AUSTRO_LIBERTARIAN Telegram 946
AUSTRO LIBERTARIAN
«از گرانی گلایه نکنید!» (قسمت اول) امروز وظیفه‌ی هر طرفدار بازار آزاد است که بلند و رساترین صدای معترض به گرانی‌ها باشد. اما متأسفانه عده‌ای از کسانی که در ظاهر داعیه‌ی آزادی اقتصاد دارند، هرگاه فرصتی فراهم می‌گردد، و صداهایی علیه گرانی‌ها—این واضح‌ترین و…
«از گرانی گلایه نکنید!»
(قسمت دوم)

اما مورد بالا کوچک و بی‌اهمیت جلوه می‌کند در برابر دسته‌ی دیگری از نقدها—البته این دو پیوندی نیز با یکدیگر دارند—که می‌گویند از گرانی‌ها انتقاد نکنید چون ممکن است دولت دخالت کند؛ یا از گرانی‌ها انتقاد نکنید چون مردم ایران ذاتاً کمونیست هستند و خواستار دخالت دولت. اول از همه، مگر دولت ایران تا به امروز برای دخالت‌های خود نیاز به درخواست و نظر مردم داشته—دولتی که وقتی تمام جامعه یک‌صدا خواستار آزادی‌های مختلف هستند، جار می‌زند مردم از ما کنترل بیشتر می‌خواهند؟ اما راستش چنین ادعایی پر بیراه نیست: وقتی مردم به گرانی‌ها اعتراض می‌کنند، صداهایی که خواستار آزادی بیشتر، و نه دخالت کمتر، هستند بسیار کم‌رنگ و حتی ناموجودند. اما این در اصل نشان از کم‌کاری ما طرفداران بازار آزاد دارد——کامل‌ترین و قطعی‌ترین دفاع‌ها از بازار آزاد زمانی شکل گرفتند که دو پدیده‌ی مطلوبیت مارجینال و ارزش ذهنی کشف شدند. اما منتقدانِ منتقدان گرانی، در حرف کسانی که از گرانی‌ها گله دارند، نشانه‌هایی از باور به نظریه‌ی ارزش کار می‌بینند؛ نظریه‌ای که در جدال‌های اقتصاد کلاسیک به ایده‌هایی همچون مارکسیسم و برنامه‌ریزی مرکزی ختم شد. پس می‌گویند مردم ذاتاً کمونیست و خواهان اقتصاد دولتی هستند، و می‌کوشند تا با آن‌ها مقابله کنند. ایراد این‌جاست که باور به نظریه‌ی ارزش کار نه ناشی از ایمان ذاتی به کمونیسم، بلکه یک شهود طبیعی است که در تجربیات محدود و روزمره‌ی انسانی تقویت می‌شود. بی‌دلیل نبود که هزاران سال پس از ظهور تمدن‌ها و شکل‌گیری اندیشه‌ی مدون درباره‌ی انسان و جوامع، همچنان خبری از مطلوبیت مارجینال و ارزش ذهنی نبود و حرکات کوچکی که به‌سمت کشف آن‌ها شکل گرفت همگی مهجور ماند. مطلوبیت مارجینال و ارزش ذهنی حتی امروز نیز ورای درک بسیاری از دانشجویان مقاطع بالاتر و حتی استادان اقتصاد است. کوتاه‌سخن، پایه و اساس نظریه‌ی اقتصاد مدرن و کامل‌ترین دفاع از بازار آزاد، به‌هیچ‌وجه به‌صورت شهودی قابل‌کشف نیست، عقل سلیم را به چالش می‌کشد، و درک روزمره‌ی ما از علت و معلول را زیرسوال می‌برد. توضیح همین پدیده‌ی بسیار بنیادی که «قیمت محصولات نهاییْ هزینه‌های تولید را تعیین می‌کند—نه برعکس» یقیناً یکی از سخت‌ترین موضوعات آموزشی در تاریخ بشر بوده است. و همزمان، ضروری‌تر از هر موضوع دیگری—مردم یک جامعه می‌توانند مثلاً بدون دانستن آخرین پیشرفت‌ها در مکانیک کوانتوم بدون هیچ مشکلی به زندگی خود ادامه دهند؛ اما ناآگاهی از نظریه‌ی ارزش ذهنی و مطلوبیت مارجینال همواره تهدیدی برای موجودیت جوامع و همکاری اجتماعی، و در نتیجه بقای انسان، بوده است. لیبرال‌های کلاسیک که در فقدان نظریه‌ی ارزش ذهنی بزرگ‌ترین سامان آزاد تاریخ بشر را در آمریکا بنیان نهادند، از یک نظر بسیار خوش‌اقبال بودند: هنوز خبری از جنبش‌های سوسیالیستی نبود. اما امروز چنین نیست. انسان‌ها ذاتاً کمونیست نیستند، اما جهل اقتصادیْ یک شهود طبیعی است. امروز جامعه پر از روشنفکران و فعالانی است که یا ندانسته این جهل را در نسخه‌های مختلف سوسیالیسم و دولت‌گرایی تئوریزه کرده‌اند، یا می‌کوشند از این جهل در جهت اهداف مستبدانه‌ی خود سوءاستفاده کنند. پس بیخود نبود که میزس بزرگ‌ترین، بل تنها وظیفه‌ی اقتصاددان را آموزش اقتصاد می‌دانست. اقتصاد، شاید درکنار فلسفه، تنها شاخه‌ی دانش بشری باشد که هدف از یادگیری آن فقط و فقط آموزاندن است. اقتصاددان باید سقراط جامعه‌ی مدرن باشد—من حتی قدم را فراتر می‌گذارم و می‌گویم اقتصاددانی که هدفی جز آموزش دارد، اصلاً اقتصاددان نیست؛ می‌تواند حسابدار و مالیه‌چی باشد، یا حتی تریدر و کلاهبردار و عمله‌ی دولت، اما اقتصاددان نه. اقتصاددان در کنار مردم می‌ایستد وقتی می‌بیند تصمیمات و نظرات مردم براساس شهود ارزش کار است، و جمعیتی را، هرچقدر کوچک، با پایه و اساس نظریه‌ی بازار آزاد، یعنی با ارزش ذهنی و مطلوبیت مارجینال، آشنا می‌کند. و این کافی نیست که فقط بگوییم «ارزش ذهنی است و هرکس می‌تواند هر قیمتی خواست ارائه بدهد، پس حرف نزنید.» بلکه باید یاد داد که ارزش ذهنی چگونه باعث ایجاد قیمت کالاهای نهایی می‌شود، یعنی مطلوبیت مارجینال را توضیح داد، سپس گفت چگونه این قیمت‌ها هزینه‌های تولید را مشخص می‌کنند، سپس چگونه فرایند کارآفرینی به کاهش قیمت و افزایش کیفیت می‌انجامد، سپس چگونه عدم‌قطعیت کمتر می‌شود و رفاه افزایش می‌یابد و ...؛ و بعد باید توضیح داد که چگونه دخالت گسترده‌ی دولت در تک‌تک این مراحل و بی‌اعتنایی به آموزه‌های اقتصاد موجب بحران‌های فراگیر و دائمی اقتصادی، خصوصاً گرانی، می‌شود؛ و راه رهایی چیست.

@austro_libertarian



tgoop.com/Austro_libertarian/946
Create:
Last Update:

«از گرانی گلایه نکنید!»
(قسمت دوم)

اما مورد بالا کوچک و بی‌اهمیت جلوه می‌کند در برابر دسته‌ی دیگری از نقدها—البته این دو پیوندی نیز با یکدیگر دارند—که می‌گویند از گرانی‌ها انتقاد نکنید چون ممکن است دولت دخالت کند؛ یا از گرانی‌ها انتقاد نکنید چون مردم ایران ذاتاً کمونیست هستند و خواستار دخالت دولت. اول از همه، مگر دولت ایران تا به امروز برای دخالت‌های خود نیاز به درخواست و نظر مردم داشته—دولتی که وقتی تمام جامعه یک‌صدا خواستار آزادی‌های مختلف هستند، جار می‌زند مردم از ما کنترل بیشتر می‌خواهند؟ اما راستش چنین ادعایی پر بیراه نیست: وقتی مردم به گرانی‌ها اعتراض می‌کنند، صداهایی که خواستار آزادی بیشتر، و نه دخالت کمتر، هستند بسیار کم‌رنگ و حتی ناموجودند. اما این در اصل نشان از کم‌کاری ما طرفداران بازار آزاد دارد——کامل‌ترین و قطعی‌ترین دفاع‌ها از بازار آزاد زمانی شکل گرفتند که دو پدیده‌ی مطلوبیت مارجینال و ارزش ذهنی کشف شدند. اما منتقدانِ منتقدان گرانی، در حرف کسانی که از گرانی‌ها گله دارند، نشانه‌هایی از باور به نظریه‌ی ارزش کار می‌بینند؛ نظریه‌ای که در جدال‌های اقتصاد کلاسیک به ایده‌هایی همچون مارکسیسم و برنامه‌ریزی مرکزی ختم شد. پس می‌گویند مردم ذاتاً کمونیست و خواهان اقتصاد دولتی هستند، و می‌کوشند تا با آن‌ها مقابله کنند. ایراد این‌جاست که باور به نظریه‌ی ارزش کار نه ناشی از ایمان ذاتی به کمونیسم، بلکه یک شهود طبیعی است که در تجربیات محدود و روزمره‌ی انسانی تقویت می‌شود. بی‌دلیل نبود که هزاران سال پس از ظهور تمدن‌ها و شکل‌گیری اندیشه‌ی مدون درباره‌ی انسان و جوامع، همچنان خبری از مطلوبیت مارجینال و ارزش ذهنی نبود و حرکات کوچکی که به‌سمت کشف آن‌ها شکل گرفت همگی مهجور ماند. مطلوبیت مارجینال و ارزش ذهنی حتی امروز نیز ورای درک بسیاری از دانشجویان مقاطع بالاتر و حتی استادان اقتصاد است. کوتاه‌سخن، پایه و اساس نظریه‌ی اقتصاد مدرن و کامل‌ترین دفاع از بازار آزاد، به‌هیچ‌وجه به‌صورت شهودی قابل‌کشف نیست، عقل سلیم را به چالش می‌کشد، و درک روزمره‌ی ما از علت و معلول را زیرسوال می‌برد. توضیح همین پدیده‌ی بسیار بنیادی که «قیمت محصولات نهاییْ هزینه‌های تولید را تعیین می‌کند—نه برعکس» یقیناً یکی از سخت‌ترین موضوعات آموزشی در تاریخ بشر بوده است. و همزمان، ضروری‌تر از هر موضوع دیگری—مردم یک جامعه می‌توانند مثلاً بدون دانستن آخرین پیشرفت‌ها در مکانیک کوانتوم بدون هیچ مشکلی به زندگی خود ادامه دهند؛ اما ناآگاهی از نظریه‌ی ارزش ذهنی و مطلوبیت مارجینال همواره تهدیدی برای موجودیت جوامع و همکاری اجتماعی، و در نتیجه بقای انسان، بوده است. لیبرال‌های کلاسیک که در فقدان نظریه‌ی ارزش ذهنی بزرگ‌ترین سامان آزاد تاریخ بشر را در آمریکا بنیان نهادند، از یک نظر بسیار خوش‌اقبال بودند: هنوز خبری از جنبش‌های سوسیالیستی نبود. اما امروز چنین نیست. انسان‌ها ذاتاً کمونیست نیستند، اما جهل اقتصادیْ یک شهود طبیعی است. امروز جامعه پر از روشنفکران و فعالانی است که یا ندانسته این جهل را در نسخه‌های مختلف سوسیالیسم و دولت‌گرایی تئوریزه کرده‌اند، یا می‌کوشند از این جهل در جهت اهداف مستبدانه‌ی خود سوءاستفاده کنند. پس بیخود نبود که میزس بزرگ‌ترین، بل تنها وظیفه‌ی اقتصاددان را آموزش اقتصاد می‌دانست. اقتصاد، شاید درکنار فلسفه، تنها شاخه‌ی دانش بشری باشد که هدف از یادگیری آن فقط و فقط آموزاندن است. اقتصاددان باید سقراط جامعه‌ی مدرن باشد—من حتی قدم را فراتر می‌گذارم و می‌گویم اقتصاددانی که هدفی جز آموزش دارد، اصلاً اقتصاددان نیست؛ می‌تواند حسابدار و مالیه‌چی باشد، یا حتی تریدر و کلاهبردار و عمله‌ی دولت، اما اقتصاددان نه. اقتصاددان در کنار مردم می‌ایستد وقتی می‌بیند تصمیمات و نظرات مردم براساس شهود ارزش کار است، و جمعیتی را، هرچقدر کوچک، با پایه و اساس نظریه‌ی بازار آزاد، یعنی با ارزش ذهنی و مطلوبیت مارجینال، آشنا می‌کند. و این کافی نیست که فقط بگوییم «ارزش ذهنی است و هرکس می‌تواند هر قیمتی خواست ارائه بدهد، پس حرف نزنید.» بلکه باید یاد داد که ارزش ذهنی چگونه باعث ایجاد قیمت کالاهای نهایی می‌شود، یعنی مطلوبیت مارجینال را توضیح داد، سپس گفت چگونه این قیمت‌ها هزینه‌های تولید را مشخص می‌کنند، سپس چگونه فرایند کارآفرینی به کاهش قیمت و افزایش کیفیت می‌انجامد، سپس چگونه عدم‌قطعیت کمتر می‌شود و رفاه افزایش می‌یابد و ...؛ و بعد باید توضیح داد که چگونه دخالت گسترده‌ی دولت در تک‌تک این مراحل و بی‌اعتنایی به آموزه‌های اقتصاد موجب بحران‌های فراگیر و دائمی اقتصادی، خصوصاً گرانی، می‌شود؛ و راه رهایی چیست.

@austro_libertarian

BY AUSTRO LIBERTARIAN


Share with your friend now:
tgoop.com/Austro_libertarian/946

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Content is editable within two days of publishing Although some crypto traders have moved toward screaming as a coping mechanism, several mental health experts call this therapy a pseudoscience. The crypto community finds its way to engage in one or the other way and share its feelings with other fellow members. Matt Hussey, editorial director at NEAR Protocol also responded to this news with “#meIRL”. Just as you search “Bear Market Screaming” in Telegram, you will see a Pepe frog yelling as the group’s featured image. Select “New Channel” Telegram has announced a number of measures aiming to tackle the spread of disinformation through its platform in Brazil. These features are part of an agreement between the platform and the country's authorities ahead of the elections in October.
from us


Telegram AUSTRO LIBERTARIAN
FROM American