tgoop.com/Babek_Cavanshir/735
Last Update:
البته که مولوی تورک است
(بخش چهارم)
دکتر بابک جوانشیر
۷-در معنای مجازی اشعار مولانا کلمه «تورک» بیشتر در معنای مثبت و مترادف با زیباروی ، عالم، عادل، روشن ضمیر، آزاد، بزرگ مرد و دانا است. در مقابل «هندو» و «تاجیک» بیشتر معنای مجازی بردگی، تاریکی، سیاهی، الکن، گنگ، گیج، نامفهوم، نامانوس، کسی که تورکی و یا زبان نمیداند می باشد. یعنی اگر جمع بندی بکنیم به صورت کلی معنای «تات» و «تاجیک» منفی می باشد.
مثلا مولوی چنین می فرماید.
«یک حمله و یک حمله کآمد شب و تاریکی،
تورکی کن و چستی کن، نی نرمی و تاجیکی!»
در اینجا «تورک» صفت مثبت ولی «تاجیک» در معنای تنبل و زبون بکار برده شده است.
در میان تورکان ایران و جهان همه جا کلمه های «تات» و «تاجیک» برای تحقیر و استهزا بکار برده میشوند. مانند اصطلاح «تات-آوارا» به معنی گیج، بیدست و پا، کسی که از انجام سادهترین کارهای خود هم ناتوان است.
مثلا شاهسونهای تورک چنین ضرب المثلی دارند. «چئویر تات’ی، وور تات’ی!» یعنی «تات را بچرخان و بزنش. اون نمیتونه از خودش دفاع بکنه!»
ایل تورک قشقایی و همچنین تورکان جنوب ایران چنین ضرب المثلی دارند: «تورک’و آت، تات’ی ات ییخار.» یعنی «تورک از اسب میافتد زمین و میمیرد (در میدان جنگ و با مردانگی) ولی تات یا تاجیک در رختخوابش از چاغی و ترس میمیرد.»
کافی است به تورکان جنوب ایران با لفظ تاجیک خطاب بکنید. ببینید چطور عصبانی میشوند.
پیرمرد تنومند و چهار شانهای از ایل تورک قشقایی به من تعریف میکرد از تاجیکستان یک محقق شاهنامه آمده بود. هیکل مرا که دید به من گفت: «شبیه رستم دستانی. شما حتما تاجیکید!» پیرمرد از شنیدن این جمله برآشفته شده و یک سیلی محکم دم گوش این شخص میزنه و بهش میگه که «تاجیک پدرته بی ناموس!»
شاعر معروف «مأذون» که از تورکان جنوب ایران و از ایل تورک قشقایی میباشد، کلمه «تاجیک» را بر حسب فرهنگ رایج در میان تورکان در معنای منفی بکار برده است. مثلا در دو بیت زیر:
«بیر مدتدیر دوکوهک’ده قالمیشام،
بیر طرفه چیخاردایدی سئل منی.
زرد و ضعیف تاجیک صفت اولموشام،
قورخورام کی یوووتمایا ائل منی!»
ترجمه فارسی:
«یک مدتی است که در روستای دوکوهک ساکن شدهام (گیر افتاده ام)،
ای کاش سیلی میآمد و مرا از اینجا بیرون میکشید و میرهانید.
زرد و ضعیف و تاجیک صفت شدهام،
میترسم که ایل دوباره مرا قبول نکند!
۸- مولوی خدا را هم به تورک تشبیه کرده و «آب و گل»، انسان خاکی، را به عبادت او دعوت میکند:
«صدقو من لیس یرجو خیرکم،
لا تضلوا لا تصدوا غیرکم.
پارسی گوییم هین تازی بهل،
هندوی آن تورک باش ای آب و گل.»
«تورک فلک گاو را بر گردون ببست،
کرد ندا در جهان کی به سفر میرود.»
یعنی، خداوند بروج را آفرید.
«جان ملک سجده کند آن را که حق را خاک شد،
تورک فلک چاکر شود آن را که شد هندوی او!»
مولوی در جای دیگر، تورک را مظهر فداکاری و جانبازی و هندوها را نماد رخوت و لالایی معرفی نموده، میگوید:
«به ترک تورک اولیتر سیهرویان هندو را،
که تورکان راست جانبازی و هندو راست لالایی!»
مولوی پیامبر عشق را هم تورک میداند و میگوید:
«دهان عشق میخندد که نامش تورک گفتم من،
خود این او میدمد در ما که ما ناییم و او نایی.»
مولوی عقل و معنا را تورک و سفسطه را هندو میخواند:
رها کن حرف هندو را، ببین تورکان معنی را،
من آن تورکم که هندو را نمیدانم نمیدانم
مولوی روشنایی و زیبایی را تورک و ظلمت و شب را هندو میداند:
تورکی کند آن صبوح و گوید،
با هندوی شب به خشم سن سن!
تورکیت به از خراج بلغار
هر سن سن تو هزار رهزن!
و یا زیبایی چشمان را به تورک تشبیه میکند:
پیش آن چشمهای تورکانه،
بندهای و کمینه هندویی.
@Babek_Cavanshir
BY Babek Cavanşir
Share with your friend now:
tgoop.com/Babek_Cavanshir/735