🚗 خودرونگار (قسمت 2)
ابراهیم سوزنچی کاشانی
🛞 روز چهارشنبه 10 شهریور 1400 دو سه تا از مدیرعاملهای شرکتهای خصوصی اومدند و هر کدوم بحثی رو مطرح کردند. خوب عمده اینها ماشینها رو به صورت چند تکه میارن و اینجا صرفا مونتاژ می کنند. یک خط رنگ هم دارند و برخی از اونها خط پرس هم درست کردند که بتونن میزان داخلی سازی رو به 25 درصد برسونند. وزارت صمت سالهاست این بحث داخلی سازی رو برای دادن مجوز و پروانه بهره برداری درست کرده بود و از نظر من این مهمترین سیاستی بود که باعث شده خودروساز درست حسابی شکل نگیره. جنگیدن با این خودش داستانی است.
🛞 حالا برخی ادعا می کردند که این 20 درصد رو بکنیم 40 درصد، باز هم تفاوتی حاصل نخواهد شد چون تزئینات نظیر صندلی و داشبورد و غیره رو هم داخلی می کنند و اتفاقی نمی افته. اصولا باید ما میومدیم و روی پیچیدگی تکنولوژی داخلی سازی رو تعریف می کردیم مخصوصا با نگاه به حوزه های جدید، در حالیکه الان تمام قطعات پیچیده رو وارد می کنیم و بقیه اش رو خودمون می سازیم. حالا قطعه ساز موجود مهمترین نیروی مقاومت در برابر تغییر هم هست و دوست داره تا روز قیامت صندلی پراید تولید کنه. بعد از ظهر رفتم بازدید سایپا و اونجا هم دیدم داستان همینه. سایپا فرصت بازدید از خط نشد و مجددا تمامی مباحث حول بومی سازی و افزایش تعداد تولید بود.
🛞 پنج شنبه هم رفتم یک بازدید دیگر و اونجا دیدم آمار تولید اونها با آمار وزارت صمت همخوانی نداره. دلیلش اینه که اینها ماهانه خودشون توی سایت بهین یاب اعلام می کنند چقدر تولید کردند در حالیکه عددی که واقعی تولید کردند، با این عدد کمی اختلاف داره. این هم یک داستان دیگری است.
🛞 مدیر عامل یکی از خودروسازان خصوصی دوبار سرکار گذاشت و نیومد. به بچه های وزارت اطلاعات گفتم ایشون کجاست چرا نمیاد. ازشون خواستم که پیداش کنند و بگن بیاد من باید ببینم چقدر می تونه تا سال 1404 تولید کنه و برای اینکه این کار رو انجام بده، چه تقاضاهایی از ما داره. اصولا چند تا خودروساز بیشتر نداریم و به جای نوشتن سیاستها و برنامه های افقی، با تک تک اونها میخواستم توافق کنم هم روی میزان تولید، هم روی فناوری و این میشد برنامه کلی.
🛞 اون دوست ما توی وزارت به من گفت که بما ربطی نداره که ایشون کجاست و من گفتم که این وظیفه شماست که به من کمک کنید. در حالیکه برخی جاها ممکنه برعکس باشه و اونها به ما بگن که باید این کار رو بکنی. من بهشون گفتم که من صف هستم و شما ستاد هستید و حواستون باشه که نباید جای ما عوض بشه. اگه هم نکته ای دارید صرفا به صورت مشورتی می تونید مطرح کنید. بنظر نرمال نمی رسیدم!
🛞 شنبه صبح با مدیر کل خودرو جلسه ای گذاشتیم و تمامی آمار و سابقه رو توضیح دادند. من واقعا برام سوال بود که اصلا چرا این همه مجوز و پروانه داده شده است. چند تا خودروساز تعطیل و نیمه تعطیل داشتیم که مشکلات حقوقی وحشتناکی داشند و نماینده اون شهر هم همش پیگیری می کرد که اینجا رو راه بندازین تا شغل درست بشه. حالا مثلا کل ظرفیت تولیدش چند صد تا دونه در سال بوده و برخی از اونها هم پارتنر خارجی اشون هم حتی ورشکست شده بود.
🛞 ظهر رفتم ایدرو و ناهار مهمان آقای صالحی نیا بودم. مفصل در مورد خودرو و مخصوصا ایران خودرو و نقش سازمان گسترش با هم صحبت کردیم. خروجی این جلسه این بود که مطمئن شدم هیچ گونه سیستم حکمرانی برای خودرو وجود ندارد. واقعا نمی فهمیدم که این همه مداخله سازمان بازررسی در خودرو چرا صورت می گیره و چرا اونها عضو کمیته خودرو بودند.
🛞 کمیته خودرو زمان دو تا وزیر قبل تشکیل شده بود و هر سازمان و دستگاهی خودرو می خواست، از اونجا که ایران خودرو تنها مکانیزمش قرعه کشی بود، کمیته خودرو موافقت می کرد و مثلا می گفت که دو تا خودرو پژو پارس به فلان دستگاه بدهید. برخی تصمیمات دیگه هم کم کم اونجا گرفته می شد و بنوعی سیاستگذار هم شده بود و دبیرخانه اش هم ایدرو بود.
🛞 تیمی از گلرنگ اومدند و ادعا کردند که دارند روی خودروی برقی کار میکنند. باهاشون که بیشتر صحبت کردم در نهایت مشخص شد که صرفا دارن باطری میارن اینجا و فعلا کار دیگه ای نمی کنند.
🛞 عصری هم انجمن همگن خودرو اومدند و نگاهشون رو مطرح کردند. شاکله حرفشون این بود که دولت باید از خودرو بره بیرون. تنوع نگاهها و بحثها بیشمار است.
🛞 این وسط کلی هم پیامک میرسید یا فوروراد میشد. مهمترینش داستان فروش شاهینهای سایپا بود که خریداران شکایت شدید داشتند که چیزی که توی نمایش نشون داده شده، با چیزی که بهشون تحویل شده خیلی فرق داشته. تازه قیمت هم عوض شده با قیمت شورای رقابت. شورای رقابت رو کجای دلمون بگذاریم؟ دیگری هم پرونده عظیم خودرو و آذویکو بود که هر کدوم داستان خاص خودش رو داشت.
https://bit.ly/3MdDbHw
ابراهیم سوزنچی کاشانی
🛞 روز چهارشنبه 10 شهریور 1400 دو سه تا از مدیرعاملهای شرکتهای خصوصی اومدند و هر کدوم بحثی رو مطرح کردند. خوب عمده اینها ماشینها رو به صورت چند تکه میارن و اینجا صرفا مونتاژ می کنند. یک خط رنگ هم دارند و برخی از اونها خط پرس هم درست کردند که بتونن میزان داخلی سازی رو به 25 درصد برسونند. وزارت صمت سالهاست این بحث داخلی سازی رو برای دادن مجوز و پروانه بهره برداری درست کرده بود و از نظر من این مهمترین سیاستی بود که باعث شده خودروساز درست حسابی شکل نگیره. جنگیدن با این خودش داستانی است.
🛞 حالا برخی ادعا می کردند که این 20 درصد رو بکنیم 40 درصد، باز هم تفاوتی حاصل نخواهد شد چون تزئینات نظیر صندلی و داشبورد و غیره رو هم داخلی می کنند و اتفاقی نمی افته. اصولا باید ما میومدیم و روی پیچیدگی تکنولوژی داخلی سازی رو تعریف می کردیم مخصوصا با نگاه به حوزه های جدید، در حالیکه الان تمام قطعات پیچیده رو وارد می کنیم و بقیه اش رو خودمون می سازیم. حالا قطعه ساز موجود مهمترین نیروی مقاومت در برابر تغییر هم هست و دوست داره تا روز قیامت صندلی پراید تولید کنه. بعد از ظهر رفتم بازدید سایپا و اونجا هم دیدم داستان همینه. سایپا فرصت بازدید از خط نشد و مجددا تمامی مباحث حول بومی سازی و افزایش تعداد تولید بود.
🛞 پنج شنبه هم رفتم یک بازدید دیگر و اونجا دیدم آمار تولید اونها با آمار وزارت صمت همخوانی نداره. دلیلش اینه که اینها ماهانه خودشون توی سایت بهین یاب اعلام می کنند چقدر تولید کردند در حالیکه عددی که واقعی تولید کردند، با این عدد کمی اختلاف داره. این هم یک داستان دیگری است.
🛞 مدیر عامل یکی از خودروسازان خصوصی دوبار سرکار گذاشت و نیومد. به بچه های وزارت اطلاعات گفتم ایشون کجاست چرا نمیاد. ازشون خواستم که پیداش کنند و بگن بیاد من باید ببینم چقدر می تونه تا سال 1404 تولید کنه و برای اینکه این کار رو انجام بده، چه تقاضاهایی از ما داره. اصولا چند تا خودروساز بیشتر نداریم و به جای نوشتن سیاستها و برنامه های افقی، با تک تک اونها میخواستم توافق کنم هم روی میزان تولید، هم روی فناوری و این میشد برنامه کلی.
🛞 اون دوست ما توی وزارت به من گفت که بما ربطی نداره که ایشون کجاست و من گفتم که این وظیفه شماست که به من کمک کنید. در حالیکه برخی جاها ممکنه برعکس باشه و اونها به ما بگن که باید این کار رو بکنی. من بهشون گفتم که من صف هستم و شما ستاد هستید و حواستون باشه که نباید جای ما عوض بشه. اگه هم نکته ای دارید صرفا به صورت مشورتی می تونید مطرح کنید. بنظر نرمال نمی رسیدم!
🛞 شنبه صبح با مدیر کل خودرو جلسه ای گذاشتیم و تمامی آمار و سابقه رو توضیح دادند. من واقعا برام سوال بود که اصلا چرا این همه مجوز و پروانه داده شده است. چند تا خودروساز تعطیل و نیمه تعطیل داشتیم که مشکلات حقوقی وحشتناکی داشند و نماینده اون شهر هم همش پیگیری می کرد که اینجا رو راه بندازین تا شغل درست بشه. حالا مثلا کل ظرفیت تولیدش چند صد تا دونه در سال بوده و برخی از اونها هم پارتنر خارجی اشون هم حتی ورشکست شده بود.
🛞 ظهر رفتم ایدرو و ناهار مهمان آقای صالحی نیا بودم. مفصل در مورد خودرو و مخصوصا ایران خودرو و نقش سازمان گسترش با هم صحبت کردیم. خروجی این جلسه این بود که مطمئن شدم هیچ گونه سیستم حکمرانی برای خودرو وجود ندارد. واقعا نمی فهمیدم که این همه مداخله سازمان بازررسی در خودرو چرا صورت می گیره و چرا اونها عضو کمیته خودرو بودند.
🛞 کمیته خودرو زمان دو تا وزیر قبل تشکیل شده بود و هر سازمان و دستگاهی خودرو می خواست، از اونجا که ایران خودرو تنها مکانیزمش قرعه کشی بود، کمیته خودرو موافقت می کرد و مثلا می گفت که دو تا خودرو پژو پارس به فلان دستگاه بدهید. برخی تصمیمات دیگه هم کم کم اونجا گرفته می شد و بنوعی سیاستگذار هم شده بود و دبیرخانه اش هم ایدرو بود.
🛞 تیمی از گلرنگ اومدند و ادعا کردند که دارند روی خودروی برقی کار میکنند. باهاشون که بیشتر صحبت کردم در نهایت مشخص شد که صرفا دارن باطری میارن اینجا و فعلا کار دیگه ای نمی کنند.
🛞 عصری هم انجمن همگن خودرو اومدند و نگاهشون رو مطرح کردند. شاکله حرفشون این بود که دولت باید از خودرو بره بیرون. تنوع نگاهها و بحثها بیشمار است.
🛞 این وسط کلی هم پیامک میرسید یا فوروراد میشد. مهمترینش داستان فروش شاهینهای سایپا بود که خریداران شکایت شدید داشتند که چیزی که توی نمایش نشون داده شده، با چیزی که بهشون تحویل شده خیلی فرق داشته. تازه قیمت هم عوض شده با قیمت شورای رقابت. شورای رقابت رو کجای دلمون بگذاریم؟ دیگری هم پرونده عظیم خودرو و آذویکو بود که هر کدوم داستان خاص خودش رو داشت.
https://bit.ly/3MdDbHw
🚗 خودرونگار (قسمت 3)
ابراهیم سوزنچی کاشانی
🛞 شورای رقابت که طبق قانون سیاستهای اصل 44 درست شده بود و اختیارات زیادی هم داشت، یکی از اصلی ترین کارهاش مداخله در صنعت خودرو بود که به اسم تنظیم رقابت، قیمت گذاری میکرد. این مساله باعث شده بود که تولید هر خودرو، با میزان زیادی ضرر همراه باشه و طیف متعددی چه داخل وزارت صمت و چه صنعت به نحوه و فرمول قیمت گذاری اونها معترض بودند.
🛞 در یک سیستم معمول که عرضه و تقاضا وجود دارد، قیمت اصلی ترین تنظیم کننده عرضه و تقاضا است و بنگاهها با تغییر اون در کوتاه مدت تعادل رو به بازار برمی گردونن و در بلند مدت به دلیل وجود تقاضا، سرمایه گذاری جدید شکل گرفته و باعث پاسخ به تقاضای باقی مانده میشود.
🛞 اما الان شورای رقابت از بیرون قیمت ایران خودرو و سایپا رو تنظیم میکرد و عرضه و تقاضا به هم ریخته بود و بنابراین قیمت بازار روز به روز فاصله بیشتری با قیمت کارخانه میگرفت و در یک ثبت نام ساده، بیش از ده میلیون نفر اسم نویسی میکردند. خوب با توجه به سختی ورود به سامانه و علیرغم کنترلی که از طرف سازمانهای نظارتی اعمال میشد، دلالانی که با سیستمهای پرسرعت و عمدتا رباتها وارد سایتها میشدند، ماشینها رو ثبت نام میکردند و در بازار میفروختند و چیزی گیر مردم عادی نمیومد.
🛞 این سیستمی که ما مالکیت خودروسازی رو عمدتا واگذار کنیم و مدیریت رو بگذاریم در اختیار دولت (وزارت صمت) و قیمت گذاری رو نهاد سومی انجام بده، بسیار بدیع و نوآورانه و مختص کشور ایران است. شوروی هم چنین سیستمی نداشت و همه کار رو متمرکز مبتنی بر وصیههای سوسیالیزم انجام میداد اما ما بدترین ویژگیهای سوسیالیزم و کاپیتالیزم رو همزمان گرفته بودیم و با افتخار در خودرو پیاده میکردیم. خوب پس چرا سهام این شرکتها رو واگذار کردید!
🛞 لذا یکی از اولین مسائل این بود که با شورای رقابت چه کنیم. من با یکی از دوستان صحبت کرده بودم که گفت میتونیم از دیوان عدالت اداری ابطال آرای شورای رقابت رو بگیریم و جلسه مفصلی با ایشون گذاشتیم.
🛞 پیشنهاد وزیر این بود که ما از سران سه قوه یک مصوبه بگیریم که قیمت گذاری خودرو برای مدت معلومی (مصوبه سران سه قوه حداکثر تا دوسال معتبر است) از شورای رقابت بگیره و به وزارت صمت بده و ما به جاش قول بدیم که قیمت تمام شده خودرو را حداقل 15 درصد کمتر از تورم پائین بیاریم.
🛞 این پیشنهاد مبتنی بر این نگاه بود که اولا اگر حجم تولید بالا بره، قاعدتا قیمت تمام شده کاهش پیدا میکنه و ثانیا اگر قیمت مواد اولیه ای مانند فولاد رو بشه کنترل کرد، این امر محقق خواهد شد. حالا شاید بعدا در مورد تفاوت قیمت تمام شده خودرو در ایران و شرکتهای مشهور دنیا نوشتم.
🛞 دوشنبه صبح زود صبحانه با وزیر اقتصاد بودیم و بعدش من رفتم پیش یکی از نهادهای اطلاعاتی که استعلام من دستش بود و حدودا 5 ساعت جلسه طول کشید. ناهار یک دیزی خوب هم دادند. البته بحث منحصر به وزارت صمت نبود. حتی اونها پیشنهاد رفتن به جای دیگری هم دادند که من قبول نکردم.
🛞از اونجا رفتم دفتر وزیر و ایشون گفت که تا جمعه برنامه نهایی رو آماده کنید. فقط ایران خودرو برنامه دقیق داده بود و بقیه هنوز نداده بودند. گفتم که ایده من این بود که باید بخش خصوصی رو تقویت کنیم و رقابت از پائین رو تقویت کنیم چون در شرایط تحریم که خودروسازان خارجی هم از ایران رفته بودند، این تنها راه کار افزایش فشار برای بهبود کیفیت بود و این اتفاق حتی در چین هم افتاده بود و ظهور تازه واردانی مثل جیلی و چری باعث تغییر سیستم اونها شده بود.
🛞 ذهن من این بود که برخی از اینها رو به شکل کنسرسیوم به سمت خودروی برقی هل بدم، کاری که در دولت قبل تلاش کردیم و مپنا رو به کرمان موتور متصل کردیم و الان ماموت علاقه زیادی نشون میداد که به این وادی وارد بشه. لذا در نهایت سه دسته خودروساز وجود داشت با برنامههای مختلف: ایران خودرو و سایپا که تولید کنندگان قدیمی و پرتیراژ هستند و قطعه سازی و تولید داخلی بالاتری دارند، بهمن و مدیران خودرو که تیراژ کمتری دارند و قطعه سازی هم ندارند و عمدتا روی خودورهای شاسی بلند متمرکز شدند و در نهایت ماموت و کرمان موتور که علاقه زیادی به حوزههای جدید نشون میدادند.
🛞 سهشنبه قرار شد برم یکی دیگر از نهادهای اطلاعاتی ناهار که به دلیلی بحثی بین ما درگرفت و من حاضر به رفتن نشدم. در این چند روز تمامی مدیرعاملهای خودروسازی به ترتیب اومدند و برنامههاشون رو ارائه دادند. اون یک نفری هم که نیومده بود، یک فایل فرستاد و من یک پروفایلی از برنامه تولید چهارساله خودروسازان داشتم که هرکدام هم گفته بودند در چه شرایطی میتونن به چه میزان از تولید برسند.
🛞 بعضی وقتها فکر میکنم دادن چنین وعدهای از طرف وزارت صمت، رفتن روی میدان مین است.
https://bit.ly/3OcckNg
ابراهیم سوزنچی کاشانی
🛞 شورای رقابت که طبق قانون سیاستهای اصل 44 درست شده بود و اختیارات زیادی هم داشت، یکی از اصلی ترین کارهاش مداخله در صنعت خودرو بود که به اسم تنظیم رقابت، قیمت گذاری میکرد. این مساله باعث شده بود که تولید هر خودرو، با میزان زیادی ضرر همراه باشه و طیف متعددی چه داخل وزارت صمت و چه صنعت به نحوه و فرمول قیمت گذاری اونها معترض بودند.
🛞 در یک سیستم معمول که عرضه و تقاضا وجود دارد، قیمت اصلی ترین تنظیم کننده عرضه و تقاضا است و بنگاهها با تغییر اون در کوتاه مدت تعادل رو به بازار برمی گردونن و در بلند مدت به دلیل وجود تقاضا، سرمایه گذاری جدید شکل گرفته و باعث پاسخ به تقاضای باقی مانده میشود.
🛞 اما الان شورای رقابت از بیرون قیمت ایران خودرو و سایپا رو تنظیم میکرد و عرضه و تقاضا به هم ریخته بود و بنابراین قیمت بازار روز به روز فاصله بیشتری با قیمت کارخانه میگرفت و در یک ثبت نام ساده، بیش از ده میلیون نفر اسم نویسی میکردند. خوب با توجه به سختی ورود به سامانه و علیرغم کنترلی که از طرف سازمانهای نظارتی اعمال میشد، دلالانی که با سیستمهای پرسرعت و عمدتا رباتها وارد سایتها میشدند، ماشینها رو ثبت نام میکردند و در بازار میفروختند و چیزی گیر مردم عادی نمیومد.
🛞 این سیستمی که ما مالکیت خودروسازی رو عمدتا واگذار کنیم و مدیریت رو بگذاریم در اختیار دولت (وزارت صمت) و قیمت گذاری رو نهاد سومی انجام بده، بسیار بدیع و نوآورانه و مختص کشور ایران است. شوروی هم چنین سیستمی نداشت و همه کار رو متمرکز مبتنی بر وصیههای سوسیالیزم انجام میداد اما ما بدترین ویژگیهای سوسیالیزم و کاپیتالیزم رو همزمان گرفته بودیم و با افتخار در خودرو پیاده میکردیم. خوب پس چرا سهام این شرکتها رو واگذار کردید!
🛞 لذا یکی از اولین مسائل این بود که با شورای رقابت چه کنیم. من با یکی از دوستان صحبت کرده بودم که گفت میتونیم از دیوان عدالت اداری ابطال آرای شورای رقابت رو بگیریم و جلسه مفصلی با ایشون گذاشتیم.
🛞 پیشنهاد وزیر این بود که ما از سران سه قوه یک مصوبه بگیریم که قیمت گذاری خودرو برای مدت معلومی (مصوبه سران سه قوه حداکثر تا دوسال معتبر است) از شورای رقابت بگیره و به وزارت صمت بده و ما به جاش قول بدیم که قیمت تمام شده خودرو را حداقل 15 درصد کمتر از تورم پائین بیاریم.
🛞 این پیشنهاد مبتنی بر این نگاه بود که اولا اگر حجم تولید بالا بره، قاعدتا قیمت تمام شده کاهش پیدا میکنه و ثانیا اگر قیمت مواد اولیه ای مانند فولاد رو بشه کنترل کرد، این امر محقق خواهد شد. حالا شاید بعدا در مورد تفاوت قیمت تمام شده خودرو در ایران و شرکتهای مشهور دنیا نوشتم.
🛞 دوشنبه صبح زود صبحانه با وزیر اقتصاد بودیم و بعدش من رفتم پیش یکی از نهادهای اطلاعاتی که استعلام من دستش بود و حدودا 5 ساعت جلسه طول کشید. ناهار یک دیزی خوب هم دادند. البته بحث منحصر به وزارت صمت نبود. حتی اونها پیشنهاد رفتن به جای دیگری هم دادند که من قبول نکردم.
🛞از اونجا رفتم دفتر وزیر و ایشون گفت که تا جمعه برنامه نهایی رو آماده کنید. فقط ایران خودرو برنامه دقیق داده بود و بقیه هنوز نداده بودند. گفتم که ایده من این بود که باید بخش خصوصی رو تقویت کنیم و رقابت از پائین رو تقویت کنیم چون در شرایط تحریم که خودروسازان خارجی هم از ایران رفته بودند، این تنها راه کار افزایش فشار برای بهبود کیفیت بود و این اتفاق حتی در چین هم افتاده بود و ظهور تازه واردانی مثل جیلی و چری باعث تغییر سیستم اونها شده بود.
🛞 ذهن من این بود که برخی از اینها رو به شکل کنسرسیوم به سمت خودروی برقی هل بدم، کاری که در دولت قبل تلاش کردیم و مپنا رو به کرمان موتور متصل کردیم و الان ماموت علاقه زیادی نشون میداد که به این وادی وارد بشه. لذا در نهایت سه دسته خودروساز وجود داشت با برنامههای مختلف: ایران خودرو و سایپا که تولید کنندگان قدیمی و پرتیراژ هستند و قطعه سازی و تولید داخلی بالاتری دارند، بهمن و مدیران خودرو که تیراژ کمتری دارند و قطعه سازی هم ندارند و عمدتا روی خودورهای شاسی بلند متمرکز شدند و در نهایت ماموت و کرمان موتور که علاقه زیادی به حوزههای جدید نشون میدادند.
🛞 سهشنبه قرار شد برم یکی دیگر از نهادهای اطلاعاتی ناهار که به دلیلی بحثی بین ما درگرفت و من حاضر به رفتن نشدم. در این چند روز تمامی مدیرعاملهای خودروسازی به ترتیب اومدند و برنامههاشون رو ارائه دادند. اون یک نفری هم که نیومده بود، یک فایل فرستاد و من یک پروفایلی از برنامه تولید چهارساله خودروسازان داشتم که هرکدام هم گفته بودند در چه شرایطی میتونن به چه میزان از تولید برسند.
🛞 بعضی وقتها فکر میکنم دادن چنین وعدهای از طرف وزارت صمت، رفتن روی میدان مین است.
https://bit.ly/3OcckNg
🚗 خودرونگار (قسمت آخر)
ابراهیم سوزنچی کاشانی
* بنا به دلایلی تصمیم گرفتم این سری نوشته را تمام کنم
🛞 اگر میشد به نوعی با رای دیوان عدالت کلا شورای رقابت رو از قیمت گذاری خودرو حذف کرد، آنگاه طبق قبل قیمت گذاری مثل قبل میشد ولی اگه با مصوبه سران قوا در اختیار وزارت صمت قرار میگرفت، آنگاه این سوال مطرح میشد که صمت چه میخواهد بکند؟ و بعد از یکسال چه اتفاقی خواهد افتاد؟
🛞 پنج شنبه خروجی اولیه برای وزیر ارائه شد. ایشون دستور داده بود هر خودرویی یا تجهیزاتی که ایران خودرو و سایپا و سایر شرکتها به وزارت صمت دادند سریع مشخص بشه و پس بگیرند. سیاست دوری از این شرکتها تا حد ممکن داشت جلو می رفت. در جلسه آمار دقیق نشون میداد که تکیه به ایران خودرو و سایپا نمیتونه آمار تولید مدنظر رو ایجاد کنه. ایران خودرو 630 و سایپا 550هزار خودرو برای 1401 قول دادند. قرار شد برنامه دقیق بشه.
🛞 پاسخ نگرانکنندهای که کمکم ارائه شد این بود که صمت باید قیمتها رو افزایش بده. یکشنبه رفتیم پیش معاون اول. جالب بود که دم ورودی کارمندان آنجا میگفتند بالاخره میتونید خودرو رو سامان بدید؟. دکتر مخبر هم موافقت اولیه داد. توی خاطرات این روز نوشتم که اگه قیمت بیفته دست صمت، کار بسیار سختی در پیش خواهد داشت
🛞 بلافاصله جلسهای با معاون اقتصادی داشتیم. ایشون هم کم و بیش همراهی کرد. فقط مساله اصلی این بود که اگه صمت بخواد قیمتها رو بالا ببره، قیمتهای بازار هم مجددا بالا خواهد رفت و ما چه پاسخی به این مساله داریم؟ پرسش از برخی فعالان بازار نشون میداد که قیمت خودرو قطعا بالا با افزایش قیمت بالا خواهد رفت
🛞 اصولا ایده افزایش قیمت به دلیل زیان ایران خودرو و سایپا طرح شد. ما قرار بود خیلی وارد بازی اونها نشویم ولی بنظر میرسه که دارند مسائلشون رو به صمت تحمیل میکنند. مساله مالکیت و مدیریت خودروسازان هم به من سپرده نشده و این وسط کمی احساس کلافگی میکنم چون از نظر من اصل مساله اونجاست که باید تصدی دولت درمان بشه
🛞 راهکار دیگری که ارائه شده عرضه خودرو در بورس کالاست. اولین بار توی مجلس این ایده رو شنیدم که کمی عجیب به نظر میومد ولی کمکم دیدم تنها راه ممکن همین است
🛞 چندین جلسه دیگر گذاشته شد. با معاون اقتصادی، با رئیس مجلس، ستاد اقتصادی دولت و هم جلسهای با وزیر اقتصاد و بانک مرکزی و سازمان برنامه و در نهایت ایده تایید شد. 28مهرماه سران سه قوه مصوبه رو داد
🛞 سوم آبان وزیر به بازدید ایران خودرو رفت و اون شعر رو براش خوندن. من بنا به دلایلی کمکم دارم از خودرو فاصله میگیرم. میگوید بیا و معاون الکترونیک و ماشینسازی باش. تمایلی ندارم برای این کار. گفتم مشاوره میدهم. 18 آبان افزایش قیمتها اعلام شد و 20 آبان رئیس جمهور دستور داد که افزایش قیمتها باید برگردد
🛞روز 23 آبان است که تلفنم چندین بار از شماره ناشناس زنگ خورد اما پاسخ ندادم. حدود ساعت یک از شماره غیر ناشناسی تماس گرفته شد و متوجه شدم که به عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی با حکم رهبر انقلاب درآمدم. اخبار ساعت 14 هم اعلام کرد.
🛞 همه ایدهها و تلاشهایی که در جهت دور کردن وزارت صمت از ایران خودرو و سایپا داشتم شکست خورده است. وزارت صمت در نهایت خروجی تلاشش این شد که با افزایش قیمت از میزان ضرر و زیان این دو شرکت بکاهد. اگرچه شورای رقابت کار ناحقی کرده بود، اما وزارت صمت نباید اینگونه خود را وارد این معرکه میکرد. اکنون تصدیگری بیشتر هم شده است
🛞 یک اشتباه من این بود که فکر میکردم وارد کار شوم، میتوانم ایدههایم را جلو ببرم کاری که در شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام شد. اما آنجا هم شرایط فرق میکرد هم پشتیبانی مدیریت بالا متفاوت بود. اینجا ایکاش اول کار ایدههایم را مطرح میکردم و در صورت پذیرش کار را جلو میبردیم. احساس خسران میکنم. برنامهای که در سه محور ساختار صنعت، سیاست صنعت و حکمرانی شرکتی در خودرو داشتم، هیچ کدام پیاده نشد. تلاش برای جلوبردن آنها از سمت معاون اول هم نتیجهای نداشت.
🛞 صمت کماکان بدنبال افزایش قیمت است. پیشنهاد دادم حتی اگر میخواهد قیمت گذاری کند، ابتدا بهتر است در بورس کالا عرضه کند تا کشف قیمت شود سپس ده یا بیست درصد زیر قیمت عرضه کند. پیشنهادی که مقبول نمی افتد و در نهایت در آذرماه 1400 افزایش مجدد قیمت خودرو اعلام میشود. مشکلات ایران خودرو و سایپا تا حدی حل میشود اما مشکلات صنعت پابرجاست.
🛞 رهبری در بهمن ماه از کیفیت صنعت خودرو گله میکنند و رئیس جمهور فرمان هشت مادهای را در اسفند صادر میکند. ماده 8 آن واگذاری مدیریت است. چیزی که رهبری هم دائم مطالبه میکنند. در اردیبهشت 1401 سامانه قرعه کشی راه میافتد.
🛞 ایدههایم را بازطراحی میکنم. اگرچه عمده آنها را اینجا ننوشتم، اما بنظرم حتما اجرایی میشود. شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک...
https://bit.ly/3Wh3dx0
ابراهیم سوزنچی کاشانی
* بنا به دلایلی تصمیم گرفتم این سری نوشته را تمام کنم
🛞 اگر میشد به نوعی با رای دیوان عدالت کلا شورای رقابت رو از قیمت گذاری خودرو حذف کرد، آنگاه طبق قبل قیمت گذاری مثل قبل میشد ولی اگه با مصوبه سران قوا در اختیار وزارت صمت قرار میگرفت، آنگاه این سوال مطرح میشد که صمت چه میخواهد بکند؟ و بعد از یکسال چه اتفاقی خواهد افتاد؟
🛞 پنج شنبه خروجی اولیه برای وزیر ارائه شد. ایشون دستور داده بود هر خودرویی یا تجهیزاتی که ایران خودرو و سایپا و سایر شرکتها به وزارت صمت دادند سریع مشخص بشه و پس بگیرند. سیاست دوری از این شرکتها تا حد ممکن داشت جلو می رفت. در جلسه آمار دقیق نشون میداد که تکیه به ایران خودرو و سایپا نمیتونه آمار تولید مدنظر رو ایجاد کنه. ایران خودرو 630 و سایپا 550هزار خودرو برای 1401 قول دادند. قرار شد برنامه دقیق بشه.
🛞 پاسخ نگرانکنندهای که کمکم ارائه شد این بود که صمت باید قیمتها رو افزایش بده. یکشنبه رفتیم پیش معاون اول. جالب بود که دم ورودی کارمندان آنجا میگفتند بالاخره میتونید خودرو رو سامان بدید؟. دکتر مخبر هم موافقت اولیه داد. توی خاطرات این روز نوشتم که اگه قیمت بیفته دست صمت، کار بسیار سختی در پیش خواهد داشت
🛞 بلافاصله جلسهای با معاون اقتصادی داشتیم. ایشون هم کم و بیش همراهی کرد. فقط مساله اصلی این بود که اگه صمت بخواد قیمتها رو بالا ببره، قیمتهای بازار هم مجددا بالا خواهد رفت و ما چه پاسخی به این مساله داریم؟ پرسش از برخی فعالان بازار نشون میداد که قیمت خودرو قطعا بالا با افزایش قیمت بالا خواهد رفت
🛞 اصولا ایده افزایش قیمت به دلیل زیان ایران خودرو و سایپا طرح شد. ما قرار بود خیلی وارد بازی اونها نشویم ولی بنظر میرسه که دارند مسائلشون رو به صمت تحمیل میکنند. مساله مالکیت و مدیریت خودروسازان هم به من سپرده نشده و این وسط کمی احساس کلافگی میکنم چون از نظر من اصل مساله اونجاست که باید تصدی دولت درمان بشه
🛞 راهکار دیگری که ارائه شده عرضه خودرو در بورس کالاست. اولین بار توی مجلس این ایده رو شنیدم که کمی عجیب به نظر میومد ولی کمکم دیدم تنها راه ممکن همین است
🛞 چندین جلسه دیگر گذاشته شد. با معاون اقتصادی، با رئیس مجلس، ستاد اقتصادی دولت و هم جلسهای با وزیر اقتصاد و بانک مرکزی و سازمان برنامه و در نهایت ایده تایید شد. 28مهرماه سران سه قوه مصوبه رو داد
🛞 سوم آبان وزیر به بازدید ایران خودرو رفت و اون شعر رو براش خوندن. من بنا به دلایلی کمکم دارم از خودرو فاصله میگیرم. میگوید بیا و معاون الکترونیک و ماشینسازی باش. تمایلی ندارم برای این کار. گفتم مشاوره میدهم. 18 آبان افزایش قیمتها اعلام شد و 20 آبان رئیس جمهور دستور داد که افزایش قیمتها باید برگردد
🛞روز 23 آبان است که تلفنم چندین بار از شماره ناشناس زنگ خورد اما پاسخ ندادم. حدود ساعت یک از شماره غیر ناشناسی تماس گرفته شد و متوجه شدم که به عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی با حکم رهبر انقلاب درآمدم. اخبار ساعت 14 هم اعلام کرد.
🛞 همه ایدهها و تلاشهایی که در جهت دور کردن وزارت صمت از ایران خودرو و سایپا داشتم شکست خورده است. وزارت صمت در نهایت خروجی تلاشش این شد که با افزایش قیمت از میزان ضرر و زیان این دو شرکت بکاهد. اگرچه شورای رقابت کار ناحقی کرده بود، اما وزارت صمت نباید اینگونه خود را وارد این معرکه میکرد. اکنون تصدیگری بیشتر هم شده است
🛞 یک اشتباه من این بود که فکر میکردم وارد کار شوم، میتوانم ایدههایم را جلو ببرم کاری که در شورای عالی انقلاب فرهنگی انجام شد. اما آنجا هم شرایط فرق میکرد هم پشتیبانی مدیریت بالا متفاوت بود. اینجا ایکاش اول کار ایدههایم را مطرح میکردم و در صورت پذیرش کار را جلو میبردیم. احساس خسران میکنم. برنامهای که در سه محور ساختار صنعت، سیاست صنعت و حکمرانی شرکتی در خودرو داشتم، هیچ کدام پیاده نشد. تلاش برای جلوبردن آنها از سمت معاون اول هم نتیجهای نداشت.
🛞 صمت کماکان بدنبال افزایش قیمت است. پیشنهاد دادم حتی اگر میخواهد قیمت گذاری کند، ابتدا بهتر است در بورس کالا عرضه کند تا کشف قیمت شود سپس ده یا بیست درصد زیر قیمت عرضه کند. پیشنهادی که مقبول نمی افتد و در نهایت در آذرماه 1400 افزایش مجدد قیمت خودرو اعلام میشود. مشکلات ایران خودرو و سایپا تا حدی حل میشود اما مشکلات صنعت پابرجاست.
🛞 رهبری در بهمن ماه از کیفیت صنعت خودرو گله میکنند و رئیس جمهور فرمان هشت مادهای را در اسفند صادر میکند. ماده 8 آن واگذاری مدیریت است. چیزی که رهبری هم دائم مطالبه میکنند. در اردیبهشت 1401 سامانه قرعه کشی راه میافتد.
🛞 ایدههایم را بازطراحی میکنم. اگرچه عمده آنها را اینجا ننوشتم، اما بنظرم حتما اجرایی میشود. شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک...
https://bit.ly/3Wh3dx0
کافه استراتژی
https://twitter.com/aliabadi_ir/status/1669307144758259714
شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک ...
Forwarded from HSK
🛰️ پارادوکس نهادینه در سیستم نوآوری ایران
📌 ابراهیم سوزنچی، در نشست کنسرسیوم پژوهش مطالعات نوآورانه (CRIS) که به همراه پروفسور لاندوال، رضا اسدی فر و کامران باقری برگزار شد، مشکل اصلی نظام نوآوری ایران را عدم بهره مندی شرکتها از منافع حاصل از نوآوری قلمداد کرد.
📌 بهتر است نظام نوآوری ایران را از دو دیدگاه بررسی کنیم. ابتدا میزانی که تحقیق و توسعه داخلی به نوآوری محصول منجر میشود. بررسیهای اولیه پیمایش نوآوری نشان میدهد که سرمایهگذاری روی R&D داخلی در ایران بیش از سایر کشورهای در حال توسعه مانند پاکستان، غنا، کلمبیا و نیجریه منجر به نوآوری میشود. این بدان معناست که احتمال تبدیل R&D به نوآوری محصول در ایران بالاتر بوده است. به عبارتی، نظام نوآوری از نظر تبدیل نوآوری عملکرد بهتری دارد.
📌 در بخش دوم، ما مساله بهرهوری حاصل از نوآوری را برای شرکتها داریم. تحلیلها نشان دادهاند که ارتباط میان نوآوری محصول و بهرهوری برای بخشهای مختلف در مقایسه ایران با سایر کشورهای در حال توسعه، بسیار ضعیفتر عمل کرده است. این بدان معناست که شما یک نوآوری انجام میدهید اما استفاده زیادی از آن نمیکنید لذا سود حاصل از نوآوری در ایران محدود است. در میان کشورهای فوق، تنها کلمبیاست که عملکردی شبیه به ایران دارد اما سایر کشورهای فوق بهتر از ایران عمل میکنند.
📌 سیر تحولات تاریخی نظام نوآوری ایران را از منظر اول به شرح زیر می توان توصیف کرد.
🧷 مرحله نخست توسعه صنعتی است که مبتنیبر انتقال جامع فناوری بوده است. آغاز آن به سال 1960 و حتی پیش از انقلاب اسلامی برمیگردد که ما شروع به واردات بسیاری از کارخانهها از خارج براساس انتقال جامع فناوری کردیم.
🧷 در مرحله دوم، متوجه شدیم به فناوری بیشتری نیاز داریم. بنابراین، ایران شروع به سرمایهگذاری در حوزه علم و پژوهش کرد که به سال 2000 میلادی برمیگردد. این مرحله را میتوان STI نامید. در آن دهه، کشور شروع به سرمایهگذاری روی دانشگاهها برای پژوهش درمورد مقالات علمی کرد.
🧷 پس از یک دهه متوجه شدیم که ماحصل علم تبدیل به فناوری و نوآوری نشده است و هنوز هم مشکلات متعددی در ارتباط با صنعت و دانشگاه وجود دارد. در مرحله سوم، ایران در حوالی سال 2010 تمرکز روی توسعه دانشبنیان را آغاز کرد. بنابراین، کشور تلاش خود را برای ارتقای شرکتهای دانشبنیان به خرج داد تا بتواند بسیاری از مشکلات حوزه فناوری و توسعه فناوری را حلوفصل کند.
باوجود این به نظر میرسد که مرحله سوم خیلی موفقیتآمیز نبوده و شاهد تغییراتی در این قانون هستیم که آن هم بعید است به هدف نائل شود.
📌 در هر صورت این تلاشها باعث شده شانس تبدیل تحقیق به نوآوری در کشور بالا برود.
📌 از منظر دوم که بعد بهرهوری است، کاستیهای زیادی در بهرهمندی از نوآوری وجود دارد و این عمدتا به دلیل دخالت بالای دولت در بازار است. حتی اگر نوآوری دارید، اگر در معرفی محصول جدید به بازار موفق عمل کردهاید، هنوز هم دشواریهای بسیاری در بهرهمندی از آن به دلایل دارید.
🧷 قیمتگذاری دستوری در بازار ایران وجود دارد و حتی اگر نوآوری دارید، نمیتوانید محصولتان را قیمتگذاری کنید بنابراین بهرهمندی شما از نوآوری محدود میشوید.
🧷 محدودیتهای زیادی در بازار کار وجود دارد که این محدودیتها در ایران به وفور یافت میشود. شرکتها نمیتوانند کارمندان خود را به راحتی استخدام یا اخراج کنند.
🧷 همچنین نگرانیهای امنیتی هم در این میان مطرح میشود. این مسالهای است که بسیاری از شرکتها از بزرگتر شدن خود ابراز نگرانی میکنند.
🧷 مشکل اصلی دیگر در بازار این است که کنترل نرخ ارز و تعیین این نرخ توسط دولت، شرکتها را با مشکل مواجه میکند تا درآمدزایی داشته و صادراتی هم در پی داشته باشند.
🧷 در نهایت کنترل بالایی روی این بخش و حتی تعرفه و کنترل صادرات و واردات وجود دارد.
📌 بدین ترتیب شما نوآوری را با حمایتهای زیادی از سوی دولت پیش میبرید، اما نمیتوانید از این نوآوری بهرهمند شوید و انگیزه شما کاهش مییابد و دیگر تمایلی به ادامه نوآوری نخواهید داشت.
📌 بنابراین در این میان یک پارادوکس وجود دارد؛ از یک طرف دولت به شرکتها فشار میآورد تا نوآوری داشته باشند و قول حمایت به آنها میدهد و از طرف دیگر، بازار آنها را محدود میکند و به آنها اجازه بهرهمندی از نوآوریهایشان را نمیدهد.
📌 اگر میخواهید درباره نظام نوآوری ایران صحبت کنیم، باید به جای تولید فناوری و نوآوری، چشمانداز کشور را به سمت نفع بردن از نوآوری تغییر داد.
گزارش مبسوط نشست در لینک زیر آمده است:
https://farhikhtegandaily.com/universitynewspaper/3915/4/
📌 ابراهیم سوزنچی، در نشست کنسرسیوم پژوهش مطالعات نوآورانه (CRIS) که به همراه پروفسور لاندوال، رضا اسدی فر و کامران باقری برگزار شد، مشکل اصلی نظام نوآوری ایران را عدم بهره مندی شرکتها از منافع حاصل از نوآوری قلمداد کرد.
📌 بهتر است نظام نوآوری ایران را از دو دیدگاه بررسی کنیم. ابتدا میزانی که تحقیق و توسعه داخلی به نوآوری محصول منجر میشود. بررسیهای اولیه پیمایش نوآوری نشان میدهد که سرمایهگذاری روی R&D داخلی در ایران بیش از سایر کشورهای در حال توسعه مانند پاکستان، غنا، کلمبیا و نیجریه منجر به نوآوری میشود. این بدان معناست که احتمال تبدیل R&D به نوآوری محصول در ایران بالاتر بوده است. به عبارتی، نظام نوآوری از نظر تبدیل نوآوری عملکرد بهتری دارد.
📌 در بخش دوم، ما مساله بهرهوری حاصل از نوآوری را برای شرکتها داریم. تحلیلها نشان دادهاند که ارتباط میان نوآوری محصول و بهرهوری برای بخشهای مختلف در مقایسه ایران با سایر کشورهای در حال توسعه، بسیار ضعیفتر عمل کرده است. این بدان معناست که شما یک نوآوری انجام میدهید اما استفاده زیادی از آن نمیکنید لذا سود حاصل از نوآوری در ایران محدود است. در میان کشورهای فوق، تنها کلمبیاست که عملکردی شبیه به ایران دارد اما سایر کشورهای فوق بهتر از ایران عمل میکنند.
📌 سیر تحولات تاریخی نظام نوآوری ایران را از منظر اول به شرح زیر می توان توصیف کرد.
🧷 مرحله نخست توسعه صنعتی است که مبتنیبر انتقال جامع فناوری بوده است. آغاز آن به سال 1960 و حتی پیش از انقلاب اسلامی برمیگردد که ما شروع به واردات بسیاری از کارخانهها از خارج براساس انتقال جامع فناوری کردیم.
🧷 در مرحله دوم، متوجه شدیم به فناوری بیشتری نیاز داریم. بنابراین، ایران شروع به سرمایهگذاری در حوزه علم و پژوهش کرد که به سال 2000 میلادی برمیگردد. این مرحله را میتوان STI نامید. در آن دهه، کشور شروع به سرمایهگذاری روی دانشگاهها برای پژوهش درمورد مقالات علمی کرد.
🧷 پس از یک دهه متوجه شدیم که ماحصل علم تبدیل به فناوری و نوآوری نشده است و هنوز هم مشکلات متعددی در ارتباط با صنعت و دانشگاه وجود دارد. در مرحله سوم، ایران در حوالی سال 2010 تمرکز روی توسعه دانشبنیان را آغاز کرد. بنابراین، کشور تلاش خود را برای ارتقای شرکتهای دانشبنیان به خرج داد تا بتواند بسیاری از مشکلات حوزه فناوری و توسعه فناوری را حلوفصل کند.
باوجود این به نظر میرسد که مرحله سوم خیلی موفقیتآمیز نبوده و شاهد تغییراتی در این قانون هستیم که آن هم بعید است به هدف نائل شود.
📌 در هر صورت این تلاشها باعث شده شانس تبدیل تحقیق به نوآوری در کشور بالا برود.
📌 از منظر دوم که بعد بهرهوری است، کاستیهای زیادی در بهرهمندی از نوآوری وجود دارد و این عمدتا به دلیل دخالت بالای دولت در بازار است. حتی اگر نوآوری دارید، اگر در معرفی محصول جدید به بازار موفق عمل کردهاید، هنوز هم دشواریهای بسیاری در بهرهمندی از آن به دلایل دارید.
🧷 قیمتگذاری دستوری در بازار ایران وجود دارد و حتی اگر نوآوری دارید، نمیتوانید محصولتان را قیمتگذاری کنید بنابراین بهرهمندی شما از نوآوری محدود میشوید.
🧷 محدودیتهای زیادی در بازار کار وجود دارد که این محدودیتها در ایران به وفور یافت میشود. شرکتها نمیتوانند کارمندان خود را به راحتی استخدام یا اخراج کنند.
🧷 همچنین نگرانیهای امنیتی هم در این میان مطرح میشود. این مسالهای است که بسیاری از شرکتها از بزرگتر شدن خود ابراز نگرانی میکنند.
🧷 مشکل اصلی دیگر در بازار این است که کنترل نرخ ارز و تعیین این نرخ توسط دولت، شرکتها را با مشکل مواجه میکند تا درآمدزایی داشته و صادراتی هم در پی داشته باشند.
🧷 در نهایت کنترل بالایی روی این بخش و حتی تعرفه و کنترل صادرات و واردات وجود دارد.
📌 بدین ترتیب شما نوآوری را با حمایتهای زیادی از سوی دولت پیش میبرید، اما نمیتوانید از این نوآوری بهرهمند شوید و انگیزه شما کاهش مییابد و دیگر تمایلی به ادامه نوآوری نخواهید داشت.
📌 بنابراین در این میان یک پارادوکس وجود دارد؛ از یک طرف دولت به شرکتها فشار میآورد تا نوآوری داشته باشند و قول حمایت به آنها میدهد و از طرف دیگر، بازار آنها را محدود میکند و به آنها اجازه بهرهمندی از نوآوریهایشان را نمیدهد.
📌 اگر میخواهید درباره نظام نوآوری ایران صحبت کنیم، باید به جای تولید فناوری و نوآوری، چشمانداز کشور را به سمت نفع بردن از نوآوری تغییر داد.
گزارش مبسوط نشست در لینک زیر آمده است:
https://farhikhtegandaily.com/universitynewspaper/3915/4/
فرهیختگان آنلاین
صفحه دانشگاه روزنامه فرهیختگان|تاریخ:1402/04/27 | صفحه:4
کافه استراتژی
🚗 خودرونگار (قسمت 3) ابراهیم سوزنچی کاشانی 🛞 شورای رقابت که طبق قانون سیاستهای اصل 44 درست شده بود و اختیارات زیادی هم داشت، یکی از اصلی ترین کارهاش مداخله در صنعت خودرو بود که به اسم تنظیم رقابت، قیمت گذاری میکرد. این مساله باعث شده بود که تولید هر خودرو،…
سه پرده متفاوت:
1- پاراگرافی از متن فوق 👇:
🛞 ذهن من این بود که برخی از اینها رو به شکل کنسرسیوم به سمت خودروی برقی هل بدم، کاری که در دولت قبل تلاش کردیم و مپنا رو به کرمان موتور متصل کردیم و الان ماموت علاقه زیادی نشون میداد که به این وادی وارد بشه. لذا در نهایت سه دسته خودروساز وجود داشت با برنامههای مختلف: ایران خودرو و سایپا که تولید کنندگان قدیمی و پرتیراژ هستند و قطعه سازی و تولید داخلی بالاتری دارند، بهمن و مدیران خودرو که تیراژ کمتری دارند و قطعه سازی هم ندارند و عمدتا روی خودورهای شاسی بلند متمرکز شدند و در نهایت ماموت و کرمان موتور که علاقه زیادی به حوزههای جدید نشون میدادند.
2- آخرین جمله از این سلسله نوشته های چهار قسمتی👇:
🛞 ایدههایم را بازطراحی میکنم. اگرچه عمده آنها را اینجا ننوشتم، اما بنظرم حتما اجرایی میشود. شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک...
3- خبر حرکت سریع وزارت صمت به سمت خودروهای برقی:
https://president.ir/fa/146037
1- پاراگرافی از متن فوق 👇:
🛞 ذهن من این بود که برخی از اینها رو به شکل کنسرسیوم به سمت خودروی برقی هل بدم، کاری که در دولت قبل تلاش کردیم و مپنا رو به کرمان موتور متصل کردیم و الان ماموت علاقه زیادی نشون میداد که به این وادی وارد بشه. لذا در نهایت سه دسته خودروساز وجود داشت با برنامههای مختلف: ایران خودرو و سایپا که تولید کنندگان قدیمی و پرتیراژ هستند و قطعه سازی و تولید داخلی بالاتری دارند، بهمن و مدیران خودرو که تیراژ کمتری دارند و قطعه سازی هم ندارند و عمدتا روی خودورهای شاسی بلند متمرکز شدند و در نهایت ماموت و کرمان موتور که علاقه زیادی به حوزههای جدید نشون میدادند.
2- آخرین جمله از این سلسله نوشته های چهار قسمتی👇:
🛞 ایدههایم را بازطراحی میکنم. اگرچه عمده آنها را اینجا ننوشتم، اما بنظرم حتما اجرایی میشود. شاید خیلی دور یا شاید خیلی نزدیک...
3- خبر حرکت سریع وزارت صمت به سمت خودروهای برقی:
https://president.ir/fa/146037
🔹قصد مهاجرت رتبههای بالای کنکور و "فیل مولانا"
علی میثمی
◽️استعارۀ فیل مولانا را باید یک اعجاز در اندیشیدن بشری دانست. وقتی این استعاره را بپذیریم، یعنی باید عادت کنیم که به هر پدیده، از زوایای متفاوتی بنگریم. من نیز در این نوشتار و با در نظر گرفتن این استعاره، قصد دارم به بهانۀ انبوهی از مطالب که در مورد قصد مهاجرت رتبههای بالای کنکور در شبکههای اجتماعی منتشر گردید، از زاویۀ دیگری به این موضوع بپردازم. البته قبل از هر چیز، من هم معتقدم قصد مهاجرت، حتی برای بخش کوچکی از جامعه، قطعا نشانۀ خوبی برای یک کشور نیست و به این معنی است که جامعه احساس میکند رشد خود را باید در کشور دیگری جستجو نماید.
◽️زاویۀ اول. به عنوان کسی که ریاضی کنکور مقطع دکترا را کامل زدم، با قطعیت میگویم که اساسا کسب رتبۀ بالا در کنکور، چندان معنای خاصی (نظیر نخبگی یا هوش بالا) ندارد مگر همان عبارت قصار «کار نیکو کردن از پر کردن است». در واقع در کنکور، ما اساسا با اصل لانه کبوتری روبرو هستیم: یعنی شما باید آنقدر تست زده باشید که بدانید وقتی با یک تست جدید روبرو شدید، به سرعت تشخیص دهید که این تست جزء کدام دسته «مسئله-راه حل» است و آنقدر بر آن دسته نیز مسلط باشید که در عرض مثلا شصت ثانیه بتوانید به جواب دست یابید؛ که همۀ اینها حاصل تمرین بسیار و بسیار زیاد است. پس این گروه از جامعه را، بیش از اندازه استراتژیک جلوه نکنیم.
◽️زاویۀ دوم. مهارت تست زنی، اساسا مهارت مناسبی در یک نظام دانشگاهی موثر نیست. بگذارید بیشتر توضیح دهم. در طول تاریخ، آنچه نظام دانشگاهی غرب را متمایز ساخته است، وجود دانشگاههای «پژوهشی» بوده است. درواقع کل دانشگاههای معروفی که میشناسید، نظیر ام آی تی، هاروارد، پرینستون، و ... دانشگاههای ماهیتا پژوهشی هستند به این معنا که خلق دانش در آنها از طریق پژوهشهای قدرتمند در محیط تجربی صورت میپذیرد: تحقیق بر روی جامعه، تحقیق بر روی بنگاهها، بیماران و ... . پس مهارت مورد نیاز در این نظام دانشگاهی، انجام پژوهشهای متوسط مقیاس، وجود پژوهشگاههای بین رشتهای، وجود مهارت پژوهش (کمّی و کیفی)، و حتی نوآوری در خلق یافتههای جدید است؛ که الحمدلله تقریبا هیچکدام از اینها را در ایران نداریم.
◽️زاویۀ سوم. آنچه نهایتا برای یک کشور مهم است، قدرت اقتصادی است. حتی قدرت نظامی نیز نیست (اتحاد جماهیر شوروی را به یاد داشته باشیم!). اما اگر از انقلاب صنعتی تاکنون را مرور کنید، آنچه موتور محرک اقتصادهای قدرتمند بخصوص ایالات متحده محسوب میشود، دینامیک قدرتمند فناوری و نوآوری در این کشورها با رهبری کارآفرینان و بنگاههای بزرگ است. حتی کئون لی، اقتصاددان مشهور رشد اقتصادی شرق آسیا نیز در کتاب «راز جهش اقتصادی»، چنین جمعبندی مهمی دارد: «برای کشورهای در حال توسعه، علم، نه تاثیر قابلملاحظهای بر روی توسعۀ فناوری دارد و نه بر روی رشد اقتصادی؛ و بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک نماید، سیاستهایی که صرفا بر بخش علم تاکید میکنند نمیتوانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند». پس اساسا این حجم تمرکز بر کنکور، نقطۀ بسیار منحرفکنندهای برای کشوری نظیر ایران است. آنچه باید به جای آن بیندیشیم، چگونگی قدرتمندتر شدن بنگاهها از منظر فناوری و تحقیق و توسعه است. وقتی این موضوع درست شد، بقیۀ چیزها خود به خود درست میشود.
◽️زاویۀ چهارم. دنیل پینک کتاب مهمی دارد تحت عنوان «ذهن کامل نو». این همان کتابی است که مجتی شکوری عزیز در برنامۀ «کتاب باز» به گفتگو در مورد آن پرداخت و بسیار نیز در شبکههای اجتماعی منتشر گردید. به نظرم اهمیت این کتاب، در همین موضوع کنکور نمایان میشود. پینک نشان میدهد که با توجه به اتفاقات در حال ظهور، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، نه تحلیل و سمت چپ مغز (نقطۀ قوت دارندگان رتبۀ بالا در کنکور) بلکه مهارتهای سمت راست مغز نظیر سنتز (نوآوری)، داستانگویی و قدرت خلق معناست. برای نمونه از خود بپرسید آیا جابز و قدرت آفرینش او در یک دنیای جدید، ناشی از سمتچپ مغز بودن او بوده است، یا سمت راستمغز بودن او؟
◽️به این ترتیب، معتقدم آنچه بیش از هر چیز باید نگران آن باشیم، جامعهایست که تاکنون ساختهایم: جامعهای که نظام دانشگاهی پژوهشی آن ضعیف است؛ جامعهای که در نظام آموزشی آن، برای ساختن مهارتهای خلق دنیای آینده، اقدام خاصی نمیشود؛ جامعهای که اساسا تحقیق و توسعۀ بنگاهی، موضوع مرگ و زندگی محسوب نمیشود. آنچه بیش از هر چیز باید نگران آن باشیم، قصد مهاجرت افراد سمت راستمغز است؛ همانانی که با قدرت نوآوری و خلق معنای خود، میتوانستند دنیای جدیدی برای ما بسازند؛ اما ذیل این حجم تمرکز ما بر رتبههای بالای کنکور، از مرکز توجه ما بازماندهاند.
کافه استراتژی
https://shorturl.at/cqOP6
علی میثمی
◽️استعارۀ فیل مولانا را باید یک اعجاز در اندیشیدن بشری دانست. وقتی این استعاره را بپذیریم، یعنی باید عادت کنیم که به هر پدیده، از زوایای متفاوتی بنگریم. من نیز در این نوشتار و با در نظر گرفتن این استعاره، قصد دارم به بهانۀ انبوهی از مطالب که در مورد قصد مهاجرت رتبههای بالای کنکور در شبکههای اجتماعی منتشر گردید، از زاویۀ دیگری به این موضوع بپردازم. البته قبل از هر چیز، من هم معتقدم قصد مهاجرت، حتی برای بخش کوچکی از جامعه، قطعا نشانۀ خوبی برای یک کشور نیست و به این معنی است که جامعه احساس میکند رشد خود را باید در کشور دیگری جستجو نماید.
◽️زاویۀ اول. به عنوان کسی که ریاضی کنکور مقطع دکترا را کامل زدم، با قطعیت میگویم که اساسا کسب رتبۀ بالا در کنکور، چندان معنای خاصی (نظیر نخبگی یا هوش بالا) ندارد مگر همان عبارت قصار «کار نیکو کردن از پر کردن است». در واقع در کنکور، ما اساسا با اصل لانه کبوتری روبرو هستیم: یعنی شما باید آنقدر تست زده باشید که بدانید وقتی با یک تست جدید روبرو شدید، به سرعت تشخیص دهید که این تست جزء کدام دسته «مسئله-راه حل» است و آنقدر بر آن دسته نیز مسلط باشید که در عرض مثلا شصت ثانیه بتوانید به جواب دست یابید؛ که همۀ اینها حاصل تمرین بسیار و بسیار زیاد است. پس این گروه از جامعه را، بیش از اندازه استراتژیک جلوه نکنیم.
◽️زاویۀ دوم. مهارت تست زنی، اساسا مهارت مناسبی در یک نظام دانشگاهی موثر نیست. بگذارید بیشتر توضیح دهم. در طول تاریخ، آنچه نظام دانشگاهی غرب را متمایز ساخته است، وجود دانشگاههای «پژوهشی» بوده است. درواقع کل دانشگاههای معروفی که میشناسید، نظیر ام آی تی، هاروارد، پرینستون، و ... دانشگاههای ماهیتا پژوهشی هستند به این معنا که خلق دانش در آنها از طریق پژوهشهای قدرتمند در محیط تجربی صورت میپذیرد: تحقیق بر روی جامعه، تحقیق بر روی بنگاهها، بیماران و ... . پس مهارت مورد نیاز در این نظام دانشگاهی، انجام پژوهشهای متوسط مقیاس، وجود پژوهشگاههای بین رشتهای، وجود مهارت پژوهش (کمّی و کیفی)، و حتی نوآوری در خلق یافتههای جدید است؛ که الحمدلله تقریبا هیچکدام از اینها را در ایران نداریم.
◽️زاویۀ سوم. آنچه نهایتا برای یک کشور مهم است، قدرت اقتصادی است. حتی قدرت نظامی نیز نیست (اتحاد جماهیر شوروی را به یاد داشته باشیم!). اما اگر از انقلاب صنعتی تاکنون را مرور کنید، آنچه موتور محرک اقتصادهای قدرتمند بخصوص ایالات متحده محسوب میشود، دینامیک قدرتمند فناوری و نوآوری در این کشورها با رهبری کارآفرینان و بنگاههای بزرگ است. حتی کئون لی، اقتصاددان مشهور رشد اقتصادی شرق آسیا نیز در کتاب «راز جهش اقتصادی»، چنین جمعبندی مهمی دارد: «برای کشورهای در حال توسعه، علم، نه تاثیر قابلملاحظهای بر روی توسعۀ فناوری دارد و نه بر روی رشد اقتصادی؛ و بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعۀ شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک نماید، سیاستهایی که صرفا بر بخش علم تاکید میکنند نمیتوانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند». پس اساسا این حجم تمرکز بر کنکور، نقطۀ بسیار منحرفکنندهای برای کشوری نظیر ایران است. آنچه باید به جای آن بیندیشیم، چگونگی قدرتمندتر شدن بنگاهها از منظر فناوری و تحقیق و توسعه است. وقتی این موضوع درست شد، بقیۀ چیزها خود به خود درست میشود.
◽️زاویۀ چهارم. دنیل پینک کتاب مهمی دارد تحت عنوان «ذهن کامل نو». این همان کتابی است که مجتی شکوری عزیز در برنامۀ «کتاب باز» به گفتگو در مورد آن پرداخت و بسیار نیز در شبکههای اجتماعی منتشر گردید. به نظرم اهمیت این کتاب، در همین موضوع کنکور نمایان میشود. پینک نشان میدهد که با توجه به اتفاقات در حال ظهور، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، نه تحلیل و سمت چپ مغز (نقطۀ قوت دارندگان رتبۀ بالا در کنکور) بلکه مهارتهای سمت راست مغز نظیر سنتز (نوآوری)، داستانگویی و قدرت خلق معناست. برای نمونه از خود بپرسید آیا جابز و قدرت آفرینش او در یک دنیای جدید، ناشی از سمتچپ مغز بودن او بوده است، یا سمت راستمغز بودن او؟
◽️به این ترتیب، معتقدم آنچه بیش از هر چیز باید نگران آن باشیم، جامعهایست که تاکنون ساختهایم: جامعهای که نظام دانشگاهی پژوهشی آن ضعیف است؛ جامعهای که در نظام آموزشی آن، برای ساختن مهارتهای خلق دنیای آینده، اقدام خاصی نمیشود؛ جامعهای که اساسا تحقیق و توسعۀ بنگاهی، موضوع مرگ و زندگی محسوب نمیشود. آنچه بیش از هر چیز باید نگران آن باشیم، قصد مهاجرت افراد سمت راستمغز است؛ همانانی که با قدرت نوآوری و خلق معنای خود، میتوانستند دنیای جدیدی برای ما بسازند؛ اما ذیل این حجم تمرکز ما بر رتبههای بالای کنکور، از مرکز توجه ما بازماندهاند.
کافه استراتژی
https://shorturl.at/cqOP6
▫️برای رییس جمهور پزشکیان، و برای اینکه ۴ سال دیگر شرمنده رای دهندگان خود نباشد
علی بابایی
▫️همه مدیرانی که حداقل برای یک مدت کوتاه، فرصت ایجاد تحول در سیستم مدیریتی کشور را داشته اند، یک چیز را به خوبی میدانند: فاصله میان برنامه و تئوریهای روی کاغذ، تا آنچه نهایتا در واقعیت رخ میدهد، از زمین تا آسمان است.
▫️ در این مطلب، قصد دارم به عنوان کسی که چندین سال است با گوشت و پوست و استخوان، در همین فاصله زمین تا آسمان غوطه ور بوده است، برای رییس جمهور بعدی کشور و به عنوان مسئولیت اجتماعی خود، پنج اصل حیاتی را متذکر شوم؛ اصولی که ایمان دارم عدم تحقق آنها، چهار سال دیگر را نیز از فرصت کشور برای رشد و توسعه اقتصادی خواهد کاست.
اصل اول. بدانیم که بازیگر اصلی توسعه اقتصادی یک کشور، نهایتا بنگاه ها و صنایع قدرتمند آن کشور هستند؛ همانگونه که عامل توسعه اقتصادی کشورهای آسیای شرقی نیز نهایتا بنگاه های قدرتمندی نظیر سامسونگ، TSMC و هوآوی بودند. پس نگذارید مشاورانتان، همه فکر و ذکر شما را درگیر سیاستهای توزیع یارانه و انرژی و آزادیهای اجتماعی کنند. در عوض، اگر واقعا به دنبال توسعه اقتصادی هستید، حداقل نیمی از زمان خود را جهت قدرتمندتر کردن بنگاه های توانمند، و حمایت از آنها جهت جهش صادرات و توسعه فناوری ها و محصولات جدید کنید. حتی شاید بهتر باشد نیمی از وقت خود را صرف گفتگو با آنها کنید. بدانید و بدانید که نهایتا این بنگاه ها خواهند بود که از طریق خلق ارز و ثروت و شغل، کل جامعه را منتفع خواهند نمود.
اصل دوم. متاسفانه تصمیمگیری های مرتبط با توسعه صنعتی و اقتصادی در ایران، به طرز عجیبی در میان نهادهای سیاستگذار متعدد، بروکرات، و دارای منافع متضاد توزیع شده است و عملا کارآیی خود را از دست داده است. پس از همان ابتدا، کمیته ای تام الاختیار متشکل از بانک مرکزی، وزارت صمت، و سازمان برنامه، با ریاست شخص شخص خودتان تشکیل دهید و مصوبات این کمیته را برای کل لایه های دولت لازم الاجرا کنید. فارغ از اختلاف فکری قطعیتان با احمدی نژاد، تجربه او در رهبری واحد و موثر تصمیات بزرگ بسیار آموزنده است. البته برای مدیریت تبعات سیاسی آتی، حتما نماینده ای از بیت و دو قوه دیگر را نیز به این کمیته دعوت کنید.
اصل سوم. از همان ابتدا و برای ریل گذاری تصمیمات کمیته فوق، شاخصهای اصلی حمایت از بنگاه ها را مشخص کنید؛ چراکه مطمئن باشید در غیر این صورت، بازیگران مختلف با قدرت لابی گری و هوچی گری خود تصمیمات شما را تحت تاثیر قرار خواهند داد. مهمترین شاخص آزموده شده در کشورهای آسیای شرقی، صادرات دارای ارزش افزوده بالا و فناورانه بوده است. پس لطفا برای تحقق یک توسعه صنعتی و اقتصادی واقعی در کشور، وقت خود را با شاخصهای پوسیده ای نظیر اشتغال، تولید داخل و جلوگیری از ارزبری تلف نکنید. از طریق این شاخص جدید، خیلی سریع دولت را از چنگال بازیگران سنتی و رانتجو خارج کنید. البته به یاد داشته باشید که حتما برای شفافیت و جلوگیری از فساد، کمیته فوق را الزام کنید تا گزارشهایی دوره ای در مورد چرایی حمایت از بنگاه ها را دراختیار عموم قرار دهد.
اصل چهارم. مهمترین ابزارهای دراختیار شما برای حمایت واقعی از بنگاه های توانمند جهت جهش صادرات و توسعه فناوری، چهار ابزار "اولویت تخصیص ارز"، "افزایش یا کاهش تعرفه های واردات"، "انواع قیمتگذاری شامل تعیین قیمت انرژی و خوراک"، و "برخی معافیتها مانند معافیت مقطعی از برخی الزامها نظیر الزام عرضه در بورس" است. لطفا تمام این چهار ابزار را دراختیار کمیته فوق قرار دهید تا به عنوان مشوق معنادار به بنگاه های حایز شرایط قرار دهد.
اصل پنجم. بروکراسی دولتی، از آنچه فکر میکنید کندتر و نسبت به هر تغییری مقاومتر است. پس اساسا به تنها چیزی که فکر نکنید، مکاتبه و نامه نگاری است. هزاران بار دیده ام که چگونه تصمیمات بسیار مهم، در مارپیچ تودرتویی از مکاتبات و ارجاعات، نهایتا پس از چندین ماه اتلاف وقت کشور، به ناکجاآباد ختم شده اند. به جای آن، از همان روش قدیمی برگزاری جلسه با تصمیمگیران اصلی، ایجاد درک مشترک، و صورتجلسات تعهدآور استفاده کنید. از همه مهمتر، بدانید که در وزارتخانه ها، بازیگر اصلی شما، نه وزیر و نه معاون وزیر، بلکه "مدیران کل" هستند. درواقع آنها هستند که اگر بخواهند کار را سریع یا کند میکنند. و آنها هستند که هر اطلاعاتی که دوست داشته باشند از وضعیت پیشرفت امور به بالا منتقل میکنند. پس در بروکراسی دولتی، بیشتر وقت خود را صرف اقناع و یا اجبار مدیران کل کنید.
▫️از آنجاکه علاقه شما به حکمتهای حضرت علی بر کسی پوشیده نیست، در پایان به یکی از حکمتهای جاودانی ایشان اشاره میکنم و آن اینکه "الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ،فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ". و فرصت این ۴ سال نیز همانند ابر خواهد گذاشت.
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/rKSHd
علی بابایی
▫️همه مدیرانی که حداقل برای یک مدت کوتاه، فرصت ایجاد تحول در سیستم مدیریتی کشور را داشته اند، یک چیز را به خوبی میدانند: فاصله میان برنامه و تئوریهای روی کاغذ، تا آنچه نهایتا در واقعیت رخ میدهد، از زمین تا آسمان است.
▫️ در این مطلب، قصد دارم به عنوان کسی که چندین سال است با گوشت و پوست و استخوان، در همین فاصله زمین تا آسمان غوطه ور بوده است، برای رییس جمهور بعدی کشور و به عنوان مسئولیت اجتماعی خود، پنج اصل حیاتی را متذکر شوم؛ اصولی که ایمان دارم عدم تحقق آنها، چهار سال دیگر را نیز از فرصت کشور برای رشد و توسعه اقتصادی خواهد کاست.
اصل اول. بدانیم که بازیگر اصلی توسعه اقتصادی یک کشور، نهایتا بنگاه ها و صنایع قدرتمند آن کشور هستند؛ همانگونه که عامل توسعه اقتصادی کشورهای آسیای شرقی نیز نهایتا بنگاه های قدرتمندی نظیر سامسونگ، TSMC و هوآوی بودند. پس نگذارید مشاورانتان، همه فکر و ذکر شما را درگیر سیاستهای توزیع یارانه و انرژی و آزادیهای اجتماعی کنند. در عوض، اگر واقعا به دنبال توسعه اقتصادی هستید، حداقل نیمی از زمان خود را جهت قدرتمندتر کردن بنگاه های توانمند، و حمایت از آنها جهت جهش صادرات و توسعه فناوری ها و محصولات جدید کنید. حتی شاید بهتر باشد نیمی از وقت خود را صرف گفتگو با آنها کنید. بدانید و بدانید که نهایتا این بنگاه ها خواهند بود که از طریق خلق ارز و ثروت و شغل، کل جامعه را منتفع خواهند نمود.
اصل دوم. متاسفانه تصمیمگیری های مرتبط با توسعه صنعتی و اقتصادی در ایران، به طرز عجیبی در میان نهادهای سیاستگذار متعدد، بروکرات، و دارای منافع متضاد توزیع شده است و عملا کارآیی خود را از دست داده است. پس از همان ابتدا، کمیته ای تام الاختیار متشکل از بانک مرکزی، وزارت صمت، و سازمان برنامه، با ریاست شخص شخص خودتان تشکیل دهید و مصوبات این کمیته را برای کل لایه های دولت لازم الاجرا کنید. فارغ از اختلاف فکری قطعیتان با احمدی نژاد، تجربه او در رهبری واحد و موثر تصمیات بزرگ بسیار آموزنده است. البته برای مدیریت تبعات سیاسی آتی، حتما نماینده ای از بیت و دو قوه دیگر را نیز به این کمیته دعوت کنید.
اصل سوم. از همان ابتدا و برای ریل گذاری تصمیمات کمیته فوق، شاخصهای اصلی حمایت از بنگاه ها را مشخص کنید؛ چراکه مطمئن باشید در غیر این صورت، بازیگران مختلف با قدرت لابی گری و هوچی گری خود تصمیمات شما را تحت تاثیر قرار خواهند داد. مهمترین شاخص آزموده شده در کشورهای آسیای شرقی، صادرات دارای ارزش افزوده بالا و فناورانه بوده است. پس لطفا برای تحقق یک توسعه صنعتی و اقتصادی واقعی در کشور، وقت خود را با شاخصهای پوسیده ای نظیر اشتغال، تولید داخل و جلوگیری از ارزبری تلف نکنید. از طریق این شاخص جدید، خیلی سریع دولت را از چنگال بازیگران سنتی و رانتجو خارج کنید. البته به یاد داشته باشید که حتما برای شفافیت و جلوگیری از فساد، کمیته فوق را الزام کنید تا گزارشهایی دوره ای در مورد چرایی حمایت از بنگاه ها را دراختیار عموم قرار دهد.
اصل چهارم. مهمترین ابزارهای دراختیار شما برای حمایت واقعی از بنگاه های توانمند جهت جهش صادرات و توسعه فناوری، چهار ابزار "اولویت تخصیص ارز"، "افزایش یا کاهش تعرفه های واردات"، "انواع قیمتگذاری شامل تعیین قیمت انرژی و خوراک"، و "برخی معافیتها مانند معافیت مقطعی از برخی الزامها نظیر الزام عرضه در بورس" است. لطفا تمام این چهار ابزار را دراختیار کمیته فوق قرار دهید تا به عنوان مشوق معنادار به بنگاه های حایز شرایط قرار دهد.
اصل پنجم. بروکراسی دولتی، از آنچه فکر میکنید کندتر و نسبت به هر تغییری مقاومتر است. پس اساسا به تنها چیزی که فکر نکنید، مکاتبه و نامه نگاری است. هزاران بار دیده ام که چگونه تصمیمات بسیار مهم، در مارپیچ تودرتویی از مکاتبات و ارجاعات، نهایتا پس از چندین ماه اتلاف وقت کشور، به ناکجاآباد ختم شده اند. به جای آن، از همان روش قدیمی برگزاری جلسه با تصمیمگیران اصلی، ایجاد درک مشترک، و صورتجلسات تعهدآور استفاده کنید. از همه مهمتر، بدانید که در وزارتخانه ها، بازیگر اصلی شما، نه وزیر و نه معاون وزیر، بلکه "مدیران کل" هستند. درواقع آنها هستند که اگر بخواهند کار را سریع یا کند میکنند. و آنها هستند که هر اطلاعاتی که دوست داشته باشند از وضعیت پیشرفت امور به بالا منتقل میکنند. پس در بروکراسی دولتی، بیشتر وقت خود را صرف اقناع و یا اجبار مدیران کل کنید.
▫️از آنجاکه علاقه شما به حکمتهای حضرت علی بر کسی پوشیده نیست، در پایان به یکی از حکمتهای جاودانی ایشان اشاره میکنم و آن اینکه "الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ،فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ". و فرصت این ۴ سال نیز همانند ابر خواهد گذاشت.
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/rKSHd
▫️پرسشی که بدون پاسخ ماند؛ آیا رئیس جمهور باید دارای یک برنامه دقیق و از قبل آماده باشد؟
علی بابایی
▫️در ایام مناظرات، موضوعی مهم موجب ایجاد مباحثات چالشی میان طرفداران دو کاندیدای ریاست جمهوری شد: آیا رییس جمهور میبایست یک برنامه دقیق و از قبل آماده داشته باشد؟ آقای جلیلی معتقد بود که برنامه ای دقیق و از قبل آماده برای اداره کشور دارد. در مقابل دکتر پزشکیان چندان وارد این موضوع نمیشد و بیشتر بر تیم آتی اش و ضرورت حل چند ابربحران ملی به هر شکل ممکن تاکید میکرد؛ البته همین موضوع باعث حمله گسترده مخالفین به وی نیز گردید. متاسفانه با اتمام انتخابات، واکاوی این موضوع مهم به فراموشی سپرده شد.
▫️در این مطلب برآنم تا بر مبنای تفکرات دنی رودریک، یکی از تئورسینهای مهم سیاست صنعتی، به واکاوی پرسش فوق بپردازم. دنی رودریک، ترک تبار است و هم اکنون در هاروارد به تدریس توسعه صنعتی و اقتصادی میپردازد. او مقاله مهم و پرارجاعی تحت عنوان "سیاست صنعتی در قرن بیست و یکم" دارد که حاوی استدلالات بسیاری قوی است. همچنین او و هازمن، مبدع مفهوم "پیچیدگی اقتصادی" هستند که در سالهای اخیر مورد توجه سیاستگذاران بسیاری از کشورها قرار گرفته است.
▫️از منظر رودریک، تنها مسیر پیش روی کشورهای در حال توسعه، گذار از صنایع سنتی به صنایع نوین است. اما بدیهی است که تاکنون، کشورهای اندکی موفق به تحقق آن شده اند چراکه در عمل، دو مانع بسیار جدی و بزرگ وجود دارد:
۱. اینکه در یک کشور، باید وارد چه صنعت نوینی شد که در بلندمدت سودآور نیز باشد، اساسا غیر قابل پیش بینی است و ذاتا یک فرآیند اکتشافی و برخاسته از آزمون و خطای کارآفرینان پیشگام یک کشور است که حاضر شده اند وارد یک کار پرریسک شوند. لطفا به این کلمه اکتشافی توجه کنید. درواقع تحت همین فرآیند اکتشاف است که در سه کشور با ساختار اجتماعی واقتصادی مشابه - یعنی هندوستان، پاکستان و بنگلادش - یکی در صنعت IT رشد چشمگیری میکند، یکی در صنعت تجهیزات پزشکی و ورزشی، و یکی در صنعت پوشاک. به عبارت دیگر، نهایتا همین اکتشاف کارآفرینان ریسک پذیر یک کشور است که موجب ظهور صنایع نوین در آن کشور میشود؛ و طبیعتا کلمه اکتشاف و ریسک نیز بدین معناست که موفقیت "کدام کارآفرین در کدام صنعت" به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست.
۲. مانع دوم، خود دولت است! از منظر رودریک، ما با "شکست دولت" روبرو هستیم که طبق آن، دولت به دلیل بروکراسی حاکم و فاصله با دنیای واقعی، اساسا نمیداند که چه چیز را نمیداند! پس بدترین گزینه ممکن این است که دولت بخواهد با این جهل مرکب، به صورت از بالا به پایین وارد برنامه ریزی شود.
▫️اما با توجه به دو مانع فوق، برای توسعه چه باید کرد؟ از منظر رودریک، تنها راه ممکن، شکل گیری نوعی ارتباط و اتحاد تنگاتنگ میان دولت با کارآفرینان پیشگام و حاضر به ورود به فرآیند اکتشافی است: در این ارتباط، کارآفرینان به دولت، اطلاعات لازم در مورد مسیرهای اکتشاف و ریسکهای پیش رو ارائه میدهند، و در عوض وظیفه اصلی دولت نیز آن است که از طریق ابزارهای دراختیار خود، ریسک پیش روی کارآفرینان پیشگام را کاهش دهد که البته به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن ریسکهای پیش رو، طبیعتا این ارتباط میبایست در یک فرآیند مستمر و "یادگیری حین عمل" صورت پذیرد. هیچ برنامه از قبلی، نمیتواند این فرآیند مبتنی بر یادگیری را پیش بینی و تجویز کند.
▫️این اتحاد استراتژیک، همان چیزی است که در کره و ژاپن نیز میان دولت و چائبولها (نظیر سامسونگ) و کیروتسوها شاهد بوده ایم. جانسون اولین محقق مشهوری بود که در مطالعه خود بر روی توسعه ژاپن، به تشکیل ۲۵۰ اتحاد استراتژیک تحت عنوان Deliberation Council میان دولت و کارآفرینان پیشگام ژاپن اشاره کرد و آن را دولت توسعه گرا نامید.
▫️جالب است که در ادبیات بیزینس نیز با موضوع مشابهی روبرو هستیم. به عنوان یک مثال مشهور، لری و سرگی، موسسین گوگل، در کتاب "گوگل چگونه کار میکند" اینگونه به نقد برنامه ریزیِ جامع و ازقبل در محیط حاوی پیچیدگی بالا میپردازند:
"اگر برنامه ای در دست دارید، با اطمینان 100 درصد میگوییم که آن برنامه اشتباه است! برنامه های جامع، صرفنظر از اینکه چقدر خوب بر روی آنها کار شده باشد، همیشه از جنبه های مهم ناقص خواهند بود و نتیجه آنها چیزی مگر دستیابی به شکست نیست. به همین دلیل است که یک رهبر، همیشه بیشترین سرمایه گذاری را روی تیم انجام میدهد. ازآنجاکه برنامه ها همیشه ناقصند، پس این افراد هستند که باید درست باشند تا بتوانند نقص درون برنامه ها را تشخیص دهند و اصلاح کنند"
▫️اکنون به پرسش اصلی بازگردیم: با توجه به مباحث فوق، آیا برای یک رییس جمهور، دارا بودن برنامه دقیقِ از قبل مهمتر است یا دارا بودن یک تیم قوی و ارتباط مستمر با کارآفرینان حاضر به ورود به فرآیند اکتشاف؟
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/rDHox
علی بابایی
▫️در ایام مناظرات، موضوعی مهم موجب ایجاد مباحثات چالشی میان طرفداران دو کاندیدای ریاست جمهوری شد: آیا رییس جمهور میبایست یک برنامه دقیق و از قبل آماده داشته باشد؟ آقای جلیلی معتقد بود که برنامه ای دقیق و از قبل آماده برای اداره کشور دارد. در مقابل دکتر پزشکیان چندان وارد این موضوع نمیشد و بیشتر بر تیم آتی اش و ضرورت حل چند ابربحران ملی به هر شکل ممکن تاکید میکرد؛ البته همین موضوع باعث حمله گسترده مخالفین به وی نیز گردید. متاسفانه با اتمام انتخابات، واکاوی این موضوع مهم به فراموشی سپرده شد.
▫️در این مطلب برآنم تا بر مبنای تفکرات دنی رودریک، یکی از تئورسینهای مهم سیاست صنعتی، به واکاوی پرسش فوق بپردازم. دنی رودریک، ترک تبار است و هم اکنون در هاروارد به تدریس توسعه صنعتی و اقتصادی میپردازد. او مقاله مهم و پرارجاعی تحت عنوان "سیاست صنعتی در قرن بیست و یکم" دارد که حاوی استدلالات بسیاری قوی است. همچنین او و هازمن، مبدع مفهوم "پیچیدگی اقتصادی" هستند که در سالهای اخیر مورد توجه سیاستگذاران بسیاری از کشورها قرار گرفته است.
▫️از منظر رودریک، تنها مسیر پیش روی کشورهای در حال توسعه، گذار از صنایع سنتی به صنایع نوین است. اما بدیهی است که تاکنون، کشورهای اندکی موفق به تحقق آن شده اند چراکه در عمل، دو مانع بسیار جدی و بزرگ وجود دارد:
۱. اینکه در یک کشور، باید وارد چه صنعت نوینی شد که در بلندمدت سودآور نیز باشد، اساسا غیر قابل پیش بینی است و ذاتا یک فرآیند اکتشافی و برخاسته از آزمون و خطای کارآفرینان پیشگام یک کشور است که حاضر شده اند وارد یک کار پرریسک شوند. لطفا به این کلمه اکتشافی توجه کنید. درواقع تحت همین فرآیند اکتشاف است که در سه کشور با ساختار اجتماعی واقتصادی مشابه - یعنی هندوستان، پاکستان و بنگلادش - یکی در صنعت IT رشد چشمگیری میکند، یکی در صنعت تجهیزات پزشکی و ورزشی، و یکی در صنعت پوشاک. به عبارت دیگر، نهایتا همین اکتشاف کارآفرینان ریسک پذیر یک کشور است که موجب ظهور صنایع نوین در آن کشور میشود؛ و طبیعتا کلمه اکتشاف و ریسک نیز بدین معناست که موفقیت "کدام کارآفرین در کدام صنعت" به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست.
۲. مانع دوم، خود دولت است! از منظر رودریک، ما با "شکست دولت" روبرو هستیم که طبق آن، دولت به دلیل بروکراسی حاکم و فاصله با دنیای واقعی، اساسا نمیداند که چه چیز را نمیداند! پس بدترین گزینه ممکن این است که دولت بخواهد با این جهل مرکب، به صورت از بالا به پایین وارد برنامه ریزی شود.
▫️اما با توجه به دو مانع فوق، برای توسعه چه باید کرد؟ از منظر رودریک، تنها راه ممکن، شکل گیری نوعی ارتباط و اتحاد تنگاتنگ میان دولت با کارآفرینان پیشگام و حاضر به ورود به فرآیند اکتشافی است: در این ارتباط، کارآفرینان به دولت، اطلاعات لازم در مورد مسیرهای اکتشاف و ریسکهای پیش رو ارائه میدهند، و در عوض وظیفه اصلی دولت نیز آن است که از طریق ابزارهای دراختیار خود، ریسک پیش روی کارآفرینان پیشگام را کاهش دهد که البته به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن ریسکهای پیش رو، طبیعتا این ارتباط میبایست در یک فرآیند مستمر و "یادگیری حین عمل" صورت پذیرد. هیچ برنامه از قبلی، نمیتواند این فرآیند مبتنی بر یادگیری را پیش بینی و تجویز کند.
▫️این اتحاد استراتژیک، همان چیزی است که در کره و ژاپن نیز میان دولت و چائبولها (نظیر سامسونگ) و کیروتسوها شاهد بوده ایم. جانسون اولین محقق مشهوری بود که در مطالعه خود بر روی توسعه ژاپن، به تشکیل ۲۵۰ اتحاد استراتژیک تحت عنوان Deliberation Council میان دولت و کارآفرینان پیشگام ژاپن اشاره کرد و آن را دولت توسعه گرا نامید.
▫️جالب است که در ادبیات بیزینس نیز با موضوع مشابهی روبرو هستیم. به عنوان یک مثال مشهور، لری و سرگی، موسسین گوگل، در کتاب "گوگل چگونه کار میکند" اینگونه به نقد برنامه ریزیِ جامع و ازقبل در محیط حاوی پیچیدگی بالا میپردازند:
"اگر برنامه ای در دست دارید، با اطمینان 100 درصد میگوییم که آن برنامه اشتباه است! برنامه های جامع، صرفنظر از اینکه چقدر خوب بر روی آنها کار شده باشد، همیشه از جنبه های مهم ناقص خواهند بود و نتیجه آنها چیزی مگر دستیابی به شکست نیست. به همین دلیل است که یک رهبر، همیشه بیشترین سرمایه گذاری را روی تیم انجام میدهد. ازآنجاکه برنامه ها همیشه ناقصند، پس این افراد هستند که باید درست باشند تا بتوانند نقص درون برنامه ها را تشخیص دهند و اصلاح کنند"
▫️اکنون به پرسش اصلی بازگردیم: با توجه به مباحث فوق، آیا برای یک رییس جمهور، دارا بودن برنامه دقیقِ از قبل مهمتر است یا دارا بودن یک تیم قوی و ارتباط مستمر با کارآفرینان حاضر به ورود به فرآیند اکتشاف؟
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/rDHox
▫️در ستایش محمد یونس؛ در ستایش نیم قرن عملگرایی، یادگیری و نوآوری
علی بابایی
▫️آدام براون، نویسندۀ کتاب بسیار پرفروش «وعدۀ یک مداد»، نقل قول بسیار تاثیرگذاری دارد: «رویاهای بزرگ با اقدامات کوچک و به ظاهر غیرمنطقی آغاز میشوند». به طور قطع، داستان رشد محمد یونس - همان کسی که هفتۀ پیش با یک سرمایۀ اجتماعی بسیار بالا، رهبری دولت انتقالی بنگلادش را برعهده گرفت - مصداق بارز همین جمله تاثیرگذار است.
▫️ نیم قرن پیش، یک استاد سادۀ اقتصاد در بنگلادش، مبهوت از مرگ مردمان کشورش تحت تاثیر قحطی، تصمیم گرفت گامی بسیار کوچک (یک تصمیم 300 دلاری) و به ظاهر غیرمنطقی، با رویای ایجاد تغییری کوچک در محیط پیرامون خود بردارد. گامهای اولیۀ او، کاملا برای جامعۀ آکادمیک و دولتی آن زمان بنگلادش، غیرمنطقی و حتی احمقانه بود چراکه او قصد داشت تمام باورهای رایج در مورد بانکداری و کارآفرینی فقرا را درهم شکند و بانکی ویژۀ فقرا تاسیس نماید. اما همین گامهای کوچک او، در فرآیندی مملو از عملگرایی (و نه تحلیلهای محاسبه گرایانه)، یادگیری (آزمون و خطا به معنای واقعی کلمه) و نوآوریهای بدیع، به تدریج و طی نیم قرن، تبدیل به گامهای بزرگ و نهایتا یک تحول بزرگ اجتماعی-اقتصادی در بنگلادش شد.
▫️گام بزرگ اول یونس، تاسیس بانکی تحت عنوان گرامین بود که در تضاد با منطق غالب: 1. فقط به زنان فقیر وام میداد؛ 2. بدون وثیقه وام میداد (از طریق تعریف وثیقۀ جدیدی تحت عنوان وثیقۀ اجتماعی)؛ و 3. موجب ارتقای زنجیرۀ ارزش صنایعی نظیر پوشاک در بنگلادش شد. بانک او، از 77 عضو فعال در سال 1977 آغاز و به حدود 10 میلیون عضو فعال در چند سال اخیر توسعه یافت و سرمایۀ اجتماعی بالای او – که قطعا عاملی بسیار تاثیرگذار در سپردن مسئولیت دولت انتقالی بنگلادش به محمد یونس بوده است – قطعا تحت تاثیر همین شبکه اعضای گرامین و نیز نوع نگاه انسانی او به «فقیر به عنوان یک کارآفرین» بوده است.
▫️تاثیرگذاری یونس در هر دو حوزۀ دنیای عمل و دنیای آکادمیک به قدری بوده است که اکثر مطالعات متاخر در موضوع نوآوری اجتماعی و تحولات بزرگ اجتماعی، تاثیرگذاری یونس بر جامعۀ بنگلادش را مصداق یکی از بزرگترین تغییرات اجتماعی-اقتصادی جهان طی چند دهۀ اخیر میدانند. یونس، آغازگر مفاهیمی نظیر مایکروفایننس، کارآفرینی اجتماعی و کسب و کارهای اجتماعی در جهان نیز بوده است. در این مطلب برآنم تا به برخی نقل قولهای او اشاره کنم. شاید این نقل قولها، برای برخی از ما نیز الهام بخش و منجر به ایمان به همان جملۀ «رویاهای بزرگ با اقدامات کوچک و به ظاهر غیرمنطقی آغاز میشوند» شود:
... همه چیز از همان 300 دلار شروع شد. در مورد راهی که وارد آن شده بودم، هیچ حس روشنی نداشتم. کورمال کورمال میرفتم و در حین راه یاد میگرفتم. راههای بسیاری را امتحان کردم. برخی از آنها موفقیت آمیز بود و برخی دیگر شکست خورد. البته هرگز تصور آن را هم نمیکردم که برنامه "پرداخت وامهای کوچک" به پایه و بنیانی برای یک حرکت ملی در جهت ایجاد و گسترش بانکهای ویژه فقرا تبدیل شود ...
... قبل از آن زمان، من تقریباً هیچ چیزی در مورد چگونگی تأسیس و اداره یک بانک نمیدانستم. بنابراین مجبور بودم همه چیز را در مورد بانکداری، از ابتدا یاد بگیرم. از این رو در مورد چگونگی عملیات وامدهی بانکها به مطالعه پرداختم و در این میان به خصوص از اشتباهات آنها درسهای زیادی آموختم. بر آن شدم تا دقیقاً برخلاف بانکهای رایج عمل کنم ...
... اگرچه حقوقی که ما به کارکنان گرامین میدهیم، تنها در سطح یک کارمند تازه کار دولت است، اما بانکهای تجاری خصوصی به ندرت توانسته اند کارکنان ما را با وجود پیشنهاد دستمزدهایی بسیار بالاتر، به سمت خود جلب کنند. اما چه چیزی باعث این حد از وفاداری در کارکنان ما شده است؟ اول، حس ارزشمند بودنی که آنها برای کمک به کشور خود میکنند و دوم، بر خلاف کارکنان بانکهای تجاری، کارکنان گرامین، خود را معلم میپندارند و این پندار ناشی از آن است كه آنها به وام گیرندگانشان کمک میکنند تا استعدادهای بالقوۀ خود را کشف کنند و بسیار فراتر از گذشته گسترش دهند ...
... در نظر اکثر اقتصاددانان، مهمترین راه بهره مند کردن فقرا از ثروتهای جامعه، دریافت مالیات از بنگاه ها و تخصیص آن به فقراست. اما آنچه همواره در واقعیت رخ میدهد آن است که مالیاتها فقط صَرف دیوانسالاری دولتی میشود. از نظر من، راه حل اصلی، تغییر تصویر اغراقآمیزِ موجود از فرد کارآفرین است. چنانچه این طرز تفکر خود را اصلاح کنیم و اینگونه بیاندیشیم که تمامیِ انسانها، حتی پابرهنگانی که در خیابانها گدایی میکنند، بالقوه یک کارآفرینند، در آن صورت است که میتوانیم یک نظام اقتصادی بنا کنیم که در آن، به تمامیِ زنان و مردان این اجازه داده شده است تا پتانسیلهای اقتصادی خود را کشف و نمایان سازند ...
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/aGelT
علی بابایی
▫️آدام براون، نویسندۀ کتاب بسیار پرفروش «وعدۀ یک مداد»، نقل قول بسیار تاثیرگذاری دارد: «رویاهای بزرگ با اقدامات کوچک و به ظاهر غیرمنطقی آغاز میشوند». به طور قطع، داستان رشد محمد یونس - همان کسی که هفتۀ پیش با یک سرمایۀ اجتماعی بسیار بالا، رهبری دولت انتقالی بنگلادش را برعهده گرفت - مصداق بارز همین جمله تاثیرگذار است.
▫️ نیم قرن پیش، یک استاد سادۀ اقتصاد در بنگلادش، مبهوت از مرگ مردمان کشورش تحت تاثیر قحطی، تصمیم گرفت گامی بسیار کوچک (یک تصمیم 300 دلاری) و به ظاهر غیرمنطقی، با رویای ایجاد تغییری کوچک در محیط پیرامون خود بردارد. گامهای اولیۀ او، کاملا برای جامعۀ آکادمیک و دولتی آن زمان بنگلادش، غیرمنطقی و حتی احمقانه بود چراکه او قصد داشت تمام باورهای رایج در مورد بانکداری و کارآفرینی فقرا را درهم شکند و بانکی ویژۀ فقرا تاسیس نماید. اما همین گامهای کوچک او، در فرآیندی مملو از عملگرایی (و نه تحلیلهای محاسبه گرایانه)، یادگیری (آزمون و خطا به معنای واقعی کلمه) و نوآوریهای بدیع، به تدریج و طی نیم قرن، تبدیل به گامهای بزرگ و نهایتا یک تحول بزرگ اجتماعی-اقتصادی در بنگلادش شد.
▫️گام بزرگ اول یونس، تاسیس بانکی تحت عنوان گرامین بود که در تضاد با منطق غالب: 1. فقط به زنان فقیر وام میداد؛ 2. بدون وثیقه وام میداد (از طریق تعریف وثیقۀ جدیدی تحت عنوان وثیقۀ اجتماعی)؛ و 3. موجب ارتقای زنجیرۀ ارزش صنایعی نظیر پوشاک در بنگلادش شد. بانک او، از 77 عضو فعال در سال 1977 آغاز و به حدود 10 میلیون عضو فعال در چند سال اخیر توسعه یافت و سرمایۀ اجتماعی بالای او – که قطعا عاملی بسیار تاثیرگذار در سپردن مسئولیت دولت انتقالی بنگلادش به محمد یونس بوده است – قطعا تحت تاثیر همین شبکه اعضای گرامین و نیز نوع نگاه انسانی او به «فقیر به عنوان یک کارآفرین» بوده است.
▫️تاثیرگذاری یونس در هر دو حوزۀ دنیای عمل و دنیای آکادمیک به قدری بوده است که اکثر مطالعات متاخر در موضوع نوآوری اجتماعی و تحولات بزرگ اجتماعی، تاثیرگذاری یونس بر جامعۀ بنگلادش را مصداق یکی از بزرگترین تغییرات اجتماعی-اقتصادی جهان طی چند دهۀ اخیر میدانند. یونس، آغازگر مفاهیمی نظیر مایکروفایننس، کارآفرینی اجتماعی و کسب و کارهای اجتماعی در جهان نیز بوده است. در این مطلب برآنم تا به برخی نقل قولهای او اشاره کنم. شاید این نقل قولها، برای برخی از ما نیز الهام بخش و منجر به ایمان به همان جملۀ «رویاهای بزرگ با اقدامات کوچک و به ظاهر غیرمنطقی آغاز میشوند» شود:
... همه چیز از همان 300 دلار شروع شد. در مورد راهی که وارد آن شده بودم، هیچ حس روشنی نداشتم. کورمال کورمال میرفتم و در حین راه یاد میگرفتم. راههای بسیاری را امتحان کردم. برخی از آنها موفقیت آمیز بود و برخی دیگر شکست خورد. البته هرگز تصور آن را هم نمیکردم که برنامه "پرداخت وامهای کوچک" به پایه و بنیانی برای یک حرکت ملی در جهت ایجاد و گسترش بانکهای ویژه فقرا تبدیل شود ...
... قبل از آن زمان، من تقریباً هیچ چیزی در مورد چگونگی تأسیس و اداره یک بانک نمیدانستم. بنابراین مجبور بودم همه چیز را در مورد بانکداری، از ابتدا یاد بگیرم. از این رو در مورد چگونگی عملیات وامدهی بانکها به مطالعه پرداختم و در این میان به خصوص از اشتباهات آنها درسهای زیادی آموختم. بر آن شدم تا دقیقاً برخلاف بانکهای رایج عمل کنم ...
... اگرچه حقوقی که ما به کارکنان گرامین میدهیم، تنها در سطح یک کارمند تازه کار دولت است، اما بانکهای تجاری خصوصی به ندرت توانسته اند کارکنان ما را با وجود پیشنهاد دستمزدهایی بسیار بالاتر، به سمت خود جلب کنند. اما چه چیزی باعث این حد از وفاداری در کارکنان ما شده است؟ اول، حس ارزشمند بودنی که آنها برای کمک به کشور خود میکنند و دوم، بر خلاف کارکنان بانکهای تجاری، کارکنان گرامین، خود را معلم میپندارند و این پندار ناشی از آن است كه آنها به وام گیرندگانشان کمک میکنند تا استعدادهای بالقوۀ خود را کشف کنند و بسیار فراتر از گذشته گسترش دهند ...
... در نظر اکثر اقتصاددانان، مهمترین راه بهره مند کردن فقرا از ثروتهای جامعه، دریافت مالیات از بنگاه ها و تخصیص آن به فقراست. اما آنچه همواره در واقعیت رخ میدهد آن است که مالیاتها فقط صَرف دیوانسالاری دولتی میشود. از نظر من، راه حل اصلی، تغییر تصویر اغراقآمیزِ موجود از فرد کارآفرین است. چنانچه این طرز تفکر خود را اصلاح کنیم و اینگونه بیاندیشیم که تمامیِ انسانها، حتی پابرهنگانی که در خیابانها گدایی میکنند، بالقوه یک کارآفرینند، در آن صورت است که میتوانیم یک نظام اقتصادی بنا کنیم که در آن، به تمامیِ زنان و مردان این اجازه داده شده است تا پتانسیلهای اقتصادی خود را کشف و نمایان سازند ...
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/aGelT
دکتر #میدری
فهم عمیق، بروز و کاربردی از حکمرانی دارد
این کتاب را کمک کرد ترجمه شود و مقدمه خوبی هم نوشت و بنده در دوره سیاستگذاری تدریس میکنم
وی میداند که سیاستگذاری یعنی یک فرآیند عملگرای سعی و خطای آگاهانه، نه برنامه ریزی ذهنی سندگرا
https://twitter.com/e_souzanchi/status/1825528752220127649
فهم عمیق، بروز و کاربردی از حکمرانی دارد
این کتاب را کمک کرد ترجمه شود و مقدمه خوبی هم نوشت و بنده در دوره سیاستگذاری تدریس میکنم
وی میداند که سیاستگذاری یعنی یک فرآیند عملگرای سعی و خطای آگاهانه، نه برنامه ریزی ذهنی سندگرا
https://twitter.com/e_souzanchi/status/1825528752220127649
X (formerly Twitter)
ابراهیم سوزنچی کاشانی (@e_souzanchi) on X
دکتر #میدری
فهم عمیق، بروز و کاربردی از حکمرانی دارد
این کتاب را کمک کرد ترجمه شود و مقدمه خوبی هم نوشت و بنده در دوره سیاستگذاری تدریس میکنم
وی میداند که سیاستگذاری یعنی یک فرآیند عملگرای سعی و خطای آگاهانه، نه برنامه ریزی ذهنی سندگرا
فهم عمیق، بروز و کاربردی از حکمرانی دارد
این کتاب را کمک کرد ترجمه شود و مقدمه خوبی هم نوشت و بنده در دوره سیاستگذاری تدریس میکنم
وی میداند که سیاستگذاری یعنی یک فرآیند عملگرای سعی و خطای آگاهانه، نه برنامه ریزی ذهنی سندگرا
▫️سرابی به نام کمّیگرایی؛ ظلمی بر جامعه به نام سنجش عملکرد
علی بابایی
▫️برخی از صاحبنظران، سریال «شنود» که براساس زندگی واقعی سازندگان آن ساخته شده است را یکی از بزرگترین سریالهای مستند فرهنگی عصر حاضر میدانند؛ و البته دلیل خوبی هم برای این نظر خود دارند. ماجراهای این سریال، در شهر بالتیمور آمریکا رخ میدهد و به بررسی چند نهاد اصلی جامعه در این شهر – یعنی پلیس، مدرسه، شهرداری، و مطبوعات - میپردازد. این سریال توانست مخاطبانی گسترده از سراسر جهان جذب کند چراکه در جوامع غربی، موضوعات مرتبط با سوء عملکردهای چنین سازمانهایی مخاطبان فراوانی دارد.
▫️یکی از اصلیترین موضوعات سریال شنود، برجسته کردن نقش مخرب شاخصها (metrics) است: یعنی سنجش عملکرد سازمانها با استفاده از شاخصهای کمّی به عنوان سنجش «مسئولیت پذیری» آنها. یکی از قسمتهای اصلی مستند، مربوط به کارآگاهان فداکاری است که به دنبال تشکیل یک پروندۀ جنایی پیچیده علیه رئیس یک باند بزرگ مواد مخدر هستند. اما به دلیل این که تشکیل چنین پروندهای، ممکن است ماهها و یا حتی شاید سالها طول کشد، مقامات بالاتر آنها را از انجام چنین کاری نهی میکنند. درواقع مقامات بالاتر، بیشتر مایلند پلیس با دستگیری تعداد زیادی از فروشندگان خرده فروشِ مواد مخدر، شاخص عددیِ تعداد دستگیریها را افزایش دهد؛ حتی اگر در اکثر موارد، دستگیرشدگان بلافاصله آزاد شوند. همچنین شهردار مایل است تا پایان سال، میزان جرم و جنایت 5 درصد کاهش پیدا کند؛ که البته هدفی است که تنها با نادیده گرفتن جرایم واقعی حاصل میشود؛ البته هر دو مورد فوق فقط به یک معناست: تمرکز بر امور کمتر مفید، به جای جلوگیری واقعی از وقوع جرم.
▫️بازی با شاخصهای کمّی، در هر حوزهای رخ میدهد: در حوزۀ پلیس، در حوزۀ آموزش، در حوزۀ پزشکی، در حوزۀ سازمانهای غیرانتفاعی، و در حوزۀ کسبوکار. متاسفانه مشکل وقتی تشدید میشود که این شاخصها، پایه و اساس تخصیص پاداش و جریمه برای سازمانها و افراد قرار میگیرند. در این میان و به شکل تقریباً اجتناب ناپذیری، افراد به مهارت دستکاری شاخصهای کمّی دست مییابند و یاد میگیرند که موارد منفی را گزارش ندهند، به جعل داده پردازند، یا صرفا کارهایی را انجام دهند که شاخصهای عملکردشان را ارتقاء دهد. از همه مهمتر، گره زدن پاداش به شاخصهای کمّی عملکرد، در نهادهایی که کارکنان آنها متمایل به یک آرمان والا هستند، عملا موجب تخریب حس تعلق آنها میگردد. حتی مبتنی بر قانون «كمپبل»، هر چه از شاخصهای كمّی بیشتری برای تصمیمگیری اجتماعی استفاده شود، این تصمیمات، بیشتر مستعد تحریف و تخریب بود.
▫️علاوه بر این، تلاش برای وادار کردن افراد به تطبیق دادن کارهای خود با اهداف عددیِ ازپیشتعریفشده، موجب از بین رفتن نوآوری و خلاقیت میشود. همچنین این موضوع به طور اجتناب ناپذیری باعث میشود به جای اهداف بلندمدت، اهداف کوتاهمدت مورد تمرکز قرار گیرند. در برخی مواقع نیز، وقتی هیچ دستاورد واقعی برای نمایش وجود ندارد، تلاش برای گردآوری و انتشار دادهها، که نام آن را میتوانیم «پیشرفت شاخص به جای پیشرفت واقعی» بگذاریم، به مهمترین تلاش برای شبیهسازیِ کاذب موفقیت تبدیل خواهد شد.
▫️حتی جالب اینجاست که اگرچه بسیاری از سیاستمداران، وفاداری خود را به سرمایهداری اعلام میکنند، اما اتخاذ و پیادهسازی رویکرد سنجش عملکرد مبتنی بر شاخصهای کمّی توسط آنها، درواقع تکرار بسیاری از نواقص ذاتی نظام شوروی سابق است: درست همانند برنامهریزان اتحاد جماهیر شوروی که اهداف تولیدی را برای هر کارخانه تعیین میکردند، بوروکراتها نیز برای عملکرد مدارس، بیمارستانها، نیروهای پلیس و شرکتها، اهداف قابل اندازهگیری تعیین میکنند؛ و درست همانطورکه مدیران بنگاههای شوروی سابق، با تولید کالاهای بُنجُل به اهداف عددیِ تعیینشده از سمت برنامهریزان بالادستی واکنش نشان دادند، مدارس، نیروهای پلیس و کسبوکارها نیز در حال تولید خدمات و کالاهای بُنجُل برای تحقق اهداف تعیینشده هستند.
▫️آنچه در پاراگرافهای بالا خواندید، بخشهایی از کتاب «در نقد شاخصهای کمّی و سنجش عملکرد؛ ظلم و انحرافی که تمرکز بر شاخصهای کمّی بر جامعه روا داشته است» و به بهانۀ ترجمه و چاپ آن در این هفته بود. این کتاب تحسین شده، چالش برانگیز و پرفروش در سطح جهانی را، به طور ویژه تقدیم میکنیم به همۀ عزیزانی که اساسا معتقدند «آنچه را که نمی شود اندازهگیری کرد، نمیتوان مدیریت کرد» و یا عزیزانی که باور دارند (و حتی اینگونه مشاوره میدهند) که رؤسای جمهور، وزرا و مدیران شرکتها میتوانند صرفا از طریق کنترل داشبوردی از شاخصهای کمّی، به مدیریت مجموعههای ذیل خود بپردازند.
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/2a5ry
علی بابایی
▫️برخی از صاحبنظران، سریال «شنود» که براساس زندگی واقعی سازندگان آن ساخته شده است را یکی از بزرگترین سریالهای مستند فرهنگی عصر حاضر میدانند؛ و البته دلیل خوبی هم برای این نظر خود دارند. ماجراهای این سریال، در شهر بالتیمور آمریکا رخ میدهد و به بررسی چند نهاد اصلی جامعه در این شهر – یعنی پلیس، مدرسه، شهرداری، و مطبوعات - میپردازد. این سریال توانست مخاطبانی گسترده از سراسر جهان جذب کند چراکه در جوامع غربی، موضوعات مرتبط با سوء عملکردهای چنین سازمانهایی مخاطبان فراوانی دارد.
▫️یکی از اصلیترین موضوعات سریال شنود، برجسته کردن نقش مخرب شاخصها (metrics) است: یعنی سنجش عملکرد سازمانها با استفاده از شاخصهای کمّی به عنوان سنجش «مسئولیت پذیری» آنها. یکی از قسمتهای اصلی مستند، مربوط به کارآگاهان فداکاری است که به دنبال تشکیل یک پروندۀ جنایی پیچیده علیه رئیس یک باند بزرگ مواد مخدر هستند. اما به دلیل این که تشکیل چنین پروندهای، ممکن است ماهها و یا حتی شاید سالها طول کشد، مقامات بالاتر آنها را از انجام چنین کاری نهی میکنند. درواقع مقامات بالاتر، بیشتر مایلند پلیس با دستگیری تعداد زیادی از فروشندگان خرده فروشِ مواد مخدر، شاخص عددیِ تعداد دستگیریها را افزایش دهد؛ حتی اگر در اکثر موارد، دستگیرشدگان بلافاصله آزاد شوند. همچنین شهردار مایل است تا پایان سال، میزان جرم و جنایت 5 درصد کاهش پیدا کند؛ که البته هدفی است که تنها با نادیده گرفتن جرایم واقعی حاصل میشود؛ البته هر دو مورد فوق فقط به یک معناست: تمرکز بر امور کمتر مفید، به جای جلوگیری واقعی از وقوع جرم.
▫️بازی با شاخصهای کمّی، در هر حوزهای رخ میدهد: در حوزۀ پلیس، در حوزۀ آموزش، در حوزۀ پزشکی، در حوزۀ سازمانهای غیرانتفاعی، و در حوزۀ کسبوکار. متاسفانه مشکل وقتی تشدید میشود که این شاخصها، پایه و اساس تخصیص پاداش و جریمه برای سازمانها و افراد قرار میگیرند. در این میان و به شکل تقریباً اجتناب ناپذیری، افراد به مهارت دستکاری شاخصهای کمّی دست مییابند و یاد میگیرند که موارد منفی را گزارش ندهند، به جعل داده پردازند، یا صرفا کارهایی را انجام دهند که شاخصهای عملکردشان را ارتقاء دهد. از همه مهمتر، گره زدن پاداش به شاخصهای کمّی عملکرد، در نهادهایی که کارکنان آنها متمایل به یک آرمان والا هستند، عملا موجب تخریب حس تعلق آنها میگردد. حتی مبتنی بر قانون «كمپبل»، هر چه از شاخصهای كمّی بیشتری برای تصمیمگیری اجتماعی استفاده شود، این تصمیمات، بیشتر مستعد تحریف و تخریب بود.
▫️علاوه بر این، تلاش برای وادار کردن افراد به تطبیق دادن کارهای خود با اهداف عددیِ ازپیشتعریفشده، موجب از بین رفتن نوآوری و خلاقیت میشود. همچنین این موضوع به طور اجتناب ناپذیری باعث میشود به جای اهداف بلندمدت، اهداف کوتاهمدت مورد تمرکز قرار گیرند. در برخی مواقع نیز، وقتی هیچ دستاورد واقعی برای نمایش وجود ندارد، تلاش برای گردآوری و انتشار دادهها، که نام آن را میتوانیم «پیشرفت شاخص به جای پیشرفت واقعی» بگذاریم، به مهمترین تلاش برای شبیهسازیِ کاذب موفقیت تبدیل خواهد شد.
▫️حتی جالب اینجاست که اگرچه بسیاری از سیاستمداران، وفاداری خود را به سرمایهداری اعلام میکنند، اما اتخاذ و پیادهسازی رویکرد سنجش عملکرد مبتنی بر شاخصهای کمّی توسط آنها، درواقع تکرار بسیاری از نواقص ذاتی نظام شوروی سابق است: درست همانند برنامهریزان اتحاد جماهیر شوروی که اهداف تولیدی را برای هر کارخانه تعیین میکردند، بوروکراتها نیز برای عملکرد مدارس، بیمارستانها، نیروهای پلیس و شرکتها، اهداف قابل اندازهگیری تعیین میکنند؛ و درست همانطورکه مدیران بنگاههای شوروی سابق، با تولید کالاهای بُنجُل به اهداف عددیِ تعیینشده از سمت برنامهریزان بالادستی واکنش نشان دادند، مدارس، نیروهای پلیس و کسبوکارها نیز در حال تولید خدمات و کالاهای بُنجُل برای تحقق اهداف تعیینشده هستند.
▫️آنچه در پاراگرافهای بالا خواندید، بخشهایی از کتاب «در نقد شاخصهای کمّی و سنجش عملکرد؛ ظلم و انحرافی که تمرکز بر شاخصهای کمّی بر جامعه روا داشته است» و به بهانۀ ترجمه و چاپ آن در این هفته بود. این کتاب تحسین شده، چالش برانگیز و پرفروش در سطح جهانی را، به طور ویژه تقدیم میکنیم به همۀ عزیزانی که اساسا معتقدند «آنچه را که نمی شود اندازهگیری کرد، نمیتوان مدیریت کرد» و یا عزیزانی که باور دارند (و حتی اینگونه مشاوره میدهند) که رؤسای جمهور، وزرا و مدیران شرکتها میتوانند صرفا از طریق کنترل داشبوردی از شاخصهای کمّی، به مدیریت مجموعههای ذیل خود بپردازند.
@Cafe_Strategy
https://shorturl.at/2a5ry
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پرکسیس
▫️بستری برای یادگیری کارآفرینی، از زبان موفقترین کارآفرینان صنایع پیشرفته کشور
▫️به سبک مسترکلاس و مبتنی بر انتقال خبرگی (MasterClass)
▫️۷۰ ساعت تمرین ویژه در دنیای واقعی جهت تعمیق یادگیری
▫️۵ ساعت کوچینگ اختصاصی جهت هدایت مسیر یادگیری
▫️۲ هفته تور کارآفرینی در شرکت تحت رهبری کارآفرین
▫️ ipraxis.ir
▫️بستری برای یادگیری کارآفرینی، از زبان موفقترین کارآفرینان صنایع پیشرفته کشور
▫️به سبک مسترکلاس و مبتنی بر انتقال خبرگی (MasterClass)
▫️۷۰ ساعت تمرین ویژه در دنیای واقعی جهت تعمیق یادگیری
▫️۵ ساعت کوچینگ اختصاصی جهت هدایت مسیر یادگیری
▫️۲ هفته تور کارآفرینی در شرکت تحت رهبری کارآفرین
▫️ ipraxis.ir