tgoop.com/Blue_coldroom/20790
Last Update:
سربازها مشعل بهدست قدم میزنند و خبرِ فتح میدهند. تو را به تاراج بردهاند و من اسیر شدهام. شهر سقوط کرده؛ من اَما به چشمهای عدالت نابلد تو میاندیشم.
به دیکتاتور عشق و دموکراسی فاصلهها میاندیشم؛ که در نهایت زورشان به دوست داشتنِ ما رسید.
که سهممان از آغوشهای یکدیگر را تکذیب، ولی سهام تمام بغضها، در وقتهای بیقراری را به گلویمان واریز کرد.
دارم به شانههایم فکر میکنم که بدون تو زیاد دوام نمیآورد؛ که بدون تو مفقود میشوم در پسِ خاطراتی که بیصاحب ماندهاند.
اگر روزی شهرمان آزاد شد برایت از طعمِ شوق رهایی سخن خواهم گفت! از مختصاتِ آغوشی که بیرون از آن غُربت است و بس . . .
کاش دوباره به تو بازگردم، تا مثل کودکی که تازه متولد شده؛ به او زندگی را بیاموزی؛ من معنیِ هیچچیز را ندانم و تو معنی همهچیز باشی . . .
تا مرا به آغوش بگیری و من در خیال خودم، که دست کمی از اَنبار باروت ندارد، بر شانههایت تکیه کنم و به خواب بروم.
تا برای یک بار هم که شده حرفِ ما به کُرسی بنشیند؛ نه حرف مدعیان بهظاهر عدالتطلب و در باطن بیعدالت!
تا مستعمرهی قدرتطلبِ دیگری نشدی، تا باد شانههایم را نبرده . . .
#مریم_عباسی
📻 @blue_coldroom
BY ﮼اتاقسردآبی ﮼
Share with your friend now:
tgoop.com/Blue_coldroom/20790