Telegram Web
درباره شب چله و زایش مهر
دکتر ژاله آموزگار
🎙 سخنرانی دکتر ژاله آموزگار
درباره شب چله و زایش مهر
در یکی از نشست‌های شب‌های بخارا

🗝 @IslamicPhilosophy
🖥 instagram.com/IranianPhilosophy
🖋تاملی درباره آموزه معاد/رستاخیز و ارتباط دو واژه کَفَن و کافین (coffin)

۱. مدتی است مجموعه مستندی را دنبال میکنم درباره مصر باستان و مومیایی‌ها و فرایند مومیایی‌ کردن. ظاهرن مصریان باستان جنازه را به این خاطر مومیایی‌ می‌کردند که اعتقادشان بر این بوده که روح پس از مرگ از بدن مرده جدا شده و موقت به جهان دیگری می‌رود تا اینکه روزی دوباره به جنازه برگشت می‌کند تا دوباره در جنازه حلول کرده و مرده در جهان پس از مرگ زندگی دوباره پیدا کند. حال طبق این باور هرچه جنازه بهتر حفظ شود روح در بازگشتش به بدن کار راحت تری خواهد داشت و بهتر و سریعتر و بی مشکلی، بدنی که پیشتر در آن بوده را خواهد یافت و رستاخیز یا معادش آسان‌تر و سریعتر خواهد بود. به همین دلیل مومیایی‌ کردن فرایند حفظ بدن را ایفا میکرده و هرچه شخص جایگاه اجتماعی بالاتری داشته کیفیت این کار هم بهتر انجام میشده است. البته فرایند مومیایی کردن نیز از دوره‌ای به دوره دیگر متفاوت بوده‌. چنانکه در دوره‌هایی امحا و احشا درون بدن مرده را نیز در خمره‌هایی کنار جسد مومیایی می‌کردند که وقتی روح به بدن بازگشت اعضای درونی بدن نیز به راحتی دوباره به بدن بپیوندد. جالب‌تر اینکه کل فرایند مومیایی کردن با مراسمی همراه با گفتن اذکار و اوراد صورت می‌گرفته است.

۲. این آموزه ناخودآگاه مرا به یاد آموزه ادیان ابراهیمی درباره کفن و دفن مرده و فرایند انجام این کار انداخت. در واقع در سه دین یهود، مسیحیت و اسلام نیز بدن مرده همچنان یا در تابوت و یا در کَفَن دفن می‌شود که چه بسا این عمل دفنِ با تابوت در آیین یهود و مسیحیت و همچنین عمل دفن با پیچیدن مرده در کفن، به همین منظورِ حفظ جنازه برای روزی که دوباره روح به بدن بازگردد صورت میگرید. هرچند این تحلیل نیاز به تحقیق و کار بیشتری دارد اما اینکه این ادیان این آموزه را از مصر باستان برداشت کرده باشند چیز عجیبی نخواهد بود هم به خاطر قدمت بیشتر تمدن مصریان باستان که قدمتی ۵۰۰۰ ساله یا حتی بیشتر دارد و هم اینکه میان مصریان باستان و بنی اسرائیل به عنوان یهودیان اولیه و همچنین تمدنهای میان رودان ارتباط وجود داشته!

۳. شاید آنچه بیشتر کارکرد مشابه نوع فرایند کفن و دفن در این ادیان را نشان دهد واژه کَفَن در عربی به معنای پارچه مخصوص برای درهم پیچیدن مرده و کافین (coffin) در زبان‌های لاتین و انگلیسی به معنای تابوت باشد که در اصل از واژه یونانی kophinos به معنای سبد، که انگار یک واژه‌اند هم به لحاظ ریخت و هم به لحاظ محتوا و معنا! اینکه چطور این واژه وارد زبان عربی شده البته خود نیازمند کار و پژوهش است، اما ظاهرن آنچه ما با عنوان آموزه رستاخیز یا معاد جسمانی می‌شناسیم و قرنها میان فلاسفه‌ی مسلمان درباره چگونگی و امکان یا عدم امکان آن بحث وجود داشته آموزه‌ای است که خاستگاه‌های آنرا باید در مصر باستان و تلقی ایشان از مرگ و زندگی پس از مرگ جستجو کرد که بعدها در ادیان ابراهیمی به اشکال کمی متفاوت‌تری وارد و حفظ شده است.

۴. این نحو از حفظ جسد در شکل‌های مومیایی کردن، در تابوت گذاشتن یا کفن پیچ کردن مرده که همه ظاهرن با هدفی مشابه انجام شده‌اند را مقایسه کنید با کاری که در آیین زرتشت با مرده انجام می‌دادند، یعنی قرار دادن جسد در استودان که جایی بوده در نوک کوهها که جنازه مرده را در معرض هوای باز قرار می‌دادند تا خوراک پرندگان و کرکسها گردد، زیرا به باور زرتشتیان جنازه آلوده است و دفن آن یا سوزاندنش باعث آلوده کردن زمین و آتش می‌شده؛ یا در مقابل با آموزه سوزاندن جسد در ادیان هندی و شرقی: که در هردوی آنها حفظ جسد اهمیتی نداشته است، و دست‌کم در آیین زرتشت که ما همچنان در آن با آموزه معاد و رستاخیز سروکار داریم، رستاخیز بیشتر رستاخیز روحانی بوده تا جسمانی، آنگونه که روایت سفر روح به جهان پس از مرگ در کتاب ارداویراف‌نامه خود به روشنی گویای این مطلب است.
@BeKhodnotes
آیا میدانستید مولانا در دیوان کبیر اشعاری به زبان یونانی هم دارد؟ اشعاری به زبان یونانی و اما با وزن اشعار فارسی. این مقاله ارزشمند درباره اشعار یونانی مولاناست و به بررسی و گردآوری آنها پرداخته است:

https://tinyurl.com/yp7bubvp

@BeKhodnotes
کافی است نسل نوجوان و جوان ما با تاريخ کهن ايران و تمدن ايرانی و اسلامی، با تاريخ ايرانشهر، با تاريخ هويت ايرانی و تاریخ زبان ملی، با تاريخ شکلگيری دولت ملی در دوران صفويه و عناصر تشکيل دهنده دولت ملی صفويه در ايران، با تاريخ دويست سال اخير ايران، از دوران جنگ های ايران و روس گرفته تا دو جنگ جهانی و نقش اشغالگرانه روسيه (/شوروی) و انگليس، با کودتای 28 مرداد و با تاريخ تجاوز صدام به ايران و تاريخ دفاع ايرانيان از خاک و ميهن و هويت ملی و دينی شان آشنا باشند و در کتاب های درسی مدارس و دانشگاه ها به دور از تبليغات به شيوه درست علمی تاريخ ايران را فرا بگيرند تا به تبليغات و "تحليل" های تلويزيون هایی مانند بی بی سی فارسی، تلویزیون من و تو، و بوق رسانه ای سعودی ها در موضوعات مرتبط با ايران مطلقا اعتماد نکنند. در يک کلمه ضرورت امروز ما تقويت آگاهی تاريخی ملی است.

https://www.tgoop.com/azbarresihayetarikhi
3
امروز در تقویم ایرانی مصادف بود با جشن باستانی سده که نزد ایرانیان بزرگداشته میشد. روایت‌های گوناگونی درباره علت نامگذاری این جشن با عنوان جشن سده وجود دارد اما یکی از جالبترین آنها را استاد عبدالحسین زرین کوب در کتاب تاریخ ایران خود از این قرار روایت می‌کند:

"جشن سده در واقع جشن بزرگداشت صدمین روز زمستان بوده است. در ایران باستان کل ماه های سال به دو فصل، هفت ماه تابستان و ۵ ماه زمستان تقسیم شده است. و دهم بهمن ماه به عنوان صدمین روز زمستان یعنی ۵۰ روز مانده به نوروز جشن گرفته می شده است".

چند سال پیش هم مطلبی با عنوان جشن سده و رنج حیوانی را در همین کانال نوشته بودم که می‌توانید آنرا در لینک زیر بیابید:

https://www.tgoop.com/Bekhodnotes/653

@BeKhodnotes
Forwarded from پژوهشگاه ایران‌شناسی (داریوش میرزاخانی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"باز هوای وطنم آرزوست"
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#فیلم
سه تار نوازی و آواز

زنده یاد استاد محمدرضا لطفی

@atorabanorg
خدای نخواسته اگر روزی برای کردستان یا آذربایجان در اثر حوادثی پیشامد بدی روی دهد و مانند بادکوبه، گنجۀ نظامی، شیروان خاقانی، مرو عسجدی، دیاربکر، تیسفون، بغداد یا بحرین گردد، بر فرض که آبادتر شود، اقتصاد و اجتماعش خوب، آزادی و دموکراسی کامل و عدالت اجتماعی هم در آنجا برقرار گردد و به‌اصطلاح فردوس روی زمین یا «بهشت کمونیست» شود، برای ما که ایرانی هستیم وقتی آنها دیگر ایرانی نباشند جز تأثر چه نتیجۀ دیگر خواهد داشت؟ درست این بدان ماند که کسی ده یا خانۀ خرابی داشته باشد، همسایه آن را به زور یا حیله بستاند و برای خود آباد کند و صاحب اصلی خوشحالی کند که خانه و دهم آباد شد!
پس وحدت ملی باید اساس و پایۀ تمام نظرها، امیدها، آرزوها، سیاست‌ها، حزب‌ها، خلاصه «ایده‌آل» و آمال همۀ ملت ایران باشد. تعمیم زبان فارسی هم شرط مسلّم و جدانشدنی این وحدت است.

دکتر محمود افشار
کلینیک گلان (سوئیس)، دسامبر ۱۹۵۹ = دی‌ماه ۱۳۳۸

[پنج وقفنامه، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۱۹]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
چاپ چهارم کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی

اخیرن مطلع شدم که کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی نوشته جولیان یانگ و با ترجمه بنده به چاپ چهارم رسیده است. خوشحالم که به رغم همه سختی‌ها و مشکلات موجود اقتصادی، و بی‌مهری‌های زمانه اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی به کتاب و کتابخوانی، همچنان یک کتاب می‌تواند اقبال آن را پیدا کند که به چاپ چهارم برسد. شاید یک معنای ضمنی آن این باشد که صرفنظر از شرایط، حکمت و اندیشه‌ورزی برای ما ایرانیان همواره مهم است و میراث عظیم فلسفی‌مان خود شاهد گویایی بر این مطلب است.

https://t.ly/-RK-

اخیرن نیز گزارشی را در یکی از سایت‌ها درباره معرفی کتاب دیدم که در دو فرسته بعدی قرار خواهم داد.

@BeKhodnotes
👍1
معرفی کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی از جولیان یانگ

آرش شمسی

کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی از یکی از نویسنده‌های نام‌آشنا در ایران، کتابی ست مناسب برای آشنایی با کلیت فلسفه‌ی قاره‌ای. جولیان یانگ، که پیش از این کتاب چند کتاب دیگر نیز از او به فارسی برگردانده شده بود، از جمله کتاب «شوپنهاور» و کتاب «هنر از نگاه هایدگر»، در کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی به طریقی – به زعمِ من – عالی به کلیت فلسفه قاره‌ای نگریسته است. در این نوشتار به معرفی کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی از جولیان یانگ با برگردان بسیار خوب آقای بهنام خداپناه خواهم پرداخت.

کلیت کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی

از نگاه جولیان یانگ، فلسفه‌ی قاره‌ای یعنی «فلسفه‌ای که وظیفه‌ی اولیه‌ی آن، عبارت است از جست‌وجوی پاسخی برای این پرسش که در پرتو مرگ خدای مسیحیت سنتی، درباره‌ی معنای زندگی چه می‌توان گفت؟» [جولیان یانگ، فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی، برگردان ب. خداپناه، تهران، انتشارات حکمت، 1396، صص 26-27.]
همین تعریف عیان می‌سازد که جولیان یانگ از چه نظرگاهی به فلسفه‌ی قاره‌ای نظر انداخته و در این کتاب نظریات‌اش را گردآورده است. البته که کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی تا حد زیادی کتابی ست در شرح اندیشه‌های فلاسفه‌ای که عمدتاً نام قاره‌ای روی آن‌ها می‌گذارند، اما جولیان یانگ از انتقاد و همچنین ابراز نظر خود در این کتاب نگذشته و در جای‌جای کتاب می‌توان نظریات او را نیز خواند و بهره جست.

یانگ کتاب خود را به دو قسمت تبدیل کرده: قسمتِ نخست کتاب به فلاسفه‌ای می‌پردازد که از نگاه او فلسفه‌شان به‌نوعی همانند کلیتِ فلسفه‌ی مسیحیت است. منظور از فلسفه‌ی مسیحیت چیست؟ منظور فلسفه و جهان‌بینی‌ای است که در آن یک هدف، یک جهان ورای این جهان، یک جای خوب، یک آرمانشهر وجود دارد که پس از تحمل این جهان و تحمل پلیدی‌های‌اش سرانجام بدان می‌رسیم و خستگیِ این جهان و پلیدی‌های‌اش از تن‌مان خارج می‌شود. منظور فلسفه‌ای است که عمدتاً بیان‌گر نوعی دوگانگی است: دوگانگی میان پلیدی این‌جا و پاکی و سرزندگی جایی دیگر، دوگانگی میان مَجاز این‌جا و حقیقتِ جایی دیگر.
یانگ در بخش نخست از افلاطون آغاز می‌کند و بحث‌اش به نیچه‌ی جوان، یعنی نیچه‌ی کتاب زایش تراژدی که بسی تحت تأثیر شوپنهاور، یا به قول یانگ بودیسمِ اروپاییِ شوپنهاور، است، ختم می‌گردد.

اما بخش دوم کتاب عیان‌گر اندیشه‌های فلاسفه‌ای است که از نگاه جولیان یانگ فلسفه و اندیشه‌ی‌شان متفاوت است از فلسفه و اندیشه‌ی فلاسفه‌ی بخش نخست. از نگاه این دسته از فلاسفه‌ی قاره‌ای، آن جهانِ حقیقی، آن آرمانشهر، دیگر وجود ندارد و ما هستیم و دنیایی ناشی از مرگِ آن جهان حقیقی، دنیایی فاقد آن اندیشه‌های آرمانشهرپرست، دنیایی که نیهیلیسم گریبانِ آن را گرفته است.

زمانی که نیچه اعلام کرد خدا مرده است، دقیقاً همین مرگ آن جهان‌های حقیقی و آرمانشهرها را اعلام داشت، زمانی که پسامدرن‌هایی که خود در جوانی مارکسیست یا حداقل سوسیالیست بودند، رفته‌رفته از مارکسیسم یا حداقل سوسیالیسم دست شستند، زمانی که اندیشه‌های پیشرفت‌انگارانه‌ی هگل مردند و امثال فوکو اعلام داشتند که تاریخ خطی نیست بل هر دوران اپیستمه‌ی خود را دارد و هیچ «مطلقی» هم به‌مثابه‌ی هدف این تاریخ در کار نیست، مرگ آرمانشهرها را اعلام داشتند.

یانگ در بخش دوم از نیچه‌ی واپسین [یعنی نیچه‌ی فراسوی خیر و شر، چنین گفت زرتشت و تبارشناسی اخلاق] می‌آغازد و به هایدگر واپسین [یعنی هایدگرِ پس از سال 1935] می‌رسد.

بخش نخست کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی

همانطور که گفتم در بخش نخست، جولیان یانگ به فلاسفه‌ای که به نوعی دوگانگی باور داشتند می‌پردازد. فصل نخست این بخش به اندیشه‌های افلاطون اختصاص  داده شده. البته در این فصل معنای زندگی از نگاهِ افلاطونِ موجود در رساله‌ی فایدروس مورد بررسی قرار گرفته که البته برای جولیان یانگی که قرار است در این کتاب به فلاسفه‌ی قاره‌ای در پرتو دو دسته بپردازد مفید است، اما از نگاه من برای بررسی معنای زندگی در اندیشه‌های افلاطون لااقل سه رساله‌ی دیگر نیز مفید اند و شاخص: نخست رساله‌ی گرگیاس است که سقراط در آن رساله صراحتاً در بحث با کالیکلس موضوع بحث‌شان را موضوعی مهم معرفی می‌کند و می‌گوید که در حال بحث در باب چگونگی زیستن اند، دوم رساله‌ی ضیافت یا مهمانی است که از نگاه من برای بررسی «تعالی» از نگاه افلاطون بسیار مهم است و سوم رساله‌ی فیلبُس: رساله‌ای که اختصاصاً به بحث درباب برتری زندگی فلسفی بر زندگی لذت‌گرایانه می‌پردازد.

@BeKhodnotes
👍1
در فصل دوم کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی یانگ به فلسفه‌ی کانت و بررسی معنای زندگی در اندیشه‌ی او می‌پردازد. در این فصل کلیت سخن یانگ این است که پیش از کانت به سبب ضربه‌های کاری‌ای که دکارت و نیوتن و گالیله و هیوم به مسیحیت وارد کرده بودند و علم را به میان آورده بودند، جا برای مسیحیت بسی تنگ شده بود و یکی از اصلی‌ترین معنادهنده‌ها به زندگی رفته‌رفته در حال رنگ‌باختن بود که کانت آمد و سعی کرد با پیش‌کشیدن دوباره‌ی دوگانگی این جهان و جهانی دیگر، رنگی تازه به جهانِ علمی و ریاضی‌شده‌ی آن زمان بدهد.

یانگ می‌‎گوید زمانی که جهان مسیحی رو به افول بود، می‌شد دو واکنش به آن نشان داد: یا کلاً جهان مسیحی را کنار زد و جهانی نو به جای آن نشاند، و این واکنشی رادیکال است، یا آن که کلیت فلسفه‌ی جهان مسیحی را پذیرفت لیکن اصلاحاتی در آن انجام داد، و این واکنشی محافظه‌کارانه است، و کانت دقیقاً همین واکنش دوم را برگزیده.

فصل سوم بخش نخست به واکنش کیرکه‌گور به این بحران می‌پردازد که از نگاه یانگ کیرکه‌گور هم واکنشی محافظه‌کارانه به این بحران نشان می‌دهد و باور – اش آن است که صرفاً باور حقیقی به خدای سنتی – و نه کلیسا – بایستی در دستور کار قرار گیرد.

فصل چهارم و پنجم وششم به ترتیب به شوپنهاور و فروید و نیچه‌ی جوان می‌پردازد که همگی به نوعی تقریباً مشابه به بحران فوق واکنش نشان می‌دهند. دو فصلِ آخر بخش نخست نیز به ترتیب به هگل و مارکس می‌پردازد، دو تن از اندیشمندانی که به نوعی آرمانشهر باور داشتند و بنابراین در زمره‌ی دسته‌ی نخست قرار می‌گیرند.

بخش دوم کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی

اما بخش دوم اختصاص دارد به فلاسفه‌ای که واکنشی رادیکال به بحران مسیحیت و از دست رفتن معنای دو هزار ساله داشتند: این فلاسفه دیگر باوری به جهانِ دیگر، آرمانشهری در پیش روی و موارد این قبیل ندارند. از نگاه آنان نیهلیسم با ازدست‌رفتن باور به خدای مسیحی سربرآورده و اندیشه‌ی آنان به نوعی واکنشی به این ماجرا است.

دو فصل نخستِ این بخش به نیچه می‌پردازند: فصل نخست به نیچه‌ی واپسین که در کتاب‌های غروب بت‌ها، چنین گفت زرتشت، فراسوی خیر و شر و تبارشناسی اخلاق پیداست و فصل دوم به نیچه‌ای که یادداشت‌های منتشر‌شده‌اش پس از مرگ، خصوصاً یادداشت‌های موسوم به اراده‌ی قدرت، عیان می‌سازند.

فصل سوم به هایدگر نخستین، یعنی هایدگرِ کتاب هستی و زمان، می‌پردازد و واکنش او به معنای زندگی را مورد بررسی قرار می‌دهد. در دو فصل بعدی هم به اندیشه‌های سارتر در کتاب هستی و نیستی پرداخته می‌شود. نکته‌ی مثبتی که در این دو فصل کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی از جولیان یانگ وجود دارد این است که یانگ میان دو سارترِ متفاوت در کتاب هستی و نیستی تمایز می‌گذارد: یکی سارتری که مدام دم از مسئولیت و تعهد می‌زند و به نوعی پاسخ‌اش به معنای زندگی همین است و دیگری سارتری که در کتاب هستی و نیستی تبدیل‌شدن انسان به موجودی در – خود – برای – خود را محال می‌داند. این محال‌بودن تبدیل‌شدن انسان به چنین موجودی، یعنی موجودی که خود علتِ خود است، موجب می‌شود که یانگ این سارتر را، یعنی سارتر دوم را، فیلسوفی نیهیلیست معرفی کند.

پس از سارتر به کامویی که کتاب افسانه‌ی سیزیف را نگاشته پرداخته می‌شود و معنای زندگی از نگاه او مورد بررسی قرار می‌گیرد، از نگاه کسی که دغدغه‌ای مستقیم و اساسی در این باب دارد، کسی که در ابتدای کتاب‌اش عنوان می‌دارد که یگانه پرسش اصلی فلسفه پرسش در باب خودکشی است.

پس از کامو، یانگ به فوکو و دریدا و پاسخ آن‌ها به معنای زندگی می‌پردازد و در آخر به هایدگر واپسین می‌رسد. بحث‌های یانگ در فصل آخر، یعنی در فصل هایدگر واپسین، به‌نوعی نشان می‌دهند که نظر خود او، یعنی یانگ، هم در باب معنای زندگی قرابتی بسیار به نظر هایدگر واپسین در باب معنای زندگی دارد.

سخن آخر

هدف از این نوشتار صرفاً معرفی کتاب فلسفه قاره‌ای و معنای زندگی است و بنابراین تا جای امکان سعی‌ام بر آن بود که محتویات کتاب را تماماً لو ندهم و تا جای امکان مخاطبان این نوشتار را سوق دهم به خرید این کتاب خوب و مطالعه‌ی آن. ضمناً عنوان اصلی این کتاب، the death of god and the meaning of life است، یعنی مرگ خدا و معنای زندگی و همین خود باری دیگر نشان از آن دارد که یانگ فلسفه‌ی قاره‌ای را واکنشی به مرگ خدای مسیحی می‌داند.

منبع:

https://lycee.ir/the-death-of-god-and-the-meaning-of-life-julian-young/

@BeKhodnotes
👍1
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
پدیده آتش‌نشانان آتش‌افروز
رضا نصری

#رشتو

در حرفه آتش‌نشانی پدیده‌ای به اسم «آتش‌نشان آتش‌افروز» (pompier pyromane) وجود دارد که به اقلیتی اطلاق می‌شود که خود آتش به پا می‌کند تا بعد بتواند در کسوت قهرمان و‌ منجی در صحنه نزد قربانیان ظاهر شود.

یعنی آتش‌نشان آتش ایجاد می‌کند، منتظر می‌نشیند تا گزارش شود و بعد در کسوت قهرمان برای اطفای حریق در صحنه ظاهر می‌شود و از دینامیک پدید آمده لذت می‌برد. به این اختلال روانی - که به بهای نابودی زندگی قربانیان موجب ارضای روحی فرد می‌شود - «سندروم قهرمانی» هم می‌گویند.

گویا سالانه در آمریکا حدود ۱۰۰ آتش‌نشان با تشخیص این اختلال شناسایی و از کار برکنار می‌شوند.

این همان سندرومی است که بخش عمده‌ای از اپوزیسیون ایران نیز دچارش شده! با این تفاوت که خود اپوزیسیون در «گزارش‌دهی آتش» هم مستقیم سهیم می‌شود و - برخلاف آتش‌نشان آتش‌افروز - استعداد و مهارت لازم برای اطفای آتش خودخواسته را هم ندارد!

روال کار همان است: از تحریم حمایت می‌کند، سپس در مورد وضعیت بد اقتصادی گلایه‌ها می‌کند و برای نجات مردم وارد صحنه می‌شود! در اوج کرونا لابی می‌کند تا تحریم‌ها تعدیل نشود و منابع لازم تامین نگردد،؛ سپس بر مدیریت بحران و کشته‌شدگان گریه می‌کند و در مقام منجی وارد عمل می‌شود!

از تمام ابزار خود برای تخریب و تضعیف دستگاه دیپلماسی استفاده کند؛ سپس طومارها در مورد «انزوای کشور» و «بی‌کفایتی دولت در تأمین منافع ملی در صحنه بین‌المللی» می‌نویسد و در کسوت کاردان و خیرخواه «ملی‌گرا» ظاهر می‌شود!

تلاش می‌کند با حمایت از «فشار حداکثری» دولت مرکزی را تضعیف و به یک «دولت ورشکسته» یا Failed state تبدیل کند؛ سپس از ناتوانی دولت در تأمین خدمات اولیه (از جمله تامین امنیت اجتماعی) ناله می‌کند و خود را منجی وضعیت می‌خواند!

لابی می‌کند تا فروش نفت کشور را به صفر برساند و بانک مرکزی را در معرض تحریم‌ها نگه دارد و در این راستا در برابر هرگونه اقدام جهت تعدیل فشار آمریکا کارشکنی می‌کند؛ سپس با مویه و زاری از بالا رفتن قیمت ارز و افت قدرت خرید مردم می‌گوید و خود را «راه‌حل» جلوه می‌دهد!

فعالانه بواسطه شبکه‌های تلویزیونی خود - با بکارگیری پیشرفته‌ترین شیوه‌های روان‌شناسی اجتماعی- به صورت سیستماتیک به تشدید اضطراب و نگرانی و هیستریا در میان مردم مبادرت می‌کند؛ سپس از نبود امید ‌و نشاط و شادی در ایران می‌گوید و وعده می‌دهد به نجات مردم خواهد آمد!

تمام نیروهای معتدل و خواستار تنش‌زدایی (اعم از حکومتی و منتقد) را تخریب و تخطئه و بدنام می‌کند تا افراطی‌ترین تفکرات و جریان‌ها بر صحنه سیاسی حاکم شود؛ سپس از تبعات حاکم شدن چنین فضایی می‌گوید و مدعی نجات کشور از گزند جنگ می‌شود!

حقیقت این است که این آتش‌نشانان آتش‌افروز - که امروز از کاخ سفید تا کاخ الیزه و از کنگره تا پارلمان‌های اروپا می‌دوند تا بنزین روی شعله‌های ایران بریزند - خود نمی‌فهمند در خاورمیانه، خانه‌ای که آتش گرفت به این زودی‌ها خاموش نخواهد شد تا اینها روزی قهرمان شوند!

یعنی همسایگانی که امروز پیت بنزین دست‌شان داده‌اند، آن روز هم نمی‌گذارند - تا آن خانه خاکستر نشده - قطره‌ای آب روی آن بریزند!

این‌ها اگر خیرخواه و قهرمان بودند، همین امروز مرهمی «نقد» بر زخم مردم می گذاشتند؛ نه اینکه خانه‌شان را با وعده علاج «نسیه» به آتش بکشند با توهم اینکه روزی در صحنه جرم از آن‌ها استقبال خواهد شد!

https://mobile.twitter.com/RezaNasri1/status/1631664547873316864
👍1👎1
اتچ بات
‍ ‍ ‍ از نظرگاه جهان . . . ۱. برای یک لحظه کویری همچون کویر پهناور لوت را با آن حجم انبوه از ماسه‌هایش تصور کنید. قطعن تصور اینکه چه تعداد دانه ماسه در کویر لوت وجود دارد اگرنه محال، نزدیک به غیرممکن به نظر میرسد. حال تصور کنید یکی از این دانه‌های ماسه به…
چقدر مرگ باید دید که نهایتن به مرگ خود برسیم؟ خصوصن مرگ کسانیکه بدانها اخت و انس میگیریم. هرچه باشد یک معنای منتسب به واژه انسان، اُنس‌گیرنده است! چه بسا آنچه مرگ دیگری را برای ما بسیار سخت میکند این وهم باشد که دیگری رفت و من قرار است همیشه بدون او سر کنم؛ به تعبیر هایدگری کلمه، گرفتاری در توهم جاودانگی. اما اندیشه رهایی‌بخش در اینجا از این قرار است که مرگ برای ما هم خواهد آمد. در فرایند دائمی دگرگونی و تبدل روز و روزگاران، همه ما موجوداتی متناهی و فناپذیریم که دیر یا زود نوبت ما هم خواهد شد. پس تعبیر سر کردن بدون عزیزان برای همیشه چیزی نیست مگر توهمی که باید از آن گذر کنیم.

@BeKhodnotes
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 مصاحبه مارتین هیدگر با یک بودایی در سال 1963
✔️در این ویدئو هایدگر از مفاهیم اساسی اندیشه های خویش همچون مفهوم دازاین، مسئله هستی شناسی در فلسفه غرب، تکنولوژی و مسائل دیگر می گوید
#فلسفه_هایدگر

🔰همراه با زیرنویس فارسی

کتابخانۀ منابع تاریخ و ادیان ایران وجهان 👇
📚 @Iranvajahanlibrary
ابن سینا
<unknown>
بخشی از موسیقی متن و تیتراژ سریال ابن سینا
با
آهنگ و تنظیم فرهاد فخرالدینی
https://www.tgoop.com/bonyad_neyshaboor
‏The nōgrōz again: لباس عیدی

این سند پهلوی در برلین (Berlin 5) خیلی جالبه. «مادرِ خسرویان» در نوروز برای فرزندش «دو کفش راحت، دو شلوار و یک مَن پنبه برای یک پیراهن» گرفته.
nāzuk pay dō ud šalvār dō ud ped pīrāhan.. pambag man ēv.

-D. Weber, Sasanian Festivals.. (2022), p. 328-9.

برگرفته از hubruz

@HistoryandMemory
👍1
2025/07/13 20:34:19
Back to Top
HTML Embed Code: