tgoop.com/Anjoman_Znu/4356
Last Update:
🔻درباره کتاب بارون درخت نشین اثر ایتالو کالوینو
کتاب بارون درخت نشین نوشتهی ایتالو کالوینو است. این کتاب برای نخستین بار در سال 1957 در ایتالیا منتشر شد. پرسشگری فلسفی هستهی داستان این کتاب است و در طول سالیان دراز موردتوجه منتقدین ادبی قرارگرفته است. این کتاب به شیوهی پستمدرن نوشتهشده است و در دستهی بهترین رمانهای پستمدرن قرن بیستم قرار میگیرد. سبک و سیاق دیوانهبازیهای یک ایتالیایی بهخوبی در این رمان پیداست.
🔻خلاصه داستان بارون درخت نشین
داستان بارون درخت نشین در روستایی خیالی به نام لیگوریان ریورا اتفاق میافتد و داستان زندگی کوزیمو لارس دو روندو، فرزند بارون آرمینیوس را از سن دوازده سالگی تا مرگش را بیان میکند. بارون به نوعی نماد طغیان و مبارزه در برابر سنتهای قدیمی و کهن است. او در حرکتی انقلابی تصمیم میگیرد روی درخت زندگی کند و رفته رفته هرگز از آن درخت پایین نمیآید...
🔻در بخشی از کتاب بارون درخت نشین میخوانیم
راه پرپیچوخم بالای شاخههای زیتون برای کوزیمو راهی راحت و یکنواخت بود: زیتون درخت میهمان نوازی است که، گرچه تنه زبر و خشنی دارد،برای کسی که روی شاخه های آن بنشیند یا بگذرد خوشایند است. در عوض شاخههای ستبر آن اندک است و انواع گوناگونی ندارد.
انجیر درختی است که باید همواره مواظب شاخههایش باشی که مبادا بشکند، اما تا بخواهی جا برای گشتوگذار دارد. کوزیمو زیر طاقی برگهای انجیر مینشست، گذر خورشید را از لای مویرگهای برگ تماشا میکرد، میوههای سبز و گرد را میدید که اندکاندک درشت میشد، بوی شیری را که از دم میوه به درونش سرازیر بود میشنید. انجیر درختی است که با آدم یکی میشود، شیرهاش و وزوز زنبورهایش با جان آدم میآمیزد. چیزی نمیگذشت که کوزیمو خود را نیز انجیر حس میکرد: دستپاچه میشد و میرفت.
بالای انجیر، بالای توت، خوش جایی است؛ افسوس که درختانی کمیاباند. همین را دربارهی گردو میتوان گفت. شاید هیچ درختی بهاندازه گردو درخت نیست! با چه نیرو و اطمینانی درخت بودن خودش را به رخ میکشد! با چه پشتکاری قد برمیافرازد و سخت و سنگین میشود؛ پشتکاری که در برگ برگش پیداست... هر بار که گشتوگذار کوزیمو را در میان شاخسار بیکران گردویی کهنه میدیدم. آنگونه که پنداری در اتاقهای کاخی چند اشکوبه قدم میزد، دلم میخواست من هم چون او بروم و آن بالا زندگی کنم...
کوزیمو از گشتن میان شاخ و برگهای موج در موج بلوط خوشش میآمد؛ تنه شیار شیار آن را دوست داشت و هربار که از چیزی نگران بود با نوک انگشتانش ورقههای پوک تنه آن را میکند. از این کار قصد بدی نداشت، پنداری میخواست در کار همیشگی نوسازی تنه به درخت کمک کند. به همین گونه، پوستههای سفید چنار را میکند و لایههای کهنهی طلای پوسیده زیر آنها را آشکار میکرد.
تنهی نارون را نیز دوست میداشت، تنهی خمیدهای که از هر گره آن ترکههای نرمی با انبوه برگهای دندانه دندانه و میوههای خشک کاغذین بیرون میزند. اما رفتوآمد بر فراز نارون کار سادهای نیست. شاخههایش آنچنان نازک و درهمپیچیده است که راهی برای گذر نمیگذارد.
#معرفی_کتاب
#شاهکار_ایتالو_کالوینو
☘☘☘
@anjoman_znu
BY انجمن فرهنگ و سياست دانشگاه زنجان
Share with your friend now:
tgoop.com/Anjoman_Znu/4356