tgoop.com/Book_Kanoon/760
Last Update:
هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید
کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید
آن که برگشت و جفا کرد به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید
هر چه زان تلختر اندر همه عالم نبوَد
گو بگو از لب شیرین که لطیف است و لذیذ
گر من از خار بترسم نبرم دامن گل
کام در کام نهنگ است بباید طلبید
مرو ای دوست که ما بی تو نخواهیم نشست
مبُر ای یار که ما از تو نخواهیم برید
از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
که محال است که در خود نگرد هر که تو دید
آفرین کردن و دشنام شنیدن سهل است
چه از آن به که بوَد با تو مرا گفت و شنید
جهد بسیار بکردم که نگویم غم دل
عاقبت جان به دهان آمد و طاقت برسید
آخر ای مطرب از این پرده عشاق بگرد
چند گویی که مرا پرده به چنگ تو درید
تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
چند چون ماهی بر خشک توانند طپید
سخن سعدی بشنو که تو خود زیبایی
خاصه آن وقت که در گوش کنی مروارید
👤 #سعدی
🌱کانــــون کتابخــــوانی:
| @Book_Kanoon |
BY کانون کتابخــــوانی
Share with your friend now:
tgoop.com/Book_Kanoon/760