Telegram Web
همیشه بر این گمان بودم که ساحت اندیشه فلسفی جز این نیست که مفاهیم و ادله فیلسوفان را همچون تعالیم مدرسی فراگرفته و با تکرار از بر کنم. پندارم این بود که فلسفه، دانش ساخته و پرداخته ای است که انتقال آن به دیگران، رسالت اصلی من است تا آنها نیز این مفاهیم و ادله را فراگرفته و این چرخه را ادامه دهند. اینگونه بود که اندیشه ورزی و تفلسف، معنایی جز واگویه روایت فیلسوفان گذشته از عالم و آدم نداشت‌، تو گویی که اکنون همان تکرار دیروز است. حس تبختر فراهم آمده از کُلِیماتِ فیلسوفان و تکرار مکرّرشان باعث می شد حس نادانی و ناتوانی و یا غفلت از مواجهه با زندگی و مسائل اینجا و اکنونم به خفا رود. چه مبارک سحری بود آنگاه که تازه با تو نفحه فلسفه و متافیزیک برایم وزیدن گرفت. چه فرخنده شبی بود آنگاه که از تو آموختم همه آلاف و اُلوف مفهومی فلسفه نه برای نگاهبانی از مفاهیم فیلسوفان بلکه برای نیل به مقصودی است که در بطن و بنیاد آنها مستور است. اینک، شش سال است که می‌دانم فلسفه حتی آنگاه که در مفاهیم، استوار و در ادله، وفادارِ به فیلسوفان باشد، می تواند از تب و تاب بیفتد و همه نبضان خود را از دست بدهد زیرا حیات فلسفه اساسا رهایی دادن آدمی از ایده های مالوف و بی بنیاد و صورت‌بندی دگرباره زندگی است

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد/ چو فرو شدم به دریا چو تو گوهرم نیامد

# دکتر سید حمید طالب زاده


https://www.instagram.com/p/C2YKREoLyoN/?igsh=MTc4MmM1YmI2Ng==




@Andisheh_Aknun
10👍4
🔹 گزاره‌ هایی برای تأمل
🔸 فقراتی از باربور*

🍃متافیزیک، جستجوی مجموعه منسجمی از مقولات برای تعبیر همه تجارب است. و نیز کندوکاو در ارتباط سیستماتیک بین حوزه های پژوهش که معمولا جدا جدا در نظر گرفته می‌شوند. در صورت موافق افتادن چنین برداشتی، قدرتِ یک چنین تلفیقِ مفهومی، در توان وحدت بخشی و روشنگریِ حوزه وسیعی از تجارب گوناگون در علم، تاریخ، هنر، اخلاق، دین و نظایر آن است.
🍃ولی مقولات متافیزیکی خواه ناخواه خیلی انتزاعی اند، چرا که قابل اطلاق به انواع بس متنوعی از تجربه هستند. علاوه براین، متافیزیسین یا متعاطى ما‌بعد‌الطبیعه، در تلاش خود برای رسیدن به یک سیستم فراگیر و دارای تعمیم‌های وسیع، همواره در معرض این وسوسه هست که بعضی از انواع تجربه را برای آنکه مناسب چهارچوب مفهومی مُتَخَّذ از سایر انواع تجربه در آید دستکاری یا تحریف کند.

💬*ایان باربور، علم و دین، ترجمه خرمشاهی، ص۲۹۹

@Andisheh_Aknun
👍2
🔹 گزاره‌ هایی برای تأمل
🔸 فقراتی از سَوَتِر*

🍃در این روزگارِ کشفیات فنّاورانه بزرگ، ریز تراشه‌‌ها و شتاب دهنده‌های ذره ای، دنیای اینترنت و تلویزیون دیجیتالی، فلسفه چه اطلاعاتی می‌تواند در اختیار ما بگذارد؟ تنها پاسخی که می‌توانیم با اکراه ارائه دهیم، همان پاسخی است که احتمالاً خود سقراط می‌توانست بدهد: هیچ چیز.

🍃علوم طبیعی ما را به اطلاعات مجهز می‌کند، همان کاری که تکنیسین‌ها، روزنامه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی نیز می‌کنند. اما چیزی به نام اطلاعات فلسفی وجود ندارد. اطلاعات از اخبار ساخته می‌شود. همه این‌ها به جای خود کاملاً مفیدند، اما هنگامی که سعی می‌کنیم درک بهتری از خودمان و محیطمان داشته باشیم آیا اطلاعات تنها چیزی است که به دنبال آن هستیم؟

💬*فرناندو سَوتر، پرسش‌های زندگی، ترجمه عباس مخبر، ص۱۳

@Andisheh_Aknun
👍42
🔹 گزاره‌ ای برای تأمل
🔸 فقره ای از اونامونو*

🍃در تمام تواریخ فلسفه‌ای که من می‌شناسم، مکاتب فلسفی چنان به دنبال هم به یک رشته کشیده شده‌اند که گویی خود بخود هر یک از بطن دیگری زاده شده‌اند و در این میان، پدیدآورندگان این مکاتب یعنی فلاسفه، بهانه‌ای بیش نیستند و شرح احوال درونی و سیر و سلوک فیلسوفان یعنی انسان‌هایی که فلسفه می‌سازند، در درجه‌ی دوم اهمیت قرار گرفته است، در حالیکه همین شرح‌ حالها و سیر و سلوکها است که بسا رازها را می‌گشاید.

💬*میگل اونامونو، درد جاودانگی، ترجمه خرمشاهی، ص۳۲

@Andisheh_Aknun
👍51
🔹 گزاره‌ هایی برای تأمل
🔸 فقراتی از سَوَتِر*

🍃دانشمندان می‌توانند از کشفیات دانشمندان دیگر استفاده کنند، بدون آنکه خودشان تمامی استدلالها، محاسبات و آزمایشهای مربوط را انجام دهند؛ اما یک فیلسوف نمی‌تواند به سادگی پاسخ‌های فیلسوفان دیگر را بپذیرد و یا اعتبار و مرجعیت ایشان را به عنوان دلیلی بی چون و چرا قبول کند. از نظر یک فیلسوف، هیچ پاسخ فلسفی اعتبار ندارد، مادام که خود فیلسوف شخصا مسیر پیشینیان خود را طی نکند یا سعی نکند بر مبنایِ تحلیلِ شخصیِ ادعاهای آنان، راه جدیدی کشف کند.به اختصار می توان گفت خط سیر فلسفی باید به صورت انفرادی برنامه ریزی شود، حتی اگر نقطه آغاز آن بر یک سنت فکری بسیار غنی استوار باشد.

🍃یک دانشمند می‌تواند به نیابت از دانشمندی دیگر کار پژوهش را ادامه دهد، اما هیچکس نمی‌تواند به نیابت از شخصی دیگر به تفکر فلسفی بپردازد. شاید به همین دلیل بود که کانت عقیده داشت فقط می‌توان چگونه فلسفه ورزیدن را تدریس کرد نه فلسفه را؛ چرا‌که فلسفه چیزی مثل یاد گرفتن نام پایتخت های کشورهای اروپایی نیست که وقتی کسی به آن دست یافت، بتواند دانش خود را به دیگری منتقل کند. فلسفه ورزیدن یک روش است، یعنی راهی که فکر در امتداد آن سفر می‌کند؛ نوعی شیوۀ نگاه کردن به چیزها و پرداختن به برهانها.

💬*فرناندو سَوَتِر، پرسش‌های زندگی، ترجمه عباس مخبر، ص۲۰-۲۱

@Andisheh_Aknun
👍101
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸مضمونی از کانت*

🍃‍ دین برای زندگی کردن است نه زندگی برای دین داشتن؛ و دینی که نتواند جوابگوی نیازهای زندگیِ زمانِ خود باشد حق طبیعی آن، حذف از صحنه‌ی زندگی است‌...دین حقیقی جز کوشش برای اصلاح اخلاق‌، چیز دیگری نیست.

💬*ایمانوئل کانت، دین در محدوده عقلِ تنها، ترجمه منوچهر صانعی دره‌ بیدی، ص۲۰و۳۷

@Andisheh_Aknun
👍84👎4
🔹 گزاره‌ هایی برای تأمل
🔸 فقراتی از اونامونو*

🍃علوم اگرچه مورد اعتنای بشر است و نقشی که در حیات و اندیشه انسان دارد واقعاً بدون جانشین است ولی به یک معنا، بیگانه‌تر از فلسفه به نظر می‌آید. علم نیازهایی را بر می‌آورد که بیشتر عینی و به اصطلاح بیرونی است. فایده تلفن در این است که مثلاً گفتگو با معشوقمان را از فاصلهٔ بعید ممکن می‌سازد، ولی معشوقه دورمانده چه دردی از ما دوا می‌کند؟ فلسفه به نیازی که برای پیدا کردن یک مفهوم یکپارچه و کامل از جهان و زندگی داریم پاسخ می‌گوید و در نتیجه این مفهوم، احساسی پیدا می‌کنیم که گرایش درونی و کردار بیرونی ما را شکل می‌دهد. فلسفه هر یک از ما–یعنی نوع درک یا عدم درک ما از جهان و زندگی–از سرچشمه احساسی که به زندگی فی نفسه داریم آب می‌خورد و زندگی مانند سایر چیزهای عاطفی دیگر، ریشه در نیمه هشیاری یا بلکه ناهشیاری دارد.

💬*میگل اونامونو، درد جاودانگی، ترجمه خرمشاهی، ص۳۳؛ با اندکی تصرف

@Andisheh_Aknun
2👍2
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸فقره ای از ابن مسکویه*

🍃‍ حسد، زشت ترین بیماری‌ها و ناپسندترین بدی‌هاست و به همین دلیل، اهل خرد گفته اند: کسی که بدخواه دشمنان است، بدذات و دوستدار بدی است. البته بدتر از او، کسی است که بدخواه کسانی است که با او دشمنی ندارند. آیا از این شخص، بدتر هم می‌توان سراغ گرفت؟ بله و آن، کسی است که نه تنها خیر دوستان را نمی‌خواهد بلکه برایشان بدی نیز می‌پسندد. چنین است که از حال خوب و شادمانی مردم، محزون و نسبت به آنها حسود است... درحالیکه خوبی‌ها همه امانت الهی است. به هر کسی که بخواهد می دهد و از هر کسی که بخواهد بازپس می گیرد. گرچه میل به خوبی‌ها ننگ و عار نیست، اما ملال از بازپس گیری آنها اینگونه است.

💬*ابوعلی بن مسکویه، علاج الحزن، ترجمه آزاد: مجید احسن

@Andisheh_Aknun
👍2
🔹 گزاره‌ هایی برای تأمل
🔸 فقراتی از نیچه

🍃وجود تنها یک آدم بی نشاط کافی است تا کلّ یک خانه را مسموم ساخته و فضای آن را تیره و تار سازد...اما به عکس، شادی و خوشبختی همانند آن مُسری نیست. چرا؟

🍃عادت دستان ما را هوشمندتر و هوش ما را بی‌ دست‌و‌‌پا‌تر می‌سازد.

🍃انسان وقتی عمیقا مشغول است، از هرگونه گرفتاری رهاست.

🍃می‌ترسم که حیوانات انسان را به صورت موجودی هم‌نوع خود که عقل سلیم حیوانی را گم کرده است، بدانند. می‌ترسم آنها انسان را همانند حیوانی عجیب و غریب، حیوانی خندان، گریان و حیوانی بدبخت تجسّم کنند.

🍃آدم فقط پرسش‌هایی را می‌شنود که قادر به یافتن پاسخی برای آنهاست.


💬*فردریش نیچه، حکمت شادان، ترجمه جمعی از مترجمان، قطعات۲۳۹، ۲۴۷، ۲۵۴، ۲۲۴، ۱۹۶

@Andisheh_Aknun
👍9
🔹 گزاره ای برای تأمل
🔸فقره ای از عین القضات*

🍃‍ ای دوست نگر که مصطفی عذر مستانِ دیوانه چگونه بازخواسته است؛ آنجا که گفت: اِنَّ اللهَ لا یُواخِذُ العُشّاقَ بِما یَصدُرُ مِنهُم**.
گفت: آنچه از عشاق در وجود آید، برایشان نگیرند؛ زیرا که هر که چیزی گوید یا کند و با خود باشد، به اختیارِ خود کند. اما عاشق، بی اختیار باشد. آنچه عاشق کند، بی مرادِ او در وجود آید و بی اختیارِ او صادر شود...شبلی از اینجا گفت: العِشقُ نار فی القُلوبِ فاَحرَقَت ما سِوَی المَحبوب***.

💬*عین القضات همدانی، تمهیدات، ص۲۳۸

**خداوند عاشقان را به آنچه انجام می‌دهند، مواخذه و سرزنش نمی‌کند.
***عشق، آتشی است در قلب‌ها که هر چه غیر معشوق است را می‌سوزاند.


@Andisheh_Aknun
7👍2
🎙ارائه: مجید احسن
🔸«چالش انسان معاصر و تبلیغ نظری دین»

🗓تاریخ: ۱۴۰۲/۱۲/۱۶
🌐چهاردهمین نشست از سلسله نشست‌های دین و چالش‌های روز، انجمن کلام اسلامی حوزه

https://www.aparat.com/v/TdC4D


▫️▫️▫️▫️▫️▫️
@Andisheh_Aknun
👍2
آن‌چه می‌پنداریم.
آن‌چه رخ می‌دهد.

میلاد نوری

دوش با دوستی هم‌سخن شدم و ادعا کردم که انسان صادق و آزاده‌ای‌ام. او که آینه‌وار مرا به من نشان می‌داد، برخی موارد را یادآور شد که در آن‌ها می‌پنداشتم صادق و آزاده‌ام، اما در واقع، در نهان‌گاه جان و درون سینه‌ام به غرض و مرض آلوده بوده‌ام. آدمی در اعماق وجودش به حرص و آز و شهوت و خشم و تکبر آلوده است. اما باز چه آسان فریفته می‌شود و خودش را راستگو و نیک‌کردار می‌شمارد. از دیشب فکر می‌کنم که این خودنیک‌پنداری و غروری که به خوبی‌های خودمان داریم چه هلاکتی در خودش دارد. ادعای راست‌گویی، دروغ می‌آورد. ادعای آزادگی، بند می‌آورد. ادعای پاک‌سرشتی، حرص و شهوت می‌آورد. قرآن می‌گوید: «فی قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَ لَهُم عَذابٌ أَليمٌ بِما كانوا يَكذِبونَ» (بقره، ۱۰). [در دل‌های ایشان بیماری هست و خدا بیماری را در دل ایشان افزود و ایشان را عذاب دردناک است برای دروغی که می‌گفته‌اند]. آن دروغ، دروغی است که به خودشان گفته‌اند وقتی خود را نیک می‌انگاشتند. ما انسان‌ها خود را می‌فریبیم. این خودفریبی درمان را ناممکن می‌کند. بیماری گسترش می‌یابد. ما خود را صادق و آزاده و رها می‌شماریم، اما خودِ این پندار پرده بر بیماری‌های نهفته در دل‌های‌مان می‌افکند و بی‌آن‌که بدانیم بیماری با دروغی که به خودمان می‌گوییم، در دل‌های‌مان گسترش می‌یابد. آن دوست به من فهماند که شاید هر لحظه بتی از خود ساخته‌‌ باشم و خود را چیزی بپندارم که در واقع نیستم. این خطر همواره در کمین ماست. هر لحظه باید از نو آغاز کنیم.


@ZarbahangeKherad
👍6
🎋سیاهه ای چند در باب چگونگی آشنایی با فلسفه ی اسلامی

✍️ دکتر مجید احسن


🍃 یکی از پرسشهای پر تکراری که در طول سالیان طولانی تدریس فلسفه اسلامی از من پرسیده شده است؛ سیر مناسب تحصیل و مطالعه در فلسفه اسلامی است. این سوال گاه علوم مرتبط همچون کلام و منطق و معرفت شناسی را در برگرفته و گاه فراتر رفته به اقتضای پیشینه ام، علوم اسلامی یا علوم مقدماتی مانند صرف و نحو و اصول را نیز شامل شده است.
🍃 اگر این پرسش، دغدغه ی افراد محدودی بود یا فقط از ناحیه کسانی که حوزه تخصص و مطالعه شان فلسفه اسلامی نیست صورت می گرفت، می توانست توجیه مناسب خود را داشته باشد، اما نکته اینجاست که علاوه بر ایشان، آموزندگان مراکز رسمی و آکادمیک نیز چنین امری را مطرح می کنند. چه بسا پیش آمده که در خلال تحلیل نکته ای در فلسفه اسلامی، دانشجو یا طلبه ای که خود سالها مرتبط با این رشته و اساتید آن است از من خواسته تا در یافتن سیر مناسب تحصیل یاری گر او باشم. حدس من این است که شاید از لذت فهم آن نکته، ناکامی و وجود نوعی اشکال در نظام آموزگاری و آموزندگی این عرصه به ذهنش متبادر شده است.

@Andisheh_Aknun
@philosophic_books
👍2
🍃 چه بسا توصیه به گشت و گذار در کتابفروشی ها و شهر کتابها بتواند برای ما ایرانیان که سرانه مطالعاتی بسیار پایینی داریم به عنوان توصیه به یک تفریح جذاب و مفید تلقی شود اما باید به دلبستگان فلسفه اسلامی هشدار دهم که مراجعه به بخش فلسفه و ملاحظه و مقایسه ی آثار و کتب فلسفه اسلامی با فلسفه ی غرب می تواند نشاط فراهم آمده از این سرگرمی فرهنگی را برای ایشان به تلخکامی مبدل سازد! از خواننده محترم پنهان نیست که گرایش فیثاغوری حکمای مسلمان در رازداری و حفظ حکمت از غیر اهلش در گذشته (1) و ناتوانی در باز تولید منابع و اندیشه های کهن در قالب های بروز و مناسب برای مخاطب امروزی دو مشکل اساسی در این رابطه هستند و اندک آشنایی با فلسفه ی غرب و فلسفه ی اسلامی به روشنی تفاوت چشمگیر کیفیت و گستره منابع این دو عرصه را نشان می دهد.
🍃 آنگونه که حافظه ام یاری می کند مواردی بوده که برخی دوستان سیرهای پیشنهادی برخی اساتید را گوشزد کرده و به آنها دلالت داده اند و این تردید را رقم زده اند که وقتی اهل شهرت و آراستگان به قدمت فضل در این باره سخن رانده اند، جایی برای اظهار نظر دیگران باقی نمی ماند؛ اما به هرحال بر این شک غلبه کردم و با خود اندیشیدم که به اشتراک گذاشتن تجربیات می تواند فتح بابی شود تا مخاطبان با مقایسه ی آنها، مسیر درست تری را برای اهداف خود طی کنند. بدین لحاظ، ذکر چند نکته خالی از فایده نمیباشد:
🌱 طبیعی است که نوع نیاز و هدف افراد در دنبال کردن موضوعی خاص، می تواند راهکارهای پیشنهادی را متفاوت کند و این نکته ی مهمی است که ممکن است مورد غفلت قرار گیرد. بدین سبب مرسوم بسیاری از سازمانها و کتب درسی ارائه اهداف و یا تعیین جامعه هدف است تا آگاهی لازم برای افراد در راستای بهترین بهره وری فراهم گردد. در این صورت چگونه می شود بدون توجه به این امر مهم و به صرف تشابه ظاهری دغدغه ی افرادی که قصد آشنایی با فلسفه اسلامی دارند توصیه ای یکسان صورت گیرد؟
فرض کنید کسی در پی آشنایی کلی و غیر تخصصی با فلسفه اسلامی است و دیگری می خواهد صاحب نظر این میدان شود یا فردی سیر مطالعاتی و دیگری، سیر تحصیلی مدنظرش است. یکی تخصص در مکتب یا فیلسوف خاصی را و دیگری عرصه وسیعتری را دنبال می کند. یکی از بارزترین اقدامات فلاسفه گذشته برای جلوگیری از تضییع عمر متعلمان، تقسیم بندی علوم و ذکر رؤسای ثمانیه همچون غرض و فایده علم بوده است. به عنوان مثال فارابی آنگاه که می خواهد سودمندی کتاب احصاء العلوم خود را گوشزد کند، آگاهی بخشی به انسان برای چگونگی مطالعه و تحقیق در علوم مختلف را مورد توجه قرار می دهد. (2)
🌱 آرمان گرایی آنگاه که مبتنی بر تجارب و واقعیت ها نباشد، جز ناکامی و سرخوردگی نتیجه ای ندارد. وسعت و حجم منابع پیشنهادی گاهی چنان گسترده است که به نظر میرسد بیشتر به قصد کسب معلومات زیاد ارائه شده اند، درحالیکه در فلسفه، بیش از کسب معلومات بسیار، پیدا کردن قدرت تجزیه و تحلیل مطالب اهمیت دارد. گاهی به این می اندیشم که شاید، عدم رویت کامل همه آن آثار موجب اینگونه سیر پیشنهادیی شده و چه بسا خود پیشنهاد دهنده نیز، این مسیر را برای تحصیل طی نکرده است. برای روشن شدن مقصود، توجه به دو دسته از افرادی که بیان شد میتواند راهگشا باشد:

@Andisheh_Aknun
@philosophic_books
👍4
☘️ الف) عده ای قصد تخصص در فلسفه اسلامی را دارند، پس معرفی منابع زیاد و گسترده فرصت تحلیل و تفکر را از شخص گرفته و مانع راه است. "در تعليم و تربيت بايد مجال فكر كردن به دانش آموز داده بشود و او به فكر كردن ترغيب گردد...به هر حال خيال نمى‏كنم اين مسئله جاى ترديد باشد كه در آموزش و پرورش، هدف بايد رشد فكرى دادن به متعلّم و به جامعه باشد. تعليم‏دهنده و مربى هر كه هست ... بايد كوشش كند كه رشد فكرى يعنى قوّه تجزيه و تحليل بدهد، نه اينكه تمام همّش اين باشد كه دائم بياموزيد، فرا گيريد و حفظ كنيد. در اين صورت چيزى نخواهد شد. تعقل همان فكر كردن است، نيروى فكر كردن خود شخص است كه‏ استنباط بكند" (3)
هشت مرحله ی پیشنهادی - که بیان خواهد شد- زمینه ساز حصول قدرت رد فروع بر اصول و صاحب نظر شدن در فلسفه اسلامی را فراهم می کند تا شخص بتواند با استعداد و کوشش فردی خود ادامه مسیر را بدون نیاز به استاد طی کند. این را هم بگویم که پاسخ من به افرادی که قصد تخصص در فلسفه اسلامی را دارند ولی فرصت شرکت در کلاس (اعم از حضوری یا مجازی) را ندارند همواره این بوده است که تخصص از مسیر مطالعه صرف به دست نمی آید و علاوه بر مواردی که بیان شد به آموزش دیدن در محضر اساتید صاحب صلاحیت و بحث و اشکال نیازمند است. این جمله از اوپانیشادها مشهور است که آدمی با پای خرد راه به روح نخواهد برد مگر آنکه حکیمی رازدان راهنمای او شود.(4)
البته فضای ژورنالیستی و سطحی نگری حاکم بر وضع کنونی تفکر در جامعه ی فلسفی مان، خود مزید بر علّت شده و زیباگویی و قشنگ نویسی، یادآور داستان مرد شیاد و کشیدن مار و زمینه ساز توهم دانایی در خود شخص و اعتماد افراد به مطالبی می شود که نزد اهل دقت و اساطین فن، بی اعتبار است. نمونه بارز چنین رویکردی در سنت فلسفی امام محمد غزالی است. وی گزارش می دهد که رد جریان فلسفی پیش از فهم و اطلاع از کنه آن به مثابه انداختن تیری در تاریکی است که محتمل است به هدف اصابت نکند پس با جدیت و بدون احساس نیاز به استاد رو به مطالعه اندیشه های عقلی آوردم. رهیافت چنین تلاشی، زعم باطل غزالی است که فکر می کند در کمتر از سه سال آنهم در اوقات فراغتش، به فهم فلسفه نائل شده و فریبکاری فلاسفه در بحثهای فلسفی را نشان داده است. (5) باید بیان کنم به همان اندازه که این گمان غزالی نادرست است، شک در هوش و ذکاوت وی که دارای کرسی تدریس در یکی از مهمترین مراکز علمی آن دوره یعنی نظامیه بغداد به همراه سیصد شاگرد است نیز باطل است و حساب دیگران در جایی که تکلیف چون اویی چنین است روشن می باشد.
☘️ ب) دسته دوم کسانی هستند که تخصص متفاوتی دارند و فرصت کافی یا انگیزه ی لازم برای طی مسیر نسبتا طولانی تخصص در فلسفه اسلامی را ندارند. مطلبی که مایلم در مورد ایشان گوشزد کنم این است که اغراض و اهداف رجوع این دسته به فلسفه اسلامی بسیار است و به همین لحاظ، ارائه پیشنهاد یکسان و عمومی دور از منطقی است که قبلا بیان کردم. به عنوان مثال، قصد یک روانشناس یا جامعه شناس برای فهم موضع فلاسفه ی مسلمان در مساله ای خاص با انگیزه یک دانشجوی فلسفه ی غرب برای شناخت فلسفه ی اسلامی به عنوان جریان رقیب یا مدعی و هر دو با کسی که صرفا از روی کنجکاوی و متاثر از یک برنامه رسانه ای به این حوزه روی آورده به وضوح متفاوت است. بر این اساس متغیر انگیزه در چگونگی و نوع پیشنهاد نقش جدی دارد و درستی و خوبی هر پیشنهادی به این مولفه مهم بستگی دارد. توصیه من به ایشان این است که عمر و انگیزه خود را غنیمت شمرده گرفتار مباحث و کتبی نشوند که آشنایی با آنها زینت دغدغه مندان تخصص و در عین حال، مصداق تضییع وقت و بنابر دعای شریف، علم بما لاینفع برای امثال ایشان است. طی مرحله اول و در صورت نیاز مراحل دوم تا چهارم برای ایشان کفایت می کند.

@Andisheh_Aknun
@philosophic_books
👍2
🌱 اهل تامل و معلمان فلسفه ی اسلامی بنابر یک ملاحظه سه دسته اند. شاخصه ی گروه اول توانایی عمومی یا فنی در تدریس کتب درسی شده فلاسفه ای است که آثارشان مورد توجه مراکز علمی است. عده ای هم هستند که به کلان مسائل فلسفه ی اسلامی و سیر تطور و چرایی تحلیلها و سیر اندیشه عقلی در جهان اسلام آگاهی خوبی دارند و به همین جهت، ضمن شرح کتب درسی فلاسفه ای که محور درس و بحثند، در حصار آنها نمانده و عبارات را آبستن معانی ای می بینند که منتظرند در فرآیند تحلیل، پشت صحنه های تاریخی و علمی شان نمایان شود.اما گروه سوم از آن رو که محل بحث نیستند ذکر ایشان ضرورتی ندارد.
به خوبی می دانیم که در سنت رسمی حوزوی در آموزش فلسفه اسلامی، تاریخ فلسفه جایگاهی ندارد. عقبه ی تاریخی این رویکرد به بی توجهی قدماى ما باز می گردد که از نظر ارائه ی خط سير تاريخى مسائل نه تنها كمك درستى نمى‏كنند، احياناً دشواريهايى هم ايجاد مى‏نمايند. (6) ریشه ی علمی آن نیز به تفاوت بنیادین تلقی فلاسفه ی اسلامی از تاریخ و فلسفه باز می گردد. پوشیده نیست که این نگاه حاشیه ای به تاریخ فلسفه با نگاه هگلی که در آن، فلسفه و تاریخ در هم تنیده می شوند و تاریخ، جایگاه بنیادگونه برای فلسفه پیدا می کند کاملا متفاوت است. توجه به این بیان علامه طباطبایی در اثبات ادعای پیش گفته راهگشاست: "چنان كه گفته شد بحث فلسفى بحثى است كه به اثبات وجود و عدم اشياء مى‏پردازد...مكتبى كه متعرض وجود و عدم اشياء مى‏شود، به حسب تقسيم اولى به دو قسم فلسفه و سفسطه- رئاليسم و ايده‏آليسم‏ و هم چنين مكتب فلسفى از نقطه نظر اثبات و عدم اثبات ماوراءالطبيعه، به دو مكتب ماوراءالطبيعه- متافيزيك- و مادى- ماترياليسم- منقسم مى‏شود...چيزى كه هست اين است كه همه اين تقسيمات‏ تنها از نظر تاريخ‏ فلسفه واجد اهميت است. اما پيش كسى كه به بحث و انتقاد پرداخته و هدف و آرمانى جز تميز حق از باطل و جدا كردن راست از دروغ ندارد، ارزش‏ زياد ندارد" (7)
جای بسی تاسف است که بی مهری به تاریخ فلسفه در برخی از دانشگاهها که عنوان درسی تاریخ فلسفه اسلامی دارند نیز جاری است و جایگزینی مواد درسی دیگر، تعلیم کتب فلسفی یا علوم همگن و پرداختن به حواشی تاریخی غیر موثر در سیر اندیشه ی عقلی در جهان اسلام از روشنترین مصادیق این بی اعتنایی هستند. کتمان کردنی نیست که جایگیری بسیاری از آموزگاران فلسفه اسلامی در دسته اول از دیگر نتایج نامیمون این بی توجهی می باشد. از برخی مسئولین نقل شده است که مشکل آزار دهنده تنظیم دروس نه پیدا کردن استاد نهایة الحکمة که بحمدلله بسیارند بلکه یافتن استاد تاریخ فلسفه است. در طرحی که پیشنهاد خواهد شد کوشش بر این بوده که به این نقصان توجه شود. به همین جهت و البته برخی جهات دیگر، نگارنده بر این باور است که مدل آموزش فعلی فلسفه اسلامی که به طور مرسوم از کتاب بدایه یا نهایه علامه طباطبایی آغاز می شود نادقیق بوده و گاه با ذهنیت بخشی، باعث تحلیل و نسبتهای ناروا نیز می شود. سالها پیش در جایی خواندم که کتاب بدایه و نهایه، شروع در حکمت متعالیه صدرایی و در واقع بدایة و نهایة الحکمة المتعالیة هستند. هرچند که عنوان این کتب و تلقی رایج، گویای چنین مطلبی نیست و عمدتا برای شروع در فلسفه اسلامی توصیه می شوند اما باید گفت که اصل مطلب کاملا صحیح است و وجود مباحث مختلف از فلسفه مشاء و اشراق و برخی فلاسفه دیگر در آنها، بایسته می کند که جایگاه این کتب در دوره تحصیل حکمت متعالیه و نه شروع در فلسفه اسلامی در نظر گرفته شود.
🌱 طرح مورد بحث به منظور آشنایی با فلسفه اسلامی و با تاکید بر متافیزیک تنظیم گشته است و از پرداختن به پیش نیازهایی چون زبان عربی و منطق، علوم مرتبط همچون کلام و عرفان، مباحث تکمیل کننده همچون معرفت شناسی و فلسفه غرب خودداری شده است.
🌱 اینجانب از شرح وظایف انجمن ها و نهادهای علمی اطلاعات دقیقی ندارم اما آرزو می کنم که یکی از بایسته های خود را تلاش برای تولید، بسط و ترویج درسگفتارها و امکانات انتقال آنها بدانند تا ضمن رفع کاستیها در نظام آموزش فلسفه اسلامی به کسانی که امکان حضور فیزیکی در لجنه های فلسفی را ندارند، یاری رسانند. صراحتا عرض می کنم که برخی از مراحل ذیل دارای منابع یا درسگفتارهای مناسبی نیستند و پیگیری آنها از نمونه های بارز چنین آرزویی هستند.
🌱 پایان سخن اینکه طرح پیش رو بر مبنای نکات ذکر شده و تجربه سالیان دراز تحصیل و تدریس در هر دو نظام حوزوی و دانشگاهی و بهره مندی از محضر اساتید طراز اول هر دو مدرسه ی فلسفی قم و تهران رقم خورده، اما نگارنده وجود هرگونه خلل و اشکال در نقشه راه پیشنهادی را متصوَّر و از تذکرات اهل دقت استقبال می کند.


@Andisheh_Aknun
@philosophic_books
1👍1
🎋 هشت قدم:
🍃 قدم اول: تاریخ فلسفه اسلامی
این مرحله از آشنایی با کلیاتی در باب تاریخ فلسفه شروع و به شرح ماجرای تفکر فلسفی در جهان اسلام از نهضت ترجمه تا غرب عالم اسلام و از آن تا تاسیس حکمت متعالیه و از ملاصدرا تا دوره معاصر ختم خواهد شد. چگونگی این خوانش خود بحث مفصلتری را می طلبد اما گزارش از منابع اصلی بسیار مهم است. آشنایی با ریشه های فلسفه ی اسلامی در منابع برون و درون فرهنگی، آشنایی با اصطلاحات و مباحث و سیر تطور آنها، آشنایی با دغدغه های فلاسفه و چرایی پدید آمدن مسائل فلسفی، آشنایی با جایگاه اندیشه عقلی در هر دوره، آشنایی با جریان های موافق و مخالف فلسفه اسلامی، آشنایی با جایگاه فلسفه ی اسلامی در دوره معاصر، آشنایی با اندیشمندان مهمی که در سنت رسمی تحصیلی مطرح نمی شوند و... از پی آمدهای مفید این بخش است. طول این دوره به ارزش حداقل ۱۷ واحد درسی می باشد. گزارش از منابع اصلی حائز اهمیت است و با مطالعه صرف منابع درجه دوم به دست نمی آید. چگونگی این خوانش خود بحث مفصلتری را می طلبد و به فرصت دیگری احاله می شود، اما تورق کتاب های فلسفه در سرزمین نبوت (سید حسین نصر)، طبقات الفلاسفه (مرتضی مطهری که در مجموعه خدمات متقابل اسلام و ایران موجود است) و ما و تاریخ فلسفه اسلامی (رضا داوری اردکانی) سودمند است.
🍃 قدم دوم: آشنایی با حکمت مشاء(با تاکید بر آراء ابن سینا)
🍃 قدم سوم: آشنایی با حکمت اشراق(با تاکید بر آراء شیخ اشراق)
🍃 قدم چهارم: آشنایی با حکمت متعالیه(با تاکید بر آراء ملاصدرا)
در این مرحله گزارش مبانی و نظام فلسفی این سه مکتب فلسفی به نحو موضوع یا مساله محور و با رجوع به مجموعه آثار اندیشمندان این مکاتب صورت می پذیرد. این گزارش از مبانی اختصاصی هر کدام شروع شده و به توضیح اندیشه های ایشان در باب خدا، جهان و انسان در دو قوس نزول و صعود ختم می شود. همچنین بر اساس هر گزارش، بهترین عبارات از نظر جامعیت، قوت و یا سلیس بودن تطبیق می شود. وصل شدن سریع دانشجو یا طلبه به مباحث و داستان این سه مکتب فلسفی، آشنایی اجمالی با دیگر آثار فیلسوف و نیز احاطه به آرای متفاوت فیلسوف در لابلای کتابهای مختلفش، تقویت زبان عربی با ملاحظه متون مختلف و...از منافع این بخش است. طول این دوره حداقل به ارزش 30 واحد درسی است. به طور نسبی برخی کتابهای تالیف شده در باب حکمت مشاء و اشراق و متعالیه می توانند به عنوان کتابهای کمک درسی، تسهیل کننده روند آموزش باشند.
با اتمام 4 مرحله قبل، شمای کلان و مناسبی از فلسفه اسلامی رخ داده و از این پس باید ضمن تعمیق آموخته های قبلی، احاطه ی شخص بر متون درسی تقویت و برای استادی آماده شود. احاطه به متون ذیل، رجوع به تعلیقات و تک نگاریهای مفصلتر را طلب می کند تا زوایای مباحث بهتر فهم شود.
🍃 قدم پنجم: نهایة الحکمة (ترجیحا همراه با ملاحظه تعلیقات غلامرضا فیاضی)
🍃 قدم ششم: اشارات به همراه شرح خواجه به جز نمط 9 و 10 مگر برای کسانی که می خواهند وارد عرفان شوند. ترجیحا ابتدا نمط 4 درس گرفته شود، سپس از ابتدا به ترتیب و الهیات شفا؛
🍃 قدم هفتم: الشواهد الربوبیة
🍃 قدم هشتم: اسفار جلد اول (ترجیحا با توجه به رحیق مختوم عبدالله جوادی آملی)

1: فارابی، مقدمه تلخیص نوامیس افلاطون؛ رسائل اخوان الصفا، ج4، ص166؛ ابن سینا، اشارات، خاتمة و وصیة؛ غزالی، مقدمه مشکاة الانوار؛ ابوالبرکات بغدادی، مقدمه المعتبر فی الحکمة؛ شیخ اشراق، سطور پایانی حکمة الاشراق، ملاصدرا، مقدمه مبدا و معاد
2: احصاء العلوم، ص 16
3: مطهری، مجموعه آثار، ج‏22، ص692
4: این مطلب به تصریح و اشاره در بیان حکمای مسلمان نیز اشاره شده است. به عنوان مثال رک: سهروردی، مجموعه مصنفات،ج۲،ص۲۵۹
5: غزالی، مجموعه رسائل، المنقذ من الضلال، ص 542
6: مطهری، مجموعه آثار، ج‏5، ص 25
7: اصول فلسفه رئالیسم، ص 32

✍️ دکتر مجید احسن


@Andisheh_Aknun
@philosophic_books
👍2
🔹ایام را مبارکباد از شما*
مجید احسن

🍃نرم نرمک می‌رسد اینک بهار، خوش به حال روزگار، خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها، خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها، خوش به حال غنچه‌های نیمه‌ باز، خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز، خوش به حال جام لبریز از شراب، خوش به حال آفتاب**
و خوش به حال طبیعت که در هر بهار و بلکه در هر لحظه ای زاده می‌شود و با نوشدگی دمادمش برای آدمی شادی و نشاط رقم می‌زند. با این حال، اگر قرار است در جهان فروبسته ایده های مألوف، هیچ نوروزی رقم نخورد و بهار طبیعت با گشودگی در برابر دیگر اندیشه‌ها همراه نشود، شادی نوروز طبیعت، زودگذر بوده و حتی در موسم عيش و زمان طرب نیز بر دل سوختگان هر نفسى داغ بلا خواهد بود***
و عندلیب چمن از ناله نمی‌آساید اگر همچون گذشته چنان باشیم که اگر دینمان با دین و آیین کسی نزدیک نباشد با او به مخالفت بر خیزیم. باید جان را تازه کرد و سرود: اکنون قلبم به گونه ای شده است که پذیرای هر امری است. هم چراگاه آهوان و هم دیر راهبان؛ هم بتکده بتها و هم خانه ای برای کعبه؛ هم مجمع تورات و هم پذیرای قرآن. در واقع، محبت و عشق دین و ایمان من است****.

💬*شمس تبریزی، مقالات
**فریدون مشیری، مجموعه اشعار
***منصور حلّاج، دیوان
****ابن عربی، ترجمان الاشواق

@Andisheh_Aknun
12👍3
🔹 گزاره هایی برای تأمل
🔸فقراتی از بقلی شیرازی*

🍃‍ اِعلَم يا اَخِى ذَوَّقَك‏َ اللهُ تَعالى طعمَ العِشق** كه نصيب‏ عاشقان در عشق جز غم نيست...شربتشان جز خون جگر نباشد، زانكه ابر عشق جز اشك غم در دل ايشان نباشد. شب ايشان همه‏ روز است، روز ايشان‏ همه نوروز است‏...مى‏سوزند و مى‏سازند...بلبل دردشان در عشق واله، و جان‏ بوالعجب‏شان به روى‏ يار مايلست. در راه‏ جانان جان‌و‌دل بگدازند، تا كار جدائى براندازند ...ملوكان زمانه را پيش ايشان قدم‏ نيست، زيرا كه عشق ايشان از ملك دو جهان كم نيست. صد دروغ از چاكران يار به راست گيرند، و به جان خويش عشوه ايشان بپذيرند...چرخ جز بار عشق ايشان نكشد. دهر در مجلس دردشان جز شربت غم نچشد. چون بگريند، ابر بگريد چون بنالند، كوه بنالد. كائنات در ميزان عشقشان سبكسار است. عقل كلّ در مملكت دلشان از بو الفضولى بى‏كار است...وصف آن آشفتگان ‏از صفت‏ بيرونست. 

💬*روزبهان بقلی شیرازی، عبهر العاشقین، ص۵۱-۵۵
**آگاه باش ای عزیز که انشالله خداوند بلندمرتبه طعم عشق را به تو بچشاند.

@Andisheh_Aknun
5
2025/07/13 23:20:01
Back to Top
HTML Embed Code: