tgoop.com/CSpodcast/232
Last Update:
... موضوعی که در فیلم مطرح میشه، پیشتر در فیلمهای زیادی مورد بحث قرار گرفته و فیلمساز هم ترسی نداره از اینکه به وضوح، به این ارجاعات در فیلمش اشاره کنه. در حقیقت، در دورهای زندگی میکنیم که هنرمندها ترجیح میدن ارجاعات و الهام هاشون رو در اثر هنری به آشکارترین وجه ممکن نشون بدن تا اینکه اونها رو در پردهای روایتها، شخصیتها و حوادث بدیع پنهان کنن. با این حال، فیلمساز به شکلی این ارجاعت رو در دل داستان قرار داده که آنچنان آزار دهنده نیست (حداقل برای مخاطب عام سینما)، بلکه تا حدودی به معنای فیلم اضافه می کنه.
به خوبی میشه اثر علایق و اندیشههای «دیوید کراننبرگ» رو در فیلم دید. اساساً، از اونجاییکه کراننبرگ در دهههای هفتاد و هشتاد روی دو عنصر بدن انسان و جنسیت خیلی تمرکز کرده و آثار درخشانی داشته، حالا با ورود به قرن جدید و برجسته شدن جنبشهای آزادی خواهی زنان و تلاش برای بازپس گرفتن کنترل بر روی بدن، ارجاع به فیلمهای کراننبرگ خیلی بیشتر شده (نمونه ش فیلمهای «ژولین دوکارنو» مثل «خام» و «تایتان» که اتفاقاً همزمان با اقبال مخاطبها و منتقدین هم همراه شدن).
علاوه بر این، علاقه فیلمساز به کارهای لینچ رو میشه در پرداخت شخصیتها، اشارههای کنایی به نظام فیلمسازی و تلویزیون، نوع روایت و حتی چهره پردازیها دید. تأثیر کوبریک در طراحی صحنه کاملاً مشخص هست و حتی در جایی از فیلم با قرار دادن موسیقی اپرای واگنر روی یک صحنه، ارجاعی مضمونی هم به فیلم «2001، یک ادیسه فضایی» داره. تدوین فیلم به شدت وامدارِ «دارن آرونوفسکی» و فیلم «مرثیهای بر یک رؤیا» ست و این فارغ از تشابهات مضمونی با اون فیلم هست. و البته اینها فقط بخشهایی از ارجاعات بی پایان این فیلم هست!
اما آیا فیلم میتونه با این همه تنوع و گستردگی، انسجام خودش رو حفظ کنه. من فکر میکنم که موضوع فیلم اونقدر مهم و (در این چند ساله) مطرح هست که به خوبی توجه و تمرکز مخاطب رو جلب می کنه. علاوه بر اون، فیلم جسارت خوبی در شوک دادن به مخاطب داره و اصلاً ترجیح نمیده که به اعصاب و عادتهای سینمایی مخاطب احترام بذاره؛ و این تحسین برانگیز هست. فیلم به خوبی روی دو بازیگر و تعداد محدودی صحنه تمرکز کرده و با تکیه به وضعیت روانی شخصیتها و روابط شون، ضرباهنگ فیلم رو حفظ می کنه. بنابراین میشه گفت که فیلم در اهدافی که داشته، موفق بوده.
با این حال، یک سؤال همیشگی وجود داره که در فیلمهای انتقادی با این ساختار وجود داره. نیمهٔ ابتدایی فیلم، به آماده کردن فضا و مخاطب برای انتقاداتی می گذره که در نیمه دوم مطرح میشه. اما آیا فیلم از همون مسائلی که نسبت بهشون انتقاد داره، در نیمه ابتدایی استفاده نمی کنه؟! آیا تبلیغات فیلم، بر همون عناصری از سینما و تلویزیون درباره زنان تمرکز نکرده که تلاش می کنه زشتی و کریه بودن شون رو در صنعت سرگرمی در نیمه دوم فیلم نشون بده؟! حتی اگر هم اینطور باشه، فیلم اونقدر خوب شخصیتها و مخاطب رو در لای چرخ دندههای این صنعت قرار میده که به سختی میشه در پایان فیلم، اون زیباییهای تبلیغاتی رو به یاد آورد و لذت برد! شاید با یک اثر شاهکار روبرو نباشیم، اما نمیشه تبحر فیلمساز در داستان گویی، نگاه انتقادی، تسلط به کارگردانی و ارجاع به فرازهای سینمای مستقل رو نادیده گرفت.
BY CinemaSelf Podcast 🎬
Share with your friend now:
tgoop.com/CSpodcast/232