Telegram Web
"لَا تَكُن حَارِسًا عَلَى كُلِّ شَيْء فَإِنَّ هُنَاكَ أَشْيَاءَ دَعْهَا تَذْهَبُ وَأُخْرَى دَعْهَا تَنْتَهِي، اسْتَمْتِعْ بِتَغَيُّرِ الْأَحْوَال فَإِنَّ لِلَّهِ حِكْمَةً بَالِغَةً لَا تُدْرِكُهَا عُقُولُ الْبَشَر." 🍉

#ترجمه

نگهبان همه چیز نباش؛ بعضی از چیزها را بگذار که بروند و برخی دیگر را به پایانی برسان. از دگرگونی اوضاع لذت ببر، چرا که خداوند حکمت‌هایی عمیق دارد که عقل‌های بشر از درک آن ناتوان‌اند.


@Arabic200
"وَقُل لِلَّذِينَ يُحَاوِلُونَ تَدْمِيرَنَا إِنَّ جَمَالَ أَرْوَاحِنَا لَن يُهْزَمَ." 🌱

#ترجمه

به کسانی که در پی نابودی ما هستند، بگو: زیبایی روح‌های ما هرگز فرو نخواهد ریخت.


@Arabic200
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مَا سُميّتِ الدُّنيا دُنْيًا إِلّا لأنَّهَا أَدْنَى عِندَ اللهِ مِن كُلِّ شَيْءٍ، فَوَاللهِ لَو كُنتَ تَحْمِلُ في صَدْرِكَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ مِن حُزنٍ ثُمَّ رَجَوْتَ اللهَ لَعَلِمْتَ أَنَّ تِلْكَ الذَّرَّةَ الحَزِينَةَ أَكْرَمُ عِندَ اللهِ مِن الدُّنيا بِمَا فِيهَا .🌱

#ترجمه


دنیا تنها به دلیل این که در نزد خداوند از همه‌ی چیزها پست‌تر است، "دنیا" نامیده می‌شود. سوگند به خدا، اگر در دل خود حتی به اندازه‌ی یک ذره غم داشته باشی و به درگاه خداوند استغاثه کنی، در خواهی یافت که آن غم کوچک در نزد خداوند از همه‌ی دنیا و آنچه در آن است، ارجمندتر است.

@Arabic200
أللهم ارفع مقامنا، و مقام والديّ، و أحبائي و أساتذتي، و كل من له حق علي، و أقاربي، و أعضاء قناتي، و والديهم و جميع المسلمين في الدنيا والآخرة و ارزقهم العتق من النار آمين يارب 🤲.
قصة قصيرة بالعربية:

في قرية صغيرة، عاش فتى يدعى محمد. كان محمد يحلم دائماً يجعل قريته مكاناً أفضل. كل يوم، كان يساعد جيرانه في الزراعة ويجمع القمامة من الشوارع. في يوم من الأيام، قرر أن يعمل على مشروع كبير، وهو زراعة شجرة كبيرة في وسط القرية.

جمع محمد الأطفال والكبار، وعرض عليهم فكرته. بدأ الجميع يتعاونون، وبدأوا بحفر الأرض وزراعة الشجرة. مع مرور الوقت، نمت الشجرة وأصبحت رمزاً للأمل والوحدة في القرية. وكان الناس يجتمعون تحت ظلها ليسردوا القصص ويحتفلوا بالمناسبات.

تعلم أهل القرية من محمد أن العمل الجماعي يمكن أن يغير الحياة. ومنذ ذلك اليوم، أصبحت القرية أكثر جمالاً وتكاتفاً.

#ترجمه

در یک روستای کوچک، پسری به نام محمد زندگی می‌کرد. محمد همیشه رویای بهبود روستایش را در سر داشت. هر روز به همسایگانش در کشاورزی کمک می‌کرد و زباله‌ها را از خیابان‌ها جمع می‌کرد. یک روز تصمیم گرفت پروژه بزرگی راه‌اندازی کند، یعنی کاشت یک درخت بزرگ در وسط روستا.

محمد بچه‌ها و بزرگ‌ترها را جمع کرد و ایده‌اش را به آنها ارائه داد. همه با هم همکاری کردند، و شروع به کندن زمین و کاشتن درخت کردند. با گذشت زمان، درخت رشد کرد و به نماد امید و اتحاد در روستا تبدیل شد. مردم زیر سایه‌اش جمع می‌شدند تا داستان‌ها را بگویند و مناسبت‌ها را جشن بگیرند.

ساکنان روستا از محمد آموختند که کار گروهی می‌تواند زندگی را تغییر دهد. و از آن روز، روستا زیباتر و متحدتر شد.


سبک تطبیقی:
- موضوعات مشترک: داستان با بسیاری از داستان‌های نویسندگان مسلمان عرب هم‌راستا است، زیرا بر ارزش‌هایی همچون همکاری، اتحاد و تغییر اجتماعی تأکید دارد.
- ارزش‌های اجتماعی: مانند بسیاری از داستان‌های مشابه، این داستان نیز به اهمیت کار گروهی و تأثیر مثبت آن بر جامعه می‌پردازد. این موضوعات در آثار نویسندگانی مانند توفیق حكيم و نجيب محفوظ نیز مشهود است.
- ساختار ساده و معنادار: تلاش برای برجسته‌سازی پیام روشن و اخلاقی با روایتی ساده و قابل فهم، از ویژگی‌های متداول در ادبیات داستانی عربی است.

سبک‌شناسی بلاغي:
مجاز و تشبیه: هرچند که مجاز و تشبیه در مورد خاصی به صورت بارز نیست، اما درخت به عنوان نماد امید و اتحاد عمل می‌کند، که خود نوعی تشبیه ضمنی است.


سبک‌شناسی نحوی:
- جملات ساده و مرکب: داستان عمدتاً شامل جملات ساده است که اطلاعات واضح و روشن ارائه می‌دهد. جملات مانند "كان محمد يحلم دائماً" و "اجتمعوا تحت ظلها" از جملات ساده و صریح تشکیل شده‌اند.
- زمان فعل: فاعل و مفعول به صورت واضح مشخص شده است، که به انسجام متن کمک می‌کند. فعل‌ها معمولاً در زمان ماضی آورده شده‌اند که نشان‌دهنده رویدادهای گذشته است (مثلاً "عاش"، "جمع").


@Arabic200
#مکالمه
#حوار

السيد محمد: مَرْحَبًا، كَيْفَ حَالُكَ الْيَوْمَ؟
آقای محمد: سلام، حال شما امروز چطور است؟

السيد حسن: أَهْلًا محمد! أَنَا بِخَيْرٍ، وَأَنْتَ؟
آقای حسن: سلام محمد! من خوبم، تو چطوری؟

السيد محمد: أنا أُفكر في الذهاب إلى السُوق لشراء بعض الأشياء.
(دارم به این فکر می‌کنم که به بازار بروم و چند چیز بخرم.)

السيد حسن: فكرةٌ جيدة! ماذا تحتاج؟
(ایدهٔ خوبی است! چه چیزی نیاز داری؟)

السيد محمد: أَحْتَاجُ إِلَى فَوَاكِهَ وَخُضَرٍ وَبَعْضِ الْأَشْيَاءِ الْمَنْزِلِيَّةِ.
آقای محمد: به میوه‌ها، سبزیجات و برخی از وسایل خانگی نیاز دارم.

السيد حسن: وَأَنَا أُرِيدُ شِرَاءِ بَعْضِ الْمُعَدَّاتِ الرِّيَاضِيَّةِ.
آقای حسن: و من می‌خواهم بعضی از وسایل ورزشی بخرم.

السيد محمد: عال! هَلْ تُودُّ أَنْ نَذْهَبَ مَعًا؟
آقای محمد: عالی است! آیا می‌خواهی با هم برویم؟

السيد حسن: بِالتَّأْكِيدِ، لِنَذْهَبْ فِي السَّاعَةِ الثَّالِثَةِ.
آقای حسن: حتماً، بیاییم ساعت سه برویم.

السيد محمد: مُمْتَازٌ! سَأَكُونُ جَاهِزًا.
آقای محمد: عالی است! من آماده خواهم شد.

السيد حسن: حَسَنًا، أَرَاكَ بَعْدَ قَلِيلٍ.
آقای حسن: باشه، بعداً می‌بینمت.

السيد محمد: إِلَى اللِّقَاءِ!
آقای محمد: به امید دیدار !


@Arabic200
فاروق


في قَرْيَةٍ صَغِيرَةٍ تُدْعَى النَّخيل، كَانَ النَّاسُ يَعِيشُونَ حَيَاةً بَسِيطَةً. كَانَتْ أَشْجَارُ النَّخيلِ وَالْمَزَارِعُ الخَضْرَاءُ مِنْ حَوْلِهَا تُضِيفُ جَمَالًا خَاصًّا إِلَى القَرْيَةِ. فِي كُلِّ صَبَاحٍ، كَانَتْ أَصْوَاتُ الطُّيُورِ تُسْمَعُ قَبْلَ شُرُوقِ الشَّمْسِ، وَكَانَتْ رَائِحَةُ الخُبْزِ الطَّازَجِ تَمْتَلِئُ المَكَانَ. كَانَ رِجَالُ القَرْيَةِ يَعْمَلُونَ فِي الْمَزَارِعِ، بَيْنَمَا كَانَتِ النِّسَاءُ يَقُمنَ بِالْخِيَاطَةِ وَالْحِيَاكَةِ لِتَأْمِينِ مَعِيشَتِهِنَّ.

فِي يَوْمٍ مَا، قَرَّرَ شَابٌّ يُدْعَى فَارُوق أَنْ يَتْرُكَ القَرْيَةَ وَيَتَوَجَّهَ إِلَى الْمَدِينَةِ. كَانَ دَائِمًا يَحْلُمُ بِرُؤْيَةِ عَالَمٍ أَكْبَرَ. وَدَّعَ فَارُوقُ القَرْيَةَ بِقَلْبٍ مَلِيءٍ بِالْأَمَلِ، وَدَخَلَ عَالَمًا جَدِيدًا. لَكِنَّ سَرِيعًا مَا أَدْرَكَ أَنَّ الْحَيَاةَ فِي الْمَدِينَةِ أَصْعَبُ بَكَثِيرٍ مِمَّا كَانَ يَتَصَوَّرُ. شَعَرَ بِالتَّعَبِ مِنْ ازْدِحَامِ الْمَدِينَةِ وَفُتُورِ الْحَيَاةِ فِيهَا، وَاشْتَاقَ لِجَمَالِيَّاتِ قَرْيَتِهِ

يتبع...

@Arabic200

#ترجمه

در یک روستای کوچک به نام النخیل، مردم زندگی ساده‌ای داشتند. درختان خرما و مزارع سبز اطراف، زیبایی خاصی به روستا می‌بخشید. هر صبح، سحرگاهان صدای پرندگان زودتر از طلوع آفتاب شنیده می‌شد، و بوی نان تازه، همه‌جا را پر می‌کرد. مردان روستا به کار در مزارع می‌پرداختند و زنان نیز با دوخت و بافندگی زندگی را می‌گذرانیدند.

یک روز، جوانی به نام فاروق تصمیم گرفت از روستا به شهر برود. او همیشه آرزو داشت که دنیای بزرگتری را ببیند. فاروق با دل پر از امید، از اهالى روستا خداحافظی کرد و وارد دنیای جدیدی شد. اما به زودی فهمید که زندگی در شهر، بسیار سخت‌تر از آنچه تصور می‌کرد، است. او از شلوغی و بی‌حالی شهر خسته شد و دلش برای زیبایی‌های روستا تنگ شد.

ادامه دارد..

🌹🍃 در اینجا، به چند نکته مهم سبک‌شناسی تطبیقی اشاره می‌کنیم:

1. توصیف و تصویرسازی: متن با توصیف دقیق از درختان نخل و مزارع سبز، فضایی زیبا و دل‌نشین را برای خواننده خلق می‌کند. این تصاویر ذهنی به وضوح می‌توانند حس زیبایی طبیعی و آرامش را منتقل کنند.

2. تضاد زندگی روستایی و شهری: شخصیت اصلی (فاروق) که به سمت شهر می‌رود، نماد آرزوی تغییر و جست‌وجوی زندگی بهتر است. این تضاد بین زندگی آرام روستایی و شلوغی و سختی زندگی شهری به خوبی در متن مشهود است. این تضاد می‌تواند موضوعی برای نقد زندگی مدرن باشد.

3. حسی بودن: نویسنده از احساسات و وضعیت‌های روانی شخصیت‌ها بهره می‌برد. حس نوستالژی و اشتیاق فاروق به زندگی روستایی و البته ناامیدی‌اش از زندگی در شهر، احساسات عمیق انسانی را نشان می‌دهد.

4. ساده‌نویسی و لحن محاوره‌ای: داستان به زبان ساده و قابل فهم نوشته شده که باعث می‌شود خواننده به راحتی با آن ارتباط برقرار کند. لحن محاوره‌ای و نزدیک به زبان روزمره، جذابیت بیشتری به متن می‌دهد.

5. ساختار روایی: داستان به صورت خطی و با توالی زمانی پیش می‌رود. ابتدا زندگی روستایی و سپس سفر به شهر و مشاهده چالش‌ها و احساسات شخصیت اصلی معرفی می‌شود.

6. موضوع هویت و جست‌وجو: متن به جست‌وجوی هویت شخصیتی و فرهنگی اشاره می‌کند. فاروق به دنبال شناخت خود و دنیای بیشتر است، اما در نهایت متوجه می‌شود که جذابیت واقعی زندگی در همان سادگی روستایی نهفته است.

این داستان به وضوح با آثار نویسندگانی چون «محمود درویش» و «نزار قبانی» مشابهت دارد. هر دو نویسنده به عمیق‌ترین احساسات انسانی، وابستگی به زادگاه و کنش‌های اجتماعی می‌پردازند. مانند شعرهای آنها که دلتنگی و زیبایی‌های طبیعت را به تصویر می‌کشند، داستان ما نیز نشان‌دهنده زیبایی‌های زندگی ساده در روستا و مشکلات زندگی مدرن است.

این داستان همچنین نمایانگر کشمکش بین سنت و مدرنیته است، که یکی از تم‌های مهم در ادبیات عرب معاصر است.
حَياةُ فَاروقَ فِي الْمَدينَةِ

عَندما وَصَلَ فَاروقُ إِلَى الْمَدينَةِ، كَانَ يَبحثُ عَن فُرْصَةٍ لِلِاندماجِ مَعَ الْحَيَاةِ الْجَدِيدَةِ. صَدْفَةً، التَقَى بِشَابٍ يُدْعَى حُسَيْن، الَّذِي كَانَ يَعْمَلُ فِي مَصْنَعٍ قَرِيبٍ مِن مَكَانِ إِقَامَتِهِ. حُسَيْنٌ كَانَ شَابًا طَمُوحًا وَلدَيْهِ خِبْرَةٌ فِي الْعَمَلِ بِالْمَدِينَةِ. تَبَادَلَا الْحَدِيثَ، وَعَرَفَ فَاروقُ أَنَّ حُسَيْنَ يُمكنُهُ مُسَاعَدَتَهُ فِي إِيجَادِ عَمَلٍ.

حُسَيْنٌ دَعَا فَاروقَ لِلِانْضِمَامِ إِلَيْهِ فِي الْمَصْنَعِ. قَالَ لَهُ: "تَأْتِي إِلَى الْعَمَلِ مَعِي، سَأُرِيكَ كَيْفِيَّةَ الْقِيَامِ بِالْأُمُورِ. سَتَتَعَلَّمُ سَرِيعًا". بِهَذِهِ الْكَلِمَاتِ، اسْتَعَادَ فَاروقُ بَعْضَ الْأَمَلِ. بَدَأَ الْعَمَلَ بِجَانِبِ حُسَيْنٍ، وَاسْتَغْرَقَ وَقْتًا قَصِيرًا لِتَعَلُّمِ الْمَهَامِّ. كَانَ الْعَمَلُ فِي الْمَصْنَعِ شَاقًّا، وَلَكِنْ لَمْ يَسْعَفْهُ الْوَقْتُ لِيَفْكِرَ فِي مَعَانَاةِ الْحَيَاةِ فِي الْمَدِينَةِ.

مَعَ مَرُورِ الأَيَّامِ، أَصْبَحَ فَاروقُ أَكْثَرَ تَكَيُّفًا مَعَ الْحَيَاةِ الْجَدِيدَةِ، وَمَعَ كُلِّ يَوْمٍ كَانَ يَمُّرُ، بَدَأَ يُشْعِرُ بوجودِ صِدَاقَاتٍ وَثِيقَةٍ مَعَ زُمَلَائِهِ. كَانَتْ أَوْقَاتُ الْعَمَلِ تَمْلَأُهُ بِالطَّاقَةِ، وَرَغْمَ التَّعَبِ، كَانَتِ الِابْتِسَامَاتُ وَالْهَتَافَاتُ بَيْنَ الْعُمَّالِ تَجْعَلُ الأَوْقَاتَ أَفْضَلَ.

لَكِنَّ قَلْبَهُ مَا زَالَ مُشْتَاقًا لِلْقُرَى وَهُدُوءِهَا. فِي اللَّيْلِ، كَانَ يَنظُرُ إِلَى السَّمَاءِ، وَيَتَذَكَّرُ نُجُومَ النَّخْلِ اللَّامِعَةَ، وَصَوْتَ النَّارِ الَّتِي تُحْمَى فِي الْقَرْيَةِ.

حُسَيْنٌ كَانَ دَائِمًا هُنَاكَ لِيُشَجِّعَهُ، وَيُشَارِكُ قِصَصًا عنِ الْحَيَاةِ فِي الْمَدِينَةِ. "إنَّهَا مَدِينَةٌ مَلِيئَةٌ بِالْفُرَصِ، فَاروقُ. عَلَيْكَ أَنْ تُؤْمِنَ بِنَفْسِكَ وَتَسْتَفِيدَ مِن كُلِّ لَحْظَةٍ".

لَكِنَّ رَغْمَ كُلِّ عَدَالَةِ حُسَيْنَ، بَدَأَ فَاروقُ يَتَسَاءَلُ عَنْ هُوِيَّتِهِ وَمَكَانِهِ. كَانَ هُنَاكَ شُعُورٌ دَاخِلِيٌّ يُخْبِرُهُ أَنَّ الْجَمَالَ الحَقِيقِيَّ مَا زَالَ فِي النَّخْلِ، وَأَنَّ الْعَوْدَةَ إِلَى الْجُذُورِ قَدْ تَكُونُ الْخِيَارَ الأَفْضَلَ.

فِي نِهَايَةِ الْمَطَافِ، قَرَّرَ فَاروقُ أَنْ يُعْطِيَ الْمَدِينَةَ فُرْصَةً، وَلَكِنَّهُ لَمْ يَنْسَ أَبَدًا ذِكْرَيَاتِ قَرْيَتِهِ، بَلْ اعْتَبَرَهَا دَافِعًا لِمُوَاصَلَةِ السَّعْيِ نَحْوَ تَحْقِيقِ أَحْلَامِهِ.

يتبع...

@Arabic200

#ترجمه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹پویش غذا و لباس برای غزه
🔔پروردگار میفرماید.(انما المومنون اخوه)
یک سال گرسنگی و سختی و انحصار
🔹یک سال قتل و عام و پاکسازی قومی
📌چگونه سیر بخوریم وقتی میبینیم آنها یک وعده غذای درست در شبانه روز ندارند؟!
📌چگونه گرم بخوابیم وقتی هوا بشدت سرده و انها هیچ لباس و وسیله ی گرمایشی ندارند؟!
📌قطعا این قضیه به هر انسانی که عقل سلیم و وجدان زنده ای داشته باشد مربوط است!
🌩🌩🌩🌩🌩🌩🌩🌩🪴🪴🪴🪴
ما موسسه آرامش دلها بعد از مدتها و تحقیقات فراوان توانستیم راه مستقیم برای ارسال کمک های مالی شما به قلب غزه و تهیه ی غذا و پوشاک را پیدا کنیم و اکنون بعد از یک سال رسما این پویش را شروع میکنیم...
فصل سرماست و منتظر شرکت حد اکثری هستیم تا حداقل وظیفه ی انسانی و دینی و وجدانی خود را در مقابل این جنایات گسترده ی ظالمان به جا بیاوریم.

حساب های مخصوص 🩸غزه🩸

◀️کارت 6037697695866795
◀️شباIR120190000000218519503009
📄کمال عزیزان(صادرات)
🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹
◀️کارت 6037991534433408
◀️شبا IR130170000000368637292009
📄 هدایت رمضانی(ملی)

رسول الله(ﷺ): «مَن نَفَّسَ عن مؤمنٍ كُرْبَةً من كُرَبِ الدُّنيا نَفَّسَ اللهُ عنه كُرْبَةً من كُرَبِ يومِ القِيَامَة، ومن يَسَّرَ على مُعْسِرٍ يَسَّرَ اللهُ عليه في الدُّنيا والآخرةِ،

کانال تلگرامی مرکز نیکوکاری ارامش دلها👇
🔵 https://www.tgoop.com/arameshdlha
♡ ㅤ    ❍ㅤ        ⎙ㅤ      ⌲
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
حَياةُ فَاروقَ فِي الْمَدينَةِ

عَندما وَصَلَ فَاروقُ إِلَى الْمَدينَةِ، كَانَ يَبحثُ عَن فُرْصَةٍ لِلِاندماجِ مَعَ الْحَيَاةِ الْجَدِيدَةِ. صَدْفَةً، التَقَى بِشَابٍ يُدْعَى حُسَيْن، الَّذِي كَانَ يَعْمَلُ فِي مَصْنَعٍ قَرِيبٍ مِن مَكَانِ إِقَامَتِهِ. حُسَيْنٌ كَانَ شَابًا طَمُوحًا وَلدَيْهِ خِبْرَةٌ فِي الْعَمَلِ بِالْمَدِينَةِ. تَبَادَلَا الْحَدِيثَ، وَعَرَفَ فَاروقُ أَنَّ حُسَيْنَ يُمكنُهُ مُسَاعَدَتَهُ فِي إِيجَادِ عَمَلٍ.

حُسَيْنٌ دَعَا فَاروقَ لِلِانْضِمَامِ إِلَيْهِ فِي الْمَصْنَعِ. قَالَ لَهُ: "تَأْتِي إِلَى الْعَمَلِ مَعِي، سَأُرِيكَ كَيْفِيَّةَ الْقِيَامِ بِالْأُمُورِ. سَتَتَعَلَّمُ سَرِيعًا". بِهَذِهِ الْكَلِمَاتِ، اسْتَعَادَ فَاروقُ بَعْضَ الْأَمَلِ. بَدَأَ الْعَمَلَ بِجَانِبِ حُسَيْنٍ، وَاسْتَغْرَقَ وَقْتًا قَصِيرًا لِتَعَلُّمِ الْمَهَامِّ. كَانَ الْعَمَلُ فِي الْمَصْنَعِ شَاقًّا، وَلَكِنْ لَمْ يَسْعَفْهُ الْوَقْتُ لِيَفْكِرَ فِي مَعَانَاةِ الْحَيَاةِ فِي الْمَدِينَةِ.

مَعَ مَرُورِ الأَيَّامِ، أَصْبَحَ فَاروقُ أَكْثَرَ تَكَيُّفًا مَعَ الْحَيَاةِ الْجَدِيدَةِ، وَمَعَ كُلِّ يَوْمٍ كَانَ يَمُّرُ، بَدَأَ يُشْعِرُ بوجودِ صِدَاقَاتٍ وَثِيقَةٍ مَعَ زُمَلَائِهِ. كَانَتْ أَوْقَاتُ الْعَمَلِ تَمْلَأُهُ بِالطَّاقَةِ، وَرَغْمَ التَّعَبِ، كَانَتِ الِابْتِسَامَاتُ وَالْهَتَافَاتُ بَيْنَ الْعُمَّالِ تَجْعَلُ الأَوْقَاتَ أَفْضَلَ.

لَكِنَّ قَلْبَهُ مَا زَالَ مُشْتَاقًا لِلْقُرَى وَهُدُوءِهَا. فِي اللَّيْلِ، كَانَ يَنظُرُ إِلَى السَّمَاءِ، وَيَتَذَكَّرُ نُجُومَ النَّخْلِ اللَّامِعَةَ، وَصَوْتَ النَّارِ الَّتِي تُحْمَى فِي الْقَرْيَةِ.

حُسَيْنٌ كَانَ دَائِمًا هُنَاكَ لِيُشَجِّعَهُ، وَيُشَارِكُ قِصَصًا عنِ الْحَيَاةِ فِي الْمَدِينَةِ. "إنَّهَا مَدِينَةٌ مَلِيئَةٌ بِالْفُرَصِ، فَاروقُ. عَلَيْكَ أَنْ تُؤْمِنَ بِنَفْسِكَ وَتَسْتَفِيدَ مِن كُلِّ لَحْظَةٍ".

لَكِنَّ رَغْمَ كُلِّ عَدَالَةِ حُسَيْنَ، بَدَأَ فَاروقُ يَتَسَاءَلُ عَنْ هُوِيَّتِهِ وَمَكَانِهِ. كَانَ هُنَاكَ شُعُورٌ دَاخِلِيٌّ يُخْبِرُهُ أَنَّ الْجَمَالَ الحَقِيقِيَّ مَا زَالَ فِي النَّخْلِ، وَأَنَّ الْعَوْدَةَ إِلَى الْجُذُورِ قَدْ تَكُونُ الْخِيَارَ الأَفْضَلَ.

فِي نِهَايَةِ الْمَطَافِ، قَرَّرَ فَاروقُ أَنْ يُعْطِيَ الْمَدِينَةَ فُرْصَةً، وَلَكِنَّهُ لَمْ يَنْسَ أَبَدًا ذِكْرَيَاتِ قَرْيَتِهِ، بَلْ اعْتَبَرَهَا دَافِعًا لِمُوَاصَلَةِ السَّعْيِ نَحْوَ تَحْقِيقِ أَحْلَامِهِ.

يتبع...

@Arabic200

#ترجمه
حَياةُ فَاروقَ فِي الْمَدينَةِ

عَندما وَصَلَ فَاروقُ إِلَى الْمَدينَةِ، كَانَ يَبحثُ عَن فُرْصَةٍ لِلِاندماجِ مَعَ الْحَيَاةِ الْجَدِيدَةِ. صَدْفَةً، التَقَى بِشَابٍ يُدْعَى حُسَيْن، الَّذِي كَانَ يَعْمَلُ فِي مَصْنَعٍ قَرِيبٍ مِن مَكَانِ إِقَامَتِهِ. حُسَيْنٌ كَانَ شَابًا طَمُوحًا وَلدَيْهِ خِبْرَةٌ فِي الْعَمَلِ بِالْمَدِينَةِ. تَبَادَلَا الْحَدِيثَ، وَعَرَفَ فَاروقُ أَنَّ حُسَيْنَ يُمكنُهُ مُسَاعَدَتَهُ فِي إِيجَادِ عَمَلٍ.

حُسَيْنٌ دَعَا فَاروقَ لِلِانْضِمَامِ إِلَيْهِ فِي الْمَصْنَعِ. قَالَ لَهُ: "تَأْتِي إِلَى الْعَمَلِ مَعِي، سَأُرِيكَ كَيْفِيَّةَ الْقِيَامِ بِالْأُمُورِ. سَتَتَعَلَّمُ سَرِيعًا". بِهَذِهِ الْكَلِمَاتِ، اسْتَعَادَ فَاروقُ بَعْضَ الْأَمَلِ. بَدَأَ الْعَمَلَ بِجَانِبِ حُسَيْنٍ، وَاسْتَغْرَقَ وَقْتًا قَصِيرًا لِتَعَلُّمِ الْمَهَامِّ. كَانَ الْعَمَلُ فِي الْمَصْنَعِ شَاقًّا، وَلَكِنْ لَمْ يَسْعَفْهُ الْوَقْتُ لِيَفْكِرَ فِي مَعَانَاةِ الْحَيَاةِ فِي الْمَدِينَةِ.

يتبع...

#ترجمه

زندگی فاروق در شهر

وقتی فاروق به شهر رسید، در جستجوی فرصتی برای ادغام در زندگی جدید خود بود. به طور تصادفی با جوانی به نام حسین ملاقات کرد که در کارخانه‌ای نزدیک محل اقامتش مشغول به کار بود. حسین، جوانی بلندپرواز با تجربه‌ای در کار در شهر بود، آنها با هم صحبت کردند و فاروق فهمید که حسین می‌تواند به او در پیدا کردن شغل کمک کند.
حسین از فاروق دعوت کرد که به او در کارخانه بپیوندد. به او گفت: "برای کار با من بیا، به تو نشان خواهم داد که چگونه کارها را انجام دهی. به زودی همه چیز را یاد می‌گیری."

با این کلمات، فاروق بخشی از امید را باز یافت/  این دعوت، شاخکی از امید را در دل فاروق شکوفا کرد. او در کنار حسین در کارخانه شروع به کار کرد و زمان کمی صرف یادگیری وظایف کرد.
کار در کارخانه دشوار بود، اما وقت برای فکر کردن به سختی‌های زندگی در شهر نداشت.


@Arabic200
#حوار
#مکالمه

أحمد: السَّلامُ عَلَيكُم، يا إخوة! هَلْ تَتَحَدَّثُونَ عن أَعْمالِ نَجيب مَحفوظ؟
(احمد: سلام بر شما برادران! آیا راجع به آثار نجيب محفوظ صحبت می‌کنید؟)


عبد الرحمن: وَ عَلَيكُمُ السَّلام! نَعَم، نَجيب مَحفوظ يُعَدُّ أَحَدَ عُلَماءِ الأدَبِ في مِصْرَ. إنَّهُ كَتَبَ رِواياتٍ قَويَّةً مِثلَ "مِراءَةُ الشِّعرِ" و"الطَّريقُ".
(عبد الرحمن: و سلام بر شما! بله، نجيب محفوظ یکی از دانشمندان ادب در مصر است. او رمان‌های قوی‌ای نوشته مانند "آینه شعر" و "راه".)


قاسم: صَحيح، أَعمالُهُ تُناقشُ الحَيَاةَ اليوميَّةَ للمَصرِيِّينَ وَتَجَارِبَهُمُ في الحَياةِ. لكنْ، هَذَا لا يَجعلُنا نَغفَلُ عن أَدَبِ المتنَبِّي.
(قاسم: درست است، آثار او زندگی روزمره مصری‌ها و تجربیاتشان را در زندگی بررسی می‌کند. اما، این ما را از ادبیات المتنبی غافل نمی‌کند.)


أحمد: أَحسَنتَ، المتنبي شَاعرٌ مُبدِعٌ. أَشعَارُهُ تَحمِلُ مَعانٍ عَميقَةً و حِكَمًا رَائعةً. كَيفَ تَصفُون أَثرَهُ في الأدَبِ العَربي؟
(احمد: درست گفتی، المتنبی شاعر خلاقی است. شعرهای او معانی عمیق و حکمت‌های فوق‌العاده‌ای دارند. چطور اثر او را در ادبیات عرب توصیف می‌کنید؟)


عبد الرحمن: المُتنَبِّي قَد سَطرَ في أَشعَارهِ مَعارِفَ مِن الشجاعةِ وَالحِكمةِ، وعُرفَ بفصاحَتِهِ. حتى أَنَّ أَشعَارَهُ تَعلّمَها الطُلَّابُ في المدارس.
(عبد الرحمن: المتنبی در شعرهایش معارف شجاعت و حکمت را ثبت کرده و به فصاحت شناخته می‌شود. حتی شعرهای او را دانش‌آموزان در مدارس آموخته‌اند.)


قاسم: وَ بارودي أيضاً كانَ كاتباً مُبدِعاً ومُجَدِّداً في الشِّعرٍ العَربي. لقد جَمعَ بَينَ العَصرِ القديمِ وَالحديثِ في أبياته.
(قاسم: و بارودی نیز نویسنده‌ای خلاق و نوآور در شعر عربی بود. او در اشعارش بین عصر کهن و جدید را گرد آورده است.)


أحمد: مَما لا شَكَّ فيه، بارودي له تأثيرٌ كبيرٌ على الشُّعراءِ ، وَقد أَنجزَ أَعْمالاً مُشَارٍ إليها، وَاستَخدَمَ أُسَلُوبًا جدِيدًا في كِتابَتِهِ.
(احمد: بدون شک، بارودی تاثیر زیادی بر شاعران داشته و آثار قابل توجهی خلق کرده و از سبک جدیدی در نوشتن استفاده کرده است.)


عبد الرحمن: أنا أُفضِّلُ رِواياتِ نَجيب مَحفوظ، بينما أُعتبرُ الرَّمزَ الفِكريَّ للمُتنَبّي أكثرَ تَأثيراً.
(عبد الرحمن: من رمان‌های نجيب محفوظ را ترجیح می‌دهم، در حالی که من فکر می‌کنم علامت فکری المتنبی تأثیر بیشتری دارد.)


قاسم: وَالإبداعُ الأدَبِيُّ يَستُمِرُّ، كُلُّ كَاتبٍ يضيفُ لمَستَهُ الفَرِيدةَ.
(قاسم: و خلاقیت ادبی ادامه دارد، هر نویسنده‌ای لمس خاص خود را اضافه می‌کند.)



@Arabic200
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حوار
#مکالمه


أحمد: وَأنتَ مُحِقٌّ، كُلُّ كاتبٍ يُقدِّمُ عالَمًا خاصًّا به. كيفَ ترى تطور الأدب العربي في العصر الحديث؟

ترجمه: و تو درست می‌گویی، هر نویسنده جهانی خاص از خود ارائه می‌دهد. نظر تو درباره‌ی توسعه‌ی ادبیات عربی در عصر مدرن چیست؟

---

عبد الرحمن: أعتقدُ أنَّ الأدب العربي في العصر الحديث يشهدُ تنوّعًا كبيرًا. هناك الكثير من الأصوات الجديدة والشعوب الذين يعبرون عن قضاياهم.

ترجمه: من فکر می‌کنم که ادبیات عربی در عصر مدرن تنوع زیادی پیدا کرده است. بسیاری از صداهای جدید و ملتها وجود دارند که به بیان مسائل خود می‌پردازند.

---

قاسم: نعم، ومع استخدام وسائل التواصل الاجتماعي، أصبح الكُتّاب قادرين على الوصول إلى جمهورٍ أوسع. كيف ترى تأثير الإنترنت على الأدب؟

ترجمه: بله، و با استفاده از رسانه‌های اجتماعی، نویسندگان قادر به رسیدن به مخاطبان بیشتری شدند. نظر تو درباره‌ی تأثیر اینترنت بر ادبیات چیست؟

---

أحمد: الإنترنت فتحَ أبوابًا جديدة، لكنّه أيضًا جعلَ الكُتّاب يواجهون تحدياتٍ في الحفاظ على جودة أدبهم. هل تعتقدون أنَّ هذا التحدّي يؤثر على المضمون؟

ترجمه: اینترنت درهاهای جدیدی را گشوده است، اما همچنین نویسندگان را با چالش‌هایی در حفظ کیفیت ادبیاتشان روبرو کرده است. آیا فکر می‌کنید این چالش بر محتوا تأثیر دارد؟

---

عبد الرحمن: بالتأكيد، فمع تزايد المنافسة، يلجأ بعضهم إلى الكتابة السريعة دون التمعّن في التفاصيل. لكنّ هناك أيضًا مَن يكتبون بتعمق واحترافية.

ترجمه: قطعاً، با افزایش رقابت، برخی به نوشتن سریع بدون دقت به جزئیات روی می‌آورند. اما همچنین کسانی هستند که با دقت و حرفه‌ای‌گری می‌نویسند.

---

قاسم: وعلينا أن نُقدِّر جهود أولئك الذين يسعون للحفاظ على التراث الأدبي واللغة الفصحى، مثلما فعل المتنبي وبارودي.

ترجمه: و ما باید تلاش‌های کسانی را که در حفظ میراث ادبی و زبان فصحی کوشیده‌اند، مانند المتنبی و بارودی، قدردانی کنیم.

---

أحمد: فعلاً، علينا دعم الأدباء الذين يضيفون قيمة للأدب العربي. هل لديكم أية توصيات لكتبٍ جديدة؟

ترجمه: واقعاً، ما باید از نویسندگانی که به ادبیات عربی ارزش افزوده می‌دهند، حمایت کنیم. آیا هیچ توصیه‌ای برای کتاب‌های جدید دارید؟

---

عبد الرحمن: أنصح بقراءة أعمال الكاتبة "أهواك" للكاتب "عز الدين شكري"، التي تُعبر عن تحديات الحب في العصر الحديث.

ترجمه: به خواندن اثر "أهواك" از نویسنده "عز الدین شکری" که چالش‌های عشق در عصر مدرن را بیان می‌کند، توصیه می‌کنم.

---

قاسم: وأنا أوصي بـ "القاهرة" لنجيب محفوظ، فهي تعكس الروح المصرية وتعالج القضايا الاجتماعية بأسلوب مؤثر.

ترجمه: و من همچنین "القاهره" از نجيب محفوظ را توصیه می‌کنم، زیرا روح مصری را منعکس می‌کند و مسائل اجتماعی را به شیوه‌ای تأثیرگذار بررسی می‌کند.

---

أحمد: يبدو أنَّ النقاش حول الأدب لا ينتهي، وكل كاتب يترك بصمة. دعونا نواصل القراءة والنقاش!

ترجمه: به نظر می‌رسد که بحث درباره‌ی ادبیات تمام‌نشدنی است و هر نویسنده اثری از خود به جا می‌گذارد. بیایید به خواندن و بحث ادامه دهیم!

---

عبد الرحمن: أتفق، الشغف بالأدب يُثري أرواحنا ويغذي عقولنا.

ترجمه: موافقم، عشق به ادبیات روح ما را غنی کرده و به ذهن ما غذا می‌دهد.

---

قاسم: فلنستمر في تبادل الأفكار والأعمال الأدبية، فكل حوارٍ يُضفي لمسة جديدة على تجربتنا الأدبية.

ترجمه: بیایید به تبادل افکار و آثار ادبی ادامه دهیم، زیرا هر گفتگویی بر تجربه ادبی ما تأثیر تازه‌ای می‌گذارد.


@Arabic200
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2024/12/01 05:38:55
Back to Top
HTML Embed Code: