tgoop.com/Austro_libertarian/945
Last Update:
«از گرانی گلایه نکنید!»
(قسمت اول)
امروز وظیفهی هر طرفدار بازار آزاد است که بلند و رساترین صدای معترض به گرانیها باشد. اما متأسفانه عدهای از کسانی که در ظاهر داعیهی آزادی اقتصاد دارند، هرگاه فرصتی فراهم میگردد، و صداهایی علیه گرانیها—این واضحترین و اصلیترین علامت یک اقتصاد بسته و سوسیالیستی—بلند میشود، نهتنها سخنی بهزبان نمیآورند، بلکه بدتر، برعکس، میکوشند تا صحبتها علیه گرانی را خاموش کنند، گویی که یا اصلاً گرانی را حس نمیکنند یا دغدغهاش را ندارد، یا اقتصاددانانی هستند که از درک بزرگترین داغ اقتصادی این روزهای مردم ایران بیاطلاعاند.
علت هرچه باشد، اصلیترین نقدها را میتوان در چند دسته قرار داد. اول کسانیاند که برای توجیه موارد گرانی به یک گونهی غریب از ارزشگذاری ذهنی متوسل میشوند. میگویند هرکس، چون یک کنشگر و تولیدکنندهی خصوصی است، حق دارد هر قیمتی برای کالای خود بگذارد و مردم میتوانند از او بخرند یا نه. این ادعا از دو جنبه در اقتصاد ایرانی اعتباری ندارد. اول، در یک اقتصاد آزاد، کارآفرینان همواره میکوشند تا با کاهش قیمت و افزایش کیفیت محصول یا خدمات خود، مشتریان بیشتری را جلب کنند. در نتیجهی این کوشش کارآفرینانه، مردم میتوانند با مقدار پول ثابتْ مصرف بیشتر و در نتیجه رفاه بیشتر داشته باشند. اما چنین روندی در اقتصاد ایران وجود ندارد؛ نه خبری از فعالیت کارآفرینی بهمفهوم اتریشی است، نه تورم اجازه میدهد که مردم با پول ثابت مصرف بیشتر داشته باشند—بلکه برعکس، تورم و گرانی هر روز از رفاه مردم میکاهد. اما این فرایند کاهش قیمت و افزایش رفاه، تنها یک نشانهی عملکرد اقتصاد بازار است، و خود علتی دارد که ما را به جنبهی دوم و عمیقتر غلط بودن استدلال مذکور میرساند. فردی که به این استدلال باور دارد، در جایی نادرست به دوگانهی دولتی/خصوصی اشاره میکند. درواقع، بنیاد این ادعا این است که چون یک کالای گران را یک تولیدکنندهی خصوصی عرضه میکند، پس انتقاد از این گرانی انتقاد از بازار آزاد است؛ یا به عبارت دیگر، نباید از گرانی کالاهای خصوصی حرف زد، چون اینها را بخش خصوصی مستقل از دولت تولید کرده است. این استدلالْ دوگانهی درست دولتی/خصوصی را بهاشتباه به درون یک اقتصاد دولتی تعمیم میدهد. اما در یک اقتصاد بسته، خبری از مکانیسمها و فرایندهایی که باعث کارآفرینی و کشف قیمتها میشوند نیست و عوامل خصوصی نیز بهاندازهی بنگاه دولتی ناتوان هستند. منابع در بخش خصوصی نیز بهدرستی تخصیص نمییابد، قیمت عوامل تولید همچنان پنهان است، عدمقطعیت آینده بالاست؛ و همهی این عوامل دست به دست هم میدهند تا محاسبهی اقتصادی ناممکن شود؛ سرمایهگذاری پرریسک میگردد، درآمدها کم میشود و قیمت محصولات افزایش و کیفیت آنها کاهش مییابد. اگر در یک اقتصاد سوسیالیستی، مشکل محاسبهی اقتصادی به بنگاههای دولتی محدود بود (پدیدهای که درواقع تاحدی در کشورهای کاپیتالیستی شاهدیم) که اصلاً از همان ابتدا هیچ برخوردی بین دو ایدئولوژی بازار و سوسیالیسم شکل نمیگرفت. دولت برای خود به تولید شورایی و برنامهریزی مرکزی و هدردادن منابع و ایجاد تورم مشغول میشد و مردم نیز تحت همین دولت از مواهب بازار و تولید خصوصی بهره میبردند و بر رفاه خود میافزودند! مشکل اصلی اقتصاد دولتی این است که تمام اقتصاد را، از جمله و مهمتر از همه، بخش خصوصی را دچار اختلال میکند، و گرانی اولین و مهمترین علامت این شیوهی ویرانگر است. پس بهعقیدهی من، نهایت بیگانگیِ طرفداران بازار با جامعه را میرساند که وقتی مردم از گرانی شکایت میکنند، جواب میدهند مجبور نیستی بخری، یا برو یک چیز دیگر بخر! مثل آن اشرافزادهای که گفت مردم اگر نان ندارند کیک بخورند.
@austro_libertarian
BY AUSTRO LIBERTARIAN
Share with your friend now:
tgoop.com/Austro_libertarian/945