاً لازم، اما قیاس اینکه شعر حافظ بهتر است یا قصههای همینگوی به قول اهل اصطلاح قیاسی است معالفارق و هیچیک نمیتواند جای آن دیگری را بگیرد. شاید عدهای کثیر از جوانان ما خواندن قصههای فرنگی را بر هر کتب نثر و شعر فارسی مرجّح میدانند از باب اینکه در این قصهها کشش و جذبه هست و آدمی را با خود میکشد. اما در شعر و نثر فارسی چنین کششهایی کمیابند و وجود لغات و تعبیرات و کنایات نامرسوم قدیمی خواندن کتاب را بر آنها دشوار میکند.
قسمتی اعظم از این بیگانگی که نسبت به ادبیات قومی هست به سبب آن است که مدارس پیوند ما را با آنچه قدیم است نگاه نمیدارد. اما مگر تا سی سال پیش از این پدران ما همین کتب مشکل و اشعار پیچیده را نمیخواندند و لذت حقیقی نمیبردند؟ مگر اکنون شما از غزلهای روانسوز عاشقانه و روانسرودۀ فارسی که در الحان مختلف خوانده میشود لذت نمیبرید؟
بیتردید وطندوستی وقتی واقعیت خواهد داشت که آدمی فصول مشترک گذشته و آیندۀ مملکتش را گرامی بدارد و آثار فکری آن را بخواند. آنچه شما را با پدران شما پیوند میدهد یعنی رودکی را ایرانی و شما را ایرانی (به اصطلاح سیاسی آن کاری ندارم) نشان میدهد با فاصلۀ زمانی هزار سال همین امر است که او فارسی میسرود و شما فارسی میگویید. ورنه زادگاه رودکی و مزارش سالهاست که در قلمرو حکومتی دیگر است. در میدان و قلمرو ادبی، زبان ما چندان سرشار است که همین فرنگیها سالها و عمرها و سرمایهها بر سر تحقیقات مربوط به زبان ما گذاردهاند و میگذارند و کتابهای دقیق و مهم در خصوص احوال ادبی ما نوشتهاند. اگر میل داشته باشید میتوانم بگویم که بیش از ده هزار کتاب و مقاله به زبان انگلیسی در خصوص ایران نوشته شده است. به همین دلیل و علل است که نباید زبانمان را سرسری گرفت. باید زبان مادری را خوب و درست فرا گرفت ولو آنکه در رشتههای علمی کار و تحصیل میکنید. زیرا هم باید شخصاً از معنویات فکری ایران لذت برد و هم آنکه فردا باید با این زبان معضلات مملکتی را گشود.
بخشی از متن سخنرانی ایرج افشار با عنوان «پیوند زبان و ملیت»، در جلسۀ سازمان دانشجویان ایرانی در نیواینگلند
به نقل از:
مجلۀ کاوه، مرداد ۱۳۴۲، شمارۀ ۵، ص ۳۸۴-۳۸۵
عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
هجدهم اسفندماه سالروز درگذشت سید عبدالله انوار، منتخب بیست و نهمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
استاد عبدالله انوار دانشیمرد کممانند
استاد عبدالله انوار ازجمله کسانی است که نسبت به داشتههایشان بسیار کم کتاب و مقاله و پژوهش منتشرشده دارند. او در زمینۀ ریاضیات مخصوصاً ریاضیات قدیم، منطق، فلسفۀ اسلامی و غربی، تهرانشناسی و فهرستنگاری کتب خطی اطلاعات و دانستههای بسیار دارد، اما متأسفانه مایل به انتشار دانستهها و اطلاعات وسیعش در زمینههای مذکور نیست.
ورود او به عرصۀ کتابشناسی و فهرستنگاری نسخ خطی در اثر ترغیب استاد شادروان ایرج افشار بوده است. زمانی که افشار به ریاست کتابخانۀ ملّی برگزیده شد، هنوز فهرست نسخ خطی گرانبهای آن کتابخانه تدوین نشده و انتشار نیافته بود. افشار در مدت کوتاه ریاستش بر کتابخانۀ ملّی انوار را، که در استخدام آن نهاد علمی بود، تشویق و بلکه مکلّف کرد که با توجه به صلاحیتهای گستردهاش در انواع دانشهای ایرانی و اسلامی به نگارش فهرست کتابخانه دست بیازد. با اینکه دوران ریاست افشار بر کتابخانۀ ملّی چندان طولانی نبود، انوار با پشتکار دنبالۀ کار را رها نکرد و ده جلد فهرست کتابخانه را تدوین کرد؛ شش جلد ویژۀ کتابهای فارسی و چهار جلد مخصوص کتب خطی عربی.
او در تدوین فهرستها روشی معین را برگزیده بود که در ابتدا افشار با همراهی استاد مینوی و شاید دکتر اصغر مهدوی و دیگران فرم خاصی را برای آن پیشنهاد کرده بودند. بدین ترتیب استاد انوار که سالها مسئولیت بخش خطی کتابخانۀ ملّی را بر عهده داشت توانست در چند سال که چندان به درازا نکشید فهرست موجودی کتابخانه را تدوین کند و به چاپ برساند. پس از او فهرستنگاران جوان با اقتباس از همان روش چند ده مجلد دیگر از فهرست کتابخانه را به چاپ رساندند.
سید علی آلداود
[دفترچۀ بیست و نهمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اهداشده به سید عبداﷲ انوار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۳۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
استاد عبدالله انوار دانشیمرد کممانند
استاد عبدالله انوار ازجمله کسانی است که نسبت به داشتههایشان بسیار کم کتاب و مقاله و پژوهش منتشرشده دارند. او در زمینۀ ریاضیات مخصوصاً ریاضیات قدیم، منطق، فلسفۀ اسلامی و غربی، تهرانشناسی و فهرستنگاری کتب خطی اطلاعات و دانستههای بسیار دارد، اما متأسفانه مایل به انتشار دانستهها و اطلاعات وسیعش در زمینههای مذکور نیست.
ورود او به عرصۀ کتابشناسی و فهرستنگاری نسخ خطی در اثر ترغیب استاد شادروان ایرج افشار بوده است. زمانی که افشار به ریاست کتابخانۀ ملّی برگزیده شد، هنوز فهرست نسخ خطی گرانبهای آن کتابخانه تدوین نشده و انتشار نیافته بود. افشار در مدت کوتاه ریاستش بر کتابخانۀ ملّی انوار را، که در استخدام آن نهاد علمی بود، تشویق و بلکه مکلّف کرد که با توجه به صلاحیتهای گستردهاش در انواع دانشهای ایرانی و اسلامی به نگارش فهرست کتابخانه دست بیازد. با اینکه دوران ریاست افشار بر کتابخانۀ ملّی چندان طولانی نبود، انوار با پشتکار دنبالۀ کار را رها نکرد و ده جلد فهرست کتابخانه را تدوین کرد؛ شش جلد ویژۀ کتابهای فارسی و چهار جلد مخصوص کتب خطی عربی.
او در تدوین فهرستها روشی معین را برگزیده بود که در ابتدا افشار با همراهی استاد مینوی و شاید دکتر اصغر مهدوی و دیگران فرم خاصی را برای آن پیشنهاد کرده بودند. بدین ترتیب استاد انوار که سالها مسئولیت بخش خطی کتابخانۀ ملّی را بر عهده داشت توانست در چند سال که چندان به درازا نکشید فهرست موجودی کتابخانه را تدوین کند و به چاپ برساند. پس از او فهرستنگاران جوان با اقتباس از همان روش چند ده مجلد دیگر از فهرست کتابخانه را به چاپ رساندند.
سید علی آلداود
[دفترچۀ بیست و نهمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اهداشده به سید عبداﷲ انوار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۳۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به مناسبت نوروز باستانی و آغاز سال نو از یازدهم تا بیست و یکم اسفندماه کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه خواهد شد.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتابهای انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ نوروز تهیه کنند.
سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکانپذیر است.
فهرست تازهترین انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوند زیر ملاحظه بفرمایید:
https://www.tgoop.com/AfsharFoundation/3967
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
نشانی: تهران، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، کوی دبیرسیاقی (لادن)، پلاک ۶
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتابهای انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ نوروز تهیه کنند.
سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکانپذیر است.
فهرست تازهترین انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوند زیر ملاحظه بفرمایید:
https://www.tgoop.com/AfsharFoundation/3967
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
نشانی: تهران، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، کوی دبیرسیاقی (لادن)، پلاک ۶
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
فهرست انتشارات _ اسفند1403.pdf
1.9 MB
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اسفندماه ۱۴۰۳
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
تا ز بر خاکی ای درخت برومند
مگسل ازین آب و خاک رشتۀ پیوند
مادر توست این وطن که در طلبش خصم
نار تطاول به خاندان تو افکند
هیچت اگر دانش است و غیرت و ناموس
مادر خود را به دست دشمن مپسند
تاش نبرده اسیر و نیست بر او چیر
بشکن ازو یال و برز و بگسل ازین بند
ورنه چو ناموس رفت نام نماند
خانه نپاید چو خانواده پراگند
خانه چو بر باد رفت خانهخدا را
جای نمانده به ده به جان تو سوگند
رحمتی ای باغبان، کز آتش بیداد
سوخته در باغ هر درختِ برومند
شور نشور است در جهان و تو در خواب
گیرم خواب تو مرگ تا کی و تا چند؟
خیز که در مخزن تو دزدِ تبهکار
دامان از زر، بغل ز سیم بیاگند
رو غم آینده خور گذشته رها کن
کی بود آینده با گذشته همانند؟
این وطن ما منار نور الهیست
هم ز نُبی خواندم این حدیث و هم از زند
آتشِ حبّالوطن چو شعله فروزد
از دل مؤمن کند به مجمره اسپند
از دل الوند دود تیره برآید
سوز وطن گر فتد به دامنِ الوند
کوه دماوند ار این حدیث سرایی
آب شود استخوان کوه دماوند
ادیبالممالک
ادب، سال ۳، شمارۀ ۳۶، ۲۳ شوّال ۱۳۲۲ھ، ۳۱ دسامبر ۱۹۰۴م
[اشعار شاعران قاجاری در نشریّات آن عصر، جلد اوّل [آثار جم - ارمغان]، تدوین و تحقیق دکتر رقیّه فراهانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۲۶۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
مگسل ازین آب و خاک رشتۀ پیوند
مادر توست این وطن که در طلبش خصم
نار تطاول به خاندان تو افکند
هیچت اگر دانش است و غیرت و ناموس
مادر خود را به دست دشمن مپسند
تاش نبرده اسیر و نیست بر او چیر
بشکن ازو یال و برز و بگسل ازین بند
ورنه چو ناموس رفت نام نماند
خانه نپاید چو خانواده پراگند
خانه چو بر باد رفت خانهخدا را
جای نمانده به ده به جان تو سوگند
رحمتی ای باغبان، کز آتش بیداد
سوخته در باغ هر درختِ برومند
شور نشور است در جهان و تو در خواب
گیرم خواب تو مرگ تا کی و تا چند؟
خیز که در مخزن تو دزدِ تبهکار
دامان از زر، بغل ز سیم بیاگند
رو غم آینده خور گذشته رها کن
کی بود آینده با گذشته همانند؟
این وطن ما منار نور الهیست
هم ز نُبی خواندم این حدیث و هم از زند
آتشِ حبّالوطن چو شعله فروزد
از دل مؤمن کند به مجمره اسپند
از دل الوند دود تیره برآید
سوز وطن گر فتد به دامنِ الوند
کوه دماوند ار این حدیث سرایی
آب شود استخوان کوه دماوند
ادیبالممالک
ادب، سال ۳، شمارۀ ۳۶، ۲۳ شوّال ۱۳۲۲ھ، ۳۱ دسامبر ۱۹۰۴م
[اشعار شاعران قاجاری در نشریّات آن عصر، جلد اوّل [آثار جم - ارمغان]، تدوین و تحقیق دکتر رقیّه فراهانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۲۶۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و یکم اسفندماه روز بزرگداشت نظامی گنجهای
ایرانگرایی و ایرانستایی نظامی
نظامی سرایندهای ایراندوست و ایرانستاست. او نهتنها خمیرۀ دو تا از داستانهای خود، یعنی خسرو و شیرین و هفت پیکر را از شاهنامه گرفته است، بلکه همۀ آثار او پر است از اشاره به اساطیر و تاریخ و روایتهای ایران کهن که شاعر همیشه با غرور و احترام از آن یاد میکند و بدان میبالد. حتی در مخزن الاسرار که یک منظومۀ عرفانی ـ اخلاقی و بیشتر اسلامی است، شاعر بارها از اساطیر و پادشاهان ایران همچون جمشید، ضحّاک، فریدون، کیخسرو، نوشینروان، نریمان، سام، سیمرغ نام برده است و حتی موضوع سه تا از حکایتهای این کتاب را به نوشینروان و فریدون و جمشید نسبت داده است و در حقّ فریدون از جمله میگوید: «مُلک هزارست و فریدون یکی».
ولی شاعر نازکترین احساسات ایرانی خود را در سوگ بر مرگ دارا نشان داده که توصیف آن مشهور و دراز است. ما در اینجا به چند بیتی از آن بسنده میکنیم:
چه دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دستیازی کنی
نگه دار دستت که داراست این
نه پنهان، چو روز آشکاراست این...
سکندر بنالید کای تاجدار
سکندر منم، چاکر شهریار...
دریغا به دریا کنون آمدم
که تا سینه در موجِ خون آمدم
چرا مرکبم را نیفتاد سم
چرا پی نکردم درین راه گم...
دریغا که از نسل اسفندیار
همین بود و بس، ملک را یادگار...
به نزدیک من یک سرِ موی شاه
گرامیتر از صد هزاران کلاه...
مباد آن گلستان که سالار او
بدین خستگی باشد از خار او
نفیر از جهانی که داراکُشست
نهانپرور و آشکاراکُشست
[نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۸۶-۸۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ایرانگرایی و ایرانستایی نظامی
نظامی سرایندهای ایراندوست و ایرانستاست. او نهتنها خمیرۀ دو تا از داستانهای خود، یعنی خسرو و شیرین و هفت پیکر را از شاهنامه گرفته است، بلکه همۀ آثار او پر است از اشاره به اساطیر و تاریخ و روایتهای ایران کهن که شاعر همیشه با غرور و احترام از آن یاد میکند و بدان میبالد. حتی در مخزن الاسرار که یک منظومۀ عرفانی ـ اخلاقی و بیشتر اسلامی است، شاعر بارها از اساطیر و پادشاهان ایران همچون جمشید، ضحّاک، فریدون، کیخسرو، نوشینروان، نریمان، سام، سیمرغ نام برده است و حتی موضوع سه تا از حکایتهای این کتاب را به نوشینروان و فریدون و جمشید نسبت داده است و در حقّ فریدون از جمله میگوید: «مُلک هزارست و فریدون یکی».
ولی شاعر نازکترین احساسات ایرانی خود را در سوگ بر مرگ دارا نشان داده که توصیف آن مشهور و دراز است. ما در اینجا به چند بیتی از آن بسنده میکنیم:
چه دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دستیازی کنی
نگه دار دستت که داراست این
نه پنهان، چو روز آشکاراست این...
سکندر بنالید کای تاجدار
سکندر منم، چاکر شهریار...
دریغا به دریا کنون آمدم
که تا سینه در موجِ خون آمدم
چرا مرکبم را نیفتاد سم
چرا پی نکردم درین راه گم...
دریغا که از نسل اسفندیار
همین بود و بس، ملک را یادگار...
به نزدیک من یک سرِ موی شاه
گرامیتر از صد هزاران کلاه...
مباد آن گلستان که سالار او
بدین خستگی باشد از خار او
نفیر از جهانی که داراکُشست
نهانپرور و آشکاراکُشست
[نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۸۶-۸۹]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به مناسبت نوروز باستانی و آغاز سال نو از یازدهم تا بیست و یکم اسفندماه کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار با ۳۰٪ تخفیف عرضه خواهد شد.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتابهای انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ نوروز تهیه کنند.
سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکانپذیر است.
فهرست تازهترین انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوند زیر ملاحظه بفرمایید:
https://www.tgoop.com/AfsharFoundation/3967
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
نشانی: تهران، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، کوی دبیرسیاقی (لادن)، پلاک ۶
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یا سفارش تلفنی کتابهای انتشارات این بنیاد را با تخفیف ویژۀ نوروز تهیه کنند.
سفارش کتاب از طریق ارسال پیام مستقیم (دایرکت) به صفحۀ اینستاگرام بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز امکانپذیر است.
فهرست تازهترین انتشارات دکتر محمود افشار را از طریق پیوند زیر ملاحظه بفرمایید:
https://www.tgoop.com/AfsharFoundation/3967
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
نشانی: تهران، خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، کوی دبیرسیاقی (لادن)، پلاک ۶
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
فهرست انتشارات _ اسفند1403.pdf
1.9 MB
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اسفندماه ۱۴۰۳
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
عریضۀ میرزا علیاصغر خان امینالسّلطان
فدایت شوم دیروز با باران و برف و بوران، الحمد لله سلامت به شهر رسیدم. بعضی فقرات بود که میبایست به عرض همایون برسد، خدمت جناب عالی فرستاده شد؛ از جمله چیزی که خیلی اسباب تعجّب است، این است که دیروز که وارد شدم، یکسر حمّام رفتم؛ شب را مشغول رفع خستگی بودم. امروز صبح همشیرۀ پیری دارم، کاغذی به مخلص نوشت به این مضمون: «دیروز شنیدم شما مأمور خراسان شدهاید و مشیرالدّوله وزیر امور خارجه؛ شما را به خدا اگر درست است به من بنویسید. به حق خدا به احدی نمیگویم». خیلی حیرت و تعجّب کردم؛ جای تعجّب و حیرت هم هست که به شهر مراجعت نکرده، این خبر طوری منتشر بشود که به همشیرۀ مخلص که با هیچ خانوادهای آمد و شد ندارد برسد. چون مشغول بعضی کارها هستم، فرصت هم نکردهام بروم اندرون، معلوم کنم از کجا شنیدهاند؛ سرچشمۀ خبر از کجاست. امرکم مطاع.
[دستخطّ شاه:] از این فقره نهایت تعجّب حاصل شد. به حسادت مردم باید قیاس کرد.
[نامههایی به ناصرالدّینشاه: مجموعهای از عرایض متضمّن اوامر شاه به امینالسّلطان میان سالهای ۱۳۰۰-۱۳۰۳ق.، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ص ۱۱-۱۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
فدایت شوم دیروز با باران و برف و بوران، الحمد لله سلامت به شهر رسیدم. بعضی فقرات بود که میبایست به عرض همایون برسد، خدمت جناب عالی فرستاده شد؛ از جمله چیزی که خیلی اسباب تعجّب است، این است که دیروز که وارد شدم، یکسر حمّام رفتم؛ شب را مشغول رفع خستگی بودم. امروز صبح همشیرۀ پیری دارم، کاغذی به مخلص نوشت به این مضمون: «دیروز شنیدم شما مأمور خراسان شدهاید و مشیرالدّوله وزیر امور خارجه؛ شما را به خدا اگر درست است به من بنویسید. به حق خدا به احدی نمیگویم». خیلی حیرت و تعجّب کردم؛ جای تعجّب و حیرت هم هست که به شهر مراجعت نکرده، این خبر طوری منتشر بشود که به همشیرۀ مخلص که با هیچ خانوادهای آمد و شد ندارد برسد. چون مشغول بعضی کارها هستم، فرصت هم نکردهام بروم اندرون، معلوم کنم از کجا شنیدهاند؛ سرچشمۀ خبر از کجاست. امرکم مطاع.
[دستخطّ شاه:] از این فقره نهایت تعجّب حاصل شد. به حسادت مردم باید قیاس کرد.
[نامههایی به ناصرالدّینشاه: مجموعهای از عرایض متضمّن اوامر شاه به امینالسّلطان میان سالهای ۱۳۰۰-۱۳۰۳ق.، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۳، ص ۱۱-۱۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و سوم اسفندماه سالروز درگذشت ادیب برومند
ای وطن تا به نوای دل خود گوش کنیم
نتوانیم که حبّ تو فراموش کنیم
ما ز کانون دل گرم و شرارافکن خویش
شعلۀ عشق محال است که خاموش کنیم
ما همان زادۀ کیخسروِ والاگهریم
که ز دشمن طلبِ خونِ سیاووش کنیم
مشتِ ما حربۀ ما باشد و در جای سپر
سینه را سخت حمایل به برِ دوش کنیم
بزم ما عرصۀ رزم و میِ ما خونِ رقیب
که به کأسِ سرِ بدخواهِ وطن نوش کنیم
تا به سرمنزلِ مقصود رسد محملِ ما
عزم و تدبیر بر این قافله چاووش کنیم
شب نخفتیم به سرسختی و محنت کامروز
کسب توفیق ز رنج و محنِ دوش کنیم
همه از بهرِ فداکاری در راهِ وطن
ترک اندیشه و فهم و خرد و هوش کنیم
زندگی کردن ما باد چنان کز پسِ مرگ
عالمی را ز غمِ خویش سیهپوش کنیم
تهران، آذرماه ۱۳۲۳
عبدالعلی ادیب برومند (۱۳۰۳-۱۳۹۵) شاعر میهنیسرای و عضو شورای مرکزی جبهۀ ملی ایران. نالههای وطن مجموعۀ مقالات و سرودههای اوست که در نشریاتی چون اخگر، عرفان و نوبهار به چاپ رسیده و سرشار از احساسات میهنپرستانه و دلبستگی او به استقلال و آزادی ایران است. دو مجموعۀ شعری سرود رهایی و دردآشنا، به پیشگاه فردوسی و تصحیح بخش کاشان از کتاب خلاصة الاشعار و زبدة الافکار (با همکاری محمدحسین نصیری کهنمویی) از دیگر آثار اوست.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ای وطن تا به نوای دل خود گوش کنیم
نتوانیم که حبّ تو فراموش کنیم
ما ز کانون دل گرم و شرارافکن خویش
شعلۀ عشق محال است که خاموش کنیم
ما همان زادۀ کیخسروِ والاگهریم
که ز دشمن طلبِ خونِ سیاووش کنیم
مشتِ ما حربۀ ما باشد و در جای سپر
سینه را سخت حمایل به برِ دوش کنیم
بزم ما عرصۀ رزم و میِ ما خونِ رقیب
که به کأسِ سرِ بدخواهِ وطن نوش کنیم
تا به سرمنزلِ مقصود رسد محملِ ما
عزم و تدبیر بر این قافله چاووش کنیم
شب نخفتیم به سرسختی و محنت کامروز
کسب توفیق ز رنج و محنِ دوش کنیم
همه از بهرِ فداکاری در راهِ وطن
ترک اندیشه و فهم و خرد و هوش کنیم
زندگی کردن ما باد چنان کز پسِ مرگ
عالمی را ز غمِ خویش سیهپوش کنیم
تهران، آذرماه ۱۳۲۳
عبدالعلی ادیب برومند (۱۳۰۳-۱۳۹۵) شاعر میهنیسرای و عضو شورای مرکزی جبهۀ ملی ایران. نالههای وطن مجموعۀ مقالات و سرودههای اوست که در نشریاتی چون اخگر، عرفان و نوبهار به چاپ رسیده و سرشار از احساسات میهنپرستانه و دلبستگی او به استقلال و آزادی ایران است. دو مجموعۀ شعری سرود رهایی و دردآشنا، به پیشگاه فردوسی و تصحیح بخش کاشان از کتاب خلاصة الاشعار و زبدة الافکار (با همکاری محمدحسین نصیری کهنمویی) از دیگر آثار اوست.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
با دریغ تورج رهنما پژوهشگر، شاعر و مترجم زبان آلمانی درگذشت.
تورج رهنما (۱۴ فروردین ۱۳۱۶- ۲۱ اسفند ۱۴۰۳) استاد زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه تهران بود و در طول دوران پربار تدریس و پژوهش شاگردان بسیاری را پرورش داد و آثار پرشماری را ترجمه و تألیف کرد.
چهرۀ غمگین من از هانریش بل و دفاع از گرگها (نمونههایی از شعر امروز آلمان) از کتابهایی است که رهنما از آلمانی به فارسی ترجمه کرد. او همچنین آثاری در معرفی ادبیات فارسی به زبان آلمانی نوشت که از آن جمله میتوان به ادبیات فارسی بین دو انقلاب اشاره کرد. چند دفتر شعری نیز از او منتشر شده است که پرده بگردان بانو آخرین آنهاست.
تورج رهنما به پاس خدمات علمیاش جوایز معتبری مانند جایزۀ کتاب سال ایران، جایزۀ ادبی شهر هانوفر و نشان گوته را دریافت کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت زندهیاد تورج رهنما را به خانوادۀ ایشان، جامعۀ دانشگاهی و مردم شریف ایران تسلیت میگوید. یاد و نامش گرامی باد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
تورج رهنما (۱۴ فروردین ۱۳۱۶- ۲۱ اسفند ۱۴۰۳) استاد زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه تهران بود و در طول دوران پربار تدریس و پژوهش شاگردان بسیاری را پرورش داد و آثار پرشماری را ترجمه و تألیف کرد.
چهرۀ غمگین من از هانریش بل و دفاع از گرگها (نمونههایی از شعر امروز آلمان) از کتابهایی است که رهنما از آلمانی به فارسی ترجمه کرد. او همچنین آثاری در معرفی ادبیات فارسی به زبان آلمانی نوشت که از آن جمله میتوان به ادبیات فارسی بین دو انقلاب اشاره کرد. چند دفتر شعری نیز از او منتشر شده است که پرده بگردان بانو آخرین آنهاست.
تورج رهنما به پاس خدمات علمیاش جوایز معتبری مانند جایزۀ کتاب سال ایران، جایزۀ ادبی شهر هانوفر و نشان گوته را دریافت کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت زندهیاد تورج رهنما را به خانوادۀ ایشان، جامعۀ دانشگاهی و مردم شریف ایران تسلیت میگوید. یاد و نامش گرامی باد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و پنجم اسفندماه زادروز پروین اعتصامی
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلقِ بسیاری روان از پیش و پس
گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت از مردمآزاری چه سود؟
گفت بدکردار را بد کیفر است
گفت بدکار از منافق بهتر است
گفت هان، برگوی شغلِ خویشتن
گفت هستم همچو قاضی راهزن
گفت آن زرها که بردستی کجاست؟
گفت در همیان تلبیس شماست
گفت آن لعلِ بدخشانی چه شد؟
گفت میدانیم و میدانی چه شد
گفت پیش کیست آن روشن نگین؟
گفت بیرون آر دست از آستین
دزدیِ پنهان و پیدا کار توست
مالِ دزدی جمله در انبار توست
تو قلم بر حکمِ داور میبری
من ز دیوار و تو از در میبری
حد به گردن داری و حد میزنی
گر یکی باید زدن، صد میزنی
میزنم گر من رهِ خلق ای رفیق
در رهِ شرعی تو قطّاعُ الطّریق
میبرم من جامهٔ درویشِ عور
تو ربا و رشوه میگیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دستِ یتیم
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیهدل مدرک و حکم و سند
دزد جاهل گر یکی ابریق برد
دزد عارف دفترِ تحقیق برد
دیدههای عقل گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند
دزدِ زر بستند و دزدِ دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من به راه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی، کج نکردی راه را؟
میزدی خود پشتِ پا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی
دیگر ای گندمنمای جوفروش
با ردای عُجب، عیبِ خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست
میبُرَند آنگه ز دزدِ کاه دست
در دلِ ما حرص، آلایش فزود
نیتِ پاکان چرا آلوده بود؟
دزد اگر شب گرمِ یغما کردن است
دزدی حکام روز روشن است
حاجت ار ما را ز راهِ راست برد
دیو، قاضی را به هرجا خواست برد
پروین اعتصامی (۱۲۸۵- ۱۳۲۰)، فرزند میرزا یوسفخان آشتیانی (اعتصامالملک)، یکی از دو بانوی بزرگ شعر فارسی و احیاکنندۀ نوع ادبی مناظره است. اشعار پروین آمیزهای است از حکمت و اندرز در حدود سنّت و متمایل به اصلاحات اخلاقی با گامهایی در راه تجدّد به لحاظ فرم، همراه با طرحی تازه از مسائل اجتماعی و انسانی. دیوان اشعار او با دیباچۀ ملکالشعراء بهار نخستین بار در سال ۱۳۱۴ در تهران به چاپ رسید.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلقِ بسیاری روان از پیش و پس
گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت از مردمآزاری چه سود؟
گفت بدکردار را بد کیفر است
گفت بدکار از منافق بهتر است
گفت هان، برگوی شغلِ خویشتن
گفت هستم همچو قاضی راهزن
گفت آن زرها که بردستی کجاست؟
گفت در همیان تلبیس شماست
گفت آن لعلِ بدخشانی چه شد؟
گفت میدانیم و میدانی چه شد
گفت پیش کیست آن روشن نگین؟
گفت بیرون آر دست از آستین
دزدیِ پنهان و پیدا کار توست
مالِ دزدی جمله در انبار توست
تو قلم بر حکمِ داور میبری
من ز دیوار و تو از در میبری
حد به گردن داری و حد میزنی
گر یکی باید زدن، صد میزنی
میزنم گر من رهِ خلق ای رفیق
در رهِ شرعی تو قطّاعُ الطّریق
میبرم من جامهٔ درویشِ عور
تو ربا و رشوه میگیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دستِ یتیم
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیهدل مدرک و حکم و سند
دزد جاهل گر یکی ابریق برد
دزد عارف دفترِ تحقیق برد
دیدههای عقل گر بینا شوند
خودفروشان زودتر رسوا شوند
دزدِ زر بستند و دزدِ دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من به راه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی، کج نکردی راه را؟
میزدی خود پشتِ پا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی
دیگر ای گندمنمای جوفروش
با ردای عُجب، عیبِ خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست
میبُرَند آنگه ز دزدِ کاه دست
در دلِ ما حرص، آلایش فزود
نیتِ پاکان چرا آلوده بود؟
دزد اگر شب گرمِ یغما کردن است
دزدی حکام روز روشن است
حاجت ار ما را ز راهِ راست برد
دیو، قاضی را به هرجا خواست برد
پروین اعتصامی (۱۲۸۵- ۱۳۲۰)، فرزند میرزا یوسفخان آشتیانی (اعتصامالملک)، یکی از دو بانوی بزرگ شعر فارسی و احیاکنندۀ نوع ادبی مناظره است. اشعار پروین آمیزهای است از حکمت و اندرز در حدود سنّت و متمایل به اصلاحات اخلاقی با گامهایی در راه تجدّد به لحاظ فرم، همراه با طرحی تازه از مسائل اجتماعی و انسانی. دیوان اشعار او با دیباچۀ ملکالشعراء بهار نخستین بار در سال ۱۳۱۴ در تهران به چاپ رسید.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و پنجم اسفندماه سالروز پایان سرایش شاهنامه
فردوسی
بزرگوار حکیمِ سترگ فردوسی
که مامِ ایران چون او دگر نزاد پسر
دلیر و راد و سخنپرور و گشادهزبان
ز مهرِ ایران شوری عظیمش اندر سر
روان ایران آنگه که او ز مادر زاد
ز ترک و تازی آزرده بود و خستهجگر
پسند نامد وی را که فرّ ملکِ کیان
چو مهر مانَد پنهان به زیر ابر اندر
بر آن نهاد عزیمت که آن دلیران را
کند به شعرِ خوشِ خویش زنده بار دگر
نهاد عمر گرانمایه اندر این سی سال
که چون عروس بیاراست آن مهین دفتر
در این خطر که بکرد و در این مهم که براند
خدای ایران بر وی به مهر داشت نظر
ازآن زمان که وی اندر جهان به رنج ببود
هزار بار زمین گشت گردِ مهر اندر
هنوز کاخی کاو در سخن پی افکندهست
به پای مانده و مانَد هزار سالِ دگر
هنوز مهری کز طبع او بر ایران تافت
همیدرخشد چون آفتاب از خاور
پرویز ناتل خانلری
آینده، سال شانزدهم، شمارۀ ۱-۴، ۱۳۶۹، ص ۱۳.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
فردوسی
بزرگوار حکیمِ سترگ فردوسی
که مامِ ایران چون او دگر نزاد پسر
دلیر و راد و سخنپرور و گشادهزبان
ز مهرِ ایران شوری عظیمش اندر سر
روان ایران آنگه که او ز مادر زاد
ز ترک و تازی آزرده بود و خستهجگر
پسند نامد وی را که فرّ ملکِ کیان
چو مهر مانَد پنهان به زیر ابر اندر
بر آن نهاد عزیمت که آن دلیران را
کند به شعرِ خوشِ خویش زنده بار دگر
نهاد عمر گرانمایه اندر این سی سال
که چون عروس بیاراست آن مهین دفتر
در این خطر که بکرد و در این مهم که براند
خدای ایران بر وی به مهر داشت نظر
ازآن زمان که وی اندر جهان به رنج ببود
هزار بار زمین گشت گردِ مهر اندر
هنوز کاخی کاو در سخن پی افکندهست
به پای مانده و مانَد هزار سالِ دگر
هنوز مهری کز طبع او بر ایران تافت
همیدرخشد چون آفتاب از خاور
پرویز ناتل خانلری
آینده، سال شانزدهم، شمارۀ ۱-۴، ۱۳۶۹، ص ۱۳.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دانشنامۀ ایرانیکا، این گنجینۀ ارزشمند فرهنگی که به همت والای زندهیاد دکتر احسان یارشاطر بنیاد نهاده شد، پس از درگذشت ایشان با آیندهای نامعلوم روبهرو بود و ادامۀ حیات آن در هالهای از ابهام قرار داشت. اما اکنون با نظر هیئت امنای دانشنامۀ ایرانیکا و دانشگاه کالیفرنیا در ارواین این میراث گرانبها از دانشگاه کلمبیا به مرکز ایرانشناسی ساموئل جردن در دانشگاه کالیفرنیا منتقل خواهد شد. در این میان، انتخاب شایستۀ دکتر تورج دریایی به عنوان جانشین مرحوم دکتر یارشاطر و سرویراستار این دانشنامه، نویدبخش آیندهای درخشان برای ایرانیکاست.
روشن شدن آیندۀ ایرانیکا و سپردن آن به دستان توانمند دکتر تورج دریایی، که شخصیتی دانشمند و ایراندوست است، ادامۀ راه این دانشنامه را برای معرفی شکوه و سربلندی ایران و ایرانیان به جهانیان هموار کرده است. به یاد میآوریم آنچه زندهیاد ایرج افشار در یادداشتهای روزانۀ خود در وصف دکتر دریایی نگاشته بود: «این تورج هم آیندۀ درخشانی دارد، خوشخلق است و آرام و مساعد». این توصیف گویای انتخابی بجا و مناسب برای این مسئولیت خطیر است. به دکتر تورج دریایی صمیمانه تبریک میگوییم و برای ایشان در این مسیر آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
امید است که همان شیوه و منش والای دکتر یارشاطر در تدوین و پیشبرد این دانشنامه ادامه یابد. با حضور مشاوران دانشمندی همچون دکتر ژاله آموزگار و دکتر محمود امیدسالار در هیئت مشاوران دانشنامه، این اطمینان خاطر تقویت میشود که مسیر اصیل و علمی ایرانیکا همچنان پابرجا خواهد ماند.
دانشنامۀ ایرانیکا میراثی ماندگار برای نسلهای آینده است و ادامۀ انتشار آن کوششی شایستۀ تقدیر برای شناساندن فرهنگ، تاریخ و عظمت ایران به جهانیان خواهد بود. این گام بزرگ را ارج مینهیم و به آیندۀ درخشان آن امید داریم.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
روشن شدن آیندۀ ایرانیکا و سپردن آن به دستان توانمند دکتر تورج دریایی، که شخصیتی دانشمند و ایراندوست است، ادامۀ راه این دانشنامه را برای معرفی شکوه و سربلندی ایران و ایرانیان به جهانیان هموار کرده است. به یاد میآوریم آنچه زندهیاد ایرج افشار در یادداشتهای روزانۀ خود در وصف دکتر دریایی نگاشته بود: «این تورج هم آیندۀ درخشانی دارد، خوشخلق است و آرام و مساعد». این توصیف گویای انتخابی بجا و مناسب برای این مسئولیت خطیر است. به دکتر تورج دریایی صمیمانه تبریک میگوییم و برای ایشان در این مسیر آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
امید است که همان شیوه و منش والای دکتر یارشاطر در تدوین و پیشبرد این دانشنامه ادامه یابد. با حضور مشاوران دانشمندی همچون دکتر ژاله آموزگار و دکتر محمود امیدسالار در هیئت مشاوران دانشنامه، این اطمینان خاطر تقویت میشود که مسیر اصیل و علمی ایرانیکا همچنان پابرجا خواهد ماند.
دانشنامۀ ایرانیکا میراثی ماندگار برای نسلهای آینده است و ادامۀ انتشار آن کوششی شایستۀ تقدیر برای شناساندن فرهنگ، تاریخ و عظمت ایران به جهانیان خواهد بود. این گام بزرگ را ارج مینهیم و به آیندۀ درخشان آن امید داریم.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و هفتم اسفندماه زادروز عبدالحسین زرّینکوب، منتخب دهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
توالی امپراتوریهایی که در ایران به ظهور آمد این فرصت ارزنده را برای وی به وجود آورد که در قلمرو فرهنگ آریایی خویش بین نفوذهای مختلف تعادلی برقرار کند و اقوام و ملتهایی را که در جزر و مدّ حوادث به این سرزمین افتادهاند در این فرهنگ ترکیبی خویش به هم بیامیزد.
اولین اما پرسروصداترین این وقفهها که مربوط به ماجرای اسکندر بود بیش از آنکه ایران را یونانیمآب کند خود رنگ ایرانی گرفت و هنوز هفتاد سال از مرگ این مقدونی نگذشته بود که با پیدایش اشکانیها ققنس ایران دیگر بار از خاکستر سر برون آورد. در آنچه به فتح اسلامی مربوط است مزدیسنان که یک چند قبول جزیه و ترک وطن را بر تسلیم به آیین تازه ترجیح مینهادند در عمل فقط وقتی دین تازه را پذیره شدند که طی یک قرن تدریجاً عناصری از فرهنگ ایرانی را دریافته بودند.
امپراتوری سلجوقی را همین روح ایرانی چنان به رنگ ایرانی درآورد که آنچه ملکشاه، سنجر و اتابکانشان در ترویج ادب و هنر ایرانی انجام دادند کمتر از کاری که سامانیان دهقاننژاد به انجام رسانیدند نبود. در ماجرای مغول نیز قومی که در موکب خونین چنگیز هیچچیز جز کشتار و غارت عطش انتقام او را فرونمینشاند طولی نکشید که اخلاف خود را مروج و ستایشگر همان فرهنگ و تمدنی یافت که گویی خود برای نابودی آن به عرصۀ هستی آمده بود.
در طلوع صفویه روح ایرانی حتی از ترکمانهایی نیز که طی سالها در آذربایجان و آسیای صغیر فرهنگ و تربیت ایرانی یافته بودند استفاده کرد و در یک دولت ملی که به وسیلۀ آنها به وجود آمد بار دیگر همچون دوران هخامنشیها در بنای یک امپراتوری تازۀ ایرانی نژادها و زبانها با هم آمیزش یافت.
این روح ملی در دوران بعد از نادر نیز همچنان در تجلی ماند و حتی در انحطاط روزافزون قاجاریان و با تمام دشواریهایی که آن سلسله در برخورد با استعمار تجاوزگر و توسعهجوی پایان قرن اخیر داشت خود را تا دروازۀ یک حکومت ملی کشانید.
«فرهنگ ایران و مسئلۀ استمرار»، عبدالحسین زرّینکوب، یغما، سال ۲۴، شمارۀ ۸، آبانماه ۱۳۵۰، ص ۴۴۹-۴۵۶.
عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
توالی امپراتوریهایی که در ایران به ظهور آمد این فرصت ارزنده را برای وی به وجود آورد که در قلمرو فرهنگ آریایی خویش بین نفوذهای مختلف تعادلی برقرار کند و اقوام و ملتهایی را که در جزر و مدّ حوادث به این سرزمین افتادهاند در این فرهنگ ترکیبی خویش به هم بیامیزد.
اولین اما پرسروصداترین این وقفهها که مربوط به ماجرای اسکندر بود بیش از آنکه ایران را یونانیمآب کند خود رنگ ایرانی گرفت و هنوز هفتاد سال از مرگ این مقدونی نگذشته بود که با پیدایش اشکانیها ققنس ایران دیگر بار از خاکستر سر برون آورد. در آنچه به فتح اسلامی مربوط است مزدیسنان که یک چند قبول جزیه و ترک وطن را بر تسلیم به آیین تازه ترجیح مینهادند در عمل فقط وقتی دین تازه را پذیره شدند که طی یک قرن تدریجاً عناصری از فرهنگ ایرانی را دریافته بودند.
امپراتوری سلجوقی را همین روح ایرانی چنان به رنگ ایرانی درآورد که آنچه ملکشاه، سنجر و اتابکانشان در ترویج ادب و هنر ایرانی انجام دادند کمتر از کاری که سامانیان دهقاننژاد به انجام رسانیدند نبود. در ماجرای مغول نیز قومی که در موکب خونین چنگیز هیچچیز جز کشتار و غارت عطش انتقام او را فرونمینشاند طولی نکشید که اخلاف خود را مروج و ستایشگر همان فرهنگ و تمدنی یافت که گویی خود برای نابودی آن به عرصۀ هستی آمده بود.
در طلوع صفویه روح ایرانی حتی از ترکمانهایی نیز که طی سالها در آذربایجان و آسیای صغیر فرهنگ و تربیت ایرانی یافته بودند استفاده کرد و در یک دولت ملی که به وسیلۀ آنها به وجود آمد بار دیگر همچون دوران هخامنشیها در بنای یک امپراتوری تازۀ ایرانی نژادها و زبانها با هم آمیزش یافت.
این روح ملی در دوران بعد از نادر نیز همچنان در تجلی ماند و حتی در انحطاط روزافزون قاجاریان و با تمام دشواریهایی که آن سلسله در برخورد با استعمار تجاوزگر و توسعهجوی پایان قرن اخیر داشت خود را تا دروازۀ یک حکومت ملی کشانید.
«فرهنگ ایران و مسئلۀ استمرار»، عبدالحسین زرّینکوب، یغما، سال ۲۴، شمارۀ ۸، آبانماه ۱۳۵۰، ص ۴۴۹-۴۵۶.
عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و هفتم اسفندماه زادروز مهدی آذر یزدی، نویسندۀ کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب
نامهای از مهدی آذر یزدی
جناب آقای ایرج افشار
شعر قند و عسل را پیش از کتاب کردن برای یغما فرستاده بودم ولی چاپ نکرد... آنچه میدانم این است که شعر قند و عسل در زبان فارسی به خوبی بهترین آثار ایرج است و شاید اگر مقایسه شود از بعضی آثار لافونتن در اصل فرانسه شیرینتر و روانتر است و موضوع آن هم بسیار آموزنده است و حیف است که حالا دربارۀ آن هیچ حرفی نزنند و آن وقت چند سال دیگر که ما نیستیم بگویند شعر قند و عسل یک نمونۀ خوب از آثار قرن بیستم زبان فارسی بوده است.
خودم تصور میکنم که منظومۀ دومی که شعر جنگل مولا نام دارد از این هم بهتر شود، گرچه موضوعش کهنهتر است و به هر حال نام آنها باقی میماند. پس مرا هم از لطف خودتان دریغ نفرمایید.
دو نامۀ دیگر از دکتر حمیدی و خانم لیلی ایمن داشتم که بیش از توقع و تصور خودم از آن تمجید و تشویق نمودهاند و با این ترتیب البته در این زمینه باز هم کار خواهم کرد که با یک گل بهار نمیشود و میدانم که اگر پسر وزیر و وکیل بودم برای همین قند و عسل جنجال میشد، ولی حالا که هیچکس آذر یزدی را نمیشناسد و با او کاری ندارد، حیف است اگر این پانصد نسخه هم نافروش بماند و مردم از فیض عظمای مطالعۀ این تحفۀ نطنز محروم و بیخبر بمانند، در حالی که استحقاق معرفی را هم دارد. با تقدیم احترام و عرض سلام.
مهدی آذر یزدی
تهران ۱۳۴۵
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ۱۵۰۲-۱۵۰۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نامهای از مهدی آذر یزدی
جناب آقای ایرج افشار
شعر قند و عسل را پیش از کتاب کردن برای یغما فرستاده بودم ولی چاپ نکرد... آنچه میدانم این است که شعر قند و عسل در زبان فارسی به خوبی بهترین آثار ایرج است و شاید اگر مقایسه شود از بعضی آثار لافونتن در اصل فرانسه شیرینتر و روانتر است و موضوع آن هم بسیار آموزنده است و حیف است که حالا دربارۀ آن هیچ حرفی نزنند و آن وقت چند سال دیگر که ما نیستیم بگویند شعر قند و عسل یک نمونۀ خوب از آثار قرن بیستم زبان فارسی بوده است.
خودم تصور میکنم که منظومۀ دومی که شعر جنگل مولا نام دارد از این هم بهتر شود، گرچه موضوعش کهنهتر است و به هر حال نام آنها باقی میماند. پس مرا هم از لطف خودتان دریغ نفرمایید.
دو نامۀ دیگر از دکتر حمیدی و خانم لیلی ایمن داشتم که بیش از توقع و تصور خودم از آن تمجید و تشویق نمودهاند و با این ترتیب البته در این زمینه باز هم کار خواهم کرد که با یک گل بهار نمیشود و میدانم که اگر پسر وزیر و وکیل بودم برای همین قند و عسل جنجال میشد، ولی حالا که هیچکس آذر یزدی را نمیشناسد و با او کاری ندارد، حیف است اگر این پانصد نسخه هم نافروش بماند و مردم از فیض عظمای مطالعۀ این تحفۀ نطنز محروم و بیخبر بمانند، در حالی که استحقاق معرفی را هم دارد. با تقدیم احترام و عرض سلام.
مهدی آذر یزدی
تهران ۱۳۴۵
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ۱۵۰۲-۱۵۰۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
چهارشنبهسورى
آتشافروزى ايرانيان در پيشبازى نوروز از آيين ديرين است و همۀ جشنهاى باستانى با آتش كه فروغ ايزدى است، پيشباز میشود. آنچنانكه در اوستا آمده، فروردين (جشن نوروز) هنگامى است كه فرورهاى نياكان از براى سركشى بازماندگان از آسمان فرود آيند و ده شبانهروز در خان و مان پيشين خود به سر برند. اين ده روز، همان آخرين پنج روز از آخرين ماه سال و پنج روزى است كه به سال مىافزودند تا سال خورشيدى، درست داراى ۳۶۵ روز باشد. اين پنج روز را پنجه- پنجه دزديده- پنجوه- بهيزک (و هيچک)- گاه- اندرگاه- روزهاى گاتها مىگفتند. ناگزير روزهايى كه از براى پيش آمد آغاز سال آتش مىافروختند و شادمانى مىكردند، بيرون از اين ده روز نبود. شک نيست كه افتادن اين آتشافروزی به شب آخرين چهارشنبۀ سال، پس از اسلام است، چه ايرانيان، شنبه و آدينه نداشتند. هر يک از دوازده ماه نزد آنان بیكموبيش سى روز بود و هر روز به نام يكى از ايزدان خوانده مىشد، چون هرمزروز- بهمنروز- ارديبهشتروز و جز اينها. روز چهارشنبه يا يوم الارباع نزد عربها روز شوم و نحسى است. جاحظ در المحاسن والاضداد آورده «والاربعاء يوم ضنک و نحس». شعر منوچهرى گوياى همين روز تنگى (ضنک) و سختى و شومى است:
چهارشنبه كه روز بلاست باده بخور
به ساتكين مى خور تا به عافيت گذرد
اين است كه ايرانيان آيين آتشافروزى پايان سال خود را به شب آخرين چهارشنبه انداختند تا با پيشآمد سال نو از آسيب روز پليدى چون چهارشنبه بركنار مانند.
كهنترين جايى كه از آتشافروزى سورى ياد شده، در تاريخ بخاراست، تأليف ابوجعفر نرشخى (۲۴۸-۲۶۸). اين كتاب را ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى در سال ۵۷۲ از عربى به فارسى گردانيده است.
دربارۀ جشن سورى گويد:
«و چون امير سديد منصور بن نوح به ملک بنشست، اندر ماه شوال سال به سيصد و پنجاه به جوى موليان، فرمود تا آن سرايها را ديگر بار عمارت كردند و هر چه هلاک و ضايع شده بود، بهتر از آن به حاصل (كردند). آنگاه امير سديد (به سراى) بنشست. [هنوز] سال تمام نشده بود كه چون شب سورى چنان كه عادت قديم است، آتشى عظيم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سراى درگرفت و ديگر باره جمله سراى بسوخت و امير سديد هم در شب به جوى موليان رفت...»
چنان كه ديده میشود، در سخن از آتشافروزى شب سورى گفته شده «عادت قديم است» ديگر اينكه گفته شده «شب سورى» بدون چهارشنبه. شک نيست كه اين آتشافروزى در پايان سال، همان جشن چهارشنبهسورى كنونى است.
از اينكه اين جشن در سهشنبهشب گرفته مىشود، ازاينرو است كه نزد ايرانيان شب پيش از روز به شمار مىرود. بسا در اوستا گفته شده: «در هنگام سه شب يا در هنگام نُه شب به جاى سه روز و نُه روز.» در آتش بهرام نيايش در پارۀ ۱۵ آمده:
«بشود كه رمهاى از چارپايان از آنِ تو شود و گروهى از مردان بشود كه از منش ورزيده و از زندگى ورزيده برخوردار شوى، بشود شاد زندگى كنى به شب هايى كه خواهى زيست.»
در فروردينيشت، پارۀ ۴۹ آمده:
«فرورهاى نيك تواناى پاكان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوى زمين فرود آيند و ده شب پى درپى از براى آگاهى يافتن از بازماندگان درين جا بسر برند».
شنبه يا شنبد
به فال نيک و به روز مبارک شنبد
نبيذ گير و مده روزگار خويش به بد
منوچهری
یك واژۀ بابلى است به دستيارى تازيان به ايران رسيده است. آنچنانكه در آغاز گفتم، نزد ايرانيان، ماه به چهار هفته بخش نمىشده. شباتو Shabbatu كه در عربى، سبت شده، روز پانزدهم (پرماه) و روز آسايش بود. اما سورى كه به جاى جشن به كار رفته، به اين واژه چندين بار در اوستا برمىخوريم: سوئيريه Suirya و به معنى چاشت به كار رفته در پهلوى و پارسى به معنى مهمانى بزرگ گرفته شده:
در سور جهان شدم وليكن
بس لاغر بازگشتم از سور
زين سور ز من بسى بتر رفت
اسكندر و اردشير و شاپور
گر تو سوى سور مىروى رو
روزت خوش باد و سعى مشكور
ناصرخسرو
سورناى، نايى است كه در مهمانى و عروسى نوازند.
در پايان بايد يادآور شد: در جشن چهارشنبهسورى از روى شعلۀ آتش جستن و ناسزايى چون سرخى تو از من و زردى من از تو گفتن از روزگارانى است كه ديگر ايرانيان مانند نياكان خود، آتش را نمايندۀ فروغ ايزدى نمىدانستند، آنچنانكه در آتشافروزى جشن سده كه به گفتۀ گروهى از پيشينيان، پرندگان و چارپايان را به قير و نفت اندوده، آتش مىزدند، از روزگاران پس از اسلام است.
«چهارشنبهسوری»، ابراهیم پورداود، آناهیتا، تهران، ۱۳۱۲، صص ۱۰۰-۱۰۲.
@AfsharFoundation
آتشافروزى ايرانيان در پيشبازى نوروز از آيين ديرين است و همۀ جشنهاى باستانى با آتش كه فروغ ايزدى است، پيشباز میشود. آنچنانكه در اوستا آمده، فروردين (جشن نوروز) هنگامى است كه فرورهاى نياكان از براى سركشى بازماندگان از آسمان فرود آيند و ده شبانهروز در خان و مان پيشين خود به سر برند. اين ده روز، همان آخرين پنج روز از آخرين ماه سال و پنج روزى است كه به سال مىافزودند تا سال خورشيدى، درست داراى ۳۶۵ روز باشد. اين پنج روز را پنجه- پنجه دزديده- پنجوه- بهيزک (و هيچک)- گاه- اندرگاه- روزهاى گاتها مىگفتند. ناگزير روزهايى كه از براى پيش آمد آغاز سال آتش مىافروختند و شادمانى مىكردند، بيرون از اين ده روز نبود. شک نيست كه افتادن اين آتشافروزی به شب آخرين چهارشنبۀ سال، پس از اسلام است، چه ايرانيان، شنبه و آدينه نداشتند. هر يک از دوازده ماه نزد آنان بیكموبيش سى روز بود و هر روز به نام يكى از ايزدان خوانده مىشد، چون هرمزروز- بهمنروز- ارديبهشتروز و جز اينها. روز چهارشنبه يا يوم الارباع نزد عربها روز شوم و نحسى است. جاحظ در المحاسن والاضداد آورده «والاربعاء يوم ضنک و نحس». شعر منوچهرى گوياى همين روز تنگى (ضنک) و سختى و شومى است:
چهارشنبه كه روز بلاست باده بخور
به ساتكين مى خور تا به عافيت گذرد
اين است كه ايرانيان آيين آتشافروزى پايان سال خود را به شب آخرين چهارشنبه انداختند تا با پيشآمد سال نو از آسيب روز پليدى چون چهارشنبه بركنار مانند.
كهنترين جايى كه از آتشافروزى سورى ياد شده، در تاريخ بخاراست، تأليف ابوجعفر نرشخى (۲۴۸-۲۶۸). اين كتاب را ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى در سال ۵۷۲ از عربى به فارسى گردانيده است.
دربارۀ جشن سورى گويد:
«و چون امير سديد منصور بن نوح به ملک بنشست، اندر ماه شوال سال به سيصد و پنجاه به جوى موليان، فرمود تا آن سرايها را ديگر بار عمارت كردند و هر چه هلاک و ضايع شده بود، بهتر از آن به حاصل (كردند). آنگاه امير سديد (به سراى) بنشست. [هنوز] سال تمام نشده بود كه چون شب سورى چنان كه عادت قديم است، آتشى عظيم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سراى درگرفت و ديگر باره جمله سراى بسوخت و امير سديد هم در شب به جوى موليان رفت...»
چنان كه ديده میشود، در سخن از آتشافروزى شب سورى گفته شده «عادت قديم است» ديگر اينكه گفته شده «شب سورى» بدون چهارشنبه. شک نيست كه اين آتشافروزى در پايان سال، همان جشن چهارشنبهسورى كنونى است.
از اينكه اين جشن در سهشنبهشب گرفته مىشود، ازاينرو است كه نزد ايرانيان شب پيش از روز به شمار مىرود. بسا در اوستا گفته شده: «در هنگام سه شب يا در هنگام نُه شب به جاى سه روز و نُه روز.» در آتش بهرام نيايش در پارۀ ۱۵ آمده:
«بشود كه رمهاى از چارپايان از آنِ تو شود و گروهى از مردان بشود كه از منش ورزيده و از زندگى ورزيده برخوردار شوى، بشود شاد زندگى كنى به شب هايى كه خواهى زيست.»
در فروردينيشت، پارۀ ۴۹ آمده:
«فرورهاى نيك تواناى پاكان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوى زمين فرود آيند و ده شب پى درپى از براى آگاهى يافتن از بازماندگان درين جا بسر برند».
شنبه يا شنبد
به فال نيک و به روز مبارک شنبد
نبيذ گير و مده روزگار خويش به بد
منوچهری
یك واژۀ بابلى است به دستيارى تازيان به ايران رسيده است. آنچنانكه در آغاز گفتم، نزد ايرانيان، ماه به چهار هفته بخش نمىشده. شباتو Shabbatu كه در عربى، سبت شده، روز پانزدهم (پرماه) و روز آسايش بود. اما سورى كه به جاى جشن به كار رفته، به اين واژه چندين بار در اوستا برمىخوريم: سوئيريه Suirya و به معنى چاشت به كار رفته در پهلوى و پارسى به معنى مهمانى بزرگ گرفته شده:
در سور جهان شدم وليكن
بس لاغر بازگشتم از سور
زين سور ز من بسى بتر رفت
اسكندر و اردشير و شاپور
گر تو سوى سور مىروى رو
روزت خوش باد و سعى مشكور
ناصرخسرو
سورناى، نايى است كه در مهمانى و عروسى نوازند.
در پايان بايد يادآور شد: در جشن چهارشنبهسورى از روى شعلۀ آتش جستن و ناسزايى چون سرخى تو از من و زردى من از تو گفتن از روزگارانى است كه ديگر ايرانيان مانند نياكان خود، آتش را نمايندۀ فروغ ايزدى نمىدانستند، آنچنانكه در آتشافروزى جشن سده كه به گفتۀ گروهى از پيشينيان، پرندگان و چارپايان را به قير و نفت اندوده، آتش مىزدند، از روزگاران پس از اسلام است.
«چهارشنبهسوری»، ابراهیم پورداود، آناهیتا، تهران، ۱۳۱۲، صص ۱۰۰-۱۰۲.
@AfsharFoundation
بیست و نهم اسفندماه سالروز ملّی شدن صنعت نفت
تشکیل جبهۀ ملّی، ملّی شدن صنعت نفت و تشکیل دولت
نتیجۀ فداکاری مردم تهران این شد که یک عده انتخاب شوند که بتوانند در مجلس از حقوق ملّت دفاع کنند. روی همین اصل ما به وظیفۀ خود عمل کردیم و کار به جایی رسید که مجلس شورای ملّی [دورۀ شانزدهم] کمیسیونی برای مطالعۀ کار نفت انتخاب کرد. این کمیسیون مرکب بود از ۱۸ نفر از نمایندگان و نمایندگان جبهۀ ملّی در آن کمیسیون در اقلیت بودند. ولی چون ملّت پشتیبان آنها بود، هم در کمیسیون و هم در مجلس اکثریت با آنها همراهی کرد.
ما چه میگفتیم که کمیسیون بتواند قبول نکند و در مجلس مورد تصویب واقع نشود. علت موافقت آنها این بود که هرچه میگفتیم طبق آمال ملّت بود.
کمیسیون نفت قریب ۱۰ ماه طول کشید. در این مدت اطلاعات کافی راجع به کار نفت تهیه کرد.
در این جریانات نمایندگان جبهۀ ملّی مادۀ واحدهای برای ملّی شدن صنعت نفت در سراسر کشور تهیه و امضا کرده بودند. ولی به تصویب کمیسیون نرسیده بود تا اینکه پیشامد واقعۀ رزمآرا روی داد و سایر اعضای کمیسیون با مادۀ واحده موافقت کردند و به مجلس پیشنهاد گردید. چون مادۀ واحده برای تأمین حقوق ملّت کافی به نظر نمیرسید این بود که پس از گزارش کمیسیون به مجلس شورای ملّی وکلا خواستند مواد دیگری برای اجرای مادۀ واحده تهیه و به مجلس پیشنهاد شود.
پس اینجانب مواد نُهگانه را تهیه کردم و در یکی دو جلسۀ کمیسیون مطرح شد ... کمیسیون پس از شور و مذاکرات زیاد بالاخره با نظرات نمایندگان جبهۀ ملّی موافقت کرد و مواد نُهگانه از تصویب کمیسیون گذشت.
رئیس مجلس برای عرض گزارش به طرف دربار حرکت کرد ... طبق اطلاعی که رئیس مجلس به هنگام شرفیابی به دست آورده بود آقای سید ضیاءالدین طباطبایی در حضور شاه بود. اما به محض اینکه رأی تمایل به عرض شاه میرسد، آقای سید ضیاءالدین (که شخص معهود بوده) از دربار خارج میشود. مقاومت من که به منظور تصویب نُه مادۀ اجرایی بود، موجب شد که از روی سوابق، معاون وزارت دارایی به عنوان نمایندۀ دولت در مجلس شرکت کند و مواد مذکور تصویب شود. این بود که روز دوشنبه نهم اردیبهشت، مواد نُهگانه در مجلس مطرح شد و به تصویب رسید و پس از آن، دولت اینجانب تشکیل شد.
[تقریرات مصدق در زندان دربارۀ حوادث زندگی خویش، یادداشتشده به اهتمام جلیل بزرگمهر، تنظیمشده به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ص ۱۴۹-۱۵۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
تشکیل جبهۀ ملّی، ملّی شدن صنعت نفت و تشکیل دولت
نتیجۀ فداکاری مردم تهران این شد که یک عده انتخاب شوند که بتوانند در مجلس از حقوق ملّت دفاع کنند. روی همین اصل ما به وظیفۀ خود عمل کردیم و کار به جایی رسید که مجلس شورای ملّی [دورۀ شانزدهم] کمیسیونی برای مطالعۀ کار نفت انتخاب کرد. این کمیسیون مرکب بود از ۱۸ نفر از نمایندگان و نمایندگان جبهۀ ملّی در آن کمیسیون در اقلیت بودند. ولی چون ملّت پشتیبان آنها بود، هم در کمیسیون و هم در مجلس اکثریت با آنها همراهی کرد.
ما چه میگفتیم که کمیسیون بتواند قبول نکند و در مجلس مورد تصویب واقع نشود. علت موافقت آنها این بود که هرچه میگفتیم طبق آمال ملّت بود.
کمیسیون نفت قریب ۱۰ ماه طول کشید. در این مدت اطلاعات کافی راجع به کار نفت تهیه کرد.
در این جریانات نمایندگان جبهۀ ملّی مادۀ واحدهای برای ملّی شدن صنعت نفت در سراسر کشور تهیه و امضا کرده بودند. ولی به تصویب کمیسیون نرسیده بود تا اینکه پیشامد واقعۀ رزمآرا روی داد و سایر اعضای کمیسیون با مادۀ واحده موافقت کردند و به مجلس پیشنهاد گردید. چون مادۀ واحده برای تأمین حقوق ملّت کافی به نظر نمیرسید این بود که پس از گزارش کمیسیون به مجلس شورای ملّی وکلا خواستند مواد دیگری برای اجرای مادۀ واحده تهیه و به مجلس پیشنهاد شود.
پس اینجانب مواد نُهگانه را تهیه کردم و در یکی دو جلسۀ کمیسیون مطرح شد ... کمیسیون پس از شور و مذاکرات زیاد بالاخره با نظرات نمایندگان جبهۀ ملّی موافقت کرد و مواد نُهگانه از تصویب کمیسیون گذشت.
رئیس مجلس برای عرض گزارش به طرف دربار حرکت کرد ... طبق اطلاعی که رئیس مجلس به هنگام شرفیابی به دست آورده بود آقای سید ضیاءالدین طباطبایی در حضور شاه بود. اما به محض اینکه رأی تمایل به عرض شاه میرسد، آقای سید ضیاءالدین (که شخص معهود بوده) از دربار خارج میشود. مقاومت من که به منظور تصویب نُه مادۀ اجرایی بود، موجب شد که از روی سوابق، معاون وزارت دارایی به عنوان نمایندۀ دولت در مجلس شرکت کند و مواد مذکور تصویب شود. این بود که روز دوشنبه نهم اردیبهشت، مواد نُهگانه در مجلس مطرح شد و به تصویب رسید و پس از آن، دولت اینجانب تشکیل شد.
[تقریرات مصدق در زندان دربارۀ حوادث زندگی خویش، یادداشتشده به اهتمام جلیل بزرگمهر، تنظیمشده به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ص ۱۴۹-۱۵۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation