tgoop.com/Andaki_Tafakkor/20464
Last Update:
💐💐💐💐💐
✍ماجرای انار وزیر و ملاقات حضرت ولیّعصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف با محمّد ابن عیسای بحرینی(ره)
#بخش_اول
◀️مقام امام زمان(علیهالسّلام) در بحرین همان جایی بوده که حدود چهار قرن پیش یکی از روحانیون شیعه به نام «محمّد ابن عیسی» با امام زمان(علیهالسّلام) دیدار کرده و حضرت صاحبالزّمان(عجّ) وعدهء پیروزی شیعیان را به وی دادند.
◀️محدّث نوری در نجم الثّاقب آن دیدار را چنین گزارش میدهد:
علّامه مجلسي(رحمه اللّه) در كتاب «بحارالانوار»، داستان محمّد ابن عيسي را ذكر كردهاند. در دوران سيطرهء آشكار انگليسیها بر جزاير خليجفارس، به كمك آنها رژيمی بر بحرين تسلّط يافت و مستقرّ شد كه با مذهب اهلبيت(علیهمالسّلام) ميانهء خوبی نداشت. استعمار اروپا براي آن كه مردم مسلمان را راضی نگه دارد، يك مرد سنّی متعصّبی را حاكم آنجا قرار داده بود و چون بيشتر ساكنان بحرين را شيعيان و دوستداران خاندان وحی و رسالت تشكيل ميدادند، نظام حاكم با آنان سازگاری نداشت.
◀️امير جزيره، فردي سنّيمذهب و متعصّب بوده و وزيري داشت كه عنصري خشن و كينهتوز و نسبت به خاندان وحي و رسالت و دوستداران آنان، بسيار بدانديش و بدخواه بود. او همواره در پي نقشهاي بود تا شيعيان را زير فشار قرار دهد و به هر صورت ممكن آنان را از راه و رسم خويش بازگرداند و به راه و رسم حاکم درآورد، امّا هرگز در اين كار موفّق نبود و در برابر منطق و استدلال قويّ آنان، ضعيف و ناتوان ميماند. از اين رو مدّتها فكر كرد و با يك نقشهء شيطاني، روزي نزد امير رفت و گفت: قربان! قدرت خدا را بنگر و سند حقّانيت و درستي مذهب اهلسنّت را.
امير ديد، وزير اناري آورده است كه روي آن به طور طبيعي با خطّ برجسته نوشته شده بود:
«لا إله إلّا اللّه محمّدٌ رسول اللّه و ابوبكر و عمر و عثمان و علي خلفاء رسول اللّه.»
حاكم انار را گرفت و خوب به آن نگاه كرد و كاملاً يقين پيدا كرد كه اين نوشتهها طبيعي روي آن نوشته شده است. از اين رو به وزير گفت: اين انار دليل محكمي است بر بطلان مذهب شيعه كه ميگويند علي(ع) خليفهء بلافصل پيغمبر اكرم(ص) است. به نظر تو ما با آنها چه كنيم؟
وزير بدانديش و توطئهگر گفت: قربان! شيعيان مردان غيرمنطفي هستند، حتّي دلايل محكم را هم نميپذيرند. من معتقدم بزرگان آنها را حاضر كن و به آنها اين انار را نشان بده و آنها را مخيّر كن كه يكي از اين راهها را برگزينند.
امير گفت: كدام راهها؟
وزير گفت: يا براي اين دليل استوار و محكم ما، پاسخي بياورند كه نخواهند توانست. يا به حكومت جزيه بدهند، يا به مذهب ما درآيند، يا مردانشان را قتلعام و زنانشان را به اسارت گرفته و اموالشان را به غنيمت بگيريم.
حاكم(كه سخت تحت تأثير او قرار گرفته بود) پذيرفت. از اين رو دستور داد بزرگان شيعه بايد در فلان روز همه در دربار جمع شوند كه ميخواهم موضوع مهمّي را با آنها در ميان بگذارم.
روز موعود فرا رسيد، بزرگان شيعه همه به دعوت حكومت گرد آمدند. هنگامي كه مجلس آماده شد، حاكم انار را به شيعيان نشان داد و آنگاه تصميم خويش را نيز به اطّلاع حاضران رساند و پيشنهاد وزير را به آنها گفت كه بايد در اسرع وقت جواب را بگويند، وگرنه بايد يكي از سه راه باقیمانده را برگزينند.
بزرگان شيعه وقتي انار را ديدند و تهديد حاكم را شنيدند، دچار اضطراب شديدي شدند، بدنشان لرزيد و حالشان متغيّر شد، چرا كه پاسخ مناسبي نداشتند. به همين جهت، تنها راهي كه به نظرشان رسيد، اين بود كه سه روز مهلت خواستند، تا تصميم خود را بگيرند. پس از پايان مجلس، شيعيان، خود با ترس و خوف در مجلسي جمع شدند و با يكديگر مشورت كردند تا چارهاي بينديشند. پس از گفتوگوي بسيار، هنگامي كه از همه جا نوميد و مأيوس شده بودند، تصميم گرفتند كه به فريادرس درماندگان، حضرت وليّعصر صاحب الزّمان(علیهالسّلام) توسّل جويند و حلّ مشكل جامعهء خويش را از ایشان بخواهند. براي اين كار ده تن از شايستگان را از ميان خويش برگزيدند و آنان نيز از ميان خويش سه تن را انتخاب نمودند تا هر كدام شبي رو به بيابان نهد و ضمن راز و نياز با خدا و توسّل به حجّت حق حضرت مهدي(علیهالسّلام)، از او مدد بخواهد.
شب اوّل، يكي از سه نفر رفت و از شامگاه تا بامداد به نماز و دعا و استغاثه پرداخت، ولي دست خالي بازگشت. نفر دوّم شب دوّم رفت، امّا او هم كاري از پيش نبرد و مأيوسانه به نزد شیعيان بازگشت. شیعيان فوقالعاده مضطرب شدند. تنها يك شب ديگر فرصت دارند كه جواب مسأله را آماده كنند و اگر آن شب هم مأيوس برگردند و شب سپري گردد، بايد آمادهء مشكلات فراوان و يا كشته شدن گردند. همهء مردم دست به دعا برداشتند.
#ادامه_دارد...
«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج!»
آمین!
#محتاج_دعا...
🍀اندکی تفکّر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
BY 🌹اندکی تفکر...!!؟؟🤔
Share with your friend now:
tgoop.com/Andaki_Tafakkor/20464